و ايمان ديگری پوچ باشد ولی به سود بشر ؟ نه ( خيلی به اجمال می‏گويم تا
به بحثهای خودم برسم ) نظر قرآن اين است كه حقيقت بودن يا ارزش نظری‏
با خير بودن يعنی ارزش عملی مساوی است هر چه حقيقت باشد ، هر عقيده و
ايمانی كه بر حقيقت استوار باشد ، به زيان بشر نيست چنين نيست كه يك‏
عقيده و ايمان ، درست است ، حقيقت است ، واقعيت هم آنطور است ولی‏
بهتر اين است كه انسان به آن اعتقاد نداشته باشد بلكه به خلافش كه پوچ‏
است اعتقاد داشته باشد ، و خير بشر در خلاف اوست عكس قضيه : يك عقيده‏
ای ، يك ايمانی بی پايه و پوچ است ولی در عين اينكه پوچ است برای بشر
خوب است و اگر به آن اعتقاد داشته باشد اين اعتقاد به سود او است نه ،
اينطور نيست ممكن است يك سخن پوچی ، يك حرف باطلی ، در يك مدت‏
موقت به سود برخی افراد نه همه بشر باشد ، اما اين همان است كه قرآن‏
اسمش را باطل می‏گذارد و می‏گويد به سود انسان نيست ، دوام هم پيدا
نمی‏كند وقتی كه فهميديم حق يعنی حقيقت و واقعی بودن با خير يعنی مفيد
بودن مساوی است ، جواب سؤال دوم هم روشن می‏شود و كسی نمی‏تواند بگويد
اگر چيزی واقعی بود ولی زيانمند چطور ؟ يا اگر چيزی سودمند بود و غير
واقعی چطور ؟ نه ، ما دو شق بيشتر نداريم : يا يك عقيده و ايمان حقيقت‏
است و خير هم هست ، يا پوچ است و برای بشريت زيانمند پس سؤال به اين‏
صورت بايد طرح بشود : آيا پوچ و زيانمند با حقيقت و خير از نظر شانس‏
باقی ماندن يكسانند ، يا در جهان همان طور كه در يك اندام اگر به عللی‏
عضو زائدی پيدا بشود دستگاه منظم خلقت تدريجا آن را حذف می‏كند ، در
عقايد و ايمان هم ممكن است هزارها عقيده پوچ و باطل در ميان بشر پيدا
بشود و يك مدت موقت هم باقی باشد ولی دستگاه خلقت