اعتماد نيست . از جمله همين راه گرايشهای معنوی است .

سخن موريس مترلينگ

حالا من دو مثال برای شما ذكر می‏كنم :
" موريس مترلينگ " كتابهای زيادی دارد كتابی راجع به زنبور عسل ، و
يك كتاب راجع به موريانه نوشته ، و شايد همه كتابهايش در ايران ترجمه‏
شده ، چون نويسنده زبر دستی بوده او در ايران ما به عنوان يك فيلسوف‏
بزرگ به اصطلاح قالب زده شده و معرفی گرديده ، ولی به هر صورت مردی‏
دانشمند و نويسنده بسيار مقتدری بوده است در دنيای اروپا ادبيات و
فلسفه با يكديگر آميخته شده از آنجا كه آميختن ادب و فلسفه ، ادبيات را
كه بيشتر بر اساس ذوقيات و تخيلات است يعنی بيشتر به ذوق انسان ارتباط
دارد تا به فكر ، غنی می‏كند و فلسفه را فقير ، اين آميختن ، ادب اروپايی‏
را غنی كرده است و فلسفه اروپايی را فقير اين مرد آنچه هست اين است كه‏
يك نويسنده مقتدر است من هميشه گفته ام كه محمد مسعود ايرانی ما اگر در
اروپا می‏بود ، حتما به نام يك فيلسوف معروف می‏شد چون او برای خودش‏
نويسنده ای بود كه مانند " مترلينگ " می‏توانست به همديگر ببافد ولی‏
در ايران ما هيچوقت اينها را به عنوان فيلسوف نمی‏شناسند و نمی‏توانند هم‏
بشناسند .
زندگی زنبور عسل يك زندگی اعجاب آور و غير قابل توجيه از نظر مادی‏
است ، كه اين حيوان اين آگاهيهای عجيب را چگونه دارد ؟ هيچ نشده كه اين‏
مطلب توجيه بشود . قرآن هم صريحا می‏گويد : « و اوحی ربك »