اما يكدفعه انسان مثل سعدی البته سعدی در عمل اينطور نبوده ، زبان شعر
است می‏گويد : " عبادت به جز خدمت خلق نيست " ، ( 1 ) همين يكی است‏
و بس . [ عده‏ای با گفتن اين سخن ] می‏خواهند ارزش عبادت را نفی كنند ،
ارزش زهد را نفی كنند ، ارزش علم را نفی كنند ، ارزش جهاد را نفی كنند
، اين همه ارزشهای عالی و بزرگی را كه در اسلام برای انسان وجود دارد ،
يكدفعه نفی كنند . می‏گويند : می‏دانيد " انسانيت " يعنی چه ؟ يعنی‏
خدمت به خلق خدا . مخصوصا بعضی از اين روشنفكرهای امروز خيال می‏كنند به‏
يك منطق خيلی خيلی عالی دست يافته‏اند و اسم آن منطق خيلی عالی را
انسانيت و انسان گرائی می‏گذارند . انسان گرائی يعنی چه ؟ [ می‏گويند : ]
يعنی خدمت كردن به خلق ، ما به خلق خدا خدمت می‏كنيم . [ می‏گوئيم : ]
بايد هم به خلق خدا خدمت كرد ، اما خود خلق خدا چه می‏خواهد باشد ؟ فرض‏
كنيم شكم خلق خدا را سير كرديم و تنشان را پوشانديم ، تازه ما به يك‏
حيوان خدمت كرده‏ايم . اگر ما برای آنها ارزش بالاتری قائل نباشيم و اصلا
همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش ديگری‏
وجود داشته باشد و نه در ديگران ارزش ديگری وجود داشته باشد ، تازه خلق‏
خدا می‏شوند مجموعه‏ای از گوسفندها ، مجموعه‏ای از اسبها . شكم يك عده‏
حيوان را سير كرده‏ايم ، تن يك عده حيوان را پوشانده‏ايم . البته اگر
انسان ، شكم حيوانها را هم سير كند به هر حال كاری كرده است ، ولی آيا
حد اعلای انسان اين است كه در حيوانيت باقی بماند و حد اعلای خدمت من‏
اين است كه به حيوانهايی

پاورقی :
. 1 [ استاد درباره مقصود سعدی از اين شعر ، در جلسه يازدهم توضيح‏
می‏دهند ] .