در صفحه 14 میگويد :
" از مطالعه نوشتههای علمای قديم و قرون وسطی راجع به علم اقتصاد
میتوان چنين نتيجه گرفت كه در دورههای مزبور علم اقتصاد دارای خصوصيات
زير بوده است :
علم اقتصاد ، مجموعهای از روشهای اقتصادی كه در يك زمان وجود داشته ،
نبوده ، بلكه مجموعهای از عقايد و افكاری بوده است كه از روشهای مزبور
استنباط میشده . علم اقتصاد مجموعهای از قوانينی شبيه به قوانين علوم
طبيعی ، مانند قوانين علم فيزيك و علم شيمی كه بتوان به وسيله تجربه و
آزمايش آن را اثبات نمود و به وسيله آن وقوع قضايا را پيش بينیكرد و
در هر زمان و مكان صادق باشد ، نبوده ، بلكه عقايدی بوده است كه با وضع
اجتماعات و عادت مردم و درجه تمدن آنان تغيير میكرده است .
علم اقتصاد عبارت از توصيف واقعی و بدون منظور قضايای اقتصادی نبوده
، زيرا كليه عقايد اقتصادی برای منظورهای خاصی غير از تجزيه و تحليل
واقعی قضايا ، از قبيل منظور اخلاقی و منظور مدنی ، يا دفاع از نظام گذشته
يا موجود ، يا پيشنهاد شده برای آينده ، بيان و ساخته شده است . علم
اقتصاد شعبهای مجزا از ساير شؤون زندگی بشر مانند زندگی سياسی ، اجتماعی
، هنری ، مذهبی و اخلاقی او نبوده است " .
از همه اين بيانها استفاده میشود كه منظور " جرج ساول " از علم
اقتصاد ، مكتب اقتصادی است ( و به عبارت ديگر اقتصاد برنامهای است )
كه يك فن دستوری است ، و از اين نظر آراء و عقايد درباره آن فرق میكند
. از اين نظر سوسياليسم نيز مانند كاپيتاليسم يك تئوری اقتصادی است ،
درست برخلاف نظر كتاب " اصول علم
|