120 حتی برده فروش

ماجرای علاقه مندی و عشق سوزان مردی كه كارش فروختن روغن زيتون بود
نسبت به رسول اكرم ، معروف خاص و عام بود . همه می‏دانستند كه او
صادقانه رسول خدا را دوست می‏دارد و اگر يك روز آن حضرت را نبيند
بيتاب می‏شود . او به دنبال هر كاری كه بيرون می‏رفت ، اول راه خود را به‏
طرف مسجد - يا خانه رسول خدا يا هر نقطه ديگری كه پيغمبر در آنجا بود -
كج می‏كرد و به هر بهانه بود خود را به پيغمبر می‏رساند ، و از ديدن پيغمبر
توشه بر می‏گرفت و نيرو می‏يافت ، سپس به دنبال كار خود می‏رفت .
گاهی كه مردم دور پيغمبر بودند و او