تدريجی ، حرف درستی نيست چون هيئتی در خارج عارض نمی شود ، آن هيئتش‏
هم امر انتزاعی است . برای اينكه مقوله ان يفعل را اينجور تعريف می‏كنند
: تأثير تدريجی يا هيئت حاصل از تأثير تدريجی ، و ان ينفعل را تعريف‏
می‏كنند به تأثر تدريجی يا هيئت حاصل از تأثر تدريجی . پس همه حرفها
برمی گردد به تأثير و تأثر ، و باب تأثير و تاثر باب ايجاد است نظير
عليت و معلوليت ، بلكه عين عليت و معلوليت است . عليت و معلوليت‏
را اگر در شكل مادی و طبيعی تصور بكنيم می‏شود ان يفعل و ان ينفعل ، يعنی‏
علت وقتی مادی باشد تأثيرش تدريجی است و معلول هم اگر مادی باشد
تأثرش تدريجی حاصل می‏شود . در اينجا ديگر هيئت حاصل معنی ندارد ، هيئت‏
حاصلی در خارج نداريم ، اينها هم نظير عليت و معلوليت است كه از ايجاد
و وجود انتزاع می‏شوند و از معقولات ثانيه هستند .
بنابراين بعيد است كه مرحوم آخوند از حرف خودش درباب حركت غافل‏
شده باشد كه حركت نحوه وجود است و يا اينكه شی‏ء به دو اعتبار نمی شود
دو مقوله باشد ، بلكه بحسب ظاهر اعتقاد ايشان درباب مقوله ان يفعل و ان‏
ينفعل نظير اعتقادشان در مقوله اضافه است ، يعنی مقوله ناميدن اينها
بالمسامحه است ، اينها مقوله واقعی نيستند و از معقولات ثانيه فلسفی‏
هستند ، و وقتی كه مقوله نبودند اين دو ايراد وارد نخواهد بود .

براهين امتناع حركت در حركت

اكنون می‏پردازيم به اين مطلب كه گفتند : حركت در ان يفعل و ان ينفعل‏
نيست چون خودشان حركت هستند [ و حركت در حركت محال است ] . برای‏
اثبات اينكه چرا حركت در حركت محال است ايشان بيانی دارند كه همه آن‏
از خودشان نيست ، يا از شيخ و يا از بهمنيار در " التحصيل " است . در
اينجا در بيان مرحوم آخوند يك نوع بی نظمی نيز وجود دارد از مجموع بيان‏
مرحوم آخوند در تقرير اين دليل سه نكته بدست می‏آيد ، نظر محشين هم در
اينكه آيا می‏شود