حاضر نمايند . متوكل اين تصميم را در حالی گرفت كه بزمی تشكيل داده‏
مشغول ميگساری بود . مأمورين سرزده وارد خانه امام شدند ، و اول به سراغ‏
خودش رفتند ، او را ديدند كه اطاقی را خلوت كرده و فرش اطاق را جمع‏
كرده ، برروی ريگ و سنگ ريزه نشسته به ذكر خدا و راز و نياز با ذات‏
پروردگار مشغول است . وارد ساير اطاقها شدند ، از آنچه می‏خواستند چيزی‏
نيافتند . ناچار به همين مقدار قناعت كردند كه خود امام را به حضور
متوكل ببرند .
وقتی كه امام وارد شد ، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول ميگساری‏
بود . دستور داد كه امام پهلوی خودش بنشيند . امام نشست . متوكل جام‏
شرابی كه در دستش بود به امام تعارف كرد . امام امتناع كرد و فرمود :
" به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده ، مرا معاف‏
بدار " .
متوكل قبول كرد ، بعد گفت : " پس شعر بخوان و باخواندن اشعار نغز و
غزليات آبدار محفل ما را رونق ده " .