برای خودش تيپی درست كند و بعد مطابق دل خودش هر كاری كه خواست ،
بكند و هر كس را هم كه اعتراضی كرد كتك بزند ، فتقش را پاره كند .
علی‏ای كه می‏خواهد بر اساس كتاب الله و سنت پيغمبر عمل كند ، نمی‏تواند
روش رهبری آن دو نفر را بپذيرد . لذا گفت من روش رهبری آنها را
نمی‏پذيرم . به خاطر اين يك كلمه حاضر نشد با عبدالرحمن بن عوف بيعت‏
كند .
پس معلوم شد كه مسئله روش رهبری با مسئله كتاب سنت متفاوت است .
كتاب و سنت يعنی خود قانون . روش رهبری به متن قانون مربوط نيست . به‏
كيفيت رهبری مردم ، به اختياراتی كه يك رهبر دارد و به تصميماتی كه‏
رهبر اتخاذ می‏كند مربوط می‏شود .
حال معنی آن جمله امام حسين ( ع ) كه در وصيتنامه خود به محمد ابن‏
حنفيه می‏نويسد : « اريد ان آمر بالمعروف ، و انهی عن المنكر ، و اسير
بسيره جدی و ابی » ، روشن می‏شود . در آن زمان ، در دنيای اسلام ، گذشته از
امر به معروف و نهی از منكر ، مسئله ديگری وجود داشت و آن اينكه :
اكنون سال شصت هجری است . از سال يازدهم هجری تاكنون ، حدود پنجاه سال‏
است كه پيامبر از ميان مردم رفته است . در چهار سال و چند ماه از اين‏
پنجاه سال يعنی از سال سی و شش تا سال چهل و يك ، علی بن ابی طالب‏
رهبری كرده است كه در آن مدت ، رهبری ، به روش پيغمبر بازگشت كرده .
تازه آنهم به اين صورت بوده كه چون ابوبكر و عمر و عثمان ، سنتهايی را
به وجود آورده بودند ، علی ( ع ) در بسياری از موارد اصلا قدرت پيدا نكرد
كه روش پيغمبر را اجرا