پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، خطبه . 126 . 2 جن / 26و . 27 . 3 سجده / . 7
چگونه است ، لوح محفوظ كه در قرآن آمده است ، معنايش چيست و وضعش
چيست ، اما اگر كسی از راهی از لوح محفوظ اطلاع داشته باشد و از آنجا
بتواند عالم را بخواند ، آينده ديگر برای او غيب نيست ، شهادت است .
در نهجالبلاغه آمده است كه حضرت امير ( عليهالسلام ) يك جريانی را كه
مربوط به آينده بود خبر داد . كسی عرض كرد : يا اميرالمؤمنين ، تو داری
از غيب خبر میدهی و قرآن میفرمايد : " « لا يعلمها الا هو »" . حضرت
خنديد و فرمود : اين غيب نيست " « و انما هو تعلم من ذی علم » " ( 1
) من غيب نمیگويم ، من از معلم ياد گرفتهام ، حالا دارم برای شما نقل
میكنم ، اين را پيغمبر به من گفته و من دارم به شما میگويم . پيغمبر از
كجا میگويد ؟ به پيغمبر از طريق وحی اطلاع رسيده است . پس پيغمبر هم در
ذات خودش از آينده خبر ندارد ، ولی وقتی كه به او اطلاع دادند [ باخبر
میشود ] ، بالاخره برمیگردد به مدبر اصلی ، وقتی كه مسأله را آن مدبر اصلی
به اطلاع كسی رساند و او از آنجا ياد گرفت و گفت ، آن علم غيب نيست .
يك نكته كه هست اين است كه از همين راه تعليم و تعلم هم هيچ كس
نيست كه بر جميع نهانها اطلاع پيدا كند جز خدا ، يعنی آنهايی كه اطلاع
پيدا میكنند به غيب ، به بعضی از غيبها اطلاع پيدا میكنند . " « فلا يظهر
علی غيبه احدا ، الا من ارتضی من رسول »" ( 2 ) خداوند مسلط نمیكند بر
نهان خودش احدی را ، مگر افرادی از رسولان كه آنها را مورد رضايت خودش
بپسندد و افراد شايستهای را انتخاب كند .
پس آن كسی كه از ذات خودش هر نهانی را میداند خداست . هيچ كس از
ذات خودش نمیداند ، همه از راه تعليم میدانند . اين يك تفاوت اصلی
ميان خدا و غير خدا . تازه آنهايی هم كه از راه تعليم میدانند ، به همه
غيبها اطلاع پيدا نمیكنند . آن كه بر تمام اسرار هستی آگاه است و هيچ
كس ديگر آگاه نيست ، خود خداوند است .
- قرآن اصولا با پديدههايی كه در زندگی پيش میآيد سرو كار دارد ، اصلا
با " وجود " كاری ندارد و اينكه فرموديد وجودی كه هست ، محال است شر
محض باشد ، ممكن است يا شرش برخيرش بچربد يا خير محض باشد يا شر و
خيرش مساوی باشد ، در قرآن با صراحت آمده است : " « الذی احسن كل شیء
خلقه »" ( 3 ) . بنابراين هر چيزی در عالم
پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، خطبه . 126 . 2 جن / 26و . 27 . 3 سجده / . 7 |