نماز مانع از اداى شهادت ناحق

آيه 24 : نماز مانع از اداى شهادت ناحق
تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان بالله ان ارتبتم لا نشترى به ثمنا و لو كان اذا قربيو لا نكتم شهدة الله انا اذا لمن الاثين . (157)
ترجمه : اگر به آنها اطمينان نداريد تا بعد از نماز آن دو شاهد در نگاه داريد تا سوگند ياد كنند كه ما حاضر نيستيم حق را با چيزى معامله كنيم اگرچه در مورد خويشاوندان ما باشد و شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه از گناهان خواهيم بود.
تفسير آيه
از جملات قبل در اين آيه كه تفسير آن بيان شده است درباره وصيت هنگام مرگ چه در وطن و چه در سفر سخن مى گويد و ابتداء مى فرمايد (( اى كسانى كه ايمان آورده ايد، هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسيد،بايد به هنگام وصيت كردن دو نفر از افراد عادل را به گواهى و شاهد بطلبيد و اموال خود را به عنوان امانت براى تحويل دادن به ورثه به آنها بسپارند )) (يا ايها الذين امنوا شهادة بينكم اذا حضر احدكم الموت حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم ) و سپس اضافه مى كند ((اگر در مسافرتى باشيد و مصيبت مرگ براى شما فرا رسد (و از مسلمانان وصى و شاهدى پيدا نكرديد) دو نفر از غير مسلمانها را براى اين منظور انتخاب نمائيد )). (و آخران من غير كم ان انتم ضربتم فى الارض فاصابتكم الموت )
سپس دستور مى دهد ((به هنگام اداى شهادت بايد آن دو نفر راتا بعد از نماز نگاه داريد تا سوگند ياد كنند )) ( تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان بالله ان ارتبتم ) و بايد شهادت آنها به اينگونه بوده باشد كه بگويند ((ما حاضر نيستيم حق را به منافع مادى بفروشيم و بنا حق گواهى دهيم ، هر چند در مورد خويشاوندان ما باشند ))). (لا نشترى به ثمنا و لو كان ذا قربى ) و هيچگاه شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود. (و لا نكتم شهادة الله انا ذا لمن الاثمين )
سوال :اينجاست كه انتخاب وقت ((نماز )) براى اداى شهادت به خاطر چيست ؟
جواب : اين است انتخاب وقت (نماز) براى اداى شهادت به خاطر آن است كه روح خداترسى به مقتضاى ( ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر) (158) در انسان بيدار مى شود،و موقعيت زمانى و مكانى توجهى در او به سوى حق ايجاد مى كند و حتى بعضى از فقها گفته اند كه خوب است براى شهادت اگر در مكه باشند دركنار كعبه در ميان ((ركن )) و ((مقام )) كه جايگاه بسيار مقدسى است و اگر در مدينه باشند در كنار منبر پيامبر صلى الله عليه و آله بهتر است كه اداى شهادت شود.(159)
شان نزول آيه
در مجمع البيان و بعضى از تفاسير ديگر در شان نزول اين آيه نقل شده است كه يك نفر از مسلمانان به نام ((ابن ابى ماريه )) به اتفاق دو نفر از مسيحيان عرب به نام (( تميم )) و ((عدى ))كه دو برادر بودند بيمار شد، وصيتنامه نوشت و آن را در ميان اثاث خود مخفى كرد،و اموال خودش را بدست دو همسفر نصرانى سپرد وصيت كرد كه آنها را به خانواده او برساند، و از دنيا رفت ،
همسفر متاع او را گشودند و چيزهاى گرانقيمت و جالب آنرا برداشتند وبقيه را به ورثه باز گرداندند ،ورثه هنگامى كه متاع را گشودند، قسمتى از اموالى كه ((ابن ابى ماريه )) با خود برده بود نيافتند،ناگاه چشمان آنها به وصيتنامه افتاد ديدند،صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است ، مطلب را با آن دو نفر مسيحى همسفر درميان گذاشتند آنها انكار كرده و گفتند:هر چه به ما داده بود به شما تحويل داده ايم ! ناچار به پيامبر صلى الله عليه و آله شكايت كردند، آيات فوق نازل شد و حكم آن را بيان كرد.
ولى از شان نزولى كه در كتاب كافى آمده است چنين بر مى آيد كه آنها نخست انكار وجود متاع ديگرى كردند و جريان به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله كشيده شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله چون دليلى بر ضد آن دو نفر وجود داشت ، آنها را وادار به سوگند كرد، سپس آنها را تبرئه نمود، اما چيزى نگذشت كه بعضى از اموال مورد بحث نزد آن دو نفر پيدا شد و به اين وسيله دروغشان اثبات گرديد، جريان به عرض پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد در انتظار ماند تا آيه فوق نازل شد، سپس دستور داد،اولياء ميت سوگند ياد كنند، واموال را گرفت و به آنها تحويل داد.
دا ستان آيه 24
نماز از شهادت نا حق جلوگيرى مى كند
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چند نفر از مسلمانان را جهت تعليم احكام اسلام و قرآن به طرف يكى از قبايل عرب فرستاد،ولى اين عده با خيانت قبايل هم پيمان پيامبر صلى الله عليه و آله دستگير و تحويل مشركين مكه شدند. مشركين نيز تصميم به كشتن آنان را گرفتند از جمله آنها شخصى با نام (( خبيب بن عدى )) بود چون خواستند او را بكشند گفت : ((اگر ممكن است مرا رها كنيد و تا دو ركعت نماز تمام و كامل گذارم )) آنان گفتند: (( مانعى ندارد )) او دو ركعت نماز تمام و كامل گذارد و سپس گفت ((به خدا سوگند اگر به خاطر آن نبود كه گمان كنيد از ترس مرگ نماز را طول مى دهم بيشتر نماز مى خواندم ))
(لذا گفتند:خبيب كسى بود كه دو ركعت نماز رادر هنگام كشته شدن سنت نهاد)
خبيب را بالاى چوبى برافراشتند و چون او را محكم به چوبه دار بستند گفت ((خدايا! ما پيامبرت را رسانديم اكنون در اين بامداد او رااز وضع ما با خبر ساز! ))
سپس گفت :((خدايا! به حساب يكايك اينان برس و ايشان را دسته دسته بكش واحدى را از اينان باقى مگذار )) در حالى كه سخت او را بسته بودند، به او گفتند: ((از اسلام برگردد تا تو را رها كنيم )) گفت : (( لا اله الا الله )) به خدا قسم دوست ندارم كه از اسلام برگردم و تمام آنچه روى زمين است از من باشد ))
گفتند: ((دوست دارى كه محمد به جاى تو باشد و تو در خانه خود نشسته باشى ؟ ))
گفت ((به خدا سوگند دوست ندارم به تن محمد فرو رود من درخانه ام آسوده باشم )) گفتند ((ولادت و عزى قسم (منظورت آنهاست ) كه اگر برنگردى كشته شوى ))
گفت (( كشته شدنم در راه خدا ناچيز است ))) روى او را از قبله برگرداندند ،او گفت : ((چرا روى مرا از قبله برمى گردانيد ؟ خدايا! اينجا كسى نيست كه سلام مرا بر پيامبرت برساند، پس تو خود سلام مرا به او برسان )).
رسول خدا صلى الله عليه و آله همچنان كه با اصحاب خود نشسته بود،حال وحى به او دست داد و فرمود: (( عليه السلام و رحمة الله بركاته )) سپس گفت :((اينك جبرئيل است كه سلام ((خبيب )) را به من مى رساند! )) سران مشركين ، چهل پسر از فرزندان كشته هاى بدر را فرا خواندند و به دست هر كدام نيزه اى دادند تا يكبار بر (( خبيب ))) حمله بردند، روى او به طرف كعبه برگشت و گفت ((الحمدالله ))
پس از آن مشركى بر او حمله برد نيزه اى به سينه اش كوبيد كه از پشتش در آمد و ساعتى با ذكر خداو ياد محمد صلى الله عليه و آله زنده بود تا شهيد شد. (160)
از اين داستان نتيجه مى گيريم كه هر چه مشركان خواستند اين صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله را از دين اسلام برگردانند تا شهادت ناحق برعليه پيامبر صلى الله عليه و آله بدهد او حتى از جانش هم در راه پيامبر صلى الله عليه و آله دريغ نكرد پس آيا معنى دارد كه انسان در كارهاى روزمره و بعضى از كارهاى كه برايشان پيش مى آيد بر عليه يكديگر شهادت ناحق بدهند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.