اباعبدالله خواهش می‏كند ، اباعبدالله دلش نمی‏خواهد اجازه بدهد ، وقتی‏
كه اجازه می‏دهد دست به گردن يكديگر می‏اندازند ، گريه می‏كنند تا هر دو
بيحال می‏شوند . اينجا منظره بر عكس شد . يعنی اندكی پيش حسين و قاسم را
ديدند در حالی كه دست به گردن يكديگر انداخته بودند ، ولی اكنون می‏بينند
حسين قاسم را در بغل گرفته اما قاسم دستهايش به پائين افتاده است چون‏
ديگر جان در بدن ندارد .
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم و صلی الله علی محمد و آله‏
الطاهرين .