خرما شدن يا زردآلو شدن يا آلبالو شدن ، اختيار با باغبان است كه بيايد
اين را زردآلو بكند يا خرما و يا آلبالو !
در انسان نيز يك فطرتی - به معنای يك تقاضايی - وجود دارد . بعثت‏
پيغمبران ، پاسخگويی به تقاضايی است كه اين تقاضا در سرشت بشر وجود
دارد . در واقع آنچه كه بشر به حسب سرشت خودش در جستجوی آن بوده است‏
و خواهد بود ، پيغمبران آن را بر او عرضه داشته‏اند و عرضه می‏دارند . اين‏
همان معنی فطرت است .
حال ببينيم كه در معارف اسلامی تصريحی يا اشاره‏ای به مسأله فطرت هست‏
يا نيست ؟ جای شك نيست كه در اسلام مسأله فطرت شديدا مطرح است ،
منتها در تعبير از فطرت ، علما در استنباطشان ممكن است مختلف و
متفاوت باشند ، ولی در اصل اينكه چيزی به نام فطرت ، به نام فطرت دين‏
، فطرت اسلاميت ، فطرت توحيد به نامهای مختلف گفته شده است در سرشت‏
انسان هست ميان علمای اسلامی اعم از شيعه و سنی هيچ اختلافی نيست . حال‏
مقداری از آن را فقط اشاره می‏كنم .
يكی از آنها همان آيه معروف فطرت است كه در سوره مباركه روم است :
« فاقم وجهك للدين حنيفا ». چهره خودت را به سوی دين كن به شكل پايدار
، [ دين را ] بپا دارد ، يعنی پايدارش نگهدار ، توجه خودت را به آنسو
كن ، حنيفا در حالی كه حنيف هستی ( گفتيم شايد نزديكترين ترجمه به معنای‏
" حنيف " همان " حقگرا " است ) ، در حالی كه حقگرا و حقيقت گرا
هستی . « فطره الله التی فطر الناس عليها »بر تو باد اين فطرت الهی -
يعنی همين دين كه فطرت الهی است - اين خلقت الهی ( گفتيم فطرت يعنی‏
نوع خاص از خلقت ) ، اين دين ، اين چگونگی خاص در آفرينش انسان كه‏
خدای متعال