اسمش را امكان استعدادی گذاشتيم ، در مبدعات و مجردات نيست . امكان
در اينها همان امكان ذاتی است كه صرفا يك مفهوم عقلی محض است و
عينيت خارجی ندارد .
اينكه مرحوم آخوند گفتند كه نفس و صورت از نظر مرجحيت وجود به ماده
احتياج دارند ، بهتر اين است كه كلمه مرجح را به كار نمی بردند ، چون
مرجح در جائی گفته میشود كه نسبت يك شیء فی حد ذاته با دو شیء ( مثلا
وجود وعدم ) مساوی باشد و در اين صورت اگر چيزی پيدا شد كه آن نسبت را
به طرف يكی از آن دو چيز ترجيح داد ، به آن " مرجح " میگوئيم . مرجح
به خوبی بر مقتضی وجود شیء ، در اجزاء علل ، صادق است . چون مقتضی ،
وجود مقتضا را افاضه میكند . [ ولی ] در مورد شرائط ، مخصوصا شرائطی كه
به قابليت قابل برمی گردد مثل امكان استعدادی ، بايد گفت اين شرائط ،
تازه شیء را به سر حد امكان میرسانند . ممكن الوجودها ، اگر نحوه وجودشان
تعلقی باشد ، در صورت نبودن مادهای كه امكان استعدادی آنرا دارد ، اصلا
امكان وجود ندارند و بلكه ممتنعالوجودند . و بعد از اينكه همه اين شرائط
پيدا میشود تازه می رسند به امكان . بنابراين اگر بگوئيم ماده شرطی است
كه با آن شرط امكان وجود پيدا میكند بهتر است از اينكه بگوئيم ماده مرجح
وجود صورت و نفس است . مرجح بايد در ناحيه علل فاعلی به كار رود .
|