شدن موضوع می‏كند اينست كه چرا روحانيت در ايران چنين قدرتی دارد ؟ در
جزوه‏ای كه چندی قبل منتشر شد ( 1 ) مقايسه‏ای كردم ميان روحانيت تشيع و
تسنن در آنجا گفته‏ام با اينكه ميان روحانيون و علمای تسنن سخنان اصلاحی‏
بيشتر از علمای شيعه عنوان شده و طرحهای اصلاحی از جانب آنها بيشتر ارائه‏
شده است ، ولی آنها نتوانستند يك حركت اصلاحی عميق بوجود بياورند بر
عكس ، علمای شيعه با اينكه كمتر در اين زمينه ها حرف زده‏اند در طول اين‏
صد سال حركتهائی را رهبری كرده اند كه نظير هيچكدامشان حتی در ميان اهل‏
سنت وجود نداشته است تا چه رسد به روحانيت مسيحی و امثال اينها . . .
يك امريكائی كه ظاهرا مسلمان شده است بنام حامد آلگار ، كتابی نوشته‏
بنام نقش روحانيت پيشرو در نهضت مشروطيت ايران كه به فارسی هم ترجمه‏
شده است البته نگارش وقايع تاريخی در اين كتاب از اول دوره قاجار آغاز
شده در اين كتاب بخوبی روشن شده است كه در طول دويست و پنجاه سال دوره‏
قاجاريه ، علمای شيعه همواره ، درگير مبارزه با سلاطين و در كار رهبری‏
نهضت‏های ضد سلاطين بوده اند اين كتاب با اينكه نقطه ضعفهای كوچكی هم‏
دارد - و آنهم البته به دليل آشنا نبودن به محيط ايران بوده است - ولی‏
در مجموع كتابی است كه بيطرفانه و بيغرضانه نوشته شده و بخوبی اين نكته‏
را آشكار می‏كند كه روحانيت شيعه همواره در كنار مردم بوده و همواره بسود
مردم قيام و حركت ميكرده است در همين نهضت ملی شدن نفت ايران كه خود
شاهد آن بوديم ، ديديم كه روحانيت به رهبری مرحوم آيت الله خوانساری و
آيت الله كاشانی و همكاری فدائيان اسلام چه نقش عظيمی داشتند ، اگر
قدرت و نفوذ

پاورقی :
1 - نهضتهای اسلامی در صد ساله اخير - استاد مطهری - انتشارات صدرا .