همين جهت كسی حق ندارد تعليمات را اجباری كند چون تعليمات اجباری ضد
آزادی بشر است ؟ برعكس ، همين اعلاميه جهانی حقوق بشر در ماده بيست و
شش تعليمات در حدود ابتدايی را اجباری می‏داند يعنی حق آزادی را از بشر
در اين قضيه سلب می كند چرا ؟ می‏گويد برای اينكه راه سعادت بشر است‏
غلط كرده آنكه می‏گويد من می خواهم جهالت را انتخاب بكنم ، من نمی خواهم‏
با سواد شوم ، او نمی فهمد به زور بايد با سوادش كرد ، به زور بايد به‏
او خدمت كرد .
اما در باب دين و مذهب اين حرف را نمی زنند برای اينكه چنين فرض‏
كرده اند كه بهداشت يا فرهنگ يك واقعيتی است و سعادت بشر در اين‏
واقعيت است اما دين يك سليقه فردی و شخصی است ، يك احتياج درونی‏
است مثل يك عطشی است كه انسان پيدا می‏كند كه بايد به يك وسيله ای‏
تسكين پيدا كند به قول آنها انسان نياز پيدا می‏كند به پرستش ، يك وقت‏
در خودش احساس می‏كند كه بايد پرستش كند اين نياز خودش را با يك‏
پرستشی بايد رفع كند ، هر چه را پرستش بكند فرق نمی كند ، يك تقديس و
پرستشی بايد بكند ، هر چه شد اينجاست كه می‏گويند عقيده محترم است و
فرقی ميان عقيده و تفكر نمی گذارند بنابراين در اينجا دو ايراد وارد است‏
يكی اينكه دين را نبايد به عنوان يك مسئله سليقه ای وجدانی شخصی از قبيل‏
انتخاب رنگ لباس در نظر گرفت ثانيا انتخاب دين با انتخاب رنگ‏
لباس فرق می‏كند يعنی اگر بشر يك عقيده ضد عقل انتخاب بكند ، آن عقيده‏
ديگر به عقل و فكرش مجال فعاليت و پيشرفت نمی دهد .
بنابراين خلاصه عرايض امشب ما اين شد كه در اسلام