است كه ما به خاطر هدف و منظوری ، يك امر دفعی الوجود و آنی الوجود را
از قبيل تماس و ملاقات دو شی‏ء به وجود آوريم ، و مثلا بين دو كره به‏
منظور خاصی ملاقات يا محاذات ايجاد كنيم . پس فرق است بين غايت به‏
معنی اول و بين غايت به معنی دوم . ولی اين نكته نيز ناگفته نماند كه دو
امر منفصل و جدا از هم كه بين آنها رابطه خاص مقدمه و ذی المقدمه نباشد
و يكی بالذات منتقل شونده به ديگری نباشد نمی‏توان به صرف اينكه فرض‏
شود كه منظور فاعل از ايجاد يكی از آنها ، ديگری بوده است يكی را غايت‏
ديگری بدانيم ، بالاخره بايد حركتی باشد و تدرج و انتهائی باشد ، ولو
اينكه اين حركت درنفس فاعل باشد .

مقدمه دوم :

در وجود انسان قوای مختلفی وجود دارد ، اما اينكه عدد اين قوا چقدراست‏
و با چه مقياسی می‏توان اينها را شماره كرد بحث مفصلی در مباحث نفس در
اين زمينه هست و شايد ازهمه مفصل‏تر درميان قدما بحثی است كه در اوئل‏
سفر نفس " اسفار " ايراد شده است . علماء معرفه النفس جديد نيز در
مقام شمردن قوای وجود انسان برآمده‏اند .
قدما در مقام دسته بندی قوای وجود انسان گفته‏اند قوای وجود انسان از
نظر كلی سه دسته است : قوای عامله ، قوای شوقيه ، قوای مدركه .
قوای عامله عبارت است از نيروهائی كه در عضلات بدن پخش شده است كه‏
مبدأ حركاتی در بدن می‏گردد . مثلا بازو حركت می‏كند ، انگشتان هر يك جدا
جدا حركت می‏كنند ، پاها حركت می‏كنند ، فك پايين حركت می‏كند ، سر ،
روی گردن حركت می‏كند ، پلكها حركت می‏كنند ، قلب و كبد و كليه و روده و
معده همه حركاتی دارند . همه اين حركات در اثر قوائی كه به وسيله اعصابی‏