طبق اين نظريه ، جسم كه خود قابل طول و عرض و عمق است از چيزهائی
فراهم شده كه فاقد طول و عرض و عمق میباشند ، به عبارت ديگر از لا جسم (
ولی لاجسمی كه قابل اشاره حسيه هست ) جسم به وجود آمده است .
مع انتهائها لدی الجمهور
|
او لا لدی النظام فی المشهور
|
با قول به اينكه آن اجزاء متناهی میباشند - به عقيده جمهور متكلمين -
يا متناهی نمیباشند - طبق عقيده نظام - آنچنان كه اين رای از او مشهور
است
شرح : متكلمين كه جسم را مركب از اجزاء لا يتجزی میدانند ، معمولا آن
اجزاء را محدود و متناهی میدانند . يعنی مثلا میگويند كه يك سانتی متر
مكعب آب از عدد بسياری از اجزاء درست شده است ولی آن عدد محدود است
و يك عدد معين است و بنابر اين دو سانتی متر مكعب آب از اجزائی تشكيل
شده است كه از نظر عدد دو برابر اجزائی است كه در يك سانتی متر مكعب
وجود دارد .
ولی به نظام كه يكی از متكلمين زبر دست و شاگرد هشام بن الحكم است
نسبت داده شده كه گفته است همواره اجزائی كه يك جسم را تشكيل میدهند
نامتناهی میباشند . هر چند نمیتوان اين نسبت را صد درصد جدی تلقی كرد .
2 - قول دوم آن است كه جسم طبيعی مركب است از مجموعه ای از ذرات
كوچك غير قابل شكست ، يعنی آن ذرات عملا قابل تقسيم نمیباشند ولی دارای
طول و عرض و عمق میباشند و به عبارت ديگر خود آن ذرات جسمند نه لاجسم .
آن ذرات چون جسمهای كوچكی هستند كه دارای اين طرف و آن طرف ، و پشت
ورو ، و سطح و داخل میباشند . به عبارت ديگر آن ذرات از نظر ذهنی و
رياضی قابل تقسيم میباشند ولی از نظر عملی و خارجی تقسيم ناپذيرند . يعنی
محال است كه شكسته يا