- " پس وقتی به مدينه برگشتی ، با آنها قراری بگذار ، و همينكه موقع‏
چيدن خرما شد مرا خبر كن " .
- " بسيار خوب " .
- " زن گرفته‏ای ؟ "
- " بلی " .
- " با كی ازدواج كردی ؟ "
- " با فلان زن ، دختر فلان كس ، يكی از بيوه زنان مدينه " .
- " چرا دوشيزه نگرفتی كه همبازی تو باشد ؟ "
- " يا رسول الله ، چند خواهر جوان و بی تجربه داشتم نخواستم زن جوان‏
و بی‏تجربه بگيرم ، مصلحت ديدم عاقله زنی را به همسری انتخاب كنم " .
- " بسيار خوب كاری كردی . اين شتر را چند خريدی ؟ "
- " به پنج وقيه طلا " .
- " به همين قيمت مال ما باشد ، به مدينه كه آمدی بيا پولش را بگيرد
" .
آن سفر به آخر رسيد و به مدينه مراجعت