هر دسته‏ای شعار بالخصوصی داشت . جنگها معمولا تن به تن بود . دو دسته كه‏
با يكديگر می‏جنگيدند ، افراد ، همه مسلح ، همه خود پوشيده ، همه زره‏
پوشيده ، همه چكمه پوشيده ، همه شمشير به دست و همه سپر به دست بودند و
صورتشان از پائين ، تقريبا تا بينی و از بالا تا روی ابرو پوشيده بود به‏
طوری كه هر مرد مبارزی فقط چشمهايش پيدا بود .
اين بود كه در ميدان جنگ ، افراد ، كمتر شناخته می‏شدند . در بيرون ،
هر كسی همه سر و گردنش بيرون است ، لباسها مختلف است ، افراد از دور
شناخته می‏شوند ، ولی در جنگها به واسطه متحدالشكل بودن همه افراد ، نه‏
تنها افراد يك سپاه از يكديگر تشخيص داده نمی‏شدند بلكه افراد يك سپاه‏
از افراد سپاه مخالف نيز تشخيص داده نمی‏شدند ، به طوری كه ممكن بود كسی‏
اشتباه بكند ، به جای اينكه سرباز سپاه دشمن را بزند سرباز خودی را بزند
.
اين بود كه هر قومی و هر لشكری يك شعار مخصوص به خود داشت ، جمله‏ای‏
را انتخاب می‏كردند ، كه در حين جنگ احيانا آن را تكرار می‏كردند و شعار
می‏دادند برای اينكه دانسته بشود كه اين ، جزء لشكر مثلا ( الف ) است ، و
آن ، كه شعار ديگری داشت ، جزء لشكر مثلا ( ب ) است . اين كار لااقل اين‏
مقدار فايده داشت كه افراد لشكرها اشتباه نمی‏شدند و كسی همرزم خودش را
نمی‏كشت .
گاهی شعارهائی كه می‏دادند اندكی از اين هم روشنتر بود ، به اين صورت‏
كه آن مرد مبارزی كه به ميدان می‏رفت ،