ولی اينها [ از نظر فلسفه ] علت نيست . فلسفه هيچ وقت اين را نمی‏پذيرد
كه علت بتواند تقدم زمانی بر معلول خودش داشته باشد ، می‏گويد البته علم‏
اسم اينها را می‏خواهد علت بگذارد بگذارد ، هر چه می‏خواهد بگويد ، آن‏
چيزی كه من می‏گويم اين نيست ، علت محال است كه از معلول خودش انفكاك‏
زمانی داشته باشد و همين سبب می‏شود كه فلسفه يك مرتبه يك راه ديگری به‏
اين عالم باز می‏كند ، يك بعد ديگری برای عالم قائل می‏شود ، می‏گويد عالم‏
يك بستر زمانی دارد . آن كه شما در علوم ، در فيزيك اسمش را می‏گذاريد
علت او می‏گويد مقدمه ، معد ، مجرا . می‏گويد ولكن علت واقعی يعنی آن كه‏
معلول را به وجود می‏آورد ، يك حقيقت همزمانی است با او ، و او غيب‏
است ، باطن است ، همان است كه او را به خدا می‏رساند . از نظر او اين‏
علتهای مادی‏ای كه ما داريم ، حكم بستر را برای آب پيدا می‏كند ، يعنی شما
اگر می‏خواهيد يك‏آبی از يك محلی به محل ديگر جاری كنيد حتما يك جويی ،
يك لوله‏ای ، يك چيزی بايد وجود داشته باشد تا آب از آنجا عبور كند ،
اما آن فشاری كه اين آب را به اينجا می‏آورد غير از اين جوی است . اين‏
علتهای مادی‏ای كه می‏گفتند ، اصلا قوانين عليت درباره آنها صادق نيست .
اين موضوع كه علل يكسان معلول يكسان به وجود می‏آورد يا به وجود نمی‏آورد (
اگر مقصود علل مادی هستند ، يعنی موادی كه ما يك ماده را علت برای ماده‏
ديگر می‏دانيم ) ما اين قاعده را در آنجا جاری نمی‏دانيم ، حتی قانون عليت‏
را هم در آنجا صد درصد جاری نمی‏دانيم ، قانون جبر را هم در آنجا صد درصد
جاری نمی‏دانيم . البته به يك معنا قانون عليت را جاری می‏دانيم ولی‏
آنهای ديگر را هرگز در آنجا جاری نمی‏دانيم . مسأله حتميت مسأله‏ای نيست‏
كه به هيچ وجه قابل انكار باشد ، بله ، اگر ما بخواهيم " عليت " را از
" محسوسات " بگيريم ، اصلا قابل گرفتن نيست . اصلا اگر قانون عليت را
از اول بخواهيم از علم بگيريم صدتا ايراد به خود قانون عليت وارد است .