باشد ، ارزش ديگری به آن میدهد . هر سه عامل دخيل در نهضت حسينی به اين
نهضت ارزش داد ، بالخصوص عامل سوم . ولی گاهی آن كسی كه اين ارزش به
او تعلق دارد ، يك وضعی پيدا میكند كه به اين ارزش ، ارزش میدهد .
همچنانكه آن ارزش ، او را صاحب ارزش میكند ، او هم شان اين ارزش را
بالا میبرد . چنانكه يك مرد روحانی وقتی كه لباس روحانيت را میپوشد ،
واقعا اين لباس برای او افتخار است ، بايد افتخار كند كه اين لباس را
به او پوشانيدهاند و روحانيون حقيقی هم او را قبول دارند . ولی يك كسی
كارش را در انجام وظائف روحانيت ، در علم و تقوا و عمل به جايی
میرساند كه او افتخار اين لباس میشود . میگوئيم لباس روحانيت آن لباسی
است كه فلان كس هم دارد ، لباسی است كه او پوشيده است .
حداقل ما میتوانيم مثالهای تاريخی ذكر بكنيم . اگر يك عده بگويند آقا
! اين عبا و عمامه چيست ، ما چه میگوئيم ؟ میگوئيم : بوعلی سينا هم كه
تمام كشورهای اسلامی به او افتخار میكنند ، عرب میگويد : از من است چون
كتابهايش به زبان عربی است ، ايرانی میگويد : از من است چون اهل بلخ
است و بلخ از قديم مال ايران بوده ، روسها میگويند : مال ماست برای
اينكه بلخ فعلا مال ماست ، هر گروهی میگويد از ماست و همه ملتها به او
افتخار میكنند ، همين لباس مرا داشته است . ابوريحان بيرونی هم همينطور
. پس بوعلی و ابوريحان افتخار اين لباس شدهاند . شيخ انصاری ، خواجه
نصيرالدين طوسی و امثال اينها ، هم افتخار يافتهاند به لباس روحانيت و
هم افتخار دادهاند به لباس
|