و محسوس و يك مصداق غير محسوس كه تنها اهل دانش قادر به درك آن‏
هستند . در اينگونه موارد اذهان عمومی آن حقيقت را به همان مصداق حسی‏اش‏
تطبيق می‏كند ، زيرا مصداق ديگری غير از مصداق حسی را درك نمی‏كند . اما
اهل دانش كه مصداق ديگر را نيز درك می‏كنند آن حقيقت را با همان مصداق‏
و معنائی كه متناسب است تطبيق می‏كنند . مثلا در لسان شرع گفته شده است‏
كه " علم نور است " و همچنين وارد شده است كه " در جهان آخرت ،
ميزانی برای اعمال به پا داشته می‏شود " : اذهان عمومی كه جز نور حسی و
جز ترازوئی كه جرم اجسام را تعيين می‏كند ، معنی ديگری تصور نمی‏كنند ناچار
اين حقايق دينی را بر همين معانی و مصاديق تطبيق می‏كنند . ولی اهل دانش‏
می‏دانند كه مصداق نور منحصر به نور حسی و مصداق ميزان منحصر به وسيله‏
سنجش جرم اجسام نيست . حكماء معتقدند كه اين مطلب كه در آثار دينی‏
وارد شده است كه " عالم حادث است " نيز عينا همين طور است . آنچه‏
كه بنا بر ادعای متكلمين اجماع و اتفاق بر آن شده است تنها اين مطلب‏
است كه عالم حادث است و اما اينكه حدوث عالم به چه نحو است و كدام‏
يك از معانی حدوث مراد است ( حدوث ذاتی يا حدوث زمانی ؟ ) اين مطلب‏
ديگر بيان نشده است و بلكه گاهی قرائن نشان می‏دهد كه آن حدوث از نوع‏
حدوث ذاتی است .
و اما دليل حكماء بر اينكه حدوث ذاتی هم خود يك نوع حدوث است اين‏
است كه اولا تقدم و تأخر منحصر به تقدم و تأخر زمانی نيست ( مقدمه اول )
و ثانيا معنی حدوث چيزی جز مسبوقيت وجود به عدم ( يا تأخر وجود از عدم‏
) نيست و يكی از معانی عدم هم لا اقتضائيت و ليسيت ذاتی ماهيت است كه‏
از آن به امكان ذاتی و عدم مجامع تعبير می‏شود و اين عدم بر وجود ماهيت‏
تقدم دارد ( مقدمه