پاورقی : . 1 " صورت " را تنها به مفهوم شكل ظاهر نمیگيريم ، بلكه به اصطلاح فلسفی و جوهری ، ما يك جوهريت انسانی پيدا كردهايم .
اين هم فكر كودكانهای است كه آدم بگويد هر چيزی كه لباس هستی میپوشد
، چرا بعد نيست میشود ؟ ريشه اين فكر هم يك اشتباه بيشتر نيست ، يعنی
اين فكر و سؤال براساس اين توهم است كه خالق عالم ، اشياء را از كتم
عدم و نيستی مطلق به وجود میآورد ، بعد هم يكدفعه آنها را نيست میكند .
میگويد آن را كه از كتم عدم ايجاد كردی ، نگهدار ، چرا از ميان میبری ؟
اگر هم میخواهی چيز ديگر به وجود بياوری ، يكی ديگر از نو به وجود بياور
، در صورتی كه دنيا دنيای ماده و طبيعت و حركت است ، يعنی تمام اشياء
كه در طبيعت به وجود میآيند ، محال است كه بدون يك ماده قبلی به وجود
بيايند ، يعنی اين ماده عالم است كه هی شكل و صورت و نقش میپذيرد .
خود ما كه الان به وجود آمدهايم ، آيا از كتم عدم مطلق به وجود آمدهايم يا
همين مادههای عالم است كه به اين صورت ( 1 ) مصور شده است ؟ ماده عالم
از نظر قابليت پذيرش صورت ، يك قابليت معين و محدود و ظرفيت مشخصی
دارد . ما به هر جا برويم حساب همين است . ما هستيم و همين زمين خودمان
، مادهای كه در همين زمين و اطراف زمين هست ، مقداری كه استعداد دارد
صورت گياه بپذيرد ، صورت حيوانی بپذيرد ، صورت انسانی بپذيرد [
میپذيرد ] ، بالاخره محدود است ، نامحدود نيست . اگر تمام مواد اين عالم
اين صورتها را پذيرفتند و بنا شد اينها بمانند و نيست نشوند ، اولين
اثرش اين است كه راه را بر آيندگان میبندند ، مثلا اگر آنچه گياه در
هزاران سال پيش به وجود آمده بود فانی نمیشد ، آيا گياههايی كه امروز به
وجود آمدهاند ، بودند ؟ انسانهايی كه در سالها و قرنها و بلكه ميليونها
سال پيش بودهاند ، اگر فقط آنها بر روی زمين باقی بودند ، آيا انسان
ديگری به وجود میآمد ؟ حيوانها همينطور ، و هر چيزی را كه شما در نظر
بگيريد . اين انبساط يافتن هستی ، اين كه تمام اشيائی كه امكان وجود
دارند به وجود بيايند ، اصلا بستگی دارد به اينكه صورتهايی كه در عالم
پيدا میشوند محدود و فانی باشند ، تا نوبت به صورتهای بعدی برسد ، والا
اگر همه صورتهايی كه در ماده عالم پيدا میشوند برای هميشه باقی بمانند ،
تازه يك سؤال ديگر به وجود میآيد كه چرا عالم اينقدر محدود است ؟ يا به
زبان حال ، از زبان آن معدومات میشود گفت : چرا اينها آمدهاند و اين
ماده را نگه داشتهاند و ديگر هيچ به
پاورقی : . 1 " صورت " را تنها به مفهوم شكل ظاهر نمیگيريم ، بلكه به اصطلاح فلسفی و جوهری ، ما يك جوهريت انسانی پيدا كردهايم . |