- " همه داد و فريادهای من برای اين است كه تو چرا از احوال‏
همسايه‏ات بی‏خبر مانده‏ای ؟ چرا هفت شبانه روز آنها به اين وضع بگذارنند
و تو نفهمی ؟ اگر با خبر بودی و اقدام نمی‏كردی كه تو اصلا مسلمان نبودی ،
يهودی بودی " .
- " می‏فرماييد چه كنم ؟ "
- " پيش خدمت من اين مجمعه غذا را برمی‏دارد ، همراه هم تا دم در
منزل آن مرد برويد ، دم در پيش خدمت برگردد و تو در بزن و از او خواهش‏
كن كه امشب با هم شام صرف كنيد . اين پول را هم بگير و زير فرش يا
بوريای خانه‏اش بگذار ، و از اينكه درباره او كه همسايه تو است كوتاهی‏
كرده‏ای معذرت بخواه . سينی را همانجا بگذار و برگرد . من اينجا نشسته‏ام‏
و شام نخواهم خورد تا تو برگردی و خبر آن مرد مؤمن را برای من بياوری "
.
پيش خدمت سينی بزرگ غذا را كه انواع غذاهای مطبوع در آن بود برداشت‏
، و همراه سيد جواد روانه شد . دم در پيش خدمت برگشت و سيد جواد پس‏
از كسب اجازه وارد شد .