شعری هست كه از قديم در عربی نقل كرده‏اند :
امانی ان تحصل تكن غاية المنی
و الا فقد عشنا بها زمنا رغدا
ای آرزوها اگر برسی و ما به تو برسيم كه چه بهتر ، اگر هم نرسی يك عمر
ما با تو خوش زندگی كرديم .
آرزو داشتن مساوی است با نداشتن و نداشتن مساوی است با طلب كردن .
انسان اگر بخواهد در اين دنيا سعادتمند باشد ، هميشه بايد چيزهايی را
نداشته باشد و با عشق و اميد و آرزو دنبال آنها بدود . وجدان كامل ، مرگ‏
آرزو در انسان است و مرگ آرزو بدترين بدبختی در اين دنيا برای بشر است‏
و لهذا قرآن يك تعبيری دارد ، مثل اينكه جواب اين اشكال است ، درباره‏
قيامت ( آنجا كه نظامش با نظام اينجا فرق می‏كند ، كه آن هم رازی دارد )
می‏فرمايد : " « لا يبغون عنها حولا » " ( 1 ) يعنی در آنجا كسی آرزوی‏
دگرگونی نمی‏كند ، يعنی آدم سير نمی‏شود . وضع اين دنيا اين طور است كه‏
انسان هر چيزی را تا وقتی ندارد می‏خواهد ، وقتی كه دارا شد از آن سير
می‏شود ، باز دنبال يك چيز ديگری می‏رود . قرآن می‏گويد ولی در آن دنيا اين‏
طور نيست " « لا يبغون عنها حولا »" ، در آنجا آنچه را كه دارند ، ديگر
آرزوی دگرگونی و تحول و تنوع در آن نمی‏شو د .
معروف است كه می‏گويند سفير انگليس با ناپلئون ملاقات كرد و اين در
همان وقتی بود كه ميان آنها اختلاف و جنگ بود . سفير انگليس به ناپلئون‏
گفت : فرق ما انگليسيها با شما فرانسويها اين است كه ما طالب شرافتيم‏
، ولی شما طالب ثروت . ناپلئون گفت : بله ، همين‏طور است ، انسان‏
هميشه طالب آن چيزی است كه ندارد ! بله ، انسان هميشه طالب و دنبال آن‏
چيزی است كه ندارد ، پس بايد يك نداشتنی در كار باشد ، و اتفاقا به‏
اندازه‏ای كه اين مصيبتها و ضربتها بر روح بشر ، قوه‏ها را در وجود انسان‏
به فعليت می‏رساند ، هيچ چيز اين كار را نمی‏كند . می‏گويند شاهكارهايی كه‏
بشر به وجود آورده است ، مولود دو عامل است ، يا مولود عامل عشق است‏
يا مولود عامل مصيبت . باز در عشق هم می‏گويند عشق وقتی می‏تو اند شاهكار
به وجود بياورد كه وصال كامل در كار نباشد ، وصال ، اول خمود است ،
عشقهايی كه با فراق توأم

پاورقی :
. 1 كهف / . 108