نقد نظريه فويرباخ

يكی از جنبه‏هايی كه اين نظريه را رد می‏كند همان است كه به اين آقای‏
فويرباخ بايد گفت شما كه به خدا اساسا اعتقاد نداری و انسان را هم به‏
طريق اولی يك موجود صد در صد مادی می‏دانی ، پس اين دو گانگی وجود انسان‏
را چگونه توجيه می‏كنی ؟ اين دو گانگی را مذاهب می‏توانند بيان كنند كه‏
انسان را مركب می‏دانند از يك حقيقت خاكی و يك حقيقت ملكوتی : « فاذا
سويته و نفخت فيه من روحی »( 1 ) . از يك طرف " « سويته »" است (
كاملش كردم ، از نظر جهازات تمامش كردم ) اما يك چيز ديگر دنبالش‏
دارد : « و نفخت فيه من روحی ». يا تعبيری كه در سوره " « قد افلح‏
المؤمنون »" آمده است كه : « و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طين » تا
آنجا كه می‏گويد : « ثم انشأناه خلقا آخر »( 2 ) بعد آن را چيز ديگر
كرديم . آن چيز ديگر شدن [ مهم است ] . آنها می‏توانند اين حرف را
بگويند ولی شما چه می‏توانيد بگوييد ؟
ثانيا ما طبق اين فلسفه بايد قبول كنيم كه هيچ انسانی در جهان به‏
شرافت اصلی خودش باقی نيست . می‏گويد انسان در ذات خودش دارای‏
دوگانگی است ، بعد كه در زندگی اجتماعی انحطاط پيدا می‏كند به آن جنبه‏
دانی و دنی خودش و در حيوانيت سقوط می‏كند می‏آيد جنبه‏های عالی و شريف‏
وجود خودش را از خودش

پاورقی :
. 1 ص / . 72
. 2 مؤمنون / 12 - . 14