شده است . عكس العمل ، مثبت و ماهيت عملش ، ماهيت تعاون است .
يعنی مسلمانانی قيام كرده‏اند ، امام بايد به كمك آنها بشتابد . اينجا
ديگر عكس العمل امام ماهيت منفی و تقوا ندارد ، ماهيت مثبت دارد .
كاری از ناحيه ديگران آغاز شده است ، امام حسين بايد به دعوت آنها پاسخ‏
مثبت بدهد . اينجا وظيفه چيست ؟ در آنجا وظيفه " نه " گفتن بود . از
نظر بيعت ، امام حسين فقط بايد بگويد : نه ، و خودش را پاك نگهدارد و
نيالايد . و لهذا اگر امام حسين پيشنهاد ابن عباس را عمل می‏كرد و می‏رفت‏
در كوهستانهای يمن زندگی می‏كرد كه لشكريان يزيد به او دست نمی‏يافتند ،
از عهده وظيفه اولش برآمده بود ، چون بيعت می‏خواستند ، نمی‏خواست بيعت‏
بكند ، آنها می‏گفتند : بيعت كن ، می‏گفت : نه . از نظر تقاضای بيعت و
از نظر احساس تقوا در امام حسين و از نظر اينكه بايد پاسخ منفی بدهد ،
با رفتن در كوهستانهای يمن كه ابن عباس و ديگران پيشنهاد می‏كردند ،
وظيفه‏اش را انجام داده بود . اما اينجا مسئله ، مسئله دعوت است ، يك‏
وظيفه جديد است ، مسلمانها حدود هجده هزار نامه با حدود صد هزار امضاء
داده‏اند . اينجا اتمام حجت است .
امام حسين از اول حركتش معلوم بود كه مردم كوفه را آماده نمی‏بيند ،
مردم سست عنصر و مرعوب شده‏ای می‏داند . در عين حال جواب تاريخ را چه‏
بدهد ؟ قطعا اگر امام حسين به مردم كوفه اعتنا نمی‏كرد ، همين ما كه امروز
اينجا نشسته‏ايم ، می‏گفتيم چرا امام حسين جواب مثبت نداد . " ابوسلمه‏
خلال " كه به او می‏گفتند وزير آل محمد در دوره بنی العباس ، وقتی كه‏
ميانه‏اش با