پيغمبر امتحانها و آزمايشها پيش می‏آيد ، به ياد امری در گذشته افتاد ،
فرمود : يا رسول‏الله ! آن روزی كه در احد شهيد شد آنكه شهيد شد - هفتاد
نفر از مسلمين شهيد شدند ، كه در رأس آنها جناب حمزشبن عبدالمطلب قرار
داشت و علی ( ع ) جزء قهرمانهای احد بود - و به فيض شهادت نائل شدند
آنها كه نائل شدند " « وحيزت عنی الشهادش » " و " شهادت " از من‏
دور شد و از اين فيض محروم ماندم و خيلی ناراحت شدم ، به شما عرض كردم‏
يا رسول الله چرا اين فيض از من گرفته شد ( 1 ) ؟ فرموديد : « ابشر فان‏
الشهادش من ورائك » اگر در اينجا شهيد نشدی ، عاقبت امر در راه خدا
شهيد خواهی شد. سپس پيامبر فرمود : « ان ذلك لكذلك فكيف صبرك اذن ؟»
[ به تحقيق كه اينچنين است ، پس ] صبر تو در شهادت چگونه خواهد بود
؟ عرض كرد : « ليس هذا من مواطن الصبر و لكن من مواطن البشری و الشكر »
( 2 ) يا رسول الله ! نفرمائيد كه چگونه صبر می‏كنی ، بفرمائيد چگونه‏
سپاسگزار هستی ، آنجا كه جای صبر نيست ، جای شكر است .
در اثر خبرهايی كه پيغمبر اكرم داده بود و علائمی كه خود علی ( ع )
می‏دانست و گاهی اظهار می‏كرد ، ناراحتی و اضطراب در ميان اهل بيت و
اصحاب نزديكش پيدا شده بود . چيزهای عجيبی

پاورقی :
. 1 علی ( ع ) در احد يك جوان بيست و پنج ساله است ، تازه با زهرا (
س ) ازدواج كرده است و يك فرزند ، بيشتر ندارد كه امام حسن ( ع ) است‏
. [ معمولا ] يك خاندان جوان ، همه آرزويشان اين است كه زندگی شان كم كم‏
پيش برود ، ولی علی را ببينيد كه آرزوی بزرگش اين است كه در راه خدا
شهيد شود .
. 2 نهج‏البلاغه ، خطبه . 154