علی - عليه السلام - از اين پيشامد كه اميد هرگونه حسن نيتی را در جبهه‏
مخالف بكلی از بين می‏برد و راهی برای حل مشكلات به وسيله مذاكرات باقی‏
نمی‏گذاشت ، سخت ناراحت شد . راه را منحصر به اعمال زور و دست بردن به‏
اسلحه ديد . در مقابل سپاه خويش آمد و خطابه‏ای كوتاه ، اما مهيج و
شورانگيز ، به اين مضمون انشاء كرد :
" اينان ستمگری آغاز كردند ، در ستيزه را گشودند ، و با روش خصمانه‏
شما را پذيره شدند . اينان مانند گرسنه‏ای كه غذا می‏طلبد ، جنگ و خونريزی‏
می‏طلبند . جلوی آب آشاميدنی را بر شما گرفته‏اند . اكنون يكی از دو راه‏
بايد انتخاب كنيد ، راه سومی نيست : يا تن به ذلت و محروميت بدهيد و
همچنان تشنه بمانيد ، يا شمشيرها را از خون پليد اينان سيراب كنيد ، تا
خودتان از آب گوارا سيراب شويد . زنده بودن اين است كه غالب و فاتح‏
باشيد ، هر چند به بهای مردن تمام شود . و مردن اين است كه مغلوب و زير
دست باشيد ، هر چند زنده بمانيد . همانا معاويه گروهی گمراه و بدبخت را
گرد خويش جمع