بر ظاهر حرف ايشان وارد است ولی اينجا احتمال يك حرف هست كه بدان‏
وسيله بتوان حرف ايشان را توجيه كرد بطوريكه هيچيك از اين دو ايراد
وارد نباشد ، و آن اينكه :
باب مقولات باب ماهيات هستند و ماهيات معقولات اوليه هستند نه‏
مقولات ثانيه ( چه منطقی و چه فلسفی ) و اين ماهيات ذواتی هستند كه ما
بازاءشان در خارج وجود دارد ، جنس و فصل واقعياتی هستند كه در خارج‏
موجودند . در منطق ارسطو مقولات را ده تا دانسته است ، جوهر و نه مقوله‏
معروف عرض ، بعضيها صريحا با ده مقوله ارسطو مخالفت كردند مثل شيخ‏
اشراق كه قائل به پنج مقوله شده است و حركت را هم يكی از مقولات شمرده،
و مثل صاحب " البصائر النصيرية " (1) ، ابن سهلان ساوجی كه مرحوم آخوند
هم در جلد دوم (چاپ سنگی) از او نقل قول می‏كند . كسانی هم كه بحسب ظاهر
اين ده مقوله را قبول كرده‏اند ، باز به نوعی منكر ده مقوله هستند ، مثلا
كسانی كه در باب مقوله كم مخصوصا كم متصل معتقدند كه عين جسم است و
تفاوتشان به ابهام و تعيين است، و عروض كم متصل بر اجسام، عروض تحليلی‏
و ذهنی است نه خارجی ، اينها نيز كميات يا لااقل كم متصل را از ماهيات‏
نمی‏دانند و در عين حال اينها را تسامحا در باب مقولات آورده اند .
مقوله اضافه در خيلی جاها حتی در خود منظومه درباب معقولات ثانيه از
معقولات ثانيه شمرده شده است ، پس آن را از معقولات اوليه نمی دانند و
نتيجة بايد گفت كه آن را مقوله نمی دانند و اگر از معقولات اوليه نباشد
داخل در ماهيات نيست . مقوله ان ينفعل و ان يفعل هم مقوله بودنشان به‏
اندازه مقوله اضافه قابل مناقشه است كه واقعا مقوله باشند و از سنخ‏
ماهيات و معقولات اوليه باشند يا مقوله ناميدن اينها بنحوی تسامح است ،
اين حرف را هم كه مثل حاجی در منظومه زده اند كه مقصود از ان يفعل هيئتی‏
است كه بر شی‏ء عارض می‏شود از تأثيری

پاورقی :
1 - اين كتاب 30 - 40 سال پيش در مصر چاپ شده است و كتاب منطق‏
خوبی است و از همه كتابهای منطقی كه تدريس می‏شود بهتر است ، و بر همه‏
آنها برای تدريس ترجيح دارد .