كشف كرده ، مفتاح آزادی و اختيار را كشف كرده ، مفتاح بقاء و خلود نفس‏
را كشف كرده ، مفتاح معاد را كشف كرده ، مفتاح اثبات وجود خدا را كشف‏
كرده است می‏گويد اگر ما بخواهيم از راه عقل نظری يعنی همان كه امروز ما
به آن می‏گوييم " فلسفه " اثبات كنيم كه انسان مختار و آزاد است ،
نمی‏توانيم عقل نظری آخرش به جايی می‏رسد كه آدم بگويد انسان اختيار ندارد
و يك موجود مجبور است ، ولی از راه حس اخلاقی كه امری است درونی و
وجدانی و انسان با علم حضوری آن را كشف می‏كند به اينجا می‏رسيم كه انسان‏
آزاد و مختار است ( علم حضوری يعنی انسان درون خودش را مستقيما می‏بيند
ادراك مستقيم درون خود ) می‏گويد اگر ما از راه فلسفه وارد بشويم آخرش‏
می‏رسيم به اينجا كه انسان يك موجود مجبور است ، ولی وقتی به حس اخلاقی‏
و وجدان خودمان مراجعه می‏كنيم ، در وجدان خودمان انسان را آزاد و مختار
می‏يابيم آزادی و اختيار را با حس درونی و با ضمير اثبات می‏كند .
اين هم حرف تازه ای نيست خيلی افراد ديگر هم اختيار را از راه حس‏
درونی اثبات می‏كنند مولوی می‏گويد :
اين كه گويی اين كنم يا آن كنم ( 1 )
اين دليل اختيار است ای صنم
پس [ از نظر كانت ] انسان به حكم وجدانش - نه به حكم دليلهای فلسفی‏
- يك موجود مختار و آزاد است .

پاورقی :
1 ) يعنی امر وجدانی .