پاورقی : 1 - تحف العقول ، ص 250 و مقتل الحسين ، مقرم ، ص 231 و مقتل الحسين خوارزمی ، ص 237 ، و فی رحاب ائمةاهلالبيت ، ج 3 ، ص . 101
يك چيزهايی ، مثلا يك تكه گوشتی باقی میماند كه با خلال آن را درمیآورد ،
همان را لماظه میگويند . يزيد و ملك يزيد و دنيا و مافيهايش در منطق
حسين عليه السلام لماظه هستند . بعد میگويد ، ايهاالناس در دنيا بجز خدا
چيزی پيدا نمیشود كه اين ارزش را داشته باشد كه شما جان و نفس خودتان
را به آن بفروشيد ، خودتان را نفروشيد ، آزاد مرد باشيد ، خودفروش
نباشيد .
جملهای ديگر : « الناس عبيدالدنيا » مردم را به حالت بردگی و
بندگيشان اين طور تحقير میكند كه عيب مردم اين است كه بندهدنيا هستند ،
بردهصفت هستند ، بنده مطامع خودشان هستند . روی همين جهت ، دين كه جوهر
آزادی است و انسان را از غير خدا آزاد و بنده حقيقت میكند ، در عمق
روحشان اثر نگذاشته است « و الدين لعق علی السنتهم يحوطونه ما درت
معائشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون » ( 1 ) .
ابوذر غفاری را عثمان تبعيد میكند و اعلام میكند كه احدی حق ندارد اين
مرد را كه از نظر حكومت مجرم است مشايعت كند . ولی علی ( ع ) اعتنا به
اين فرمان خليفه نمیكند كند و خودش و حسن و حسين ( عليهماالسلام ) او را
مشايعت میكنند . هر كدام از آنها جملههائی دارند ، حسينبنعلی (
عليهماالسلام ) هم جملهای دارد كه مبين پرتو روحش است . ابوذر شيعه علی
( ع ) است و در سنين عمری مانند سنين علی ( ع ) ، و شايد هم از علی ( ع
) بزرگتر باشد لذا
پاورقی : 1 - تحف العقول ، ص 250 و مقتل الحسين ، مقرم ، ص 231 و مقتل الحسين خوارزمی ، ص 237 ، و فی رحاب ائمةاهلالبيت ، ج 3 ، ص . 101 |