میشده هر وقت پيغمبر اراده میكرده بر زبانش جاری میشده ولی آنهايی كه
وحی نمیشد ه اينطور نبوده كه هر لحظه پيغمبر اراده كند به او وحی بشود يا
هر عملی كه موسی اراده میكرده فورا آن عمل انجام میشده است .
جواب : اين كه فرموديد ، نظريه سوم نيست . آن نظريه دوم به ترتيبی كه
من عرض كردم كه گفتيم قدرت و اراده خود پيغمبر است - من اشاره كردم
ولی به تفصيل عرض نكردم - مقصود اين نيست كه يك قدرتی به او تفويض
میشود . اصلا تفويض نسبت به خدا و مخلوق در هيچ موجودی معقول نيست .
بنده و شما ، ممكن است كه چيزی را كه من واجد هستم به شما تفويض كنم و
اگر شما واجد چيزی هستيد به من تفويض كنيد ولی وقتی كه من اين را كه
دارم به شما تفويض میكنم ، از خودم سلب كردهام ، شما اگر داريد ، به من
تفويض میكنيد ، از خودتان سلب كردهايد . ما دو موجودی هستيم در
عرضيكديگر . اين را يا من بايد داشته باشيم يا شما . اين لباس يا مال
من است يا مال شما . وقتی شما آن را به من داديد از خودتان سلب مالكيت
كردهايد . اين مطلب در اخبار و احاديث اسلامی مخصوصا و در كلمات حضرت
امير بالاخص زياد است كه خداوند آنچه را كه به مخلوقش تمليك میكند باز
خودش مالكتر از اوست ، كه از نظر تعبير علمی میگويند مالكيتها در طول
يكديگر است ، آنگاه برای فهماندن میگويند نظير مالكيت طفل است در
برابر پدر . پدر چيزی را كه خودش در اجتماع مالك است نسبت به افراد
ديگر ، در خانه به فرزند خودش میدهد و اعطا میكند . اين را میدهد به اين
فرزند ، آن را میدهد به آن فرزند . اين فرزند میگويد اين مال من است ،
او میگويد آن مال من است . باز بچهها در عرض همديگر هستند . چيزی كه
مال اين بچه است مال آن بچه نيست و چيزی كه مال آن بچه است مال اين
بچه نيست . ولی نه اينكه اين بچهها كه دارند معنايش اين است كه سلب
مالكيت از پدر شد . باز اين بچه و هرچه دارد مال پدر است .
آنهايی كه میگويند معجزه قدرت و ارادهای است كه خدا داده ، نمیگويند
كه يك قدرت و ارادهای خدا به او تفويض كرده به معنی اينكه هر وقت دل
خودش بخواهد كاری بكند میكند ، هر وقت دلش نخواهد نمیكند ، چه خدا
بخواهد چه خدا نخواهد ، نه ، اين كلمه " باذن الله "
كه تكرار میشود اين است كه نه ، باز خدا بايد بخواهد ، سر رشته دست
خداست . صحبت اين است : آن وقتی كه آن كار را انجام میدهد خدا در همان
وقت به او يك قدرت و ارادهای داده كه اين كار را انجام بدهد يا اصلا
قدرت و
|