نخواندهاند ، میخواهد يك پرده جهالتی را از جلوی خودش رفع كند ، اينها
را امتحان میكند و آن وقت میفهمد هر كس در چه حدی است .
يك نتيجه ديگری كه در آزمايشهای انسانها میگيرند ، اين است كه برای
آزمايش كننده چيزی مجهول نيست ولی برای خود آزمايش شدهها مجهول است .
باز مثل همان شاگردها ، ای بسا خود معلم الان میداند شاگرد اول كيست ،
شاگرد دوم كيست ، شاگرد سوم كيست و كی بايد حتما رفوزه شود ، ولی اگر
همينطور بنشيند و بگويد اين نمرهاشبيست است ، او پانزده ، او ده ، او
هشت ، همه اعتراض دارند غير از آن كه نمره بيست گرفته ، امتحان میكند
تا بر خود آنها حقيقت روشن شود .
[ آزمايش ] اولی درباره خداوند معنی ندارد . خداوند هيچ وقت بندگانش
را به سختيها و شدايد و امتحانات گرفتار نمیكند برای اينكه خودش موضوعی
را به دست بياورد ، برای خداوند همه چيز معلوم است . قرآن میگويد : "
« و ما تكون فی شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا كنا
عليكم شهودا »" ( 1 ) هيچ جنبشی ، هيچ حركتی نمیكنيد مگر اينكه ما شاهد
و ناظر هستيم . " « لا تأخذه سنة و لا نوم »" ، ( 2 ) " « فانه يعلم
السر و اخفی »" ( 3 ) . يا در آيات ديگر میفرمايد : آنچه كه در خاطر
افراد خطور میكند ، ما میدانيم . پس قرآن وقتی كه " آزمايش " برای
خدا ذكر میكند ، نمیخواهد بگويد خدا آزمايش میكند برای اينكه خودش عالم
بشود . ولی دومی مانعی ندارد كه خداوند آزمايشها را به وجود بياورد برای
اينكه ماهيت افراد بر خودشان روشن شود .
فلسفه اصلی امتحان و آزمايش
ولی درباب امتحان يك جنبه سومی وجود دارد كه آن فلسفه اصلی امتحان و
آزمايش است و آن اين است كه افراد وقتی در معرض امتحان و آزمايش
قرار میگيرند ، به كار میافتند و به اصطلاح فلاسفه آنچه كه در قوه دارند به
فعليت میرسد ، يعنی اگر امتحان در كار نيايد ، استعدادها بالقوه باقی
میماند ، يعنی بروز
پاورقی :
. 1 يونس / . 61
. 2 بقره / 255 : [ او را چرت و خواب فرا نگيرد ] .
. 3 طه / 7 : [ همانا او بر نهان و مخفیترين امور آگاه است ] .