در واقع مردن به معنايی كه بگوييم " نيست شد ، نابود شد " نيست .
اگر اين منطق را بگيريم ، يك درجه بالاتر رفتهايم . غير از اينكه مردنها
و نيستيها راه را برای آيندگان به طور كلی باز میكند ، از نظر خود آن هم
[ مرگ ] انتقال از نشئهای به نشئه ديگر است .
بابا افضل كاشی يكی از حكما و فيلسوفان بوده است ، گويا با يكی دو
واسطه شاگرد ابنسينا بوده است ، و بعضی میگويند كه استاد خواجه
نصيرالدين طوسی است ، حالا معلوم نيست كه استاد بلاواسطهاش بوده يا
استاد معالواسطه يعنی استاد استادش بوده است . خواجه يك رباعی اساسا
در مدح بابا افضل دارد و اين میرساند كه مرد فاضلی بوده و از آثارش هم
پيداست . اتفاقا بسياری از چيزها را هم به زبان فارسی نوشته است . يكی
از كارهايش اين است كه كتابهای فلسفی را به زبان فارسی نوشته و خيلی از
اصطلاحات را به زبان فارسی درآورده و از اين جنبه خدمت بزرگی به زبان
فارسی كرده است . خواجه در وصفش گفته است :
گر عرض دهد سپهر اعلا
|
فضل فضلا و فضل افضل
|
( 1 )
از هر ملكی به جای تسبيح
|
آواز آيد كه افضل افضل
|
يك كسی از او همين موضوع مرگ و ميرها و منطق خيامی و تشبيه به كوزهگر
را سؤال كرد ، سائل میگويد :
اجزای پيالهای كه در هم پيوست
|
بشكستن آن روا نمیدارد مست
|
چندين قد سرو نازنين و سرو دست
|
از بهرچه ساخت وز برای چه شكست
|
بابا افضل در جواب او موضوع مرگ و ميرها را به پيدايش گوهر در صدف
- كه در قديم میگفتند - تشبيه میكند . نمیدانم از نظر علوم طبيعی اين
پيدايش گوهرها در صدفها چقدر درست است ، ولی به هر حال تشبيه است و
نظير اين تشبيه در دنيا زياد است . اين طور میگفتند كه اين گوهرها كه در
صدف پيدا میشود ، اول از باران پيدا میشود . اين حيوان بر روی دريا
میآيد و بعد دهانش را باز میكند و قطره بارانی میآيد میافتد در دهانش ،
كه سعدی هم میگويد : "
يكی قطره باران زابری چكيد . . .
|
" .
پاورقی :
. 1 سپهر اعلا اگر همه فضلا را بياورد و " افضل " را هم بياورد و بپرسد
كی از همه افضل است ؟