فرق می‏كند . يك وقت است كه تحريف در يك سخن عادی است . مثل اينكه‏
دو نفر در نقل قول و گفتار يكديگر تحريف كنند . يك وقت هم هست كه‏
تحريف در يك موضوع بزرگ اجتماعی است ، مثل تحريف در شخصيتها .
شخصيتهايی هستند كه قول و عملشان برای مردم حجت است ، خلقشان برای مردم‏
نمونه است . مثلا كسی سخنی را به علی عليه السلام نسبت می‏دهد كه نگفته‏
است ، يا مقصودش چيز ديگری بوده ، اين خيلی خطرناك است . خلق و خوئی‏
را به پيغمبر ، به امام نسبت می‏دهد ، در صورتی كه خلق او طور ديگری بوده‏
است . يا در يك حادثه بزرگ ، در يك حادثه تاريخی كه از نظر اجتماع‏
يك سند اجتماعی و يك پشتوانه اخلاقی و تربيتی است ، تحريف بوجود
آوردند . اين ديگر چقدر اهميت دارد و چقدر خطرناك است كه تحريفات ،
چه تحريف لفظی و چه تحريف معنوی در موضوعاتی صورت بگيرد كه موضوع عادی‏
نيستند . يك وقت كسی در شعر حافظ تحريفی می‏كند يا مثلا در كتاب موش و
گربه دست می‏برد اين چندان اهميتی ندارد . البته نبايد در يك كتاب ادبی‏
با ارزش كسی تحريف بكند .
يك وقتی يكی از استادها مقاله‏ای درباره كتاب موش و گربه كه از نظر
ادبی بسيار كتاب با ارزشی است نوشته بود و ثابت كرده بود كه بقدری‏
مردم در آن دست برده و شعرها را كم و زياد و كلمه‏ها را عوض كرده‏اند كه‏
حد ندارد . بعد نوشته بود كه به نظر من قومی در دنيا به اندازه قوم‏
ايرانی بی‏امانت نيست كه اين همه در آثار خودش دخل و تصرفها و تحريفهای‏
بی‏جا بكند . در مورد مثنوی هم همين طور ، آنقدر