ما بالقياس كالمضايفين |
ثمت كالمفروض واجبين |
پاورقی : > اشياء با يكديگر يا از نوع وجوب بالقياس است و يا امتناع بالقياس ، يعنی لازم میآيد كه تمام قضايای شرطيه ، ضروريه و يا ممتنعه باشند و هيچ قضيه شرطيه ممكنه وجود نداشته باشد و حال آنكه چنين نيست . البته اين اشكال مهمی است و نديدهايم كسی تا كنون معترض اين اشكال و جواب آن شده باشد . جواب اشكال اين است كه نظر فلسفی و نظر منطقی در اينجا متفاوت است . آنچه گفتيم از نظر فلسفی است كه نظر به متن واقعيات دارد و میخواهد رابطه ميان وجودات واقعی را كه همه شخصی و جزئی هستند با ساير وجودات و يا با عدم ساير وجودات بيان كند ، و البته با اين نظر ميان اشياء جز وجوب بالفعل و امتناع بالقياس حكمفرما نيست . ولی اگر از نظر منطقی بنگريم كه به روابط موضوعات و محمولات و شرطها و جزاها از نظر كلی و عمومی و با توجه به ماهيات كليه اشياء مینگرد ، امكان بالقياس در ميان اشياء هست . مثلا منطقی بطور كلی و به صورت قضيه حقيقيه ( نه خارجيه ) حكم میكند كه هر جا مثلث وجود پيدا میكند بالضروره مجموع زوايايش 180 درجه است يعنی در آنجا يك وجوب بالقياس را بيان كرده است . و در جای ديگر حكم میكند هر جا شكل وجود پيدا كند ممكن است مثلث باشد يعنی طبيعت شكل و ماهيت شكل بطور كلی ايجاب نمیكند كه حتما مثلث باشد ، اگر شكلی مثلث يا مربع شد نه به اقتضای ماهيت شكل است بلكه به اقتضای علت خارجی است ، در اينجا ميان شرط و جزا امكان بالقياس برقرار است نه وجوب يا امتناع بالقياس .