آزادی ، از راه فساد اخلاق ، بی حسی ايجاد می‏كردند انسان اگر عالم و آگاه‏
هم بشود ، وقتی كه خلقش ، روحيه اش فاسد شد ، نه تنها آن آگاهی به سود
خودش و به سود جامعه اش نيست بلكه همان آگاهی بيشتر به زيان جامعه اش‏
تمام می‏گردد می‏شود : ( چو دزدی با چراغ آيد گزيده تر برد كالا ) تا روزی‏
كه دزد نبود چراغ نداشت ، از روزی كه چراغ پيدا كرد ، دزدش كردند كه از
آن چراغ به نفع دزدی استفاده كند اين يك برنامه ای بود كه اشخاص آگاه‏
متوجه آن بودند .
در حدود هفده سال پيش شايد چند ماهی قبل از انقلاب پانزده خرداد ، در
آبادان می خواستند يك سينما بسازند در كنار مسجد بعد از فوت مرحوم آيه‏
الله بروجردی بود در زمان حيات ايشان نمی توانستند اين كار را بكنند
هنوز هم مراجع بعدی قوت و قدرتی پيدا نكرده بودند از اين خلا فورا
می‏خواستند اينجور استفاده ها ببرند علمای خوزستان داد و فرياد كردند كه‏
حالا سينما می‏خواهيد بسازيد چرا كنار مسجد ؟ ! آمدند قم و تهران و علما هم‏
شروع كردند به اقدام كردن به انواع مختلف اقدامها : تلگرافها ، اعتراضها
، انتقادها يكی از روحانيون كه مأمور شده بود برود با يكی از مقامات در
اين زمينه صحبت بكند كه آقا آخر اين چه مرضی است كه شما داريد ، خود او
برای من نقل كرد كه من به آن مقام گفتم آقا ! من فعلا راجع به سينما حرفی‏
ندارم من نمی خواهم به شما بگويم سينما نداشته باشيد چون گوش نمی كنيد
اين كارهای شما از نظر خودتان حساب شده است چه منطقی در اينجا داريد ؟
( گفت خيلی صريح و رك با او حرف زدم ) گفتم ممكن است بگوئيد كه ما
می‏خواهيم از اين راه تمدن را توسعه بدهيم ممكن است بگوئيد كه ما
می‏خواهيم