می‏خوانند و احتمال باطل را دنبال می‏كنند همچنان كه از زبان نهج البلاغه‏
شنيديد آنها كلمه حق را می‏گويند و از آن باطل را اراده می‏كنند . اين ،
عمل به قرآن و احياء آن نيست بلكه اماته قرآن است . عمل به قرآن آنگاه‏
است كه درك از آن دركی صحيح باشد .
قرآن همواره مسائل را به صورت كلی و اصولی طرح می‏كند ولی استنباط و
تطبيق كلی بر جزئی بسته به فهم و درك صحيح ماست . مثلا در قرآن ننوشته‏
در جنگی كه در فلان روز بين علی و معاويه در می‏گيرد حق با علی است . در
قرآن همين قدر آمده است كه :
« و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما
علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی‏ء الی امر الله »( 1 ) .
" اگر دو گروه از مؤمنان كارزار كردند ، آشتی دهيد آنان را و اگر يكی‏
بر ديگری سر كشی و ستمگری كند با آنكه ستمگر است نبرد كنيد تا به سوی‏
فرمان خدا برگردد " .
اين قرآن و طرز بيان قرآن . اما قرآن نمی‏گويد در فلان جنگ فلان كس حق‏
است و ديگری باطل .
قرآن يكی يكی اسم نمی‏برد ، نمی‏گويد بعد از چهل سال يا كمتر و يا بيشتر
مردی به نام معاويه پيدا می‏شود و با علی جنگ می‏كند شما به نفع علی وارد
جنگ شويد . و نبايد هم وارد جزئيات

پاورقی :
1 - سوره حجرات ، آيه . 9