غرضم اين جهت است كه مسأله فطرت با مسأله تربيت خويشاوندی خاصی‏
دارد كه جداگانه روی آن بحث می‏كنيم .
يكی از مسائل مهم در فلسفه‏های انسانی امروز و در جامعه شناسی‏ها مسأله‏
" تكامل تاريخ " است . اگر ما برای انسان به فطرت قائل باشيم "
تكامل تاريخ " را به شكلی بايد توجيه كنيم و اگر به فطرت قائل نباشيم‏
همانطور كه بسياری از مكتبهای امروزی به كلی فطرت را از انسان نفی‏
می‏كنند " تكامل تاريخ " را به شكل ديگری بايد توجيه كنيم . اينها
بحثهايی است كه به طور اجمال اشاره كردم .

لغت " فطرت "

حال از مسأله اول شروع می‏كنيم . لغت فطرت كه در قرآن آمده است : "
« فطره الله التی فطر الناس عليها »" ( 1 ) چه لغتی است ؟ ماده فطر (
ف ، ط ، ر ) مكرر در قرآن آمده است : " « فطرهن »" ( 2 ) ، "
« فاطر السموات والارض »" ( 3 ) ، " « اذا السماء انفطرت »" (4) و
" « منفطر به »" ( 5 ) . در همه جا در مفهوم اين كلمه ، ابداع و خلق و
بلكه خلق به همان معنای ابداع هست . " ابداع " به يك معنا يعنی‏
آفرينش بدون سابقه . لغت " فطره " با اين صيغه - يعنی بر وزن " فعلة
" - فقط در

پاورقی :
. 1 روم / . 30
. 2 انبياء / . 56
. 3 انعام / 14 ، و پنج آيه ديگر .
. 4 انفطار / . 1
. 5 مزمل / . 18