صفحه منظم را به وجود آورده ، ده تا مطلب از اين صفحه درآمده است . يك
بچه با يك آدم تحصيلكرده درس خوانده خط يادگرفته تفاوتش در علت فاعلی
نيست ، نيروی دست بچه هم كافی است برای اينكه اين را بنويسد . يك بچه
يا يك آدم بیسو اد مدرسه نرفته ، يك دهاتی بیسواد از لحاظ علت فاعلی
هيچ تفاوتی با يك درس خوانده ندارد ولی از يك نظر ديگر تفاوت دارد و
آن اين است كه آن آدم درس خوانده میداند كه يك كلمهای را اگر بخواهد
بنويسد كه فلان مفهوم از آن فهميده شود ، اول بايد حرف اول را مثلا به چه
شكل بنويسد ، حرف دوم رابه چه شكل ، حرف سوم ، چهارم و پنجم تا يك
مطلب معنیدار از كار دربيايد ، يعنی بايد انتخاب كند . خوب ، اين نيرو
وقتی كه اين خط را میخواهد بنويسد هزار جور ممكن است بنويسد ، ممكن است
از اين طرف بكشد ، ممكن است بالا ببرد ، ممكن است پايين بياورد ، باز
اولی را كه نوشت در دومی همينجور بايد انتخاب كند ، يعنی يك راه را از
ميان صدها راه انتخاب كند . از نظر علت فاعلی ، هزار شكل میشود اين
حرف اول را نوشت و به هزار شكل هم حرف دوم ، به صد هزار شكل حرف سوم
، ولی او پی درپی انتخاب میكند . پس شعور لازم دارد ، يعنی درك لازم
دارد ، فهم لازم دارد ، بايد بفهمد چه رابطهای ميان اين عمل و آن نتيجه
وجود دارد تا خوب بتواند انتخاب كند .
در اينجور موارد ما میگوييم تنها فرض علت فاعلی يعنی وجود نيرويی كه
آن نيرو كافی باشد برای اين كار از نظر مقدار نيرو ، انرژی و هرچه بخواهد
مصرف بشود كافی نيست بلكه يك ادارهای ، يك كنترلی هم برای اين نيرو
بايد وجود داشته باشد ، يك انتخاب بايد وجود داشته باشد ، يك اختيار
بايد وجود داشته باشد به طوری كه كلمه " برای " در آنجا محقق بشود ،
يعنی هر چيزی نشان بدهد كه وسيله است برای يك هدفی ، اين وسيله برای آن
، آن وسيله برای آن . اينجاست كه ما میگوييم تنها فرض علت فاعلی برای
به وجود آمدن اين شیء كافی نيست ، حتما بايد فرض علت غايی بشود كه
عباره اخری از اين است : بايد حتما فرض كرد كه فاعل دارای قوه شعور به
معنی فهم و درك اين كار و حكمت و تدبير بوده است به طوری كه نيروی
خودش را اداره میكرده است .
- منظور داشته .
استاد : بله ، منظور داشته و انتخاب میكرده است . هميشه در سر
دوراهیها ، بلكه
|