ذاتی است نه قدم زمانی .
متكلمين يك ايراد دينی بر حكماء می‏گيرند و می‏گويند : حدوث عالم مورد
اجماع همه اديان است و قدم عالم خلاف اجماع همه اديان است . غزالی كه‏
در اينگونه مسائل طرز تفكر كلامی دارد يكی از ايرادهای معروفش در كتاب‏
تهافت الفلاسفه بر بوعلی سينا همين ايراد است .
اما حكماء جواب می‏دهند كه آنچه مورد اجماع اديان است حدوث عالم است‏
نه حدوث زمانی عالم . اديان گفته‏اند كه عالم حادث است يعنی عالم از
خود پديد نيامده است بلكه از علتی پديد آمده است و آنچه مورد نظر اديان‏
است مخلوقيت و معلوليت عالم و ناشی شدن از علت ازلی يعنی خداوند است‏
و اما اينكه آيا زمانی بوده است كه عالم نبوده مورد نظر اديان نيست .
صدرالمتألهين از حكماء اسلامی پس از آنكه حركت جوهريه را اثبات كرد ،
ثابت نمود كه عالم از سر تا پا حدوث تدريجی دائم است يعنی جهان دائما
در حال حدوث و تجدد از يك طرف و زوال و فنا از طرف ديگر است و اين‏
جريان هميشگی است . صدرالمتألهين از طرفی سخن حكماء را تائيد كرد كه هر
اندازه به عقب برگرديم به نقطه شروعی نمی‏رسيم و نبايد برسيم ، زيرا علاوه‏
بر اينكه فی حد ذاته امر محالی است با " عليت تامه " و " فياضيت‏
علی الاطلاق " و " قديم الاحسان بودن " ذات باری منافات دارد و از طرف‏
ديگر طبق حركت جوهريه ثابت كرد كه " قديم زمانی در طبيعت وجود ندارد
" . طبيعت از رأس تاذيل اعم از جواهر و اعراض و اعم از عنصری و فلكی‏
و از بسيط و مركب و از اصول و فروع و از ماده و صورت غرق در حدوث است‏
، و از اين نظر حق با متكلمين است كه منكر قديم زمانی در عالم محسوس‏
می‏باشند .