تنها به وسيله هدفگيری يعنی تصور و تصديق غايت بايد از نقص به كمال و
از قوه به فعل برسد ؟ مشاهده و مطالعه درباره انسان ثابت می‏كند كه انسان‏
در موارد خاصی بدون هدف و غايت كارهای را انجام می‏دهد ، يعنی اراده‏اش‏
بدون غايت و هدف از قوه به فعليت می‏رسد . اين موارد همان‏ها است كه به‏
نام " عبث " خوانده می‏شود .
پس بطور خلاصه در اينجا سه اشكال وجود دارد :
الف - برخی علت‏ها و فاعل‏ها فاقد شعور و ادراك‏اند ، مانند طبيعت بی‏
جان چگونه می‏توان گفت آنها كار خود را برای هدف و غايتی انجام می‏هند ؟
ب - برخی از فاعلها و علت‏ها به عقيده‏ء خود حكمای الهی ما فوق ماده و
طبيعت می‏باشند و آنچه فعليت و كمال ممكن است برای آنها حاصل شود حاصل‏
است ، مانند ذات باری و پاره‏ای عقول مجرده ، نمی‏توان گفت اين چنين‏
موجوداتی كار خود را برای هدف و غايتی انجام می‏دهند . زيرا فاعل و علتی‏
كار خود را برای هدف انجام می‏دهد كه بخواهد به آن هدف برسد ، يعنی وجود
ناقص خود را به آن وسيله تكميل كند و اين درباره‏ء فاعلی كه آنچه در
امكان دارد برايش حاصل است معقول نيست .
ج - اصل عليت غائيه حتی در مورد كارهای ارادی انسان و حيوان نيز كليت‏
و عموميت ندارد ، زيرا برخی كارهای انسان از روی اراده صادر می‏شود و در
عين حال هدف ندارد و آنها همان‏ها است كه " عبث " ناميده می‏شوند (1).

پاورقی :
1 - از سه اشكال ذكر شده ، يكی در مورد خدا ، يكی در مورد انسان و يكی‏
در مورد طبيعت است . آنچه مربوط به افعال حق است در الهيات مفصلا بحث‏
می‏شود ، اشكال مربوط به انسان هم بعدا در همين باب علت و معلول تحت‏
عنوان " غرر فی دفع >