پاورقی : 10 - بنا به نظر قدما وقتی بدن مريض میشود به واسطه استيلای بعضی از عناصر مريض میشود . مقصود از عناصر در اينجا طبايع است . قدما به طبايع چهارگانه و اخلاط چهارگانه و عناصر چهارگانه قائل اند و سلامت انسان را در گرو تعادل اين طبايع چهارگانه میدانستند . مزاج ، آن حالت تركيبی است كه عناصر با يكديگر دارند ، زيرا برای هر عنصری طبيعتی قائل بودند كه اين طبيعتها بر اثر تركيب ، يك نوع فعل و انفعال در يكديگر پيدا میكنند و كسر و انكسار میيابند و بعد از آن يك حالت متوسط و متعادل به وجود میآيد كه " مزاج " ناميده میشود . تا اين مزاج كه حالت متوسط و متعادل اين كسر و انكارها است وجود دارد ، سلامت محفوظ است و همين كه از حد تعادل ( كه خود اين حالت تعادل دارای عرض عريض است ) خارج شد ، آنگاه بيماری و ناسلامتی پديد میآيد . مثلا اگر به علتی حرارت كه يك عامل خارجی است بر مزاج غالب گردد يعنی يك عامل خارجی منشأ غلبه حرارت بر مزاج شده باشد ، همين قدر كه آن عامل خارجی از بين برود ، طبيعت بدن يعنی طبيعت حاكم بر بدن شروع میكند به فعاليت كردن يعنی دفع كردن اين حرارتها و برگرداندن بدن به حالت تعادل . در اينجا مسئله ای طرح میكنند كه اگر يك مركب غير زنده مثلا سركه داشته باشيم ، اگر به دليل خاصی يك عامل خارجی وارد اين سركه شود كه تعادل سركه بودن از ميان برود ، در اين حالت سركه نمی تواند فعاليت كند و اين عامل خارجی را دفع كرده و تعادل خود را برگرداند . البته اين به اين معنی نيست كه در سركه قوه نيست ، در سركه هم قوه هست ، طبيعت هست ، اما فرض اين است كه اين طبيعتها با يكديگر كسر و انكسار كرده و مزاجی به وجود آورده اند و اكنون عامل خارجی آمده و آن مزاج را از بين برده است . ولی در يك موجود زنده عامل خارجی میآيد ، مزاج را منحرف میكند و از بين میبرد ، ولی بعد از درون آن موجود زنده يك نيروی ديگری فعاليت میكند و دو مرتبه مزاج را به حالت عادی >