مسئله گرسنگی
عرض كردم بعضی از اينها گواينكه معنوی نيست ولی ريشه ای در
انسانند و به حسب فطرت مثل ما هستند . ما هم ممكن است روزی خدای
نخواسته تبديل به چنين آدمهايی بشويم همين امشب در روزنامه چشمم به يك
تيتری افتاد ، واقعا حيرت كردم كه انسان وقتی انسانيت خودش را از دست
میدهد مثل يك جزء از ماشين میشود نوشته بود كه در مصر يك هواپيما سقوط
كرد و نود و دو نفر كشته شدند شخصی كه سمت او در فرودگاه مثلا تنظيم
ترافيك هواپيماها بوده نه اطلاع دادن به خلبان ، گفته است : بله ، من آن
وقتی كه هواپيما میآمد و ارتفاعش در حدود دو هزار متر بود و بايد از سه
هزار و پانصد متر كمتر نمیبود چون تصادف میكرد ، اين را میديدم و متوجه
هم بودم كه طولی نمیكشد كه هواپيما تصادف میكند گفته اند چرا نگفتی ؟
گفته است : " اين وظيفه من نبود ، من مسؤول اين كار نبودم ، مرا برای
كار ديگر گذاشته بودند ، من كار خودم را انجام دادم " بسيار خوب ، تو
مسؤول اين كار نبودی ، ولی انسان كه بودی گفته من میدانستم كه اگر الان
اطلاع بدهم و میتوانستم اطلاع بدهم خلبان ، خودش را با همه سرنشينها نجات
میدهد ، ولی اطلاع ندادم . ببينيد كمبود عواطف به كجاها میكشد و چه بر سر
انسان میآورد !
بحران ديگر ، مسئله از هم گسيختگی نظام خانوادگی است ، بيگانه شدن زن
و شوهرها با يكديگر ( كه ما دواسبه كوشش میكنيم به همين صورت در بياييم
! ) ازدواجهای زود گسل و طلاقهای پشت سر يكديگر . هر يك از اينها مفصل
درباره اش میشود بحث كرد .
مسئله گرسنگی عرض كردم بعضی از اينها گواينكه معنوی نيست ولی ريشه ای در |