آه از آن سـاعـتـی، کـه بـا تـن چــاک چــاک

آه از آن سـاعـتـی، کـه بـا تـن چــاک چــاک
نهادی ای تشنه لب، صورت خود روی خاک
تنـت بـه سـوز و گـداز، تـو گـرم راز و نیاز
سـوی خیـام حـرم، دو چشـم تـو مانده باز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.