برای يك جسم حار و حركت داشتن برای يك جسم متحرك كه اموری غير قابل‏
انفكاك هستند و اين است معنای اين بيت كه می‏گويد :
فی عرضی قد بدا مفارقا
لا غير بالجعل المؤلف انطقا
تنها در مورد عرضی مفارق جعل مؤلف را صحيح بدان و در غير عرضی مفارق‏
بدان كه صحيح نيست در حقيقت مفاد اين شعر اين است كه مناط احتياج به‏
جعل تأليفی امكان نسبت ثبوت محمول از برای موضوع است و اگر آنطوری كه‏
ما در مقدمه ششم مستقيما بحث را روی امكان آورديم بيان شود تا شامل جعل‏
بسيط و تأليفی هر دو بشود بهتر خواهد بود كما اينكه بهتر است ما مقدمه‏
ششم و هفتم را يكی قرار دهيم .

مقدمه هشتم :

هر چند اين مقدمه و شايد بعض مقدمات ديگر هم مقدمه مطلب در تحقيق‏
حقيقت جعل نيست بلكه از مسائل مربوط به اين باب است ولی ما در اينجا
به عنوان مقدمه ذكر می‏كنيم . اين مطلب كه در مقدمه هفتم گفته شد كه مثلا
انسانيت از انسان و حرارت از جسم حار و حركت از جسم متحرك و يا مثلا
ناهقيت از حمار قابل انفكاك نيست ، نبايد مبداء اين اشتباه شود كه پس‏
انسان معلول هيچ علتی نيست و ممكن الوجود نيست ، پس انسان هميشه در
جهان بوده و هميشه خواهد بود و هر شی‏ء هر حالتی كه دارد اين حالت را
برای هميشه خواهد داشت و هميشه داشته است . بلكه در اينجا مقصود معنای‏
ديگری است كه از يك تجزيه و تحليل