آيندگان نوبت نمی‏دهند ؟ خود اين ، يك تنوعی است در هستی ، يعنی تكاملی‏
است در هستی ، انبساط و ادامه‏ای است در هستی . پس هستی و مبدأ هستی‏
اگر بنا بشود - و بايد هم - فيض وجودش عام باشد ، خواه ناخواه بايد اين‏
نيستيها وجود پيدا كند تا زمينه برای هستيهای بعدی پيدا بشود .

تلقی صحيح از مرگ و نيستی

تازه اين را ما از نظر يك فكر نيمه مادی داريم می‏گوييم ، يعنی از اين‏
نظر كه صور عالم را فانی مطلق بدانيم و بگوييم حيات گياهها كه معدوم‏
می‏شود واقعا معدوم شده است ، حيات حيوانها كه معدوم می‏شود واقعا نيست‏
و معدوم شده است ، و بالاتر از اين راجع به حيات انسان است كه حيات‏
انسان وقتی معدوم می‏شود و انسان وقتی كه می‏ميرد ، نيست و نابود و فانی‏
مطلق می‏شود ، والا اگر از نظر كسانی بگوييم كه معتقدند هر صورتی كه در اين‏
عالم پيدا می‏شود فانی نمی‏شود و به اصطلاح قبض و بسط است ( يعنی هر چه كه‏
در اين دنيا بسط پيدا می‏كند ، فنايش نوعی قبض و بازگشت است ، كه حتی‏
می‏گويند نباتات هم حشر دارند ، تا چه رسد به حيوانات ، تا چه رسد به‏
انسانها ) آن كه ديگر نيستی نيست و در آن منطق اصلا به مرگ نام نيستی‏
نبايد داد ، مرگ همان تحول و تكامل است ، نيستی " نيستی " است ، نه‏
نيستی " هستی " ، همان كه :
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم ز حيوان سر زدم
مردم از حيوانی و آدم شدم
پس چه ترسم كی زمردن كم شدم
بار ديگر من بميرم از بشر
پس برآرم از ملائك بال و پر
برپايه اين منطق اساسا مرگ به معنی واقعی نيست ، مرگ تحول از منزلی‏
به منزلی و انتقال از جايی به جايی است . پيغمبر اكرم ( ص ) فرمود :
" « كما تتامون تموتون و كما تستيقظون تبعثون » " ( 1 ) .
همين طوری كه می‏خوابيد ، می‏ميريد و همين‏طوری كه بيدار می‏شويد محشور
می‏شويد .

پاورقی :
. 1 بحارالانوار ، ج / 7 ص 47 ، با اختلاف عبارت .