اين است كه در ذهن ما موجود شود . ولی كمتر توجهی كافی است كه ما درك‏
كنيم لازمه اين نظريه و اين تصور ابتدائی قول به " ثبوت ماهيات منفكه‏
عن الوجودين " ( يعنی قول به ثبوت معدومات ) است . پس بطور قطع‏
تشخص و هويت و " آن " بودن شی‏ء به موجود بودن آن شی‏ء وابسته است ،
اگر آن شی‏ء موجود شد به اين معنی است كه هويت خاصی به وجود آمده است و
اگر اين موجوديت از بين رفت ديگر هويتی باقی نمی‏ماند و قهرا وجود ثانوی‏
، هويت ثانوی است .
اكنون با توجه به مقدمه فوق اگر فرض كنيم معدومی بخواهد اعاده شود
معنی آن اين است كه بايد دوباره ايجاد شود ، پس اعاده يعنی ايجاد ثانوی‏
. اكنون آيا ايجاد ثانوی همان ايجاد اولی است ؟ مسلم است كه ايجاد
ثانوی كه در زمان بعد صورت می‏گيرد غير از ايجاد اولی است يعنی دو ايجاد
است نه يك ايجاد ، زيرا اگر ايجاد ثانوی همان ايجاد اولی باشد اعاده‏
معنی ندارد و يا لازم می‏آيد كه در هر جا ايجادی صورت گيرد اعاده معدوم‏
شده باشد يعنی هر وجود ابتدائی را اعاده بدانيم .
اكنون كه ايجاد ثانوی غير از ايجاد اولی است وجود ثانوی هم غير از
وجود اولی است ، زيرا محال است كه ايجاد دو تا باشد و وجود يكی . زيرا
حكما گفته‏اند و ما نيز در پاورقی‏های " اصول فلسفه " ( 1 ) با بيان واضح‏
و مشروح ثابت كرده‏ايم كه ايجاد عين وجود است ( 2 ) پس اگر ايجاد دو تا
شد وجود هم

پاورقی :
1 - " اصول فلسفه و روش رئاليسم " - جلد سوم - پاورقی‏های مقاله هشتم‏
- صفحات 113 - . 110
2 - يعنی ايجاد و وجود هر دو يك چيز است و به عبارت ديگر يك معلول‏
را از يك نظر " وجود " می‏گوئيم و از نظر ديگر كه آن را به فاعل نسبت‏
می‏دهيم " ايجاد " می‏ناميم .