نظر دوم ، نظر اشاعره

اشاعره ، كه دسته‏ای ديگر از متكلمين اسلامی هستند ، درست در جهت عكس‏
معتزله در اين باب نظر دارند .
آنها گفته‏اند : ذات حق موصوف به پاره ای از صفات ، و منعوت به‏
پاره‏ای از نعوت است ، و آن صفات ، به حكم اين كه : صفت بايد غير از
موصوف باشد ، مغاير با ذات حقند . و به اصطلاح : زائد بر ذات حقند ، و
چون موصوف " واجب الوجود " و " قديم الوجود " است بايد اين صفات‏
هم مانند " موصوف " واجب الوجود و قديم الوجود باشند . پس صفات‏
واجب الوجود مانند ذات واجب الوجود ، هم واجب الوجود و هم قديم‏
الوجودند . اين است كه اشاعره ، معتقدند : به " قدمای ثمانيه " ، يعنی‏
به : هشت موجود قديم ، و در واقع به " هشت واجب الوجود " معتقدند .

نظريه سوم : عقيده حكمای اسلامی

نظريه حكمای اسلامی ، نظريه‏ای است كه هم منطق و استدلال ، آن را تائيد
می‏كند و هم متون اسلامی ، و آن اين است :
ذات واجب ، واقعا متصف به يك سلسله صفات می‏گردد ، ولی دليلی نيست‏
بر اين كه لزوما صفت بايد مغاير با موصوف باشد ، بلكه دليل ، قائم است‏
، بر اين كه صفات واجب و همچنين برخی صفات ممكن عين ذات واجب و يا
عين ذات ممكن است . بعدا به طور تفصيل درباره اين مطالب بحث خواهد شد
، و اين است معنی بيت بالا كه می‏گويد :
ثم ارجعن و وحدنها جمعا
فی الذات و التكثير فی ما انتزعا
2 - درباب كثرت مفهوم با وحدت مصداق ، اين مطالب بايد تذكر داده‏
شود كه : هيچ مانعی ندارد كه يك شی‏ء به حسب وجود خارجی و عينی ، باشد ،
و در