می كنيم كه استدلال جداگانه‏ای به شمار می‏رود .
قبل از بيان اين مطلب تذكر چندمقدمه در اينجا لازم است :
مقدمه اول : در محل خود ثابت شده است كه : هر پديده‏ای كه در عالم‏
حادث می‏گردد قبلا قوه آن پديده ، يعنی استعداد و امكان استعدادی آن موجود
بوده است . حكماء ثابت كرده‏اند كه :
" كل حادث مسبوق بقوه و ماده تحملها " از اين روی هر حدوث و
پيدايشی ، نوعی خروج شی‏ء از قوه و استعداد به حد فعليت و كمال است .
مقدمه دوم : و نيز در محل خود ثابت شده است كه ماهيت حركت عبارت‏
است از : خروج شی‏ء از قوه به فعليت ، تدريجا . و باز ثابت شده است كه‏
در طبيعت همه چيز تدريجا از قوه به فعليت ، خارج می‏گردد پس همه پديده‏
ها از طريق حركت به وجود می‏آيند .
مقدمه سوم : همچنان كه قبلا اشاره شد : حركت نيازمند به محرك است و
خروج شی‏ء از قوه به فعليت ( هر چند فرض كنيم دفعی باشد نه تدريجی )
نيازمند به مخرج است .
مقدمه چهارم : اين مطلب معلوم است كه فاقد كمال ، نمی‏تواند معطی كمال‏
باشد و به قول معروف :
كهنه ابری كه بود ز آب تهی
كی تواند كه كند آب دهی ؟
يك موجودی كه در مرتبه پائين تر است ، امكان ندارد كه بتواند وجود را
قی تر را افاضه كند و ببخشد .
و از طرفی می‏دانيم كه : علم و ادراك و تفكرات و تعقلات ، خصوصا با
توجه به اصل اتحاد عالم و معلوم و عاقل و معقول ، در درجه تكامل يافته‏
وجود است .