كه هر كدام آمدند و تأييد و تأكيد قبلی را كردند ، چرا ؟ « ليستأدوهم‏
ميثاق فطرته و يذكروهم منسی نعمته و يحتجوا عليهم بالتبليغ و يثيروا لهم‏
دفائن العقول » .
می‏فرمايد خدا پيامبران را يكی بعد از ديگری فرستاد ( 1 ) « ليستأدوهم‏
ميثاق فطرته » آمدند از مردم بخواهند وفای به پيمانی را كه در فطرتشان‏
هست ، آمدند به انسان بگويند ای انسان ! تو در آن عمق فطرتت با خدای‏
خودت پيمانی بسته‏ای ، ما آمده‏ايم وفای به آن پيمان را بخواهيم ، يعنی‏
ابتدا به ساكن نيست ، يك چيزی كه وجود دارد آمده‏اند آن را به اصطلاح به‏
فعليت برسانند ، مثل اينكه يك وقت شما می‏آييد از افرادی برای كاری قول‏
بگيريد ، و يكوقت قولش را قبلا شما يا كس ديگر گرفته است ، شما می‏آييد
و می‏گوييد آن موضوعی را كه قولش را داده‏ايد آمده‏ايم كه عمل بكنيد .
اميرالمؤمنين می‏فرمايد پيغمبران آمده‏اند ادای ميثاقی را كه در فطرت هست‏
از مردم بخواهند « و يذكروهم منسی نعمته » نعمتهای خدا را كه مورد غفلت‏
و نسيان بشر است به ياد بشر بياورند يعنی به عنوان مذكر و يادآور
آمده‏اند ، بشر را توجه بدهند به چيزی كه از او غافل است ، يعنی آمده‏اند
كه مذكر باشند نه معلم ، البته پيغمبران معلم هم هستند ، می‏بينيد در قرآن‏
، پيغمبر هم به عنوان مذكر ياد شده و هم به عنوان معلم ، در آنچه كه‏
مربوط به فطرت مردم است پيغمبر عنوان مذكر ( يادآوری كننده ) دارد .

پاورقی :
. 1 اينجاست همان دو نظريه‏ای كه گفتيم : آيا پيغمبران آمدند برای‏
اينكه يك چيزی را ابتدا به ساكن به مردم بدهند يا آمدند چيزی را كه‏
پيمانش در سرشت انسانها بود از مردم بخواهند ؟