جوان شهادتين را بر مادر عرضه كرد . مادر مسلمان شد . سپس جوان آداب‏
نماز را به مادر كور خود تعليم كرد . مادر فرا گرفت ، نماز ظهر و نماز
عصر را به جا آورد . شب شد توفيق نماز مغرب و نماز عشاء نيز پيدا كرد .
آخر شب ناگهان حال مادر تغيير كرد ، مريض شد و به بستر افتاد . پسر را
طلبيد و گفت :
- " پسركم ، يك بار ديگر آن چيزهايی كه به من تعليم كردی تعليم كن "
.
پسر بار ديگر شهادتين و ساير اصول اسلام يعنی ايمان به پيغمبر و فرشتگان‏
و كتب آسمانی و روز بازپسين را به مادر تعليم كرد . مادر همه آنها را به‏
عنوان اقرار و اعتراف بر زبان جاری و جان به جان آفرين تسليم كرد .
صبح كه شد ، مسلمانان برای غسل و تشييع جنازه آن زن حاضر شدند . كسی كه‏
برجنازه نماز خواند و با دست خود او را به خاك سپرد ، پسر جوانش زكريا
بود ( 2 ) .

پاورقی :
. 2 اصول كافی ، جلد 2 ، صفحه 161 - . 160