كنيم يا چنين چيزی در كار نيست ؟ می‏گويند جامعه به چنين و چنان افرادی‏
نياز دارد . به چه نوع افرادی ؟ می‏گويند مثلا جامعه به سربازهايی صددرصد
انضباطی نياز دارد كه فرمان ما فوق را بدون چون و چرا اطاعت كنند و غير
از فرمان فرمانده درباره چيز ديگری فكر نكنند . حال اگر انسانی بخواهد
اصالت اراده و اصالت عقل داشته باشد يعنی از نظر عقل و فكر استقلال‏
داشته باشد و فكر كند اين كار را چرا من می‏خواهم انجام دهم ، و يا يك‏
سلسله عواطف انسانی داشته باشد ، ديگر به درد اين كار نمی‏خورد و به قول‏
اينها به درد جامعه نمی‏خورد . از نظر اينها افرادی به درد جامعه می‏خورند
كه نه فكر داشته باشند و نه عاطفه . اگر به او يك بمب دادند و گفتند
برو بالای اين شهر بينداز ، فكر نكند كه آخر اين مردم چه گناهی دارند و
چرا ، و فكر نكند كه آخر در آنجا مرد است ، زن هست ، پير و جوان و بچه‏
هست ، بی گناه و با گناه هست . نه فكر كند و نه يك ذره عاطفه داشته‏
باشد . همانطور كه تخم آن گوسفند را می‏كشند برای اينكه بهتر بچرد و چاق‏تر
شود ، رگهای عاطفی و احساساتی و عاطفه‏های انسانی را از وجود او بيرون‏
می‏كشند و حالتی نظير حالت استسباع به او می‏دهند كه اصلا استقلال و حريت‏
فكر از او گرفته شود . آنوقت است كه انسانی می‏شود كه كاملا به درد آنها
می‏خورد .
ولی اين بر اساس " تربيت " به معنی واقعی نيست . " تربيت "
يعنی پرورش دادن استعدادهای واقعی انسان . اگر او دارای استعداد عقلانی و
فكری است و " چون و چرا " در مسائل دارد بايد آن را پرورش داد نه‏
اينكه اين استعدادها را در او [ نابود كرد ] . اگر در او عاطفه انسانی (
مثل رحم ) وجود دارد بايد آن را پرورش داد . البته اينها حد افراط و
تفريط دارد .