و تفريط . افراط به معنی استفاده كردن از وسايل نامشروع كه قهرا نتيجه‏
معكوس می‏دهد ، و تفريط به معنی جمود ورزيدن [ در استفاده از وسائل مشروع‏
] كه آنهم باعث ضعف نيروی تبليغی می‏شود . چهارم كه باقی ماند ، لياقت‏
و شخصيت شخص پيام رسان است . همچنين در مسئله عنصر تبليغ در نهضت‏
حسينی كه توام بود با بحث تبليغ ، قسمتهايی از تاثير تبليغی اهل بيت‏
عليه السلام در مدت اسارتشان از كربلا تا كوفه و از كوفه تا شام و در كوفه‏
و شام و بعد در دوره به اصطلاح آزاديشان كه شكل اسير نداشتند و از شام به‏
مدينه فرستاده شدند باقی ماند و لازم بود در اين باب بحث كنيم . اين دو
قسمت باقيمانده قهرا به يكديگر مربوطند .
مسئله شرائط مبلغ و پيام رسان از آن مسائلی است كه درست نمی‏دانم به‏
چه علتی در جامعه ما خيلی كوچك گرفته شده است . ارزش بعضی از مسائل در
جامعه محفوظ است ، ولی ارزش واقعی بعضی ديگر به علل خاصی از بين می‏رود
. مثالی برايتان عرض‏می‏كنم : يكی از شئون دينی اجتماعی ما مقام افتاء و
مرجعيت تقليد است كه يك مقام عالی روحانی است . خوشبختانه جامعه ما
اين مقام را در حد خودش می‏شناسد . هر كس كه فی‏الجمله به امور مذهبی‏
وارد باشد ، وقتی می‏شنود مرجع تقليد ، فورا در ذهنش مردی كه اقلا چهل‏
پنجاه سال به اصطلاح استخوان خرد كرده ، زحمت كشيده ، سرش در قرآن و
تفسير و حديث و فقه بوده ، سالها پيش استادان عاليقدر درس خوانده ،
سالها تدريس كرده ، كتابها نوشته و تاليف كرده مجسم می‏شود . و اين‏
درست است و بايد هم چنين باشد و خدا نكند كه اين