از مقوله اضافه است ، سومی میگويد اصلا داخل در هيچ مقوله ای نيست و . .
. تعريف كردن كار آسانی نيست ضرورتی هم ندارد ما وقتی بخواهيم وجود يك
حقيقتی را درك بكنيم ، توانستيم تعريف بكنيم تعريف میكنيم ، نتوانستيم
نه ولی همين طور كه در عين اينكه نمیتوانيم زيبايی را تعريف بكنيم يك
چيزهايی در حول و حوش آن تشخيص میدهيم ، در پرستش هم اموری را تشخيص
میدهيم در پرستش ، توجه هست ، تقديس هست ( تقديس يعنی حقيقتی را
منزه دانستن از هر گونه نقصی و شائبه نقصی ، كه وقتی میخواهيم آن حقيقت
را با تعبيرات ، شكل و قالب بدهيم ، با لفظ : سبحان الله يا : « سبحان
ربی العظيم و بحمده » يا : « سبحان ربی الاعلی و بحمده » ، و حتی بالفظ :
الله اكبر آن را قالب و شكل میدهيم برتر و منزه از هر گونه نقصی و شائبه
هر نقصی و هر نيستی ) در عبادت حمد و ستايش به كمالات هست ( همان طور
كه يك بلبل وقتی در مقابل گل قرار میگيرد حالت ستايشگری به خود میگيرد
، انسان ، آن حقيقت معبود را در عبادت ستايش میكند ) . در عبادت خارج
شدن از محدوده كوچك خودی ، خارج شدن از محدوده آمال و تمنيات كوچك ،
محدود و موقت هست ، و به عبارت ديگر در عبادت انسان از دائره تمنيات
و آمال كوچك خارج میشود در عبادت التجاء هست ، انقطاع هست در عبادت
استعانت و نيرو گرفتن و كمك خواستن هست در عبادت واقعا انسان از
محدوده خود خواهيها ، خود پرستيها ، آرزوها ، تمنيها و امور كوچك پرواز
میكند و بيرون میرود معنی تقرب هم همين است وقتی میگوييم نماز میخوانيم
قربة الی الله ، اين لفظ يك تعارف نيست ، بلكه يعنی واقعا انسان در
حال نماز از اين محدوده كوچك پرواز میكند به سوی حق .
|