شد ، ] خدای يهود شبيه انسان میشود ، مانند انسان احساسات و عواطف و
خشم و رضايت دارد ، در مسيحيت از آن هم نزديكتر میشود ، به صورت يك
انسان در میآيد كه مسيح باشد ، و مسيح میشود خدا . در واقع يك قوس طی
كرده است : ابتدا انسان اين صفات را از خودش جدا كرده ، آن دور دورها
قرار داده و بين آن موجود دور و انسان هيچ رابطهای برقرار نبوده ، بعد كم
كم آن موجود ، برگشته و آمده به طرف انسان ، به مسيح كه رسيده ديگر خيلی
نزديك شده و يك انسان خدا شده ( چون در دين مسيحيت ، مسيح همان خداست
، يعنی انسان است و خدا ، در آن واحد هم انسان است و هم خدا ) ، فقط
يك قدم ديگر باقی مانده ، هر چه انسان خودش را بيشتر بشناسد بيشتر اين
|