جواز اعاده معدوم و بلكه وقوع و تحقق آن از ضروريات دين و مذهب است .
ولی محققين از متكلمين و قاطبه فلاسفه اعاده معدوم را امری محال و موضوع
حشر و قيامت را بيگانه از اين مسأله دانستهاند و چنانكه میدانيم در آثار
مقدس دينی و مذهبی نيز تعبيراتی كه از حشر شده است هيچ كدام حتی اشعاری
به اعاده معدوم ندارد . همه آن تعبيرات اشعار يا تصريح دارد به اينكه
نشئه ديگری موجود است كه حكم دنباله اين نشئه را دارد و اين نشئه ، "
اولی " و آن ديگری " عقبی " است ، اين ، " دنيا " و آن ديگری "
حشر و نشر و قيامت " است .
متكلمين در اينجا مرتكب دو اشتباه بزرگ شدهاند ، يك اشتباه شرعی و
دينی كه موضوع حشر و قيامت را اعاده معدوم دانستهاند و يك اشتباه عقلی
و فلسفی كه اعاده معدوم را جايز دانستهاند . و از اشتباه اول ، " صغری
" و از اشتباه دوم " كبری " و از مجموع قياسی تشكيل دادهاند . اما
فلاسفه معتقدند كه : اولا اعاده معدوم ، محال است و اگر چيزی نيست و
معدوم شد ، آنچه كه دوباره به وجود میآيد عين آن نخواهد بود ، بلكه شبيه
و همانند آن است . لذا حاجی سبزواری كه از مشرب فلاسفه پيروی میكند چنين
میگويد :
اعاده المعدوم مما امتنعا
|
و بعضهم فيه الضروره ادعی
|
يعنی اعاده معدوم از جمله مسائلی است كه ممتنع و محال است . و برخی
از فلاسفه - خصوصا بو علی سينا - مدعی هستند كه اين مسأله از بديهيات
است و نيازی به دليل و برهان ندارد . ولی در عين بی نيازی از دليل و
برهان ، باز هم فلاسفه دلايلی برای اثبات مدعای خود اقامه كردهاند كه به
آنها اشاره خواهيم كرد .