به هيچ نحو قابل تبديل به انرژی نباشد .
- خير ، اين را نمی‏شود اثبات كرد .
استاد : آنچه به نظر من مهمتر است ، اين سؤال سوم است : آخر ما برای‏
انرژی ، تعريفی كه با اين تعبير سازگار باشد پيدا نكرديم . ما در جلسه‏
گذشته عرض كرديم كه هميشه تعبيرات علمی با تعبيرات فلسفی دوتاست . از
نظر تعبيرات علمی ، مطلب را هر طور بگوييم كه نشانی‏ای برای مقصود باشد
، كافی است ، ولی از نظر فلسفی بايد تعريف باشد . مثلا فرض كنيد شما
يك كتاب لغت داريد ، بعد می‏گوييد من اين كتاب لغت را به يك كت‏
تبديل كرده‏ام . معلوم است مقصود چيست ، واقعا شما اين كتاب را تبديل‏
به كت نكرده‏ايد ، رفته‏ايد آن را فروخته‏ايد ، بعدا از پول آن كتی‏
خريده‏ايد ، اما اين تعبير می‏گويد تبديل كرده‏ايد . از نظر علم ، اگر ما
بخواهيم اسم چنين چيزهايی را " تبدل " بگذاريم مانعی ندارد ، يعنی اگر
يك رابطه مخصوصی ميان دو شی‏ء باشد [ كه ] هميشه اين شی‏ء بايد در اينجا
معدوم شود تا آن شی‏ء در آنجا به وجود آيد ، ما به آن تبدل می‏گوييم . مثلا
موجی كه در حوض پيدا می‏شود ، اگر هميشه متناوبا وقتی موجی كه در اينجا
هست از ميان می‏رود موج آن سر به وجود می‏آيد و وقتی موج آن سر از ميان‏
می‏رود موج اينجا به وجود می‏آيد ، در اينجا اگر ما چنين تعبير كرديم كه‏
اين به آن تبديل می‏شود ، كار بسيار غلطی نكرده‏ايم .
اما " تبديل " به مفهوم دقيق فلسفی كه با اين [ مباحث ] ما ارتباط
دارد . اين است كه واقعا نفس واقعيت يك شی‏ء تغيير كند و حالت و شكل‏
ديگری پيدا كند . انرژی را كه می‏فرماييد استعداد انجام كار ، تعبير خيلی‏
خوبی است و دارای سه مفهوم استعداد ، انجام و كار . اما كلمه " استعداد
" يك مفهوم فلسفی است ، معنايش فقط " می‏تواند " است . وقتی ما
می‏گوييم اين شی‏ء استعدادش چنين است ، يعنی " می‏تواند " در مقابل "
نمی‏تواند " . " انجام " هم مساوی با خود " كار " است . چون كار
يعنی انجام دادن . استعداد كار يعنی استعداد كار انجام دادن ، [ انرژی ]
برمی‏گردد به كار و حركت . پس در آخر ما به اينجا می‏رسيم كه در يك جا
در حالی كه ماده‏ای مصرف و خرج می‏شود ، حركتی هم پيدا می‏شود . اما آيا از
نظر فلسفی هم شما می‏توانيد بگوييد كه آن ماده تبديل شد به اين حركت ؟
يعنی اصلا آن بود ، اين شد ؟ ماده حركت شد ؟ تبدل به مفهوم فلسفی [ انجام‏
شد ] ؟ اگر فرض كنيم يك كسی بيايد اين كتاب شما را با معجزه كت‏