" « تجری من تحتها الانهار »" و در آن حورالعين و " « لحم طير مما
يشتهون »" ( 1 ) وجود دارد ، وقتی به ياد گوشت مرغ و به ياد لؤلؤ و
زمرد و حورالعين آنجا می‏افتد شروع به عبادت می‏كند ، برای اينكه از آنها
چيزی نصيبش شود « فتلك عبادش التجار » اين ، عبادت تاجر پيشگان است ،
عبادت و كار می‏كند برای اينكه مزد گزافی بگيرد .
ولی گروهی ديگر خدا را شكرا و " سپاسگزارانه " عبادت می‏كنند ، در
عبادت نه طمع به بهشت دارند و نه فكر ترس از جهنم را دارند ، فقط و
فقط خدا را می‏بينند .
يكی از روشهای انسانی انسان از آن جهت كه انسان است ، " سپاسگزاری‏
" است . وجدان حكم می‏كند . كه اين خدا را بايد سپاس گفت ، اگر چه‏
بهشت وجود نداشته باشد و جهنمی هم دركار نباشد ، من او را عبادت می‏كنم.
مگر پيغمبر نبود كه آنقدر عبادت می‏كرد كه پای مباركش ورم كرده بود .
گفتند يا رسول الله ! شما كه " « ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما
تأخر »" ( 2 ) هستی ، چرا اين قدر عبادت می‏كنی ؟ فرمود مگر هر كسی خدا
را عبادت می‏كند ، از ترس جهنم و يا طمع به بهشت است « الا اكون عبدا
شكورا ؟ » ( 3 ) آيا من نبايد يك بنده سپاسگزار باشم ؟
پس عبادت طائفه اول ، عبادت بردگان بود و دومی عبادت

پاورقی :
. 1 سوره واقعه ، آيه . 21
. 2 سوره فتح ، آيه . 2
. 3 كافی ، باب شكر ، ص 95 ، حديث . 6