پاورقی : . 1 شيخ در منتها درجه زهد زندگی میكرده و واقعا اين مرد از عجايب روزگار بوده است . اولا در همان رشته خودش كه فقه و اصول است يك محقق فوقالعادهای است ، يعنی نظير بوعلی سينا در عصر و زمان خودش كه در طب و فلسفه نسبت به ديگران برتری داشته است ، او هم نسبت به عصر خودش همين طور است . در منتهای پاكی و زهد و تقوا هم زندگی كرده ، كه وقتی مرده است تمام هستی و زندگی و دارايی او را كه سنجيدهاند ، هفده تومان بيشتر نشد . زندگی او تاريخچههای عجيبی دارد و بسيار مرد عاقل فهميده باهوشی بوده است . شيخ هرگز در وجوهات تصرف نمیكرده است . دخترش میرفت مكتب پسر نداشت ، دوتا دختر داشت ، اين " سبط " ها از اولاد او هستند خيلی گريه كرد و گفت : در مكتب هر جا میروم ، بچههای ديگران وضع بهتری دارند و من غذا و لباسهايم خوب نيست و از اين حرفها . شيخ خيلی متأثر شد . زنش گفت : آخر اين همه سختی دادن كه درست نيست ، چرا اين قدر به ما سختی میدهی ؟ شيخ گريه كرد و گفت : والله من دلم میسوزد ، نمیخواهم اينطور باشد ، ولی میدانی اين وجوهات چيست ؟ ( زنش داشت رخت میشست ، عمامه شيخ را میشست ) مثل اين وجوهات برای ما كه میخوريم ، مثل آبهای اين تشت است ، يك آدم اگر خيلی تشنه باشد و از تشنگی بخواهد بميرد ، اگر بخواهد برای رفع تشنگی از اين آبها بخورد چقدر میخورد ؟ همينقدر میخورد كه نميرد . ما از خودمان كه چيزی >