به حكم يك تمايل ذاتی و يك نيروی داخلی حركت میكند ، و يا اين است كه
حركت مورد نظر را تحت تاثير يك عامل بيرونی انجام میدهد . نوع اول را
حركت طبعی و نوع دوم را حركت قسری مینامند . درباره نوع دوم میگويند
هميشه موقتی است و هيچگاه به صورت يك جريان دائم و هميشگی نخواهد بود
.
اين نظريه حكماء مبتنی بر اصل كلی تری است و آن اينكه هيچ پديدهای
بدون عامل موثر ، يعنی بدون علت نمیتواند وجود پيدا كند . از طرف ديگر
حركت نيز به نوبهء خود يك پديده است پس بدون عامل موثر و محرك نيست
.
اصل ديگری كه مبنای اين نظريه است اين است كه به عقيدهء حكماء هيچ
جسمی در دنيا نمیتواند وجود داشته باشد كه در ذات خود تمايل به نوعی از
حركت نداشته باشد ، و به عبارت ديگر هيچ جسمی نمیتواند وجود داشته باشد
كه در آن قوهای كه آن قوه ، او را به سوئی براند وجود نداشته باشد . نام
آن تمايل يا قوه را طبع يا طبيعت میگذارند ، و چون به عقيدهء حكماء هر
قوهای در هر جسمی او را به صورت نوعی خاص در میآورد كه احيانا آنرا
صورت نوعيه مینامند ، عليهذا جسم مطلق ، يعنی جسمی كه فقط جسم باشد و
تحت نوع خاص در نيايد وجود ندارد ( 1 ) .
حركت قسری از آن جهت قسری ناميده میشود كه قسر به معنی جبر
پاورقی :
1 - به تعبير ديگر میتوان گفت كه آنچه قدما درباب حركت طبعی و قسری
گفتهاند مبتنی بر دو اصل است :
الف - جسم مطلق يعنی جسم خالی از مبداء ميل مستقيم يا قوه يا طبيعت
وجود ندارد .
ب - فاعل مباشر و بلاواسطهء هر حركتی اعم از ارادی و طبيعی و اعم از
طبعی و قسری خود طبيعت است .