كردند . جابر شتر را آورد كه تحويل بدهد ، رسول اكرم به " بلال " فرمود
: " پنج وقيه طلا بابت پول شتر به جابر بده ، بعلاوه سه وقيه ديگر ، تا
قرضهای پدرش عبدالله را بدهد ، شترش هم مال خودش باشد " .
بعد ، از جابر پرسيد : " باطلبكاران قرارداد بستی ؟ "
- " نه يا رسول الله " .
- " آيا آنچه از پدرت مانده وافی به قرضهايش هست ؟ "
- " نه يا رسول الله " .
- " پس موقع چيدن خرما ما را خبر كن " .
موقع چيدن خرما رسيد ، رسول خدا را خبر كرد . پيامبر آمد و حساب‏
طلبكاران را تسويه كرد . و برای خانواده جابر نيز به اندازه كافی باقی‏
گذاشت ( 1 ) .

پاورقی :
. 1 بحار ، جلد 6 ، " باب مكارم اخلاقه و سيره و سننه " .