بايد منتهی شود به واجب الوجود ، زيرا اگر منتهی نشود تسلسل علل غير
متناهيه لازم می‏آيد و در مباحث علت و معلول اثبات شده است كه تسلسل‏
علل غير متناهيه ممتنع است .
پس خلاصه اين برهان اين است ، هر موجودی يا واجب است و يا ممكن و
اگر ممكن است بايد منتهی و متكی باشد به واجب و گرنه تسلسل علل لازمه‏
می‏آيد و تسلسل علل محال است .
بوعلی سينا در نمط چهارم كتاب " اشارات " ، اين برهان را ذكر كرده‏
است و آن را بهترين برهان دانسته است ، زيرا در اين برهان فقط يك‏
محاسبه عقلی ما را به نتيجه رسانده است و مقدمه‏ای كه در آن به كار رفته‏
و مفروض و مسلم گرفته شده اين است كه اجمالا موجودی در جهان است و جهان‏
- بر خلاف ادعای سوفسطائيان - پوچ در پوچ و هيچ در هيچ نيست ، و البته‏
اين مقدمه بديهی مرز فلسفه و سفسطه است و از بديهی‏ترين بديهيات است .
و هيچ موجودی از موجودات مقدمه قرار داده نشده است يعنی چنين نيست كه‏
وجود موجود خاصی از قبيل انسان ، حيوان ، زمين ، آسمان و يا هر چيز ديگر
قبلا قطعی و مسلم گرفته شده باشد و سپس آن موجود خاص پايه و مبنا و
نردبان برای اثبات ذات حق قرار گرفته باشد و در نتيجه وجود شی‏ء ديگر از
وجود باری تعالی قطعی تر و مسلم تر فرض شده باشد . خير ، هيچ موجودی از
موجودات پايه و پله و نردبان قرار نگرفته است . آنچه قبلا قطعی و مسلم‏
گرفته شده است چند اصل كلی و قاعده‏ء عقلی است .
1 - اجمالا موجود و بلكه موجوداتی در جهان هست ، جهان هيچ در هيچ نيست‏
.
2 - موجود به حصر عقلی يا واجب است ياممكن .