ولی نه طبيعت اولی بلكه طبيعت ثانوی ( يعنی طبيعت در تحت تاثير يك
عامل خارجی ) يعنی همانطور كه به هنگام حركت سنگ از بالا به پائين
طبيعت خود او است كه او را به پائين میكشددر وقتی هم كه سنگ به بالا
میرود باز طبيعت خود او است كه او را به بالا میكشد ولی در اين حال
طبيعت در تحت تاثيری كه ضربه بر او وارد كرده است كار دوم را انجام
میدهد . پس چنين نيست كه هنگامی كه سنگ از پائين به بالا میرود طبيعت
بيكار باشد و سنگ خود به خود حركت كند ، زيرا هيچ پديدهای خود به خود
نمیتواند حادث شود و خود به خود هم نمیتواند به وجود خود ادامه دهد . و
نيز نمیتوانيم بگوئيم كه عامل حركت همان ضربه است . زيرا ضربه در يك
" آن " حادث شد و از ميان رفت ، پس حتما بايد حكم كنيم كه در اثر
ضربه يك حالت ثانوی در طبيعت پيدا شده و اين خود طبيعت است كه سنگ
را روبه بالا میبرد . و به عبارت متناسب با مصطلحات عصر ما ، ضربهای كه
بر سنگ وارد میشود عكس العملی در طبيعت سنگ ايجاد میكنند ( عكس
العمل به معنی اعم ، نه خصوص عملی در جهت عكس عمل اول ) . معنی ايجاد
شدن عكس العمل ، اين است كه طبيعت نوعی سنگ خاصيتش تحريك و راندن
سنگ است ، چيزی كه هست در حالت عادی آنرا به سوئی و در حالت غير
عادی آنرا به سوی ديگر میراند .
ب - حركت قسری ادامه نخواهد يافت و به پايان خواهد رسيد ، بر خلاف
حركت طبعی كه امكان دوام دارد . چرا ؟ اين را به دو نحو میتوان تقرير
كرد :
يكی اينكه چون اين حركت بر خلاف طبع اولی جسم است خود طبيعت خود
بخود به حال اول بازگشت میكند . عليهذا اگر حركت قسری در خلا
|