شود ، بايد علل اجتماعی كه آنها را به وجود آورده است از بين برد و
سازمان اجتماع را طوری تنظيم كرد كه سلطه و اقتدار سكه‏های كوچك اين فلز
زرد و درخشان بر بشر محو و نابود گردد . در چنين سازمانی ديگر حكومت‏
اشياء بر بشر وجود نخواهد داشت ، بلكه بر عكس بشر منطقا و بر طبق نقشه‏
معين بر اشياء حكومت خواهد كرد و احترام و گرامی داشتن " شخصيت بشر "
جايگزين پرستش پول خواهد بود " ( 1 ) .
ما با نظر نويسنده مبنی بر اينكه حكومت اشياء بر بشر و مخصوصا حكومت‏
پول بر بشر بر خلاف شؤون و حيثيت و شرافت بشری است و در دنائت و پستی‏
نظير بت پرستی است موافقيم ، ولی با راه چاره انحصاری او موافق نيستيم‏
.
اينكه از نظر اجتماعی و اقتصادی بايد اصل مالكيت اشتراكی جای او را
بگيرد يا نه ؟ مورد بحث ما نيست ، ولی پيشنهاد اينراه از جنبه اخلاقی‏
درست مثل اينست كه برای آنكه روح امانت را به اجتماع باز گردانيم‏
موضوع امانت را معدوم سازيم .
بشر آنگاه شخصيت خود را باز می‏يابد كه شخصا گريبان خويشرا از تسلط پول‏
خلاص كند و خود را از اختيار پول خارج سازد و پول را در اختيار خود قرار
دهد ، شخصيت واقعی آنجا است كه امكان

پاورقی :
1 - اصول اقتصاد نوشين ، فصل " شكل ارزش پول " .