نقد و بررسی
باز میگردم به آن نكتهای كه در ابتدا گفتم . شايد هم آن را درست توضيح ندادم . يك اصطلاحی دارند علمای " اصول " ما ، میگويند كه فلان دليل بر فلان دليل ديگر حكومت دارد يا میگويند بر آن دليل ورود دارد . مقصودشان اين است كه گاهی دو تا دليل نمیتوانند با يكديگر تعارض پيدا كنند زيرا يك دليل ، مشروط به يك شرطی است كه وقتی آن دليل ديگر آمد ، شرط او را از بين میبرد ، وقتی شرطش از بين رفت او خود بخود منتفی است ، نه اينكه دو تا دليل با هم میجنگند ، ديگر جای جنگ برای آنها باقی نمیماند . حال اگر بخواهم راجع به آن بحث كنم دور میشويم ، اشخاصی كه اندكی وارد باشند خودشان میدانند . اينها همانطور كه گفتم از اول ، فرضشان بر اين است كه يك منطق نمیتوانسته منشأ پيدايش فكر مذهب باشد ، حال كه چنين است پس برويم دنبال آن امور غير منطقی : ترس و جهل و غيره . به اينها بايد گفت گاهی يك فكر برای بشر ، هر چند باطل باشد ، ولی منشأ گرايش بشر به آن فكر باز هم منطق بشر بوده نه چيزی ماورای منطقش . مثلا چند هزار سال بود كه بشر فكر میكرد كه خورشيد به دور زمين میگردد و زمين ثابت است . آيا هيچگاه ما دنبال اين میرويم كه چه علتی سبب گرديد كه بشر معتقد شد كه زمين