بحث و انتقاد :
در اينجا دو اشكال يا ايراد مهم پيش میآيد و آن اينكه ممكن است كسی بگويد بحث حركت طبعی و قسری امروز منسوخ است و عملا هم نتيجهای از آن نمیتوان گرفت ، نه ارزش فلسفی دارد و نه ارزش عملی . اشكال اول اين است كه اساس اين تقسيم بندی مخدوش است ، زيرا اين تقسيم مبتنی است بر قانون احتياج حركت به نيروی حركت دهنده ، و اين همان نظريه قديم ارسطوئی است كه دو هزار سال بر علم حكومت كرد تا آخر الامر به وسيلهء نيوتن و ساير دانشمندان طبيعت شناس مردود شناخته شد و به جای آن قانون جبر در حركت كه يكی از پايههای فيزيك نيوتنی است به رسميت شناخته شد . طبق اين قانون جسم برای نفس حركت نيازمند به عامل نيست ، زيرا خاصيت جسم اين است كه حالت موجود خود را جبرا برای هميشه حفظ میكند بدون آنكه نيازمند به عامل خاصی باشد ، مثلا اگر دارای مقدار يا اندازهء معينی از حركت باشد آن را برای هميشه حفظ میكند بدون آنكه عاملی دخالت داشته باشد . جسم در تغيير وضع خود نيازمند به عامل است ، به اين معنی اثر نيروی خارجی آنست كه حالت حركت جسم را تغيير دهد ، يعنی آن را تند يا كند كند و يا تغيير جهت دهد پس رابطهء نيرو و حركت در اصل حركت نيستپاورقی : > اين بحث از نظر روانشناسی هست كه آيا دين ، فطری است يا غير فطری ؟ معنای اين جمله اين است كه آيا اگر انسان را تحت تاثير هيچ ضربه و نيروی فردی يا اجتماعی خارج از وجود وی قرار ندهيم آيا بحسب طبع گرايش به معنای و مفاهيم دينی دارد يا اينكه اين گرايش از نوع عادتها و عرف ها است كه در اثر دخالت يك يا چند عامل خارجی پديد آمده است .