پاورقی : 1 - راجع به منشأ پيری و منشأ مرگ نظريه امثال بوعلی اين است كه عوامل بيرونی است كه هر موجودی را پير میكند و اگر تضاد عوامل بيرونی [ با آن موجود ] نبود حالت جوانی و نشاط هميشه باقی بود : اما مرحوم صدرالمتألهين كه قائل به حركت در جوهر است با اين نظريه مخالف است و قائل است به اينكه مرگ برای موجود زنده يك حالت طبيعی است و اگر هيچ علتی هم از خارج نباشد تدريجا خود اين ماده صورت را رها میكند . وی در جلد چهارم " اسفار " كه بحث مرگ را طرح میكند ، همين نظريه بوعلی و امثال او را نقل كرده و بعد میگويد : نه ، ما اين مطلب را قبول نداريم ، چون بنابر حركت جوهری خود طبيعت بحسب ميل خودش صعود به عالم بالا دارد ، و نفس انسان كه با بدن همراه است تعلق تدبيری نسبت به آن دارد و در واقع ماده را برای استكمال خودش استخدام میكند و تدريجا وقتی میرسد به يك مرحلهای كه امكاناتش بفعليت میرسد بعد از آن نيازش قطع میشود . يعنی وقتی كه قضاء و طر كرد از بدن خود ، بخود آنرا رها میكند و تعلق تدبيريش از بدن قطع میشود : و پيری معلول اين است كه نفس تدريجا تدبير خودش را از بدن میگيرد : و لهذا او میگويد كه مرگ [ از يك نظر ] تدريجی است به اين معنی كه نفسی كه متولد میشود از همان " آن " اول بسوی عالم آخرت در حركت است و علاقه تدبيرش به بدی برای نيازی است كه تدريجا به بدن دارد و بعد به هر اندازه كه بفعليت برسد تدريجا از تعلق تدبير نفس به بدن كاسته میشود : يعنی - از همان روز اول پيری برای انسان شروع میشود و اگر هم فرض كنيم كه او را در يك محيطی قرار دهيم كه عامل فرسوده كنندهای از قبيل بيماريها و فشارها و بی تعادلیها در او اثر نكند بازهم جاودانه باقی نخواهد ماند : البته نمی توان تعيين كرد كه چقدر باقی خواهد ماند ، مثلا ممكن است صد هزار سال باقی بماند ولی بالاخره نفس بدن را رها خواهد كرد >