باشند ، يعنی انسان مالك باشد و اشياء مملوك باشند " من ساز " است و
ميان افراد مرز می‏سازد و حصار می‏كشد و وحدت و اتحاد را از بين می‏برد و
يا برعكس ؟ مالكيت انسان بر اشياء و تعلق اشياء به انسان منشأ اين [
منيت ] نيست ، عكس قضيه است ، تعلق انسان به اشياء و مالكيت اشياء
بر انسان به اين معنا كه انسان بنده اشياء باشد و به تعبير عرفانی خودمان‏
، تعلق قلبی به اشياء داشته باشد ، انسان را " من " می‏كند . مالك پول‏
بودن ، انسان را " من " نمی‏كند و " ما " بودن را از او نمی‏گيرد ،
مملوك و بنده پول بودن ، انسان را " من " می‏كند و " ما " بودن را از
او می‏گيرد .
آن مكتب ( سوسياليسم ) می‏گويد مالكيت را از بين ببر تا " من " ها
تبديل به " ما " شوند . اين مكتب ( 1 ) نمی‏گويد مالكيت را از بين ببر
، می‏گويد انسان بساز ، انسان را خوب تربيت كن ، به انسان ايده‏های عالی‏
و والا بده كه فرضا اگر مالك اشياء هم باشد و اشياء به او تعلق داشته‏
باشد ، او ديگر به اشياء تعلق نداشته باشد و بنده شی‏ء نباشد و آزاد باشد
. كدام انسان ، " ما " است ؟ آن انسانی كه آزادی معنوی دارد نه انسانی‏
كه هيچ چيز ندارد . اين طور نيست كه اگر يك انسان هيچ چيز نداشت " ما
" است ، نه ، به دليل اينكه يك انسان وابسته به اشياء نيست و تعلق‏
خاطر و قلبی به اشياء ندارد و اشياء او را اسير خودشان نمی‏كنند و
نكرده‏اند ، " من " او هيچوقت " من " نيست و هميشه " ما " است .
آن وقت از دو طرف مثال می‏آورند ، می‏گويند : ما می‏بينيم هميشه انسانهائی‏
در دنيا بوده و هستند كه مالك اشياء

پاورقی :
. 1 [ ظاهرا مراد از " اين مكتب " ، اسلام است ] .