احساس تكليف . احساس تكليفی وجود ندارد . اصلا وجدان دروغ است آن‏
ديگری گفته : زيبائی فعل ما زيبايی و نازيبايی در فعل نمی‏فهميم آن يكی‏
گفته : زيبايی روح ما روح زيبا و نازيبا سرمان نمی‏شود آن يكی گفته : عقل‏
مجرد و روح مجرد اصلا به روح مجرد قائل نيستم می‏گوئيم پس آيا به اخلاق‏
قائل هستی يا نه ؟ می‏گويد بله ، من به اخلاق هم قائل هستم ( چون نمی‏شود
كسی منكر اخلاق بشود ) می‏گوئيم پس اخلاق را بر چه اساسی توجيه می‏كنی ؟ و
اتفاقا خودش از علمدارهای اخلاق است و عده ای گول حرفهايش را خورده اند
و او را آدم انساندوستی می‏دانند ، و من مكرر گفته ام : اين آدم فلسفه اش‏
بر خلاف شعارهايش است ، شعار انساندوستی می‏دهد و در فلسفه خودش بر ضد
انساندوستی حرف می‏زند اصلا انساندوستی در فلسفه راسل دروغ محض است‏
می‏گوئيم اخلاق چيست ؟ می‏گويد : اخلاق تركيبی است از هوشياری و دور انديشی‏
بانفع طلبی تمام مكتبهای اخلاقی ، نفع طلبی را بر ضد اخلاق می‏دانند الا [
مكتب اخلاقی ] راسل كه می‏گويد : اخلاق را بايد از نفع طلبی درست كرد ،
منتها نفع طلبی هوشيارانه و دور انديشانه اينكه انسان بخواهد منافع خودش‏
را با دور انديشی تأمين بكند ، می‏شود اخلاق چطور ؟ می‏گويد : شك نيست كه‏
عقل در خدمت طبيعت انسان است ، عقل يك چراغ است برای انسان چراغ در
اختيار آن كسی است كه آن را در دست دارد به هر طرف كه بخواهد برود ،
فرمان می‏دهد ، چراغ از آن طرف می‏رود و راهش را روشن می‏كند انسان عقلش‏
را در خدمت منفعت خودش قرار می‏دهد عقل در خدمت منافع انسان است .
می‏گويد : ولی شعاع عقل انسان بايد خيلی وسيع باشد و ضعيف نباشد كه‏