ملتی می‏تواند انتظار رحمت و تاييد الهی را داشته باشد ، انتظار آن‏
چيزهايی كه قرآن نام می‏برد : فيضهای الهی ، اعانتهای الهی ، نصرتهای الهی‏
را داشته باشد . اگر انتظار بيهوده داشتن كار صحيحی بود و انسان می‏خواست‏
فقط به شخص خود اتكا كند ، حسين بن علی عليه السلام شايسته‏تر از هر كس‏
بود كه منتظر بنشيند تا خدا رحمت خود را بر او و امت او نازل كند . چرا
نكرد ؟ حسين می‏خواست « ان الله لا يغير ما بقوم حتی يغيروا ما بانفسهم
باشد ، می‏خواست ابتكار را به دست گيرد ، دست به تغييری در اوضاع‏
اجتماع بزند ، همان تعبيری كه خودش از پيغمبر اكرم بكار می‏برد :
« فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقا علی الله ان يدخله مدخله » .
چگونه عوض كند ؟ چه تصميماتی بگيرد ؟ كارهای ساده را ما هم بلديم‏
انجام دهيم . خوب شدن‏ها در سطح مسائل ساده كار همه است . مثلا اسلام‏
توصيه كرده است كه به زيارت حاجی برويد . خوب ، ما می‏رويم ، چايی‏
می‏خوريم ، گزی می‏خوريم و بلند می‏شويم می‏آييم . [ يا توصيه كرده است ]
تشييع جنازه كنيد ، در مجلس ختم شركت كنيد . اينها كارهای آسان اسلام‏
است . اين كارهای ساده از عهده هر كسی بر می‏آيد . اسلام هميشه با اين‏
كارها اداره نمی‏شود . موقعی هم می‏رسد كه بايد مثل حسين بن علی عليه السلام‏
برخاست و حركت كرد ، مثل حسين بن علی عليه السلام قيامی كرد كه نه تنها
جامعه آنروز اسلامی را تكان بدهد بلكه موجش پنج سال بعد به يك شكل اثر
كند ، ده سال بعد به شكل ديگری اثر بخشد ، سی سال بعد به شكل ديگری ،
شصت سا ل بعد به شكل