ضمنا اين نكته بايد گفته شود كه مقصود از تدريج كه در زبان فلسفه گفته
میشود اين نيست كه در زمان طويل و به صورت كند و بطيئی صورت گيرد ( در
مقابل جهش ، آنچنانكه در اصطلاح علمای زيست شناسی مصطلح است ) بلكه
مقصود از " تدريج " نقطه مقابل " دفعی " است كه در اصطلاح فلاسفه به
كار میرود . فلاسفه بعضی از چيزها را دفعی و آنی میخوانند و معتقدند كه (
1 ) در " آن " صورت میگيردنه در " زمان " ، به عقيده فلاسفه ، "
وصولات " از اين قبيل است . به عقيده برخی از فلاسفه كون و فساد نيز از
همين قبيل است ( 2 ) . پس اينكه میگوييم موجودات و از آن جمله جوهرها
به تدريج پديد میآيند نقطه مقابل نظريه كون و فساد است . بنابر نظريه
كون و فساد ، بايد چيزی معدوم شود تا چيز ديگری جای آن را بگيرد و در اين
جايگزينی فقط ماده اصلی محفوظ میماند ، و حافظ وحدت نيز همان ماده اصلی
است ، اما بنا بر نظريه حركت ، لزومی ندارد كه چنين باشد ، و اين بحث
داستان درازی دارد . اكنون جای اين است كه در دنباله آنچه گفته شد
درباره سه مطلب توضيح داده شود :
1 - چرا علتهای مادی و صوری را علل داخلی و علتهای فاعلی و غايی را علل
خارجی مینامند ؟
پاورقی :
1 - مثل برخورد دو اتومبيل به يكديگر كه نفس بر خورد و نه مقدمات آن
، در " آن " صورت میگيرد .
2 - جمعی از فلاسفه كه منكر حركت در جوهر میباشند قائل به كون فساد
صورتهای جوهری هستند و معتقدند صورتی ، به كلی معدوم و صورتی ديگر از نو
موجود میگردد . و معتقدند كه كون و فساد دفعی الوجود است و در " آن "
صورت میگيرد نه در " زمان " .