1 - در عالم انواع حركات ، از قبيل حركات اينی و كمی و كيفی وجود
دارد . مثلا حركات ستارگان و زمين ، به دور خورشيد ، " اينی " است ،
رشد گياهان و حيوانات ، حركت " كمی " است ، و تغييرهائی كه در رنگ
و بو و طعم و خاصيت اشياء پيدا میشود ، حركت " كيفی " است .
خلاصه اينكه وجود حركات را در عالم ، نتوان انكار كرد ، و فرضا نگوئيم
:
- سراسر عالم ، " حركت " است ، و نيز فرضا نگوئيم : عالم ، يك "
واحد حركت " است ، نخواهيم توانست وجود حركت را در عالم انكار كنيم
.
2 - حركت ، نيازمند به قوهء محركهای است كه مباشر و ملازم و مقارن با
حركت باشد . همچنان كه در مبحث علت و معلول از امور عامه گفته ايم "
قانون جبر " كه در فيزيك مطرح است ، ناقض اين اصل فلسفی نيست .
3 - در محل خود ، ثابت شده است : علت طبيعی حركت ، بايد خود متغير
و متحرك باشد . يعنی طبيعت نمیتواند مبدا تغيير واقع گردد ، مگر آنكه
خود متغير باشد ، و قانون " عله المتغير متغير " درباره علل طبيعی ، صد
درصد صادق است .
4 - همچنان كه در محل خود ثابت است : تسلسل علل غير متناهيه محال
است ، يعنی سلسله علل ، همواره بايد منتهی به علتی بشود كه آن علت ،
معلول نباشد .
بنابر مقدمات فوق ، حركاتی كه در عالم وجود دارند ، از وجود يك سلسله
نيروها كه مبداء آن حركات میباشند ، حكايت میكند ، آن نيروها به حسب
فرض عقل يا نيروی طبيعی هستند و يا ماورای طبيعی .
اگر نيروها ، ماوراء طبيعی باشند ، پس مادر گام اول به ماوراء طبيعت
|