مختلف از يكديگر ويرانی و فنا و نيستی رخ می‏دهد . اما منظور حكماء از "
استعداد " امكان تكامل است نه امكان انعدام .
پس به بطور كلی هر چيزی استعداد " شدن " هر چيزی ندارد ، بلكه‏
استعداد " شدن " يك شی‏ء مخصوص را دارد . از آن طرف حكماء در محل‏
خوداثبات كرده‏اند كه هيچ چيزی ابتدا به ساكن ايجاد نمی‏گردد ، بلكه مسبوق‏
است به يك استعداد قبلی و به يك موضوعی كه حامل اين استعداد است ( 1
) ، يعنی اين استعداد صفت او و عرض او است . و به عبارت ديگر
همانطوريكه در هر ماده‏ای استعداد " شدن " هر چيزی نيست ، هر چيزی هم‏
ممكن نيست كه از هر ماده ای به وجود بيايد و يا بدون امكان و استعداد
قبلی ، و قهرا بدون ماده‏ای كه حامل آن امكان و استعداد باشد به وجود آيد
، در همان مثالهايی كه گفته شد ، بوته گندم يا بوته جو و يا جوجه مرغ و
يا بچه گنجشك كه در اين جهان به وجود می‏آيند قبلا استعداد وجود اينها در
طبيعت موجود بوده و يك چيز بالخصوص هم در طبيعت وجود داشته است كه‏
اين استعداد ، صفت و عارض آن شی‏ء مخصوص بوده است در مثال‏های نام برده‏
آن شی‏ء مخصوص عبارت است از دانه گندم و دانه جو و تخم مرغ و تخم‏
گنجشك .
از مجموع آنچه گفته شد معلوم گشت كه هر حادثی و هر پديده‏ای بايد يك‏
حامل قوه و استعدادی داشته باشد . نام آن حامل قوه و استعداد ، به‏
اعتباری " ماده " ( ياعنصر ) و به اعتباری ديگر " علت مادی " ( يا
علت عنصری ) است . اين است معنی اين مصراع كه می‏گويد :
حامل قوه شی‏ء عنصره
، يعنی حامل قوه شی‏ء همان علت مادی و عنصری او است

1 - كل حادث مسبوق بماده .