اين فكر درست نيست . چرا درست نيست ؟ برای اينكه نه تنها مسأله خدا
[ بلكه ] در بسياری از مسائل ديگر نيز ما بدون اينكه حس كرده باشيم ،
وجود آنها را درك می‏كنيم . از همه واضح‏تر خود عليت است . آيا بشر
عليت را درك می‏كند يا درك نمی‏كند ؟ علت و معلول به اين معنا كه در
ميان دو شی‏ء يكی را منشأ می‏داند و ديگری را ناشی ، الف را منشأ برای ب‏
می‏داند و ب را ناشی از الف . ممكن است كسی خيال كند عليت همان توالی‏
زمانی است . توالی يامعيت زمانی غير از عليت است . دو شی‏ء ممكن است‏
همزمان باشند و هيچ كدام علت و معلول يكديگر نباشند . دو شی‏ء ممكن است‏
توالی زمانی داشته باشند ( هميشه يكی كه پيدا می‏شود ديگری پشت سرش پيدا
می‏شود ) ولی در ميان اينها عليت نباشد . آن دركی كه انسان از عليت دارد
يك نوع وابستگی وجودی است ، همين است كه ما از آن تعبير به " نشو "
می‏كنيم ، می‏گوييم يك‏موجود از موجود ديگر ناشی شده است ، می‏گوييم هستی‏
يكی از اين دو موجود بستگی دارد به هستی ديگری به طوری كه يك حكمی‏
می‏كنيم می‏گوييم اگر آن اولی نبود دومی محال بود كه وجود پيدا كند . اين‏
بالاتر از توالی است . چشم انسان توالی با معيت را می‏بيند . چشم هيچ‏وقت‏
حكم نمی‏كند كه از ايندو يكی ناشی از ديگری است و بالاخص اين جور حكم‏
نمی‏كند كه از ايندو يكی وجودش وابسته به ديگری است به طوری كه اگر آن‏
اولی نباشد دومی محال است . اصلا خود همين مفهوم " محال " يك مفهوم‏
نامحسوسی است و جزء اصول فكری بشر هم هست . شما در مسائل برهانی وقتی‏
بر يك مسأله‏ای برهان اقامه می‏كنيد مثلا در يك مسأله رياضی و می‏گوييد :
سه زاويه مثلث مساوی با دو قائمه است ، اگر از شما بپرسند : در چند
احتمال اين‏جور است ؟ آيا مثلا درصد احتمال ، شصت احتمال ، هشتاد احتمال‏
، نود احتمال اين‏جور است ؟ می‏گوييد : نه ، صد درصد اين جور است . بعد
بگويد : حال آيا اين مانعی دارد كه يك روزی يك مثلثی هم استثنائا در
دنيا پيدا بشود كه مثلث باشد و سه زاويه‏اش مساوی با دو قائمه نباشد ؟
می‏گوييد : نه ، محال است . اين دركی كه انسان از " محال " دارد ، از
حوزه محسوسات خارج است . انسان هرگز محال بودن را ( با حواس ) درك‏
نمی‏كند ، كما اينكه " ضرورت " يعنی اجتناب ناپذيری را هم كه نقطه‏
مقابل محال است هرگز درك نمی‏كند . اين زمينه زمينه خيلی طولانی‏ای است .
اين فكر فكر غلطی است كه انسان بگويد حوزه مدركات و قلمرو ادراكات‏
انسان محدود است به محسوسات ، و هر چيزی كه محسوس نباشد غيرقابل (
تحقيق ) است نفيا و