و اگر علت حادث را قديم فرض كنيم ( البته قديم نسبی يعنی موجود در
زمان سابق ) ، اشكال انفكاك معلول از علت تامه پيش میآيد .
اين اشكال مهمی است كه در كلمات بوعلی و امثال بوعلی آمده و مورد
بحث قرار گرفته است و در دو سه فصل بعد در همين جلد از اسفار بحث
میشود ، در آنجا می گويند علة الحادث حادث و علة القديم قديم و قهرا
اين سئوال پيش میآيد كه امور حادثه عالم كه طبعا نمی تواند علل آنها هم
حادث باشد چگونه با قديم مرتبط میشود .
بحث ديگری كه مرحوم آخوند مطرح میكند ، مسئله " ربط متغير به ثابت
" است . در اين مسئله فرض اين استكه علةالمتغير متغير و علةالثابت
ثابت . درباب علةالثابت ثابت ما به اشكالی برنمی خوريم ولی در باب
علة المتغير متغير ، با اشكال مواجه میشويم كه چگونه ممكن است متغيرها
به ثابت منتهی نشوند و علت آنها متغير باشد ؟ بلكه در نهايت امر علت
متغير هم بايد ثابت باشد ، قاعده علةالمتغير متغير چگونه در اين مقام
قابل توجيه است .
اشكال : محال است علت متغير ثابت باشد .
ابتدا بايد برهان " علة المتغير متغير " را ذكر كنيم سپس توجيه آنرا
در مورد علت قديم حادثها بيان نمائيم . گفته شد كه حركت عين تجدد و
تغير است و اجزاء آن تدريجا پيدا میشود و معدوم میگردد . علت متغير و
يا تغير اگر ثابت باشد ، بحكم اينكه معلول از علت انفكاك ناپذير است
و انفكاك آنها محال است ، و فرض اينست كه اين متغير دارای اجزاء و
مراتب است و ممتد است به امتداد زمان البته تعبير به اجزاء درست
نيست چون اجزاء را در ذهن ما درست میكند ، بلكه دارای مراتب است ما
میرويم سراغ همان مرتبه اول از مراتب تغيير و حركت كه فرض شده علت آن
ثابت است ، میبينيم در اثر ثابت بودن علت بين علت و معلول انفكاك
حاصل میشود ، چون طبق فرض ، علت قابل تغيير نيست ولی معلول از مرتبه
اول میگذرد و به مرتبه ديگر میرود .