پاورقی : . 1 جاثيه / . 24
ماديين قرآن همين منطق را دارد میگويد اينها هيچ وقت به " يقين به نفی
خدا " نمیرسند و محال است برسند . راهی به اين مطلب نيست . هر وقت
در كمال جزم انكار خدا را میكنند بدان يك گمانی در ذهنشان آمده اين را
به صورت جزم بيان میكنند : " « و قالوا ما هی الا حياتنا الدنيا نموت و
نحيا »" گفتند كه جز اين زندگی دنيا زندگی ديگری نيست ، میميريم و
زنده میشويم، يعنی مردن و زندگی يك امری است كه به حسب تصادف و اتفاق
در سطح طبيعت رخ میدهد . تا اينجا را میشود بگوييم انكار معاد است ولی
نه : " « و ما يهلكنا الا الدهر »" آن چيزی هم كه ما را میبرد جز دست
طبيعت و روزگار چيز ديگری نيست . انكار خداست . قرآن در جواب اينها
میگويد اصلا اين منطق تو منطق متكی به علم نيست : " « و ما لهم بذلك من
علم ان هم الا يظنون »" ( 1 ) به همين چيزی كه میگويد علم ندارد ، گمان
میبرد كه اين جور باشد ، مثل اينكه ما میگوييم " فكر میكنم چنين باشد "
. بسيار خوب ، آدم فكر میكند چنين باشد ، اما " فكر میكند چنين باشد "
غير از اين است كه يقين دارد كه چنين باشد . و اگر واقعا بشر بتواند
خودش را قانع كند كه از همين يك آيه پيروی كند 99 درصد اختلافات افراد
بشر از ميان میرود . بشر گمان میكند ، اما وقتی میخواهد بيان كند نمیگويد
گمان میكنم چنين است ، میگويد جزما چنين است .
پس در اين آيه ، قرآن منشأ خطای اكثريت مردم را پيروی نكردن از علم
میداند ، علم در مقابل گمان ، يعنی يك مطلب ، صد در صد روشن نشده
دنبالش میرود . میخو اهد بگويد اين خطا بيشتر به فكر بشر بستگی ندارد ،
به اراده و اختيار بشر بستگی دارد . ما بشر را طوری ساختهايم كه اگر در
مسائل قناعت كند به آنچه كه میداند ، اينهمه گرفتار اشتباه نمیشود .
اشتباه میكنند كسانی كه خيال میكنند اين فرد بشر يك جور میداند ، آن فرد
جور ديگر و آن جور ديگر . اينطور نيست ، خدا بشر را اين گونه نساخته كه
آن يك جور بداند ، آن جور ديگر و آن جور ديگر . بشر طوری ساخته شده كه
اگر با گامهای آهسته قدم بردارد ، فقط آنچه را يقين دارد بپذيرد ، چيزی
را كه يقين ندارد نپذيرد و به حالت ترديد بماند بعد میبينيد اختلافات
بشر رفع شد . منشأ اشتباهها اين است كه ندانسته يك چيزی را میپذيرد و
آن را به صورت امر دانسته تلقين و اظهار میكند و روی آن قسم میخورد .
اين يكی .
پاورقی : . 1 جاثيه / . 24 |