كه امروز می‏خواهم عرض بكنم هيچ موضوع ندارد . ولی چون من خودم معتقد
هستم - همين طور كه بسياری از علمای اسلام معتقد هستند - كه در مسأله‏
معجزه ، قدرت انسان و اراده انسان مطرح است و اين قدرت با اينكه خارق‏
العاده است قدرت انسان است و اين اراده با اينكه خارق العاده است‏
اراده انسان است ، و انسان است كه به اين درجه و مقام رسيده ، آن وقت‏
بحثهای بعدی من موضوع پيدا می‏كند . به آن مبنا كه اساسا انسان هيچ دخالتی‏
ندارد ، به نظر من ديگر معجزه اصلا توجيه ندارد يعنی من كه نمی‏توانم و هيچ‏
كس هم نتوانسته كه روی آن مبنا توجيه كند و بخواهد يك نظام علمی يعنی‏
نظام فلسفی و علی و معلولی هم برای جهان قائل باشد ، مگر اينكه همان‏
حرفها را بايد بزند كه اصلا در جهان نظم به صورت يك واقعيت وجود ندارد
، به صورت يك ضرورت وجود ندارد ، فقط ما از باب اينكه حوادثی را
متوالی يكديگر ديده‏ايم اسمش را نظم گذاشته‏ايم . هيچ فرق نمی‏كند كه عكس‏
قضيه باشد . يك عادتی است كه خدا دلش خواسته اين‏طور باشد ، به اين‏
شكلی كه ما الان می‏بينيم نظم عالم جريان دارد ، خواسته اينجور باشد ، دلش‏
هم بخواهد عوض می‏كند ، وقتی دلش خواست عوض كند جلوی مشيت او را كسی‏
نمی‏تواند بگيرد ، اگر بگوييم نه ، آنوقت اين محدوديت اراده پروردگار
می‏شود . ما تاكنون نديده‏ايم در دنيا كه از يك پاره سنگ يك حيوان به‏
وجود بيايد . هيچ در رابطه واقعی و نظم واقعی فرق نمی‏كند كه مثلا يك شتر
از نطفه يك شتر ديگر به وجود بيايد يا از داخل كوه بيرون بيايد . روی‏
اين حساب تمام حسابها رااز بيخ انكار دارند . با آنها ديگر بحثی نيست .
ما بايد برويم سر آن مطلب ببينيم و اقعا اين جور است كه اصلا حسابها
قابل انكار است در دنيا يا نه ؟ اگر قبول كرديم قابل انكار است ديگر
فرقی بين معجزه و غير معجزه نيست ، و اما اگر قبول نكرديم ، همان‏طور كه‏
قبلا عرض كرديم ، نظام را برای عالم قبول كرديم ، چاره‏ای جز اينكه - همين‏
طور كه ظاهر قرآن هم حكايت می‏كند - قدرت و اراده انبياء را هم در اين‏
زمينه بپذيريم نداريم .
عرض كرديم كه نمونه‏ای از اين - ولو نمونه‏های خيلی كوچكی - در انسان به‏
طور كلی وجود دارد و حد اعلايش در انبياء وجود دارد . اينجا من شما را
يكی راهنمايی می‏كنم به تفسير الميزان جلد ششم عربی ( كه چون هر جلدش دو
جلد فارسی می‏شود علی القاعده بايد در جلد يازدهم يا دوازدهم فارسی باشد )
در ذيل اين