واقعا اين فعل برای سيراب شدن به وجود آمده است . و اما غايت به معنی
ما لاجله الحركه در فاعل صادق است ، برای اينكه باين فاعل ، اين فعل را
واقعا " برای " سيراب شدن به وجود آورده است .
رابعا : ممكن است احيان مااليه الحركه و مالاجله الحركه هر دو در يك
چيز متمركز و متحد شوند ، يعنی همان چيزی كه حركت به سوی او است فاعل
نيز به خاطر همان چيز حركت را ايجاد میكند ، مانند افعال ذات باری ( 1
) . و ممكن است مااليه الحركه غير از مالاجله الحركه باشد ، چنانكه در
افعال انسان عموما چنين است ، مانند اينكه كسی از تهران به اصفهان
مسافرت میكند برای اينكه زيد رعا در آنجا ملاقات كند . در اين مثال ما
اليه الحركه وصول به اصفهان است ، و ما لاجله الحركه ملاقات بازيد است .
به نظر ما در افعال طبيعی يا صناعی انسان نمیتوان موردی پيدا كرد كه ما
اليه الحركه و ما لاجله الحركه متحد باشند .
اكنون به اصل مطلب باز گرديم . اشكال اين بود كه اگر بگوئيم ذات باری
در كارهای خود غايت و هدف دارد لازم میآيد كه او را ناقص و مستكمل فرض
كرده باشيم ، و اگر بگوئيم او در كارهای خود هدف ندارد منكر حكيم بودن
او شدهايم .
پاسخ اين اشكال از مطالب بالا روشن میشود . توضيح اينكه اگر مقصود از
غايت داشتن اين است كه فعل غايت داشته باشد و منظور از غايت هم " ما
اليه الحركه "
پاورقی :
1 - ما قبلا گفتيم كه در نظام عالم چون هر حركتی ذاتا وابسته به غايتی
است و قضاء الهی يعنی علم خداوند به نظام عالم چنانكه هست قهرا هر
حركتی را به خاطر همان غايت ذاتی وطبيعی خود حركت ، ايجاد میكند . پس
از نظر ذات باری هميشه ما اليه الحركه و مالاجله الحركه يكی است .