( علم و آگاهی ، يك پايه شخصيت زن است ، مختار بودن و از خود اراده‏
داشتن ، اراده قوی داشتن ، شجاع و دلير بودن ، يك ركن ديگر شخصيت زن‏
است . خلاق بودن ، ركن ديگر شخصيت معنوی هر انسانی از جمله زن است .
پرستنده بودن ، با خدای خود به طور مستقيم ارتباط داشتن و مطيع خدا بودن‏
، حتی روابط معنوی در سطح عالی ، در آن سطحی كه انبياء با خدا داشته‏اند
با خدا داشتن ، از چيزهايی است كه به زن شخصيت می‏دهد . ) و از طرف‏
ديگر ، زن در اجتماع مبتذل نباشد . يعنی آن محدوديت نباشد و آن اختلاط هم‏
نباشد ، نه محدوديت و نه اختلاط بلكه حريم . حريم مسئله‏ای است بين‏
محدوديت زن و اختلاط زن و مرد .
وقتی كه ما به متن اسلام مراجعه می‏كنيم ، می‏بينيم نتيجه آنچه كه اسلام در
مورد زن می‏خواهد ، شخصيت است و گرانبها بودن . در پرتو همين شخصيت و
گرانبهائی ، عفاف در جامعه مستقر می‏شود ، روانها سالم باقی می‏مانند ،
كانونهای خانوادگی در جامعه سالم می‏مانند ، و رشيد از كار در می‏آيد .
گرانبها بودن زن به اين است كه بين او و مرد در حدودی كه اسلام مشخص‏
كرده ، حريم باشد ، يعنی اسلام اجازه نمی‏دهد كه جز كانون خانوادگی ، يعنی‏
صحنه اجتماع ، صحنه بهره برداری و التذاذ جنسی مرد از زن باشد چه به‏
صورت نگاه كردن به بدن و اندامش ، چه به صورت لمس كردن بدنش ، چه به‏
صورت استشمام عطر زنانه‏اش و يا شنيدن صدای پايش كه اگر به اصطلاح به‏
صورت مهيج باشد ، اسلام اجازه نمی‏دهد . ولی اگر