" « طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عركت بجنبها بؤسها و هجرت فی‏
الليل غمضها حتی اذا غلب الكری عليها افترشت ارضها و توسدت كفها فی‏
معشر اسهر عيونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم و همهمت بذكر
ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم « اولئك حزب الله الا ان‏
حزب الله هم المفلحون » " .
خوشبخت و سعادتمند آنكه فرائض پروردگار خويش را انجام دهد ، رنجها
را مانند سنگ آسيا دانه را ، خورد كند ، شب هنگام از خواب دوری گزيند
، آنگاه كه سپاه خواب حمله می‏آورد ، زمين را فرش و دست خود را بالش‏
قرار می‏دهد ، در زمره گروهی كه بيم روز بازگشت ، خواب از چشمشان ربوده‏
و پهلوهاشان از خوابگاههاشان جاخالی كرده است و لبهاشان به ذكر
پروردگارشان در زمزمه است ، ابرهای گناهان بر اثر استغفار مداوم‏شان‏
برطرف شده است . آنانند حزب خدا ، همانا تنها آنان رستگارانند .
ذكر اين دو قسمت پشت سر يكديگر رابطه زهد و معنويت را كاملا روشن‏
می‏كند . خلاصه دو قسمت اينست كه از دو راه يكی را بايد انتخاب كرد . يا
خورد و خواب و خشم و شهوت ، نه رازی و نه نيازی ، نه توجهی و نه نم‏
اشكی و نه انسی و نه روشنائی و گامی از حد حيوانيت فراتر نرفت ، و يا
قدمی در وادی انسانيت و استفاده از مواهب خاص الهی كه مخصوص دلهای‏
پاك و روحهای تابناك است .