را فرض می‏كند ( 1 ) .
و ثانيا معتقد نيست كه حركت احتياج به محرك دارد ، بلكه معتقد است‏
كه تنها تغيير حركت ( شتاب ) محتاج به علت است ، يعنی تنها حدوث و
انقطاع و تند و كند شدن و تغيير جهت و مسير دادن حركت نيازمند به علت‏
است نه خود حركت .
و ثالثا همانطور كه قبلا اشاره شد حركت را به دو قسم طبعی و قسری تقسيم‏
نمی‏كنند
و رابعا به دليل اينكه به دو قسم حركت طبعی و قسری قائل نيست و به‏
دليل اينكه ذات حركت را محتاج به علت نمی‏داند لذا به حركتی كه خودبخود
و بدون عائق و مانع خارجی ساكن شود قائل نيست .

2 - قسمت دوم :

نتيجه عملی اختلاف نظر قديم و جديد درباب حركت

تمام آنچه در فرق بين نظر قديم و جديد در مورد مساله حركت گفته شد
اختلافات نظری و فلسفی و تفسيری است و در عمل و نتيجه تاثيری ندارد جز
قسمت آخر كه مطابق نظر قديم اگر جسمی را در غير جهت ميل آن جسم با يك‏
ضربه و نيروی خارجی در فضائی كه هيچگونه عائق و مانعی ندارد به حركت در
آوريم خود بخود خواهد ايستاد ولی در نظر جديد چنين نيست و در حقيقت‏
نمی‏توان گفت كه اختلاف نظر قديم و جديد در قاعده‏ء " القسر لايدوم "
است ، زيرا در نظرات جديد فرض حركت قسری نمی‏شود نه اينكه فرض حركت‏
قسری می‏شود و معذالك ادعا

پاورقی :
1 - اين فرض در واقع هم به منزله انكار بنداول و هم به منزله انكار
بند دوم نظريه قدما است .