شعر می‏خواندند و ائمه اطهار گريه می‏كردند . نوحه سرائی و سينه زنی و
زنجيرزنی ، من با همه اينها موافقم ، ولی به شرط اينكه شعارها ، شعارهای‏
حسينی باشد ، نه شعارهای من در آوردی : " نوجوان اكبر من " ، " نوجوان‏
اكبر من " شعار حسينی نيست . شعارهای حسينی شعارهائی است كه از اين‏
تيپ باشد : فرياد می‏كند « الا ترون ان الحق لا يعمل به ، و ان الباطل لا
يتناهی عنه ليرغب المومن فی لقاء الله محقا » مردم ! نمی‏بينيد كه به حق‏
عمل نمی‏شود و كسی از باطل رو گردان نيست ؟ در چنين شرايطی ، مومن "
نگفت حسين يا امام " بايد لقاء پروردگارش را بر چنين زندگی‏ای ترجيح‏
بدهد . و يا : « لا اری الموت الا سعاده ، و الحياه مع الظالمين الا برما »
. ( هر جمله‏اش سزاوار است كه با آب طلا نوشته شود و در همه دنيا پخش‏
گردد ، و اين ، باز هم كم است . ) من مرگ را جز خوشبختی نمی‏بينم ، من‏
زندگی با ستمكاران را جز ملالت و خستگی نمی‏بينم .
مرا عار آيد از اين زندگی
كه سالار باشم كنم بندگی
شعارهای حسين ( ع ) شعارهای محيی بود ، « يا ايها الذين آمنوا استجيبوا
لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم ».
اباعبدالله يك مصلح است . اين تعبير مال خودش است : « انی لم اخرج‏
اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی‏
، اريد ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر و اسير بسيره جدی و ابی » .
اين را حضرت در نامه ای به عنوان وصيتنامه به برادرشان