[ معادل ] يك متر در ثانيه به آن بدهيم ، اين جسم در چنين فضايی با اين‏
سرعت تا ابد حركت خودش را ادامه می‏دهد . قضيه‏ای كه برای من مجهول است‏
اين است كه مگر قبل از گاليله غير از اين حرفی بوده است ؟ من گاهی‏
اوقات به اين طور چيزها برخورد می‏كنم و نمی‏توانم آن را حل كنم . [ قبلا
هم همين را می‏گفته‏اند ] منتها طرز تفكر و بيان فرق می‏كند . می‏گويند ارسطو
[ اين طور ] گفته است ، حرف ارسطو را كه نمی‏دانيم چيست ، شايد هم‏
ارسطو گفته است . قبل از گاليله هم در بين خودمان اين حرفها بوده است .
آيا ارسطو در عمرش نديده بود كه وقتی سنگی را به هوا پرتاب می‏كنند ،
سنگ می‏رود بالا ، يا ديده بود ؟ ارسطو كه قائل است حركت به عامل احتياج‏
دارد ، بعد از اينكه ما دست را از زير اين سنگ برمی‏داريم در عين حال تا
چند ثانيه‏ای بالا می‏رود ، در حالی كه سنگ بالا می‏رود عامل [ بالا ] برنده‏
سنگ را چه می‏داند ؟ نيرويی كه در دست من است ؟ نيرو كه حالا ديگر نيست‏
، آن كه لحظه اول بود ، بعد نيست . گاليله و هر كسی قبل از او برای‏
حركت عامل قائل بودند ، پس وقتی كه سنگ را به هوا پرتاب می‏كردند و
مقداری می‏رفت بالا ، عامل حركت آن را چه فرض كرده بودند ؟ اين مطلب هم‏
برايشان امر خيلی مسلمی بوده است كه بايد هر عاملی با معلول خودش همراه‏
باشد ، می‏گفتند تفكيك علت از معلول محال است ، يعنی محال است كه يك‏
عاملی وجود نداشته باشد در حالی كه معلولش وجود داشته باشد ، حتما الان‏
هم كه سنگ می‏رود بالا ، يك عاملی هست كه آن را به بالا حركت می‏دهد .
حالا من خودم جوابش را عرض می‏كنم . آنها می‏آمدند حركت را تفسير
می‏كردند به دو نوع حركت : حركت طبعی و حركت قسری . حركت طبعی را
می‏گفتند حركتی است كه آن عامل محرك در ذات خود شی‏ء است ( همان چيزی‏
كه به آن می‏گفتند " طبيعت " يا " صورت نوعيه " ، چيزی جدای از آن‏
نيست ، ضربه‏ای نيست كه از بيرون بخواهند بر آن وارد كنند ، بلكه ميلی‏
است مثل يك عشق درونی كه در خود شی‏ء وجود دارد ، يعنی همان ماده‏ای كه‏
شما می‏بينيد ، در ذات خودش مساوی است با يك قوه و نيرو ، قوه هم كه‏
ما می‏گوييم يعنی چيزی كه منشأ فعل است . اين را می‏گفتند " حركت طبعی‏
" . آنها به قوه جاذبه قائل نبودند [ و در جواب اين سؤال كه ] سنگ را
وقتی ما رها می‏كنيم ، چرا می‏آيد پايين ؟ می‏گفتند در خود سنگ مبدأ ميلی‏
وجود دارد ( مثل عشق ) كه آن را می‏كشد و می‏آورد پايين .
استاد روزبه : البته اين حرف هم با جاذبه خيلی فرق ندارد .