پس ما بيعت می‏كنيم ، ديگر دم از امر به معروف و نهی از منكر هم‏
نمی‏زنيم . اتفاقا قضيه بر عكس است . داغترين خطبه‏های امام حسين ،
شورانگيزترين و پرهيجان‏ترين سخنان امام حسين ، بعد از شكست كوفه است .
اينجاست كه نشان می‏دهد امام حسين تا چه اندازه روی عامل امر به معروف‏
و نهی از منكر تكيه دارد و اوست كه هجوم آورده به اين دولت و حكومت‏
فاسد . از نظر اين عامل ، امام حسين مهاجم به حكومت فاسد وقت است ،
ثائر است ، انقلابی است . بين راه دارد می‏آيد ، چشمش می‏افتد به دو نفر
كه از طرف كوفه می‏آيند ، می‏ايستد تا با آنها صحبت كند . آنها می‏فهمند
كه امام حسين است ، راهشان را كج می‏كنند . امام هم می‏فهمد كه آنها دلشان‏
نمی‏خواهد حرفی بزنند ، راه خودش را ادامه می‏دهد . بعد يكی از اصحابش كه‏
پشت سر آمده بود ، آندو را ديد و با آنها صحبت كرد . آنها قضايای‏
ناراحت كننده كوفه را از شهادت مسلم و هانی برای او نقل كردند ، گفتند
: والله ما خجالت كشيديم اين خبر را به امام حسين بدهيم . آن مرد بعد كه‏
به امام ملحق شد ، وارد منزلی كه امام در آن نشسته بود ، شد . گفت : من‏
خبری دارم ، هر طوری كه اجازه می‏فرمائيد بگويم ، اگر اجازه می‏فرمائيد
اينجا عرض بكنم ، اينجا عرض می‏كنم ، اگر نه ، می‏خواهيد كه من به طور
خصوصی عرض بكنم ، به طور خصوصی عرض می‏كنم . فرمود : بگو ، من از اصحاب‏
خودم چيزی را مستور ندارم ، با هم يكرنگ هستيم . قضيه را نقل كرد كه آن‏
دو نفری كه ديروز شما می‏خواستيد با آنها ملاقات كنيد ولی آنها راهشان را
كج كردند ، من با آنها