بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا می‏خواهی مانع كار
ثوابی بشوی ؟ " باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی او را قسم داد كه "
من می‏خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .
مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی فرمود :
" خواهش می‏كنم دست خود را درست و كامل بشويی ، همان طوری كه اگر
قنبر می‏خواست دستت را بشويد می‏شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار "
.
همينكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفيه‏
گفت :
" دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو
دست پسر را بشوی . اگر پدر اين پسر در اينجا نمی‏بود و تنها خود اين پسر
مهمان ما بود من خودم دستش را می‏شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه‏
پدر و پسری هر دو حاضرند ، بين آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری وقتی‏