[ لامارك ] می‏گويد محيط مختلف ، احتياج مختلف ايجاد می‏كند ( راست هم‏
می‏گويد ) ، احتياج به چه ؟ احتياج به يك عضو جديد . بعضيها خيلی ساده‏
حرف می‏زنند ، می‏گويند احتياج خودش خلق می‏كند . آخر اين كه لفظ است !
اينكه می‏گوييد احتياج خلق می‏كند ، اگر می‏خواهيد بگوييد در زمينه احتياج‏
چيزی خلق می‏شود ، حرف درستی است ، [ اما اگر مقصود ] نفس احتياج است‏
، احتياج كه جز نداشتن و نيازمندی چيزی نيست ، اين كه واقعيتی نيست ،
يعنی نه تنها برخلاف نظريه ماديون است ، برخلاف نظريه الهيون هم هست .
آنهايی كه به " نامحسوس " به عنوان يك امر مثبت معتقد نيستند ،
می‏خواهند برای يك امر عدمی شخصيت قائل شوند . در موجود زنده يك نيرويی‏
، يك چيزی هست كه در زمينه اين احتياجات ، يك عضو را می‏آفريند .
پس غرضم اين جهت است كه تنها حس صيانت ذات هم كافی نيست . درست‏
است كه آن يك رمز بزرگی در طبيعت است ، [ ولی ] اصلا خود صيانت ذات‏
يعنی چه ؟ می‏گويند انطباق با محيط ، سازش با محيط . حرف درستی است اما
چرا روی آن خيلی حساب می‏شود ؟ اگر مقصود اين است كه محيط روی آن اثر
می‏گذارد و لازمه اثری كه محيط می‏گذارد اين است ، خوب بله ، مثل اينكه ما
قالی را در مقابل آفتاب می‏گذاريم و آفتاب روی آن اثر می‏بخشد . اگر ما
همين قالی را در آفتاب بگذاريم يك‏جور است ، در سايه بگذاريم وضع ديگری‏
دارد . اما آيا موجود زنده فقط تحت تأثير محيط و منفعل از محيط است ،
يا عكس‏العمل نشان می‏دهد ؟ عمده آن عكس‏العملهايش است كه جنبه هدفداری‏
طبيعت موجود زنده را به او نشان می‏دهد ، می‏بيند كه در محيطی كه تا حالا
زندگی می‏كرده بايد وضع ساختمانش اين‏طور باشد [ و در محيط جديد به گونه‏
ديگر ] . حتی مثلا می‏گويند كه گلبولهای خون كم و زياد می‏شود ، در يك محيط
يك مقدار معينی گلبول هست ، در محيط ديگر احتياج بيشتری پيدا می‏كند و
فورا خود طبيعت گلبول می‏سازد . عمده ، آن نحوه عكس‏العمل نشان دادن‏
طبيعت موجود زنده است كه هدفداری اين موجود را می‏رساند .
بنابراين ادله الهيون به همان استحكام خودش كه از قديم بوده است باقی‏
است ، بلكه قويتر شده ، يعنی اين جهت كه طبيعت هدفدار است ، از آن‏
مقداری كه در قديم درباره انواع و حيوانات و جاندارها درك كرده بودند
بيشتر نشان داده می‏شود و حالا