وحی را داشت . حضرت فردای آنروز از مدينه بيرون آمد و از همان شاهراه‏
نه از بی راهه به طرف مكه رفت . بعضی از همراهان عرض كردند : يا بن‏
رسول الله ! لو تنكبت الطريق الا عظم بهتر است شما از شاهراه نرويد ،
ممكن است مامورين حكومت ، شما را برگردانند ، مزاحمت ايجاد كنند ، زد
و خوردی صورت گيرد . ( يك روح شجاع ) ، يك روح قوی هرگز حاضر نيست‏
چنين كاری كند . ) فرمود : من دوست ندارم شكل يك آدم ياغی و فراری را
به خود بگيرم ، از همين شاهراه می‏روم ، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد .
به هر حال مسئله اول و عامل اول در حادثه حسينی كه هيچ شكی در آن‏
نمی‏شود كرد مسئله بيعت است ، بيعت برای يزيد كه به نص قطعی تاريخ ،
از امام حسين ( ع ) می‏خواستند . يزيد در نامه خصوصی خود چنين می‏نويسد :
خذ الحسين بالبيعه اخذا شديدا ، ( 1 ) حسين را برای بيعت گرفتن محكم‏
بگيرد و تابعيت نكرده رها نكن . امام حسين هم شديدا در مقابل اين تقاضا
ايستاده بود و به هيچ وجه حاضر به بيعت با يزيد نبود ، جوابش نفی بود و
نفی . حتی در آخرين روزهای عمر امام حسين كه در كربلا بودند ، عمر سعد آمد
و مذاكراتی با امام كرد . در نظر داشت با فكری امام را به صلح با يزيد
وادار كند . البته صلح هم جز بيعت چيز ديگری نبود . امام حاضر نشد . از
سخنان امام كه در روز عاشورا فرموده‏اند كاملا پيداست كه بر حرف روز اول‏
خود

پاورقی :
1 - مقتل مقرم ص . 140