ابوالفضل هم در آن وقت كودك نبوده ، يك نوجوان اقلا پانزده ساله بوده‏
است . می‏بينيد كه چگونه قضيه‏ای را جعل كردند . آيا اين قضيه در شان امام‏
حسين است ؟ ! و غير از دروغ بودنش ، اصلا چه ارزشی دارد ؟ آيا اين شان‏
امام حسين را بالا می‏برد يا پائين می‏آورد ؟ مسلم است كه پايين می‏آورد ،
چون يك دروغ به امام نسبت داده‏ايم و آبروی امام را برده‏ايم ، طوری حرف‏
زده‏ايم كه امام را در سطح بی‏ادبترين افراد مردم پائين آورده‏ايم . در حالی‏
كه پدری مثل علی مشغول حرف زدن است ، تشنه‏اش می‏شود ، طاقت نمی‏آورد كه‏
جلسه تمام شود و بعد آب بخورد ، همانجا حرف آقا را می‏برد و می‏گويد من‏
تشنه‏ام ، برای من آب بياوريد !
نمونه ديگری كه تحريف و جعل كردند اين است كه قاصدی برای اباعبدالله‏
عليه السلام نامه‏ای آورده بود و جواب می‏خواست ، آقا فرمود كه سه روز
ديگر بيا از من جواب بگير . سه روز ديگر كه سراغ گرفت ، گفتند : آقا
حركت كردند و امروز عازم رفتن هستند . او هم گفت پس حالا كه آقا می‏روند
، بروم ببينم جلال و كوكبه پادشاه حجاز چگونه است . رفت و ديد آقا خودش‏
روی يك كرسی نشسته و بنی‏هاشم روی كرسيهای چنين و چنان . بعد محملهائی‏
آوردند ، چه حريرها ، چه ديباجها ، چه چيزها در آنجا بود . بعد مخدرات‏
را آوردند و با چه احترامی سوار اين محملها كردند . اينها را می‏گويند تا
ناگهان به روز يازدهم گريز می‏زنند و می‏گويند اينها كه در آن روز چنين‏
محترم آمدند روز يازدهم چه حالی داشتند . حاجی نوری می‏گويد : اين حرفها
يعنی