لذت غذا خوردن دارد ، برای رسيدن به آن لذت بدنبال غذا ميرود ، ولی در
عمل ، ضمنا ، طبيعت هم به مقصد خودش رسيده است . طبيعت كمبودهائی‏
پيدا كرده و نياز به بدل ما يتحلل دارد . با خوردن غذا هدف شعوری خورنده‏
كه تنها لذت بود حاصل ميشود ، و در ضمن بدل ما يتحلل هم برای طبيعت‏
تأمين ميشود ، پس هر دو كار خودشان را انجام ميدهند ، خورنده لذت ميبرد
و طبيعت هم مايحتاج خودش را تأمين ميكند . ولی آيا اين دو كار با هم‏
بكلی بی ارتباطند ؟ و تصادفا با يكديگر منطبق شده‏اند ؟ مثلا ممكن بود
مطلب به طور ديگری واقع شود ، مثلا خورنده از خوردن سنگ لذت ببرد و
معده نياز به مواد ديگر داشته باشد ولی تصادفا اينجور شد كه خوردنيهای‏
لذيذ برای خورنده ، اتفاقا بدرد طبيعت و جسم خورنده هم ميخورد و نياز او
را رفع می‏كند ؟ آيا مطلب از اين قرار است ؟ يا نه هيچ تصادفی در كار
نيست ، و يك وابستگی وجود دارد ، منتهی يكی از اين دو اصل است و ديگری‏
فرع ، حالا اصل قوه ادراكی است كه ميخواهد لذت ببرد و از رنج گرسنگی‏
رهائی پيدا كند ، ولی برای رسيدن به اين هدف يك دستگاهی هم لازم است كه‏
در راه رسيدن به لذت با دستگاه ادراكی همكاری كند و غذا را هضم كند و
جذب كند تا زمينه برای خوردنها و التذاذهای بعدی فراهم شود ؟ يا قضيه بر
عكس اينست ، طبيعت بايد به مقصد خودش برسد ، و شخص را مسخر كرده‏اند
و در خدمت آن قرار داده‏اند ؟ در اينكه يك تناسب و هماهنگی شديدی در
كار هست [ جای ترديد نيست ] و لهذا هر حيوانی لذت می‏برد از آنچه كه‏
طبيعت به آن نياز دارد و طبيعت هم به همان نياز دارد كه لذت بخش است‏
. مثلا زن كه مجهز به دستگاه شير و زائيدن است ، از همين كارها لذت‏
می‏برد ، در صورتيكه حتی تصور زائيدن برای مرد [ ناراحت كننده است ] .
اين يك حسابی است در كار ، حيوانی كه تخم می‏كند از تخم گذاشتن لذت‏
می‏برد و آنی كه می‏زايد از زائيدنش ، يك همچه هماهنگی شديد در كار هست‏
( 1 ) . اين اشتباه است كه تصور شود غايت داشتن مخصوص ذی شعور است و
وقتی گفته ميشود طبيعت غايت دارد ، اشكال شود مگر طبيعت بی شعور است‏
، و غايت داشتن دستگاه شعوری به تبع غايت داشتن طبيعت است ، طبيعت ،
غايت داشتن به اينستكه حركت می‏كند به سوی كمال خودش ( بقول شيخ ) شعور
داشتن غير ذی غايت را ، ذی غايت نميكند ، و غايت داشتن به ذات خود آن‏
مربوط است ، منتهی يك وقت شعور به غايت دارد ، و يك وقت شعور به‏
غايت ندارد .

پاورقی :
1 - اشكال : هميشه اينجور نيست كه بين لذت و نياز طبيعت هماهنگ‏
باشد گرچه بسيار لذتهائی كه به زيان طبيعت تمام ميشود و آنرا از كمال‏
خودش دور ميكند .
جواب : موارد انحرافی ، مورد نظر نيست ، بخصوص در انسان كه بحكم عقل‏
كار ميكند . منظور اينستكه بطور اجمال يك هماهنگی در حدی كه نميشود آنرا
حمل بر تصادف كرد وجود دارد ، نه موارد استثنائی مثل حال بيماری كه به‏
دوا احتياج هست ولی لذتی از خوردن آن بدست نمی آيد ، كه آن هم از يك‏
نوع تضاد ميان دو مقتضی پيدا ميشود كه حالا خودش باز تفصيلی دارد ، حيوان‏
از دوا خوردن خودش لذت می‏برد چون بحكم غريزه كار ميكند ولی انسان كه‏
بحكم عقل كار ميكند لذت نميبرد ، از تفصيل اين مطلب صرفنظر می‏كنيم .