موجود و شیء ديگری كه بعدا اين شیء به صورت او در میآيد " استعداد "
يا " امكان استعداد " ( اندك تفاوتی در اين دو اصطلاح ) میخوانند . اين
استعداد يك رابطه واقعی است نه فرضی و اعتباری . به علاوه اين رابطه يك
حقيقت جداگانه و مستقل و يا محسوس نيست و در حقيقت اين رابطه ميان دو
شیء جداگانه نيست بكله ميان دو مرحله از وجود يك شیء است در اينجا ذكر
سه نكته لازم است :
الف - در اينكه جهان جريان " شدن " وجود دارد و هر لحظه اشيايی به
صورت اشياء ديگر در میآيند و تغيير نام و ماهيت میدهند جای شك نيست ،
و هم در اينكه اين جريان تابع نظام خاصی است و هر چيزی امكان " شدن "
هر چيز را ندارد نيز ترديد نمیتوان كرد . و البته در اين دو جهت ميان
فلاسفه قديم و فلاسفه جديد هم اختلاف نظری وجود ندارد .
چيزی كه هست اين است كه ميان نظر قدما و بعضی از فلاسفه جديد در
ماهيت اشياء و در آنچه ملاك و مناط حقيقت و نوعيت آنها است اختلاف
است ، و همين اختلاف نظر سبب میشود كه در تقسيم و توجيه ماهيت " شدن
ها " و تغييراتی كه در عالم رخ میدهد نيز اختلاف نظر پيدا میشود . از
نظر قدما كه بيشتر با ديد فلسفی و عقلانی به جهان مینگرند هر موجود مبداء
اثر طبيعی ( نه مصنوعی ) ، يك واحد واقعيت است . اين واحد واقعيت ،
فعليت واحد دارد و همه جنبههايش تابع و طفيلی آن فعليت است ، و آن
فعليت ( كه صورت نوعيه و يا طبيعت ناميده میشود ) مبدا فصل اخير و
ملاك حقيقت او بلكه تمام هويت او است . معنی استعداد و امكان استعدادی
از نظر قدما كه ماهيت و حقيقت اشياء را وابسته به فعليت خاصی میدانند
و ساير جنبهها را تابع و طفيلی آن فعليت میشمارند
|