اينجا استيفاء نشده است ، برای اينكه ما شقوق را اينجور بيان كرديم و
گفتيم اگر موضوع حركت اشتدادی خود آن عرض باشد يا باقی هست يا باقی
نيست ، انتخاب میكنيم كه باقی هست ، بعد میگوييد اگر باقی هست صفتی
ملحق شد به اين ذات يا صفتی ملحق نشد به اين ذات ، ما قبول میكنيم صفتی
ملحق شد ، بعد گفتيد اينكه صفتی ملحق شد كه اشتداد نيست .
همين جا میگوييم شما استيفاء اقسام نكرديد ، و قاعده اش اين بود كه
میگفتيد امر حادثی پيدا شد يا نشد ، چرا كلمه صفت بكار برديد ! ؟ اينكه
آيا صفتی حادث شد يا نشد كه استيفاء اقسام نيست . بايد بگوييد : آيا
امری حادث شد يا نشد ، تا همه اقسام ، صفت و غير صفت را دربر گيرد .
اكنون اين امری را كه قبول كرديم حادث شده است ، خود ذات سواد است يا
غير آن ؟ غير آن ، همان صفتی است كه شما نفی كرديد ، و گفتيد اشتداد
سواد نيست ولی اگر گفتيم اين امر حادث عين ذات سواد است ، اشكال وارد
نيست و اشتداد هست ( 1 ) .
پس با توجه به اينكه در تقسيم قبل استيفاء اقسام نشده بود ، مطلب را
بايد اين جور بيان كرد ، میگوييم : معنای اينكه ذات يك مقوله موضوع
است چيست ؟ آيا مقصود اينست كه ماهيت اين مقوله موضوع است ، يا وجود
اين مقوله موضوع است ؟ اگر ماهيت موضوع باشد كه تقسيم و استدلال شيخ همه
بكار میآيد و اگر وجود باشد ، میگوييم اين وجود سواد باقی است يا باقی
نيست ، جواب میدهيم باقی است . سؤال میشود آيا امری برايش حادث شد
يا حادث نشد ، جواب میدهيم حادث شد . باز سؤال میشود اين امری كه
حادث شد آيا صفتی بود برای اين وجود ، يا عين ذات آن است . جواب
میدهيم عين ذات اين وجود است ، آن چيزی كه ذاتش
پاورقی :
1 - البته اين حرف بنا بر اصالت الوجود درست است ولی بنابر
اصالةالماهيه درست نيست . اين شق را قدما ذكر نكردند و از آنها هم گله
ای نيست چون آنها طرز تفكرشان اصالةالماهيتی بود ، يعنی به اصالةالوجود
و مسائل متفرع از آن توجه نداشتند ولی از مرحوم آخوند كه اصالة الوجود را
بخوبی روشن ساخته عجيب است كه چرا اين شق را ذكر نكرده است .