3 - ممكن در وجود خود نيازمند به علت موجده است .
4 - سلسله علل ممكنات بايد به واجب منتهی شود ، زيرا تسلسل محال است‏
، بوعلی فقط به همين جهت كه موجودی خاص پله و نردبان اثبات واجب قرار
نگرفته است اين برهان را " برهان صديقين " خوانده است . و مدعی شده‏
است كه در واقع خود واجب دليل خودش قرار گرفته است . آفتاب آمد ،
دليل آفتاب .
ولی صدرالمتألهين معتقد است كه با اين كه برهان بوعلی برهان تمامی‏
است عالی‏ترين برهان نيست ، عالی‏ترين برهان كه شايسته است برهان صديقين‏
ناميده شود برهان ديگری است و ما ضمن شرح اشعار منظومه از آن ياد می‏كنيم‏
. ( 1 )

پاورقی :
1 - برهان صديقين كه صدرالمتألهين اقامه كرده است مبتنی بر دو اصل‏
اساسی فلسفه او ، اصالت وجود و وحدت وجود است . و اينك تقرير برهان :
اين برهان به مقدمه نياز دارد :
مقدمه اول اين است كه چنانكه در محل خود ثابت شده است ، ماهيات‏
اموری اعتباری هستند ، و آن چيزی كه قطع نظر از اعتبار ذهنی متحقق است و
واقعيت دار است و بلكه عين تحقق و واقعيت است وجود و هستی است . (
اين مساله همان است كه " اصالت وجود " ناميده می‏شود ، و صدرالمتألهين‏
در ميان فلاسفه ، قهرمان اين مساله به شمار می‏رود . يعنی او است كه اين‏
مساله را برای اولين بار به اين صورت طرح كرده و براهين محكمی بر آن‏
اقامه نموده است . جای اين مساله در امور عامه است ، نه الهيات‏
بالمعنی الاخص ) .
مقدمه دوم اين است كه وجود - كه بنا بر اصالت وجود ، متحقق است و
بلكه عين تحقق است ، و حقيقت است و بلكه جز وجود چيزی نيست - در ذات‏
خود اقتضا دارد وحدت را . يعنی حقيقت وجود ، اولا حقيقت واحد است نه‏
حقيقت های متباينه و به تعبير ديگر ( اگر چه تعبير نارسائی است ) ،
حقيقت وجود طبيعت واحد دارد نه طبايع متعدده . و ثانيا اين حقيقت در
ذات خود از آن جهت كه وجود است وحدت را اقتضا می‏كند ، پس هر چه را
حقيقت فرض كنيم بازگشتش به همان حقيقت وحدانی است . يعنی هر چه هست‏
همان حقيقت وجود ، و يا شئون و تجليات وجود است و به هر حال ثانی برای‏
او نيست . >