مخلوقات طبيعت اين مثالها آن جورها تطبيق نمی‏كند و نبايد هم تطبيق كند
. مثلا به يك صندلی مثال می‏زنند : ماده‏ای بايد باشد كه با آن ماده اين‏
صندلی را بسازند ، مثلا چوب يا آهن . بايد به اين ماده شكل خاصی بدهند تا
صندلی بشود ، اگر شكل ديگری به آن بدهند مثلا " در " يا نردبان می‏شود .
آن چوب را می‏گويند علت مادی ، اين شكل را می‏گويند علت صوری . فاعلی ،
نيرويی بايد باشد كه اين تغييرات را در آن بدهد و آن را به اين شكل‏
دربياورد ، اين را می‏گويند علت فاعلی . اين فاعل از ساختن آن هدفی را در
نظر دارد ، صندلی را می‏سازد برای اينكه رويش بنشينند ، اين را می‏گويند
علت غايی .
آيا در طبيعت ، همه اين علتهای چهارگانه وجود دارد يا نه ؟ آن كه اصلا
مورد ترديد نيست علت فاعلی است ، يعنی هيچ مكتب و فلسفه‏ای لزوم علت‏
فاعلی را برای پيدايش اشياء انكار نمی‏كند ، يك نيرويی لازم است كه‏
تأثير كرده باشد تا اين تحولات و تغييرات را در اشياء پديد آورد . چيزی‏
كه بيشتر از هر چيز ديگر مورد ترديد و ايراد و مورد اختلاف نظر ماديون و
الهيون است اصل علت غايی است . ماديون می‏گويند اساسا اصل علت غايی در
كار عالم دخالت ندارد ، اصل علت غايی مربوط به كارهای انسان ( يا
حيوانات ) است و بس ، آنهم نه همه كارهای انسان [ بلكه ] قسمتی از
كارهای انسان ، و تعميم دادن آن به همه عالم كار نادرستی است . الهيون‏
معتقد هستند كه اصل علت غايی در تمام كارهای عالم حتی كارهای طبيعت‏
بی‏جان دخالت دارد . ولی اصل علت غايی به مفهومی كه حكمای الهی می‏گويند
، غير از مفهوم عرفی و ساده‏ای است كه ديگران می‏گويند . ديگران خدا را
مثل يك انسان حساب می‏كنند ، [ می‏گويند ] بله ، خدا وقتی می‏خواهد اين‏
درخت را بسازد ، يك ماده‏ای می‏آورد ، به او يك صورتی می‏دهد و از اين‏
كار هم يك هدفی دارد ، همان‏طوری كه يك انسان از كار خودش هدف دارد .
هدف در كجاست ؟ هدف در علم خدا موجود است ، همان‏طوری كه هدف در مغز
آن نجار موجود بود . اما مفهوم دقيقترش چيز ديگری است كه امروز من‏
مختصری توضيح می‏دهم كه اين مطلب معلوم باشد .

مناط وجود علت غايی

توضيح بيشترش اين است : اگر در پيدايش يك چيزی ، موجبات قبلی صد
درصد