تفكيك اصل انتظام از اصل هدايت
ولی زائد بر نظام متقن خلقت و ساختمان موجودات ، يك چيز ديگر هم هست و آن اين است : موجودات عالم نشان میدهند كه پس از آنكه اين جور كامل آفريده شدهاند ، در كاری كه انجام میدهند باز يك نوع رهبری میشوند . چطور ؟ نقطه مقابل انتظام ، تصادف و اتفاق بود ، اگر كسی میخواست انتظام را حاكی از يك عقل و تدبير نداند میگفت اين انتظام تصادفا به وجود آمده . ولی نقطه مقابل اصل رهبری و هدايت يك اصل ديگری است و آن اصل ديگر را ما بايد طرح كنيم : اين ساختمان موجود با همه انتظاماتی كه در آن به كار رفته : ساختمان يك گياه ، ساختمان بدن يك حيوان ، ساختمان بدن يك انسان ( و حتی ساختمان جمادات را هم ما تا حدودی خواهيم گفت يعنی تا حدودی در آنجا هم میگوييم دليل داريم ) ، آيا اين كاری كه اين موجودات انجام میدهند لازمه قهری و جبری اين ساختمانشان هست يا علاوه بر اين يك نيروی ديگری كه بسيار هم مرموز است در كار اينها دخالت دارد ؟ يك كار ممكن است لازمه قهری و جبری يك ساختمان باشد ، ديگر آنجا ما حرف عليحدهای نداريم ، هر حرفی داشته باشيم ، روی خود ساختمان داريم . مثلا فرض كنيد كه يك اتومبيل ساخته میشود ، هر حرفی هست در ساختمان اتومبيل است كه اين ساختمان را كی ساخته است ؟ ولی آن مقدار كاری كه الان اتومبيل انجام میدهد ، آن ديگر لازمه اين ساختمان است . من ساختمان اتومبيل را وارد نيستم ، همه شما از من واردتريد ، اينكه مثلا سويچ را بچرخانند ، اتومبيل روشن شود ، بنزين تبديل به گاز شود ، تبديل به قوه شود ، اين ديگر يك كار عليحدهای نيست ، يعنی لازمه جبری وپاورقی : . 1 نمل / . 88 . 2 طه / . 50 . 3 غاشيه / 17 و . 18