مرد بزرگ كسی است كه در روحش حماسه وجود داشته باشد ، غير از اين
نمیتواند باشد . نادرشاهافشار اگر يك حماسه در روحش وجود نمیداشت ،
نمیتوانست افاغنه را از ايران بيرون كند و نمیتوانست هندوستان را فتح
بكند ، اين خودش يك حماسه است . اما اينكه بعد كارش به يك ماليخوليا
كشيد و خودش دشمن جان ملت خودش شد ، مطلب ديگری است .
اسكندر ، خواهناخواه در روحش يك حماسه ، يك موج وجود داشته است ،
شاه اسماعيل همينطور ، ناپلئون همينطور . اسكندر ، نادرشاه و شاهاسماعيل
، همه اينها يك اراده بزرگ هستند ، يك همت بزرگ هستند ، يك حماسه
بزرگ هستند ولی حماسه مقدس نيستند . برای اينكه هر يك از اينها
میخواهد شخصيت خودش را توسعه بدهد ، میخواهد همه چيز را در خودش هضم
كند ، میخواهد ملتها و مملكتهای ديگر را در مملكت خويش هضم كند ، و لذا
از نظر يك ملت ، يك قهرمان ملی است ، ولی از نظر ملت ديگر جنايتكار
است . اسكندر برای يونانيان يك قهرمان است و برای ايرانيان يك
جنايتكار . برای يونانی يك قهرمان است چون به يونان عظمت داد ، چون
قدرتهای ديگر ، ثروتهای ديگر ، عظمتهای ديگر را خرد كرد و پرچم يونان را
در مملكتهای ديگر به اهتزاز در آورد ، اما از نظر قوم مغلوب ، او
نمیتواند يك قهرمان باشد . ناپلئون برای فرانسويها قهرمان است ، اما
آيا برای روسيه يا برای انگلستان هم قهرمان است ؟ البته نه . آنها حماسه
هستند ، ولی يك حماسه فردی از نوع خودخواهی . يك
|