و علی ( ع ) در آن لحظه او را نكشت و برخاست و قدم زد و بعد كه آمد سر
او را ببرد آن مرد سؤال كرد : چرا اول مرا نكشتی ؟ گفت چون من تحت‏
تأثير غضب خودم قرار گرفتم و نمی‏خواستم دستم حركت بكند در حالی كه خشم‏
خودم هم تأثير داشته باشد ، بلكه می‏خواستم تو را در راه رضای خدا و
هدفهای كلی خلقت كشته باشم . مولوی اين داستان را خيلی عالی به نظم‏
درآورده است . اين نظم دو بيت دارد كه به نظر من بهتر از اين در مدح‏
علی ( ع ) گفته نشده است ، می‏گويد :
تو ترازوی احدخو بوده‏ای
بل زبانه هر ترازو بوده‏ای
در شجاعت شير ربانيستی
در مروت خود كه داند كيستی
در بيت دومش كه مورد نظر من است می‏گويد :
در شجاعت ، تو اسدالله هستی اما در مروت و مردانگی كه ما فوق شجاعت‏
است ، هيچكس نمی‏تواند تو را توصيف بكند ، تو مافوق توصيف هستی . اين‏
مرد مصری هم به اينجا رسيده است كه به عقيده او كليد شخصيت علی ( ع )
مروت است ، مروئت است ، فروسيت است .
ادعای اينكه كسی بگويد من كليد شخصيت كسی مانند علی ( ع ) يا
حسين‏بن‏علی ( عليهماالسلام ) را بدست آورده‏ام ، انصافا ادعای گزافی است ،
و من جرأت نمی‏كنم چنين سخنی بگويم ، اما اين قدر می‏توانم ادعا بكنم كه‏
در حدودی كه من حسين ( ع ) را شناخته و تاريخچه زندگی او را خوانده‏ام و
سخنان او را كه متاسفأنه بسياركم به دست ما رسيده است ( 1 ) به دست‏

پاورقی :
1 - علت اينكه مقدار كمی از سخنان حسين عليه‏السلام بدست ما رسيده اين‏
است كه عصر اموی ، عصر اختناق و سانسور درباره علی ( ع ) و >