باز قوه‏ء مدركه است كه قوه‏ء شوقيه را تحريك می‏كند . پس قوه‏ء مدركه‏
مبداء قوه‏ء شوقيه و قوه‏ء شوقيه مبداء قوه‏ء عامله است و قوه‏ء عامله نيز
مبداء فعل و عمل خارجی است . و به تعبير ديگر قوه‏ء عامله " مبداء قريب‏
" فعل و قوه‏ء شوقيه " مبداء بعيد " آن و قوه‏ء مدركه " مبداء ابعد "
آن است .
كار قوای مدركه اطلاع رساندن و ساير كارهای اطلاعاتی و به حركت در آوردن‏
قوای شوقيه است و كار قوای شوقيه به حركت در آوردن و بر انگيختن قوای‏
عامله و كار قوای عامله به حركت در آوردن بدن يا يك عضو از اعضاء بدن‏
است . از اين رو است كه حكماء می‏گويند " العامله تحت الشوقيه‏
والشوقيه تحت المدركه " .
فرض كنيد شما در پياده‏رو خيابان حركت می‏كنيد ، در اين بين چشمتان به‏
كتابی ، در ويترين يك كتابفروشی می‏افتد . نام كتاب و نام مولف و موضوع‏
بحث كه بر روی كتاب نوشته شده است نظر شما را جلب می‏كند ، سپس به‏
سمت كتاب فروشی رفته و كتاب را می‏گيريد و باز می‏كنيد و فهرست مطالب‏
آن را می‏بينيد ، آنگاه رغبت خريدن آن كتاب در شما پديد آمده و قيمت‏
آنرا پرداخت كرده و از آنجا خارج می‏شويد . در اين مثال قوه‏ء مدركه ( حس‏
باصره ) وجود چنين كتابی را به ذهن شما اطلاع داده و در اثر اين اطلاع ميل‏
و شوق شما بر انگيخته شده و انديشه خريدن آن در شما پيدا می‏شود . در اثر
اين شوق مسير خود را تغيير داده ، به طرف كتاب رفته تا بالاخره كتاب را
خريده و از آنجا خارج می‏شويد . پس اين قوه‏ء مدركه بوده كه شوق را در شما
بر انگيخته است ، و اين شوق و اراده بوده كه پا را به سوی مغازه به‏
حركت در آورده و زبان را به گفتگو و مذاكره در مورد قيمت كتاب وادار
كرده و دست را به جيب برده و انواع ريزه كاری‏های ديگر را