بالا میبرد و احيانا موجب عرضه زياد میشود ، نوسانات رخ خواهد داد تا
بالاخره به تعادل منتهی گردد ، همان طوری كه كم و بيش ديده میشود كه
كارفرمايان در موقع صرف داشتن كار ، برای ربودن كارگر با يكديگر مسابقه
میدهند ، و اربابان نسبت به كشاورزان ، و مزد كارگر افزايش میيابد زائد
بر مقداری كه برای ايجاد نيروی كار لازم دارد ، هر چند در مرحله بعد به
واسطه زياد شدن قوه خريد توده كارگر قيمتها بالا میرود و سطح زندگی ترقی
میكند ، و گاهی به واسطه عدم امكان عرضه زياد ، نرخ پايين نمیآيد . خلاصه
چه دليلی هست كه نرخ نيروی كار در بازار اقتصاد سرمايهداری كه بازار
آزاد و به قول حضرات ، هرج و مرجی است مثل ساير كالاها بالا نرود و كارگر
از آن استفاده نكند ( 1 ) ؟
ثانيا فرضيه گذشته مبتنی بر اين است كه مزدی كه به كارگر داده میشود
كه مساوی ارزش چيزهايی است كه بايد به مصرف او برسد تا نيروی كار در
او باقی بماند و يا موجود گردد مساوی ارزش واقعی نيروی كار است ، زيرا
علی المبنی ، ارزش هر چيزی مساوی است با مقدار كاری كه در توليد آن
صرف شده است .
پاورقی :
. 1 ممكن است از اين ايراد جواب داد كه فرض ماركسيستها اين است كه
مزد كار معادل ارزش واقعی است ، و قانون عرضه و تقاضا را در مورد اين
كالا نيز جاری میدانند . ايراد متن آنگاه وارد است كه فرضيه آنها اين
باشد كه به كارگر مزد كمتر از ارزش واقعی داده میشود . از اين جواب نيز
میتوان جواب داد به اين كه هر چند مزد ، معادل با ارزش كار ، يعنی
مقدار صرف شده در توليد نيروی كار است ، ولی از لحاظ امتيازی كه اين
كالا دارد ، خواه نا خواه هميشه بايد بازار سياه داشته باشد و قيمتی بالاتر
از ارزش واقعی خود را احراز كند .