باشد ، افعال ذات باری همه دارای غايت می‏باشند ، و اگر مقصود اين است‏
كه ذات باری غايت داشته باشد و مقصود از غايت هم " مااليه الحركه "
باشد جواب منفی است ، يعنی چنين غايتی در كار نيست . و اگر مقصود اين‏
است كه فعل يا فاعل غايت داشته باشد و مقصود از غايت هم " ما اليه‏
الحركه " باشد جواب مثبت است . زيرا چنانكه گفتيم رابطه‏ء ذات حركت‏
با هدف خود طبيعی است و حركت طبيعتا جهت دار و هدف دار و وابسته به‏
جهت و هدف خودش است و چون ذات باری علم دارد به نظام هستی چنانكه‏
هست و اراده می‏كند نظام هستی را چنانكه طبعا و ذاتا بايد باشد پس ذات‏
باری هر چيزی را برای همان منظور ايجاد می‏كند كه آن چيز ذاتا به سوی آن‏
است ، و قهرا چنانكه گفتيم در اين مورد " ما اليه الحركه " و " منا
لاجله الحركه " يكی است . پس لازم نمی‏آيد كه ذات باری ناقص و مستكمل‏
باشد ( زيرا اين اشكال وقتی لازم می‏آيد كه ذات باری خود ، " ما اليه‏
الحركه " داشته باشد ) و نيز لازم نمی‏آيد كه ذات باری حكيم نباشد ، زيرا
پس از آنكه معلوم شد كه فعل باری ذاتا به سوی هدف و مقصد است و او فعل‏
خود را برای همان هدف و مقصد ايجاد می‏كند پس حيكم است و فعلش خالی از
غرض نيست . لازمه‏ء حكيم بودن اين نيست كه خود حكيم از فعل خود مستفيد
گردد و وجود خود را به اين وسيله تكميل كند .
ضمنا از آنچه گفته شد معلوم شد كه اختلاف اساسی ميان الهيون و ماديون‏
اين است كه از نظر ماديون هر موجودی در حالی به وجود می‏آيد كه " طبعا
" به سوئی روان نيست و جهت و قبله‏ء خاصی ندارد . اما به عقيده‏ء الهيون‏
ذره ای نيست مگر اينكه همراه هستی او توجه به هدف خاصی هست و دارای‏
قبله‏ء معينی است . و البته همه‏ء قبله ها وجهت ها در نهايت امر منتهی‏
می‏گردد به يك قبله‏ء اصلی و