پاورقی : . 1 بقره / . 258 . 2 نجم / 43و . 44 . 3 ملك / . 2 . 4 بقره / . 156
« يميت »" (1) ، نه اينكه خداوند زنده میكند ، يك چيز ديگری هست كه
ديگر مربوط به خدا نيست و او میميراند . يا مثلا : " « و انه هو اضحك و
ابكی ، و انه هو امات و احيی » " ( 2 ) اوست كه میخنداند يا موجبات
سرور را فراهم میكند و هم اوست كه میگر ياند يا موجبات گريه و ناراحتی
را به وجود میآورد . " « الذی خلق الموت و الحيوه ليبلوكم ايكم احسن
عملا »" ( 3 ) خدايی كه هم مرگ را آفريد و هم زندگی را آفريد . " « و
لنبلونكم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و
بشر الصابرين »" ( 4 ) شما را تحت آزمايش قرار میدهيم به نقصها و
كمبودهايی در ناحيه مال يا در ناحيه جان به انواع مختلف .
در اين جهت بحثی نيست . بله ، يك مطلب هست كه در عين حال قرآن
كريم بين استناد خوبيها به خداوند تبارك و تعالی با استناد بديها يك
فرقی میگذارد كه آن فرق را توضيح خواهيم داد .
آيه اول سوره انعام اين است :
"« الحمد لله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور »".
سپاس خدايی را كه آفريننده آسمانها و زمين است و قرار دهنده نور و
ظلمت .
اين " و قرار دهنده نور و ظلمت " معلوم است كه میخواهد يك عقيده
خاصی را نفی كند كه همان عقيده يزدان و اهريمن باشد ، كه خدا مبدأ نور
است نه مبدأ ظلمت ، و مبدأ ظلمت كس ديگر است ، اين طور نيست ، مبدأ
همه خداست . پس در اين جهت ما نبايد ترديد داشته باشيم كه آيا يك فكر
ثنوی در قرآن وجود دارد ؟ خير ، فكر ثنوی در قرآن وجود ندارد .
مطلب ديگر اين است : ما بحثی میكرديم راجع به خير و شر ، خوبی و بدی
، و میگفتيم كه منشأ بديها نيستيهاست و يا ما به هستيهايی میگوييم "
بدی " كه نه از جهت اينكه خودشان خودشان هستند بدند ، بلكه از جهت
اينكه با اشياء ديگر برخورد و تصادم میكنند و هستی را از آنها سلب
میكنند ، شر ناميده میشوند . در اصطلاح ، اين طور تعبير میكنند ، میگويند
يك شیء يك وجود نفسی دارد ، يعنی خودش
پاورقی : . 1 بقره / . 258 . 2 نجم / 43و . 44 . 3 ملك / . 2 . 4 بقره / . 156 |