نظريه " انطباق با محيط "
بعد از لامارك نظريهای پيدا شده است كه يك وقت ديگر هم عرض كردم به نام نظريه " انطباق با محيط " . اين نظريه هم خيلی قديمی است . نظريه " انطباق با محيط " اينطور نشان میدهد كه در موجود زنده اين خاصيت هست كه اگر محيط برای زندگی او نامساعد باشد ، با يك عامل مرموز كه هرگز نمیشود تشخيص داد چيست ، چون غالبا از روی اراده نيست ، اگر از روی اراده باشد خيلی ساده است لاعن شعور و لاعن اراده وضع داخل خودش را جوری میسازد كه با محيط جديد سازگار باشد ، خودش را منطبق میكند . بنابراين لامارك و ديگران اين جهت را اعتراف دارند كه اينطور نيست كه عكسالعملی كه موجود زنده در مقابل تأثير محيط نشان میدهد تصادفی باشد . گاهی تصادفا محيط میآيد يك تغييری میدهد كه آن تغيير به نفع موجود زنده است ، مثل همان گردن زرافه كه تا حدود زيادی همينطور است . البته آنجا عمل ارادی هم هست و خيلی عادی است : محيط و احتياج ايجاب میكند كه اين حيوان گردنش را بكشد ، خاصيت طبيعی كشيدن هم اين است كه كش بياورد ( البته در اين هم خيلی حرف هست ) ، بعد هم بگوييم [ اين تغيير ) با وراثت منتقل شود . البته ديگران غير از اين هم گفتهاند ، ولی تا حدودی كه لامارك بيان كرده ، خيلی ساده است . اما عمده اين است كه محيط جديد نياز جديد به وجود میآورد و نياز جديد تغييرات جديد در حيوان به وجود میآورد . تغييرات هم هميشه در جهت بقا و مصالح اين موجود است .نقد نظريه لامارك
همين جا اشكالاتی به نظريه لامارك وارد میآيد ، اشكالات به معنی كافی نبودن برای توجيه . به نظر شما مسأله حذف عضو با اين بيان قابل توجيه است ؟ يعنی اگر ما فقط نظرمان به تأثير محيط و عادت و عمل و تكرار باشد [ اين مساله قابل توجيه