پاورقی : 1 - ما در " اصول فلسفه و روش رئاليسم " در مقدمه مقاله هشتم بحث مبسوطی درباره اين مطلب كه موجود معدوم نمیشود نمودهايم .
آمدن را علت سوختن همه اين خانه به شمار آوردهايم و حال آنكه در واقع و
نفس الامر چنين نيست كه عدم آمدن ، عامل سوخته شدن باشد . عامل سوخته
شدن از يك طرف ، آن مواد قابل احتراق است و از طرف ديگر روشن شدن
آتش به واسطه جرقه زغال يا اتصال برق يا باقيمانده چوب كبريت روشن شده
و يا باقيمانده سيگار روشن است . اما عوامل اين جهان كه البته همه آنها
عوامل وجودی هستند با يكديگر تزاحم نموده در يكديگر اثر متقابل میكنند و
از يكديگر منفعل میشوند و نتيجه اين تأثيرات متقابل ، تغيير مجرا و مسير
حركت میباشد و انعدام به صورت يك پديده و حادثه هيچگاه محقق نمیگردد .
انعدام عبارت است از پذيرش يك شیء ، عدم خود را ، و در فلسفه محقق
شده است كه همه انعدامها نسبی است و انعدام حقيقی به اين معنی كه واقعا
موجودی عدم خود را بپذيرد محال است ( 1 ) . به هر حال عوامل وجودی در
يكديگر تأثير . متقابل میكنند و در نتيجه اين تأثير و تأثر مسير حركات
اشياء تغيير میكند و به واسطه اين تغيير مسير ، آن اثر و معلولی كه در
حقيقت ، پايان يك حركتی بود تحقق نمیپذيرد در صورتی كه اگر اين تأثير و
تأثر واقع نشده بود ، نتيجه و اثر خود به خود حاصل میشد . در اينگونه
موارد ، اثر ، نتيجه همان عوامل موجود است ( نه عوامل معدوم ) ، ولی چون
ما نظر میافكنيم به يك سلسله عوامل ديگر كه آن عوامل میتوانستهاند در
اين عوامل مفروض تأثير بگذارند و مجرای اينها را تغيير دهند و آن عوامل
محقق نشدهاند و در نتيجه عوامل دسته اول اثر خود را نموده است لذا مجازا
میگوئيم : نبودن عوامل دسته دوم ، علت وجود اثر مفروض است و حال آنكه
در واقع اثر مفروض
پاورقی : 1 - ما در " اصول فلسفه و روش رئاليسم " در مقدمه مقاله هشتم بحث مبسوطی درباره اين مطلب كه موجود معدوم نمیشود نمودهايم . |