شأنيت را بالفعل دارد كه اگر وجود پيدا بكند محمول برايش ثابت است (
1 ) .
اما قضايايی نيز در منطق مورد بحث قرار می‏گيرند كه " وجود " در مفاد
آنها به هيچ نحو دخالت داده نشده است مثل قضايائی كه در تعريفات به‏
كار می‏بريم ( حمل اولی ) مثلا می‏گوئيم انسان حيوان ناطق است ، و يا
قضايائی كه لوازم ذات ماهيت را ذكر می‏كنند و ماهيت ، آن لوازم را قطع‏
نظر از وجود ، و قبل الوجود دارا است ، مثل اينكه می‏گوئيم انسان ممكن‏
الوجود است ( هر چند ما در اين گونه لوازم ماهيات خدشه‏ای داريم كه در
محل ديگر گفته شده است ) .
اين دو قسم قضيه‏ای كه بيان گرديد نه داخل در قضايای خارجيه است و نه‏
در ذهنيه و نه در حقيقيه . و در عين اينكه اين قضايا همگی صادق هستند ولی‏
ما بازاء آنها وجود خارجی يا ذهنی نيست .
برای توضيح بيشتر مطالب گذشته می‏گوئيم كه گاهی گفته می‏شود تمام حاضرين‏
اين كلاس دانشجو هستند و در اينجا نظر به يك عده اشخاص معين است كه‏
اين اشخاص معين دارای فلان صفت هستند و گاهی گفته می‏شود كه انسان نوع‏
است و در اينجا مقصود اين است كه اين مفهوم انسان در ظرف ذهن متصف به‏
صفت نوعيت است و گاهی گفته می‏شود كه 25 مساوی 5 ضربدر 5 است و يا در
تعريف مثلث گفته می‏شود كه شكلی است كه بر او سه خط مستقيم احاطه كرده‏
است و گاهی گفته می‏شود آدم دو سر امكان وجود دارد . در هر يك از اين‏
موارد

پاورقی :
1 - تحقيق در معنا و مفاد قضايای حقيقيه با توجه به اشتباهات عظيمی كه‏
در اين زمينه برای منطقيين و غير منطقيين دست داده است ، خارج از حدود
اين كتاب است و ما اين مطلب را به نحو مبسوط در جاهای ديگر بيان‏
كرده‏ايم و در اينجا صرفا به اشاره‏ای قناعت می‏كنيم .