پذير نيست و نه تنها حدوث حركت يا انقطاع حركت يا تند شدن حركت
احتياج به نيرو و قوه دارد بلكه اصل حركت و لو در يك حالت يكنواخت هم
بوده باشد نيازمند به قوه و نيروئی است كه همراه وی بوده باشد .
رابعا معتقد بودند كه در هر حركتی از حركات جسم ، خواه مكانی و خواه
كيفی و خواه وصفی و خواه كمی : فاعل محرك و مباشر حركت ، صورت نوعيه
جسم است كه در بند اول گفتيم . در هر جسمی يك طبيعت نوعی خاص كه گاهی
از آن به طبيعت و گاه به صورت نوعيه تعبير میشود و جود دارد و همان
است كه فاعل محرك شیء است ، و حتی معتقد بودند كه در حركات قسريه كه
بر خلاف ميل و طبع جسم است باز هم همان طبع اوليه جسم است كه در يك
حالت فوق العاده فعاليت میكند .
خامسا معتقد بودن كه حركات قسريه دوام ندارد .
پس قدما برای هر جسم طبيعت مخصوص و مبداء ميل مستقيم ( حركت مستقيم
) قائل بودند و معتقد بودند هر جسم چه در حركت مستقيم و چه غير مستقيم
نيازمند به علت است ، و معقتد بودند علت همان طبيعت خاص شیء است كه
همراه وی و متحد با وی است و تنها با قوهء عقل و استدلال میتوان به وجود
آن اذعان كرد ، و معتقد بودند كه حركت قسری كه آن هم نيز به نوبه خود
معلول همان طبيعت است ولی در يك حال فوق العاده ، دوام پيدا نخواهد
كرد .
ب - نظر علماء جديد : علوم طبيعی جديد روی طرز تفكر مخصوصی كه علم را
از فلسفه جدا میكند ، اولا فرض نمیكند كه جسم مطلق كه در آن هيچ طبيعت
نوعی و هيچ مبدا ميل مستقيم وجود نداشته باشد ممكن نيست : بلكه " جسم
مطلق "
|