پاورقی : . 1 [ دنباله مطلب متأسفانه ، ضبط نشده است ] .
در مرحله طبيعت هميشه متحول است ولی حركت طبيعت منتهی میشود به
موجوداتی كه نشئه آنها با اين نشئه فرق میكند ، آنها ساكن نيستند ولی
ثابتند . " ساكن " در جايی است كه در شیء استعداد و امكان حركت باشد
و حركت نكند اما " ثابت " وجودش اصلا يك وجود جمعی میشود كه در وجود
جمعی نه وجود تدريجی ديگر حركت امكان ندارد .
فرموديد در آن دنيا طبق آيه قرآن : " لايبغون عنها حولا " اشخاص طالب
تحول از آن وضع نيستند . اين نوع پاسخ ، اين ايراد را به وجود میآورد كه
پس چرا اين زندگی به آن صورت ساخته نشده است ؟ اگر آن ، وضع تعادل
مطلوب است ، چرا از اول به آن صورت ساخته نشد ؟
استاد : راز مطلب را برايتان عرض میكنم . ما الان در ضمن عرايضمان
گفتيم كه انسان طالب چيزی است كه ندارد و هر چيزی را كه دارد پس از
داشتن از آن سير میشود . يك عده افراد روی همين حساب به قيامت ايراد
میگيرند و میگويند بنابراين بهشت جای خسته كنندهای است ، برای اينكه
آدم همه چيز را آنجا دارد و وقتی كه همه چيز را دارد ، انگار هيچ چيز
ندارد . اگر به راز اين مطلب توجه كنيم ، راز خيلی خوبی هست . چرا
انسان يك چيزی را تا ندارد میخواهد ، وقتی هم كه دارد تا يك مدتی كه
هنوز در همان حالت فكر نداشتن آن است و روزهای نداشتنش را به ياد
میآورد ، آن را دوست دارد ولی همينكه به آن خو گرفت ، يعنی آن وضع روحی
نداری او تبديل شد به يك وضع جديدی ، اول سردی اوست ، چرا ؟ آيا واقعا
انسان طالب نيستی است ؟ طالب نيستی كه نيست . چنين چيزی نمیشود كه
بگوئيم انسان دنبال نيستی میرود . انسان دنبال هستی میرود . پس چرا وقتی
كه پيدايش میكند ، آن را نمیخواهد ؟ اينجا يك حرف بسيار بزرگی از قديم
عرفای ما گفتهاند و اين حرف بسيار محكم است و آن اين است كه آن چيزی
كه انسان در اين دنيا دنبالش میدود ، سر اينكه [ پس از رسيدن ] از آن
سير میشود اين است كه مطلوب واقعیاش نيست ، نتوانسته سيرابش كند ،
نتوانسته آن غريزهای را كه طالب است اشباع كند ، والا اگر يك غريزه و
يك چيزی را در حالی كه ندارد میخواهد [ و مطلوب واقعی است ] ، در حالی
كه داشته باشد محال است از آن متنفر شود . . . ( 1 )
پاورقی : . 1 [ دنباله مطلب متأسفانه ، ضبط نشده است ] . |