پاورقی : . 1 الرحمن / . 60
حال حاضر ارزش ذاتی دارد ، يعنی انسان امروز حقيقت خواه است [ اين
سؤال مطرح میشود ] كه آيا اين حقيقت خواهی را ضرورتهای اجتماعی به انسان
تلقين كرده يا جزء نهاد انسان است و انسان ، حقيقت خواه آفريده شده
است ؟
مثال ديگر " خير اخلاقی " است . ما عجالتا امروز مفاهيم و معانیای در
ميان خودمان داريم كه اسم آنها را " خير اخلاقی " میگذاريم ، يعنی از
نظر اخلاقی ، اينها را " انسانيت " و " نيك اخلاقی " و نقطه مقابلش
را " شر اخلاقی " میناميم . مثلا " سپاسگزاری " يعنی چه ؟ يعنی اگر كسی
به انسان نيكی كرد انسان در مقابل او نيكی كند و سپاسگزار باشد ، در
مقابل ناسپاسی است . به عبارت ديگر سپاسگزاری يعنی " نيكی را نيكی
پاسخ گفتن " . اين يك مسأله اخلاقی است . ما امروز بالاخره اين را
پذيرفتهايم كه " « هل جزاء الاحسان الا الاحسان »" ( 1 ) . اين آيه كه
سؤال میكند میخواهد از فطرت انسان جواب بگيرد كه اين ، امری فطری است
[ كه پاداش احسان جز احسان نيست . میفرمايد آيا ] پاداش احسان غير از
احسان چيز ديگری میتواند باشد ؟ انسان میگويد خير ، جزا و پاداش احسان ،
احسان است .
اين حكم را انسان از كجا گرفته است ؟ آيا يك امر تلقينی است و
ضرورتهای اجتماعی آن را به انسان تحميل كرده است ؟ ( قهرا در اين صورت
اگر شرايط اجتماعی تغيير كند اين حكم هم عوض میشود و از بين میرود كه
همان مفهوم نسبيت اخلاق میشود ) يا اينكه اين يك امری در نهاد انسان
است ؟
پاورقی : . 1 الرحمن / . 60 |