پاورقی : 1 - بحارالانوار ، ج 45 ص 50 و مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4 ص 110 و مقتل الحسين ، مقرم ، ص . 346 2 - بحارالانوار ، ج 44 ص 390 و ارشاد شيخ مفيد ، ص . 230
اباعبدالله در چه وقتی به ميدان آمد ؟ ( فكر كنيد ) عصر روزعاشورا است
. تا ظهر هنوز عدهای از اصحاب بودند كه نماز هم خواندند . از صبح تا عصر
تلاش كرده و بدن هر يك از اصحابش را غالبا خودش آورده و در خيمه شهداء
گذاشته است . خودش به بالين يارانش آمده ، اهل بيتش را خودش تسلی
داده است . گذشته از همه اينها ، داغهايی كه ديده است . آخرين كسی كه
بميدان میآيد خودش است . خيال كردند كه در چنين شرايطی میتوانند با
حسين ( ع ) مبارزه كنند . هر كسی كه جلو آمد لحظهای مهلتش نداد . فرياد
عمرسعد بلند شد كه مادرتان به عزايتان بنشيند ، به مبارزه كی رفتهايد ؟
هذا ابن قتال العرب (1) اين پسر كشنده عرب است ، پسر علی بن ابيطالب
(ع) است ، والله نفس ابيه بين جنبيه ( 2 ) بخدا روح پدرش علی ( ع ) در
كالبد اوست ، به جنگ او نرويد . اين علامت شكست بود يا نه ؟ سیهزار
نفر جنگ تنبهتن كردند با يك مرد تنهای غريب ، آنهمه مصيبت ديده ،
آنهمه زحمت كشيده ، آنهمه تلاش كرده ، هم تشنه است و هم گرسنه ، شكست
میخوردند و عقب نشينی میكردند . نه تنها در مقابل شمشير اباعبدالله
شكست خوردند ، در برابر منطقش هم شكست خوردند .
اباعبدالله ( ع ) در روز عاشورا قبل از شروع جنگ ، دوسهبار خطابه
انشاء كرد . واقعا خود آن خطابهها عجيب است ! كسانی كه اهل
پاورقی : 1 - بحارالانوار ، ج 45 ص 50 و مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4 ص 110 و مقتل الحسين ، مقرم ، ص . 346 2 - بحارالانوار ، ج 44 ص 390 و ارشاد شيخ مفيد ، ص . 230 |