بيوههائی كه علی از آنها سرپرستی كرده است زنده هستند و هنوز صدای علی
در گوش مردم اين شهر است ، امام حسين جبن به خرج داد و ترسيد كه به
آنجا نرفت ، اگر میرفت در دنيای اسلام انقلاب میشد . اينست كه اينجا
تكليف اينگونه ايجاب میكند كه همينكه آنها میگويند ما آمادهايم ، امام
میگويد من آماده هستم .
از اين نظر وظيفه امام حسين چيست ؟ مردم كوفه مرا دعوت كردهاند ،
میروم به كوفه . مردم كوفه بيعتشان را با مسلم نقض كردند ، من بر میگردم
، میروم سرجای خودم ، میروم مدينه يا جای ديگر تا آنجا هر كاری بخواهند
بكنند . يعنی از نظر اين عامل كه يك عكس العمل مثبت در مقابل يك
دعوت است ، وظيفه امام حسين ، دادن جواب مثبت است تا وقتی كه دعوت
كنندگان ثابتند . وقتی كه آنها جا زدند ، ديگر امام حسين وظيفهای از آن
نظر ندارد و نداشت .
از اين دو عامل كداميك بر ديگری تقدم داشت ؟ آيا اول امام حسين از
بيعت امتناع كرد و چون از بيعت امتناع كرد مردم كوفه از او دعوت كردند
يا لااقل زمانا چنين بود يعنی بعد از آنكه بيش از يك ماه از امتناع از
بيعت گذشته بود دعوت مردم كوفه رسيد ؟ يا قضيه برعكس بود ؟ اول مردم
كوفه از او دعوت كردند ، امام حسين ديد خوب حالا كه دعوت كردهاند او هم
بايد جواب مثبت بدهد . بديهی است مردی كه كانديدا میشود برای كاری به
اين بزرگی ، ديگر برای او بيعت كردن معنی ندارد . بيعت نكرد برای اينكه
به تقاضای مردم كوفه جواب مثبت داده بود ! از اين
|