" اعتقاد به خدا " از ديدگاه اين مكتب
پس جوهر و حقيقت انسان و ارزش ارزشهای انسان و به
خصلت دوم اين تعلقات اين است كه انسان از ارزشهای خود و ارزشهای
انسانی غافل میشود و همه توجهش معطوف به ارزشهای آن شیء میشود . برای
يك آدم پول پرست ، آن چيزهايی كه ارزش انسانی است ، ارزش ندارد، اصلا
خود او برای خودش ارزش ندارد . شرافت و كرامت در ذهن او نقشی ندارد ،
آزادی و آزادگی در ذهن او نقشی ندارد و هر چه هست پول است. ارزشهای پول
برای او ارزش است ولی ارزشهای خودش برای خودش ارزش نيست . ارزشهای
خودش در نظر او سقوط میكند و ارزشهای آن شیء زنده میشود .
خصلت سوم اين است كه وابستگی به يك شیء اسارت میآورد . وقتی انسان
خودش را به يك چيز بست ، قهرا از حركت و تكامل میايستد چون به آن چيز
مثل يك حيوانی كه او را به يك درخت يا ميخ طويله بسته باشند ، بسته
شده است . شما اگر يك انسان و يا حيوان و يا اتومبيل را به يك درخت
ببنديد ، جريان و حركت را از آن گرفتهايد و او را راكد و متوقف كردهايد
و به تعبير فارسی امروز ، او را از حالت " شدن " به حالت " بودن "
تبديل كردهايد و به تعبير فلاسفه خودمان حالت " صيرورت " كه حالت
اصلی اوست از او گرفته میشود و تبديل به حالت " نه صيرورت " و بلكه
" كينونت " میشود .
" اعتقاد به خدا " از ديدگاه اين مكتب پس جوهر و حقيقت انسان و ارزش ارزشهای انسان و به |