ترجيح میدهيد ، برای چه ترجيح میدهيد ، ديديم با معيار اول يعنی ملاك
برتری را دانش و آگاهی صرف دانستن ، اين ترجيح ما جور در نمیآمد ولی با
معيار دوم يك مقدار اين مسئله حل میشود . میگوئيم : معاويه انسانس بود
فقط در فكر خودش وبرای خودش ، و انسانهای ديگر رابرای اشباع جاه
طلبيهای خود به زور استثمار كرده بود . پس اويك موجود خو خواه ، خود
پسند وخود پرست بود ولی ابوذر بر عكس با اينكه همه امكانات برايش
فراهم بود وهمين معاويه حاضربود بهترين شرايط زندگی رابرای اوفراهم كند ،
به خاطر اينكه معاويه حقوق مردم را پايمال كرده بود و برای اينكه به
سرنوشت ديگران میانديشيد ، با همين معاويه جبار مبارزه كرد تا آنجا كه
جانش رابر سر اين كار گذاشت و در تبعيدگاه ربذه در غربت جان داد . پس
اينكه ما ابوذر را انسان ميدانيم و معاويه را انسان نمیدانيم بلكه يك
حيوان میدانيم به خاطر اينست كه معاويه فقط در فكر آخور خودش بود و
ابوذر در فكر انسانهای ديگر .
ما چرا علی ( ع ) را يك انسان كامل ميدانيم ؟ برای اينكه درد اجتماع
راحس ميكرده ، برای اينكه " من " اوتبديل به " ما " شده بود . برای
اينكه " خود ) ] ؟ او خودی بود كه همه انسانها را جذب میكرد . او به
صورت يك فرد مجزا از انسانهای ديگر نبود بلكه واقعا خودش را به منزله
يك عنصر ، يك انگشت ، يك عصب در يك بدن احساس میكرد كه وقتی
ناراحتی ای در يك جای بدن پيدا میشود اينعضو نا آرام و بی قرار میگردد .
و اين سخن اصلا مال خود اوست ، اين تعبيرات مال خود اوست . قبل از
اينكه در قرن بيستم ، فلسفه های
|