8 مسلمان و كتابی
در آن ايام ، شهر كوفه مركز ثقل حكومت اسلامی بود . در تمام قلمرو كشور وسيع اسلامی آن روز ، به استثناء قسمت شامات ، چشمها به آن شهر دوخته بود كه ، چه فرمانی صادر میكند و چه تصميمی میگيرد . در خارج اين شهر دو نفر ، يكی مسلمان و ديگری كتابی ( يهودی يا مسيحی يا زردشتی ) روزی در راه به هم برخورد كردند . مقصد يكديگر را پرسيدند . معلوم شد كه مسلمان به كوفه میرود ، و آن مرد كتابی درهمان نزديكی ، جای ديگری را در نظر دارد كه برود . توافق كردند كه چون در مقداری از مسافرت راهشان يكی است باهم باشند و بايكديگر مصاحبت كنند .