روی دائره ده سانتی متری قرار دارند صبر میكنند كه اجزاء دائره صد سانتی
متری به مقدار نه جزء حركت كنند و هنگامی كه از جزء نهم به جزء دهم عبور
میكنند اينها تكانی به قدر يك جزء به خود میدهند . اين ، هم خلاف محسوس
است زيرا بايد حركت اجزاء دائره كوچك تر كه در نه دهم زمان ساكن است
و فقط در يك دهم زمان متحرك است ابدا احساس نشود و آنها ساكن ديده
شوند و هم خلاف عقل سليم است ، زيرا وقتی كه نيروئی بر جسمی وارد میشود
دليل ندارد كه حركات ذرات به آن شكل و نظم كه شبيه حركات ارادی است
صورت گيرد .
و اما اگر فرض كنيم كه در لحظهای كه اجزاء دائرهء بزرگ تر به قدر يك
جزء طی مسافت كردهاند اجزاء دائره كوچكتر نيز متحرك بوده و ساكن
نبودهاند ، در اين صورت مقدار حركت يعنی مسافت طی شده اجزاء دائره
كوچكتر يا برابر است با مقدار حركت اجزاء دائره بزرگتر و يا كمتر است
. اگر برابر است لازم میآيد كه دو حركت مساوی از لحاظ سرعت دو مسافت
مختلف را طی كنند يعنی لازم میآيد دو جزء با سرعت واحد در يك زمان
حركت كنند و در عين حال يكی مسافت ده سانتيمتر و ديگری مسافت صد
سانتيمتری را طی كند و اين محال است . و اگر فرض كنيم ( مقدار ) حركت
اجزاء دائره كوچكتر كمتر است يعنی مسافت كمتری را طی كرده است ، لازم
میآيد تجزی آن اجزاء ، زيرا لازم میآيد كه مثلا در مدتی كه اجزاء دائره
بزرگتر هر كدام به اندازه يك جزء طی مسافت كردهاند اجزاء دائره كوچكتر
هر كدام به قدر يك دهم جزء طی مسافت كرده باشد ، پس اجزاء مفروضه
دارای مقدار و بعد هستند و نصف و ثلث وربع و عشر دارند و اين خلاف
مدعای متكلمين است .
خلاصه برهان اين است كه بنابر تركب جسم از اجزاء لا يتجزی لازم
|