افغانستان بردند ، در صورتی كه سيد جمال خودش را نه به ايران می‏بست ،
نه به افغان ، نه به ترك و نه به عرب ( البته ظاهرا ايرانی بوده ) ، نه‏
به مصر می‏بست و نه به جای ديگر .
مصريها افتخار می‏كنند كه بله ، سيد جمال آمد به كشور ما و قدرش را
شناختند و در اينجا بود كه علمايی مثل " محمد عبده " به او گرايش پيدا
كردند و او توانست يك حزب تشكيل بدهد و اصل اوج گرفتن سيد جمال ، از
اينجا بود ، پس ما از همه به سيد جمال نزديكتر هستيم . ولی در زمان‏
خودش به هر كجا كه می‏رفت ، او را طرد می‏كردند . به ايران خود ما كه آمد
، با چه وضع نكبت‏باری او را تبعيد كردند ! مدتها در حضرت عبدالعظيم‏
متحصن بود . در زمستان خيلی سردی كه برف بسيار سنگينی هم آمده بود ،
ريختند و او را از بست خارج كردند ، سوار قاطر كردند و مثل جدش زين‏
العابدين ، پاهايش را به شكم قاطر بستند و در آن هوای سرد ، او را از
طريق غرب ايران ( همدان و كرمانشاه ) از مرز خارج كردند . حتی يك نفر
هم چيزی نگفت . حالا هر كسی افتخار می‏كند . كه من درباره سيد جمال‏
مقاله‏ای خواندم .
سيد جمال در زمان خودش شناخته نشد . البته در مصر عده‏ای روشنفكر دورش‏
را گرفتند ولی بعد انگليسيها او را تبعيد كردند . مدتها در هند و مدتها
در نجف بود . اصلا چهار سال ابتدای حيات علمی اين مرد در نجف بوده است‏
. فرهنگ سيد جمال ، فرهنگ اسلامی است ( و اهميت او هم به همين است )
يعنی تحصيلات عاليه‏اش ، تحصيلات عاليه اسلامی است . در نجف در درس‏
استاد الفقها شيخ مرتضی انصاری كه در زهد و تقوی و علم