مقدمه نهم :

اين مقدمه نيز متمم مقدمه هفتم است ، در مقدمه هفتم رسيديم به اينجا
كه ذاتيات قابل جعل نيستند و تنها عرضيات مفارق هستند كه قابل جعل و
تعلق عليت می‏باشند . در نظر ابتدائی در اذهان چنين وارد می‏شود كه حقائق‏
عالم بعضی قابل معلوليت و مجعوليت و بعضی ديگر غير قابل مجعوليت و
معلوليتند ولی وقتی كه روح اين مطلب را بشكافيم می‏بينيم همه اين اموری‏
كه غير قابل مجعوليت هستند اموری هستند كه در حقيقت بين آنها و بين آن‏
چيزی كه می‏بايست اينها برای اينها برای آنها جعل تأليفی بشوند ( 1 ) .
تعددی و كثرتی در واقع وجود ندارد ، اين كثرت را صرفا ذهن ما ساخته است‏
پس در واقع چيزی نيست كه بحث از مجعوليت يا لا مجعوليت او بشود ،
اينكه می‏گوئيم قابل جعل نيست در حقيقت اين معنی را می‏دهد كه او واقعيتی‏
ندارد و اما در اموری كه می‏گوئيم قابل جعل تأليفی است يعنی عرضی مفارق‏
است ، آن عرضی واقعيتی ماوراء واقعيت مجعول له دارد و لهذا هر جا كه‏
چيزی برای چيز ديگر ثابت می‏شود در واقع و نفس الامر آن چيز واقعيتی از
خود دارد احتياج به جعل نيز دارد ولی در مواردی كه واقعيتی از خود ندارد
مجعوليت نيز وجود ندارد . در اينجا سئوالی هست و آن اينكه در بعضی‏
موارد در عين اينكه لزوم هست ، مجعوليت و معلوليت نيز هست مثلا هر
معلولی لازم لا ينفك علت است . جواب اين است كه آنجا كه گفته می‏شود
تنها در عرضی مفارق جعل است نه در

پاورقی :
1 - چون اين مطلب مربوط به جعل تأليفی بود نه جعل بسيط . در جعل بسيط
به صورت ديگری نظير اين اشكال و جواب هست زيرا مثلا اگر بگوئيم وجود
اصل است و معلول نيست پس ماهيت حقيقتی است لا مجعول ، و جواب همان‏
جواب است .