گريه می‏كرد ، حتی مروان‏حكم كه از دشمن‏ترين دشمنان بود . در نوحه‏سرايی خود
، گاهی همه فرزندانش و گاهی ارشد آنها را بالخصوص ياد می‏كرد . ابوالفضل‏
، هم از نظر سنی و هم از نظر كمالات روحی و جسمی ارشد فرزندانش بود . من‏
يكی از اين دو مرثيه‏ای را كه از اين زن بخاطر دارم برای شما می‏خوانم .
اين مادر داغدار در آن مرثيه‏های جانسوز خودش ( بطور كلی عربها مرثيه را
خيلی جانسوز می‏خوانند ) اين جور می‏خواند :
يا من رای العباس كر علی جماهير النقد و وره من ابناء حيدر كل ليث‏
ذی لبد
انبئت ان ابنی اصيب براسه مقطوع يد ويلی علی شبلی امال براسه ضرب‏
العمد
( 1 )
لو كان سيفك فی يديك لمادنی منه احد
ای چشم‏ناظر ، ای چشمی كه در كربلا بودی و آن مناظر را می‏ديدی ، ای كسی‏
كه آن لحظه را تماشا كردی كه شير بچه من ابوالفضل از جلو و شير بچه‏گان‏
ديگر من از پشت سرش بر اين جماعت پست حمله برده بودند ، برای من‏
قضيه‏ای نقل كرده‏اند ، نمی‏دانم راست است يا دروغ ؟ گفته‏اند در وقتی كه‏
دستهای بچه من بريده بود ، عمود آهنين بر فرق فرزند عزيز من وارد شد ،
آيا راست است ؟ ! ويلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد بعد می‏گويد ،
ابوالفضل ! فرزند عزيزم ، من خودم می‏دانم ، اگر دست می‏داشتی مردی در
جهان نبود كه با تو روبرو

پاورقی :
1 - منتهی‏الامال‏ج 1 ص . 386