می گويم كه بعد از اين اگر با اين طبقه مواجه شدی بدانی چه جواب بدهی
كتاب " توحيد مفضل " كه امروز در دست است مولود اين جريان است .
همين ابن ابی العوجاء يك سال در فصل حج رفته بود مسجد الحرام ! با
رفقای زنديق خودش حلقه ای را تشكيل داده بودند و با هم سخن میگفتند
ظاهرا ابن مقفع هم در آنجا بوده يك وقت ابن مقفع میگويد اين مردم را
ببين مثل گاوی كه به خرمن بسته باشند دور اين سنگها میچرخند و در بين
اينها يك نفر آدمی كه قابل صحبت كردن باشد نيست مگر آن شيخ جالس كه
آنجا نشسته ابن ابی العوجاء گفت تو درباره او هم مبالغه میكنی ، او هم
چيزی نيست گفت نه ، اين غير از آنهاست بينشان مباحثه در گرفت ابن
مقفع گفت حالا اگر خيلی دلت میخواهد برو از او يك سؤال بكن من با او
صحبت كرده ام ، برو با او صحبت كن رفت اما چقدر جسارت آميز ! ابتدا
كه نشست ، گفت يا ابن رسول الله ! میدانی آدم وقتی راه حلقش سرفه
بگيرد بايد سرفه كند فرمود بله گفت آدم شك هم كه در دلش پيدا میشود
بايد بگويد فرمود بله گفت من میگويم : الی ما تدوسون هذا البيدر و
تحومون حوله حوم البقر ( و از اينگونه تعبيرات ) تا كی شما میخواهيد مثل
گاو دور اين خرمن بچرخيد ؟ بعد شروع كرد به سؤال كردن راجع به خدا ، كه
امام صادق ( ع ) جواب داده ، و متنش در كتب حديث هست گفت اگر خدا
راست است چرا خودش را نشان نمی دهد ؟ حضرت فرمود خدا چگونه خودش را
نشان بدهد از اين بهتر ؟ يك صانع چگونه می تواند خودش را صنعتش نشان
بدهد كه خدا خودش را در اين عالم نشان نداده است ؟ آيا خدا خودش را در
خلقت تو نشان نداد ؟ در خلقت آسمان
|