خودش حقی ندارد : « ان الامر كله لله »( 1 ) همه چيز مال خداست ، خود
فرد هم لله و مال خدا است و اگر چيزی دارد به اين صورت است كه چيزی كه‏
خودش مملوك خداست مملوكی دارد به تمليك خدا ، يعنی افراد به نسبت‏
خودشان با يكديگر ، حقوق و مالكيتهايی دارند ولی نسبت به خدا كه حساب‏
بكنيم هيچ ندارند .
داستانی يادم افتاد : ابوفراس شاعر عرب شيعی زبر دستی است ظاهرا در
قرن چهارم هجری می‏زيسته و تقريبا معاصر با دوره فارابی است در دربار
ملوك آل حمدان بوده آل حمدان ملوكی بودند بسيار ادب دوست و ادب پرور
و بلكه علم پرور ، و با اينكه حكومتشان خيلی وسيع نبوده ولی از نظر كيفی‏
با ارزش است ، و لهذا فارابی بعد از اينكه تحصيلاتش در بغداد و غيره‏
تمام شد رفت موصل و آنها را بهتر تشخيص داد از خلافت بغداد رفت آنجا و
در همان جا هم مرد و سيف الدوله حمدانی خودش بر او نماز خواند به هر
حال ملوك آل حمدان از آن ملوك ادب پرور و معارف دوست هستند ، و
اغلب اين جور اشخاص شعرای زيادی در دستگاهشان هستند روزی سيف الدوله‏
حمدانی با شعرا و ادبا نشسته بود گفت من بيتی گفته ام و خيال نمی‏كنم كسی‏
بتواند آن را تكميل كند مگر ابوفراس شعری كه گفته بود اين بود : "
لك جسمی تعله فدمی لا تطله
" خطاب به محبوبش می‏كند ، می‏گويد : اين جسم من از آن توست و هی رنجش‏
می‏دهی ، پس چرا خونم را يكباره نمی‏ريزی ؟ ! ابوموسی فورا از طرف آن‏
معشوق جواب داد : "
قال : ان كنت مالكا فلی الامر كله
"

پاورقی :
1 سوره آل عمران ، آيه . 154