مقدمه دوم :
اين مطلب مسلم است كه هر ماهيتی ممكن الوجود است ( يعنی امكان لازم ماهيت است ) . معنای اين سخن اين است كه هر ماهيتی در ذات خود نسبتش با موجوديت و معدوميت متساوی است ، نه اقتضای موجوديت دارد و نه اقتضای معدوميت ، پس " امكان " يعنی لا اقتضائيت نسبت به وجود و نسبت به عدم . اينكه در اشعار حاجی به ليسيت ذات تعبير شده است مقصود از ليسيت ذات همين امكان يعنی لا اقتضائيت نسبت به وجود و عدم است ، كه گاهی هم از آن تعبير به " عدم مجامع " میشود . پس هر گاه " ليسيت ذات " يا " عدم مجامع " يا " امكان " گفته شود مقصود از همه اينها همان لا اقتضائيت ذات ماهيت است نسبت به وجود و نسبت به عدم ، در عبارت معروف شيخ الرئيس نيز آمده است كه : " الممكن من ذاته ان يكون ليس و من علته ان يكون ايس " يعنی " ممكن " از ناحيه ذاتش اقتضای ليسيت دارد و از ناحيه علتش اقتضای وجود داشتن دارد ، كه مقصود شيخ از اين ليسيت كه در اينجا گفته است همان لا اقتضائيت ذات است نه چيز ديگر .مقدمه سوم :
در مبحث مواد ثلاث يكی از مسائلی كه مطرح میشود اين است كه ملاك