پاورقی : > خوانده ميشود ، تفاوتهائی داشته است حالتی كه در مغرب برای رعايا وجود داشته ، چيزی ما بين آزادی و بردگی بوده است باين معنی كه كشاورز ، برده مالك نبوده اما در عين حال از زمين نيز نميتوانست جدا باشد اما در مشرق زمين حال بدين منوال نبود در همين ايران خودمان ، رعايائی كه در يك مزرعه كشاورزی ميكردند آزاد بودند كه در آنجا بمانند ، يا آنكه بجای ديگری بروند اگر رعيت از اربابش راضی بود ، سال ديگر هم نزد او میماند ، چند سال ديگر هم میماند ، ولی اگر احساس میكرد ارباب ارباب خوبی نيست و ميشنيد كه در جای ديگر ارباب خوشرفتاری هست ، ديگر هيچ كس نميتوانست جلو او را بگيرد ، او آزاد بود كه برود و ميرفت و اين ارباب بود كه بعدا مجبور ميشد كه رضايت رعيت ديگری را جلب كند و او را به استخدام خود درآورد در مغرب زمين كشاورز محكوم بود كه همراه خانواده اش تا ابد در همانجائی كه بدنيا آمده و كار كرده ، بماند اگر احيانا میخواست به جای ديگر برود جلو او را ميگرفتند و بر فرض اگر مخفيانه هم ميرفت و از مالك ديگری تقاضای كار میكرد طبق قوانين مالك حق نداشت او را بپذيرد و ميبايد او را به ارباب قبليش تحويل دهد عدم استقلال اين رعايا آنقدر زياد بود كه اگر فیالمثل زمين و مزرعهای خريد و فروش ميشد آنها نيز همراه زمين ، فروخته ميشدند . 1 - البته ، گاهی فردی جزء يك جمع و گروه است در آنصورت در كارهای مربوط به خودش استقلال دارد اما در كارهای مربوط به جمع به حكم آنكه قانون واحدی بر جمع حكمفرمائی میكند ، نمیتواند به تنهائی تصميم بگيرد اما اين حالت ، غير از موارد عدم استقلال است كه به آنها اشاره كرديم .