آن طوری كه اغلب ما اين طور فكر می‏كنيم و می‏گوييم خوب ، انسان آفريده‏
شود منهای شر و فسادش [ همين‏طور سخن می‏گفتند ] . نه ، می‏دانستند اگر
انسان آفريده شود ، آن شر و فساد هم جزء آن هست و قضيه منها ندارد .
آنها می‏دانستند كه انسان توام با اين شر و فساد است ، منتها ما بعد شر و
فساد يعنی جنبه‏های خير كثير را ديگر نمی‏ديدند . خداوند آن جنبه‏های ديگر
را به آنها اعلام كرد . وقتی كه فرشتگان آن استعدادهای ديگری كه در همين‏
انسان هست و آن خيرات كثيری كه بر وجود اين انسان [ مترتب ] است‏
ديدند ، اعتراض خودشان را پس گرفتند [ و قبول كردند ] كه چنين موجودی‏
آفريده شود .
آيا اين آيه تأييد نمی‏كند همان نظری را كه عرض كرديم هر شيئی در مقام‏
تقسيم‏بند ی از نظر نافع بودن و مضر بودن والا از لحاظ آن خير و شری كه‏
گفتيم ، هر چيزی بر حسب وجود نفسی خودش خير است از جنبه ارتباطش با
ساير اشياء ، يا خيرش می‏چربد بر شرش يا شرش می‏چربد بر خيرش ، يا خير
و شر آن مساوی است ، يا خير محض است ، يا شر محض ؟ اگر موجودی باشد
كه خيرش بر شرش بچربد ، بايد آفريده شود ، اگر آفريده نشود ، اين شر
است . آيا همين آيه به نظر شما اين راز را بيان نمی‏كند كه انسان يك‏
موجودی است كه خير و شر در او آميخته است ، تفكيك ناپذير است ولی اين‏
انسان خيرش بر شرش غالب است ، به اعتبار آن خيرش بايد آفريده شود ؟
اين هم يك آيه كه ما آن را مرتبط با اين موضوع می‏دانستيم .

حيات و موت ، برای حسن عمل

ما بحث ديگری داشتيم راجع به فوايد اين چيزهايی كه آنها را " بد "
می‏ناميم و آن مرحله آخر بحث ما بود . عرض كرديم اين چيزهايی كه ما آنها
را " بد " می‏دانيم و خيال می‏كنيم كه اينها صد درصد بد هستند ، اين طور
نيست ، تازه همان بدها هم منشأ خوبيها هستند . غير از آن جهت كه هر چيز
خوبی دارد ، بدی دارد و خوبی‏اش بر بدی‏اش می‏چربد ، مرحله دوم اين است‏
كه خود اين بدی باز منشأ خوبيهاست ، اگر اين بديهايی كه اسمشان را بدی‏
گذاشته‏ايم نباشد ، بسياری از خوبيها در دنيا نخواهد بود . ببينيم آيا در
اين زمينه تصريحی ، اشاره‏ای در قرآن كريم هست يا نيست ؟ در اين زمينه‏
هم هست . يكی همان آيه‏ای است كه به مناسبت بحث اول خواندم ، آيه دوم‏