43 مزد نامعين
آن روز را سليمان بن جعفر جعفری و امام رضا ( ع ) به دنبال كاری باهم بيرون رفته بودند ، غروب آفتاب شد و سليمان خواست به منزل خويش برود ، علی بن موسی الرضا به او فرمود : " بيا به خانه ما و امشب با ما باش " اطاعت كرد و به اتفاق امام به خانه رفتند . امام ، غلامان خود را ديد كه مشغول گلكاری بودند . ضمنا چشم امام به يك نفر بيگانه افتاد كه او هم با آنان مشغول گلكاری بود ، پرسيد : " اين كيست ؟ " غلامان : " اين را ما امروز اجير گرفتهايم تا با ما كمك كند " . - " بسيار خوب چقدر مزد برايش تعيين