ندارد كه مابرای بررسی آن احكام و آثار و تقسيمات قبلا اصول الهی يا مادی‏
را پذيرفته باشيم .

امور عامه

گفتيم كه قسمت عمده‏ء علم الهی را " امور عامه " تشكيل می‏دهد و همين‏
قسمت است كه پايه و مبنای قسمت دوم يعنی الهيات بالمعنی الاخص است .
اكنون ببينيم " امور عامه " چيست ؟
البته تحقيق در امور عامه و اين كه اينها چگونه معانی و مفاهيمی هستند
و اين كه سلسله معانی بسيطند نه مركب ، بديهی هستند نه نظری ، معقولند
نه محسوس ، معقول ثانويند نه معقول اولی ، كلی هستند نه جزئی ( 1 ) و
اين كه تعريف امور عامه چيست ؟ مسائلی است كه در خود امور عامه بايد
آنها را بررسی كرد .
ما در اين جا به مناسب بحث فقط يك جهت را مورد نظر قرار می‏دهيم و
آن عموم و شمول آنها است ، يعنی عدم اختصاص آنها به مقوله خاص يا جنس‏
خاص و يا نوع خاص و به همين جهت امور عامه ناميده می‏شوند .
توضيح اين كه صفات و احكامی كه ما به اشياء نسبت می‏دهيم و برای آنها
اثبات می‏كنيم بر دو قسم است :
1 - " صفات خاصه " : يعنی صفاتی كه آن اشياء از اين جهت متصف به‏
آنها هستند كه دارای تعين خاص و تعريف خاص می‏باشند . مثلا صفت‏
استقامت و انحناء برای خط ، و حركت و سكون برای جسم ، از اين جهت‏
ثابت است كه خط كميت اتصالی جسمانی است ، و جسم ، جوهر قابل ابعاد سه‏
گانه است . به عبارت ديگر در درجه

پاورقی :
1 - يعنی تصوری كه انسان از اين امور دارد همواره به صورت كلی است نه‏
صورت شخصی و جزئی .