موضوع قضيه به نحو مخصوصی لحاظ شده است در مثال اول مستقيما يك عده
افراد در نظر گرفته شدهاند و گفته شده كه اين افراد مخصوص معين دارای
فلان صفت هستند و در مثال دوم گفته شده كه فلان مفهوم در ظرف ذهن دارای
فلان صفت است و در مثال سوم گفته شده كه فلان طبيعت اين حيثيت و اين
شأنيت را بالفعل دارد كه اگر موجود بشود دارای فلان خاصيت است و در
مثال چهارم گفته شده كه حقيقت ذات مثلث اين است و هيچ نظر به مرتبه
تحقق و واقعيت آن نداشتهايم و در مثال پنجم گفته شده كه اين ماهيت
همواره خاصيت امكان وجود را دارد و اين خاصيت هم بالفعل بر او مترتب
است و شأنيت چيز ديگر نيست .
بيانی كه حاجی سبزواری در ضمن اشعار گذشته كرد ، به اين نحو بود كه
مناط صدق قضايای خارجيه و حقيقيه انطباق با وجود عينی است ( در خارجيه
عينی بالفعل و محقق و در حقيقيه اعم از وجود بالفعل و وجود مقدر ) و در
قضايای ذهنيه مناط صدق انطباق با نفس الامر است . اين بيان گذشته از
اينكه با بيانی كه خود حاجی در منظومه منطق كرده است مخالفت دارد و
مناقض است ، درست هم نيست ، صحيح همان است كه در منظومه منطق گفته
است . در آنجا گفته است كه مناط صدق قضايای خارجی انطباق با وجود عينی
است و مناط صدق قضايای ذهنی انطباق با وجود ذهنی و مناط صدق قضايای
حقيقيه انطباق با نفس الامر است و ظاهر اين است كه علت اينكه در اينجا
از نظر منظومه منطق عدول كرده است اين است كه ديده اگر در قضايای ذهنيه
بگويد كه مناط صدق انطباق با وجود ذهنی است لازم میآيد كه همه قضايای
كاذبه صادق باشند زيرا هر قضيه كاذبهای انطباق با ذهن دارد زيرا تصور
ذهنی دارد و روی همين جهت است كه ما میبينيم حاجی
|