وجود غيرمتناهی است كه دارای هيچ ماهيتی نيست ، غير حق تعالی از عقل
اول گرفته تا هيولای اولی همه دارای ماهيتی هستند ، " كل ممكن زوج تركيبی
له ماهيت و وجود " يعنی تركيبی است از امر اعتباری و امر حقيقی .
اينجا ما به يك حرف جديدی رسيديم و آن اين كه شیء در حال حركت هم
بدون ماهيت است . تاكنون اين را تنها در مورد خدا میگفتيم حالا میگوييم
شیء در حال حركت هم هيچ ماهيت بالفعل ندارد . ماهيت بالقوه دارد ،
بلكه غير متناهی دارد و ماهيت بالفعل كه بتوانيم انگشت بگذاريم و
بگوييم الان دارای اين ماهيت است ندارد ، مثل سايه كه در اثر حركت زمين
در هيچ لحظه ای خط و قد معينی نمی توانيم برای آن ثابت كنيم . بله شیء
متحرك اگر از حركت باز ايستاد در همانجا دارای ماهيت بالفعل میشود ،
ولی در حال حركت ماهيات و انواع برای آن قابل انتزاع است ، قابل
انتزاع است يعنی ذهن ما اين شیء را در حدی متوقف فرض میكند بعد ماهيت
برای آن انتزاع میكند .
اين مطلب ( ماهيت بالفعل نداشتن شیء در حال حركت ) را مرحوم آخوند
سابقا در جواب فخر رازی ذكر كرد و بهتر از آن در مباحث جواهر و اعراض
( آنجا كه سؤال ابوريحان بيرونی از بوعلی را ذكر میكند ) بيان میكند ، و
اين يك مطلب بسيار نفيس و ارزنده ای است و معنايش اين میشود كه در
طبيعت كه ما شیء ثابت نداريم ، شيئی هم كه دارای ماهيت ثابت باشد
نداريم . البته ايشان در مورد طبيعت به اين تعبير نگفته ولی لازمه حرفشان
اين است . ايشان فقط در مورد انسان اين حرف را زده است و تصريح میكند
كه انسان نوع واحد نيست ، هر فردی از انسان يك نوع است بلكه هر فرد در
هر آنی داخل در يك نوع است ، و اگر ما انسان را نوع اين افراد میدانيم
اين در واقع جنس است برای اين انواع ، نه نوع . اين سومين مطلبی است
كه مرحوم آخوند ذكر كرده ولی نه در اينجا بلكه در جای ديگر .
مطلب سومی كه اينجا ذكر میكند اين است كه : آيا شیء در حال حركت
|