نمی‏تابيده است و اينجا آفتاب گرم روی پوستش می‏تابد و آفتاب كه روی‏
پوست يك حيوان بتابد ، خواه‏ناخواه يك تأثير و فعل و انفعال فيزيكی يا
شيميايی روی آن می‏گذارد ، تا اين اندازه عادی است : تغييراتی كه در بدن‏
موجود زنده ، ناشی از تأثيرات محيط يا به اين شكل كه عرض كردم پيدا
می‏شود يا نه ، عكس‏العملهای عادی‏ای است كه اين موجود به تبع محيط ايجاد
می‏كند . به قول لامارك فرض كنيد او در جايی بوده كه احتياج نداشته‏
گردنش را خيلی بكشد برای اينكه از زمين يا از درخت چيزی بردارد ، ولی‏
اينجا محيط او را مجبور می‏كند كه مثلا برای اينكه برگ درخت را بچيند
گردنش را بكشد . فرض هم بكنيم كه اين سبب شود گردنش دراز بشود . ما
به اينها كار نداريم . اين هم باز يك عكس‏العمل ارادی است كه اين موجود
زنده در مقابل محيط خودش ايجاد می‏كند . اينها تغييرات ناشی از
عكس‏العملهای ارادی موجود زنده است كه البته پيدا می‏شود اينها هم باز
عادی است يعنی بعد از اينكه اين موجود زنده دارای هوش و اراده است ،
ديگر عادی است ، آنچه غير عادی است همان خود اراده‏اش هست كه ما در
خود اراده‏اش فعلا بحث نداريم . ولی مطالعات علمی از قديم‏الايام و امروز
خيلی دقيقتر نشان داده است اينكه می‏گويم " از قديم‏الايام " چون در
كلمات علما و حكمای پيشين مثل بوعلی هم اين قضيه هست ولی امروز ديگر
اين قضيه محقق‏تر و مسلم‏تر است كه يك تغييرات خود به خودی هم ( يعنی نه‏
ناشی از تأثير مستقيم محيط ، نه ناشی از اراده اين حيوان ) در درون اين‏
شی‏ء به وجود می‏آيد ، تغييرات متناسب با محيط ، يعنی تغييرات هدفدار ،
يعنی اين موجود مثلا اگر يك اسب سردسيری است ، در گرمسيری كه قرار
گرفت خود طبيعت كم‏كم خودش را عوض می‏كند به طوری كه بتواند در اين‏
محيط زندگی كند و با اين محيط منطبق شود . ممكن است مثلا حتی پشمهايش‏
عوض شود ، بايد يك نوع پشمی باشد كه مثلا در مقابل تابش آفتاب بهتر
بتواند مقاومت كند ، رنگش ممكن است از داخل خودش عوض شود ( رنگ‏
ممكن است ناشی از تابش مستقيم آفتاب باشد ) . در اعضا و جوارحش‏
تغييراتی پيدا می‏شود .

مثال بوعلی

بوعلی يك حرفی می‏زند ، حرف خيلی عجيبی هم هست ، می‏گويد اگر يك مرغ‏