ذی لبد
انبئت ان ابنی اصيب براسه مقطوع يد ويلی علی شبلی امال برأسه ضرب
العمد
لو كان سيفك فی يديك لمادنی منه احد
|
میگويد : " ای چشمی كه در كربلا بودی و آن منظرهای را كه عباس من (
شير بچه من ) حمله میكرد ، میديدی و ديدهای ! ای مردمی كه آنجا حاضر
بودهايد ! برای من داستان نقل كردهاند ، نمیدانم اين داستان راست است
يا نه ؟
انبئت ان ابنی اصيب براسه مقطوع يد ، يك خبر خيلی جانگداز به من
دادهاند ، نمیدانم راست است يا نه ؟ به من گفتهاند كه اولا دستهای پسرت
بريده شد . بعد در حالی كه فرزند تو دست در بدن نداشت يك مرد لعين
ناكس آمد و عمودی آهنين بر فرق او زد .
ويلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد
|
. وای بر من ، وای بر من كه میگويند بر سر شير بچهام عمود آهنين فرود آمد
. " بعد میگويد : " عباس جانم ! فرزند عزيزم ! من خودم میدانم كه اگر
دست در بدن داشتی هيچكس جرات نزديك شدن به تو را نمیكرد " .
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم و صلی الله علی محمد و آله
الطاهرين