سخن بوعلی
بوعلی يك مرد فيلسوف و طبيب است ، گو اينكه فيلسوف الهی است ولی او در زمان خودش مثل كسانی است كه در جبهه مخالف قرار گرفته باشند يعنی منكر كرامت و معجزه و اين چيزها نيست ولی برای آنها توجيهی قائل است . در نوشتههای خودش دارد كه : اگر شنيدی كه انسانی مدتی ترك غذا میكند كه اگر افراد ديگر در آن مدت ترك غذا كنند میميرند - مثلا اگر شنيدی يك نفر يك ماه متوالی يا احيانا بيش از يك ماه غذا نمیخورد در صورتی كه آدم عادی اگر يك هفته غذا نخورد خود به خود از گرسنگی میميرد - اين را يك امر ناشدنی گمان مبر . در داستان حضرت موسی ظاهرا میخوانيم كه در مدت چهل روزی كه در ميقات رفت اساسا غذا نخورد ، و احيانا درباب رياضت كشها و همينهايی كه حبس نفس میكنند [ چنين چيزهايی نقل میشود ] . مثل اينكه در زمان او هم معروف بوده ، میگويد درباره اهل هند چنين میگويند " ان صحت الحكاية " اگر اين قصهها راست باشد . اگر شنيدی خيال نكن يك امر ناشدنی است ، شدنی است ، چرا ؟ میگويد روی اين حساب كه نفس روی بدن اثر میگذارد يعنی ممكن است كه نفس طوری در بدن تصرف كند كه مدتی ماشين بدن كار نكند . در حال عادی كه مرتب غذاها را تحليل میبرد و مواد را دفع میكند احتياج به ماده جديد پيدا میكند ولی ممكن است كه مدتی بدن را به يك حال نگه دارد ، دفع نكند و احتياج به جذب جديد هم نباشد . میگويد مثال عادی اش يك نفر مريض است كه اگر ما حساب كنيم میبينيم در مدت يك ماه آنقدر كم غذا میخورد كه اگر يك آدم سالم آن مقدار غذا بخورد میميرد ولی او به واسطه مرض ، بدنش كار نمیكند ، وقتی بدن كار نكرد احتياج به غذا نيست . اين كار نكردن همانطوری كه ممكن است موجبش بيماری باشد ممكن است موجبش يك اراده نفسانی باشد .