نظامی كه ادعا می‏كنند در خلقت وجود دارد و دلالت می‏كند بر وجود خالق‏
مدبر در خلقت هست ؟ سوم كه باز ما بحث قرآنی می‏كنيم ، واقعا ببينيم‏
قرآن كريم به اين برهان نظم اتكا كرده يا اتكا نكرده است ، دقيقا آيات‏
قرآن را بررسی می‏كنيم .
اما قسمت اول ، معنی نظم و نظامی كه ما می‏گوييم در خلقت هست چيست ؟
يعنی اين عالم كه به وجود آمده است با تصادف به وجود نيامده . اين كه‏
هست ناشی از تصادف نيست . اينكه می‏گوييم " ناشی از تصادف نيست "
در مقابل ، دو جور حرف می‏توانيم بگوييم : تصادف يعنی بی‏علت ، اما "
بی‏علت " گاهی به معنی نداشتن علت فاعلی گفته می‏شود ، و گاهی به معنی‏
نداشتن علت غايی . هميشه يك مثال ساده‏ای برای علت فاعلی و علت غايی‏
از مصنوعات بشر ذكر می‏كنند كه البته اين مثالها نارساست ولی برای اينكه‏
مفهومش درست روشن بشود چاره‏ای نيست از اين مثالها . شما روی صفحه كاغذ
مطلبی را می‏نويسيد . در اينجا چهار علت تصوير می‏شود : علت مادی ، علت‏
صوری ، علت فاعلی ، علت غايی . اما علت مادی يعنی آن شرايط مادی‏ای كه‏
بايد وجود داشته باشد تا اين به وجود بيايد . قبل از آنكه شما اين خطوط
را روی اين صفحه كاغذ بنويسيد ، صفحه كاغذی وجود داشته ولی به صورت چند
گرم مايع جمع شده در مخزن خودنويس شما ، خود اين خودنويس هم بوده است‏
. اينها را می‏گويند علت مادی يعنی شرايط مادی‏ای كه بايد وجود داشته باشد
تا اين نوشته هم باشد . اگر صفحه كاغذ يا چيزی شبيه آن نباشد ، اگر اين‏
جوهر يا چيزی شبيه به آن نباشد ، اين چيزها اگر وجود نداشته باشد همين‏
جوری از هيچ چيز نمی‏شود خط به وجود بيايد .
دوم علت صوری ، آن چيزی كه به اين ماده شكل می‏دهد يعنی خود شكلش .
وقتی اين به صورت خط درمی‏آيد كه شما اگر كلمه " فدايت شوم " را
می‏نويسيد ، اين ، شكل را به آن بدهيد ، يعنی آن اولی كه مثلا " ف " را
داريد می‏نويسيد ، آن اول " ف " ، سر " ف " را آن جور گرد كنيد ، به‏
ترتيب " د " را بنويسيد ، بعد " ا " را اين جور بكشيد ، " ی " اين‏
جور ، " ت " اين جور تا بشود " فدايت " . اينها هر كدام اگر تغيير
كند ، اين كلمه به وجود نيامده .
علتش را ببينيم ، علت فاعلی . يك نيرويی بايد باشد كه اين جوهرها را
روی اين خطوط بكشاند . آن نيرو علت فاعلی است . يك علت ديگری هم در
اين مصنوع