و حركت توسطيه مربوط میشود .
ايشان اول مطلب را با يك تمثيل روشن میكنند و میگويند شما اگر يك
رأس مداد يعنی نقطه ای را در نظر بگيريد ، اگر اين را همين جور عبور
بدهيد آيا اين نقطه از نقطه ها عبور میكند يا نه ؟ حتما عبور میكند اگر
بگوييم اين نقطه عبور كننده در دو آن با يك نقطه تماس دارد درست نيست
بلكه اين نقاط را استمرارا عبور میكند . ايشان میگويند در باب حركت
مطلب همين طور است و ما نمیتوانيم بگوييم شیء مستمر فقط موضوع است و
سواد مستمر نداريم ، در اينجا يك سواد مستمر مانند نقطه مستمر داريم ،
به اين معنی كه اين مراتب سوادها يك وحدت بينشان هست و اين جور نيست
كه از يكديگر جدا باشند ، نوعی از سواد پيدا شود و معدوم گردد و باز نوع
ديگری و همچنين . نه ، اين طور نيست . ضمن اينكه مراتب سوادات داريم
كه همه مراتب شیء واحد هستند ، به يك اعتبار يك سواد باقی در اينجا
داريم . عين مسأله حركت قطعی و حركت توسطی ( 1 ) .
در همين جا به يك اعتبار میشود گفت يك شیء مستمری هست كه از اول تا
به آخر زمان حركت وجود دارد كه به آن اعتبار میگوييم يك امری حادث شد
به نام حركت و آن استمرار دارد تا آخر حركت ، يعنی امر بسيط مستمری هم
داريم [ حركت توسطيه ] .
پس بنابراينكه حركت توسطيه را كسی قبول داشته باشد يك امر مستمر در
اينجا داريم ولی اگر حركت توسطيه را كسی قبول نداشته باشد امر مستمر
نداريم ولی امر ممتد واحد داريم كه هر جزئی غير از جزء ديگر است ، ايشان
چون خودشان حركت توسطيه را قبول دارند دائما متوسل میشوند به حركت
توسطيه .
پاورقی :
1 - يادتان هست كه ايشان قائلند كه هم حركت قطعی داريم و هم حركت
توسطی ، يعنی اگر جسمی حركت بكند از جائی به جای ديگر ، به يك اعتبار
اين حركت يك امر ممتدی است كه هر جزئش با جزئی از مسافت منطبق است
و همچنين با جزئی از زمان ، و هيچ جزئی در جزء ديگر از مسافت و زمان
وجود ندارد .