بود ، چون كوفه را در زمان عمربن خطاب ساختند . اين شهر را عمر دستور
داد بسازند برای اينكه لشكريان اسلام در نزديكی ايران مركزی داشته باشند .
در آن وقت معلوم نيست همه جمعيت كوفه آيا به صد هزار نفر می‏رسيده است‏
يا نه ؟ اينكه يك ميليون و ششصد هزار نفر سپاهی در آن روز جمع بشود و
حسين بن علی هم سيصد هزار نفر آنها را بكشد ، با عقل جور در نمی‏آيد . اين‏
، قضيه را بكلی از ارزش می‏اندازد .
گويند كسی در مورد هرات اغراق و مبالغه می‏كرد و می‏گفت : هرات يك‏
زمانی خيلی بزرگ بود . گفتند : چقدر بزرگ بود ؟ گفت : در يك زمان‏
واحد در هرات بيست و يك هزار احمد يك چشم كله پز وجود داشت . چقدر
ما بايد آدم داشته باشيم و چقدر بايد احمد داشته باشيم و چقدر احمد يك‏
چشم داشته باشيم و چقدر احمد يك چشم كله پز داشته باشيم كه بيست و يك‏
هزار احمد يك چشم كله پز وجود داشته باشد !
اين حس اسطوره سازی ، خيلی كارها كرده است . ما نبايد يك سند مقدس‏
را در اختيار افسانه سازها قرار بدهيم « فان فينا اهل البيت فی كل خلف‏
عدولا ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تاويل الجاهلين » (1)
، ما وظيفه داريم . حال برای هرات هر كس هر چه می‏خواهد ، بگويد . آيا
صحيح است در تاريخ حادثه عاشورا ، حادثه‏ای كه ما دستور داريم هر سال آن‏
را بصورت يك مكتب ، زنده

پاورقی :
1- اصول كافی جلد ، 1 صفحه 32 كتاب فضل علم ، بصائر الدرجات صفحه 10.