می‏شد كه اسلام دين جبری و قضا و قدری است و آزادی فرد را نفی می‏كند و
علت انحطاط مسلمانان اعتقاد آنها به قضا و قدر جبری و كور است ( 1 ) و
می‏گفتند اسلام ضد علم است ، دوری مسلمانان از علم را بايد در تعليمات‏
خود اسلام جست . سيد در مجله عروشالوثقی و در مقاله‏ای مستقل ، از نظريه‏
اسلام در باره قضا و قدر دفاع كرد و آن را در شكل اسلاميش نه تنها عامل‏
انحطاط ندانست ، بر عكس عامل ترقی و تعالی شمرد ( 2 ) ، و همچنين به‏
ارنست رنان فيلسوف فرانسوی معاصرش كه به اسلام تاخته بود و آن را ضد
علم و عامل انحطاط مسلمين به حساب آورده بود پاسخ داد ( 3 ) .
5 - مبارزه با استعمار خارجی اعم از استعمار سياسی كه در مسائل داخلی‏
كشورهای اسلامی دخالت می‏كرد ، و استعمار اقتصادی كه منجر به كسب‏
امتيازات ظالمانه و غارت كردن منابع مالی و اقتصادی جهان اسلام می‏شد ، و
استعمار فرهنگی كه به نوعی فرهنگ زدائی از نظر فرهنگ اسلامی می‏پرداخت و
آنها را به آنچه خود داشته و دارند بی اعتقاد می‏كرد ، و بر عكس ، فرهنگ‏
غربی را يگانه فرهنگ انسانی و سعادتبخش معرفی می‏كرد تا آنجا كه برخی‏
روشنفكران مسلمان را معتقد ساخت كه اگر شرقی می‏خواهد متمدن شود بايد از
فرق سر تا ناخن پا فرنگی شود ، خطش خط فرنگی ، زبانش زبان فرنگی ، طرز
لباس پوشيدنش

پاورقی :
. 1 رجوع شود به كتاب " انسان و سرنوشت " تأليف مرتضی مطهری .
. 2 همان مدرك ، و كتاب " سيد جمال الدين حسينی ، پايه گذار نهضتهای‏
اسلامی " تأليف آقای صدر واثقی .
. 3 رجوع شود به رساله " اسلام و علم " نوشته آقای سيد هادی خسروشاهی‏
.