تخطی نكرده ، آن روزی كه صبح می‏كند و می‏بيند هنگام سحر عليرغم فرمان‏
طبيعت كه بستر گرم را رها نكن ، بستر گرم را رها كرده و به برنامه‏
عبادت خودش مثلا پرداخته ، احساس مسرت و پيروزی می‏كند اين در هر كسی‏
هست خيال نمی‏كنم كسی باشد كه چنين آزمايشی در خود نكرده باشد ، و فرضا
چنين كسی باشد برايش قابل آزمايش است .

" من " اصيل و " من " طفيلی ( خود و ناخود )

اين احساس ، چيست در انسان ؟ در هر دو حالت ، انسان خودش از خودش‏
شكست خورده ، و در هر دو حالت ، انسان خودش بر خودش پيروز شده بنابر
اين او نه بايد احساس شكست بكند و نه بايد احساس پيروزی بكند ، يا
لااقل بايد در حالی كه از يك جهت احساس شكست می‏كند ، از جهت ديگر
احساس پيروزی بكند ، و حال آنكه اين جور نيست ، انسان آنگاه كه ميلها
بر اراده اخلاقی غالب می‏شود ، واقعا احساس می‏كند كه شكست خورده ، خودش‏
را ملامت می‏كند می‏گويد خاك توسرت ، حالا فهميدم كه من چيزی نيستم ، ولی‏
وقتی كه اراده اخلاقی بر ميل طبيعی پيروز می‏شود ، احساس موفقيت و پيروزی‏
می‏كند و به خودش اميدوار می‏شود اين همانجاست كه انسان درك می‏كند كه‏
خود اصلی ، خود واقعی ، من حقيقی ، آن اراده اخلاقی است كه تحت فرمان‏
عقل می‏باشد ، و اين ميل در " من " يك ابزار است در " من " ، من‏
واقعی آن نيست ، من واقعی من اين ميل و اين طبيعت نيست ، اين بيگانه‏
است كه دارد " من " را شكست می‏دهد اين احساس ، احساسی است كه انسان‏
در درون خودش