تقريرديگر :
اين است كه بگوئيم هر حركتی به قوهء محركه ای اجتياج دارد و آن قوهء محركه را قوای جسمانی و بيرون از وجود جسم متحرك فرض كنيم و آن وقت برهان را اينطور تقريركنيم : تمام حركات مكانی كه در اجسام جهان هست معلول ضربه ای است كه از بيرون بر آن اجسام وارده شده است و آن قوه ای كه ضربه را وارد كرده است يا متحرك است يا ثابت ، اما چون جسمانی است نمیتواند ثابت باشد ، پس بايد متحرك باشد و چون تسلسل علل محال است پس بايد منتهی شود به محرك غير متحرك يعنی محرك اول . اگر مطلب را اينطور تقرير كنيم به دو اشكال بر میخوريم : يكی اينكه نقش طبيعت را در حركت اجسام در نظر نگرفته ايم و حال آن اصول مسلم فلسفی طبايع و نقش آنها را در حركات اجسام به ثبوت رسانيده است . ديگر اينكه ما تسلسل را در مورد عللی كه در وجود با هم اجتماع ندارند باطل فرض كرده ايم و حال آنكه براهين بطلان تسلسل فقط موردی را ابطال میكند كه آن علل در آن واحد با هم مجتمع باشند ، نه اينكه معلول در زمانی باشد و علت در زمانی پيشين ، و اساسا علت واقعی امكان ندارد كه از معلول خود