فصل شانزدهم هر حادث زمانی مسبوق است به قوه ، و ماده ای كه حامل آن
قوه است ( 2 )
مسئله حدوث اشياء از مسائلی است كه از قديم ، از زمان ارسطو مطرح بوده است به اين صورت كه آيا چيزی در اين عالم موجود میشود ؟ و يا چيزی كه موجود بوده معدوم میشود يا نه هيچ چيزی موجود نمی شود و معدوم هم نمی شود . در مقابل اين نظريه ، نظريه ديگری است كه میگويد مرتب اشياء در حال موجود شدن و معدوم شدن هستند و هر چيزی كه موجود میشود من رأس از عدم به وجود میآيد و وقتی هم كه معدوم میشود يكسره نيست و نابود میشود . فلاسفه ايليائی در يونان معتقد بودند كه هيچ چيز موجود نمی شود يعنی هر چه هست از اول بوده و همين طور هم خواهد بود ، البته اين فلاسفه حوادث عالم را بايدطوری توجيه بكنند كه با بن بست مواجه نشوند و بگويند در واقع چيز تازه ای به وجود نيامده . حتی نظريه ذيمقراطيس هم به همينجا بر میگردد ، چون او ذرات صغار صلبه را ماده اصلی اشياء عالم میداند و آنها هستند كه با ائتلاف ها و جمع و تفريق هايشان اشياء را به وجود میآورند ، مثل انسانهائی كه در جائی نشسته اند بعد وضع قرار گرفتنشان را تغيير دهند بدون آنكه چيزی بر آنها اضافه شود . بعد از اين نظريات ، ارسطو نظريه ديگری را عنوان كرد كه نظريات سابق را فسخ كرد . نظريه ارسطو همان نظريه قوه و فعل است . براساس اين نظريه