فلاسفه مسئله زمان و سابقه نيستی مطرح نيست .
ولی صدرالمتالهين در اين مورد نظر خاصی آورده كه با نظر متقدمان مخالف‏
است . صدرالمتالهين در اين مورد نظر خاصی آورده كه با نظر متقدمان‏
مخالف است . صدرالمتالهين ضمن قبول اين كه هر حادثی نيازمند به علت‏
است و هم قبول اين كه هر ممكن الوجودی نيازمند به علت است ، پس از
طرح مسئله اصالت وجود به صورت روشن و تائيد و دفاع از آن ، و قبول اصل‏
وحدت تشكيكی وجود مدعی شد كه ماهيت به حكم اين كه اعتباری است از حريم‏
عليت و معلوليت و نيازمندی و بی نيازی و موجوديت و معدوميت خارج است‏
. و از اين نظر مستقلا حكمی ندارد بلكه تابع وجود است ، آن جا كه وجودی‏
علت است ، برای ماهيت آن وجود هم بالتبع عليت اعتبار می‏شود . و آنجا
كه وجود معلول است ، برای ماهيت آن وجود هم معلوليت اعتبار می‏شود . و
طبعا نيازمندی ماهيت به علت نيز تبعی و مجازی است پس نياز و بی نيازی‏
را نبايد خارج از وجود دانست . مراتب وجود از نظر غنا و فقر و شدت و
ضعف و محدوديت و عدم محدوديت و نياز و بی‏نياز متفاوتند . مرتبه قوی و
شديد و لايتناهی وجود ، بی نياز از علت است و مراتب ناقص و ضعيف وجود
، نيازمند به علت‏اند ، همان طور كه شدت ، قوت و غنای يك مرتبه از
وجود ، ذاتی او است و معلل به علتی نيست ، نقص و ضعف مرتبه ديگر نيز
ذاتی و غير معلل است . يعنی وجود ضعيف و ناقص كه معلول است خودش‏
معلول است نه ضعفش و نقصش .
پس سلوك فكری صدرالمتالهين با سلوك فكری امثال بو علی متفاوت بوده‏
است . سلوك فكری صدرالمتالهين از اين راه بوده است كه اول مسئله‏
اصالت وجود و اصالت ماهيت را طرح كرده و به اصالت وجود رسيده است .
سپس مسئله شدت وضعف مراتب وجود و اين كه حقيقت وجود يك واحد ذی‏
مراتب است برايش