بميرد ، برای بعد از خود ، شخصی معينی را تعيين كرد كه خود عمر بود .
كار ابوبكر نه با عقيده شيعه جور در می‏آيد ، نه با عقيده اهل تسنن .
كار عمر نه با عقيده شيعه جور در می‏آيد ، نه با عقيده اهل تسنن و نه با
كار ابوبكر . يك كار جديد كرد و آن اين بود كه شش نفر از چهره‏های درجه‏
اول صحابه را به عنوان شورا انتخاب كرد ، ولی شورايی نه به صورت به‏
اصطلاح دموكراسی ، بلكه به صورت آريستوكراسی ، يعنی يك شورای نخبگان كه‏
نخبه‏ها را هم خودش انتخاب كرد : علی عليه السلام ( چون علی را كه نمی‏شد
كنار زد ) ، عثمان ، طلحه ، زبير ، سعد وقاص و عبدالرحمن بن عوف . در
آنوقت ، در ميان صحابه پيغمبر ، از اينها متشخصتر نبود . بعد خودش گفت‏
تعداد افراد اين شورا جفت است ( معمولا می‏بينيد كه تعداد افراد شوراها
را طاق قرار می‏دهند كه وقتی رای گرفتند ، تعداد هر طرف كه حداقل نصف به‏
علاوه يك باشد ، آن طرف برنده است . ) ، اگر سه نفری يك رای را
انتخاب كردند و سه نفر ديگر رای ديگر را ، هر طرف كه عثمان بود ، آن‏
طرف برنده است . خوب ، اگر شورا است ، تو چرا برای مردم تكليف معين‏
می‏كنی ؟ !
شورا طوری تركيب شده بود كه عمر خودش هم می‏دانست كه بالاخره خلافت به‏
عثمان می‏رسد ، چون علی ( ع ) قطعا رای سه به علاوه يك نداشت . حداكثر
اين بود كه علی سه نفر داشته باشد كه مسلما عثمان در ميان آنها نبود ،
زيرا عثمان رقيبش بود . پس عثمان قطعا برنده است . از نظر عمر ، علی (
ع ) يا دو نفر داشت : خودش بود و زبير ( چون زبير آنوقت با علی بود )
، و يا اگر