پاورقی : . 1 بقره / . 78 . 2 نساء / . 161 . 3 مائده / . 63
كار پاكیاش را ، يعنی نفس بشر كه خلق شده است ، اين الهام هم به او
داده شده ، زشت را خودش میفهمد ، پاكی و تقوا را هم میفهمد ، اين ديگر
دليل نمیخواهد ، تجربه نمیخواهد ، معلم هم نمیخواهد ، بدون معلم و بدون
تجربه اين را میفهمد .
الان يك حديثی يادم آمد كه چون حديث خيلی خوبی است ، برايتان عرض
میكنم . در ذيل آيه " « و منهم اميون لا يعلمون الكتاب الا امانی »" (
1 ) كه از عوام و اميون يهود انتقاد شده است ، يك كسی از امام صادق (
عليهالسلام ) سؤال كرد كه آخر اينها چه تقصيری دارند ؟ اينها عوامند ، هر
تقصيری كه هست ، به گردن علمای آنهاست . چرا قرآن حتی عوامالناس آنها
را هم مورد عتاب قرار میدهد ؟ يك حديث خيلی مفصلی است كه در يك
سخنرانی كه در انجمن ماهانه دينی تحت عنوان " اجتهاد در اسلام " كردم
هست و در بحثی درباره مرجعيت هم عين همان تكرار شده است ، من حديث را
مفصل در آنجا نقل كردم ، باز هم همه حديث نيست ، امام بعد از آنكه شرح
مفصلی در آنجا میدهد كه تقليد و تبعيت مردم عوام از علما دو نوع است :
يك نوع ، نوع لازمی است و يك نوع نوعی است كه جايز نيست ، میفرمايد :
بله ، عوام هم مقصرند . چرا عوام مقصرند ؟ فرمود : برای اينكه عوام
میديدند كه اين علما به آنچه خودشان میگويند عمل نمیكنند : " « و اخذهم
الربوا " ( 2 ) ، " و اكلهم السحت »" ( 3 ) میديدند خودشان از يك
طرف میگويند در كتاب آسمانی ربا حرام است ، اما میخورند ، رشوه حرام
است ، ولی میخورند . بعد فرمود : " « و قد اضطروا بمعارف قلوبهم » . .
" . مضمونش اين است كه اضطرارا همه افراد بشر روی معرفتی كه در قلبشان
قرار داده شده ، اين را میفهمند كه اگر يك آدمی به كار خوبی دعوت كرد و
خودش عمل نكرد ، نبايد از او پيروی كرد . تقصير عوام اينجاست كه از آن
الهام الهی خودش پيروی نمیكند ، از آن قضاوت اولی وجدانی خودش پيروی
نمیكند . همه چيز را كه نبايد در مدرسه به آدم ياد داده باشند . همه چيز
را كه نبايد آدم اول يك بار تجربه كرده باشد بعد آموخته باشد ، كه
بگوييد بايد يك دور تجربه كند ، بعد بياموزد . نه ، همين خودش كافی
است ، همينكه شما ديديد عالم و رهبر به يك چيز دعوت میكند ولی خودش
برخلاف آن عمل
پاورقی : . 1 بقره / . 78 . 2 نساء / . 161 . 3 مائده / . 63 |