پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، حكمت . 49
بگيرد ، اخلاق حكم میكند كه هم كارتر اخلاقی باشد چون رقيب گردن كلفتی مثل
او دارد ، و هم برژنف اخلاقی باشد چون رقيب گردن كلفتی مثل اين دارد ،
ولی هر دوی اينها در مقابل ملل ضعيف ، هيچ وقت اخلاق اقتضا نمیكند كه [
اخلاقی باشند ] چون میدانند كه ملل ضعيف تا صد سال ديگر هم قدرت ندارند
[ منافع آنها را بگيرند ] بلكه از اول نمیگذارند اينها قدرت پيدا كنند ،
و بنابراين اطمينان خاطر كامل پيدا میكنند ، و در اين صورت اين اخلاقهای
بر اساس منفعت مثل اخلاق راسل به چه كار میآيد ؟ ! اصلا اخلاق برای اين
است كه جلوی قدرتمند را در كمال قدرت بگيرد : « اولی الناس بالعفو
اقدر هم علی العقوبة » ( 1 ) ، آن كه بيشتر قدرت دارد ، به او بيشتر
تلقين بكند به عفو و گذشت و غيره والا اخلاقی كه بر اساس منافع باشد ،
پايه دومش هم تساوی قدرتهاست ، يعنی فقط بر فرض تساوی قدرتها كارگر
است من وقتی كه در برابر رقيبی كه لااقل به اندازه خودم قدرت و زور دارد
قرار بگيرم هيچ وقت آهنگ كشتن او را نمیكنم چون او هم ممكن است آهنگ
كشتن مرا بكند اگر صدی پنجاه احتمال میدهم كه او را میكشم ، صدی پنجاه هم
احتمال میدهم كشته بشوم ، بديهی است نمیكنم يا مثل داستان آن مرد اداری
و دوستش كه در آخر گفت : پس بهتر است هر دومان مواظب همديگر باشيم
در جايی كه دو نفر از نظر قدرت متساوی باشند همين طور است اما اگر
متساوی نبودند ديگر اخلاق وجود ندارد بنابراين اين اخلاق هم اخلاق نيست ،
انكار اخلاق است در واقع فلسفه راسل معنايش اين است : اخلاق را رها كنيد
چون اخلاق مساوی است با ارزش داشتن ، قد است ، و چيزی ما فوق منافع و
مافوق حيوانيت اخلاق يعنی انسانيت ، و انسانيت يعنی ارزشی مافوق
حيوانيت ، و كاری مافوق منافع معنی حرف راسل اين است كه اخلاق ، اساسی
ندارد ، ولی آن نتيجه ای را كه شما از اخلاق میتوانيد بگيريد از تعليم هم
پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، حكمت . 49 |