" اصل قانونی و ظاهرا مشروعی كه بقای اين بی عدالتی اساسی را ( كه
مشخص جامعه كنونی است ) سبب میشود ، اصل ارث است . بر فرض كه املاك
و ثروتهايی كه امروز وجود دارد نتيجه كار اجداد باشد ، خلاف عدالت است
كه كسی بتواند از ثروتی كه اجدادش به دست آوردهاند استفاده كند . ارث
بردن از اين حيث مخالف عدالت است كه قطع رابطه بين مالكيت و كار را
تحقق میبخشد و تسجيل میكند " .
در ص 40 از طرف سوسياليستها جواب دليل اول طرفداران ارث را اين طور
میدهد :
" اگر چيزی را كه ساخته میشود منحصرا محصول كار فردی بدانيم اشتباه
كردهايم زيرا آن چيز در عين حال نتيجه زحمات جامعه نيز محسوب میشود .
فی الحقيقة شخصی كه كار میكند در ميان جامعه بسر میبرد و از حمايت آن
بهرهمند میگردد و نيز از تمام كاری كه آدميان در گذشته و حال انجام
دادهاند و از تمام اكتشافات علوم و اختراعات فنون ، استفاده مینمايد .
بنابر اين چيزی كه توليد میشود ، هم محصول كار فرد است و هم محصول كار
جامعه . ممكن است جامعه ، در حيات فرد توليد كننده اشياء ، از حقی كه
بر آن اشياء دارد ، صرف نظر نمايد ، ولی بعد از مرگ آن فرد میتواند حق
خود را مطالبه كند " .
در ص 41 جواب دليل دوم طرفداران ارث را اين طور میدهد :
" از نقطه نظر عواطف و احساسات ، راست است كه پدران از كوششی كه
برای اصلاح اوضاع و تأمين آتيه فرزندان خود مبذول میدارند لذت میبرند ،
لكن بايد دانست كه ارث به جای
|