عشق نفس را تكميل و استعدادات حيرت انگيز باطنی را ظاهر می‏سازد . از
نظر قوای ادراكی الهام بخش و از نظر قوای احساسی ، اراده و همت را
تقويت می‏كند ، و آنگاه كه در جهت علوی متصاعد شود كرامت و خارق عادت‏
به وجود می‏آورد .
روح را از مزيجها و خلطها پاك می‏كند و به عبارت ديگر عشق تصفيه گر
است . صفات رذيله ناشی از خودخواهی و يا سردی و بی‏حرارتی را از قبيل‏
بخل ، امساك ، جبن ، تنبلی ، تكبر و عجب ، از ميان می‏برد . حقدها و
كينه‏ها را زائل می‏كند و از بين برمی دارد گو اينكه محروميت و نا كامی در
عشق ممكن است به نوبه خود توليد عقده و كينه‏ها كند .
از محبت تلخها شيرين شود
از محبت مسها زرين شود ( 1 )
اثر عشق از لحاظ روحی در جهت عمران و آبادی روح است و از لحاظ بدن در
جهت گداختن و خرابی . اثر عشق در بدن درست عكس روح است . عشق در بدن‏
باعث ويرانی و موجب زردی چهره و لاغری اندام و سقم و اختلال هاضمه و
اعصاب است . شايد تمام آثاری كه در بدن دارد آثار تخريبی باشد ولی‏
نسبت به روح چنين نيست ، تا موضوع عشق چه موضوعی ، و تا نحوه استفاده‏
شخص چگونه باشد ؟ بگذريم از آثار اجتماعيش ، از نظر روحی و فردی غالبا
تكميلی است ، زيرا توليد قوت و رقت و صفا و توحد و همت می‏كند ،

پاورقی :
1 - مثنوی معنوی .