قوای نفسانی كه اينها وابسته به آن هستند [ كمال‏اند ] . مثلا جاه‏طلبی از
نظر آن قوه كمال است ، اصلا جاه‏طلبی هر چه شديد باشد ، برای آن غريزه‏ای‏
كه در بشر هست كمال است ، رشد است ، خير است ، ولی برای فرد بد است‏
از اين جنبه كه وقتی خيلی رشد كرد ، مانع رشد ساير استعدادها در انسان‏
می‏شود و به قول آقايان وقتی اين صفات نفسانی رشد كرد ، ديگر آن قوه‏
نطقيه عاليه انسانيه تحت‏الشعاع قرار می‏گيرد ، مثل يك درختی است كه‏
وقتی خيلی رشد می‏كند ، درختهای ديگر را سايه‏كش می‏كند ، چون در سايه‏
خودش است نمی‏گذارد رشد كنند . يا از نظر اجتماع بد است . اين قوه غضبی‏
به قول آقايان يا هر قوه و غريزه‏ای وقتی در او رشد می‏كند ، از نظر آن قوه‏
رشد است ، كمال است ولی از نظر اجتماع بد است ، برای اينكه سعادت‏
ديگران را سلب می‏كند . حتی زنا ، چرا زنا بد است ؟ آيا از نظر قوه‏ای كه‏
انجام می‏دهد بد است ؟ نه ، از نظر آن قوه بد نيست ، واقعا بد نيست ،
غريزه‏ا ی است كه در بشر هست و اين غريزه اشباع خودش را اقتضا می‏كند و
از نظر آن غريزه به هر شكل اشباع بشود خوب است ، اما همين زنا منشأ يك‏
فسادی در اخلاق انسانی شخص می‏شود ، يعنی به اصطلاح می‏گوييم طبيعت هرزه شد
و اگر هرزه شد ديگر اساسا دنبال مقامات عالی انسانيت نمی‏رود ، هميشه‏
دنبال اشباع اين غريزه است . از نظر اجتماع بد است ، برای اينكه بايد
يك حساب و نظمی و يك مالكيت خاصی در مسائل جنسی در كار باشد ، يعنی‏
هر زنی بايد اختصاص داشته باشد به يك مردی و هر مردی در حدود اسلام .
طبق هر قانونی باز هم اختصاص بايد باشد . هيچ قانونی در دنيا نيست كه‏
ولو برای مرد اباحه مطلق قائل باشد ، آن هم در حدود مصالح قانون ، تغيير
می‏پذيرد . چرا درباب تعدد زوجات ، تنها به مرد اجازه داده می‏شود ؟ در
حدود مصالح اجتماع اجازه داده می‏شود . يا بيماری ، شما می‏گوييد مثلا يك‏
ميكروب در خون آدم پيدا می‏شود ، در ريه پيدا می‏شود ، آيا آن ميكروب از
نظر خودش كار بدی انجام می‏دهد ؟ خوب ، ميكروب موجودی از موجودات اين‏
دنياست ، آن هم يك جای مناسب می‏خواهد كه در آنجا زندگی كند ، رشد كند
، غذا بخورد . مثلا غده سرطان كه پيدا می‏شود ، هر چه هست ، از نظر خود آن‏
غده چيز بدی است ؟ خوب ، يك موجود حيی است كه يك زمينه مناسبی برای‏
رشد خودش پيدا كرده ، رشد می‏كند . از نظر مجموعه حيات اين انسان بد
است ، يا از نظر خود آن غده هم چون منتهی می‏شود به فنای انسان و بعد
خودش هم زمينه ندارد ، بد است ، مثل كسی است كه در خانه‏ای كه خودش‏
هست ، زيربنای آن خانه را