دانشمندان اينها را قبول دارند . اين كسی كه می‏گويد خداشناسی فطری است ،
می‏گويد در وجود انسان يك تمايل عالی هست كه آن تمايل به پرستش است ،
خودش را با يك حقيقتی وابسته و پيوسته می‏داند و دلش می‏خواهد به آن‏
حقيقت نزديك شود ، از زندان " خودی " خارج شود ، او را تسبيح كند ،
او را تنزيه كند ، به سوی او برود . يك تمايل اين گونه در وجودش هست‏
كه او را می‏كشد . روی اين حساب پس در دل انسان نه در مغز انسان ، در
كانون تمايلات و احساسات انسان ، پايه خداشناسی هست از باب اينكه در
اينجا يك تمايلی به سوی خدا هست .
اين حرف را بگوييد كی گفته است ؟ ما در همه مباحثی كه بعدها بحث‏
می‏كنيم ، يكی از مباحثمان اين است كه ببينيم در قرآن آيا يك حرف‏
پايه‏ای دارد يا ندارد ؟ دانشمندان در اين زمينه چه گفته‏اند ، قديم و جديد
؟ ما نمی‏خواهيم درباره اين مطلب زياد بحث كنيم ، فقط آن مقدار لازم را
بحث می‏كنيم ، به اشاره اكتفا می‏كنيم . اما در قرآن كريم ريشه اين مطلب‏
را ما به خوبی پيدا می‏كنيم ، همان آيه‏ای كه می‏فرمايد : " « فاقم وجهك‏
للدين حنيفا فطره الله التی فطر الناس عليها »" ( 1 ) دين را يك امر
فطری می‏داند ، همان تمايل دينی را در فطرت هر كسی موجود می‏داند ، ميل به‏
سوی حق را در وجود هر كسی فطری می‏داند ، و تنها اين نيست ، به صورتهای‏
مختلف اين ( حقيقت ) در قرآن بيان شده ، ( از جمله ) همين آيه‏ای كه به‏
اصطلاح آيه عالم " ذر " ناميده می‏شود . در قرآن نام عالمی به نام عالم‏
" ذر " ( به صورت ) جدا نيست ولی چنين حقيقتی هست :
" « و اذ أخذ ربك من بنی‏آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم علی انفسهم‏
الست بربكم قالوا بلی شهدنا »" ( 2 ) .
مسلم اين آيه يك رمزی ، يك حقيقتی را دارد می‏گويد . آيه نمی‏گويد كه‏
خداوند ذريه آدم را از پشت آدم بيرون كشيد ، آيه می‏گويد كه ذريه هر كسی‏
، ذريه همه مردم را در پشت همه مردم [ قرار داد ] : " « و اذ اخذ ربك‏
من بنی‏آدم من ظهورهم ( نه " من ظهر آدم " ذريتهم » " . در آنجا كه‏
مردم هنوز در اصلاب آباء بودند ، اينها را بر نفس خودشان گواه گرفت و
از آنها پرسش كرد : " « الست بربكم »" آيا من پروردگار شما نيستم ؟
اينها در همان

پاورقی :
. 1 روم / . 30
. 2 اعراف / . 172