اباعبدالله حركت می‏كنند و شهيد می‏شوند . وقتی كه نوبت بنی‏هاشم رسيد ،
اباالفضل كه برادر ارشد بود ، به برادرانش گفت : برادرانم من دلم‏
می‏خواهد شما قبل از من به ميدان برويد ، چون می‏خواهم اجر شهادت برادر را
ادراك كرده باشم . گفتند هر چه تو امر كنی . هر سه نفر شهيد شدند ، بعد
ابالفضل قيام كرد . اين زن بزرگوار ( ام البنين ) كه تا آنوقت زنده بود
ولی در كربلا نبود ، شهادت چهار پسر رشيد خود را درك كرد و در سوگ آنها
نشست . در مدينه برايش خبر آمد كه چهار پسر تو در خدمت حسين بن علی‏
عليه السلام شهيد شدند . برای اين پسرها ندبه و گريه می‏كرد . گاهی سر راه‏
عراق و گاهی در بقيع می‏نشست و ندبه‏های جانسوزی می‏كرد . زنها هم دور او
جمع می‏شدند .
مروان حكم كه حاكم مدينه بود ، با آنهمه دشمنی و قساوت ، گاهی به آنجا
می‏آمد و می‏ايستاد و می‏گريست . از جمله ندبه‏هايش اينست :
لا تدعونی ويك ام البنين
تذكرينی بليوث العرين
كانت بنون لی ادعی بهم
واليوم اصبحت و لامن بنين
" ای زنان ، من از شما يك تقاضا دارم و آن اين است كه بعد از اين‏
مرا با لقب ام البنين نخوانيد . چون ام البنين يعنی مادر پسران ، مادر
شير پسران . ديگر مرا به اين اسم نخوانيد . شما وقتی مرا به اين اسم‏
می‏خوانيد ، به ياد فرزندان شجاعم می‏افتم و دلم آتش می‏گيرد . زمانی من ام‏
البنين بودم ولی اكنون ام البنين و مادر پسران