« يميت »" (1) ، نه اينكه خداوند زنده می‏كند ، يك چيز ديگری هست كه‏
ديگر مربوط به خدا نيست و او می‏ميراند . يا مثلا : " « و انه هو اضحك و
ابكی ، و انه هو امات و احيی » " ( 2 ) اوست كه می‏خنداند يا موجبات‏
سرور را فراهم می‏كند و هم اوست كه می‏گر ياند يا موجبات گريه و ناراحتی‏
را به وجود می‏آورد . " « الذی خلق الموت و الحيوه ليبلوكم ايكم احسن‏
عملا »" ( 3 ) خدايی كه هم مرگ را آفريد و هم زندگی را آفريد . " « و
لنبلونكم بشی‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و
بشر الصابرين »" ( 4 ) شما را تحت آزمايش قرار می‏دهيم به نقصها و
كمبودهايی در ناحيه مال يا در ناحيه جان به انواع مختلف .
در اين جهت بحثی نيست . بله ، يك مطلب هست كه در عين حال قرآن‏
كريم بين استناد خوبيها به خداوند تبارك و تعالی با استناد بديها يك‏
فرقی می‏گذارد كه آن فرق را توضيح خواهيم داد .
آيه اول سوره انعام اين است :
"« الحمد لله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور »".
سپاس خدايی را كه آفريننده آسمانها و زمين است و قرار دهنده نور و
ظلمت .
اين " و قرار دهنده نور و ظلمت " معلوم است كه می‏خواهد يك عقيده‏
خاصی را نفی كند كه همان عقيده يزدان و اهريمن باشد ، كه خدا مبدأ نور
است نه مبدأ ظلمت ، و مبدأ ظلمت كس ديگر است ، اين طور نيست ، مبدأ
همه خداست . پس در اين جهت ما نبايد ترديد داشته باشيم كه آيا يك فكر
ثنوی در قرآن وجود دارد ؟ خير ، فكر ثنوی در قرآن وجود ندارد .
مطلب ديگر اين است : ما بحثی می‏كرديم راجع به خير و شر ، خوبی و بدی‏
، و می‏گفتيم كه منشأ بديها نيستيهاست و يا ما به هستيهايی می‏گوييم "
بدی " كه نه از جهت اينكه خودشان خودشان هستند بدند ، بلكه از جهت‏
اينكه با اشياء ديگر برخورد و تصادم می‏كنند و هستی را از آنها سلب‏
می‏كنند ، شر ناميده می‏شوند . در اصطلاح ، اين طور تعبير می‏كنند ، می‏گويند
يك شی‏ء يك وجود نفسی دارد ، يعنی خودش

پاورقی :
. 1 بقره / . 258
. 2 نجم / 43و . 44
. 3 ملك / . 2
. 4 بقره / . 156