مخترع است كه اينهمه كار با اين ابزار را انجام میدهد . ماشين مظهر فكر
و شعور مخترع ، به عبارت بهتر ، مظهر پيشرفت و ترقی و تكامل اجتماع
است كه در اختيار سرمايهدار قرار گرفته است . ماشين يك قطعه فلز ساده
مثل كارد نيست كه خاصيت شعور طبيعی انسان منفرد باشد ، يك چوب ساده
نيست كه از جنگل بريده شده باشد و به اجتماع ، بلكه به انسان ارتباط
نداشته باشد . ماشين كه كار میكند ، در حقيقت مغز فلان دانشمند است كه
با آلات فلزی كار میكند ، بلكه مغز اجتماع و ترقی اجتماع است ، و بالاخره
اجتماع بما هو اجتماع است كه به صورت ماشين در طول صدها قرن در آمده و
كار میكند ، نبوغ جامعه انسانی در امتداد تاريخ است كه به اين شكل
درآمده است .
اينجاست كه ما میتوانيم ادعا كنيم كه سوسياليسم ماركس واژگونه است ،
به جای آن كه پايش در زمين و سرش به آسمان باشد ، سردر زمين و پا در
آسمان دارد . سوسياليسم ماركسيسم مبتنی بر اين اصل است كه ماشين ،
سرمايه ثابت است و نيروی كار ، سرمايه متغير ، در عين حال قادر نيست
كه ثابت كند چرا نيروی كار ، يا نيروی بازوی انسان ، سرمايه متغير است
و ماشين ، سرمايه ثابت ، در صورتی كه طبق اصل " ارزش = كار " ارزش
هر دو به اندازه كاری است كه صرف توليد آنها شده است ، و هر چيزی طبق
اصول مادی حضرات ، فقط قادر است حداكثر ، كاری كه صرف در خودش شده
است توليد كند . اما سوسياليسمی كه پايهاش اكنون ريخته میشود ، مبتنی
بر اصل تغير سرمايه ماشينی است .
سوسياليسم ماركسيسم ، حداكثر اين است كه مدعی میشود سرمايه دار از
طريق غير مشروع سود میبرد ، اما چرا سرمايهاش بايد از
|