حركت بدون كمال ثانی و غايت ممكن نيست چه در اين صورت شیء متحرك
بايد حركتش به اين سو و يا سوی ديگر علی السويه باشد و اين ترجيح بلامرجح
است ، چون به هر حال فعلا به يك سو حركت میكند بدون وجه رجحان . پس
حركت غايت داراست و لازمه غايت داشتن اين است كه شیء در رسيدن و وصول
به غايت از حركت باز ايستاده و ساكن شود در حالی كه چنانچه حركت ذاتی
شیء باشد يعنی از ذات او لاينفك باشد ، چطور پس از وصول به غايت ،
حركت میتواند از شیء جدا شود يعنی لازمه غايت داشتن حركت و ذاتی بودنش
اين است كه شیء در وصول به غايت از ذات خود جدا شده و ساكن گردد . و
نتيجتا چون ذاتی دانستن حركت را برای شیء منافی با غايت داشتن آن كه
امری برهانی و مسلم است میيابيم حركت ذاتی شیء نيست .
اين سه برهان از 6 برهانی است كه قدما در اثبات مغايرت حركت با
متحرك اقامه كرده اند كه تمامی اين براهين مورد مناقشه و خدشه فخر رازی
قرار گرفته است ولی ملاصدرا فقط ايرادهائی را كه بر براهين 4 و 5 و 6 (
از طرف فخر رازی ) وارد شده ، پاسخ گفته است و از سه برهان اول اصلا
ذكری به ميان نياورده است و اين به جهت خاصی است كه بعدا به آن اشاره
میكنيم و در اينجا همين قدر لازم است گفته شود كه به سه برهان اول میتوان
ايرادهائی به ويژه بر مبنای نظريات و اصول علمی جديد ، وارد ساخت كه
بعضی از آنها را ذكر میكنيم .
پاورقی :
> برای تكامل كه مورد ادعايشان است باقی نمی ماند ولی در عين اينكه
اين تلاش كمال است ، كمال به معنی به سوی كمال ، به معنی كمال مطلوب ،
نداريم زيرا بقول اين افراد ، تكامل يك مفهوم ديناميك و پويا ولی كمال
مطلوب و اين قبيل معانی ، ايستا ، دگم ، و استاتيك میباشند و وجود
ندارند . عقيده ايشان به تقرير قدما به اين صورت درمی آيد كه " كمال
ثانی نداريم " ولی فلاسفه اسلامی میگويند ، محال است كمال اول بدون كمال
ثانی باشد يعنی حركت غايت نداشته باشد .