پاورقی : > میگوئيم : زوجيت از لوازم ماهيت اربعه است و فاعل زوجيت و قابل آن همان اربعه است ، در اينجا واقعا فاعليت و قابليتی نيست ، چون اصلا زوجيت در خارج وجودی غير از وجود اربعه ندارد ، مفهوم انتزاعی ذهن است . اگر در خارج زوجيت عروضی میداشت و وجودی میداشت و ما بازائی میداشت و واقعا در خارج ماهيت اربعه آن را پذيرفته بود ، محال بود كه فاعل و قابل يكی باشد ، هم فاعل میخواست و هم قابل . اين جور نيست كه اربعه زوجيت را به خود اعطاء كرده باشد ، زوجيت كه اعطاء كردنی نيست ، مفهومی است انتزاعی . اربعه متصف به زوجيت است ، و در باب اتصاف لزومی ندارد كه صفت ، وجودی داشته باشد . اين مثل اين است كه بگوئيم : زيد كور است ، آيا كوری كه امری عدمی است ، عدم البصر است كه در خارج عارض زيد شده است ؟ عدم كه چيزی نيست كه عارض چيزی شود ، از اين جهت كه میگويند : " ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت مثبت له لاالثابت " يعنی صرف اينكه شيئی برای شيئی ثابت میشود ، مثبت له بايد وجود داشته باشد ولی دليلی ندارد كه آن شیء ثابت هم میبايست موجود باشد ، بسا هست كه ثبوت آن همان نحوه اتصاف است . يعنی وجود ناعت است ، لازم نيست وجود محمولی داشته باشد . اين در باب لوازم ماهيت . در باب لوازم وجود كه مرحوم آخوند به آن اشاره میكند ، نظير صفات واجب تعالی است ، شئون وجود مطلقا اين جور است . واجب تعالی متصف میشود به علم و قدرت و . . . در اين جا نيز موصوف و صفت داريم ولی مجازا تعبير میكنند كه فاعل و قابل يكی است . پس توهم نشود كه مرحوم آخوند استثنائی برای قاعده ذكر كرده است و تخصيصی در قاعده وارد میشود . تخصيص نيست ، تخصص است . اينها اصلا در قاعده نيستند و مجازا چنين تعبير كرده اند كه اين را هم كه ما در اينجا میگوئيم خود مرحوم آخوند در جاهای ديگر گفته است . 16 - منظور همان برهان چهارم موروث از حكما است . همانطور كه گفتيم مرحوم آخوند به سه برهان اول هيچ اشاره ای نمی كند .