شرح : اين بحث مربوط است به مسئله مهم تناهی يا عدم تناهی ابعاد عالم‏
جسمانی . اين مسئله همانطور كه در منظومه بيان شده است جزء طبيعيات‏
يعنی از لواحق و عوارض جسم طبيعی شمرده می‏شود نه از الهيات و عوارض و
لواحق موجود بما هو موجود .
اين بحث ، بسيار مهم و شيرين و ارزنده است . در اينجا می‏خواهيم‏
بدانيم جهانی كه در آن زندگی می‏كنيم از نظر وسعت و گسترش چه وضعی دارد
، فرضا بخواهيم با سرعتی معادل سرعت نور به خط مستقيم رو به يك جهت‏
حركت كنيم آخر به كجا خواهيم رسيد ، آيا به جائی منتهی خواهد شد كه در
آنجا جهان پايان يافته باشد و يا به اصطلاح آيا عالم محيطی دارد و يا
محيطی ندارد و به همين دليل وسط و مركز هم ندارد همه جا مانند مركز است‏
و اگر ميلياردها ميلياردها سال نوری حركت كنيم از نظر پيمودن فضای بی‏
منتهای عالم مثل آن است كه سر جای خود ايستاده‏ايم .
بديهی است كه اين مسئله را با احساس و تجربه نمی‏توان تحصيل كرد ، فقط
براهين فلسفی يا رياضی می‏تواند راهنمای ما باشد ، و احينا مسائل تجربی‏
شايد بتواند ماده برای برخی براهين فلسفی يا رياضی واقع شود .
حكماء قديم عموما طرفدار تناهی ابعاد عالمند ، علماء جديد در اين مساله‏
وحدت نظر ندارند و برخی اين مساله را جزء مجهولات غير قابل تحقيق‏
می‏دانند . ولی برخی ديگر از اظهار نظر خودداری نمی‏كنند . اينشتاين‏
دانشمند بزرگ فيزيك جديد در عصر ما طرفدار تناهی ابعاد است .
حكماء قديم براهين زيادی بر تناهی ابعاد اقامه می‏كنند ، يكی از آنها
برهانی است كه معروف است به برهان سلمی يعنی برهان نردبانی كه در سه‏
شعر بالا بدان اشاره شده است .