يكنواخت انجام می‏دهد و براساس آن قواعد علمی ساخته می‏شود .

اثبات مدعا :

برهان اين مطلب چيست ؟ چه مانعی دارد كه يك موجود مفارق و مجرد
مستقيما تمام حركات اين عالم را اداره كند .
جواب اين است كه اولا يك موقع شما تصورتان از امر مفارق يك امر مادی‏
است ، در اين صورت بحث ما بحث الفاظ است . بحث اصلی درباره يك‏
حقيقت مجرد از ماده است ، از خواص مجرد اين است كه زمانی و مكانی‏
نيست يعنی نسبتش با همه زمانها و مكانها علی السويه است . نسبت او با
اشياء علی‏السويه است ولی نسبت اشياء با او متفاوت است . برای يك‏
ملك [ امر مفارق و مجرد ] تمام عالم طبيعت يكسان است . اينست معنی‏
اينكه گفته می‏شود عزرائيل بر عالم آن چنان تسلط دارد كه يك انسان بر كف‏
دستش ، عزرائيل در يك نقطه معين نيست كه از آنجا بخواهد به اينجا
بيايد ، انسانی كه با جبرائيل اتصال برقرار می‏كند با انسانهای ديگر فرق‏
دارد ، يعنی نسبت از ناحيه انسان متفاوت است كه يك انسان وحی را
می‏گيرد و ديگری وحی را نمی گيرد .
حال كه دانسته شد كه نسبت مجرد با همه يكسان است ، نمی توان آن را

پاورقی :
> بازگرداند . بهمين دليل است كه صحت را طبيعت باز می‏گرداند و طبيب‏
به طبيعت كمك می‏كند و طبيب نمی تواند صحت را اعاده كند . هرگاه بدن‏
در مقابل دشمن قوی قرار گرفت طبيب می‏آيد و دشمن بدن را ضعيف می‏كند و
از بين می‏برد و ليكن طبيعت است كه صحت را باز می‏گرداند .
و بالاتر اينكه در حالتی كه شرايط تغيير می‏كند مثلا موجود زنده وارد
محيطی می شود كه به درصد بيشتر از اكسيژن و درصد كمتری از ازت نياز دارد
، طبيعت فعاليت می‏كند و آنچه بيشتر مورد نيازش است ، آنرا جذب و آن‏
ديگری را دفع می‏كند اين بهترين دليل است كه در موجود زنده قوه ای كه‏
حاكم بر عناصر مادی است وجود دارد ( البته فقط حاكم نيست هم حاكم است‏
و هم محكوم است . چون نفس و بدن در يكديگر تأثير و تأثر دارند ولی بيش‏
از مقداری كه متأثر باشد مؤثر است ) .