داشت و آن را از مردم خويش پوشيده میداشت .
مردم عرب كه مسلمان میشدند و با تعليمات آزادی بخش اسلام آشنايی پيدا
میكردند ، خواه ناخواه ، از زير بار رؤسا كه طاعت خود را بر آنها تحميل
كرده بودند آزاد میشدند . به همين جهت عدی بن حاتم ، مانند همه اشراف و
رؤسای ديگر عرب ، اسلام را بزرگترين خطر برای خود میدانست و با رسول خدا
دشمنی میورزيد . اما كار از كار گذشته بود ، مردم فوج فوج به اسلام
میگرويدند و كار اسلام و مسلمانی بالا گرفته بود . عدی میدانست كه روزی به
سراغ او نيز خواهند آمد ، و بساط حكومت و آقايی او را بر خواهند چيد .
به پيشكار مخصوص خويش ، كه غلامی بود ، دستور داد گروهی شتر چاق و
راهوار هميشه نزديك خرگاه او آماده داشته باشد ، و هر روز اطلاع پيدا كرد
سپاه اسلام نزديك آمدهاند او را خبر كند .
يك روز آن غلام آمد و گفت : " هر تصميمی میخواهی بگيری بگير ، كه
لشكريان اسلام در همين نزديكيها هستند " . عدی دستور داد شتران را
|