پاورقی :
1 - يا كميل ! الناس ثلثه : فعالم ربانی و متعلم علی سبيل نجاه وهمج رعاع » . نهج البلاغه : حكمت . 147
او را همواره يكی از " ذخائر " گرانبهای عمر خودم كه حاضر نيستم با هيچ
چيز معاوضه كنم میشمارم و شب و روزی نيست كه خاطرهاش در نظرم مجسم
نگردد ، يادی نكنم و نامی نبرم و ذكر خيری ننمايم .
به خود جرات میدهم و میگويم او به حقيقت يك " عالم ربانی " بود ،
اما چنين جراتی ندارم كه بگويم من " متعلم علی سبيل نجاه " ( 1 ) بودم
. يادم هست كه در برخورد با او همواره اين بيت سعدی در ذهنم جان
میگرفت :
عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست به جز " عالم ربانی
" نيست
او هم فقيه بود و هم حكيم و هم اديب و هم طبيب . فقه و فلسفه و
ادبيات عربی و فارسی و طب قديم را كاملا میشناخت و در برخی متخصص درجه
اول به شمار میرفت ، قانون بوعلی را كه اكنون مدرس ندارد او به خوبی
تدريس میكرد و فضلا در حوزه درسش شركت میكردند ، اما هرگز نمیشد او را
در بند يك تدريس مقيد ساخت ، قيد و بند به هر شكل با روح او ناسازگار
بود ، يگانه تدريسی كه با علاقه مینشست نهج البلاغه بود ، نهج البلاغه به
او حال میداد و روی بال و پر خود مینشاند و در عوالمی كه ما نمیتوانستيم
درست درك كنيم سير میداد .
او با نهج البلاغه میزيست ، با نهج البلاغه تنفس میكرد ، روحش با اين
كتاب همدم بودم ، نبضش با اين كتاب میزد و قلبش با اين كتاب میطپيد
، جملههای
پاورقی : 1 - يا كميل ! الناس ثلثه : فعالم ربانی و متعلم علی سبيل نجاه وهمج رعاع » . نهج البلاغه : حكمت . 147 |