مثل آدمی كه يك تابلوی بسيار عالی ، مثلا تابلوی را فائل را می‏بيند ،
ارزشش را درك می‏كند و محال است كه بتواند اجازه بدهد كه يك كثافتی ،
آلودگيی در آن قرار بگيرد ، چون عظمت آن را احساس می‏كند انسان چون‏
خودش را به علم حضوری درك می‏كند كه از عالم قدرت است ، از ضعف و
ناتوانی تنفر دارد يعنی وقتی كرامت نفس خودش را احساس می‏كند ، تن به‏
ضعف و زبونی و عجز نمی‏دهد غيبت نمی‏كند زيرا مطابق حديثی كه قبلا خواندم‏
حس می‏كند كه غيبت ، عجز و ناتوانی است تكبر نمی‏كند چون می‏فهمد تكبر
ناشی از حقارت نفس است انسان تا حقارت نفس نداشته باشد تكبر نمی‏كند
: « ما من رجل تكبر او تجبر الا لذلة وجدها فی نفسه » ( 1 ) يعنی احدی در
دنيا تكبر نمی‏كند و احدی در دنيا تجبر و ظلم و ستم نمی‏كند مگر اينكه در
خودش احساس حقارت می‏كند آدم متكبر خود واقعی را پيدا نكرده اگر انسان‏
خود واقعی را پيدا كند ديگر احساس حقارت نمی‏كند ، احساس قدرت و عظمت‏
می‏كند ، تكبر يا تجبر نمی‏كند چون با روحش ناسازگار است چرا انسان از
علم خوشش می‏آيد و از جهل تنفر دارد ؟ چون حقيقتش ، خود واقعی اش از
عالم علم است ، عين علم است و از جهل تنفر دارد چرا " جود " برای‏
انسان به قول اينها يك ارزش ، و به تعبير ما يك خير معنوی است ، با
اينكه " جود " از خود مايه گذاشتن است برای ديگران ؟ برای اينكه جود ،
رحمت و افاضه است و انسان ، خودش حس می‏كند كه من از عالم رحمتم و
لازمه از عالم رحمت بودن ، فيض دادن و

پاورقی :
1 ) اصول كافی ، ج 3 ، ص 426 ، حديث . 17