می‏گويد ، پيشه‏ور در ابتدا پيشه‏ور است ولی كم كم رشد می‏كند و رشد می‏كند
تا به مرحله‏ای می‏رسد كه ديگرنمی تواند پيشه‏ور باشد ، و بايد به صورت يك‏
سرمايه‏دار در بيايد ، يعنی كسی كه از كارگرها به صورت دسته جمعی استفاده‏
می‏كند ، و ديگر دكان و كاسبی و اينها به دردش نمی خورد ، همه اينها را
رها می‏كند و به صورت سرمايه‏دار در می‏آيد و ماهيت او را پيدا می‏كند .
لنين مثال ديگری می‏زند . می‏گويد : حكومت بورژوازی وقتی به عواقب‏
افراطی خود می‏رسد ، تبديل به حكومت پرولتاريا می‏شود ، حكومت بورژوازی‏
كه به اصطلاح همان حكومت كاسب كارها است در نقطه مقابل فئودالی است ،
و اينها معتقدند از نظر تاريخ اروپا كه دوره فئودالی قبل از دوره‏
بورژوازی است ، و البته بعد به همه جهان تعميم می‏دهند .
دوران بورژوازی يك نوع آزادی و دموكراسی را اقتضا دارد ، ولی همين‏
آزادی و دموكراسی روبه شدت می‏رود و بيشتر می‏شود به آن آخرين حد افراطی‏
خودش كه می‏رسد ديگر غير قابل بقاء است ، و به حكومت پرولتاريا تبديل‏
می‏شود كه حكومت كمونيستی باشد ( كه بدترين حكومتهای استبدادی است ) :
و اينك به سخن آندره پی يتر توجه كنيم : ( 1 )
" حال اين توضيح باقی است كه چرا وچگونه اين دگر ديسی عظيم در جهت‏
خوش بينانه يك صعود دائمی انجام می‏شود . پاسخی كه برای اين سؤال‏
پيشنهاد می‏شود نظريه تبدل انواع به صورت پيشروی يا جهشهای پی در پی است‏
. اصل حاكم بر اين دگرگونی گرايی همان قانون معروف تغيير يافتن كميت به‏
كيفيت است كه هگل نيز به آن پی برده بود اما اكنون به گونه‏ای مادی و
تعميم يافته مطرح می‏شود .
قانون مزبور را می‏توان اين طور خلاصه كرد : هر چيز پس از رسيدن به‏
درجه‏ای از تحول به چيزی ديگر تبديل می‏شود . پس از رسيدن به درجه‏ای از
حرارت آب به بخار تبديل می‏شود ( مثال از هگل ، تكرار آن از انگلس ) .
هم چنين پيشه‏ور پس از رسيدن به سرمايه معينی ، تبديل به سرمايه‏دار می‏شود
( مثال از ماركس ) و حكومت عامه بورژوازی ، وقتی به عواقب افراطی‏
برابر خواهی دچار شد ، به قول لنين به حكومت عامه پرولتری مبدل می‏شود .
اما در هر مرحله ، قوانين حاكم بر شيئی يا نهاد نيز به طور قاطع تغيير
می‏كند ، قوانين گازها با قوانين حاكم بر مايعات متفاوت است و قوانين‏
مربوط به پيشه‏ور ی نيز با قوانين مربوط به سرمايه‏داری و غيره . . .
از همين جاست كه تفاوت ميان تحول و انقلاب آشكار می‏شود . اولی فقط
جنبه كمی دارد و دومی جنبه كيفی ، اما گذر از كمی مستلزم عبور از آستانه‏
بخصوص است و توالی چنين جهشهائی است كه در زندگی كائنات و تاريخ‏
جوامع را می‏سازد " .
توضيح عبارات فوق قبلا گذشت ، تنها مطلبی كه بايد درباره آن توضيح‏
داده شود فرق ميان تحول و انقلاب است : تحول ، مطلق دگرگونی و تغيير
است . تغييرات تدريجی ، تغييرات

پاورقی :
1 - ماركس و ماركسيسم - ص 28 و . 29