ضعيف اين محيط كه لااقل اطلاع خيلی ساده‏ای بر خواندن و نوشتن بوده بی بهره‏
بوده است . اين توجيهی ندارد جز اينكه بگوييم اين گونه انديشه از افقی‏
بالاتر از افق شخصی پيغمبر آمده است يعنی يك شخصيت انسانی و او از آن‏
جهت كه انسانی است مثل همه انسانها نمی‏توانسته چنين باشد .
اين جنبه‏های معنوی همان‏طور كه قبلا عرض كردم قسمتهای مختلف است و
بعضی ازاين قسمتها را بايد ماهمين قدر راهنمايی بكنيم و برخی از آقايان‏
كه بهتر از ما می‏توانند بيان كنند بروند مطالعه كنند و بعد در اينجا بيان‏
نمايند . ما آن قسمتهايی را كه تا حدودی فهميده‏ايم و می‏توانيم بيان كنيم‏
عرض می‏كنيم .

قرآن و " منطق "

يكی از آنها مسائل مربوط به منطق است . همه می‏دانيم كه در دو هزار و
سيصد سال پيش منطقی تدوين شد كه آن را " منطق ارسطو " می‏نامند و امروز
به آن " منطق صورت " می‏گويند ، و منطقی بعدها در قرون جديده پيدا شد
كه آن را " منطق ماده " می‏گويند ، نه منطق مادی ، منطق ماده در مقابل‏
منطق صورت .
دانشمندان به اين مطلب پی برده‏اند كه بشر وقتی كه فكر می‏كند ، فكر
كردن عبارت است از اينكه يك سلسله مواد فكری در مغز انسان جمع می‏شود
حالا ظرف خود فكر ، آن كه ما می‏گوييم انديشه ، مغز است يا ماورای مغز ،
هر طور می‏خواهد باشد ، فعلا به بحث ما مربوط نيست موادی در انديشه انسان‏
جمع می‏شود ، بعد ذهن روی آن مواد عمل می‏كند يعنی آنها را تحليل و تركيب‏
می‏كند ، از مجموع آن مواد يك امر جديد استكشاف می‏كند . اين را در مسائل‏
رياضی كه در حدود ضعيفش حتی من هم می‏توانم قضاوت كنم و شما آقايان بهتر
و بيشتر ، [ می‏توان دريافت ] . مثلا وقتی می‏خواهند يك قضيه هندسی را
اثبات كنند ، آن نتيجه و مدعا مجهول است بعد می‏آيند صغری و كبری‏
می‏چينند ، مقدماتی كه قبلا به اثبات رسيده يا جزء اصول متعارفه است و از
اول فرض كرده‏اند كه صحيح است آنها را می‏آورند ، درست مثل يك پدر و
مادر كه با يكديگر ازدواج می‏كنند ، و از ازدواج آنها يك بچه پيدا می‏شود
. اين مقدمات را در ذهن با يكديگر تركيب می‏كنند . می‏گويند اين چنين‏
است ، اين چنين است ، پس وقتی كه اين چنين باشد و اين چنين ، آن يكی‏
هم بايد چنين باشد . انسان