موجب اين عامل ، اگر آنها تقاضای بيعت نمی‏كردند ، ابا عبدالله هم آسوده‏
و راحت بود ، سر جای خود نشسته بود ، حادثه و غائله‏ای به وجود نمی‏آمد .
اما به موجب عامل سوم حسين يك مرد معترض و منتقد است ، مردی است‏
انقلابی و قيام كننده ، يك مرد مثبت است . ديگر انگيزه ديگری لازم نيست‏
. همه جا را فساد گرفته ، حلال خدا حرام ، و حرام خدا حلال شده است ، بيت‏
المال مسلمين در اختيار افراد ناشايسته قرار گرفته و در غير راه رضای خدا
مصرف می‏شود و پيغمبر اكرم فرمود : هر كس چنين اوضاع و احوالی را ببيند
« فلم يغير عليه بفعل و لا قول » و در صدد دگرگونی آن نباشد ، در مقام‏
اعتراض بر نيايد ، « كان حقا علی الله ان يدخله مدخله » ( 1 ) شايسته‏
است ( ثابت است در قانون الهی ) كه خدا چنين كسی را به آنجا ببرد كه‏
ظالمان ، جابران ، ستمكاران و تغيير دهندگان دين خدا می‏روند ، و سرنوشت‏
مشترك با آنها دارد . به گفته جدش استناد می‏كند كه در چنين شرايطی كسی‏
كه می‏داند و می‏فهمد و اعتراض نمی‏كند ، با جامعه گنهكار خود سرنوشت‏
مشترك دارد . تنها اين حديث نيست . احاديث ديگری از شخص پيغمبر اكرم‏
( ص ) در اين زمينه هست .
حديثی داريم كه امام رضا عليه السلام از پيغمبر اكرم نقل می‏كند و آن‏
اينست : « اذا تواكلت الناس الامر بالمعروف و النهی عن المنكر » ، هر
گاه مردم ، امر به معروف و نهی از منكر را به عهده همديگر بگذارند (
يعنی هر كس سكوت كند به انتظار اينكه ديگری

پاورقی :
1 - تاريخ طبری‏ج 4 ص . 304