ايجاب می‏كند معدوم باشد ، آن چنان كه جفت بودن برای گردو ، مقدار و
مساحت معين و يا شكل كره يا مكعب يا استوانه داشتن برای جسم ضروری‏
نيست و از جسم قابل تفكيك است ، چنين موجودی به حسب تعريف ممكن‏
الوجود است .
اكنون كه دانستيم موجود بلكه موجوداتی در جهان هست و موجود به حسب‏
فرض عقلی از يكی از دو قسم بالا خارج نيست ، می‏گوئيم هر موجودی را كه در
نظر بگيريم يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود . اگر واجب الوجود
است مدعای ما كه در حال حاضر اين است كه جهان هستی از واجب الوجود
خالی نيست ثابت می‏شود ( 1 ) و اگر ممكن الوجود است بايد واجب الوجودی‏
در كار باشد تا اين ممكن الوجود موجود شود . زيرا ممكن الوجود به حسب‏
فرض از ناحيه ذات خود ايجاب نمی‏كند كه موجود يا معدوم باشد ، پس‏
موجود بودن و موجود نبودن او وابسته است به علتی خارج از او و با موجود
بودن آن علت ، از موجود می‏شود و با نبودن آن معدوم می‏گردد . پس آن علت‏
را مورد بررسی قرار می‏دهيم و همين دو فرض را درباره او اجراء می‏كنيم‏
زيرا آن علت يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود . اگر واجب الوجود
است مدعای ما ثابت است و اگر ممكن الوجود است نيازمند به علت ديگری‏
است كه آن نيز ، يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود و اگر ممكن‏
الوجود است نيازمند به علت ديگری و همين طور ، و بالاخره

پاورقی :
1 - همان طوری كه قبلا اشاره كرديم ما در اين مرحله هنوز در مقام اثبات‏
وجود واجب الوجود در مقابل نفی واجب الوجود و ادعای اينكه واجب‏
الوجودی در جهان نيست می‏باشيم .
اما اينكه واجب الوجود يكی است يا بيشتر ؟ و هم اينكه آيا واجب‏
الوجود از سنخ جسم و ماده است يا مجرد از ماده است و ديگر اينكه چه‏
صفات ثبوتيه و چه صفات سلبيه بايد داشته باشد به تدريج مرحله به مرحله‏
در مراحل بعد اثبات می‏شود .