هستم . جناب ابوالفضل سه برادر كوچكترش را مخصوصا قبل از خودش فرستاد
، گفت برويد برادران ، من می‏خواهم اجر مصيبت برادرم را برده باشم .
می‏خواست مطمئن شود كه برادران مادريش حتما قبل از او شهيد شده‏اند و بعد
به آنها ملحق بشود . بنابراين ام البنين است و چهار پسر ، ولی ام البنين‏
در كربلا نيست ، در مدينه است . آنان كه در مدينه بودند كه از سرنوشت‏
كربلا بی خبر بودند . به اين زن ، مادر اين چند پسر كه تمام زندگی و
هستيش همين چهار پسر بود خبر رسيد كه هر چهار پسر تو در كربلا شهيد
شده‏اند . البته اين زن ، زن كامله‏ای بود ، زن بيوه‏ای بو د كه همه‏
پسرهايش را از دست داده بود . گاهی می‏آمد در سر راه كوفه به مدينه‏
می‏نشست و شروع به نوحه سرائی برای فرزندانش می‏كرد .
تاريخ نوشته است كه اين زن ، خودش يك وسيله تبليغ عليه دستگاه‏
بنی‏اميه بود . هر كس كه می‏آمد از آنجا عبور بكند ، متوقف می‏شد و اشك‏
می‏ريخت . مروان حكم كه يك وقتی حاكم مدينه بوده و از آن دشمنان عجيب‏
اهل بيت است ، هر وقت می‏آمد از آنجا عبور كند ، بی‏اختيار می‏نشست و با
گريه اين زن می‏گريست . اين زن ، اشعاری دارد و در يكی از آنها می‏گويد :
لا تدعونی ويك ام البنين
تذكرينی بليوث العرين
كانت بنون لی ادعی بهم
و اليوم اصبحت و لا من بنين
( 1 )

پاورقی :
1 - منتهی الامال‏ج 1 ص 386 ، ابصار العين فی انصار الحسين ( عليهم‏
السلام ) ص . 31