" « كذلك يضرب الله الامثال »" ( 1 ) .
خداوند حقايق را به صورت تمثيل اين طور بيان میكند .
حال ترجمه آيه : آبی را از آسمان فرود آورد . سپس سيلها در واديها ( 2
) روان شد ، ولی هر وادی به اندازه خودش از اين آب در برگرفت . [ به
عبارت ديگر ] واديها و رودخانههايی هر كدام به اندازه خودشان سيلان پيدا
كردند ، يعنی آب را گرفتند ، مثل بارانی كه در كوهستان میبارد ، بعد در
جويها و رودخانهها جاری میشود . پس از آنكه آب به جريان و حركت میافتد
، اين سيل و اين آب فراوان جاری كفی ( 3 ) را بر روی خودش ، به دوش
خودش حمل میكند ( 4 ) ، يك كفی از داخل اين سيل بالا میآيد و روی اين
سيل را میگيرد . نظير اين كف در اشياء و در فلزاتی كه شما از آنها زينت
و زيور يا اسباب و آلات میسازيد [ وجود دارد ] . زيور و زينت مثل طلا و
نقره ، و اسباب و آلات مثل چيزهايی كه معمولا از آهن میسازند ، اينها را
هم وقتی كه میگدازند . بر رويشان كفهايی میايستد ، يعنی از نظر اينكه كفی
بيايد روی ماده اصلی را بگيرد ، فلزات هم در حال ذوب شدن ، در حالی كه
میخواهند از آنها يك چيز مفيدی بسازند ، روی آنها را يك ماده زايدی
میگيرد كه از آن تعبير به " زبد " میكردند . بعد میفرمايد : " « كذلك
يضرب الله الحق و الباطل »" . " يضرب " را در اينجا معنی كردهاند :
" يثبت " و درست است . خداوند حق و باطل را اينطور میآفريند ، اين
طور ايجاد میكند ، نه اينكه اين طور مثل میزند ، " « كذلك يضرب الله
الامثال »" . بعدا میآيد .
خداوند حق و باطل را اينطور در عالم به وجود میآورد : آن كه حق و
حقيقت و خير و خوبی است ، مثلش مثل همان آبی است كه از آسمان میآيد :
خالص ، پاك . مثل اشياء از نظر مقداری كه از حق و از خير و خوبی داشته
باشند ، مثل واديهاست كه ظرفيتها مختلف است ، هر كدام به اندازه
ظرفيت خودش از اين آب میگيرد ، نمیتواند بيشتر بگيرد . گفت :
پاورقی :
. 1 رعد / . 17
. 2 وادی يعنی رودخانه ، جوی .
. 3 " زيد " يعنی كف ، كفی كه روی آب است . كره را كه در عربی
میگويند " زبد " ، از اين جهت است كه وقتی دوغ را میزنند ، دوغ كه از
چربی جدا میشود ، چربی به حالت كف كردگی روی آن میايستد ، ولی اصل معنی
" زبد " همان كف است .
. 4 " احتمل " از ماده " حمل " به معنی به دوش گرفتن است .