كه در واقع اينها میخواهند بگويند كه در عشق روحانی ، معشوق حقيقی ، اين
شخص نيست بلكه اين شخص به منزله يك محركی و به منزله يك مظهری هست
كه ولو خودش عاشق خيال میكند كه معشوق حقيقیاش اين است ولی در واقع
معشوق حقيقی او اين نيست . عرفا اساسا به عشق مجازی معتقد نيستند ، آنها
تمام عشقها را حقيقی میدانند و میگويند يك جمال بيشتر وجود ندارد كه
جمال حق است و همه جمالهای ديگر پرتوی و آينهای از آن جمال هستند . هر
جمالی در هر حدی كه جمال است آن اندازهای [ جمال ] است كه پرتوی از آن
را ارائه میدهد ، و فطرت انسان ، كمال و جمال را كه جستجو میكند كمال
محدود و جمال محدود را نمیخواهد ، كمال مطلق و جمال مطلق را میخواهد ،
يعنی خواسته فطری انسان آن است ولی از باب اشتباه در مصداق سراغ اين
جمالهای محدود كه اينها به همان اندازه كه مظهر هستند معشوق واقع میشوند
میرود و به همين دليل بعد از رسيدن ، از او سرخوردگی پيدا میكند و دنبال
محبوب ديگر میرود ، در شعور ناخودآگاه خود حس میكند كه اين ، آن چيزی
كه او میخواهد نيست .
مسألهای برای انسان مطرح است و آن اين است كه چرا انسان چيزهايی را
كه ندارد اينقدر طالب است ؟ وقتی كه آنها را واجد شد ديگر آن حرارتش و
آن طلبش از بين میرود و به اصطلاح حالت دلزدگی برايش پيدا میشود . اين
خودش يك مسألهای است كه چرا انسان چيزی را كه ندارد اينقدر میخواهد و
آرزو میكند ، همان را كه اينقدر میخواهد و آرزو میكند بعد كه به آن میرسد
تدريجا نسبت به آن حالت دلزدگی پيدا میكند ، و به اصطلاح میگويند انسان
طالب تنوع و تفنن است ، چرا طالب تنوع است ؟
|