خودمان را ارائه خواهيم داد ، يعنی چه در آينده ؟ اگر مقصود معرفی اجمالی‏
است كه خود قرآن آمد و معرفی كرد و رفت . بعد به مردم می‏گويد ، يعنی‏
شما خودتان برويد مطالعه كنيد . قرآن به مردم فقط می‏گويد شما برويد در
اين زمينه‏ها مطالعه كنيد . و اين را به حق بعضی ، از آيات غيبی قرآن‏
تلقی كرده‏اند كه قرآن كأنه می‏گويد بشر هنوز طبيعت را نمی‏شناسد ، هنوز
آفاق و انفس را آنطور كه بايد نمی شناسد : ما بعد از اين آيات خودمان‏
را ، چه آيات آفاقی و چه آيات انفسی ، به مردم ارائه خواهيم داد تا
كاملا مطلب آشكار بشود كه حق مطلق اوست . بعد يك جمله ديگر دارد كه‏
همان راههای ديگر است غير از راه مطالعه خلقت : " « ا و لم يكف بربك‏
انه علی كل شی‏ء شهيد » " اصلا آيا خود ذات پروردگار برای ارائه ذاتش‏
كافی نيست كه نيازی باشد كه از راه ارائه آفاق و انفس او را بشناسند
يعنی او را از خودش هم می‏شود شناخت . " « ا و لم يكف بربك انه علی‏
كل شی‏ء شهيد »" آيا اينكه پروردگار تو بر همه چيز احاطه دارد و حضور
دارد كافی نيست برای شناختن او ؟ " « الا انهم فی مريه من لقاء ربهم الا
انه بكل شی‏ء محيط »" ( 1 ) اينها در ترديدند كه پروردگار خودشان را يك‏
روزی ملاقات خواهند كرد ولی بدانيد كه او بر همه چيز احاطه دارد .
اين آيه آيه‏ای است كه از قديم الايام علماء از آن اينطور استفاده‏
كرده‏اند كه خدا را به دو گونه می‏توان شناخت : يكی اينكه خدا را از آينه‏
مخلوقات بشناسيم كه " « سنريهم اياتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی يتبين‏
لهم انه الحق »" و ديگر اينكه خدا را از خود خدا بشناسيم . اگر انسان‏
اندكی تأمل كند در اين مطلب كه اصلا خود هستی ، آن كه حقيقت هستی است‏
نيستی و محدوديت ، اينجا بودن آنجا بودن ، اين زمان بودن آن زمان بودن‏
برنمی‏دارد ، اينها همه درباره موجودی است كه مقهور است و الا ذات هستی‏
كه مقهور چيزی نيست ، وقتی مقهور چيزی نباشد حدی ، نهايتی ، محدوديتی‏
برای او نيست ، اگر شما در هستی تأمل كنيد ، اول چيزی كه پيدا می‏كنيد
خود خداست . از اين هم می‏گذريم .
حالا من از شما می‏پرسم كه اين گونه منطق داشتن ، اين گونه خدا را به‏
عظمت و جلال و همه جايی بودن ، همه زمانی بودن ، با همه چيز بودن ، هيچ‏
چيز از او خالی نبودن ، ظاهر بودن ، باطن بودن ، اول بودن ، آخر بودن ،
تمام اسماء حسنی يعنی تمام

پاورقی :
. 1 فصلت / 53 و . 54