به او اجازه داد و سر اينكه معلوم نشد كه او پسر مسلم بن عوسجه بوده يا
پسر حرث بن جناده اين است كه اين هر دو ، با خاندانشان در كربلا بوده‏اند
. البته عبدالله بن عمير هم با خاندانش در كربلا بوده ، ولی اين قدر
معلوم است كه او فرزند عبدالله بن عمير نبوده است . وقتی اين بچه آمد
به ميدان ، بر خلاف اغلب افراد كه خودشان را به پدر و جدشان معرفی‏
می‏كردند كه من فلانی هستم ، پسر فلانی ، اين كار را نكرد ، بلكه طور ديگری‏
حرف زد كه در منطق ، گوی سبقت را از همه ربود . وسط ميدان كه رسيد ،
فرياد زد :
اميری حسين و نعم الامير
سرور فؤاد البشير النذير
( 1 )
ای مردم اگر می‏خواهيد مرا بشناسيد ، من آن كسی هستم كه آقای او حسين‏
است ، من آن كسی هستم كه او مايه خوشحالی قلب پيغمبر است ، سرور فؤاد
البشير النذير . می‏بينيد بچه ، بزرگ ، شيرخوار ، هر كدام در اين حادثه ،
مقامی دارند ( مقام عجيبی ) ، حالا مقام اهل بيت پيغمبر ، وظيفه و رسالتی‏
كه زنها از نظر تبليغ داشتند ، به جای خود ( و در همه اينها خاندان‏
اباعبدالله ، خودشان از همه پيش هستند ) .
اينجا مرثيه‏ای از يكی از فرزندان امام حسين عليه السلام می‏گويم ، جناب‏
قاسم برادری دارد به نام عبدالله ( امام حسن ده سال قبل از امام‏

پاورقی :
1 - بحار الانوارج 45 صفحه 27 ، مناقب ابن شهر آشوب‏ج 4 صفحه 104 ،
مقتل الحسين خوارزمی ج 2 صفحه . 22