واقع ميخواست مهر خود يعنی مهر فرهنگ خود را به اين انقلاب بزند
ميدانيم كه هويت فرهنگی يك ملت ، آن فرهنگی است كه در جانش ريشه‏
دوانيده است و هويت ملی اين مردم اسلام است بريدگان از اسلام اگر چه در
داخل اين ملت و تحت حمايت آن هستند ، اما در حقيقت از آن بريده اند
زيرا خود را از فرهنگ و روح و خواست اين ملت جدا كرده‏اند .
حال اگر خواسته خود مردم ، يعنی جمهوری اسلامی ، حاكميت مردم را نقض‏
كند بايد بگوئيم كه دمكراسی امری محال است زيرا هميشه وجودش مستلزم‏
عدمش است هيچكس نميخواهد اسلامی بودن جمهوری را بر مردم تحميل كند اين‏
تقاضای خود مردم است و در واقع نهضت از آن روز اوج گرفت و شورانگيز شد
كه شعار و خواست مردم ، استقرار جمهوری اسلامی شد جمهوری اسلامی يعنی يك‏
نفی و يك اثبات اما نفی ، نفی رژيم حاكم 2500 ساله و اثبات ، محتوای‏
اسلامی و توحيدی آنست .
مسئله ولايت فقيه را هم كه مطرح كرديد از همين قبيل است ، ولايت فقيه‏
به اين معنی نيست كه فقيه خود در رأس دولت قرار بگيرد و عملا حكومت‏
كند نقش فقيه در يك كشور اسلامی ، يعنی كشوری كه در آن مردم ، اسلام را
بعنوان يك ايدئولوژی پذيرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند ، نقش يك‏
ايدئولوك است نه نقش يك حاكم وظيفه ايدئولوك اينست كه بر اجرای‏
درست و صحيح ايدئولوژی نظارت داشته باشد ، او صلاحيت مجری قانون و كسی‏
را كه ميخواهد رئيس دولت بشود و كارها را در كادر ايدئولوژی اسلام با
انجام برساند ، مورد نظارت و بررسی قرار ميدهد .
تصور مردم آنروز - دوره مشروطيت - و نيز مردم ما از ولايت