را صد سال هم به فرض ببريد سر كلاس هی به او بگوئيد كه اگر می‏خواهی‏
شناوری را ياد بگيری اول كه می‏خواهی خودت را در آب بيندازی ، به اين‏
شكل بينداز ، دستهايت را اينطور بگير ، پاهايت را اينطور ، بعد
دستهايت را اينطور حركت بده ، پاهايت را اينطور ، امكان ندارد كه او
شناوری را ياد بگيرد بايد ضمن اينكه قانون شناوری را به او ياد می‏دهيد ،
رهايش كنيد برود داخل آب ، و قهرا در ابتدا يك چند دفعه می‏رود زير آب‏
، مقداری آب هم در حلقش خواهد رفت ، ناراخت هم خواهد شد ولی دستور را
كه می‏گيرد ضمن عمل شناوری را ياد می‏گيرد والا با دستور فقط بدون عمل آنهم‏
عمل آزاد ممكن نيست شناوری را ياد بگيرد يعنی حتی اگر او را ببريد در
آب ولی آزادش نگذاريد و همه اش روی دست خودتان بگيريد ، او هرگز
شناور نمی شود .
اينها هم يك سلسله مسائل است كه اصلا بشر را بايد در اين مسائل آزاد
گذاشت تا به حد رشد و بلوغ اجتماعی لازم برسد از جمله اينهاست رشد فكری‏
همين طوری كه برای شناوری بايد مردم را آزاد گذاشت ، از نظر رشد فكری هم‏
بايد آنها را آزاد گذاشت اگر به مردم در مسائلی كه بايد در آنها فكر
كنند از ترس اينكه مبادا اشتباه بكنند ، به هر طريقی آزادی فكری ندهيم‏
يا روحشان را بترسانيم كه در فلان موضوع دينی و مذهبی مبادا فكر بكنی كه‏
اگر فكر بكنی و يك وسوسه كوچك به ذهن تو بيايد ، به سر در آتش جهنم‏
فرو می‏روی ، اين مردم هرگز فكرشان در مسائل دينی رشد نمی كند و پيش نمی‏
رود دينی كه از مردم در اصول خود تحقيق می‏خواهد ( و تحقيق هم يعنی به‏
دست آوردن مطلب از راه تفكر و تعقل ) خواه نا خواه برای مردم آزادی فكر
قائل است می‏گويد اصلا من از تو " لا اله الا