ابوريحان بيرونی را شنيدهايد ، مردی كه محققين اعتراف دارند كه هنوز
مجهول القدر است . اين مرد حكيم ، رياضيدان ، جامعه شناس و مورخ ، مرد
فوق العادهايست كه بعضی او را بر بوعلی سينا ترجيح میدهند . البته اگر
بعضی از قسمتها و نواحی را در نظر بگيريم مسلم ابوريحان بر ابوعلی سينا
ترجيح دارد ، همين طور كه در بعضی قسمتهای ديگر بوعلی بر ابوريحان ترجيحج
دارد . ايندو معاصر يكديگر هم هستند . اين مرد ، شفيته دانش و تحقيق و
كشف جديد است . سلطان محمود بالا جبار او را احضار میكند . میرود ولی
مانند هر مرد باهمتی ازهر فرصتی استفاده میكند . سلطان محمود هندوستان را
فتح میكند ، بهمراه سلطان محمود به هند میرود . میبيند در آنجا گنجينهای
از اطلاعات و علوم است ولی زبان سانسكريت را نمیداند . اين زبان را در
پيری به حد اعلا ياد میگيرد ، سالهای زياد در آنجا مطالعه میكند ، اثری
بوجود میآورد بنام " تحقيق ماللهند من مقولة مرذولة فی العقل او مقبولة
" كه اين كتاب امروز يكی از منابع بسيار با ارزش هندشناسان دنياست .
در وقتی كه اين آدم در مرض موت و در حال احتضار بود ، يكی از فقها كه
همسايهاش بود اطلاع پيدا كرد كه ابوريحان در چنين حالی است . رفت به
عيادتش . هوشش بجا بود . تا چشمش به فقيه افتاد يك مسئله فقهی ( 1 )
از باب ارث يا جای ديگری از او سئوال كرد . فقه تعجب
پاورقی :
1 - ابوريحان آثارش نشان میدهد و در شرح حالش هم كه محققين نوشتهاند
آمده است كه يك مسلمان بسيار بسيار مؤمن و معتقدی بوده است . در
كتابهائی كه در فنون دينی هم ننوشته مثل " الاثار الباقية " و غير اينها
مثل بو علی سينا هر جا كه اسمی از اسلام ، از قرآن و از مقررات اسلامی
میآيد >