و راننده‏ء جسم است و آن حيثيت قابل لمس نيست ، فقط بحكم عقل وجود آن‏
را كشف می‏كنيم ، اين حيثيت همان است كه به نامهای " طبيعت " ، "
صورت نوعيه " و غيره خوانده می‏شود .
از نظر آن دانشمندان ، سنگ چه در وقتی كه رو به پايين می‏آيد و چه در
وقتی كه رو به بالا می‏رود تحت تاثير نيروی داخلی و ذاتی خودش است ، گو
اينكه در وقتی كه از پائين به بالا می‏رود تحت تاثير عكس العملی است كه‏
نيروی داخلی و ذاتی در مقابل ضربه ای كه از خارج وارد شده نشان می‏دهد .
هيچ دانشمندی ( 1 ) از دانشمندان پيشين معتقد نبوده است كه هر حركت‏
برای اينكه دوام پيدا كند نيازمند به نيروی خارجی است كه دائما همراه آن‏
باشد و بر روی آن اثر بگذارد .
به نظر می‏رسد اين اشتباه از آنجا پيدا شده كه در سخنان فلاسفه لزوم‏
نيروی محركه را ديده‏اند و پنداشته‏اند كه مقصود فلاسفه ازنيروی محركه ،
نيروهای خارجی وارد بر جسم است كه مورد توجه علمای طبيعی و فيزيك است‏
. آنچه فيزيك ( يا طبيعيات ) جديد به ثبوت رسانيده است عدم نيازمندی‏
حركت است به نيروئی كه از خارج بر جسم وارد شده باشد ، و اما بی نيازی‏
حركت از نيروی داخلی و ذاتی جسم و اينكه اساسا آيا هر جسمی دارای يك‏
نيروی داخلی و ذاتی هست يا نيست نه مورد نظر فيزيك است و نه می‏تواند
باشد .
و اما از جنبه عملی: قبلا گفتيم كه درباره عدم قسر دو نظر است. طبق يك‏

پاورقی :
1 - طبق آنچه از كتاب " نظر متفكران اسلامی درباره‏ء طبيعت " ظاهر
می‏شود خود ارسطو معتقد بوده است كه نيروی دهنده‏ء حركت ، جذب يا دفع‏
هواست ، عليهذا خود ارسطو قائل بوده است كه در حال قسر هميشه عامل‏
خارجی بايد دخالت كند .