باز می‏آيی ، عجب آدمی هستی ! گفتم : سگ هم كه همينطور است ، سگ را
اگر ده دفعه هم صدايش كنی و بعد برانی ، دوباره برمی‏گردد .
ولی اسلام اجازه نمی‏دهد كه انسان تا اين حد نفس خود را خوار و تحقير
كند و به آن توهين كند ، چرا ؟ راز مطلب اينجاست .
ما در اسلام از يك طرف به جائی می‏رسيم كه وقتی صحبت نفس پيش می‏آيد
می‏گويند بايد با اين نفس ، مجاهده و مبارزه كرد و آن را ميراند و نفس‏
اماره بالسوء چنين و چنان است . از طرف ديگر در اسلام به جای ديگری‏
می‏رسيم ، می‏بينيم به همين اندازه و بلكه بيش از اين اندازه صحبت از
عزت نفس و قوت نفس و كرامت نفس است ، صحبت از اين است كه نفس‏
مؤمن عزيز است ، نفس مؤمن محترم است و حتی همه اخلاق اسلامی براساس‏
توجه دادن انسان به كرامت و شرافت نفسش است ، می‏گويد : شرافت نفس‏
خودت را لكه‏دار نكن . اين چطور می‏شود كه اسلام از يك طرف می‏گويد مجاهده‏
با نفس كن و از طرف ديگر می‏گويد شرافت نفس خود را لكه دار نكن ؟ مگر
دو نفس وجود دارد كه بايد با يك نفس مجاهده كرد و نفس ديگر را محترم‏
شمرد ؟
جواب اين است كه دو نفس به معنای اين كه دو شخص باشد وجود ندارد ،
يك نفس وجود دارد ، ولی يك نفس است كه هم درجه عالی دارد و هم درجه‏
دانی و پست . نفس در درجه عالی خودش ، شريف است و وقتی در درجه دانی‏
خود ، پايش را از گليمش درازتر می‏كند نه اينكه بگوئيم پست است بايد
جلوی او را گرفت . اين مطلب است كه در زبان عرفا به آن آنچنان كه‏