نامهای كه به عثمان بن حنيف نوشته است ، در آخرين بخش آن نامه ، دنيا
و لذات دنيا را مانند يك مخاطب ذی شعور طرف خطاب قرار میدهد و با
زبان مخاطبه با دنيای راز زهد و فلسفه ترك لذتگرائی خويش را برای ما
روشن میسازد . میفرمايد :
" « اليك عنی يا دنيا فحبلك علی غاربك ، قد انسلكت من مخالبك و
افلت من حبائلك » " .
. . . دور شو از من ، افسارت را بر دوشت انداختهام ، از چنگالهای
درنده تو خود را رهانيدهام ، و از دامهای تو جستهام . . .
" « اعزبی عنی فو الله لا اذل لك فتستذلينی و لا اسلس لك فتقودينی »
. . . " .
دور شو ، به خدای سوگند كه رام تو و ذليل تو نخواهم شد كه هر جا بخواهی
مرا به خواری به دنبال خود بكشی ، و مهار خود را به دست تو نخواهم داد
كه به هر سو بخواهی ببری . . .
آری ، زهد علی شورشی است عليه زبونی در برابر لذتها ، طغيانی است
عليه عجز و ضعف در برابر حاكميت ميلها ، عصيان و سرپيچی است عليه
بندگی دنيا و نعمتهای دنيا .
|