پاورقيهای جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئاليسم ، آنجا كه در آغاز مقاله‏
درباره فطرت خداجويی بحث كرده ايم ، گفته ايم كه گاهی سر گرمی به اشباع‏
يك غريزه موجب عقب راندن غريزه ديگر ميگردد عليهذا هيچ دور نيست و
عجيب نيست كه دنيای پيش رفته از لحاظ علم و تكنولوژی و دنيای برخوردار
از زينتها و شيرينيهای ماده و طبيعت ، عينا دنيای انحطاط اخلاقی و سقوط
ارزشهای روانی باشد و همان سقوط روانی موجب سقوط كلی گردد .
خامسا دو قطبی بودن انسان بعلاوه آزاد بودن و در نتيجه متفاوت بودن سطح‏
انسانيت انسانها منجر به دو قطبی شدن جامعه ميشود يك قطب به ايمان و
عقيده و اخلاق رسيده ، و يك قطب منحط حيوان صفت سر در آخور قطب به‏
ايمان و عقيده رسيده است كه جامعه را به سوی كمال واقعی انسانيت هدايت‏
ميكند .
سادسا تكامل مساوی است با استقلال و تسلط بر محيط يعنی ، به خود
وابستگی و به خود ايستادگی .
سابعا حركت تكاملی تاريخ به سوی حق و وابستگی به عقيده و ايمان و
آرمان و وارستگی از تسلط طبيعت خارجی و عوامل اجتماعی و عوامل نفسانی‏
است در واقع آنچه را كه تا اينجا در مورد بينش نوع دوم گفتيم ميتوان‏
بطور خلاصه چنين بيان كرد .
اولا انسان بالذات كمال جو و پيشرو است .
ثانيا ارزشهای انسانی همه اصيل و ريشه در سرشت انسان دارند و همين‏
ارزشها عامل اصلی حركات تاريخ به شمار ميروند .
انسان از نظر فردی و در نبردی دائم ميان دو قطب در درون خود است ،
قطب انسانيت و قطب حيوانيت ، و حركت انسان بتدريج بسوی كمال انسانی‏
است در محل خود ثابت شده است كه لازمه تكامل ، استقلال از محيط بيرونی و
مستلزم تاثير بيشتر بر روی