پاورقی : 1 ) اصول كافی ، ج 3 ، ص 426 ، حديث . 17
مثل آدمی كه يك تابلوی بسيار عالی ، مثلا تابلوی را فائل را میبيند ،
ارزشش را درك میكند و محال است كه بتواند اجازه بدهد كه يك كثافتی ،
آلودگيی در آن قرار بگيرد ، چون عظمت آن را احساس میكند انسان چون
خودش را به علم حضوری درك میكند كه از عالم قدرت است ، از ضعف و
ناتوانی تنفر دارد يعنی وقتی كرامت نفس خودش را احساس میكند ، تن به
ضعف و زبونی و عجز نمیدهد غيبت نمیكند زيرا مطابق حديثی كه قبلا خواندم
حس میكند كه غيبت ، عجز و ناتوانی است تكبر نمیكند چون میفهمد تكبر
ناشی از حقارت نفس است انسان تا حقارت نفس نداشته باشد تكبر نمیكند
: « ما من رجل تكبر او تجبر الا لذلة وجدها فی نفسه » ( 1 ) يعنی احدی در
دنيا تكبر نمیكند و احدی در دنيا تجبر و ظلم و ستم نمیكند مگر اينكه در
خودش احساس حقارت میكند آدم متكبر خود واقعی را پيدا نكرده اگر انسان
خود واقعی را پيدا كند ديگر احساس حقارت نمیكند ، احساس قدرت و عظمت
میكند ، تكبر يا تجبر نمیكند چون با روحش ناسازگار است چرا انسان از
علم خوشش میآيد و از جهل تنفر دارد ؟ چون حقيقتش ، خود واقعی اش از
عالم علم است ، عين علم است و از جهل تنفر دارد چرا " جود " برای
انسان به قول اينها يك ارزش ، و به تعبير ما يك خير معنوی است ، با
اينكه " جود " از خود مايه گذاشتن است برای ديگران ؟ برای اينكه جود ،
رحمت و افاضه است و انسان ، خودش حس میكند كه من از عالم رحمتم و
لازمه از عالم رحمت بودن ، فيض دادن و
پاورقی : 1 ) اصول كافی ، ج 3 ، ص 426 ، حديث . 17 |