تحليل كرد ( 1 ) :
1 - صورت بر دو قسم است : صورت مادی كه مقوم به ماده و وضع و مكان‏
است و صورتی كه مجرد از ماده و وضع و مكان است يا به تجريد تمام ، مثل‏
صور معقوله و يا به تجريد ناقص ، مثل صور متخيله و محسوسه . صورت مادی‏
نمی‏تواند معقول و مدرك بالفعل واقع شود ، ولی صورت مجرد از ماده اگر
تجريد تام داشته باشد معقول بالفعل است و اگر تجريد ناقص داشته باشد
محسوس يا متخيل بالفعل است . پس مناط معلوميت و معقوليت تجرد از
ماده است . زيرا علم حضور است و صورت مادی حضور فی نفسه ندارد ، پس‏
معلوم فی نفسه نيست . ولی صورت مجرده خودش پيش خودش حاضر است و
خودش از خودش غايب نيست ، پس می‏تواند معلوم فی نفسه باشد ، يعنی‏
خودش عين حضور پيش خودش است و خودش از خودش مكتوم و مخفی نيست .
2 - مقدمه دوم به اين صورت تعبير شده است كه " قد صح عند جميع‏
الحكماء ان الصوره المعقوله بالفعل وجودها فی نفسها عين وجودها للعاقل بلا
اختلاف . . ) . ) . اين جمله را می‏توان به اين نحو تعبير كرد كه " معقول‏
" نسبتی به " عاقل " دارد و آن نسبت اينست كه " وجوده فی نفسه‏
ولنفسه " عين " وجوده لغيره " ( ای للعاقل ) ، ولی اين تعبير خلاف‏
مقصود را می‏رساند ، خصوصا اينكه در تعبير ايشان اينطور آمده است كه "
وجوده فی لنفسه عين وجوده للعاقل " ، نه اينكه " وجوده فی لنفسه عين‏
وجوده للعاقل " ؟ يعنی ماهيت صورت معقوله چيزی نيست مگر وجود برای‏

پاورقی :
1 - اين برهان در نيم صفحه از " اسفار " چاپ قديم بيان شده است (
رجوع شود به " اسفار " ، چاپ قديم ، مجلد اول ، صفحه 276 و چاپ جديد
، جلد 3 مرحله تاسعه ، فصل 7 ، صفحات 316 - 313 ) .