و منع است و چون ضربه و نيروی خارجی وارد بر يك جسم سبب می‏شود كه طبع‏
اولی آن جسم از فعاليت خويش ممنوع شود و بر خلاف جهت اصلی خود فعاليت‏
كند از اين جهت اينگونه حركات قسری ناميده می‏شود ( 1 ) .
مثلا اگر سنگی را در دست داشته باشيم ، همينكه او را رها كنيم و دست‏
خود را از آن بر داريم او بالطبع به طرف پايين حركت خواهد كرد يعنی‏
همين رها كردن تا برای حركت سنگ به طرف پائين كافی است و احتياج‏
ندارد كه ما يك ضربه و نيروئی بر آن وارد كنيم تا به سمت پايين حركت‏
كند . اما اگر بخواهيم اين سنگ به طرف بالا حركت كند به ضربه و نيروئی‏
احتياج دارد كه بر آن وارد شود و او را به سمت بالا به حركت در آورد .
به عقيده‏ء حكماء حركت سنگ از بالا به پايين كه به مقتضای طبع خود سنگ‏
انجام می‏گيرد و موافق طبع اولی جسم است ، حركت طبعی است ، اما حركت‏
از پائين به بالا كه بر خلاف طبع اولی جسم است يك حركت قسری است .
زيرا سنگ بحكم طبع اولی خود و به حكم تمايل ذاتی خود از بالا به پايين‏
حركت می‏كند ( 2 ) ، و اما حركت سنگ از پايين به بالا به حكم ضربه‏ای‏
است كه بر او وارد می‏شود .
در اينجا بايد سه مطلب را متذكر شويم :
الف - به عقيده‏ء حكماء حركت قسری نيز ناشی از طبيعت خود جسم است‏

پاورقی :
1 - چنانكه گفتيم بنا بر عقيده‏ء حكماء قديم هيچ جسمی خالی از يك ميل‏
طبعی نيست . هر حركت غير طبعی مستلزم منع مقتضای طبع ، و جبر طبع بر
خلاف مقتضای اولی وی است و به همين جهت ، هر حركت غير طبعی ، قسری‏
ناميده می‏شود ، يعنی حركت قسری ، نقطه‏ء مقابل حركت طبعی است .
2 - اين مثالها در زمانهائی كه هنوز به قانون جاذبه‏ء عمومی پی نبرده‏
بوده‏اند ، گفته شده است .