هم آن قسمتی كه آشكار است نسبت به آن قسمتی كه مخفی است اين جور است
.
عالم هم همين طور است اين عالم طبيعت كه به تعبير قرآن عالم شهادت
است ، در مقابل عالم غيب و حقايق مخفی ، نسبتش همين نسبت است اگر
خيلی بيشتر از اين نباشد عالم طبيعت با تمام كهكشانها و ستارگان و اين
جوی كه بشر چون نمیداند آخرش به كجا منتهی میشود میگويد جولايتناهی و
شايد هم لايتناهی است نسبت به عالمی كه بر اين عالم احاطه دارد يعنی
نسبت به آن قسمتی از عالم كه پنهان است بسيار كوچك است ، و به تعبير
حديث مثل اين است كه حلقه ای را در يك صحرا بياندازند آن حلقه نسبت
به صحرا چه نسبتی دارد ؟ هيچ .
حالا اين مطلب كه میگوييم پرستش نا آگاهانه ، موجب تعجب نشود كه مگر
میشود پرستش ، نا آگاهانه باشد ؟ آدم زنده كه وكيل و وصی نمیخواهد من كه
خودم میفهمم كه خدا را پرستش نمیكنم ، اصلا من خدا را قبول ندارم ، در
عين حال شما میگوييد آن كار اخلاقی من يك پرستش نا آگاهانه است ؟ !
جواب اين است : بله ، تو خيلی چيزها را نمیدانی ، انجام میدهد و خودت
نمیدانی خودت ، خودت را نمیشناسی .
فعلا ما اصل فرضيه را داريم میگوييم كه طبق اين نظريه تمام كارهای اخلاقی
انسان ، نا آگاهانه خدا پرستی است برای توضيح اين مطلب بايد يك سلسله
مقدمات عرض بكنم .
|