به آنها قطعا اشتباه است ، و شايد منشاء اشتباه تعبيری است كه شهرستانی‏
در دو جای " ملل و نحل " دارد كه رواقيون را در مقابل مشائين ذكر می‏كند
. ولی اشراقی ناميدن آنها البته صحيح است و ظاهرا اين اصطلاح را نيز
حكمای اسلامی وضع كرده‏اند .
اشكال دوم اين است كه قطع نظر از اينكه رواقی ناميدن افلاطون و
افلاطونيان صحيح است يا صحيح نيست ، انتساب اين عقيده به افلاطون اساسی‏
ندارد . آنچه مسلم است اين است كه ارسطو معتقد به تركيب جسم از هيولی‏
و صورت هست ، اما اينكه افلاطون منكر باشد معلوم نيست و از كلمات‏
مورخين فلسفه معلوم می‏شود كه ارسطو و افلاطون در هيولای اولی اختلاف نظر
نداشته‏اند ، اختلافشان در " صورت " است كه ارسطو آنرا اصيل می‏داند و
افلاطون آنرا پرتوی از مثل كه خود به آن قائل است می‏شمارد .
نظريه انكار هيولی از شيخ شهاب‏الدين معروف به شيخ اشراق است ولی بی‏
جهت به افلاطون نسبت داده شده است . حكماء بعد از شيخ اشراق غالبا
نظريات شخصی او را به عموم اشراقيون نسبت می‏دهند .
ان الهيولی العم اعنی ما حمل
قوه شی‏ء اثبتت كل الملل
حق اينست كه هيولای عام يعنی چيزی را كه حامل استعداد چيزی است ، همه‏
اقوام آنرا اثبات كرده‏اند
شرح : از اينجا بحث و مشاجره اشراقی و مشائی بر سر اثبات هيولا آغاز
می‏شود . با اينكه هنوز به نقد و بحث در عقيده متكلمين و عقيده
ذيمقراطيس پرداخته نشده است ، مشاجره مشائين و اشراقين مطرح شده است .
قاعده اين بود كه اول