عقيده ممكن است حق باشد و ممكن است باطل باشد . " عقيده " انعقاد
است ، هزاران انعقاد در ذهن انسان پيدا می‏شود . اين مكتب ديگری [ غير
از اسلام ] است كه می‏گويد انسان بايد بالاخره يك عقيده و آرمان و ايده‏ای‏
داشته باشد و بايد در راه آن آرمان هم ، جهاد و كوشش كند ، حال آن عقيده‏
چيست ؟ می‏گويند هر چه می‏خواهد باشد . قرآن حرفهايش خيلی حساب شده است‏
، قرآن هميشه می‏گويد " حق " و " جهاد در راه حق " ، نمی‏گويد " عقيده‏
، وجهاد در راه عقيده " ، می‏گويد اول عقيده‏ات را بايد اصلاح كنی . بسا
هست كه اولين جهاد [ تو ] ، جهاد با خود عقيده‏ات است ، اول بايد با
عقيده ات جهاد كنی و عقيده درست و صحيح و حق را بدست بياوری ، بعد كه‏
حق را كشف كردی ، بايد در راه حق جهاد كنی . ( 1 )
به هر حال اين حرفها كه اساسا انسان كامل مساوی است با انسان قدرتمند
و زورمند ، پايه‏اش روی همان اصل تنازع بقاست كه در فلسفه داروين اينقدر
روی آن تكيه كرده‏اند كه حيات ، تنازع بقاست و حيوانات هميشه در حال‏
تنازع بقا هستند . [ می‏گوئيم ] اگر " حيوانات " و " غير انسان " هم‏
اينچنين هستند ، ما نمی‏توانيم انسان را در اين جهت همرديف حيوانات‏
بدانيم [ بطوريكه بگوئيم ] حيات انسان هم جز جنگ برای بقا نيست . آخر
، معنی اين حرف اين است كه " تعاون بقا " چيزی نيست ، پس اين‏
صميميتها ، وحدتها ، تعاونها ، همكاريها و محبتها در ميان افراد بشر
چيست ؟ می‏گويند اشتباه كردی ! " تعاون " را " تنازع " تحميل كرده‏
است ، در پشت همين

پاورقی :
. 1 [ استاد در آخر جلسه نهم همين كتاب در اين باره توضيح بيشتری‏
می‏فرمايند ] .