اتفاقا آن بحثی كه ما كرديم بحث لغوی بود يعنی بحث ما بر سر اين بود
كه اين لغت " فطرت " كه در قرآن و بعد در اصطلاحات علما به كار برده‏
شده در چه موردی به كار رفته است ؟ ما ابايی نداريم كه كسی بر روی همه‏
اين مسائل فطری اسم غريزه را بگذارد . مگر اسم غريزه را كه رويش گذاشتند
ديگر قضيه حل شده است ؟ ! بحث در ماهيت آن كه رويش گذاشتند ديگر قضيه‏
حل شده است ؟ ! بحث در ماهيت آن امر غريزی و آن امر فطری است ، حال‏
شما می‏خواهيد اسمش را " غريزه " بگذاريد يا " فطرت " . ما به لغت‏
كاری نداريم ( 1 ) كه آيا لغت فطرت با لغت غريزه فرق دارد يا فرق‏
ندارد . بحث در اين است كه آيا آنچه كه به نام انسانيت ناميده می‏شود و
به عنوان ملاكهای انسانی شناخته می‏شود و به عنوان ملاكهای انسانی شناخته‏
می‏شود اكتسابی است يا غير اكتسابی ؟ آيا آن ملاكها از خارج بر انسان‏
تحميل شده است يا از ذات انسان می‏جوشد ؟ بحث ما اين است . وقتی‏
می‏گوييم اين ملاكها فطری است يعنی از ذات انسان می‏جوشد و انسان موجودی‏
است كه بذر اين ملاكها در عمق وجودش كاشته شده است و وجود دارد . حال‏
شما می‏خوا هيد اسم اين را هم غريزه بگذاريد بگذاريد ، اين بحث لغوی‏
می‏شود . ما فقط خواستيم بگوييم كه معمولا در اين گونه موارد لغت " غريزه‏
" را اطلاق نمی‏كنند . كسی هم بخواهد لغت غريزه را اطلاق كند بكند . معمولا
در مورد حيوانات " فطرت " نمی‏گويند ، كسی بخواهد لغت فطرت را هم به‏
كار ببرد به كار ببرد . پس بحث ، بحث لغوی نيست .
اما در آن جهت كه گفته‏اند آنچه كه در انسان هست

پاورقی :
. 1 البته " كاری نداريم " به اين معنا كه می‏خواهيم بگوييم لغت ،
تأثيری در مدعای ما ندارد ، ولی با لغت هم كار داريم .