داشته باشد . آزادانه پرواز نمايد ، در نبرد دائم زندگی سبك به پا خيزد
.
منحصر به عادات فردی نيست ، تقيد به عادات و رسوم عرفی در نشستن و
برخاستنها ، در رفت و آمدها ، در معاشرتها ، در لباس پوشيدنها و امثال‏
اينها بار زندگی را سنگين و آهنگ حركت را كند می‏كند .
حركت در ميدان زندگی مانند شناوری در آب است هر چه وابستگی ها كمتر
باشد امكان شناوری بيشتر است ، وابستگيهای زياد اين امكانرا سلب و خطر
غرق شدن پيش می‏آورد .
اثيرالدين اخسيكتی می‏گويد :
در شط حادثات برون آی از لباس
كاول برهنگی است كه شرط شناور است
فرخی يزدی می‏گويد :
زعريانی ننالد مرد با تقوا كه عريانی بود بهتر به شمشيری كه از خود
جوهری دارد
باباطاهر رباعی دارد كه اگر چه به منظور ديگری گفته است ولی مناسب‏
بحث ما است . می‏گويد :
دلا راه تو پر خار و خسك بی
گذرگاه تو بر اوج فلك بی
گر از دستت برآيد پوست از تن
برآور تا كه بارت كمترك بی
سعدی نيز داستانی در باب هفتم گلستان آورده است و اگر چه هدف او نيز
از آن داستان چيز ديگر است ولی