آنجا كه زن از حالت اختصاص خارج شد ( لازم نيست كه اختصاص به صورت
ازدواج رواج داشته باشد ) ، يعنی وقتی كه زن ارزان شد ، در اماكن عمومی
بسيار پيدا شد ، هزاران وسيله برای استفاده مرد از زن پيدا شد ، خيابانها
و كوچهها جلوهگاه زن شد كه خودش را به مرد ارائه بدهد و مرد بتواند از
نظر چشم چرانی و تماشاكردن ، از نظر استماع موسيقی صدای زن ، از نظر لمس
كردن ، حداكثر بهره برداری را از زن بكند ، آنجاست كه زن از ارزش خودش
، از آن ارزشی كه برای مرد بايد داشته باشد ، میافتد . يعنی ديگر شیء
گرانبها نيست ولی ممكن است مثلا باسواد باشد ، درسی خوانده باشد ،
بتواند معلم باشد و كلاسهايی را اداره بكند ، يا طبيب باشد ، همه اينها
را میتواند داشته باشد ولی در اين شرايط ( ارزان بودن زن ) آن ارزشی كه
برای يك زن در طبيعت او وجود دارد ، ديگر برايش وجود ندارد . و در
واقع در اين وقت است كه زن به شكل ديگر ملعبه جامعه مردان میشود بدون
آنكه در نظر فردی از افراد مردان ، آن عزت و احترامی را كه بايد داشته
باشد دارا باشد .
جامعه اروپائی به اين سو میرود . يعنی از يك طرف به زن از نظر رشد
برخی استعدادهای انسانی از قبيل علم و اراده شخصيت میدهد ولی از طرف
ديگر ارزش او را از بين میبرد . شكل سومی هم وجود دارد و آن اين است كه
زن به صورت يك " شخص گرانبها " دربيايد ، هم شخص باشد و هم گرانبها
. يعنی از يك طرف شخصيت روحی و معنوی داشته باشد ، كمالات روحی و
انسانی نظير آگاهی داشته باشد .
|