پاورقی : 1 - سوره احزاب ، آيه . 23
كه تقريبا يك شبانه روز ، از آن وقت كه با آن شخص ملاقات كرده بودند ،
فاصله زمانی داشت . حضرت ، در خيمه نشسته و عدهای از اصحاب همراه
ايشان بودند كه آن دو نفر آمدند و عرض كردند يا اباعبدالله ! ما خبری
داريم ، اجازه میدهيد آن را در همين مجلس به عرض شما برسانيم يا
میخواهيد در خلوت به شما عرض كنيم ؟ فرمود : من از اصحاب خودم چيزی را
مخفی نمیكنم ، هر چه هست در حضور اصحاب من بگوئيد . يكی از آن دو نفر
عرض كرد : يا ابن رسول الله ! ما با آن مردی كه ديروز با شما برخورد كرد
ولی توقف نكرد ، ملاقات كرديم ، او مرد قابل اعتمادی بود ، ما او را
میشناسيم ، هم قبيله ماست ، از بنیاسد است . ما از او پرسيديم در كوفه
چه خبر است ؟ خبر بدی داشت ، گفت من از كوفه خارج نشدم مگر اينكه به
چشم خود ديدم كه مسلم و هانی را شهيد كرده بودند و بدن مقدس آنها را در
حالی كه ريسمان به پاهايشان بسته بودند ، در ميان كوچه و بازارهای كوفه
میكشيدند . اباعبدالله ( ع ) ، خبر مرگ مسلم را كه شنيد ، چشمهايش پر
از اشك شد ولی فورا اين آيه را تلاوت كرد : « من المؤمنين رجال صدقوا ما
عاهدوا الله عليه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا
( 1 )
در چنين موقعيتی ابا عبدالله ( ع ) نمیگويد كوفه را كه گرفتند ، مسلم
كه كشته شد ، هانی كه كشته شد ، پس ما كارمان تمام شد ، ما شكست خورديم
، از همينجا برگرديم . جملهای گفت كه رساند مطلب چيز
پاورقی : 1 - سوره احزاب ، آيه . 23 |