« الا بذكر الله تطمئن القلوب »( 1 ) .
" « الا »" حرف تنبيه است ، در مقام تأكيد و تنبيه گفته می‏شود (
يعنی توجيه كنيد ! هان ! ) ، " « بذكر الله »" جار و مجرور است متعلق‏
به " « تطمئن القلوب »" كه بر آن مقدم شده ، و وقتی كه جار و مجرور
بر فعل مقدم می‏شود علامت حصر است ، يعنی هر متعلق فعلی كه بر فعل مقدم‏
بشود علامت حصر است ، يعنی مفهوم " تنها " دارد . " « الا بذكر الله‏
تطمئن القلوب »" يعنی تنها با ياد خدا دلها آرام می‏گيرد ، يعنی رسيدن‏
به هيچ مطلوبی به انسان آرامش حقيقی نمی‏دهد ، يك آرامش موقت می‏دهد تا
وقتی كه خيال می‏كند به مطلوب حقيقی رسيده است ، ولی يك مدتی كه فطرتش‏
او را از نزديك بو كرد و او را شناخت و درست درك كرد يك نوع عدم‏
سنخيت [ ميان خود و او ] درك می‏كند و حالت بيزاری در او پيدا می‏شود .
تنها حقيقتی كه اگر به او برسد ديگر محال است نسبت به او بيزاری پيدا
كند خداوند متعال است ، و اين ، زمانی است كه قلب انسان به " حقيقت‏
" ، به " او " ، به " توحيد " رسيده باشد .
اين است كه عده‏ای می‏گويند بهشت بايد بدترين جاهای عالم هستی باشد ،
زيرا بهشت يك وضع يكنواخت دارد و بعلاوه در بهشت همه چيز را انسان‏
دارد و وقتی همه چيز داشته باشد مثل اين است كه هيچ چيز نداشته باشد .
انسان وقتی نداشته باشد بعد تلاش كند و به دست بياورد آن وقت برايش‏
لذت دارد و الا اگر داشته باشد . مثل يك بچه اعيان می‏شود كه از همان‏
لحظه اولی كه چشم به دنيا باز می‏كند موجبات خوشی برايش فراهم است ،
هيچ چيز برايش

پاورقی :
. 1 رعد / . 28