كشف شدنی يعنی اموری كه واقعيت دارد . انسان از راه عقل ، علم و استدلال‏
، آنچه را كه واقعيت دارد كشف می‏كند . ولی ارزشها اموری است كه انسان‏
اينها را خلق می‏كند و می‏آفريند ، قبلا وجود ندارد كه انسان اينها را كشف‏
كند ، انسان اينها را خلق می‏كند .
همه حرفهای اگزيستانسياليستها در مسأله ارزشها همين است . و لهذا اين‏
اصطلاح هم در ادبيات امروز زياد آمده است : " انسان ارزشها را می‏آفريند
" در صورتی كه اين حرف ، حرف پوچی است ، " انسان ارزش را می‏آفريند
" يعنی چه ؟ ! معنای اين حرف اين است كه در طبيعت خود ، مثلا ايثار و
اثره ( 1 ) ( به قول عربها ) هر دو مساوی است ، عدل و ظلم مساوی است ،
در ذات خود هيچ تفاوتی ميان عدل و ظلم نيست ، ولی انسان به عدل ارزش‏
می‏دهد ، آنگاه عدل با ظلم فرق می‏كند ، می‏شود دارای ارزش . ارزش را
انسان به آن

پاورقی :
> - می‏گويند - ماركسيست با شخصی مصاحبه‏ای داشته و اين شخص مدعی است‏
كه او متن مصاحبه‏اش را با تغييراتی منتشر كرده . مقدمه‏ای می‏نويسد و
فحشهای دنيا را به آن مصاحبه كننده می‏دهد و بعد می‏گويد من اكنون عين‏
مصاحبه را چاپ می‏كنم . اين كتاب در دو بخش است ، بخش اولش راجع به‏
ارزش حيات و زندگی و تكامل و تقريبا راجع به همين مسأله ارزشهاست ، و
بخش دومش راجع به شعر نو . اشكال كننده سؤالات عجيبی می‏كند . او از اول‏
طرفدار فلسفه پوچی می‏شود يا لااقل در آنجا از فلسفه پوچی دفاع می‏كند كه‏
همه چيز هيچ است و پوچ ، و زندگی يك راه حل بيشتر ندارد و آن خودكشی‏
است . او پيرو فلسفه خودكشی است . حالا چرا خود جناب خودكشی نمی‏كند اين‏
را ديگر از خودش بايد پرسيد . اين شخص می‏خواهد كه اين نظريه را رد كند
. كم كم می‏رسند به همين مسأله ارزشها . در اينجا از منطق اگزيستانسياليسم‏
پيروی می‏كند ( چون ماركسيسم در اين مسائل نارساست ، خيلی هم نارساست )
و می‏گويد ارزشها يك سلسله امور آفريدنی هستند نه كشف شدنی .
. 1 اثره يعنی خود را مقدم داشتن ، ايثار يعنی ديگری را بر خود مقدم‏
داشتن .