وحشی بسيار نادر است ، در حالی كه نژادهای مختلف كبوتر اهلی بسيار
فراوان است ( خودش صد و بيست نوع آن را جمع‏آوری كرده بود ) و حتی‏
تفاوت بين خصوصيات نژاداهلی گاهی به حدی می‏رسد كه بيش از تفاوت بين‏
اين نوع با نوع ديگر پرنده ( فرضا كبك و تيهو ) است . مدتی در اين‏
موضوع مطالعه كرد . بعد متوجه شد كه پرورش دهندگان جانوران و گياهان‏
وقتی صفت ممتاز و مفيدی را در جانوری يا گياهی می‏بينند ، آن جانور يا
گياه را جداگانه پرورش می‏دهند و در نتيجه آن صفت مفيد تقويت می‏شود و
در نسلهای بعدی اين تقويت و تشديد انتقال داده می‏شود ، به طوری كه پس‏
از مدتها ايجاد نوع جديد می‏كند . داروين اين مساله را " انتخاب مصنوعی‏
" ناميده است ، يعنی بشر مصنوعا با دست خودش اين انتخاب را انجام‏
می‏دهد . از اين مطلب دو موضوع را كشف كرد : يكی اينكه شكل و هيأت و
صفات جانوران و جانداران تغيير پذير هستند ، ثابت نيستند ، دوم اينكه‏
اين تغيير پذيری قابليت تشديد و تقويت دارد . بعد مدتی به فكر افتاد كه‏
حتما عاملی هم در طبيعت وجود دارد كه بر روی جانوران و گياهان وحشی اثر
دارد .
پس از مدتی مطالعه ، كتاب رساله‏ای در باب جمعيت تأليف مالتوس‏
دانشمند اقتصادان انگليسی كه كشيش هم بود ، به دستش افتاد . مالتوس در
كتاب خودش ثابت كرده بود كه جمعيت روی زمين با تصاعد هندسی افزايش‏
پيدا می‏كند ، يعنی از هر پدر و مادر به طور متوسط چهار فرزند باقی می‏ماند
. بنابراين افراد روی زمين به نسبت 2 ، 4 ، 8 ، 16 يعنی تصاعد هندسی بالا
می‏رود ، در حالی كه غذا و مسكن با تمام كوشش و تلاشی كه صنعت و تكنيك‏
بشر در راه تأمينش به كار می‏برد ، به نسبت تصاعد حسابی يعنی 2 ، 4 ، 6
، 8 بالا می‏رود . بنابراين عواقب شومی در انتظار بشريت است ، يا بايد
آفات ، جنگها ، بيماريهای ميكروبی ، زلزله و ساير آفات ، بشر را تعديل‏
كند و يا اينكه بايد مردم را به رياضت اخلاقی وادار كرد و مانع توليد مثل‏
آنان شد .
داروين پس از خواندن اين كتاب مدتی مطالعه كرد و عاملی را به نام‏
عامل " انتخاب طبيعی " در طبيعت كشف كرد كه اساس فرضيه خودش را بر
آن گذاشت ، به اين معنا كه گفت تمام انواع جانوران و گياهان به وضع‏
بی‏حسابی به توليد همنوعان خودشان مشغولند ، به طوری كه اگر زاده‏های يك‏
نوع از جانور يا گياه ( فرضا سوسك يا خرگوش يا خزه ) تنها روی زمين‏
باقی بمانند ، در مدت كوتاهی تمام سطح زمين را سوسك يا خرگوش يا خزه‏
فراخواهد گرفت و اگر تمام مردم روی زمين به مرگ طبيعی بميرند ، بعد از
گذشت هزار سال ، جا برای ايستادن قائم روی سطح زمين پيدا نمی‏شود . بعد
با خود گفت : پس اين تعادل جمعيتی كه بين انواع مختلف و افراد يك‏