بود . اولين چيزی كه نظر امام را جلب كرد ، اطوارها و ژستهای عوام‏
فريبانه وی بود . تا آنكه او از مردم جدا شد و به تنهايی راهی را پيش‏
گرفت . امام آهسته به دنبال او روان شد تا ببيند كجا می‏رود ، و چه می‏كند
، و اعمال جالب و مورد توجه اين مرد از چه نوع اعمالی است ؟
طولی نكشيد كه آن مرد جلو دكان نانوايی ايستاد . امام با كمال تعجب‏
مشاهده كرد كه اين مرد ، همين كه چشم صاحب دكان را غافل ديد ، آهسته دو
عدد نان برداشت و در زير جامه خويش مخفی كرد و راه افتاد . امام با خود
گفت ، شايد منظورش خريداری است و پول نان را قبلا داده يا بعدا خواهد
داد . ولی بعد فكر كرد ، اگر اين طور بود پس چرا همين كه چشم نانوای‏
بيچاره را دور ديد نانها را بلند كرد و راه افتاد .
باز امام آن مرد را تعقيب كرد ، و هنوز در فكر جريان دكان نانوايی بود
كه ديد ، در مقابل بساط يك ميوه فروشی ايستاد ، آنجا هم مقداری درنگ‏
كرد ، و تا چشم ميوه فروش را دور ديد ، دو عدد انار برداشت و زير جامه‏
خود پنهان كرد