وارد می‏كنند و همين زينب ( س ) اسير رنج ديده و رنج كشيده ، در همان‏
محضر چنان موجی در روحش پيدا شد و چنان موجی در جمعيت ايجاد كرد كه‏
يزيد معروف به فصاحت و بلاغت را لال كرد . يزيد شعرهای ابن‏زبعری را با
خودش می‏خواند ، و به چنين موقعيتی كه نصيبش شده است افتخار می‏كند .
زينب فريادش بلند می‏شود : « اظننت يا يزيد حيث اخذت علينا اقطار
الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق كما تساق الاساری ان بنا علی الله هوانا
و بك عليه كرامه » ؟ ( 1 )
ای يزيد ! خيلی باد به دماغت انداخته‏ای « شمخت بانفك » ( 2 ) ! تو
خيال می‏كنی اينكه امروز ما را اسير كرده‏ای و تمام اقطار زمين را بر ما
گرفته‏ای ، و ما در مشت نوكرهای تو هستيم ، يك نعمت و موهبتی از طرف‏
خداوند بر تو است ؟ ! به خدا قسم تو الان در نظر من بسيار كوچك و حقير و
بسيار پست هستی ، و من برای تو يك ذره شخصيت قائل نيستم . ببينيد
اينها مردمی هستند كه بجز ايمان و شخصيت روحی و معنوی همه چيزشان را از
دست داده‏اند . آن وقت شما توقع نداريد كه يك همچون شخصيتی مانند
شخصيت زينب ( س ) چنين حماسه‏ای بيافريند ، و در شام انقلاب به وجود
بياورد ؟ همان طور كه انقلاب هم به وجود آورد .
يزيد مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض بكند

پاورقی :
1 و 2 - بحار الانوار ، جلد 45 ، صفحه 133 و مقتل الحسين ، مقرم ، صفحه‏
462 و اللهوف ، صفحه . 76 ای يزيد آيا تو گمان كردی كه اقطار زمين و
آفاق آسمان را بر ما گرفته‏ای و اين يك موهبتی است از طرف خدا برای تو
و ذلت و خواری است برای ما .