نماز حضرت يعقوب و اسحاق

آيه 51 : نماز حضرت يعقوب و اسحاق
و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة وايتاء الزكوة و كانوا لنا عابدين (313)
ترجمه :و آنها را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند و انجام كارهاى نيك و بر پا داشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم و آنها فقط مرا عبادت مى كردند.
تفسير آيه
در اين آيه شريفه مورد بحث درباره نماز حضرت يعقوب و اسحاق سخن مى گويد: نخست مى فرمايد:((ما آنها را امام و رهبر مردم قرار داديم )) (و جعلنا هم ائمه )
يعنى علاوه بر مقام نبوت و رسالت مقام امامت رانيز به آنها داديم امامت آخرين مرحله سير تكاملى انسانى است كه به معنى رهبرى همه جانبه مادى و معنوى ،ظاهرى و باطنى ،جسمى و روحى مردم است . فرق نبوت و رسالت با امامت اين است كه پيامبران در مقام نبوت و رسالت تنها فرمان حق را دريافت مى كنند و از آن خبر مى دهند و به مردم ابلاغ مى كنند،ابلاغى تواءم با بشارت و انذار.
اما مرحله ((امامت ))اين برنامه هاى الهى رابه مرحله را به اجرا در مى آورند خواه از طريق تشكيل حكومت عدل بوده باشد يا بدون آن در اين مرحله آنها مى بيند، و مجرى احكام و برنامه و پرورش ‍ دهنده انسانها ،به وجود آورنده محيطى پاك و منزه و انسانى .
در حقيقت مقام امامت مقام تحقق بخشيدن به تمام برنامه هاى الهى است ،به تعبير ديگر ايصال به مطلوب و هدايت تشريعى و تكوينى است امام زمان از اين نظر درست به خورشيد مى ماند كه با اشعه خود موجودات زنده را پرورش مى دهد.
در مرحله بعد فعليت و ثمره اين مقام را بازگو مى كند:(( آنها به فرمان ما هدايت مى كردند )) (يهدون بامرنا) نه تنها هدايت به معنى راهنمائى وارائه طريق كه آن در نبوت و رسالت وجود دارد،بلكه به معنى دستگيرى كردن و رساندن به سر منزل مقصود (البته براى آنها كه آمادگى و شتايستگى دارند)
سومين و چهارمين و پنجمين موهبت و ويژگى اين بود كه ((ما به آنها كار خير را وحى كرديم و همچنين بر پا داشتن نماز و اسحاق عليه السلام ) اين بود كه ((ما به آنها كار خير را وحى كرديم و همچنين بر پا داشتن نماز و اداى زكات ( و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة وايتاء الزكوة ) اين وحى مى تواند وحى تشريعى بوده باشد،يعنى ما انواع كارهاى خير و اداى نماز و اعطاى زكات را در برنامه هاى دينى آنها گنجانيديم . و نيز مى تواند وحى تكوينى باشد،يعنى به آنها توفيق و توان و جاذبه معنوى براى انجام اين امور بخشيديم البته هيچ يك از اين امور جنبه اجبارى و اضطرارى ندرد بلكه تنها آمادگيها و زمينه ها است كه بدون اراده و خواست خود آنها هرگز به نتيجه نمى رسد.
ذكر ((اقامه نماز و اداء زكات )) بعد از فعل خيرات به خاطر اهميت اين دو برنامه است كه نخست بطور عام در جمله (و اوحينا اليهم فعل الخيرات ) و بعد به طور خاص بيان شده است
و در آخر فراز به مقام ((عبوديت )) آنها اشاره كرده و مى فرمايد:(( آنها همگى فقط ما را عبادت مى كردند )) (و كانوا لنا عابدين ) (314) ضمنا تعبير به ((كانوا )) كه دلالت بر سابقه مستمر در اين برنامه دارد شايد اشاره به اين باشد كه آنها حتى قبل از رسيدن به مقام نبوت و امامت ،مردانى صالح و موحد و شايسته بوده اند و در پرتو همين برنامه ها ،خداوند مواهب تازه اى به آنها بخشيده اين نكته لازم به يادآورى است كه جمله (( يهدون بامرنا )) در حقيقت وسيله شناخت امامن و پيشوايان حق ،در برابر رهبران و پيشوايان باطل است كه معيار كار آنها بر هوسهاى شيطانى است در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود:((امام در قرآن مجيد دو گونه است در يكجا خداوند مى فرمايد (و جعلنا هم ائمه يهدون بامرنا) يعنى به امر خدا نه به امر مردم ،امر خدا را بر هر امر خودشان مقدم مى شمرند و حكم او را برتر از حكم خود قرار مى دهند،ولى در جاى ديگر مى فرمايند:(و جعلنا يدعون الى النار) ((ما آنها را پيشوايانى قرار داده ايم كه دعوت به دوزخ مى كنند ))فرمان خود را بر فرمان پروردگار مقدم مى شمرند و حكم خويش را قبل از حكم او قرار مى دهند و مطابق هوسهاى خود و بر ضد كتاب الله عمل مى نمايند (315) و اين است معيار و محك براى شناسائى امام حق از امام باطل . (316)
داستان آيه 51
وحى نماز به حضرت يعقوب و اسحاق
خداوند در سوره انبياء آيات 72 و 73 مى فرمايد: ((ما به هنگام ،اسحاق و فرزند زاده اش ، يعقوب را عطا كرديم و همه را صالح و شايسته و لايق نبوت قرار داديم و بعد مى فرمايد:( و جعلناهم ائمه يهدون …)
تذكر اين نكته لازم است كه حضرت يعقوب بنابر آيات قرآن ،فرزندانش را به هنگام مرگ سفارش و وصيت به عمل آئين اسلام حضرت ابراهيم بود، نموده و در جملات گذشته ديديد كه در آئين ابراهيم ،نماز وجود داشته است بنابر اين آئين حضرت ابراهيم و تمام پيامبران از نسل وى داراى نماز بوده است و هيچ كدام از انبياء و امت هايشان از اجراى اين حكم با عظمت الهى مستثنى نبوده اند چرا كه نماز حقيقت جامعى است كه دين الهى بدون آن ناقص و بندگى منهاى اين اصل عالى الهى ناتمام است قسمت عمده اى از رشد و كمال انسان در پرتو نماز تامين مى شود و انسان بى نماز در حقيقت از اصل دور و از رحمت حضرت دوست معذور است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.