بداند كه حسين جز اصلاح امت ، هدفی نداشت ، من يك مصلحم . بعد فرمود :
« اريد ان آمر بالمعروف ، و انهی عن المنكر ، و اسير بسيره جدی و ابی »
هدف من ، يكی امر به معروف و نهی از منكر است و ديگر اينكه سير كنم ،
سيره قرار بدهم همان سيره جدم و پدرم را . اين جمله دوم ، خيلی بايد
شكافته شود . اين جمله در آن تاريخ ، معنی و مفهوم خاصی داشته است . چرا
امام حسين بعد كه فرمود میخواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم ، اضافه
كرد میخواهم سير كنم به سيره جدم و پدرم ؟ ممكن است كسی بگويد همان گفتن
امر به معروف و نهی از منكر كافی بود . مگر سيره جد و پدرش ، غير از
امر به معروف و نهی از منكر بود ؟ جواب اينست كه اتفاقا بله . ابتدا
بايد به يك تاريخچه اشاره بكنم و بعد اين مطلب را شرح بدهم .
میدانيم عمر وقتی كه ضربت خورد و خودش احساس كرد كه رفتنی است ،
برای بعد از خودش ، در واقع بدعتی به وجود آورد ، يعنی كاری كرد كه نه
پيغمبر كرده بود و نه حتی ابوبكر ، نه مطابق عقيده ما شيعيان كه مدارك
اهل تسنن نيز بر آن دلالت دارد ( حالا در عمل قبول نداشته باشند ، مطلب
ديگری است ) خلافت را به شخص معينی كه پيغمبر در زمان خودش معرفی و
تعيين كرده بود يعنی علی ( ع ) واگذار كرد ، و نه مطابق آنچه كه امروز
اهل تسنن میگويند - كه پيغمبر كسی را تعيين نكرد بلكه امت بايد خودشان
كسی را انتخاب كنند و پيغمبر اين كار را به انتخاب امت و شورای امت
واگذار كردند - عمل كرد ، و همچنين نه كاری را كه ابوبكر كرد ، انجام داد
، چون ابوبكر وقتی میخواست
|