خلقت " آدم " در قرآن
من چند سال پيش مقالهای در " مكتب تشيع " نوشتم تحت عنوان " قرآن و مسألهای از حيات " ( 1 ) . آنجا راجع به خلقت " آدم " بحث كردم ، راجع به اين جهت كه در قرآن موضوع خلقت " آدم " آمده است - و اين هم يكی از عجايب قرآن است - نه به عنوان يك مسأله توحيدی ، بلكه به عنوان يك مسأله اخلاقی ، نگفته است كه چون آدم ابوالبشری در عالم بوده است ، پس خدايی بوده است كه [ خلقت ] انسانها را شروع كرده است . قصه آدم در قرآن كريم هست ولی يك ذره از اين قصه به عنوان آيتی از خداشناسی و توحيد نيست ، بلكه به عنوان درس عبرتی است از اينكه ببنيد مثلا تكبر چه میكند كه شيطان تكبر كرد ، ببينيد حرص چه میكند كه آدم حرص ورزيد ، به عنوان يك درس آموزنده اخلاقی ، نه يك درس توحيدی ، اما خلقت ساير انسانها را به عنوان يك درس توحيدی ذكر میكند ، يعنی همين خلقتی كه الان ما پيدا میكنيم ، همين كه انسان " نطفه " است ، بعد از نطفه به تعبير قرآن " علقه " میشود ، " مضغه " میشود ، استخوانها برايش پيدا میشود ، گوشت برايش پيدا میشود ، بعد به تعبير قرآن " « خلقا اخر »" میشود ، ( 2 ) . يك موجود زنده انسانی میشود ، همينها را به عنوان نشانههای خداشناسی ذكر میكند . خدايی هست به دليل اينكه نطفهای انسان میشود ، نه خدايی هست به دليل اينكه آدم ابوالبشر بوده است . ( قرآن ) هيچ وقت سراغ روز اول نمیرود ، نه در مجموع عالم و نه در يك يك اجزای عالم . پس ما نبايد اين طور بحث كنيم كه مجموع عالم اولی دارد يا ندارد ؟ فلاسفه میگويند محال است عالم اول داشته باشد ، و من خيال نمیكنم علم امروز هم خلاف آن را ثابت كرده باشد و بگويد خير ، ثابت شده كه عالم روز اولی داشته است كه قبل از روز اول ، نيستی مطلق بوده است .پاورقی : . 1 [ اين مقاله در جلد اول كتاب مقالات فلسفی و نيز در جلد سيزدهم مجموعه آثار استاد به چاپ رسيده است ] .
. 2 مؤمنون / 14 : [ ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عطاما فكسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا اخر فتبارك الله احسنالخالقين »] .