گوسفندی برای دفاع ، سر خودش را به سر گوسفند ديگر می‏زند و شاخ درمی‏آورد
، چرا هر قدر روی سر گوسفند می‏زنيم شاخ درنمی‏آورد ؟ اگر ما صيانت نفس‏
را به عنوان يك اصل بپذيريم ، مسائل ديگر حل می‏شود ولی خود صيانت نفس‏
كه هر موجودی سعی می‏كند خودش را حفظ كند ، اين را بايد اول حل كرد .
استاد : نفس حيات تحت نظر هر خصوصيتی ، خودش يك مسأله مهمی در
طبيعت است . اگر مقصودتان اين است كه تنها بحث درباره صيانت نفس و
صيانت ذات كافی است ، تازه آن هم كافی نيست . ببينيد ، همان كه الان‏
می‏فرماييد ، خود آقای لامارك هم در اينجا اعتراف كرده است . فرض كنيد
كه دو تا گوسفند سر يكديگر را به هم می‏زنند و بعد در آن محل اصابت ، كم‏
كم ابزاری كه متناسب با اين عمل باشد پيدا می‏شود . اين حتی از حدود حس‏
صيانت ذات هم خارج است ، يعنی اين‏طور نيست كه آن موجود احتياج خودش‏
را به يك چنين چيزی درك می‏كند ، طرحش را می‏ريزد و بعد در وجود خودش‏
می‏سازد ، همان قوه حيات در لاشعوری ( يعنی يك شعور مافوق شعور ) ( 1 )
او اين را به وجود می‏آورد . مسلما اين‏طور نيست كه موجود زنده ( مثلا همان‏
گوسفند ) وقتی كه سر خود را به دشمن می‏زند ، احساس می‏كند و می‏گويد
افسوس ! من اينجا يك ابزاری از فلان جنس و ماده و تركيبات ندارم ، اگر
می‏داشتم ، دشمن را چنين و چنان می‏كردم . قطعا در شعور او [ چنين احساسی‏
وجود ندارد ] . انسانها هم بعد از مدتها كه تكامل پيدا كردند تازه‏
می‏فهمند ماده‏ای كه مثلا شاخ گوسفند از آن تركيب می‏شود چيست تا بروند از
نو آن را تركيب كنند . ولی يك نيروی مرموز مجهولی در طبيعت هست كه‏
متناسب با احتياجات حيوان برای او عضو می‏آفريند ، يعنی جنبه درونی قضيه‏
تقويت می‏شود . آنها می‏گويند عوامل خارجی [ تأثير دارد ] . عوامل خارجی‏
مؤثر است . اما به اين معنا مؤثر است كه مؤثر " موجد " نيست ، بلكه‏
به قول حكما مؤثر " معد " است ، علت اعدادی است نه علت ايجابی .
علت اعدادی يعنی چه ؟ يعنی اينكه او را آماده می‏كند تا علت خودش او را
به وجود بياورد و به تعبير ديگر ، عمده آن عكس‏العملی است كه طبيعت خود
موجود زنده در مقابل اين عامل خارجی نشان می‏دهد و بايد روی آن حساب كرد