مقدمه اول :
بطور كلی مفهوم ذهنی ، عين حكايت است و متقوم است به اينكه از چيزی و واقعيتی حكايت كند ، خواه آن چيز ، واقعيت ذهنی باشد و خواه ، واقعيت خارجی باشد ، و خواه آنكه اين حكايت ، بالذات باشد يعنی عين معنی تصور شده از اين مفهوم ذهنی در خارج محقق باشد و يا آنكه اين حكايت بالعرض باشد . اساسا معنی ندارد كه ذهن مفهومی را بسازد كه آن مفهوم هيچگونه مصداقی نداشته باشد ، نه بالذات و نه بالعرض ، نه در درون نفس انسان و نه در خارج از نفس انسان . بنابراين آنچه در ابتدای اين فصل گفته شد كه عدم مصداقی ندارد بايد اينطور توجيه شود كه عدم ، مصداق بالذات ندارد و اما چگونه ممكن است كه ذهن بدون ملاك و بدون مناط يك مفهومی را از پيش خود بسازد ( 1 ) .مقدمه دوم :
در مبحث حقيقت تصور و تصديق و مبحث اجزاء قضيه آنجا كه فرق بين قضيه موجبه و سالبه بيان میشود تحقيق شده است كه حقيقت قضيه سالبه در مورد قضايای بسيطه حكم به ارتفاع موضوع است و در مورد قضايای مركبه حكمپاورقی : 1 - در جلد دوم " اصول فلسفه و روش رئاليسم " مشروحا بيان شده است كه تخيل بی اساس به معنی اينكه يك صورت بسيط ذهنی اصلا مصداق نداشته باشد محال است . تخيلات بی اساس برای ذهن انسان همانا تركيباتی است كه در اثر قوه متصرفه پيدا میشود و چون " عدم " مفهومی است بسيط ، پس بطور قطع و يقين بدون مصداق نيست .