مخالفين توحيد از دو طرف كه آنها " ثبات انواع " را به آن شكل به‏
مسأله توحيد چسباندند و اينها از اين طرف " تبدل انواع " را به ماديت‏
كار را به جايی كشانيدند كه اساسا نظريه داروين يك نظريه صد درصد مادی‏
تلقی شد و اثبات نظريه " تبدل انواع " نوعی موفقيت برای ماديگری و
شكست برای خداشناسی در ميان مردم تلقی شد .
ما اينجا در دو قسمت بايد بحث كنيم . يك قسمت در همين موضوعی كه‏
عنوان كرديم كه قطع نظر از اينكه در كتب مقدس مذهبی دنيا چه آمده است‏
، از نظر اينكه ما خداشناسی را يك مسأله علمی و عقلی می‏دانيم نه شرعی و
تعبدی ( يعنی نمی‏گوييم چون در دين آمده است كه خدايی هست ، پس بگوييم‏
خدايی هست ) ، معتقديم دلايل عقلی و علمی هم اقتضا می‏كند كه ما قائل‏
بشويم خدايی هست . پس ما از نظر فن و علم خداشناسی و از نظر قانون عقل‏
بايد حساب كنيم كه آيا اعتقاد به وجود خدا ملازم است با اعتقاد به "
ثبات انواع " و " خلقت " به همين شكلی كه گفته‏اند ، يا نه ؟ مرحله‏
دوم اين است كه اگر نظريه " تبدل انواع " ثابت شد و فرضا با اصل‏
توحيد هم منافات نداشته باشد ، آيا با آنچه در كتابهای مقدس ( قرآن و
تورات ) آمده است منافات دارد يا ندارد ؟

نظريه " تبدل انواع "

اما مرحله اول : رابطه مسأله توحيد و تكامل . اولا اينكه گفته می‏شود كه‏
از قديم در دنيا دو نظر بيشتر وجود نداشته است ، يكی نظريه " تبدل‏
انواع " و يكی نظريه " حدوث انواع " ، از نظر تاريخ علم و فلسفه يكی‏
از دروغهای دنياست . اين دو نظريه البته وجود داشته است . نظريه "
تبدل انواع " هم يك نظريه بسيار قديمی است ، نه تنها ما می‏گوييم قديمی‏
است ، بلكه همه معتقدند كه قديمی است . حتی در اين كتابهای قديمی‏
خودمان مثل شفای بوعلی و اسفار ملاصدرا ، اين نظريه را از قدمای يونانيها
نقل كرده‏اند و خود فرنگيها هم مكرر از آنها نقل كرده‏اند . تاريخ علم از
حدود پانصدسال قبل از ميلاد ، نظريه " تبدل انواع " را نشان می‏دهد .
مردی به نام انكسيمندروس ( 1 ) ( به

پاورقی :
. 1 گويا تلفظ فرانسوی آن " انكسيماندر " است .