برادر ! از جد ما چنين روايت شده است كه حسين عليه السلام همين جا كه‏
اكنون جسد او را می‏بينی ، بدون اينكه كفنی داشته باشد ، دفن می‏شود و همين‏
جا ، قبر حسين ، مطاف خواهد شد .
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود
آينده را كه اينجا كعبه اهل خلوص خواهد بود ، زينب برای امام زين‏
العابدين روايت می‏كند . بعد از ظهر مثل امروزی را كه يازدهم بود عمر سعد
با لشكريان خودش ماند برای دفن كردن اجساد كثيف افراد خود . ولی بدنهای‏
اصحاب اباعبدالله ، همانطور ماندند . بعد اسراء را حركت دادند ( مثل‏
امشب كه شب دوازدهم است ) ، يكسره از كربلا تا نجف كه تقريبا دوازده‏
فرسخ است . ترتيب كار را اينچنين داده بودند كه روز دوازدهم ، اسراء را
به اصطلاح با طبل و شيپور و با دبدبه به علامت فتح وارد كنند و به خيال‏
خودشان آخرين ضربت را به خاندان پيغمبر بزنند .
اينها را حركت دادند و بردند در حالی كه زينب شايد از روز تاسوعا اصلا
خواب به چشمش نرفته . سرهای مقدس را قبلا برده بودند . نمی‏دانم چه‏
ساعتی از روز بوده ( تقريبا دو سه ساعت از طلوع آفتاب گذشته ) در حالی‏
كه اسراء را وارد كوفه می‏كر دند ، دستور دادند سرهای مقدس را ببرند به‏
استقبال آنها كه با يكديگر بيايند . وضع عجيبی است غير قابل توصيف . دم‏
دروازه كوفه ( دختر علی ، دختر فاطمه ، اينجا تجلی می‏كند ) اين زن با
شخصيت كه در عين حال