حسين ( ع ) ديده میشود . چطور روح بشر اين مقدار شكست ناپذير میشود ؟
سبحانالله ! بشر به كجا میرسد ، روح بشر چقدر شكست ناپذير بايد باشد كه
بدنش قطعهقطعه میشود ، جوانانش جلوی چشمش قلمقلم میشوند ، در منتهی
درجه تشنه میشود و حتی به آسمان كه نگاه میكند ، بنظرش تيرهوتار است ،
خاندانش را میبيند كه اسير میشوند ، هر چه داشته از دست داده است ولی
يك چيز برای او باقی مانده و آن روحش است . هرگز روحش شكست نمیخورد
.
شما يك چنين صحنه نمايشی از فضائل انسانيت در غير حادثه كربلا نشان
دهيد تا بجای كربلا از آن حادثه ياد كنيم . پس چنين حادثهای را بايد زنده
نگهداريم . حادثهای كه در آن يك جمعيت هفتاد و دو نفری از نظر روحی يك
جمعيت سیهزار نفری را شكست دادند . چطور شكست دادند ؟ اولا با اينكه
اينها در اقليت بودند و كشته شدنشان قطعی بود ، يك نفر از اينها به
دشمن ملحق نشد . اما از آن سی هزار نفر به اينها ملحق شدند . از جمله
سردارشان حربنيزيدرياحی و سینفر ديگر . اين دليل بر آن است كه از نظر
روحی اينها بردند و آنها باختند . عمرسعد در كربلا كارهايی كرده است كه
دليل بر شكست روحی خودش است . لشكريان عمرسعد در كربلا از جنگ تنبهتن
پرهيز داشتند . اول حاضر شدند . و طبق معمولی كه در آن دورهها بوده است
قبل از اينكه به اصطلاح جنگ مغلوبه يا تيراندازی شود [ جنگ تنبهتن ] يك
نوع زورآزمايی بوده است . يك نفر از اين طرف میرود ، يك نفر از آن
طرف میآيد . چند نفر كه با اصحاب حسين ( ع ) مبارزه كردند ، آنقدر به
آنها نيروی روحی دادند كه عمرسعد دستور داد جنگ تنبهتن نكنند .
|