« استاثر فاساء الاثره » عثمان راه استبداد و استيثار و مقدم داشتن خود و
خويشاوندان خويشرا بر افراد امت پيش گرفت و به شكل بسيار بدی رفتار
كرد .
3 - عثمان مرد ضعيفی بود ، از خود اراده‏ای نداشت خويشاوندانش ،
مخصوصا مروان حكم كه تبعيد شده پيغمبر بود و عثمان او را به مدينه آورد و
كم كم به منزله وزير عثمان شد ، سخت بر او مسلط شدند و به نام او هر
كاری كه دلشان می‏خواست می‏كردند . علی ( ع ) اين قسمت را انتقاد كرد و
رو در روی عثمان فرمود :
" « فلا تكونن لمروان سيقه يسوقك حيث شاء بعد جلال السن و تقضی العمر»
" ( 1 ) .
تو اكنون در با شكوه ترين ايام عمر خويش هستی و مدتت هم پايان رسيده‏
است با اينحال مهار خويش را به دست مروان مده كه هر جا دلش بخواهد تو
را به دنبال خود ببرد .
4 - علی مورد سوء ظن عثمان بود ، عثمان وجود علی را در مدينه مخل و مضر
به حال خود می‏ديد ، علی تكيه گاه و مايه اميد آينده انقلابيون به شمار
می‏رفت خصوصا كه گاهی انقلابيون به نام علی شعار می‏دادند و رسما عزل عثمان‏
و زمامداری علی را عنوان می‏كردند ، لهذا عثمان مايل بود علی در مدينه‏
نباشد تا چشم انقلابيون كمتر به او بيفتد ، ولی از طرف ديگر بالعيان‏
می‏ديد خيرخواهانه ميان او و انقلابيون وساطت می‏كند و وجودش مايه آرامش‏
است از اينرو از علی خواست از

پاورقی :
1 - نهج البلاغه خطبه . 162