اختراع و ابتكار بشر باز خود طبيعت است يعنی از طبيعت الگو میگيرد . (
در معارف اسلامی در نهج البلاغه و غير آن روی اين قضيه زياد تكيه شده است
و قهرا همينطور هم است . ) [ اما ] خدا كار خودش را از يك صنع ديگری
تقليد نكرده ، چون هر چه هست صنع اوست و مقدم بر صنع او چيزی نيست .
پس كلمه " فطر " مساوی با ابتداء و اختراع است ، يعنی عملی كه از
روی چيز ديگری تقليد نشده است .
بعد میگويد : والفطره : الحالة منه كالجلسة والركبة فطرت يعنی حالت
خاص و نوع خاصی از آفرينش ، مثل لغت " جلسة " و " ركبة " كه به
معنی نوع خاصی نشستن و نوع خاصی ايستادن است ( 1 ) . والمعنی انه يولد
علی نوع من الجبلة والطبع المتهيی لقبول الدين فلو ترك عليها لاستمر علی
لزومها . يعنی انسان به نوعی از جبلت و سرشت و طبيعت آفريده شده است
كه برای پذيرش دين آمادگی دارد و اگر به حال خود و به حال طبيعی رها شود
همان راه را انتخاب میكند مگر اينكه عوامل خارجی و قسری او را از راهش
منحرف كرده باشد .
بعد ابن اثير میگويد در حديث ، لغت " فطرت " مكرر آمده است . مثلا
در حديثی از پيغمبر اكرم كه ابن اثير ابتدای حديث را نياورده آمده است
: " « علی غير فطره محمد » " يعنی " علی غير دين محمد " يعنی در
اينجا به جای كلمه " دين " خود كلمه " فطرت " آمده است . همچنين از
علی ( ع ) نقل میكند : « و جبار القلوب علی فطراتها » ( 2 ) .
پاورقی :
. 1 اينها را من مخصوصا میگويم برای اينكه اگر ما بعد معنی میكنيم
بدانيد كه اين معانی بر اساس مفهوم لغوی اين كلمات است كه اين مفهوم
صحيح لغوی را لغويون بسيار معتبر از قديم گفتهاند .
. 2 [ در نهج البلاغه شبيه اين جمله آمده است : و جابل القلوب علی
فطراتها » ] .