قطعی و تخلف ناپذير است ، و اگر اين مطلب درست باشد كه كار موجد
ارزش است و ارزش صد در صد ، بستگی دارد با مقدار كار ، محال و ممتنع‏
است كه تعادل ميان روابط توليد يا مقادير كارها بهم بخورد .
دوم اين كه كار ، علت و ايجاد كننده ارزش است نه اين كه مساوی با
ارزش است ( 1 ) ، آن هم يكی از علل ايجاد ارزش است نه علت منحصره ،
يعنی كار سبب می‏شود كه شی‏ء ، مفيد و رافع احتياج بشود و به حالتی درآيد
كه مفيد به حال بشر باشد ، و اگر شی‏ء فی حد ذاته چنين بود ، يا اين كه‏
بشر قادر بود با خواندن يك ورد ، شيئی را به آن حالت درآورد ، باز آن‏
شی‏ء دارای ارزش می‏شد به شرط آن كه به شكلی باشد كه در دسترس همه نباشد
و قابليت اختصاص و انحصار داشته باشد . و اما علت اين كه چيزی كه كار
بيشتری روی آن صورت گرفته ، ارزش بيشتری دارد از چيز ديگری كه كار
كمتری روی آن صورت گرفته ، با آن كه هر دو مفيد و مورد احتياج ، و به‏
يك اندازه در دسترس می‏باشند ، اين است كه آن چيزی كه كار بيشتری لازم‏
دارد ، مثل چرخ خياطی ، بالقوه از چيزی كه كار كمتری لازم دارد ، مثل قيچی‏
، كمياب تر است ، زيرا فرض اين است كه اين دو را كار بشر دارای ارزش‏
می‏كند ، يعنی آنها را به حالت مفيد درمی آورد ، ولی از طرف ديگر بشر
تابع قانون اخف و اسهل است ، هميشه به

پاورقی :
. 1 به عبارت ديگر ، ارزش هر شی‏ء از اثری است كه بر آن شی‏ء مترتب‏
می‏شود نه از علتی كه آن را ايجاد كرده است ، خواه آن علت كار باشد يا
غير آن . البته اثر داشتن به تنهايی علت ارزش نيست ، ندرت و تحت‏
انحصار بودن نيز ، هم در اصل ارزش هم در درجه ارزش دخيل است .