كه ما بايد آزاد باشيم كه عقيده و فكر خاصی را در ميان هر ملتی تبليغ
كنيم ، تبليغ نه بمعنای امروزی كه پروپا كاند كردن است بلكه باين معنی
كه بيان كنيم . چه بعنوان اينكه ما آزاديرا يك حق عمومی و انسانی بدانيم
و چه بعنوان اينكه توحيد را يك حق عمومی انسانی بدانيم و يا بعنوان
اينكه هر دو را يك حق عمومی انسانی بدانيم اين امر جايز است . حالا اگر
مانعی برای دعوت ما پيدا شود ، ببينيم يك قدرتی آمده مانع ميشود و
ميگويد من بشما اجازه نمیدهم ، شما ميرويد افكار اين مردمرا خراب ميكنيد
، ميدانيد كه غالب حكومتها فكر خراب را آن فكری ميدانند كه اگر پيدا
بشود مردم مطيع اين حكومتها ديگر نيستند ، آيا با حكومتها كه مانع نشر
دعوت در ميان ملتها هستند جايز است جنگيدن تا حديكه اينها سقوط بكنند و
مانع نشر دعوت از ميان برود يا نه ؟
بله اين هم جايز است اين هم باز جنبه دفاع دارد اينهم جزء آن
جهادهائيست كه ماهيت آن جهادها در واقع دفاع است .
مقياس حقوق شخصی و حقوق عمومی
ما تا اينجا ماهيت جهاد را تشريح كرديم . فقط يك مسئله باقی ماند كه
از نظر ما آيا توحيد جزء حقوق عمومی انسانها است يا جزء حقوق فردی و يا
حداكثر حقوق ملی ؟ بايد ببينيم مقياس حقوق عمومی انسانی و مقياس حقوق
فردی و شخصی چيست . انسانها در بعضی مسائل با همديگر مشتركند همه
انسانهای روی زمين در خيلی چيزها مثل همديگر هستند در خيلی چيزها هم با
همديگر اختلاف دارند . اختلافها بقدری زياد است كه حتی دو فرد نميشود
پيدا كرد كه از همه جهت مثل يكديگر باشند همين جوريكه دو فرد نميشود كه
از نظر اندام و شكل صددرصد مثل هم باشند .