دنيا يك اشكال لاينحل تلقی كرده‏اند كه اساسا نمی‏شود به آن جوابی داد .
حكمای اسلامی مبحثی در " الهيات " طرح كرده‏اند به عنوان " مسأله خير و
شر " و خواسته‏اند به اين اشكال جواب بدهند . اول بايد جنبه‏های مختلف‏
اين اشكال را عرض كنيم كه آنها هم از آن جنبه‏ها وارد شده‏اند ، تا بعد
ببينيم مسأله به چه صورت درمی‏آيد .

طرح مسأله " شرور " و استدلال " ثنويه "

گاهی اين مسأله را از آن نظر مطرح كرده‏اند كه خواسته‏اند به استدلال "
ثنويه " جواب بدهند ، چون وجود شرور در عالم ، منشأ يك فكر نيمه فلسفی‏
و نيمه مذهبی در ايران قديم شده است كه گفته‏اند اساسا اشياء دو نوع و دو
سنخ‏اند : بعضی از اشياء خيرند ، خوبند و اينها منتهی می‏شوند به يك‏
حقيقت كه آن حقيقت فاعل و مبدأ اين خيرات است . و اما شرور و بديها
اصلا به آن كه منشأ اين خيرات است مربوط نيست ، آنها يك مبدأ و منشأ
ديگری دارند و از او به وجود آمده‏اند . پس برای عالم دو مبدأ وجود دارد
: مبدأ خير ، مبدأ شر ، يزدان ، اهرمن . ( 1 ) اين مسأله خير و شر منشأ
اين فكر در دنيا شده است كه اصلا ما بياييم اشياء را به دو دسته تقسيم‏
كنيم : خيرات ، شرور ، همه خيرها به يك مبدأ اصلی برمی‏گردد و او مبرا و
منزه است از شروری كه در عالم واقع می‏شود ، اين شرور اصلا به او انتساب‏
و ارتباط ندارد ، او منشأ آنها نيست ، و همه بديها به يك اصل ديگری‏
برمی‏گردد .

پاورقی :
. 1 گواينكه امروز مخصوصا زرتشتی‏ها می‏خواهند اين مطلب را انكار كنند
كه اين فكر در قديم به اين شكل وجود داشته كه يزدان و اهرمن دو حقيقت در
مقابل يكديگر باشند و هر دو هم مبدأ اصلی باشند : يزدان مبدأ خيرات و
اهرمن مبدأ شرور ، بلكه می‏خواهند بگويند كه اهرمن هم مثل شيطان است در
نزد مسلمين كه خود مسأله شيطان هم بايد در همين مبحث طرح بشود كه خودش‏
در عين حال مخلوقی از مخلوقات يزدان است . اما اغلب آنهايی كه تحقيق‏
كرده‏اند ، می‏گويند اين يك توجيه و تعبيری است در اين مطلب و حقيقت‏
مطلب اين است كه خواسته‏اند برای اشياء دو مبدأ اساسی و اصلی قائل بشوند
. به هر حال حكمای قديم هم كه اين عقيده را به نام عقيده ثنويه و مجوس‏
نقل كرده‏اند ، به همين صورت نقل كرده‏اند كه آنها قائل به دو مبدأ اصلی‏
بوده‏اند .