حسين بن علی عليه‏السلام ، جريانات و تحولات فوق العاده‏ای رخ داد . محققين‏
امروز ، آنهائی كه به اصول جامعه شناسی آگاه هستند ، متوجه نكته‏ای شده‏اند
. مخصوصا عبدالله علائلی با اينكه سنی است ، شايد بيشتر از ديگران روی‏
اين مطلب تكيه می‏كند . می‏گويد : بنی‏اميه برخلاف همه قبائل عرب ( قريش‏
و غير قريش ) تنها يك نژاد نبودند ، نژادی بودند كه طرز كار و
فعاليتشان شبيه طرز كار يك حزب بود ، يعنی افكار خاص اجتماعی داشتند ،
تقريبا نظير يهود و در عصر ما و بلكه در طول تاريخ كه نژادی هستند با يك‏
فكر و ايده خاص كه برای رسيدن به ايده خودشان گذشته از هماهنگی‏ای كه‏
ميان همه افرادشان وجود دارد ، نقشه و طرح دارند . قدمای مورخين ،
بنی‏اميه را بصورت يك نژاد زيرك و شيطان صفت معرفی كرده‏اند . و امروز
با اين تعبير از آنها ياد می‏كنند كه بنی اميه همان گروهی هستند كه با
ظهور اسلام ، بيش از هر جمعيت ديگری احساس خطر كردند و اسلام را برای‏
خودشان خطری عظيم شمردند و تا آنجا كه قدرت داشتند با اسلام جنگيدند ، تا
هنگام فتح مكه كه مطمئن شدند ديگر مبارزه با اسلام فايده ندارد ، لذا
آمدند و اسلام ظاهری اختيار كردند و به قول عمار ياسر : ما اسلموا و لكن .
. و پيغمبر اكرم هم با آنها معامله مؤلفه قلوبهم می‏كرد ، يعنی مردمی كه‏
اسلام ظاهری دارند ولی اسلام در عمق روحشان نفوذ نكرده است .
پيغمبر اكرم در زمان خودش نيز هيچ كار اساسی را به بنی اميه واگذار
نكرد ولی بعد از پيغمبر تدريجا بنی اميه در دستگاههای اسلامی نفوذ كردند ،
و بزرگترين اشتباه تاريخی و سياسی كه در زمان عمربن