فاعلی دارد . به عقيده ما اين اصل مقدم است بر اصل عدالت واصل طرد
استثمار ، زيرا مطابق تفاسير سه گانه‏ای كه برای عدالت می‏شود نظرات‏
اجتماعی درباره ساختمان اجتماعی از قبيل نظريه مطلوبيت و نظريه فردی ،
همه بايد از اصول اوليه حقوق طبيعی و غير طبيعی سر چشمه بگيرد . اگر منكر
حقوق طبيعی باشيم بايد تنها به جنبه اثر و بهترين اثر نگاه كنيم و اگر به‏
حقوق مايل باشيم بايد در سلسله علل احكام خود فكر كنيم .
اقتصاد به معنی مسلكی كه بايد اتخاذ كرد اصول و مبانی اوليه ای دارد .
همچنين علم اقتصاد به معنی كشف روابط ضروری كه در جامعه‏های موجود هست‏
نيز اصول و مبادی اوليه ای دارد . اصول دوم عبارت است مثلا از قانون‏
عرضه و تقاضا و قانونهايی كه برای پول و تورم آن ذكر می‏كنند و لوازم علی‏
و معلولی كه جريان ثروت خودبخود دارد . كم شدن و زياد شدن توليد ، كم‏
شدن و زياد شدن مصرف البته آثار و عوارضی دارد ، از اين نظر فرق نمی‏كند
كه شخص تابع چه كسی باشد و وابسته به چه مسلكی باشد . مثلا اگر متخصص‏
اقتصادی از يك كشور خارجی برای مملكت خود بياوريم فرقی نمی‏كند كه از
كدام كشور و پيرو چه مسلكی باشد . از اين نظر در اسلام اقتصاد وجود ندارد
، زيرا اقتصاد به اين معنی صرفا يك علم نظری است ، اما اقتصاد به معنی‏
اول يعنی اينكه بهتر است قوانين اجتماعی بشر در زمينه حقوق اقتصادی و
وظايف چگونه باشد ، از اين نظر اقتصاد ، اقتصاد عملی است ، اسلام از اين‏
نظر قوانين و مقرراتی دارد . متخصصين اين فن غير از متخصصين فن دوم هستند
. كارل ماركس يك متخصص فن اول است نه دوم . مسلكهای سوسياليستی‏