پاورقی : > حرف مرحوم آخوند را در نظر بگيريم اين را بايد بگوئيم : ما نياز به موضوع داريم ولی چه لزومی دارد كه آن موضوع من اول الامر الی آخرالامر باقی باشد ، هر مرتبهای موضوع است برای مرتبه ديگر ، و در هر حركتی در سراسر حركت جميع مراتبش هم موضوع است و هم مافيه الحركة ، پس نياز به موضوع داريم ولی نياز به موضوع باقی و ثابت نداريم ، و آن برهانی كه میگفت حركت نيازمند به ماده قابل است همين قدر میگفت نيازمند است به ماده قابل و نمی گفت نيازمند است به ماده قابل باقی . اين مطلب مطابق آخرين حرف مرحوم آخوند است ولی در اينجا چون هنوز مرحوم آخوند درگير حركت توسطيه است میگويد اگر ما به موضوع باقی من اول الامر الی آخر الامرهم بخواهيم قائل شويم باز محذوری در كار نيست چون به اعتبار حركت توسطيه يك " هيولی مع صورش ما من اول الامر الی آخرالامر " باقی است . 18 - " واحد بالعموم " همان صورش مائی است كه در كون و فساد حكما قائل شدهاند . 19 - حكما گفته اند كه اگر آب تبديل به هوا بشود وحدت هيولی محفوظ است به صورش ما ، همان مثال خيمه و عمود در اينجا میآيد . 20 - " فی كل آن " متعلق است به " استناد " نه " المستبقاش " . 21 - در اينجا مرحوم آخوند اين حرف را كه مكررا در كتب حكما ذكر شده ذكر می كنند كه : جسم دو اعتبار دارد به يك اعتبار نوع است و به اعتبار ديگر جنس ، و میگويد بحث ما در اينجا به اعتبار نوعيت آنست .