اما مفهوم رياضی اين لغت : علماء رياضی كه موضوع بحث‏شان كميات است ،
كميت را دو نوع يافتند ، كم متصل و كم منفصل . اين دانشمندان اول مفهوم‏
كميت را شناختند كه به معنی قابليت شی‏ء است برای انقسام و تجزيه فرضی‏
، در مقابل كيفيت و ساير جواهر و اعراض كه هيچ كدام چنين خصوصيتی‏
ندارند . سپس كميت را دو نوع يافتند : نخست كميت هائی كه ميان اجزاء
و اقسام آنها " حد مشترك " می‏توان فرض كرد . يعنی ميان هر دو جزء
نهايتی می‏توان فرض كرد كه هم نهايت اين جزء باشد و هم نهايت جزء ديگر
. مثلا خط كميت است ولی كميت متصل است ، يعنی اگر خطی را در ذهن خود
به دو نيم خط تقسيم كنيم يك نقطه را خواه ناخواه فرض كرده‏ايم كه هم به‏
اين نيم خط تعلق دارد و هم به اين يكی ، هم ابتداء اين يكی شمرده می‏شود
هم ابتداء آن يكی . ولی عدد چهار يا پنج و يا هر عدد ديگر نيز كميت است‏
اما كميت منفصل ، يعنی كميتی كه ميان ابعاض و اجزا آن حد مشترك كه هم‏
به اين جزء تعلق داشته باشد و هم به جزء ديگر نمی‏توان فرض كرد . مثلا عدد
چهار تقسيم می‏شود به دو و دو يا عدد پنج تقسيم می‏شود به دو و سه ، و دو
جزء حاصل از اين عدد به هيچ وجه حد مشترك ندارند چنان كه واضح است .
اتصال به اين معنی را عرف نمی‏شناسد ، اين مفهوم مفهومی است كه علماء
رياضيات آنرا درك می‏كنند ( 1 )

پاورقی :
1 - اينكه ما اين مفهوم را مهوم رياضی ناميديم به اعتبار اينست كه‏
مورد استعمال علماء رياضيات است ، و اما اينكه اين تعريفات به طور كلی‏
وظيفه چه عملی است ؟ آيا وظيفه خود رياضيات است يا وظيفه فلسفه است ؟
يعنی آيا فلسفه عهده‏دار اين گونه تقسيمات و تعريفات است و وظائف علوم‏
تنها بيان احكام است و يا وظيفه خود علوم است ؟ مطلبی است >