پاورقی : . 1 فصلت / 53 و . 54
خودمان را ارائه خواهيم داد ، يعنی چه در آينده ؟ اگر مقصود معرفی اجمالی
است كه خود قرآن آمد و معرفی كرد و رفت . بعد به مردم میگويد ، يعنی
شما خودتان برويد مطالعه كنيد . قرآن به مردم فقط میگويد شما برويد در
اين زمينهها مطالعه كنيد . و اين را به حق بعضی ، از آيات غيبی قرآن
تلقی كردهاند كه قرآن كأنه میگويد بشر هنوز طبيعت را نمیشناسد ، هنوز
آفاق و انفس را آنطور كه بايد نمی شناسد : ما بعد از اين آيات خودمان
را ، چه آيات آفاقی و چه آيات انفسی ، به مردم ارائه خواهيم داد تا
كاملا مطلب آشكار بشود كه حق مطلق اوست . بعد يك جمله ديگر دارد كه
همان راههای ديگر است غير از راه مطالعه خلقت : " « ا و لم يكف بربك
انه علی كل شیء شهيد » " اصلا آيا خود ذات پروردگار برای ارائه ذاتش
كافی نيست كه نيازی باشد كه از راه ارائه آفاق و انفس او را بشناسند
يعنی او را از خودش هم میشود شناخت . " « ا و لم يكف بربك انه علی
كل شیء شهيد »" آيا اينكه پروردگار تو بر همه چيز احاطه دارد و حضور
دارد كافی نيست برای شناختن او ؟ " « الا انهم فی مريه من لقاء ربهم الا
انه بكل شیء محيط »" ( 1 ) اينها در ترديدند كه پروردگار خودشان را يك
روزی ملاقات خواهند كرد ولی بدانيد كه او بر همه چيز احاطه دارد .
اين آيه آيهای است كه از قديم الايام علماء از آن اينطور استفاده
كردهاند كه خدا را به دو گونه میتوان شناخت : يكی اينكه خدا را از آينه
مخلوقات بشناسيم كه " « سنريهم اياتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی يتبين
لهم انه الحق »" و ديگر اينكه خدا را از خود خدا بشناسيم . اگر انسان
اندكی تأمل كند در اين مطلب كه اصلا خود هستی ، آن كه حقيقت هستی است
نيستی و محدوديت ، اينجا بودن آنجا بودن ، اين زمان بودن آن زمان بودن
برنمیدارد ، اينها همه درباره موجودی است كه مقهور است و الا ذات هستی
كه مقهور چيزی نيست ، وقتی مقهور چيزی نباشد حدی ، نهايتی ، محدوديتی
برای او نيست ، اگر شما در هستی تأمل كنيد ، اول چيزی كه پيدا میكنيد
خود خداست . از اين هم میگذريم .
حالا من از شما میپرسم كه اين گونه منطق داشتن ، اين گونه خدا را به
عظمت و جلال و همه جايی بودن ، همه زمانی بودن ، با همه چيز بودن ، هيچ
چيز از او خالی نبودن ، ظاهر بودن ، باطن بودن ، اول بودن ، آخر بودن ،
تمام اسماء حسنی يعنی تمام
پاورقی : . 1 فصلت / 53 و . 54 |