پاورقی : 1 - نهجالبلاغه فيض الاسلام ، نامه 31 ، ص . 929
كه از شرف خودت ، از جان خويش در ازای يك ميل و شهوت میپردازی ،
عوض ندارد . تا آنجا كه میفرمايد : « و لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله
حرا » ( 1 ) ، هرگز خودت را بنده گيری مساز كه خدا ترا آزاد آفريده است
. نمیخواهد بگويد كه خدا تنها تو پسر من را كه امام حسن هستی آزاد آفريده
بلكه تو به عنوان يك انسان را میگويد ، چون مسئله خلقت است . اين هم
كه معيار انسانيت ، آزادی است ، نظريهای است ، چنانكه در مكتب
اگزيستانسياليسم در مورد معيار انسانيت ، بيشتر روی مسئله آزادی تكيه
شده است .
معيار ديگر برای انسانيت ، مسئله مسئوليت و تكليف است كه البته اين
بيشتر از كانت شروع شده ، بعد هم در زمان ما روی آن خيلی تكيه كردهاند .
میگويند انسان آن كسی است كه احساس تكليف بكند ، در مقابل انسانهای
ديگر احساس مسئوليت بكند ( اين ، غير از محبت است ، اشتباه نشود ) .
احساس بكند كه مسئول جامعه خويش است و حتی مسئول خودش است ، مسئول
عائله خودش است . مسئله مسئوليت در زمان ما دامنه وسيعی پيدا كرده
است ، خيلی هم روی آن تكيه میشود ، ولی بحث است كه ريشههای مسئوليت
چيست ؟ آزادی هم همينطور است . از كجا میشود اينها را بدست آورد .
انسان احساس مسئوليت را چگونه بايد بدست آورد . يعنی چطور میشود كه
يك انسان احساس مسئوليت میكند ، ريشه اين احساس چيست ؟ آيا با گفتن
درست میشود ؟ اينكه آدم بگويد من مسئولم ، مسئوليت در وجدانش به وجود
میآيد ؟ اين وجدان مسئول را چه
پاورقی : 1 - نهجالبلاغه فيض الاسلام ، نامه 31 ، ص . 929 |