برای آن كافی بود ( نه اينكه علت فاعلی گذشته است و تقريبا تقدم زمانی
دارد ؟ ) يعنی آنچه در گذشته واقع شده است برای آنچه در آينده واقع شده
است صد درصد كافی است ، علت غايی موضوع پيدا نمیكند ، يعنی صد درصد "
گذشته " است كه " حاضر " را به وجود آورده ، حوادث را گذشتهها به
سوی جلو میرانند ، در پشت سر واقع شدهاند و اينها را به وجود میآورند .
همانطور كه عرض كردم ، آن حركتی كه خار ساعت میكند صد درصد بستگی دارد
به حوادثی كه قبل از آن وجود پيدا كرده ، از آن كوكی كه شما روی فنر
كرديد ، فنر را سفت كرديد و از نيروی بازگشتی كه در فنر وجود دارد كه
اين خودش را پس میكشد فشار میآورد روی ساير چرخها ، خواه ناخواه ،
اضطرارا ، جبرا اين خار بايد روی همين حساب حركت كند ، آنهاست كه اين
را به وجود آورده ، هيچ چيز ديگری در كار نيست . ولی اگر گذشته صد درصد
د خالت ندارد ، مثلا پنجاه درصد دخالت دارد ، آينده هم برای اين حادثه
دخالت دارد ، يعنی مثل اينكه يك چيزی هم در جلو قرار گرفته و اين شیء
را به سوی خودش میكشد ، هم سائق دارد هم قائده ، هم راننده دارد هم
جلوكش ، هم از پشت سر اين را میرانند و هم از جلوی رو اين را میكشند ،
به طوری كه اگر گذشته به تنهايی میبود كافی نبود ، [ در اين صورت علت
غايی موضوع پيدا میكند ] . چون علت غايی مربوط به آينده است ، آينده
نسبت به اين گذشته هميشه يك جاذبهای دارد . پس حاضر ، هم با گذشته
خودش مربوط است و هم با آينده خودش كه اگر آن آينده به هيچ وجه نمیبود
و بنا نبود به وجود بيايد ، گذشته نيز به وجود نمیآمد . پس هر گذشتهای ،
هم به گذشتهتر از خودش مربوط است ، كه اگر آن گذشتهتر نمیبود به وجود
نمیآمد ، هم به آينده مربوط است ، يعنی اگر آينده نمیبود يا نمیشد وجود
پيدا كند باز هم اين به وجود نمیآمد . هم به آينده مربوط است ، يعنی اگر
آينده نمیبود يا نمیشد وجود پيدا كند باز هم اين به وجود نمیآمد . آنگاه
میگويند اگر ما در جريانی اين جور ديديم كه گذشته ، او را سر دوراهی قرار
میدهد اما در ميان دو راه ، اين شیء يك راه را انتخاب میكند ، اين
آينده است كه اين راه را برای او انتخاب میكند . حالا من باز مثال
برايتان عرض میكنم ، و از همين مثالها بايد دليل بياوريم .
ببينيد ماشين چقدر میتواند منظم باشد ، يعنی حساب كنيم چه كاری
میتواند كار ماشينی باشد و تا چه حد میتواند باشد . ماشينهايی در دنيا به
وجود آمده است كه شما در مقابل آنها به زبانی فصيح حرف میزنيد ، مثلا
شما به زبان انگليسی فصيح حرف میزنيد ، آن دستگاه تمام گفتههای شما را
به زبان فرانسه ترجمه میكند ، كه
|