می‏گويد نه برای اينكه مطلب را به شنونده تفهيم كند ، بلكه برای اينكه‏
می‏خواهد به او تفهيم كند كه من اين را می‏فهمم . اين خيلی شايع هم هست .
شما گاهی در حضور كسی به يك مطلب گواهی می‏دهيد نه به عنوان اينكه او
بداند ، می‏دانيد خودش می‏داند ، ولی با اين گواهی می‏خواهيد به او
بفهمانيد ، نزد او اقرار كنيد كه شما می‏فهميد و می‏دانيد .
در اينجا شهادت معنايش اعتراف است . " من گواهی می‏دهم " يعنی من‏
هم مثل هر آدم فهميده و محققی به اين حقيقت اعتراف می‏كنم ، من معترفم‏
يا اباعبدالله ! كه نهضت تو ، نهضت امر به معروف و نهی از منكر بود .
يعنی من اين را می‏فهمم كه تو تنها به خاطر دعوت اهل كوفه قيام نكردی .
قبل از اينكه دعوت اهل كوفه‏ای پيدا شود قيام كردی . تو اول قيام كردی‏
بعد مردم كوفه ترا دعوت كردند . من گواهی می‏دهم و اعتراف می‏كنم كه‏
نهضت تو تنها اين نبود كه من بيعت نمی‏كنم . نهضت تو شامل مطلب ديگری‏
بود ، اصل ديگری در اسلام را اجرا كردی و آن ، اصل امر به معروف و نهی از
منكر است .
عرض كردم كه امر به معروف و نهی از منكر مقام و ارزش نهضت حسينی را
خيلی بالا برده است ، به علاوه يك خصوصيت و بلكه خصوصيات ديگر .
خصوصيتی كه عرض می‏كنم به طور كلی نهضتهای پيامبران و اولياء الله و
مومنين را از نهضتهايی كه ساير رهبران يا غير رهبران بشر می‏كنند ، ممتاز
می‏كند ، امتياز می‏بخشد . يعنی چه ؟ عمل بشر ، پيكری دارد و روحی . يك‏
كار را ممكن است من و شما هر دو مثل هم انجام بدهيم ، اما از چه نظر مثل‏