می‏شود . اگر چه در اين بيت هر دو مطلب ، مغايرت ذهنی و اتحاد خارجی ،
عنوان شده است ولی هدف اساسی مطلب اول است . ما مطلب دوم را ضمن‏
مسئله چهارم يعنی اصالت وجود توضيح خواهيم داد .
اين مطلب نيز جنبه ذهنی دارد يعنی مربوط به عالم ذهن است ، زيرا بحث‏
در اين است كه آيا تصوراتی كه ما از ماهيت اشياء در ذهن داريم عين تصور
ما از مفهوم وجود است يا غير آن ؟ پاسخ اين سؤال هم بديهی است ، واضح‏
است كه تصور ما از انسان ، درخت ، سفيدی ، خط ، عدد و غيره عين تصور ما
از هستی نيست . همچنانكه عين تصور ما از نيستی نمی‏باشد . ما مفهوم هستی‏
و همچنين مفهوم نيستی را بر انسان و درخت و سفيدی و غيره حمل می‏كنيم و
می‏دانيم كه محل اين دو مفهوم بر اين مفاهيم از قبيل حمل يك مفهوم بر خود
( مثلا الف ، الف است ) نيست .
برای درك اين مدعا تصور صحيح آن كافی است و نياز به اقامه برهان‏
نمی‏باشد ، در عين حال برای توضيح بيشتر برخی براهينی را كه بر اين مدعا
اقامه شده است ذكر می‏كنيم :
لصحه السلب علی الكون فقط
و لافتقار حمله الی الوسط
به دليل اينكه سلب وجود از ماهيت صحيح است و به دليل اينكه حمل وجود
بر ماهيت نيازمند به حد وسط است
شرح : قبل از بيان براهين اين مدعا يك نكته را بايد روشن كنيم و آن‏
اينكه مغايرت وجود با ماهيت ، شامل نفی جزء بودن وجود برای ماهيت نيز
هست ، يعنی وجود نه عين ماهيت است و نه جزء آن ، و اگر گفته شود يك‏
فرض ديگر هم هست و آن اينكه ماهيت جزء وجود باشد ، جواب اين است كه‏
اين