باشيم ، مسلما از هر جهت مانند حيات افراد نيست كه لازمه‏اش مرگ باشد
، ممكن است حيات جامعه بدون مرگ باشد ، تازه در مورد افراد انسان هم‏
مرگ در سنين معين يك امر طبيعی نيست ، هر چند برای انسان جاودانگی به‏
معنای دقيق فلسفی ممكن نيست ولی جاودانگی عرفی و اينكه هزاران سال زندگی‏
كند كاملا ممكن است ، و هم اكنون مسئله پيدا كردن راز عمر انسان و طولانی‏
كردن عمر بشر برای علم مطرح است .
در كتاب " تاريخ چيست " رازی برای انحطاط جامعه‏ها ذكر می‏كند و
می‏گويد : بشر در اثر رشد آگاهيش می‏تواند بر عوامل انحطاط تمدن فائق شود.
آن راز اين است كه يك قومی به علل خاصی ترقی می‏كنند ولی بعد شرائط
زمان تغيير می‏كند ، ولی اينها چنان اشباع شده‏اند از گذشته كه هميشه‏
می‏خواهند آينده را هم به چشم گذشته ببينند يعنی تغييراتی را كه رخ می‏دهد
و بايد خودشان را با آنها وفق بدهند ناديده می‏گيرند ، و چون اين تغييرات‏
را ناديده می‏گيرند زمان آنها را در هم می‏شكند ، ولی اگر تمدنی با روح و
خصوصيات ويژه خودش بروز بكند و در مردمش قابليت انعطاف وجود داشته‏
باشد ، يعنی در مورد اموری كه حفظ و نگهداری آنها ضرورتی ندارد پافشاری‏
نكند ، اين فرهنگ و تمدن می‏تواند با روح خودش برای هميشه باقی بماند .

رد نظريه منكرين تكامل :

برويم سراغ آنهائی كه بطور كلی منكر تكامل بودند ، و می‏گفتند تكامل‏
معنی ندارد ، چون هدف مشترك در جامعه‏ها وجود ندارد و بالا و پايينها بی‏
معنی است ، و قراردادی است .
مؤلف كتاب " زمينه جامعه شناسی " در رد اين نظريه می‏گويد كه : اولا
ما قبول نداريم كه هدفهای مشتركی وجود نداشته باشد ، هدفهای مشترك هست‏
مثلا عدالت اجتماعی می‏تواند هدف همه جامعه‏ها باشد اولا به عنوان مسير
جامعه‏ها و بعد هم به عنوان هدف ، و همچنين آزادی ، برادری و نظاير اينها
، كه اگر جامعه به اين سوها حركت بكند و هرچه اين معيارها بيشتر در
جامعه باشد جامعه كاملتر است ، و هرچه كمتر باشد ناقص‏تر است ، هرچه‏
آزاديها محدودتر باشد جامعه ناقص‏تر است ، هرچه تبعيضها بيشتر باشد
علامت تنزل جامعه است و هرچه برابری و همسطحی بيشتر باشد علامت ترقی‏
است .
بطور كلی چرا نتواند معيار سعادت و خوشی و آسايش انسانی اين گونه‏
امور باشد ؟ مثلا در زمانهائی كه ناامنی به قدری بود كه انسانها اگر
می‏خواستند از شهری به شهر ديگر مسافرت كنند نسبت به جانشان ايمن نبودند
، و سفر حج در حكم يك سفر جهاد بود و احتمال بازگشت از آن ضعيف بود ،
در صورتيكه امنيت در اين زمان به درجه‏ای رسيده كه هر پيرزنی تنها
می‏تواند