ولی درباب زندگی اجتماعی ، يك جامعه‏ای را نسبت به جامعه ديگر كاملتر
شمردن نمی تواند يك امر واقعی باشد ، ممكن است به صورت يك امر
قراردادی باشد پس تكامل اجتماعی اساسا يك امر بی معنی است . می‏گويند
اگر تكامل اجتماعی بخواهد يك امر واقعی باشد ، اولا بايد يك هدف مشترك‏
را برای جامعه‏ها در نظر بگيريم ، و فرض بكنيم جامعه‏ها يك اهداف مشترك‏
دارند و در واقع روی يك خط سير می‏كند و در مسير واحد به سوی هدفهای‏
مشترك پيش می‏روند ، و بعد هر جامعه‏ای نسبت به خودش و نسبت به‏
جامعه‏های ديگر ، به نسبت اينكه به آن هدفها نزديك‏تر شده باشد می‏گوييم‏
كاملتر است و به هر نسبت كه دورتر باشد می‏گوييم ناقص‏تر است ، پس‏
واقعی بودن تكامل فرع بر اين است كه برای جامعه‏ها هدفهای مشترك قائل‏
باشيم ، و چنين هدفهای مشتركی برای جامعه‏ها اساسا وجود ندارد .
دليل ديگر اينكه می‏گويند در مفهوم تكامل ، " تعالی " مندرج است .
زيرا تكامل با گسترش فرق دارد ، تكامل از سطحی به سطح بالاتر رفتن است‏
، و تعالی نيز به معنی بالاتر رفتن است . واضح است كه اين بالاتر رفتن‏
يك امر طبيعی و عينی نيست ، مثلا مقياس مركز زمين نيست كه با دوری و
نزديكی به آن بشود سنجيد . اين بالا و پايين‏ها ، يك بالا و پايينهای قرار
دادی است ، يعنی بستگی به اين دارد كه هر جامعه‏ای به حسب رسم و عادتش‏
چه چيز را بالا و چه چيز را پايين اعتبار كرده باشد و اينجور اعتبارها و
ارزشها نسبی و متغير است ، چه بسا در بعضی از جامعه‏ها به سوئی رفتن ترقی‏
شمرده شود و همان [ حركت ] عينا از نظر گروه ديگر انحطاط و تنزل به‏
حساب آيد ، برای اينكه برای آن گروه به حسب رسوم و عادات و معتقدات‏
پيشين و نظاير اينها ، چيزی بالا رفتن است و اگر جامعه به آن چيز برسد
جامعه را مترقی می‏دانند ، عينا همان چيز از نظر گروه ديگر پايين رفتن‏
است ( مثلا بی حجاب بودن زنها برای متجددها ترقی و تعالی است و عده‏
ديگر آنرا تنزل و انحطاط می‏دانند ) . پس با اينكه ارزشها متغير و نسبی‏
است و نمی شود ترقی و تكامل را يك امر مطلق گرفت و بطور مطلق بدون در
نظر گرفتن خصوصيات جامعه‏ها گفت جامعه ترقی كرده يا تنزل كرده ، پس‏
ترقی و تكامل اجتماعی معنی ندارد . اين دو دليلی است كه برای انكار
تكامل آورده‏اند .
در اين كتاب ( 1 ) ، به نظر می‏رسد كه دو مطلب باهم مخلوط شده است‏
يكی همين مطلب كه ذكر شد ( انكار تكامل بطور كلی ) ديگری نظريه‏ای كه "
توين بی " و ديگران در مورد دور اجتماعی دارند ، و معتقدند كه جامعه‏
هميشه يك مسير و دائره مسدودی را طی می‏كند ، اينها منكر تكامل نيستند ،
اينها معتقدند كه جامعه‏ها به تكامل می‏رسند ولی اين تكامل ادامه پيدا نمی‏
كند ، قانون عالم بر اينستكه هر جامعه‏ای يك سير تكاملی پيدا كند و به‏
يك مرحله خاصی از تكامل برسد و دو مرتبه دچار انحطاط شود ، مثل حيات‏
فرد كه از ضعف و نقصی آغاز می‏شود ، بعد ، ضعف تبديل به قوت و نقص‏
تبديل به كمال می‏گردد دو مرتبه باز دوران ضعف و پيری فرا می‏رسد و به‏
مرگ منتهی می‏شود . اين معنايش اين نيست كه تكامل وجود ندارد ، تكامل‏
وجود دارد منتهی مداوم نيست و در نهايت امر برگشت می‏كند

پاورقی :
1 - اشاره به كتاب " زمينه جامعه شناسی " .