²امتك من الاود و اللدد »! چقدر اين امت تو خون به دل من كردند ! چه كنم‏
با اينها ؟ بعد به امام حسن فرمود : پسر جان ! جدت به من دستوری داد ،
گفت : علی به اينها نفرين كن . من هم در عالم رؤيا نفرين كردم ، نفرينم‏
اين بود : « ابدلنی الله بهم خيرا منهم و ابدلهم بی شرا لهم منی » خدا هر
چه زودتر مرگ مرا برساند و بر اينها همان كسی را مسلط كند كه شايسته او
هستند .
معلوم است كه با اين جمله چقدر دلهره و اضطراب رخ می‏دهد . علی ( ع )
بيرون می‏آيد ، مرغابيها صدا می‏كنند ، می‏گويد : « دعوهن فأنهن صوائح‏
تتبعها نوائح » ( 1 ) الان صدای صيحه مرغ است ، ولی طولی نمی‏كشد كه صدای‏
نوحه‏گری انسانها در همين جا بلند می‏شود . آمدند جلوی اميرالمؤمنين را
گرفتند ، گفتند : پدرجان ! نمی‏گذاريم به مسجد بروی ، حتما بايد يك نفر
ديگر را به نيابت بفرستی . اول فرمود : خواهرزاده‏ام جعدشبن هبيره را
بگوئيد برود با مردم نماز جماعت بخواند . بعد فورا خودش نقض كرد ،
فرمود : نه ، خودم می‏روم . گفتند : اجازه بدهيد كسی شما را همراهی كند .
فرمود : خير ، نمی‏خواهم كسی مرا همراهی كند .
برای او شب باصفائی بود . خدا می‏داند او چه هيجانی دارد ! البته خودش‏
می‏گويد من خيلی كوشش كردم كه راز مطلب را كشف كنم ، ولی اجمالا می‏داند
كه حوادث بزرگی [ در انتظار اوست ، چنانكه ] از نهج‏البلاغه چنين استفاده‏
می‏شود : « كم اطردت الايام ابحثها »

پاورقی :
. 1 كشف الغمه‏ج 1 ، ص 437 ، و منتهی الامال ، ص . 172