احتمال اصلا قابل بحث و طرح نيست ، زيرا مفهوم وجود بسيط است و جزء
ندارد و قبلا نيز به آن اشاره شد .
اما توضيح بيت بالا : در اين بيت دو برهان بر مغايرت ذهنی و مفهومی‏
وجود و ماهيت اقامه شده است :
1 - اگر وجود عين ماهيت يا جزء ماهيت می‏بود نفی وجود از ماهيت ممكن‏
نبود و حال آنكه نفی وجود از ماهيت ممكن است و به اصطلاح ، وجود از
ماهيت صحت سلب دارد ، پس وجود عين يا جزء ماهيت نيست .
توضيح اينكه اگر وجود عين ماهيت يا جزء ماهيت باشد ذاتی ماهيت است‏
، و ذاتی شی‏ء قابل سلب از آن شی‏ء نيست . مثلا در تعريف خط می‏گوييم : "
كميت متصل يك بعدی " مجموع اين سه مفهوم ، مفهوم خط را تشكيل می‏دهند و
ممكن نيست كه مجموع اين سه مفهوم را يا يكی از اين سه مفهوم را از خط
سلب كنيم ، مثلا بگوييم خطی كه كميت متصل يك بعدی نيست ، يا كميت‏
نيست يا متصل نيست يا يك بعدی نيست . اما از آن طرف می‏بينيم وجود از
ماهيات امكان سلب دارد ، مثلا گفته می‏شود خط معدوم است ، انسان معدوم‏
است و غيره . و اين است معنی مصراع بالا :
لصحه السلب علی الكون فقط
2 - اگر وجود عين ماهيت يا جزء ماهيت می‏بود اثبات وجود برای هيچ‏
ماهيتی نيازمند به دليل نبود . تصور هر ماهيتی كافی بود برای اثبات وجود
آن ماهيت ، و حال آنكه چنين نيست ، وجود ماهيت بديهی نيست ، نيازمند
به اقامه برهان است .
توضيح اينكه در منطق يادآوری شده است كه ذاتی يك شی‏ء همانطور كه از
آن شی‏ء قابل انفكاك نيست بديهی الثبوت نيز هست ، يعنی پس از آنكه‏
يك