دوست داشتن ديگران است " . نه ، در جهان ، غير از دوست داشتن ديگران‏
نيكی ديگر هم وجود دارد . يك مثالش همين بود كه عرض كردم .

ج : مفهوم انساندوستی

ثالثا محبت انسان ، احتياج به تفسير دارد غالبا آن را " غير دوستی "
تفسير كرده اند ، و آنها كه كمی بالاتر رفته اند گفته اند [ انساندوستی ]
( 1 ) اولا ايراد وارد است كه چرا انساندوستی ؟ خوب بگوييم جاندار دوستی‏
واقعا اگر انسان نسبت به يك حيوان عاطفه به خرج بدهد مثل داستان آن‏
شخصی كه در حديث است سگ تشنه ای را سيراب كرد ، خف خودش را ، كفش‏
خودش را در چاه فرستاد و به زحمت آب آورد و سگ را سيراب كرد ، اين‏
كار اخلاق نيست چون انساندوستی نيست ؟ آيا انسان فقط بايد انسانها را
دوست داشته باشد و جاندارهای ديگر را نبايد دوست داشته باشد ؟ بلكه همه‏
چيز را بايد دوست داشته باشد به قول سعدی :
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه‏
عالم از اوست
به ارادت بخورم زهر كه شاهد ساقی است به جلادت بكشم درد كه درمان‏
هم از اوست
چرا فقط بگوييم انساندوستی ؟ لااقل بگوييم جاندار دوستی تازه انساندوستی‏
احتياج به تفسير دارد همين جاهاست كه اگر اندكی افراط بشود ، به نام‏
انساندوستی " انسان دشمنی " . صورت می‏گيرد چطور ؟
مقصود از انسان چيست ؟ آيا انسان يعنی همين حيوان يك سرو دو

پاورقی :
1 ) افتادگی از نوار است .