3 - راه فلسفه

تا اينجا گفته شد كه از ميان راههای مختلف خداشناسی ، در راه اول ذهن‏
انسان مستقيما و بلا واسطه ، بدون آنكه شی‏ء يا اصلی را پايه قرار دهد ،
وجود خداوند را ادراك می‏كند . اين ادراك از نوع ادراكات حسی است (
يك حس مرموز باطنی ) كه به نحو شهودی حاصل می‏شود ، راه دوم راه شناسايی‏
مع الواسطه است كه در آن آثار و مخلوقات قرآن كريم آنها را آيات‏
می‏نامد ، واسطه‏ء اثبات قرار می‏گيرند .
راه سوم كه راه عقلی و فلسفی محض است . راهی است كه از مطالعه وجود
و موجود به طور كلی طی می‏شود . در اينجا نيز مانند راه دوم نوعی استدلال‏
در كار است و قهرا وجود خداوند مع الواسطه اثبات می‏شود اما آنچه كه‏
واسطه‏ء قرار می‏گيرد آيات و نشانه‏ها نيستند بلكه يك سلسله اصول عقلی (
بديهی يا نظری ) هستند ( 1 )
در اين راه ، فيلسوف يك محاسبه كلی روی وجود و موجود می‏كند و می‏كوشد
تااين محاسبه را تا آنجا كه ممكن است دقيق‏تر و تحليلی تر انجام دهد .
فلاسفه در محاسبه كلی خود به اين نتيجه رسيده‏اند كه وجود واجب الوجود ،
ضروری است ، به اين معنی كه اگر واجب الوجود نبود هيچ چيز نبود ، و چون‏
چيز ، بلكه چيزهائی هست پس واجب الوجود نيز هست .
فلاسفه اين مطلب را با استدلال های مختلف ذكر كرده‏اند كه برخی از آنها
در اشعار منظومه كه به زودی تفسير خواهيم كرد آمده است. در اين مقدمه ما

پاورقی :
1 - برخی ادعا می‏كنند كه هيچ اصل بديهی عقلی وجود ندارد و هر مطلبی كه‏
ما قبول می‏كنيم يا بايد مستقيما محسوس و مشهود باشد و يا بايد با دليل‏
اثبات شده باشد . اما >