كردن دست تركها بر آمدند ، اما شكست خوردند . يكی از خلفای عباسی كه به
كارها سرو صورتی داد و تا حدی از نفوذ تركها كاست " المعتضد " بود .
در زمان معتضد ، بازرگان پيری از يكی از سران سپاه مبلغ زيادی طلبكار
بود و به هيچ وجه نمیتوانست وصول كند ، ناچار تصميم گرفت به خود خليفه
متوسل شود ، اما هر وقت به دربار میآمد دستش به دامان خليفه نمیرسيد ،
زيرا دربانان و مستخدمين درباری به او راه نمیدادند .
بازرگان بيچاره از همه جا مأيوس شد و راه چارهای به نظرش نرسيد ، تا
اينكه شخصی او را به يك نفر خياط در " سه شنبه بازار " راهنمايی كرد و
گفت اين خياط میتواند گره از كار تو باز كند . بازرگان پير نزد خياط
رفت . خياط نيز به آن مرد سپاهی دستور داد كه دين خود را بپردازد و او
هم بدون معطلی پرداخت .
اين جريان بازرگان پير را سخت در شگفتی فرو برد ، با اصرار زياد از
خياط پرسيد : " چطور است كه اينها كه به احدی اعتنا ندارند فرمان تو را
اطاعت میكنند ؟ "
|