رسيده‏ايم . اما اگر آن نيروها ، طبيعی باشند - كه واقعا هم ، چنين است‏
زيرا در محل خود ثابت شده كه محال است ، حركات ظاهری اين عالم ،
مستقيما از ماورای طبيعت ( ماوراء الطبيعه ) نشات گيرند - به حكم اينكه‏
قوای طبيعی ، بايد متغير باشند پس خود نيازمند به نيروهای ديگری هستند ،
كه در خود اين‏ها حركت و تغيير ايجاد كند ، و باز نقل كلام می‏شود به قوائی‏
كه مبداء تغيير در اين قوا هستند و بالاخره در نهايت امر بايد معتقد شويم‏
كه همواره در بن و ريشه عالم ، قوه و يا قوای ثابت و ماوراء الطبيعی ،
كه همه حركات از آنجا ناشی می‏شود ، وجود دارد . و اين همان برهان محرك‏
اول ارسطوئی است ( 1 ) . . .
راه حركت به نحوی كه گفته شد ، يك راه عمومی است . يعنی آنچه مبداء
استدلال است ، همه حركاتی است كه در عالم هست ، و هر يك از حركات‏
عالم ، صلاحيت دارند كه مبداء استدلال قرار گيرد .
ولی اين راه را به نحوی خاص نيز می‏توان طی كردو آن از راه حركت نفس‏
است از حد " عقل هيولانی " به حد " عقل بالفعل " . و از حد " عالم‏
بالقوه " ، به حد " عالم بالفعل " .
و به عبارت بهتر : ازحد " عالم قلانی بالقوه " ، به حد " عالم عقلانی‏
بالفعل " . حاجی سبزواری در " شرح منظومه " اين مطلب را به نحوی بيان‏
كرده است كه استدلال جداگانه‏ای ، غير از آنچه گفته شد به شمار نمی‏رود ،
ولی ما به نحوی تقرير

پاورقی :
1 - اين برهان به تفصيل در درسهای " اسفار " استاد شهيد كه در حوزه‏
علميه قم می‏فرمودند تقرير گرديده است كه انشاء الله آن درسها ضمن "
مقالات فلسفی " استاد منتشر خواهد شد . ( ناشر )