لا تدعونی ويك ام البنين |
تذكرينی بليوث العرين |
كانت بنون لی ادعی بهم |
و اليوم اصبحت و لا من بنين |
پاورقی : 1 - منتهی الامالج 1 ص 386 ، ابصار العين فی انصار الحسين ( عليهم السلام ) ص . 31
هستم . جناب ابوالفضل سه برادر كوچكترش را مخصوصا قبل از خودش فرستاد
، گفت برويد برادران ، من میخواهم اجر مصيبت برادرم را برده باشم .
میخواست مطمئن شود كه برادران مادريش حتما قبل از او شهيد شدهاند و بعد
به آنها ملحق بشود . بنابراين ام البنين است و چهار پسر ، ولی ام البنين
در كربلا نيست ، در مدينه است . آنان كه در مدينه بودند كه از سرنوشت
كربلا بی خبر بودند . به اين زن ، مادر اين چند پسر كه تمام زندگی و
هستيش همين چهار پسر بود خبر رسيد كه هر چهار پسر تو در كربلا شهيد
شدهاند . البته اين زن ، زن كاملهای بود ، زن بيوهای بو د كه همه
پسرهايش را از دست داده بود . گاهی میآمد در سر راه كوفه به مدينه
مینشست و شروع به نوحه سرائی برای فرزندانش میكرد .
تاريخ نوشته است كه اين زن ، خودش يك وسيله تبليغ عليه دستگاه
بنیاميه بود . هر كس كه میآمد از آنجا عبور بكند ، متوقف میشد و اشك
میريخت . مروان حكم كه يك وقتی حاكم مدينه بوده و از آن دشمنان عجيب
اهل بيت است ، هر وقت میآمد از آنجا عبور كند ، بیاختيار مینشست و با
گريه اين زن میگريست . اين زن ، اشعاری دارد و در يكی از آنها میگويد :
پاورقی : 1 - منتهی الامالج 1 ص 386 ، ابصار العين فی انصار الحسين ( عليهم السلام ) ص . 31 |