شهید دکتر بهشتی

وای بر آن انقلاب و انقلابی که در بامداد پیروزی بخواهد به محیط آرام و آسایش دهنده ی انقلاب پیروز شده، دل ببندد و با شهادت و مبارزه و پیکار خداحافظی کند. شهید دکتر بهشتی

يك ساعتى، كسى حرف نزد. نزديك صبح بود كه تانك هايشان، از خاك ريز ما رد شدند. ده پانزده تانك رفتند سمت گردان راوندى. ديدم اسير مى گيرند. ديدم از روى بچه ها رد مى شوند. مهمات نيروها تمام شده بود. بى سيم زدم عقب. حاج مهدى خودش آمده بود پشت سر ما. گفت «به خدا من هم اينجام. همه اينجان. بايد مقاومت كنين. از نيروى كمكى خبرى نيست. بايد حسين وار بجنگيم. يا مى ميريم، يا دشمنو عقب مى زنيم.» شهید مهدی زین الدین
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.