داشت . كاری كرد كه در درجه اول به زيان خاندان ابوسفيان تمام شد ، و
اين خاندان بيش از همه در اين قضيه باخت . اينها كه هدف معنوی نداشتند
و جز به حكومت و سلطنت به چيز ديگری فكر نمی‏كردند ، آن را هم از دست‏
دادند . حسين بن علی عليه السلام كشته شد ، ولی به هدفهای معنوی خودش‏
رسيد در حالی كه خاندان ابوسفيان به هيچ شكل به هدفهای خودشان نرسيدند .
بعد از اينكه معاويه در نيمه ماه رجب سال شصتم می‏ميرد ، يزيد به حاكم‏
مدينه كه از بنی اميه بود نامه‏ای می‏نويسد و طی آن موت معاويه را اعلام‏
می‏كند و می‏گويد از مردم برای من بيعت بگير . او می‏دانست كه مدينه مركز
است و چشم همه به مدينه دوخته شده . در نامه خصوصی دستور شديد خودش را
صادر می‏كند ، می‏گويد حسين بن علی را بخواه و از او بيعت بگير ، و اگر
بيعت نكرد ، سرش را برای من بفرست .
بنابراين يكی از چيزهايی كه امام حسين با آن مواجه بود تقاضای بيعت با
يزيد بن معاويه اينچنينی بود كه گذشته از همه مفاسد ديگر ، دو مفسده در
بيعت با اين آدم بود كه حتی در مورد معاويه وجود نداشت . يكی اينكه‏
بيعت با يزيد ، تثبيت خلافت موروثی از طرف امام حسين بود . يعنی مسئله‏
خلافت يك فرد مطرح نبود . مسئله خلافت موروثی مطرح بود .
مفسده دوم مربوط به شخصيت خاص يزيد بود كه وضع آن زمان را از هر زمان‏
ديگر متمايز می‏كرد . او نه تنها مرد فاسق و فاجری بود بلكه متظاهر و
متجاهر به فسق بود و شايستگی سياسی