و بايد توجه داشت كه هر اندازه احمق زياد باشد بازار نفاق داغ‏تر است‏
. مبارزه با احمق و حماقت ، مبارزه با نفاق نيز هست زيرا احمق ابزار
دست منافق است . قهرا مبارزه با احمق و حماقت خلع سلاح كردن منافق ، و
شمشير از دست منافق گرفتن است .

پاورقی :
>
و ديگران هر كدام به نحوی سياست مخرب و كوبنده " قرآن بر نيزه " را
پيش گرفتند و تمام زحمتها و فداكاريها را درهم كوبيدند و نهضتها را در
نطفه خفه كردند و اين نيست جز از جهالت و نادانی مردم كه ما بين شعارها
و واقعيات ، تميز نمی‏د هند و از اينرو راه نهضت و اصلاح را به روی خويش‏
بستند و آنگاه بيدار گشتند كه مقدمات همه خنثی گشته و بايد راه را باز
از سرگرفت .
از جمله نكته‏های بزرگی كه از سيرت علی می‏آموزيم اين است كه اين چنين‏
مبارزه‏ای اختصاص به جمعيتی خاص ندارد بلكه در هر جا كه عده‏ای از
مسلمانان و آنان كه در زی دين قرار گرفته‏اند آلت پيشرفت بيگانگان و
پيشبرد اهداف استعماری شدند و استعمارگران برای تضمين منافع خود به آنان‏
تترس كردند و آنان را برای خويش سپر گرفتند كه مبارزه آنان بدون از بين‏
بردن آن سپرها امكان پذير نيست بايد ابتدا با سپرها مبارزه كرد و آنها
را از بين برد تا سد راه برطرف گردد و بتوان بر قلب دشمن حمله برد .
شايد تحريكات معاويه در خرابكاری خوارج مؤثر بوده و بنابراين آن روز هم‏
معاويه و يا دست كم امثال اشعث بن قيس ، عناصر خرابكار و ناراحت به‏
خوارج تترس كرده بودند .
داستان خوارج اين حقيقت را به ما می‏آموزد كه در هر نهضتی اول بايد
سپرها را نابود كرد و با حماقتها جنگيد ، همچنانكه علی پس از جريان‏
تحكيم ، اول به خوارج پرداخت و سپس خواست تا باز به سراغ معاويه رود .