« الجهر بالسوء من القول الا من ظلم »" (1) . در عين اينكه ما بايد يك‏
چنين نظر وسيعی داشته باشيم ، از حق خودمان هم بايد دفاع بكنيم حالا
يكوقت در جامعه ای مثل جامعه مسيحی يا جامعه مسلمان كه از اين افكار
مسيحی پيروی می‏كند و از حقوق خودشان دفاع نمی‏كنند می‏آيند اخلاقی را تأسيس‏
می‏كنند بر اساس دفاع از خود ، و فقط همين يك جنبه را در نظر می‏گيرند
ابتدا خوب طرفدار پيدا می‏كند ، و شخص تا مادامی كه در دنيا ظلم و مظلوم‏
باشد طرفدار چنين مكتبی است ، اما وقتی كه خودش می‏خواهد دنيا را اداره‏
كند ديگر ضدش و به قول آنها آنتی تزی در مقابل نيست و در نتيجه ، اين‏
هم ديگر كميتش لنگ است باور نكنيد كه بشود در دنيا برای مفاهيم اخلاقی‏
، برای همين حرفهايی كه امروز می‏زنند ، برای عدالت ، حق ، صلح ،
انسانيت ، راستی و درستی ، مبنا و منطق و پشتوانه و اعتباری جز خداشناسی‏
پيدا كرد .
يك دليل بر اينكه خداشناسی و ايمان و معنويت از دنيا نخواهد رفت‏
همين است كه بشر احتياج به اخلاق دارد در دوره علم كه ديگر با تقليد و
تلقين نمی‏شود فضائل اخلاقی درست كرد ، بايد با منطق و ريشه دار درست كرد
دنيا و جامعه بشريت يا بايد باشد و يا بايد نباشد اگر نيست و نابود
می‏شود كه هيچ ، ولی اگر جامعه بشريت باقی بماند اخلاق می‏خواهد و اخلاق همه‏
جانبه می‏خواهد نه اخلاق كمونيستی ، اخلاقی كه بتواند همه جوانب را رعايت‏
بكند ، اخلاقی كه مبنا و پايه و اساس داشته باشد و اين جز با دين و
معنويت امكان ندارد .

پاورقی :
1 ) سوره نساء ، آيه . 148 [ ترجمه : خدا دوست نمی‏دارد كه كسی با
گفتار زشت به عيب مردم صدا بلند كند مگر اينكه ظلمی به او رسيده باشد ]
.