عدم فايده در نماز بى قيد و شرط

آيه 30 : عدم فايده در نماز بى قيد و شرط
و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصدية فذوقوا العذاب بما كنتم تفكرون (182)
ترجمه :نمازشان در آن خانه جز سوت كشيدن و كف زدن چيزى نباشد، پس به كيفر كفرتان عذاب را بچشد.
تفسير آيه
آيه شريفه درباره عمل خرافى مشركان مكه نازل شده است در اين آيه نمونه اى از منطق فكرى آنها را منعكس شده است تا روشن شود كه آنها نه دارا سلامت فكر بودند و نه درستى عمل داشتند ،بلكه همه برنامه هايشان بى اساس و ابلهانه بود! آنها مدعى بودند كه نماز و عباداتى دارند و به كارهاى احمقانه خود نعره زدنها وكف زدنها در اطراف خانه خدا ، نام نماز گذاشتند ،لذا قرآن اضافه مى كند:((نماز آنها در كنار خانه خدا كعبه چيزى جز صورت كشيدن و كف زدن نبود)) (و ما كان صلاتهم عند البيت الا مكاء و تصديه )
در تاريخ مى خوانيم كه گروهى از اعراب در زمان جاهليت به هنگام طواف خانه كعبه لخت و مادر زاد مى شدند، و كف مى زدند و نام آن را عبادت مى گذاشتند و نيز نقل شده هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در كنار حجر الاسود رو به سوى شمال مى ايستاد(كه هم مقابل كعبه باشد و هم بيت المقدس !) و مشغول نماز مى شد دو نفر از طائفه (( بنى سهم )) در طرف راست و چپ آن حضرت مى ايستادند يكى ((صحيه )) مى كشيد و ديگرى ((كف )) مى زد تا نماز پيامبر صلى الله عليه و آله رامشوش كنند .
در تعقيب اين جمله مى گويد اكنون كه همه كارهاى شما حتى نماز و عبادتتان اين چنين ابلهانه و زشت و شرم آور است مستحق مجازاتند (( پس بچشيد عذاب الهى را به خاطر اين كفرتان ))(فذوقوا العذاب بما كنتم تفكرون )
هنگامى كه انسان صحفات تاريخ عرب را ورق مى زند و قسمتهائى را كه از آن در قرآن مورد بررسى قرار مى دهد با كمال تعجب در عصر ما كه به اصطلاح عصر فضا و اتم نيز است كسانى هستند كه با تكرار اعمال زمان جاهليت خود را در صف عبادت كنندگان مى پندارند آيات قرآنى و گاهى اشعارى كه در مدح پيامبر صلى الله عليه و آله و على است با نغمه هاى موسيقى توام مى كنند و حركاتى شبيه رقص به سر و گردن و دستهاى خود مى دهند ونام آن را بزرگداشت اين مقدسات مى گذارند،اين اعمال گاهى به نام وجد و سماع و زمانى ذكر و حال و گاهى به نامهاى ديگر انجام مى گيرد.
درحالى كه اسلام از اين كارها بيزار است واين اعمال نمونه ديگر از اعمال جاهلى است . (183)
داستان آيه 30
چگونه نماز بخوانيم
حماد بن عيسى گفت : در محضر امام صادق عليه السلام بودم ، به من فرمود: ((آيا مى توانى نماز را خوب بخوانى ؟))عرض كردم چگونه نمى توانم و حال آنكه كتاب ((حرير )) را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود: (( اى تو ضرر ندارد،برخيز و نمازى بخوان تا من ببينم كه چگونه مى خوانى )) حسب الامر حضرت رو به قبله ايستادم و شروع به خواندن نماز كردم را از نظر ركوع و سجودهاى بجاى آوردم ،اما حضرت آن را نپسنديد و فرمود: (( نماز را خوب نخواندى واقعا چقدر است براى مردى كه شصت سال عمرش مى گذرد و حال آنكه نمى تواند يك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن بخواند )) من خجالت كشيدم ،و خود را كوچك ديدم عرض كردم فدايت شوم ،شما نماز را به تعليم دهيد،پس ، امام عليه السلام رو به قبله راست ايستاد و دستهاى خود را آزاد گذارند و انگشتهاى دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و ما بين دو قدم آن حضرت از سر انگشت باز، وبيشتر فاصله نداشت و انگشتهاى پاى خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و باتواضع و حضور قلب گفتند:((الله اكبر )) و سوره حمد و توحيد را با ترتيل ( به آرامى و خوبى ) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحيد،به قدر يك نفس ‍ كشيدن صبر كردند، بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند، و در حالى كه ايستاده بودند گفتند :(( لله اكبر ))) و پس از آن به ركوع رفتند و كف دست را به سر زانو گرفتند انگشتان آن حضرت از هم باز بود زانو را به عقب دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طورى مساوى شد كه اگر قطره آبى بر آن مى گذاشتند، به هيچ طرفى نمى ريخت گردن خود را كشيده و سربه زير نينداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامى مى گفتند:(( ربى العظيم و بحمده ))) اعضاى بدن خود را از يكديگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمين گذارده بودند، سجده كردند كه پيشانى و دو كف سجده كردند كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا سر بينى باشد .
بعد از نماز فرمودند گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روى زمين واجب است كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ باشد اما گذاردن بينى بر زمين سنت (( مستحب ) است و آنها همان مواضع است كه خداوند در قرآن فرموده است :
(و ان المساجد لله فلاتد مع الله احدا)(184)
و مسجدها از آن خداست و با وجود خدايى يكتايى كسى را به خدايى مى خواند پس از آن سر از سجده برداشت و وقتى نشستند گفتند: (( لله اكبر )) و به ران چپ نشسته ، پشت پاى راست را بر كف پاى چپ گذاردند و گفتند:((استغفرالله ربى و اتوب اليه )) و دوباره در حالى كه نشسته بودند گفتند: ((اله اكبر)) و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ،سجده دوم را تمام كردند، و در ركوع سجود هيچ يك از اعضاى بدن را بر يكديگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمين نگذارده بودند در حال تشهد خواندن ،انگشتان دست آن حضرت از يكديگر باز بود و به اين كيفيت دو ركعت نماز خواندن و چون از تشهد فارغ شدند فرمودند: ((اى حماد اين چنين نماز بخوان . )) (185)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.