عللی كه تقدم زمانی بر معلولشان دارند ، علت ناميدنشان نوعی مسامحه‏
است يعنی جزء ضعيف از علت هستند ، اينها به " شرائط " شبيه‏تر هستند
، كسی لزوم آنها را انكار نمی كند ، ولی بحث در كافی بودن است .
پس می‏گوييم ، اولا علم نمی تواند عليت را اثبات بكند ، بلكه تنها
می‏تواند توالی ، معيت ، تعاقب و اين گونه امور را اثبات كند ، و مسئله‏
سويی كه اساسا بحث اينجا پيرامون آن دور می‏زند ، اينست كه گذشته از
اشكال قبل آيا آنچه كه محسوس است و در خارج ديده می‏شود بدون آن معلول‏
وجود پيدا نمی كند و با آن وجود پيدا می‏كند ، آيا آن كافی است برای‏
توجيه عليت ، يعنی علت تامه است يا جزء العله است . سؤال ، او می‏گويد
:
ما ، بعد از اينكه دريافتيم ماده می‏تواند در اثر حركتهای بی نهايت‏
اتمها و مولكولها و امثال اينها شكلهائی به خودش بگيرد و هر چيزی ضد
خودش را بوجود بياورد ، ماديگر از اين فراتر نمی رويم ، برای اينكه علم‏
برای ما ثابت كرده كه حركت اتمها برای ذاتی است .
جواب : علم كجا ثابت كرده كه حركت اتمها برای آنها ذاتی است ؟
سؤال كننده : آنها می‏گويند حركت اتمها ذاتی است ، پس نزاع ما با
آنها در اين مورد نزاع صغروی است ، و طبق فرض آنها اگر حركت اتمها
ذاتی باشد ديگر جای سؤال ( كه علت تامه است يا جزء العله ) باقی نمی‏
ماند چون حركت ذاتی اتمها " اصل " است و از اين فراتر نمی رويم ،
برای اينكه علم برای ما ثابت كرده كه حركت اتمها برای آنها ذاتی و آنرا
نمی توانيم علت تامه به وجود آمدن پديده‏ها بدانيم ، آنها می‏گويند :
می‏توانيم و ما آنرا ذاتی فرض می‏كنيم .
جواب : صحبت فرض نيست ، با فرض كه نمی شود به اين سؤال پاسخ داد و
يا آنرا از ميان برداشت .
سؤال كننده : يك وقت بحث در اينست كه اين حركت را كی بوجود آورده‏
، و ما بايد برويم بی علت پيدايش ماده ، از اينجا ديگر فراتر نمی رويم‏
، چون می‏گويد اينرا اصل قرار می‏دهيم ( ! ؟ ) چون آن طرف تر كه برويم‏
گرفتاری ديگر داريم ( ! ؟ ) خود ماده را وقتی اصل قرار داديم می‏توانيم‏
جهان را توجيه كنيم ( ! ؟ )
جواب : فلسفه نمی تواند اين را اثبات كند چون سؤال باقی می‏ماند .
سؤال كننده : شما می‏گوييد خدا ، او می‏گويد : ماده
جواب : من فعلا نمی گويم خدا و از او هم جواب نمی خواهم ، فقط می‏گويم‏
اين سؤال در اينجا هست ، او هر چه می‏خواهد جواب بدهد ، بگويد " لا ادری‏
" .
سؤال كننده : اگر " لا ادری " بگويد جهان را نمی تواند توجيه كند .
جواب : نتواند ، ! اشكال به خود او وارد است .
مطلبی در علوم وجود دارد و مطلبی در فلسفه علم در مقابل توجيه نهايی‏
جهان نيست ، يعنی علم به لا ادری بودن خودش اعتراف دارد ، قدمای ما كه‏
در علم هم می گفتند به توجيه نهائی بايد برسيم ، می‏گفتند از اصل متعارف‏
بايد شروع كرد ، يعنی از بديهی اولی غير قابل انكار ، و لذا اصل موضوع در
نظر آنها يك اصل نسبی بود ، يعنی اصل موضوع