مهارت و تند و تيزی كار اين سه نفر جوراب باف بستگی كامل دارد . . .
بالنتيجه اگر شرايط تعادل اجتماعی بجا بماند ، يعنی عرضه و تقاضا معادل‏
باشند ، فقط در اين حالت ، فرضيه ما كه عبارت از فروش يك جفت مطابق‏
ارزش ذاتی است صحيح می‏باشد . . . " .
يكی از مسائل اين است كه آيا كار يك ارزش ذاتی دارد كه قطع نظر از
هر قراردادی ، مساوی است با مقدار معينی كار ديگر ، و بالاخره با مبلغی‏
پول كه معرف آن ارزش ذاتی است ؟ و يا ارزش ذاتی وجود ندارد ؟ و
بالاخره بايد با قرارداد و تراضی ، ارزشها تعيين شود ؟ و اگر ارزش ذاتی‏
در كار هست ، آيا راهی كه در بالا ذكر شد ، برای تعيين آن كافی است ؟ كه‏
خلاصه‏اش اين است : " اجتماع تقاضای مقداری معين كار دارد ، اين مقدار
معين را تعدادی كارگر انجام می‏دهند ، ولی در زمانهای مختلف . گاهی كار
، كمتر از احتياج است و به پول گزافی به فروش می‏رسد ، و گاهی زيادتر از
احتياج است و به قيمت نازلتری به فروش می‏رسد . بالاخره نوسانات به آخر
می‏رسد و تعادل برقرار می‏گردد و قيمت واقعی مشخص می‏شود . واحد
اندازه‏گيری ، زمان است . بايد ديد زمان متوسط كه برای هر واحد ، مصرف‏
شده چقدر است ، و روی آن زمان ، قيمت معين می‏شود " . ايرادی كه بر اين‏
[ بيان ] وارد است اين است كه چرا اگر تقاضا بيشتر بود ، در مثال فوق ،
يك جفت جوراب به 12 ريال به فروش می‏رسد نه بيشتر مثلا 64 ريال و چرا
اگر عرضه زياد شد ، از حد معين پايين تر نمی‏رود ؟ ثانيا اگر ناگهان به‏
واسطه پيشامدی ، مثلا شيوع يك بيماری ، تقاضا زياد شد ، با اينكه عرضه به‏
قدر كافی از طرف همان كارگرها زياد می‏شود ، باز قيمت بالا می‏رود ؟ چگونه‏