خاصی داشتند ، گروهی ديگر كه عقائدی برضد عقايد اين عده داشتند برای اين
كه فروتنی كرده باشند ، خود را سوفيست و دانشور نخوانده بلكه خود را "
فيلاسوفيا " ( 1 ) يعنی " دوست دار دانش " خواندند ، سقراط و افلاطون
و ارسطو از اين دستهاند . دسته اول منكر حقيقت و احيانا منكر واقعيت
بودند ، ولی دسته دوم معترف به واقعيت و امكان شناخت آن ، چنان كه
هست ، بودند . از آن به بعد " فيلاسوفی " گری نقطهء مقابل " سوفيست
" گری شناخته شد . در زبان عربی " فيلاسوفی " گری را فلسفه و "
سوفيست " گری را سفسطه خواندند .
هر چند كلمه فلسفه متضمن نوعی تواضع است و در اصل مفهوم دوستداری
دانش را میدهد ولی در اصطلاح به معنی مطلق دانش است . فلسفه ارسطو شامل
مجموع دانشهای ارسطوئی در همه زمينهها بود .
اين لغت در اصطلاح فلاسفه ، از قديم تا قرون جديد به مطلق دانش و
معرفت بشری اطلاق میشد ، البته دانش و معرفتهای كلی و استدلالی و عقلی .
عليهذا تمام علوم ادبی از قبيل تاريخ و لغت و دستور زبان و همچنين علوم
دين از قبيل فقه و اصول از فلسفه خارج بود . حتی علم پزشكی به اعتبار اين
كه جزء علوم طبيعی است به عنوان يك رشته از فلسفه طبيعی از آن ياد میشد
.
فلسفه و علم
در عصر جديد كه تحولی در روش و سبك تحقيق علمی رخ داد و روش تجربی
جانشين روش قياسی و استدلالی شد ، عدهای از دانشمندان آن دسته از علوم را
كه با روش عينی و تجربی قابل تحقيق بود نام " علم " نهادند و آن دسته
ديگر علوم
پاورقی :
Philosophia - 1