ص 18 :
" . . . ايجاد حاكميت ملی شرط لازم برای وجود سوسياليزم است " .
حضرات برای اين كه سوسياليزم خود را علمی معرفی كنند به اين قناعت‏
كرده‏اند كه كاپيتاليسم كه خود او از نظر ما انحرافی است از عدالت و
سازمان معتدل اجتماعی خواه ناخواه به او منتهی می‏شود از راه اين كه راه‏
حل ديگری برای مشكلات كاپيتاليسم جز بهم ريختن مبانی حقوقی آن نيست .
اولا اين كه كاپيتاليسم خواه ناخواه به سوسياليزم منتهی شود و نتواند به‏
حيات خود ادامه دهد ، هر چند مورد ادعای سوسياليستهاست ولی عملا خلاف آن‏
ديده شده است ، پس صد در صد مورد قبول نيست . آری ، از نظر ما هر
انحرافی آخر كار بايد به اعتدال گرايد . و ثانيا چرا علمی بودن سوسياليزم‏
فقط از اين راه باشد كه قوانين انهدام كاپيتاليسم و انجراء قهری به‏
مالكيت اشتراكی ابزار توليد را بيان می‏كند ؟ چرا از راه حقوقی و مبانی‏
طبيعی اجتماع انسانی نباشد ؟ از نظر اول آنقدر علمی است كه كاپيتاليزم‏
علمی است ، آنقدر درست است كه كاپيتاليزم در ظرف خود درست است ،
آنقدر حق و قابل دفاع است كه كاپيتاليزم در مرحله خود قابل دفاع است ،
و چنان كه قبلا گفتيم ، بر فرض صحت اين نظريه ، سوسياليزم علم نخواهد
بود ، حداكثر اين است كه بگوييم ماركس يكی از قوانين اجتماعی و تاريخی‏
را كشف كرده است ، ماركسيسم يك مسلك در فلسفه تاريخ خواهد بود نه يك‏
مسلك اجتماعی . مسئله عمده اين است كه آيا ما سوسياليزم يا هر مسلك‏
اجتماعی بشر را از قبيل ظهور يك حالت خاص و يك پديده