خودش بكشاند يكی است . رسول اكرم نگاهی به اوكرد و فرمود : « اذا انت‏
صرت حرا » حالا من می‏توانم به تو بگويم كه مرد آزادی هستی . پس واقعا
آزادی معنوی خودش يك حقيقتی است .
حالا يك سلسله دلايل ديگری ، باز دلائل وجدانی ذكر بكنيم رجاع به اينكه‏
واقعا شخصيت انسان يك شخصيت مركب است ، و واقعا انسان از نظر معنوی‏
می‏تواند آزاد باشد ، ومی‏تواند برده باشد .
خداوند تبارك و تعالی اين قدرت و توانايی را به بشر داده است كه‏
خودش می‏تواند قاضی خودش باشد . در اجتماع هميشه قاضی غير از مدعی ومدعا
عليه است . يك نفر مدعی می‏شود ، يك نفر ديگر مدعا عليه ، هر دونفرشان‏
می‏روند پيش قاضی و قاضی بايد يك نفر است ، مدعا عليه يك نفر ديگر و
قاضی يك نفر سوم . هيچ فكر كرده ايد كه چطور است كه انسان می‏تواند
خودش مدعی خودش باشد و قهرا خودش هم مدعا عليه خودش باشد و هم خودش‏
قاضی خودش باشد ، يعنی خودش حكم صادر كنند . انصاف يعنی چه ؟ می‏گويند
فلان كس آدم با انصافی است ، يعنی چه ؟ اصلا آدم با انصاف يعنی آدمی كه‏
در مسائل مربوط به خود می‏تواند بی طرفانه درباره خودش قضاوت بكند ،
واحيانا در جايی كه خودش مقصر است ، حكم عليه خودش صادر كند . اين‏
چگونهه است ؟ اين جز اينكه شخصيت واقعی انسان مركب باشد ، چيز ديگری‏
نيست . چقدر انصافها در دنيا سراغ داريد كه می‏بينيد يك نفر در مورد
خودش انصاف می‏دهد ، ديگری را بر خودش ترجيح می‏دهد ، اقرار می‏كند كه حق‏
با ديگری است ،