حرص درمی‏آيد و آنجا كه آن ميلها به صورت سگهای خفته‏ای در درون انسان‏
مخفی می‏شوند و آنجا كه نفس انسان ، حالت آن افعی را پيدا می‏كند ، بايد
از بين برد و " جهاد با نفس " كرد ، يعنی بايد با " نفس اماره‏
بالسوء " كه اين تعبير هم مال قرآن است اين نفسی كه به شدت فرمان به‏
بدی می‏دهد ، مبارزه كرد . آن حد اول كه می‏خواهد يك لقمه نان بخورد ،
فرمان به بدی نيست . آن غريزه ، طبيعی است و خوب‏هم هست ولی وقتی به‏
صورت آز و حرص و بخل و حسد و كينه و عقده و خشم و غضب‏و امثال اينها
درمی‏آيد ، آن وقت است كه اين نفس ، " اماره بالسوء " می‏شود . قرآن‏
هم می‏گويد با نفس اماره بالسوء بايد مبارزه كرد : " « فاما من طغی 0 و
اثر الحيوش الدنيا 0 فان الجحيم هی الماوی 0 و اما من خاف مقام ربه و
نهی النفس عن الهوی 0 فان الجنة هی الماوی »" قرآن تصريح می‏كند كه‏
بايد جلوی نفس را گرفت و بايد آن را از اينكه دنبال هوای خودش برود
نهی كرد . در جای ديگر می‏فرمايد : " « / فرايت من اتخذ الهه هواه » "
( 1 ) آيا ديدی آن كسی را كه معبودش همان هوای نفسش است ؟ در جای ديگر
از زبان يوسف صديق نقل می‏كند : " « و ما ابری نفسی ان النفس لامارش
بالسوء »" ( 2 ) من هرگز نفس خودم را تبرئه نمی‏كنم . ببينيد يوسف چه‏
می‏گويد ، يوسفی كه از خودش مطمئن است ، در عين حال می‏گويد : " « ان‏
النفس لامارش بالسوء »" می‏خواهد بگويد دستگاه نفس انسان آنقدر پيچيده‏
و پيچيده است كه گاهی ممكن است در آن لايه دهمش چيزی باشد كه

پاورقی :
. 1 سوره جاثيه ، آيه . 23
. 2 سوره يوسف ، آيه . 53