است .
اما اطلاق الهيات به مباحث فلسفه اولی به اعتبار ديگر است ، و آن اين
است كه اين امور غير مشروط يعنی " لابه شرط " از ماده است ، احيانا
اگر گفته شد و كه فلسفه اولی دربارهء امور " مجرده " بحث میكند باز
همين معنی مورد نظر است ، يعنی امور غير مشروط به ماده ، نه امور مشروط
به غير مادی بودن . وجود اين دو اصطلاح در كلمه " الهی " و هم در كلمه
" مجرد " نبايد ما را به اشتباه بياندازد .
پس بنا بر آنچه گفته شد الهيات بالمعنی الاعم را از آن جهت "
الهيات " و يا " مجردات " و احيانا " ماوراء الطبيعه " میناميم كه
حقايقی هستند مجرد از ماده - به معنی غير مشروط به ماده - و به عبارت
ديگر حقايقی هستند " لا بشرط از ماده " ، هم در حد و مفهوم و هم در وجود
و مصداق ، از قبيل مفاهيم وجود و عدم ، و وحدت و كثرت ، و وجوب و
امكان و امتناع ، و حدوث و قدم ، و علت و معلول ، و متناهی و نامتناهی
و غيره . . . ولی در ميان اموری كه در علم الهی درباره آنها بحث میشود
پارهای حقايق هستند ، كه اين حقايق ، " بشرط لا " ، از ماده میباشند .
بنابراين ، از نظر حكمای اسلامی ، تمام فلسفه اولی ، بحث درباره حقايق
مجرده و ماوراء الطبيعی است ، ولی نه به معنای اين كه همه آنها ، بحث
درباره حقايق مبری و منزه از ماديت است . بلكه به اين معنی است كه همه
آنها بحث درباره حقايقی است كه آن حقايق ، به حسب وجود خارجی و هم به
حسب حد و مفهوم ، مخلوط و مشروط و نيازمند به ماديات نيست ، و فقط
بخشی از آن ، درباره حقايق مبری و منزه از ماديت بحث میكند .
گذشته از تسميه و وجه تسميه ها ، به هر حال معلوم شد : موضوع آن علمی
كه به نام فلسفه اولی و يا علم الهی و يا هر نام ديگر . . . خوانده میشود
، " موجود
|