از طرف ديگر اينكه تصور می‏شود كه زمان چيزی است كه از آنات تشكيل‏
می‏شود ، تصور غلطی است ، مثلا يك ساعت نه 3600 مليون آن است و نه كمتر
و نه بيشتر . زمان يك امتداد و كشش است و " آن " اعتبار ذهن است ،
" آنی " كه درباب زمان معقول است ، " آن " ی است كه متفرع بر زمان‏
يعنی حد زمان است ، حد مشترك دو زمان ، اما " آن " ی كه زمان بر آن‏
متفرع باشد موهوم است و وجود ندارد . پس فرض آنات درست نيست و زمان‏
يك امر ممتد است .
مسافت هم از همين قبيل است ، اين غلط است كه ما بگوييم از اين ديوار
تا آن ديوار واقعا چند نقطه وجود دارد ، مسافت هم در ذات خودش يك امر
ممتد است .
پس حركت عبارت است از تحقق يك امر ممتد [ نه مجموعی از سكونات ]
در مدتی از زمان كه خود زمان هم يك امر ممتد و كشش‏دار است [ نه مجموعی‏
از آنات ] در مسافت كه آن هم يك امر ممتد است [ نه مجموع نقاط ] يعنی‏
" أينی " كه مثلا فرض می‏كنيم خودش يك امر كشش دار است .
بنابراين اينكه می‏گوييم متحرك در هر آنی فردی از مقوله را دارد ، آيا
مطابق با آن نظريه مردود نيست كه حركت را مجموع سكونات بدانيم و زمان‏
را مجموع آنات و مسافت را مجموع نقاط ؟ جواب اينست كه نه ! حكما
می‏گويند : للمتحرك فی كل آن فرد من المقولة " بالقوه " . و نظريه باطل‏
اين بود كه : للمتحرك فی كل آن فرد من المقوله " بالفعل " پس متحرك‏
فرد مقوله را بالقوه دارد ، بالفعل چه دارد ؟ بالفعل فرد زمانی از مقوله‏
را دارد ، يعنی فرد كشش‏دار . فرد آنی فرد بالقوه است يعنی فرد فرضی ،
به اين معنی كه فرد بالفعل كه كششی دارد و يك واحد كشش‏دار است قابل‏
اينست كه ذهن آنرا به افراد زيادی تقسيم كند ، پس بالقوه يعنی برای ذهن‏
قابل تقسيم است والا واقعا و فعلا فرد نيست .
معنای حركت در مقوله اينست كه متحرك از ابتداء حركت يك فرد تدريجی‏
الوجود از مقوله را دارد طی می‏كند ، يك فرد واحد از مسافت را كه متصل‏
است دارد طی می‏كند . مثلا از اين سر ديوار تا آن سر ديوار يك فرد از
مكان را