در بكار بردن وسائل تبليغ و ثانيا شناسائی آنهاست . يعنی بايد بداند چه‏
ابزاری را مورد استفاده قرار بدهد و چه ابزاری را مورد استفاده قرار ندهد
و بلكه خودش از نظر ابزارهای طبيعی ، چه ابزاری را داشته باشد و چه‏
ابزاری را نداشته باشد .
در حدود دوازده سال پيش ، سخنرانيهايی كردم تحت عنوان " منبر و
خطابه " كه در كتابی به نام گفتار عاشورا چاپ شده است . يك سلسله‏
بحثها را من در آنجا ذكر كرده‏ام . در مورد خطبه ، علماء اساسا كتاب‏
نوشته‏اند . اصلا خطابه خودش يك فن است ، ظاهرا اول كسی كه در اين فن‏
كتاب نوشته ارسطو است ، و مسلمين كه آثار ارسطو را ترجمه كردند ، خطابه‏
را جزء منطق قرار دادند . بعدها درباره خطابه خيلی حرفها گفتند ، بوعلی‏
سينا كتابی حدود پانصد صفحه درباره خطابه دارد كه در آن درباره شرايط
خطيب می‏گويد : بدون شك خطيب بايد يك سلسله شرايط طبيعی هم داشته باشد
مثل سخنوری و قدرت بيان . اين خودش نعمتی از نعمتهای بزرگ الهی است و
برای تبليغ ، داشتن اين هنر طبيعی لازم است . « الرحمن علم القرآن خلق‏
الانسان علمه البيان »( 1 ) .
داستان بعثت موسی بن عمران به رسالت را شنيده‏ايد . بعد از ده سال كه‏
دوباره می‏خواهد به مصر برگردد ، با همسرش حركت می‏كند . شبی تاريك و
بارانی است . زن حامله‏اش درد زايمان می‏گيرد . هوا هم سرد است و بايد
زنش را گرم كند ولی وسيله گرم كردن هم

پاورقی :
1 - سوره الرحمن آيه . 14