" اينها چيست ؟ " گفت : " يكی از اين دو كيسه سرمايهای است كه
شما به من داديد ، و ديگری - كه مساوی اصل سرمايه است - سود خالصی است
كه به دست آمده " .
امام : " سود زيادی است ، بگو ببينم چطور شد كه شما توانستيد اين قدر
سود ببريد ؟ "
- " قضيه از اين قرار است كه در نزديك مصر اطلاع يافتيم ، كه مال
التجاره ما در آنجا كمياب شده ، هم قسم شديم كه به كمتر از صد در صد سود
خالص نفروشيم ، و همين كار را كرديم " .
- " سبحان الله ! شما همچو كاری كرديد ! ، قسم خورديد كه در ميان
مردمی مسلمان بازار سياه درست كنيد ، قسم خورديد كه به كمتر از سود
خالص مساوی اصل سرمايه نفروشيد ! نه ، همچو تجارت و سودی را من هرگز
نمیخواهم " .
سپس امام يكی از دو كيسه را برداشت ، و فرمود : " اين سرمايه من "
و به آن يكی ديگر دست نزد و فرمود : " من به آن كاری ندارم " .
آنگاه فرمود :
|