متمول و پولدارم ، يك‏بار اصلا پول ندارم ولی يك بار اصلا مديونم و علاوه‏
بر اينكه پول ندارم ، بدهكار هم هستم ، اين بدهكاری را نمی‏شود " پول‏
نداشتن " گفت . مطلب دوم اين است كه در مورد خيرات و شرور در عالم‏
همان‏طوری كه فرموديد بايد به طور كلی قضاوت كرد و اين همان چيزی است كه‏
متدينين هم می‏گويند : لابد مصلحتی هست ، چون روی نتيجه نگاه می‏كنند كه من‏
حيث‏المجموع كار عالم براساس خير است .
استاد : آن مطلب دومی كه فرموديد ، تأييد سخن ما بود و درست هم هست‏
، ولی از مطلب اول هم به اين سادگی نگذريد ، من نمی‏گويم شما صد درصد
قبول كنيد ، ولی تأمل كنيد . اما آن مثالی كه فرموديد : يك وقت من‏
ثروت دارم ، يك وقت ثروت ندارم ، يك وقت مديون هستم ، شما از نظر
اجتماعی و اعتباری در نظر نگيريد ، از نظر واقعی و فلسفی در نظر بگيريد .
الان كه مديون هستيد ، خود مديون بودن يك اعتبار است ، چيز ديگری نيست‏
، يك امر قراردادی است ، تعهدی به عهده شما هست كه فلان مقدار بدهيد .
بعلاوه ، اگر آدم يك ثروتی در كنار داشته باشد ، تعهد هم داشته باشد [
اشكالی ندارد ] . آدم دلش می‏خواهد هزار تومان قرض داشته باشد ولی به‏
شرط اينكه الان صد هزار تومان هم دارايی داشته باشد ، از اين قرض استقبال‏
می‏كند . منشأ بدی مديون بودن ، فاقد بودن پولی است كه آدم با آن بتواند
دينش را ادا كند . آدم مديون باشد ، هر چه هم مديون باشد ، اگر پول‏
فراوان در دستش باشد ، مديون بودن عيبی ندارد . مديون بودن چه بدی دارد
؟ كی می‏گويد دين با داشتن امكانات برای ادا بد است ؟ دين برای آدم آن‏
وقت بد است كه ندارد ، منتها وقتی كه آدم ندارد و دين هم ندارد ، كم‏
اذيتش می‏كند ، وقتی كه ندارد و دين هم دارد ، بيشتر اذيتش می‏كند ، باز
منشأش نيستی است .
حالا شما بيشتر روی اين تأمل كنيد ، نقض كنيد ، بهتر مسأله روشن می‏شود
ولی بالاخره نمی‏شود از اين قضيه گذشت كه چيزهايی كه بشر بد می‏داند ، يا
خود آن ، نفس يك حالت نيستی و فقدان است و يا چيزی است كه منجر به‏
فقدانات می‏شود . حتی در گناهان اين طور است ( تنها ظلم را گفتيم ) .
گناهان و صفات رذيله را اگر شما در نظر بگيريد ، هر صفت رذيله‏ای فی‏
نفسه ، خودش برای خودش و برای آن قوه‏ای كه آن را به وجود آورده بد
نيست ، از نظر ديگر بد است . تكبر ، حسادت و . . . از نظر آن قوه از