اين مطلب را هم اينجا اضافه بكنيم كه قدمای قبل از مرحوم آخوند از سه
مطلبی كه گفتيم ( 1 وحدت و استمرار موضوع 2 وحدت و استمرار حركت 3
وحدت و استمرار مقوله ) در مورد وحدت و استمرار موضوع اتفاق نظر دارند
، درباب وحدت حركت هم نظرشان متفق است ولی درباب مقوله كه میرسيدند
میگفتند وحدت موضوع كافی است برای وحدت مقوله . يعنی اگر جسمی حركت
میكند در " أين " مثلا ، اينجا جسم واحد است لذا حركت هم واحد است
ولی " أينی " كه در اينجا طی میشود آيا واحد است يا واحد نيست ، يعنی
آيا وجود واحد باقی دارد يا نه ؟ میگفتند بله آن هم واحد است ولی ملاك
وحدتش وحدت موضوع است ، يعنی وحدت موضوع كافی است برای وحدت مقوله
. در خود مقوله فرض وحدت [ مستقل ] نمی كردند و میگفتند همانجور كه
وحدت موضوع سبب وحدت حركت میباشد ، وحدت موضوع ملاك وحدت مقوله هم
هست ، نه اينكه خودش ملاك مستقلی برای وحدت داشته باشد . همچنانكه
ملاك وحدت دانه های تسبيح رشته آنست و وحدتشان به چيز ديگری غير از
وجودشان است ، اين موضوع است كه ملاك وحدت مراتب " أين " است .
معنای حركت در مقوله اين است كه موضوع در هر آنی فردی از مقوله را دارد
( به ودی وارد اين بحث میشويم كه موضوع در هر آن فردی از مقوله را دارد
يا نوعی از آنرا ) .
حرف مرحوم آخوند اين شد كه : درست است كه موضوع واحد است و درست
است كه حركت واحد است ولی لازمه وحدت و استمرار حركت اين است كه خود
مقوله هم در مرتبه ذات خود وحدتی داشته باشد نه اينكه وحدت موضوع كافی
باشد برای وحدت آن .
حالا معلوم شد كه منظور مرحوم آخوند از مثال " راس مخروط " اين است
كه همانطور كه در خود حركت يك امر متصل متجدد و يك امر بسيط آنی
الحدوث و مستمر البقاء داريم ، چون حركت وجودا عين مافيه الحركة است
پس مافيه الحركه مثلا سواد ، يك وجود اصل دارد كه همان كلی طبيعی منطبق
با مراتب
|