مردم كوفه مايوس میشوند و معلوم میشود كه ديگر كوفه در اختيار پسر زياد
قرار گرفت و مسلم كشته شد ، داغتر میشود ؟ ممكن است كسی بگويد امام
حسين خودش ديگر راه برگشت نداشت ، بسيار خوب ، راه برگشت نداشت ،
ولی چرا در شب عاشورا بعد از آنكه به اصحابش فرمود من بيعتم را از شما
برداشتم و آنها گفتند خير ، ما دست از دامن شما بر نمیداريم ، نگفت اصلا
ماندن شما در اينجا حرام است ، برای اينكه آنها میخواهند مرا بكشند ، به
شما كاری ندارند ، اگر بمانيد ، خونتان بیجهت ريخته میشود و اين حرام
است ؟ چرا امام حسين نگفت واجب است شما برويد ؟ بلكه وقتی آنها
پايداريشان را اعلام كردند ، امام حسين آنان را فوق العاده تاييد كرد و از
آن وقت بود كه رازهايی را كه قبلا به آنها نمیگفت ، به آنان گفت .
در شب عاشورا كه مطلب قطعی است ، حبيب بن مظاهر را میفرستد در ميان
بنیاسد كه اگر باز هم میشود عدهای را بياورد . معلوم بود كه میخواست بر
عددكشتگان افزوده شود ، چرا كه هر چه خون شهيد بيشتر ريخته شود اين ندا
بيشتر به جهان و جهانيان میرسد . در روز عاشورا ، حر میآيد توبه میكند
بعد میآيد خدمت اباعبدالله ، حضرت میفرمايد از اسب بيا پائين ، میگويد
نه آقا اجازه بدهيد من خونم را در راه شما بريزم ، خونت را در راه ما
بريز يعنی چه ؟ آيا يعنی اگر تو كشته شوی ، من نجات پيدا میكنم ؟ من كه
نجات پيدا نمیكنم . و حضرت به هيچ كس چنين چيزی نگفت . اينها نشان
میدهد كه اباعبدالله عليهالسلام ، خونين شدن اين صحنه را میخواست و بلكه
خودش
|