غير توليدی و كارهای انحرافی در آن صرف بكند ( 1 ) ، و بالاخره فعاليت‏
مفيد و سالم راه درآمد نباشد ، و نيز بدا به حال اجتماعی كه هر چند راه‏
درآمد غير مشروع را بسته است اما راه درآمد مشروع را از نظر شخصی نيز
باز نگذاشته و تز " كار به قدر استعداد و خرج به قدر احتياج " را پيش‏
كشيده است . جل الاسلام كه هم طرفدار مالكيت اختصاصی است و هم تربيت‏
ايمانی دارد و راه درآمد غيرمشروع را بسته است .
ما هيچ احتياجی نداريم به تزی كه از آن سوی ديوار آهنين يا از ماوراء
بحار برای ما بياورند ، تز اسلام كافی است . ما بايد به طور قطع بدانيم‏
كه از راه مشروع صد پارچه ملك درست نمی‏شود . در حديث است كه : " ده‏
هزار درهم از راه مشروع جمع نمی‏شود " ( 2 ) . البته اين نسبت به زندگی‏
آن روز است ، مقصود اين است كه هميشه درآمد مشروع حد معينی دارد و
بالاتر از آن از راه مشروع به دست نمی‏آيد ، نه اين كه اگر به دست آمد
بايد از او گرفت ، غلط ترين تزها تحديد مالكيت است ، ما سر جوال را ول‏
كرده ايم واصل " من أين لك هذا " را فراموش كرده‏ايم و از راه تحديد و
اشتراك می‏خواهيم وارد شويم . تز " من اين لك هذا " كه تز عمر است از
تز تحديد مالكيت يا اشتراك بسيار ارجمندتر است ( 3 ) .
خلاصه و كلاسه مطلب اينكه : اسلام طرفدار تقويت بنيه اقتصادی است اما
نه به عنوان اينكه اقتصاد خود هدف است ، يا تنها

پاورقی :
. 1 اين جهت مربوط است به فرهنگ و دادگستری و ايمان .
. 2 " وسائل الشيعه " جلد 12 ، كتاب التجارش ، باب 8 ص 21 ، به‏
نقل از " تهذيب " ج 2 ص . 100
. 3 رجوع شود به " عبقرية عمر " عقاد .