كانون جسم ، منبع مستقلی است برای لذات و آلام . روح نيز به نوبه خود
بلكه بيش از بدن نيازمند به تغذيه و تهذيب و تقويت و تكميل است . روح‏
از بدن و سلامت آن و نيرومندی آن بی‏نياز نيست ، اما بدون شك غرقه شدن‏
در تنعمات مادی و اقبال تمام به لذت گرائی جسمانی مجال و فراغتی برای‏
بهره برداری از كانون روح و منبع بی‏پايان ضمير ، باقی نمی‏گذارد و در
حقيقت نوعی تضاد ميان تمتعات روحی و تمتعات مادی اگر به صورت غرقه‏
شدن و محو شدن و فانی شدن در آنها باشد وجود دارد .
مساله روح و بدن مساله رنج و لذت نيست ، چنين نيست كه هر چه مربوط
به روح است رنج است و هر چه مربوط به بدن است لذت . لذات روحی بسی‏
صافتر ، عميقتر ، با دوامتر از لذات بدنی است ، روآوری يك جانبه به‏
تمتعات مادی و لذات جسمانی در حاصل جمع ، از خوشی و لذت و آسايش‏
واقعی بشر می‏كاهد . لهذا آنگاه كه می‏خواهيم به زندگی رو آوريم و از آن‏
بهره بگيريم و بدان رونق و صفا و شكوه و جلال ببخشيم و آنرا دلپسند و زيبا
سازيم نمی‏توانيم از جنبه‏های روحی صرف نظر كنيم .
با توجه به اين سه اصل است كه مفهوم زهد اسلامی روشن می‏شود ، و با توجه‏
به اين سه اصل است كه روشن می‏شود ، و با توجه به اين سه اصل است كه‏
روشن می‏گردد چگونه اسلام رهبانيت را طرد می‏كند ، اما زهدگرائی را در عين‏
جامعه گرائی و در متن زندگی