وحی انبياء
در وحی انبياء يك مطلب كه مسلم است اين حد كه اين وحی معلم داشته يعنی بدون معلم نيست ولی معلم غير بشری و غير طبيعی : " « علمه شديد القوی »" . ( « و النجم اذا هوی 0 ما ضل صاحبكم و ما غوی 0 و ما ينطق عن الهوی 0 ان هو الا وحی يوحی 0 علمه شديد القوی ») ( 1 ) . اين مطلب را ما درباب وحی حتما بايد [ در نظر ] بگيريم يعنی فرض معلم و متعلم بايد بكنيم . بنابراين اگر ما بخواهيم اينجور فرض كنيم كه مثل نبوغهای افراد [ است ] ، يك نبوغی كه فقط لازمه اين ساختمان كامل وجودی است ، نابغه هم اينجور است ، يك نابغه طرح ابتكاری میريزد ولی اين طرح ابتكاری از خودش است ، به اين معنا كه ساختمانش يك ساختمانی است كه ايجاب میكند چنين ابتكاری بكند . ولی در وحی هرچه شخصيت كه پيغمبر دارد در واسطه بودنش هست ، تمام شخصيتش در اين است كه توانسته ارتباط با خارج وجود خودش ، با خدا ، با شديد القوی ، با ملك ، با فرشته - هر چه میخواهيد بگوييد - [ پيدا كند ] ، تمام شخصيتش در اين جهت خلاصه میشود كه با خارج وجود ذهنش ارتباط پيدا كرده . به نظر من وقتی وحی نبوتی را در قرآن میبينيم اين را نمیتوانيم از آن بگيريم . بنابراين اگر شخصی هرچه كار فوقالعاده انجام بدهد كه اين جهت در آن نباشد كه او واسطه است كه از بيرون وجود خودش گرفته است ، نمیتوانيم اسمش را " وحی " بگذاريم ، میخواهد ابتكار باشد میخواهد نباشد ، هرچه میخواهد باشد اين وحی نيست. جنبه دوم كه باز در وحی مسلما میشود اين را [ منظور ] كرد حالت استشعار است يعنی در حالی كه میگيرد متوجه است كه از بيرون دارد میگيرد ( كه اين هم مربوط بهپاورقی : . 1 نجم / 1 - . 5