بوعلی به نقل مرحوم آخوند گفته است كه حركت يك وضع خاص و مشتبه‏ای‏
دارد ، وضع مشتبه نظير همان كلمه متشابه است كه در مورد بعضی آيات قرآن‏
استعمال می‏كنيم يعنی امور با يكديگر شباهت داشته و با هم اشتباه می‏شوند
حاجی در اينجا توضيح خوبی داده است كه در مورد حركت و شی‏ء متحرك وضع‏
خاصی وجود دارد . اگر بگوئيم شی‏ء موجود است درست است اگر بگوئيم معدوم‏
است باز هم درست است اگر شی‏ء را بالقوه بدانيم صحيح است و اگر بالفعل‏
بگوئيم باز حرف درستی است و از همين جهت است كه تعريفات گوناگونی‏
در باب حركت شده است .

اشكال بوعلی بر تعريف فيثاغورث از حركت

بوعلی بر تعريف فيثاغورث دو ايراد گرفته يكی از آن دو همانست كه‏
مرحوم آخوند پيشاپيش مطابق سبك معمول خود كه كلمات پيشينيان را حتی‏
المقدور به نحوی توجيه می‏كند ، به دفع و رفع آن پرداخته است . و آن‏
اينكه

پاورقی :
> هو هويت را اصل الاصول می‏دانستند حال آنكه اين دو را بايد در تحت‏
اصلی كلی تر و مبتنی بر آن قرار داد . يا بايد حركت را پذيرفت و منكر
اين دو شد و يا با پذيرش اين دو اصل منكر اصل حركت ، آنچه با اين دو
اصل سازگار است ثبات و جمود است .
مطالب فوق حرفهائی است كه جديدا پيدا شده است و فعلا ارتباطی با اين‏
بحث ندارد و در جای خود مفصلا بحث خواهيم كرد كه در فلسفه اسلامی ، يعنی‏
در فلسفه ملاصدرا و حتی قبل از او ، هيچگونه تضادی ميان اصل امتناع جمع‏
ميان نقيضين و اصل عينيت يا هو هويت با حركت نيست و تحقيق در اين‏
مطلب كه آيا واقعا ميان اينها تضاد و تقابلی هست كه منجر به پذيرش فقط
يكی از آنها بشود و يا اينكه می‏توان مانند قدما هم به شدن و به تعبير
آنها صيرورت قائل بود و هم دو اصل مورد بحث را از اصول اساسی تفكر بشر
شمرد . اين بايد باشد تا جايی كه مستقلا در اين باره بحث كنيم .