پاورقی : 1 - نفس المهموم ص 225 به نقل از كافیج 4 ص . 147
فرمان میدهم ، بايد بی چون و چرا اجرا كنی . اگر نمیخواهی برو كنار ، ما
كس ديگری را مامور اين كار خواهيم كرد . نامه را داد به شمر بن ذی
الجوشن ، گفت اين را به دستش بده . ضمنا نامه فرمان محرمانهای نوشت و
داد به دست شمر ، گفت اگر عمر سعد از جنگيدن با حسين امتناع كرد ، به
موجب اين فرمان و ابلاغ گردنش را میزنی ، سرش را برای من میفرستی و
امارت لشكر با خودت باشد .
نوشتهاند عصر تاسوعا بود كه اين نامه به وسيله شمر بن ذی الجوشن به
كربلا رسيد . ( روز تاسوعا برای اهل بيت پيغمبر ، روزی خيلی غمناكی بوده
است . امام صادق فرمود : « ان تاسوعا يوم حوصر فيه الحسين » ( 1 ) ،
تاسوعا روزی است كه در آن ، حسين در محاصره سختی قرار گرفت . روزی است
كه برای لشكريان عمر سعد كمكهای فراوان رسيد ، ولی برای اهل بيت پيغمبر
كمكی نرسيد . ) عصر روز تاسوعاست كه اين لعين ازل و ابد به كربلا میرسد .
ابتدا آن نامه علنی را به عمر سعد میدهد ، منتظر ، و آرزو میكند كه او
بگويد خير من با حسين نمیجنگم ، تا به موجب آن فرمان ، گردن عمر سعد را
بزند و خودش فرمانده لشكر بشود . ولی بر خلاف انتظار او ، عمر سعد نگاهی
به او كرد و گفت : حدس من اينست كه نامه من در پسر زياد موثر میافتاد
و تو حضور داشتی و مانع شدی . گفت حالا هر چه هست نتيجه را بگو ! میجنگی
يا كنار میروی ؟ گفت نه به خدا قسم میجنگم ، آنچنان كه سرها و دستها به
آسمان پرتاب بشود . گفت تكليف من چيست ؟
پاورقی : 1 - نفس المهموم ص 225 به نقل از كافیج 4 ص . 147 |