- " چی ؟ ! صبر كنم تا وقت پرداخت حقوق برسد ؟ . بيتالمال و خزانه
كشور در دست تو است ، و به من میگويی صبر كن تا موقع پرداخت سهميهها
برسد ، و از سهم خودم بتو بدهم ! تو هر اندازه بخواهی میتوانی از خزانه و
بيتالمال برداری ، چرا مرا به رسيدن موقع پرداخت حقوق حواله میكنی ،
بعلاوه مگر تمام حقوق تو از بيتالمال چقدر است ؟ فرضا تمام حقوق خودت
را به من بدهی ، چه دردی از من دوا میكند ؟ "
- " من از پيشنهاد تو تعجب میكنم ، خزانه دولت پول دارد يا ندارد ،
چه ربطی به من و تو دارد ؟ ! من و تو هم هر كدام فردی هستيم مثل ساير
افراد مسلمين . راست است كه تو برادر منی و من بايد تا حدود امكان از
مال خودم به تو كمك و مساعدت كنم ، اما از مال خودم نه از بيتالمال
مسلمين " .
مباحثه ادامه داشت و عقيل با زبانهای مختلف اصرار و سماجت میكرد ،
كه " اجازه بده از بيتالمال پول كافی ، به من بدهند ، تا من
|