تعليم بكنيد كه تعليم ، تربيت هم هست تعليم از تربيت ، و تربيت از
تعليم جدا نيست ديگر نمی‏گويد كدورتها را از ميان ببريد ، محبتها را زياد
كنيد می‏گويد دانشها را زياد كنيد پس ما بايد بدانيم كه برای تربيت‏
جامعه ، آيا بايد دانش جامعه را افزايش بدهيم يا كوشش كنيم دشمنيها را
از ميان ببريم ، از دانش كاری ساخته نيست ؟ آنكه مانند ارسطو می‏گويد از
دانش به تنهايی كاری ساخته نيست ، اراده را بايد تقويت كرد ، او راه‏
ديگری را پيشنهاد می‏كند آن كسی كه در اخلاق ، تكيه اش روی وجدان فطری‏
انسانی است می‏گويد در درون هر انسانی يك منادی مقدس اخلاق هست كه‏
انسان را فرمان می‏دهد به كارهای نيك و باز می‏دارد از كارهای زشت اين‏
ندا كه راست بگو و دروغ نگو ، اين ندا كه امانت بورز و خيانت نكن ،
اين ندا كه ايثار كن ، اين ندا كه انصاف داشته باش درباره خودت نسبت‏
به ديگران ، در درون هر كسی هست ، فقط وقتی كه نداها و غوغاهای ديگر
بلند است انسان ندای وجدان خودش را نمی‏شنود مثلا در اين فضا كه الان ما
هستيم اگر يك نفر واعظ بخواهد كلمات خدا را برای ما بيان بكند ، چنانچه‏
اين جو ، ساكت و ساكن باشد ، ما حرف او را درست می‏فهميم و می‏شنويم ،
اما همين قدر كه يك صدای ديگر مثل صدای بلند گوی ديگر يا صدای اتومبيلها
هم بلند باشد و يا آن كه پهلوی ما نشسته است حرف بزند ديگر نمی‏توانيم‏
صدای او را بشنويم برای اينكه يك ندا خوب شنيده بشود بايد نداهای‏
مخالف را خاموش كرد در ديدن هم اين جور است ما به اين شرط خوب‏
می‏بينيم كه گردی ، غباری ، دودی در كار نباشد ، والا هر مقدار هم چشم ما
بينا باشد اگر گرد و غبار زياد شد اشياء را درست نمی‏بينيم در واقع ما
می‏بينيم ولی گرد و غبار نمی‏گذارد برای اينكه ببينيم بايد گرد و غبار