نفس هم همين حالت را دارد . نفس اگر چه فعليت جوهری است ، ولی
فعليتی است جوهری كه مع الماده است نه فی الماده ، و در عين حال نفس
نيز نيازمند به امكان قبلی و ماده حامل امكان میباشد .
همانطور كه در " تنبيه " آخر فصل حاضر خواهد آمد ، حكما ميان نفس و
ساير فعليتهای جوهری اين فرق را میگذارند و میگويند نفس به دليل اينكه
مجرد است و نه مادی ، فی الماده نيست بلكه مع الماده است . و اين يك
بحث دامنه داری است كه يعنی چه مع الماده است ، اين بحث در مبحث
نفس " اسفار " مفصلا بيان شده است .
بنابراين نفس هم نيازمند ماده است . يعنی به يك تعبير ماده مرجح
وجود آن میشود و به تعبير درس قبل ، ماده است كه حامل قابليت وجود
نفس است . در نتيجه آنچه حادث زمانی است صورت به معنای اعم است كه
شامل صورت نوعيه و عرض و نفس میشود ، اينها حادثند به حدوث زمانی
يعنی مسبوقند به امكان قبلی و ماده ای كه حامل آن امكان است .
2 - ماده حادث است يا نه ؟
در اينجا سؤال ديگر مطرح میشود كه آن امكان قبلی و آن ماده حامل امكان
، حادث است يا حادث نيست ؟ حكما درباره ماده و امكان چه میگويند ؟
بدون شك آنچه كه درباره صورت گفته اند ، درباره ماده و امكان نمی
توانند بگويند . اگر درباره آنها نيز همين حرف را بزنند ، اين مسئله
پيش میآيد كه پس آنها هم بايد مسبوق به امكان و مادهای كه حامل اين
امكان است ، باشند . در اين صورت نقل كلام به آن امكان و ماده حامل آن
میشود و همچنين الی مالانهايه . پس اگر درباره امكان و ماده آن بخواهند
همان حرفی را كه درباره صورتهای حادثه گفته اند ، بگويند ، تسلسل لازم
میآيد . به همين دليل درباره امكان ها و ماده ها چنين حرفی را نمی زنند .
نظر بوعلی درباره ماده : حكمائی چون بوعلی درباره ماده قائلند كه ماده