مطلب ديگری اين حكماء گفته‏اند و آن اينكه هر يك از ماده و صورت كه‏
حقيقت جسم را تشكيل می‏دهند نسبت به خود جسم كه مجموع مركب از اين دو
تا است علت مادی و علت صوری ناميده می‏شوند ولی نسبت به خودشان ماده و
صورتند .
از طرف ديگر گفته اندكه نسبت ماده و صورت با يكديگر اين است كه‏
صورت در ماده حلول كرده است و ماده محل صورت شمرده می‏شود . پس طبق‏
اين بيان آنچه علت مادی جسم است همان ماده‏ای است كه محل صورت جسم‏
است

پاورقی :
> می‏گردد . در همه اين موارد آنچه در اول بوده به حالت اوليه خود
محفوظ است و فقط مقدار ديگری از نوع همان چيز بر آنچه بود اضافه شده‏
است ، پس تغيير حاصل شده است ولی اين تغيير در كميت منفصل شی‏ء به‏
وجود آمده است .
و اما تركيب اتحادی در جايی متصور است كه بين دو جزء فرض شده‏
هيچگونه دوگانگی در خارج موجود نباشد ، كه قهرا در اين صورت اجزء وی‏
اجزاء ذهنی و تحليلی و عقلی خواهند بود ، و اگر اين تركيب در نتيجه‏
تغيير پيدا شده باشد به اين نحو است كه شی‏ء در ذات و هويت خود متبدل‏
به شی ديگر بشود ، يعنی شی‏ء اول شی‏ء ، دوم بشود نه اينكه شی‏ء دوم منضم به‏
شی‏ء اول گردد . و لذا در اين مورد نمی‏توان گفت كه شی‏ء دوم به شی‏ء اول‏
اضافه ( به مفهوم رياضی ) شده است . مثلا تخم مرغ در تغييرات خود تبديل‏
به جوجه گردد ، يعنی همان واقعيت تخم مرغ تبديل به واقعيت جوجه می‏شود ،
نه اينكه بعد از اين تغيير تخم مرغ به اضافه جوجه ( به مفهوم رياضی كه‏
مستلزم تعدد در وجود خارجی است نه تعدد مفهومی ، يعنی صدق معانی كثيره‏
مختلفه بر شی واحد ) موجود باشد .
هر جا كه ماده و صورت به معنی فلسفی اش به كار می‏رود ، همه از قبيل‏
مثال تبديل تخم مرغ به جوجه است نه از قبيل سه مثال سابق الذكر . پس‏
تركيب ماده و صورت تركيب اتحادی است نه انضمامی . و اگر گفته شود كه‏
تركيب صورت با ماده سابقه اتحادی است و با ماده حاضره ، انضمامی است‏
جواب اين سخن بايد در جای ديگر گفته شود .