. 4 وقتی روابط بين مردم را در نظر بگيريم می‏بينيم بهای كالا می‏تواند بر
حسب عرضه و تقاضا تغيير كند ، اما عرضه و تقاضا سطحی را كه بها در
پيرامون آن نوسان می‏كند تعيين نمی‏نمايند ، و چنان كه در پيش گفتيم ، بجز
مخارج كار لازم برای ايجاد يك كالا ، محققا چيز ديگری نمی‏تواند تعيين‏
كننده اين سطح باشد . . . " .
از نظر اقتصاد اخلاقی ، اين مسئله قابل توجه است كه نوسان قيمتها ،
ارزش كار را بالا و پايين می‏برد . آيا اين ، خود به خود نوعی هرج و مرج و
اجحاف قهری در حقوق كارگران نيست ، خصوصا با توجه به اين كه در اين‏
نوسان غالبا بالا رفتن ارزش ، نتيجه‏ای عايد كارگر نمی‏شود بلكه عايد واسطه‏
مبادله ، يعنی تاجر می‏شود . آيا اين جهت دليل بر برتری رژيم سوسياليستی‏
بر كاپيتاليستی نيست ؟
در ص 23 تحت عنوان " كار مجسم و كار مجرد " می‏گويد :
" در اقتصاد مبتنی بر مبادله ، به طور كلی و عموما كالاها بر حسب‏
ارزش كارشان يعنی بر حسب مقدار كاری كه برای توليد آنها لازم است‏
مبادله می‏گردند . ولی كالاهايی كه در بازار با يكديگر مبادله می‏شوند ، نه‏
فقط يك شكل نيستند بلكه غالبا از هر جهت مختلف‏اند . مثلا هيچ كس در
بازار كوشش نمی‏كند يك جفت كفش را با يك جفت كفش ديگر كه از كليه‏
جهات با يكديگر شبيه و نظيرند مبادله كند . بنابر اين ، مبادله هميشه‏
بين دو جنس مختلف انجام می‏گيرد . . . در اين صورت مقايسه و سنجش‏
ارزش محصولات كارهای مختلف لازم می‏آيد ، كار كفشدوز ، كار بافنده ، . .
. وقتی اين دو جنس به بازار می‏آيند ، با يكديگر قابل تعويض و مبادله‏اند
. به واسطه اين عمل ، خصائص ظاهری اشكال مختلف كار از ميان می‏رود . از