پس اعاده معدوم يعنی اعاده عين همان شی‏ء كه فقط بين آن شی‏ء در دو زمان‏
" عدم " فاصله شده باشد . اگر شخصی را كه اكنون در سن پنجاه سالگی قرار
دارد در نظر گرفته و با بيست و پنج سال قبل از آن مقايسه كنيم می‏بينيم‏
از سن بيست و پنج سالگی تا سن پنجاه سالگی يك وجود است كه ادامه و
استمرار داشته است و اين وجودی كه ادامه و استمرار يافته تا به سن پنجاه‏
سالگی رسيده با وجودی كه در سن بيست و پنج سالگی بوده ، يكی است . زيرا
همان " من " كه در سن بيست و پنج سالگی بوده هم اكنون نيز وجود دارد و
همان " من " است كه ادامه يافته تا به سن پنجاه سالگی رسيده و پس از
آن نيز تا به هنگام پيری ادامه خواهد يافت . اكنون اگر فرض كنيم كه‏
انسانی واقعا نيست و نابود شود و برای مرتبه دوم عين همان شخص ، پس از
مدت زمانی اعاده شود بطوری كه فقط زمان ، بين آن دو فاصله شده باشد ، در
اينجا اعاده معدوم انجام گرفته است .
چنين به نظر می‏رسد كه اين مبحث اولين بار در بين فلاسفه اسلامی مطرح شده‏
است و شايد برای اولين بار متكلمين به مناسبت يك اصل از اصول دين يعنی‏
اصل معاد آنرا طرح كرده باشند .
متكلمين در ضمن مباحث وجود و عدم به مناسبت عقيده به معاد اين سئوال‏
را مطرح كرده‏اند كه آيا ممكن است يك شی‏ء پس از آنكه معدوم شد عينا
همان شی‏ء يعنی همان شخص و همان واحد موجود گردد يا نه . برخی از متكلمين‏
كه البته تحقيقی نداشته‏اند - پنداشته‏اند كه موضوع حشر و قيامت و مسأله‏
معاد همان اعاده معدومات است ، به اين معنی كه اشياء و يا حداقل‏
انسانها يك بار معدوم می‏شوند و بار ديگر خداوند متعال آنها را باز
می‏گرداند . و از طرف ديگر چون موضوع حشر و قيامت از ضروريات دين و
مذهب است لذا معتقد شده‏اند كه