اما با روش جدم و پدرم نه با روش جد و پدر تو .
در زمان امام حسين ( ع ) ، روش رهبری خيلی عوض شده بود ، از زمين تا
آسمان تغيير كرده بود . يك خط كه میخواهد به موازات خط ديگر امتداد
پيدا كند ، اگر يك ذره از موازات خارج شود ، ابتدا فاصله كمی از خط
ديگر پيدا میكند ، ولی هر چه ادامه پيدا كند ، فاصلهاش زيادتر میشود .
در شصت سال قبل ، در زمان پيغمبر اكرم وقتی مردم میخواهند مركز دنيای
اسلام را ببينند ، چه میبينند ؟ حتی در زمان ابوبكر و عمر همانطور بود .
ولی در زمان عثمان تغيير كرد و شكل ديگری پيدا نمود . بيشترين كار خلافت
خليفه مسلمين ، در عمل كردن او به كتاب الله و سنت رسول الله نبود ،
بلكه در روشش بود . اختلاف ابوذر و معاويه هم بيشتر در روش بود .
حالا ( زمان امام حسين ) وقتی میخواهند خليفه مسلمانان را ببينند ، چه
میبينند ؟ افراد مسن كه پيغمبر را درك كردهاند ، حتی آنها كه ابوبكر و
عمر را درك كردهاند ، و مخصوصا كسانی كه علی ( ع ) را در دوره خلافت
ديدهاند ، وقتی میآيند در مركز دنيای اسلام ، جوانی را میبينند كه سی و دو
سه سال بيشتر از عمرش نگذشته است . جوان خيلی بلند قدی كه میگويند خوش
سيما و خوش منظره بوده ، ولی لكههايی در صورتش داشته است . جوانی شاعر
مسلك كه خيلی هم عالی شعر میگويد ، ولی اشعارش همه در وصف میو معشوق و
يا در وصف سگ و اسب و ميمونش است . هفت در را بايد طی كرد تا رسيد
به جايگاه او . كسی كه میخواهد به ملاقات او برود ، ابتدا دربانها میآيند
جلويش را
|