حميد رحيمي‌كشه

اي كساني كه منافع شخصي را سرلوحة كارهاي خود قرار داده‌ايد!‌ بي‌تفاوت به تمام ظلمها و خونريزيها در جهان دست روي دست گذاشته‌ايد و تماشا مي‌كنيد پس كجا رفتند آن غيرتها، مردانگيها و انسانيتها؟ ‌چرا؟ چرا سرهايتان را روي زانو‌هاي ايادي شرق و غرب – اين شياطين كثيف – گذاشته و خوابتان برده است؟ حميد رحيمي‌كشه

اواخر اسفند سال 1365 ش با خانواده به منزل شهید حاج محمدحسن كسایی رفتیم. هوا بسیار سرد و چند درجه زیر صفر بود. در عین حال، هیچ وسیله گرم كننده در اتاق ایشان نبود. از ایشان پرسیدم: حاجی! اتاق شما خیلی سرد است. دوباره پرسیدم و اصرار كردم. با بی میلی و خیلی عادی گفت: «چند روزی است كه نفت نداریم.» این درحالی بود كه همه اموال و امكانات جهاد سازندگی در اختیار ایشان بود. حاجی هرگز از امكانات بیت المال استفاده نمی‌كرد؛ حتی وقتی پنج شنبه‌ها به زیارت شهدا در باغ رضوان می‌رفت، از دوچرخه استفاده می‌كرد یا پیاده می‌رفت. او نه تنها از اموال و امكانات بیت المال استفاده نمی‌كرد كه هر چه از مال دنیا داشت، در راه خدا می‌داد. همسر ایشان می‌گوید: «اوایل ازدواجمان بود و ما از مال دنیا یك فرش 6 متری داشتیم. او روزی به من گفت: تصمیم گرفته‌ام این فرش را تبدیل به احسن كنم. پرسیدم: چگونه؟ گفت: می‌خواهم آن را به یك نیازمند ببخشم، نظر تو چیست؟ گفتم: حرفی ندارم.»

شهيد محمد حسن كسايي
منبع : راوی: همسر شهید؛ ر. ك: گلهاي عاشورايي،ج2، ص 150

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.