يعنی برای اينكه بشود گريزی زد و اشك مردم را جاری كرد يك جعل صورت
گرفته و غير از اين چيزی نبوده است . اين قضيه را من مكرر شنيدهام و لابد
شما هم شنيدهايد ، و حاجی نوری در مقدمات قضايا آن را نقل كرده است كه
میگويند روزی اميرالمؤمنين علی عليه السلام بالای منبر بود و خطبه میخواند
. امام حسين عليه السلام فرمود من تشنهام و آب میخواهم ، حضرت فرمود كسی
برای فرزندم آب بياورد ، اول كسی كه از جا بلند شد ، كودكی بود كه همان
حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود ، ايشان رفتند و از مادرشان يك
كاسه آب گرفتند و آمدند وقتی كه وارد شدند در حالی وارد شدند كه آب را
روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم میريخت كه با يك طول و تفصيلی
قضيه نقل ميشود . بعد اميرالمؤمنين علی عليه السلام چشمشان كه به اين
منظره افتاد اشكشان جاری شد . به آقا عرض كردند چرا گريه میكنيد ؟ فرمود
قضايای اينها يادم افتاد كه ديگر معلوم است گريز به كجا منتهی میشود .
حاجی نوری در اين جا يك بحث عالی دارد ، میگويد شما كه میگوئيد علی در
بالای منبر خطبه میخواند ، بايد بدانيد كه علی فقط در زمان خلافتش منبر
میرفت و خطبه میخواند . پس در كوفه بوده است و در آن وقت امام حسين
مردی بوده كه تقريبا سی و سه سال داشته است . بعد میگويد اصلا آيا اين
حرف معقول است كه يك مرد سی و سه ساله در حالی كه پدرش دارد مردم را
موعظه میكند و خطابه میخواند ناگهان وسط خطابه بگويد آقا من تشنهام آب
میخواهم ؟ اگر يك آدم معمولی اين كار را بكند میگويند چه آدم بیادب و
بیتربيتی است ، و از طرفی حضرت
|