مدعی است كه نبرد ميان انسان رسيده به عقيده و ايمان و جويای آرمان و
وارسته از اسارت طبيعت و محيط و غرايز حيوانی ، با انسانهای منحط سر در
آخور حيوان صفت ، همواره وجود داشته است و نقش اصلی در پيشبرد تاريخ
داشته است . روشنفكری به معنی خود آگاهی اجتماعی ريشه فطری دارد نه ريشه
طبقاتی و در پرتو ايمان در انسان رشد میكند و پرورش میيابد و استوار
میگردد .
تفسير همه نبردهای تاريخ به نبرد ميان نو و كهنه به مفهوم طبقاتی ، به
معنی چشم پوشی و ناديده گرفتن زيباترين و درخشانترين جلوههای حيات
انسانی در امتداد زمان است . در طول تاريخ در كنار نبردهايی كه بشر به
خاطر حوائج مادی خوراك و پوشاك و مسكن و مسائل جنسی و تفوق طلبی انجام
داده كه البته فراوان است ، يك سلسله نبردهای ديگر هم داشته كه بايد
آنها را در نبرد حق و باطل يا خير و شرخواند ، يعنی نبردهائی كه در يك
سو پايگاه عقيدتی و انگيزه انسانی و ماهيت آرمانی و جهتگيری به سوی خير
و صلاح عموم و هماهنگی . يا نظام تكاملی خلقت و پاسخگويی به فطرت در كار
بوده و در سوی ديگر انگيزههای حيوانی و شهوانی و جهتگيری فردی و شخصی و
موقت به تعبير ديگر : نبرد ميان انسان مترقی متعالی كه در او ارزشهای
انسانی رشد يافته با انسان پست منحرف حيوان صفت كه ارزشهای انسانيش
مرده و چراغ فطرتش خاموش گشته است .
|