جاهای خالی عالم است . چرا اين جاهای خالی را پر نكرد ؟ اگر [ نظام عالم
] به آن صورت بود كه ثنويين میگفتند ، شما با تحليل كردن حقيقت شرور كه
شرور سرانجام منتهی به اعدام میشود ، اشكال را جواب دادهايد ، اما اشكال
تنها آن نيست ، اشكال به اصطلاح فلسفه اشكال به عنايت است ، اشكال به
عنايت الهی و به حكمت الهی و به عدل الهی است ، چرا اين جاهای خالی
عالم پر نشده است ؟
اينجاست كه آن دو مسأله ديگر پيدا میشود و بايد طرح كرد . يك مسأله ،
مسأله تفكيك ناپذيری نور و ظلمت ، و خير و شر از يكديگر است ، يعنی
اصول خير و شر از يكديگر تفكيك ناپذيرند ، نه اينكه وضع عالم يك وضع
ثابتی است كه نمیشود جای اين شر جزئی را پر كرد و به جای آن خير گذاشت
، به صورت يك نظام كلی در عالم ، از يكديگر تفكيك ناپذيرند ، يعنی اگر
در اين دنيا حيات هست ، موت هم بايد در كنارش باشد ، اگر غنا هست
فقر هم بايد در كنارش باشد ، اگر قدرت هست ضعف هم بايد در كنارش
باشد ، اگر سلامت هست بيماری هم بايد در كنارش باشد ، اگر رضا هست
نارضايی هم بايد در كنارش باشد ، اينها از يكديگر تفكيك پذير نيست .
بعد از اين مسأله ، مسأله فلسفهها و فوايد در كار میآيد و يكدفعه اصلا فكر
عوض میشود ، آنهايی را كه ما تا حالا بد حساب میكرديم و بد مطلق ( صد
درصد بد ) میدانستيم ولو میگفتيم چارهای از وجودشان نيست و بايد باشند ،
چون آن خوبيها هستند اينها هم بايد باشند میبينيم كه نه ، غير از اينكه
بايد باشند به اعتبار اينكه وجودشان يك لازم لاينفك خوبيها هست ، بايد
باشند برای اينكه منشأ خيرات بشوند و اگر اينها نبودند ، اصلا آن خيرات
نبود ، علت و منشأ خيرات زيادی هم هستند .
|