پاورقی : > اين دستگاه " موجود " عالم را به گردش درمی آورد ، خصوصا كه ارسطو ماده عالم را هم قديم میدانسته است ، لذا معتقدند كه ارسطو " ثنوی " بوده است نه موحد ، يعنی قائل به دو مبدأ بوده است : يك مبدأ فاعلی كه ايجاد صورت و حركت میكند برای عالم ، و يك مبدأ مادی كه اين صورتها و حركتها را میپذيرد . ولی خود ماده مثل خود خدا مخلوق هيچ قوه ای نيست ، تصور اكثر فلاسفه اروپا درباره ارسطو همين ثنويت است كه ريشه اش همان محرك اول دانستن خدا است . پس امر دائر بين اين دو مطلب است : يا اينكه ارسطو واقعا ثنوی بوده است همچنانكه اينها میگويند ، و نرسيده بوده به اين حقيقت كه محرك اول محركيتش عين ايجاد است و فلاسفه اسلامی حرف او را به محمل صحيحی توجيه كرده اند ، و يا اينكه نه ، او اين حقيقت را درك كرده بوده ولی فرنگيها حرف او را نفهميدهاند . شايد به طور جزم نشود قضاوت كرد ، ولی بعضی قرائن هست كه نظر فلاسفه اسلامی را درباره ارسطو تأييد میكند ، مثلا اگر حرف فرنگيها درست باشد و او ماده عالم را قديم و غير مخلوق بداند ، بايد اين ماده يك امر بالفعل باشد ، از قبيل ماده فيزيكی و طبيعی و حال آنكه ماده ای كه ارسطو ( ويا بوعلی ) برای عالم قائل هستند ، نمی تواند مبدأ عالم باشد ، چون او اين ماده را قوه محض میداند و مساوی و در حد نيستی است ، امری است كه وجودش تابع فعليت است ، و چنين چيزی نمی تواند مخلوق نباشد در عين اينكه متبوعش مخلوق است . ديشب بعد از تمام شدن جلسه يكی از آقايان سؤال كرد كه اگر محرك اول كيفيت تحريكش به ايجاد و خلق متحرك است ، و نظر فرنگيها كه خيال میكنند مانند تحريك پيرزن است چرخ را ، غلط است ، پس با حديث " عليكم بدين العجائز " چه كار بايد كرد ؟ جواب اين است كه : اين جمله حديث بودنش مشكوك است ( چنانكه در مقدمه جلد پنج " اصول فلسفه " نوشته ايم ) و در صورتی كه حديث باشد معنايش چيست ؟ آيا معنايش اينست كه در معتقدات مانند پيرزنها باشيد ؟ قطعا چنين چيزی مقصود نيست و محال است ، چون پيرزنها كه معمولا مجسمه هستند و خدا را يك قلمبه نور در آسمانها میدانند ، آيا معقول است مردم به پيروی از آنها دعوت شوند ؟ و اگر چنين باشد خود اميرالمؤمنين و ساير معصومين ( ع ) اولين كسانی هستند كه عملا به اين حديث عمل نكردند ، و درباره خداوند آن مطالب عميق و دقيق را بيان فرموده اند . بنابراين در صورت حديث بودن اين جمله ، >