به عنوان يك شیء برای انسان . اگر بخواهيم گوسفند را از نظر خود گوسفند
در نظر بگيريم آيا مصلحت گوسفند در اخته كردن اوست ؟ ابدا . ما با عمل
اخته كردن ، اولا او را زجر میدهيم و [ ثانيا ] ناقصش میكنيم ، يعنی يكی
از جهازات لازمی را كه در طبيعت برای او هست و بايد باشد و كمالش هم
هست از او میگيريم و او را به عنوان يك شیء برای خودمان در نظر میگيريم
، كاری نداريم كه گوسفند كامل میشود يا ناقص ، [ میگوييم ] من میخواهم
چاقش بكنم و گوشتش بيشتر بشود ، لذا بايد اختهاش كنم تا حواسش به
دنبال گوسفند ماده نباشد و فقط متوجه چريدن باشد ، بيشتر بخورد ، چاقتر
شود و گوشتش بيشتر گردد كه وقتی سر اين گوسفند را بريديم گوشت بيشتری
برايمان داشته باشد .
در انسانها نيز همينطور است . انسان را دو جور میشود ساخت :
. 1 ساختن ، آنچنان كه اشياء را میسازند ، يعنی آن كسی كه سازنده است
فقط منظور خودش را در نظر میگيرد و فرد را به شكلی در میآورد كه آن
منظور را تأمين كند ، حال میخواهد با ناقص كردن منظورش را تأمين كند يا
با كامل كردن .
كسانی كه قائل به اصالت اجتماع هستند كه اين اصالت اجتماع در نهايت
به اصالت يك طبقه مخصوص كه همان طبقه حكام باشد بر میگردد میخواهند
انسانها را طوری بسازند كه منظور طبقه حاكمه بهتر تأمين شود و يا به قول
خود آنها برای جامعه مفيد باشند ، كه اين بحث را در آينده مطرح میكنيم
كه آيا تضادی ميان كمال فرد و كمال جامعه هست يا خير ؟ و آيا ما در
بسياری از مسائل برای اينكه جامعه را به كمال برسانيم مجبوريم فرد را
ناقص
|