می‏گويد :
" از همه برهانها كه آنسلم براثبات ذات باری آورده ، آن كه بيشتر
مذكور می‏شود و موضوع مباحثات بسيار واقع شده ، آن است كه معروف است‏
به " برهان وجودی ( يا ذاتی " از اين قرار : همه كس حتی شخص سفيه‏
تصوری دارد از ذاتی كه از آن بزرگتر ذاتی نباشد " .
گفته است تصور ذات اعلی كه مافوق همه ذاتها باشد و به عبارت ديگر
تصور كامل مطلق را همه كس دارد . در اين مقدمه او بحثی نيست . كسی هم‏
ايراد نگرفته كه انسان می‏تواند كامل مطلق را تصور كند . بعد می‏گويد :
" چنين ذاتی البته وجود هم دارد ، به دليل اينكه ما تصور كمال مطلق و
كامل مطلق را داريم ( چه ملازمه‏ای است ميان اين و آن ؟ اين طور می‏گويد :
) ( 1 ) زيرا اگر وجود نداشته باشد ، بزرگترين ذاتی كه به تصور آيد كه‏
وجود داشته باشد ، از او بزرگتر است و اين خلف است " .
می‏گويد من ذاتی را تصور می‏كنم كه از او بزرگتر و كاملتر نباشد ، اين يا
وجود دارد يا وجود ندارد ، اگر وجود دارد كه همان است كه من می‏گويم ،
اگر وجود ندارد پس ذاتی كه بزرگترين ذاتها باشد و وجود هم داشته باشد ،
از ذاتی كه بزرگترين ذاتها باشد و وجود نداشته باشد كاملتر است . پس‏
كاملتر از آنچه كه من تصور كردم فرض شد و اين خلف است ( 2 ) . [ بعد
می‏گويد ] :
" پس يقينا ذاتی هست كه هم در تصور ، هم در حقيقت ، بزرگترين ذات‏
باشد و او خداست " .
اين حرف را اين مرد گفته است و اروپاييها بيش ازده قرن روی آن بحث‏
كرده‏اند . بعد دكارت همين حرف را به صورت ديگری گفته است كه آن را
برای شما

پاورقی :
. 1 جمله داخل پرانتز از استاد است .
. 2 خلف يعنی آنچه كه من فرض كردم پس خودش خودش نيست . ( آن ذاتی‏
كه من تصور كردم كه بزرگترين ذاتهاست ، بزرگترين ذاتها نيست ) . اول‏
يك چيزی را فرض می‏كنيم ، بعد روی عارضه‏اش می‏گوييم فلان چيز به عوارضش‏
هست ، چون اگر نباشد لازم می‏آيد نقيض آنچه كه فرض كرديم در حالی كه خود
آن را فرض كرديم . پس با وجود اينكه اين را فرض كرديم ، نمی‏شود نقيضش‏
باشد . پس خودش اصل است ، پس آن لازم هم برايش درست است .