سینه ام سوخته از داغ بیابانی سرخ

سینه ام سوخته از داغ بیابانی سرخ
مانده ام تا که بگویم ز شهیدانی سرخ
دیده ام در دل گودال, پدر را مردم
دیده ام بر سر نی, شمس و قمر را مردم
دیده ام پیکر صدچاک برادر را من
دیده ام سوختن خیمه ی خواهر را من
نیست یاری که لب خود به سخن باز کنم
بیست تن یار ندارم به که ابراز کنم؟
پس از آن معرکه تنها به خدا می گویم
همه را یکسره با لحن دعا می گویم
پدرم گفت که از غیرت خود کم نکنیم
آب را دشمن اگر بست کمر خم نکنیم
از پدر یاد گرفتیم که سازش نکنیم
عاجزانه به کسی لابه و خواهش نکنیم
او زمین خورد ولی تن به حقارت نسپرد
سر به تعظیم به جز وقت عبادت نسپرد
یادمان داد که جان و تن و احساس دهیم
دل به آیین وفاداری عباس دهیم
ذکر هیهات من ذله او بر لب ماست
روضه ی غربت او, نوحه ی روز و شب ماست
ننگمان باد اگر تن به مدارا بدهیم
آخرت را به فنا خانه ی دنیا بدهیم
دشمن امروز همان شمر و یزید است ببین
دشمن امروز همان قدر پلید است ببین
دشمن امروز امان نامه نوشته ست بخوان
دشمن امروز همان کاخ سفید است ببین
علم امروز به دستان من و توست بگیر
که به دست من و تو چشم امید است ببین
کربلا خیمه ی نوری است که برپاست هنوز
یارْ مظلوم, ولی گرمی دلهاست هنوز
چشم وهّابی و تکفیری و هم داعش کور
علم غیرت عباس هویداست هنوز
به شهیدان و دلیران مدافع سوگند
جان شیعه سپر زینب کبراست هنوز
هر کجا می نگرم روی زمین می بینم
ثمر جوشش خون تو چه پیداست هنوز
می رسد طالب خون تو, خدا می داند
جان ما بر سر این عهد مهیاست هنوز

https://telegram.me/i20ir313

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.