نوع برهان خلف نيست ولی از نظر غير مستقيم بودن و خاصيت الزامی داشتن‏
مانند برهان خلف است و لهذا ذهن هرگز به ملاك " وجوب وجود " دست‏
نمی‏يابد و " لم " مطلب را كشف نمی‏كند ، بوعلی در اشارات بيان مخصوصی‏
دارد و مدعی می‏شود كه با آن بيان " لم " مطلب را كشف كرده است و
لهذا برهان معروف خود را " برهان صديقين " ناميده است ولی حكمای بعد
از او بيان او را برای توجيه " لم " مطلب كافی نشمرده‏اند .
در نهج البلاغه هرگز بر وجوب وجود به عنوان اصل توجيه كننده ممكنات‏
تكيه نشده است ، آنچه در اين كتاب بر آن تكيه شده است همان چيزی است‏
كه ملاك واقعی وجوب وجود را بيان می‏كند ، يعنی واقعيت محض و وجود صرف‏
بودن ذات حق .
حضرت استاد در همان كتاب ضمن شرح معنی يك حديث كه در توحيد صدوق از
علی عليه السلام روايت شده می‏فرمايند :
" اساس بيان روی اين اصل است كه وجود حق سبحانه واقعيتی است كه‏
هيچگونه محدوديت و نهايتی نمی‏پذيرد زيرا وی واقعيت محض است كه هر چيز
واقعيت داری در حدود و خصوصيات وجودی خود به وی نيازمند است و هستی‏
خاص خود را از وی دريافت می‏دارد " ( 1 ) .
آری آنچه در نهج البلاغه پايه و اساس همه بحثها

پاورقی :
1 - همان كتاب صفحه . 126