جوانی افتاد كه حالش غير عادی به نظر میرسيد . سرش آزاد روی تنش
نمیايستاد و دائما به اين طرف و آن طرف حركت میكرد نگاهی به چهره جوان
كرد ، ديد رنگش زرد شده ، چشمهايش در كاسه سر فرو رفته ، اندامش
باريك و لاغر شده است . از او پرسيد :
- " در چه حالی ؟ "
- " در حال يقينم يا رسولالله " .
- " هر يقينی آثاری دارد كه حقيقت آن را نشان میدهد ، علامت و اثر
يقين تو چيست ؟ "
|