زنده هستم شما در خيمه‏ها باشيد ) ، حرف سستی از دهانتان بيرون نيايد كه‏
اجر شما زايل شود ، مطمئن باشيد كه عاقبت شما خير است ، نجات پيدا
می‏كنيد ، خداوند دشمنان شما را بزودی عذاب خواهد كرد . آنها اجازه‏
نداشتند كه بيرون بيايند و بيرون هم نمی‏آمدند . غيرت حسين‏بن‏علی (
عليهماالسلام ) اجازه نمی‏داد ، غيرت و عفت خود آنها نيز اجازه نمی‏داد كه‏
بيرون بيايند . لذا صدای امام ( ع ) را كه می‏شنيدند : « لا حول ولاقوش الا
بالله العلی العظيم » اطمينان خاطری پيدا می‏كردند . چون امام ( ع ) بعد
از وداع كردن يك يا دو بار ديگر نيز آمده بودند و خبر گرفته بودند اين‏
بود كه اهل بيت امام ( ع ) هنوز انتظار آمدن ايشان را داشتند . در آن‏
زمان اسبهای عربی را برای ميدان جنگ تربيت می‏كردند ، چون اسب حيوان‏
تربيت پذيری است . وقتی كه صاحب آن كشته می‏شد ، عكس‏العملهای خاصی از
خود نشان می‏داد . اهل بيت اباعبدالله ( ع ) در داخل خيمه هستند ،
منتظرند تا شايد صدای امام ( ع ) را بشنوند و يا يك بار ديگر جمال آقا
را زيارت كنند ، يك مرتبه صدای همهمه اسب اباعبدالله ( ع ) بلند شد ،
به در خيمه آمدند ، خيال كردند آقا آمده است ، يك وقت ديدند اسب آمده‏
در حالی كه زين آن واژگون است . اينجا بود كه اولاد و خاندان اباعبدالله‏
( ع ) فرياد واحسيناه ، ! وا محمدا ! را بلند كردند و دور اسب را گرفتند
( نوحه‏سرايی طبيعت بشر است ، انسان وقتی می‏خواهد درد دل خود را بگويد ،
بصورت نوحه‏سرايی می‏گويد ، آسمان را مخاطب قرار می‏دهد ، حيوانی را
مخاطب قرار می‏دهد ، انسان ديگری را مخاطب قرار می‏دهد ) ، هر يك از
افراد خاندان اباعبدالله ( ع ) بنحوی