بگذرانيم ؟ به سوی عياشی كشيده شد .
اين هم يكجور موعظه و نصيحت كردن است و باور كنيد كه در ميان مواعظ و
نصايحی كه افراد میكنند ، امر به معروفها و نهی از منكرهايی كه صورت
میگيرد ، بسياری از خود همينها منكر است . من خودم داستانی دارم :
در ايامی كه قم بوديم تازه اين شركتهای مسافربری راه افتاده بود .
آمديم به قصد مشهد سوار شديم . بعد از مدتی من احساس كردم راننده
اتوبوس نسبت به شخص من كه معمم هستم ، يك حالت بغض و نفرتی دارد .
نه من او را میشناختم و نه او مرا میشناخت . ما يك مسابقه شخصی نداشتيم
. در ورامين كه توقف كرد ، وقتی خواستم از او بپرسم كه چقدر توقف
میكنيد ، با يك خشونتی مرا رد كرد كه ديگر تا مشهد جرات نكنم يك كلمه
با او حرف بزنم . پيش خودم توجيهی كردم ، گفتم لابد اين لااقل مسلمان
نيست ، مادی است ، يهودی است . . . پيش خودم قطع كردم كه چنين چيزی
است . يادم هست آنطرف سمنان كه رسيديم ، بعد از ظهر بود ، من وقتی
رفتم وضو بگيرم تا نماز بخوانم ، همين راننده را ديدم كه دارد پاهايش را
میشويد . مراقب او بودم ، ديدم بعد كه پاهايش را شست وضو گرفت و بعد
نماز خواند . حيرت كردم : اين كه مسلمان و نماز خوان است ! ولی
رابطهاش با من همان بود كه بود . شب شد . پشت سر من دو تا دانشجوی
تربتی بودند . آنها هم میخواستند ايام تعطيلات بروند خراسان ( تربت ) .
او برعكس ، هر چه كه نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت ، نسبت به
آنها مهربانی میكرد ، آنها را دوست داشت . شب كه معمولا مسافرين
میخوابند ، از
|