مصادمة الهواء المخروق لوصل الحجر المرمی الی سطح الفلك " يعنی سنگی را
كه به طور قسری پرتاب می‏كنيد ، اگر تصادم با هوا و عوائق نبود ، اين‏
سنگ تا بالای فلك اطلس می‏رفت .
استاد روزبه : اين درست نيست .
استاد : چرا درست نيست ؟
- ايشان می‏گويد علت اينكه سنگ برمی‏گردد . مصادمت آن است با هوايی‏
كه آن را خرق می‏كند .
استاد : مقصود مانع است . اصل فرضيه اين است كه آن حركت قسری كه ما
به اين سنگ می‏دهيم تا برود بالا ، موانع است كه آن را برمی‏گرداند ،
منتها مانع را فقط هوا می‏داند . اين يك سؤال علمی می‏شود .
- بله ، يعنی ايشان مانع را عبارت می‏دانسته از مقاومت هوا و حال آنكه‏
اين‏طور نيست . اگر ما در خلاء هم يك سنگی را پرتاب كنيم [ پس از مدتی‏
برمی‏گردد ] .
استاد : بله ، چون يك مانع ديگری وجود دارد .
- بله ، جاذبه وجود دارد .
استاد : بحث او اين نيست ، بحث او روی مانع است . روی اين بحث‏
نمی‏كند كه آيا موانع منحصر به هواست ؟ من اين را قبول دارم كه قدما راجع‏
به قوه جاذبه فكر نكرده بودند ، ولی صحبت اين نيست ، صحبت در اين است‏
كه جسمی كه يك حركت قسری انجام می‏دهد ، آيا اگر موانع نباشد ، باز خود
به خود می‏ايستد يا نه ؟
- خير ، البته اگر لفظ موانع را به طور كلی گفته بود .
استاد : اصلا بحث همين است . اين را به عنوان مثال ذكر می‏كنند . بحث‏
روی اين جهت است كه اگر موانع نباشد ، حركات قسری هم ادامه پيدا می‏كند
و سراينكه قسر دوام پيدا نمی‏كند ( القسر لايدوم ) اين است كه هميشه با
مانع برخورد می‏كند .
من باور نمی‏كنم كه حتی ارسطو هم آن حرف را زده باشد . اينها وقتی‏
می‏گويند " قوه " منظورشان ضربه‏هايی است كه از خارج بر يك جسم وارد
می‏آيد ، همان‏طوری كه جناب عالی تعريف كرديد . وقتی شما می‏گوييد " قوه‏
" ، يعنی نيرويی كه از بيرون يك