چه حد است .
خطبه حضرت زهرا عليه السلام ، توحيد دارد در سطح توحيد نهج البلاغه ،
يعنی در سطحی كه دست فلاسفه به آن نمیرسد . وقتی كه درباره ذات حق و
صفات حق صحبت میكند ، گويی در سطح بزرگترين فيلسوفان جهان است . از
بوعلی سينا ساخته نيست كه اين طور خطبه بخواند . يكدفعه وارد در فلسفه
احكام میشود ، خدا نماز را برای اين واجب كرد ، روزه را برای اين واجب
كرد ، حج را برای اين واجب كرد ، امر به معروف و نهی از منكر را برای
اين واجب كرد ، زكات را برای اين واجب كرد و . . . بعد شروع میكند به
ارزيابی قوم عرب قبل از اسلام و تحولی كه اسلام در اين قوم به وجود آورد
كه شما مردم عرب چنين و چنان بوديد . وضع زندگی مادی و معنوی آنها قبل
از اسلام را بررسی میكند و آنچه را كه به وسيله پيغمبر از نظر زندگی مادی
و معنوی به آنها ارزانی شده بود گوشزد مینمايد . بعد در مقام استدلال و
محاجه برمیآيد . او در مسجد مدينه در حضور هزاران نفر است ، اما نمیرود
بالای منبر كه العياذ بالله خود نمايی بكند . سنت پيغمبر اين بوده كه
زنها جدا مینشستند و مردها جدا ، و پردهای بلند ميان آنها كشيده میشد .
زهرای اطهر از پشت پرده تمام سخنان خودش را گفت و زن و مرد مجلس را
منقلب كرد . اين معنای آن است كه ذكر كرديم ، هم شخصيت دارد و هم
عفاف ، هم پاكی دارد و هم حريم ، هيچوقت خودش را جلوی چشمهای گرسنه
مردان قرار نمیدهد ، اما يك موجود دست و پا چلفتی هم نيست كه چيزی
سرش نشود و از
|