و يك انسان آزاد ، انسانی است كه در مقابل هيچ چيزی تسليم نباشد و در
مقابل همه چيز عصيان بورزد .
چون برای عصيان ارزش ذاتی قائل شده‏اند ، نتيجه‏ای كه گرفته شده اين‏
است كه لازمه اين مكتب ، هرج و مرج است . مكتبی كه در آن عصيان دارای‏
ارزش ذاتی باشد ، مستلزم هرج و مرج است . خود سارتر خيلی كوشش می‏كند
كه اين تهمت را از خودش و مكتبش دور كند ولی نمی‏تواند . مكتبی كه برای‏
عصيان ارزش ذاتی قائل است نمی‏شود در آن ، هرج و مرج نباشد . در مكتب‏
اسلام " امكان عصيان " است كه برای انسان ارزش است ، يعنی انسان‏
می‏تواند عصيان كند و می‏تواند اطاعت كند ، می‏تواند بالا برود ، می‏تواند
پايين بيايد . آيا كسی كه عصيان نمی‏كند ، از انسان بالاتر است ؟ خير ، او
نمی‏تواند عصيان كند و نمی‏كند . توانائی اطاعت و عصيان معادل يكديگرند و
برای انسان ، كمال [ محسوب می‏شوند ] . موجودات ديگر چنين توانائی را
ندارند و لهذا مكلف و آزاد و مختار نيستند .
بله ، بعد از عصيان بازگشتنی به نام توبه برای انسان ، كمال است . با
بازگشت از عصيان است كه يك اسم از اسماء حق تعالی يعنی اسم " غفور "
و " آمرزنده " تحقق پيدا می‏كند . اگر عصيانی و توبه‏ای نبود ، غفرانی‏
نبود و خدا غفور و آمرزنده نبود ، نه اينكه اگر عصيان نبود خدا غفور نبود
. عصيان ، سقوط و توبه ، بازگشت است ، با اين سقوط و بازگشت است كه‏
غفران حق تحقق پيدا می‏كند .
در روايت است كه خداوند متعال فرمود : اگر انسانهائی كه من روی زمين‏
خلق كرده‏ام ، عصيان نمی‏كردند ، بار ديگر موجوداتی