اسلام چنين میگفت : با دوستان مروت ، با دشمنان هم مروت و مردانگی .
اينكه اباعبدالله در وقتی كه دشمنش تشنه است ، به او آب میدهد ،
معنايش مروت است . اين بالاتر از شجاعت است همان طور كه علی عليه
السلام اين كار را كرد .
صبح عاشورا بود ، اول كسی كه دويد بطرف خيمههای حسين بن علی عليه
السلام تا ببيند اوضاع از چه قرار است ، شمر بن ذی الجوشن بود . وقتی از
پشت خيمهها آمد ديد خيمهها را جمع كرده و خندقی هم كندهاند و خار جمع
كرده و آتش زدهاند . خيلی ناراحت شد كه از پشت نميشود حمله كرد ، شروع
كرد به فحاشی . يكی از اصحاب گفت آقا ! اجازه بدهيد همينجا [ يك تير ]
حرامش كنم ، فرمود : نه ! گفت آقا من او را میشناسم كه چه جنس كثيفی
دارد ، چقدر فاسق و فاجر است . فرمود میدانم ولی ما هرگز شروع به جنگ
نمیكنيم ، ولو اينكه به نفع ما باشد .
اين دستور اسلام بود . در اين زمينه داستانها داريم ، از جمله داستان و
بلكه داستانهای اميرالمؤمنين در صفين است كه يكی از آنها را برايتان نقل
میكنم ، مردی است به نام كريب بن صباح از لشكر معاويه . آمد و مبارزه
طلبيد . يكی از شجاعان لشكر اميرالمؤمنين كه جلو بود رفت به ميدان ولی
طولی نكشيد كه كريب اين مرد صحابی اميرالمؤمنين را كشت و جنازهاش را
انداخت به يك طرف و دوباره مبارز طلبيد . يك نفر ديگر آمد ، او را هم
كشت . بعد از اينكه كشت فورا از اسب پريد پائين و جنازهاش را انداخت
روی جنازه اولی . باز گفت مبارز میخواهم . چهار نفر از اصحاب علی عليه
السلام را به همين ترتيب
|