كشت . مورخين نوشته‏اند بازو و انگشتان اين مرد ، بقدری قوی بود كه سكه‏
را با دستش می‏ماليد و اثر سكه محو می‏شد . همچنين نوشته‏اند اين مرد آن‏
قدر از خود چابكی و سرعت نشان داد و در شجاعت و زورمندی هنرنمايی كرد
كه افرادی از اصحاب علی كه در صفوف جلو بودند ، به عقب رفتند تا در رو
دربايستی گير نكنند . اينجا بود كه علی عليه السلام خودش آمد و با يك‏
گردش ، او را كشت و جنازه‏اش را انداخت به يك طرف . « الا رجل » ،
دومی آمد ، دومی را هم كشت و فورا جنازه‏اش را انداخت روی اولی .
دوباره گفت « الا رجل » ، تا چهار نفر . ديگر كسی جرات نكرد بيايد ، آن‏
وقت علی عليه السلام آيه قرآن را خواند : « فمن اعتدی عليكم فاعتدوا عليه‏
بمثل ما اعتدی عليكم و اتقوا الله »( 1 ) بعد گفت ای اهل شام ! شما اگر
شروع نكرده بوديد ، ما هم شروع نمی‏كرديم . چون شما چنين كرديد ، ما هم‏
اين كار را كرديم ( 2 ) . اباعبدالله هم چنين بود . در تمام روز عاشورا ،
مقيد بود كه جنگ را ، آنها كه به ظاهر مسلمان و گوينده شهادتين بودند
شروع كنند . گفت بگذاريد آنها شروع بكنند ، ما هرگز شروع نمی‏كنيم .
می‏آئيم سراغ ايثار ، يكی ديگر از عناصر اخلاقی موجود در اين حادثه . چه‏
نمايشگاه ايثاری بوده است كربلا ! شما ببينيد آيا برای ايثار ، تجسمی‏
بهتر از داستان جناب ابوالفضل العباس می‏توان پيدا كرد ؟ يك نمونه از
صدر اسلام برايتان عرض می‏كنم ولی آنجا قهرمان

پاورقی :
1 - سوره بقره آيه . 194
2 - وقعه الصفين تاليف نصر بن مزاحم المنقری ص . 315