اقامه میشود - به استثنای برهان صديقين - همين قدر اثبات میكنند كه عالم
، خالی از واجب الوجود نيست . بنابر اين " يگانگی " واجب الوجود ،
بايد با ادله جداگانه اثبات شود . يكی از آن براهين ، همان است كه در
بالا بدان اشاره شد ، و توضيح آن اين است كه :
" ذات واجب ، به حسب حصر عقلی از اين سه شق خالی نيست " :
1 - يا اقتضای وحدت میكند يعنی لازمه ذاتش وحدت است .
2 - يا اقتضای كثرت دارد يعنی لازمه ذاتش كثرت است .
3 - و يا لااقتضاء است ( از اين نظر مانند ممكنات است ) ، يعنی نه
اقتضای وحدت دارد و نه كثرت .
در صورت اول - اقتضای وحدت : اگر ذات واجب ، مقتضی وحدت باشد ،
يعنی لازمه ذاتش يگانگی باشد ، پس مدعای ما حاصل است ، و آن اين است
كه واجب الوجود ، واحد است و وحدت ، لازمه ذات اوست .
در صورت دوم - يعنی اگر اقتضای كثرت بكند ، لازم میآيد كه هيچ واحد
واجب الوجود ، وجود نداشته باشد ، پس مستلزم اين است كه كثير هم وجود
نداشته باشد . زيرا اگر " كثرت " ، لازمه ذات شی باشد ، نظر به اينكه
ذات شيیء جدا و منعزل از افراد خود نيست ، بلكه عين افراد است ، پس
" هر فردی " از " ذات " موجود گردد ، لازم میآيد كه آن فرد " كثير
" باشد ، يعنی " افراد " باشد . و باز " هرفردی " از آن افراد ، لازم
میآيد كه " متكثر " باشد ، يعنی " افراد " باشد . و همچنين " هرفردی
" از آن افراد الی غير النهايه . . . و هرگز منتهی نخواهد شد به فردی كه
آن فرد ، واقعا " فرد " و " واحد " باشد .
پس لازم میآيد كه هيچ فرد واحدی كه مصداق واجب الوجود باشد ،
|