می‏كشيدند و به منازل می‏بردند . در مدينه فقط چاه بود و نهر نبود . هنوز
هم نهر نيست ) كه زياد هم بودند در حالی كه مشك به دوششان بود ، وقتی‏
می‏آمدند از جلوی منزل امام عبور كنند ، با شنيدن صدای امام ، پاهايشان‏
قدرت رفتن را از دست می‏داد و با همان بار سنگين مشك پر از آب بر دوش‏
می‏ايستادند كه صدای قرآن را بشنوند تا وقتی كه قرآن امام تمام می‏شد . همه‏
اينها چه را می‏رساند ؟ استفاده كردن از وسائل مشروع برای رساندن پيام‏
الهی .
چرا امام قرآن را با آهنگ بسيار زيبا و لطيف می‏خواند ؟ او می‏خواست‏
به همين وسيله تبليغ كرده باشد ، می‏خواست قرآن را به اين وسيله به مردم‏
رسانده باشد . مسئله شعر را وقتی انسان در مورد اسلام مطالعه می‏كند ،
مسائل عجيبی را می‏بيند . پيغمبر اكرم ( ص ) هم با شعر مبارزه كرد و هم‏
شعر را ترويج كرد . با شعرهايی مبارزه كرد كه به اصطلاح امروز متعهد نيست‏
، يعنی شعری نيست كه هدفی داشته باشد ، صرفا تخيل است ، سرگرم‏كننده‏
است ، اكاذيب است . مثلا كسی شعر می‏گفت در وصف اينكه نيزه فلان كس‏
اين طور بود يا اسبش آنطور بود يا در وصف معشوق و زلف‏او ، يا كسی را
هجو و شخصيتی را مدح می‏كرد برای اينكه پول بگيرد . پيغمبر ( ص ) شديدا
با اين نوع شعر مبارزه می‏كرد . فرمود : « لان يمتلی جوف رجل قبحا خير له‏
من ان يمتلی شعرا » ( 1 ) . اگر درون انسان پر از چرك باشد بهتر از آن‏
است كه پر از شعرهای مزخرف باشد . ولی باز فرمود :

پاورقی :
1 - نهج‏الفصاحه ، ص 470 حديث . 2215