محبت به صورت دافعه‏ای بزرگ جلوه می‏كند كه جمعيتهائی را عليه انسان‏
متشكل می‏سازد .
عبدالرحمن بن ملجم مرادی از سختترين دشمنان علی بود . علی خوب‏
می‏دانست كه اين مرد برای او دشمنی بسيار خطرناك است . ديگران هم گاهی‏
می‏گفتند كه آدم خطرناكی است ، كلكش را بكن . اما علی می‏گفت قصاص قبل‏
از جنايت بكنم ؟ ! اگر او قاتل من است من قاتل خودم را نمی‏توانم بكشم .
او قاتل من است نه من قاتل او ، و درباره او بود كه علی گفت :
« اريد حياته و يريد قتلی » ( 1 ) .
من می‏خواهم او زنده بماند و سعادت او را دوست دارم اما او می‏خواهد
مرا بكشد . من به او محبت و علاقه دارم اما او با من دشمن است و كينه‏
می‏ورزد .
و ثالثا محبت تنها داروی علاج بشريت نيست . در مذاقها و مزاجهائی‏
خشونت نيز ضرورت دارد و مبارزه و دفع و طرد لازم است . اسلام هم دين‏
جذب و محبت است و هم دين دفع و نقمت ( 2 ) .

پاورقی :
1 - بحار الانوار ، چاپ جديد ، ج 42 ، ص 193 - . 194
2 - ممكن است بگوئيم نقمتها نيز مظاهری از عواطف و محبتها است . در
دعا می خوانيم
" يا من سبقت رحمته غضبه » " ای كسی كه رحمت و مهرت بر خشمت‏
پيشی گرفت و چون خواستی رحمت كنی غضب كردی و خشم گرفتی و الا اگر آن‏
رحمت و مهر نبود غضب نيز نمی‏بود .
مانند پدری كه بر فرزندش خشم می‏گيرد چون او را دوست دارد و به آينده‏
او علاقمند است . اگر خلافی را انجام دهد ناراحت می‏شود و گاهی كتكش‏
می‏زند و حال اينكه >