چنين امری باعث تعجب و شگفتی نيست . زيرا علما و دانشمندان همچون‏
رهروانی هستند كه مسافت بسياری از راه پر پيچ و خم كوهستان را برای‏
رسيدن به قله كوه طی كرده‏اند و لذا لغزش آنان به همان اندازه بزرگ و
خطرناك است و ای بسا به دره هولناكی سقوط كنند ( 1 ) . اما افراد عادی‏
كه به چنين سقوطی دچار

پاورقی :
1 - برای مثال چندين نمونه از لغزشگاه‏هائی را كه بشر به آن دچار شده‏
است ذكر می‏كنيم :
الف - در قرآن مجيد آمده است : " أفی الله شك فاطر السموات والارض‏
" يعنی آيا در ذات خدا كه فاطر آسمانها و زمين است شك داريد ؟
مراد اين است كه در اين موضوع ، جای هيچگونه شك و ريبی نيست . زيرا
بشر با همان فطرت اصيل و عمومی خود اين مطلب را درك می‏كند و آن قدر
اين موضوع واضح و آشكار است كه شك و ترديد در آن راه ندارد .
اكنون اگر كسی بگويد پس چرا اينهمه مردم در اين موضوع و يا موضوعاتی‏
نظير آن شك می‏كنند و حتی برخی منكر اين حقيقت روشن شده‏اند در پاسخ‏
می‏گوئيم : شك و شبهه در اين گونه مسائل بخاطر برخورد به بن بست‏هائی‏
است كه نتوانسته‏اند از آن بن بست‏ها خارج شوند و نيز حاضر نشده‏اند كه به‏
نادانی و عدم آگاهی خود اعتراف كنند . بشر ، در مسأله خدا ، از باب‏
اينكه در بين مخلوقات به جستجو و كاوش پرداخته و مثلا در باب عناصر
تحقيق كرده ، مركبات را تجزيه كرده و به اين مطلب رسيده كه بيش از
چهار عنصر اصلی آب و هوا و خاك و آتش ، عنصر ديگری در عالم وجود ندارد
و سپس با دقيق‏تر شدن تجربياتش پی برده است كه اين چهار عنصر هم عناصر
بسيط نيستند و به مدد علم به عناصر ديگری دست يافته است و آنگاه خواسته‏
است خدا را نيز در بين همين مخلوقات و عناصر پيدا كند و لذا اين سئوال‏
را برای خود مطرح كرده است كه آيا موجودی اين چنين را می‏توان در عرض‏
اين اشياء پيدا كرد يا نه ؟ ( و واضح است كه طرح اين سئوال از اصل غلط
است ) .
ب - مسأله ديگر ، مسأله زمان است . در مورد " زمان " چگونه بايد
تحقيق كرد ؟ آيا تحقيق درباره " زمان " همانند تحقيق درباره علت يا
علل سرطان است ؟ آيا بايد در آزمايشگاه‏ها به جستجوی آن پرداخت ؟ آيا
زمان همچون جزئی از اجزاء عالم است و يا >