مردم تقريبا آن را پذيرفته بودند ، اما همه ديديم كه وقتی از زبان يك‏
مرجع تقليد ، از زبان كسی كه مردم ، با وسواس كوشش می‏كنند تا كوچكترين‏
آداب مذهبی خود را با دستورهای او منطبق بكنند ، در كمال صراحت بيان شد
كه دين از سياست جدا نيست و به مردم خطاب شد كه اگر از سياست كشور
دوری كرده ايد ، در واقع از دين دوری كرده ايد ، مردم چگونه به جنب و
جوش افتادند و بنوعی بسيج عمومی اقدام كردند و يا در نظر بگيريد كه‏
مسئله آزادی و آزادی خواهی در جامعه با شدت مطرح بود ، با اين حال چندان‏
تاثيری در حال مردم نداشت ولی وقتی همين مسئله از زبان رهبر مطرح شد ،
يعنی كسی كه رهبر دينی و مذهبی است ، مردم برای اولين بار دريافتند كه‏
آزادی يك موضوع صرفا سياسی نيست ، بلكه بالاتر از آن يك موضوع اسلامی‏
است و اين نكته روشن شد كه يك نفر مسلمان بايد آزاد زيست كند و بايد
آزاديخواه باشد .
در چند سال اخير مسائلی در ايران بوجود آمد كه از جنبه های اقتصادی و
سياسی اهميت چندانی نداشت ، ولی از جنبه مذهبی آنهم از نظر شعائر مذهبی‏
مهم بود و خود اين مسائل در اوج دادن به نهضت نقش موثری داشتند مثلا يكی‏
از اشتباهات بسيار بزرگ عوامل رژيم اين بود كه بدليل غرور فوق العاده‏
ای كه بر ايشان حاصل شده بود در اواخر سال 55 تصميم گرفتند كه تاريخ هجری‏
را به تاريخ به اصطلاح شاهنشاهی تبديل كنند اينكه تاريخ هجری باشد يا
شاهنشاهی ، از نظر اقتصادی و سياسی تاثير چندانی در حال مردم نداشت ولی‏
همين مسئله بشدت عواطف مذهبی مردم را جريحه دار كرد و وسيله خوبی برای‏
كوبيدن رژيم بدست رهبر داد رهبر بلافاصله با طرح اين شعار كه چنين عملی‏
دشمنی با پيغمبر و دشمنی با اسلام است و معادل است با قتل عام هزاران‏