همواره در ركاب رسول اكرم حاضر بودند ، و هيچكس گمان نمیكرد و انتظار
نداشت كه عمرو با عذر شرعی كه دارد ، خصوصا با فرستادن چهار پسر برومند
، سلاح برگيرد و به سربازان ملحق شود .
خويشاوندان عمرو همينكه از تصميم وی آگاه شدند آمدند مانع شوند ، گفتند
:
" اولا تو شرعا معذوری ، ثانيا چهار فرزند سرباز دلاور داری كه با
پيغمبر حركت كردهاند ، لزومی ندارد خودت نيز به سربازی بروی ! " گفت
:
" به همان دليل كه فرزندانم آرزوی سعادت ابدی و بهشت جاويدان دارند
من هم دارم . عجب ! آنها بروند و به فيض شهادت نائل شوند و من در خانه
پيش شماها بمانم . ابدا ممكن نيست " .
خويشاوندان عمرو از او دست بر نداشتند و دائما يكی پس از ديگری
میآمدند كه او را منصرف كنند . عمرو برای خلاصی از دست آنها به خود رسول
اكرم ملتجی شد :
- " يا رسول الله ! فاميل من میخواهند مرا
|