حجم خطابه‏هايش چقدر كم ، و حجم اعمال او چقدر زياد بود . وقتی عمل باشد
، گفتن زياد نمی‏خواهد . حسين ( ع ) در خطابه‏اش فرياد می‏كشد :
« فمن كان باذلا فينا محجته ، موطنا علی لقاء الله نفسه فليرحل معنا
فانی راحل مصبحا ان شاء الله » ( 1 ) . هر كس آماده است كه خون دلش را
در راه ما ببخشد ، هر كس كه تصميم گرفته است لقاء پروردگار را ، چنين‏
كسی با ما كوچ كند . ( برگردد آنكه در هوس كشور آمده است ) آنكه از جان‏
گذشته نيست با ما نيايد ، قافله ما ، قافله از جان گذشتگان است . در
ميان از جان گذشتگان ، عزيزترين عزيزان حسين بن علی عليه السلام هست .
آيا اگر حسين بن علی عليه السلام عزيزانش را در مدينه می‏گذاشت كسی‏
معترض آنها می‏شد ؟ ابدا . ولی اگر عزيزانش را به صحنه كربلا نمی‏آورد و
خودش تنها به شهادت می‏رسيد ، آيا ارزشی را كه امروز پيدا كرده است ،
پيدا می‏كرد ؟ ابدا . امام حسين عليه السلام كاری كرد كه يك پاكباخته در
راه خدا شود ، يعنی عمل را به منتهای اوج خود برساند . ديگر چيزی باقی‏
نگذاشت كه در راه خدا نداده باشد . عزيزانش هم افرادی نبودند كه حسين‏
عليه السلام آنها را به زور آورده باشد . هم عقيده‏ها ، هم ايمان‏ها و
همفكرهای خودش بودند . اساسا حسين عليه السلام حاضر نبود فردی كه‏
كوچكترين نقطه ضعفی در وجودش هست ، همراهشان باشد . و لهذا دو سه بار
در بين راه غربال كرد . روز اولی

پاورقی :
1 - لهوف ص . 26