تقسيم مخلوقات به مبدع و مكون : فلاسفه از قبيل بوعلی ، در باب‏
معلوليت و مخلوقيت به دو چيز قائلند : يكی به ابداع و ديگر به تكوين ،
مبدعات و كائنات . كائنات مخلوقاتی هستند كه حدوث زمانی دارند يعنی‏
در ميان عدم ازلی و عدم ابدی يك فاصله محدودی را پر كرده اند ، اينها
معلولاتی هستند كه نوع وجودشان ، نوعی وابستگی دائمی به غير خودشان است‏
كه آن غير ماده نام دارد . مخلوقات ديگر كه مبدعات ناميده می‏شوند كه‏
يك تعبير دينی و متخذ از " بديع‏السموات والارض " است ، مخلوق و
معلولند بدون آنكه وجودشان وابسته به ماده باشد ، وابسته به چيزی به‏
عنوان قابل باشد ، يعنی نفس امكان ذاتی آنها كافی است كه از طرف فاعل‏
افاضه وجود بشود . پس مبدعات نيز به تمام وجودشان از علت صادر شده اند
، قهرا چنين چيزی سابقه عدم ندارد چون خود آن ممكن ذاتی است و وجودش‏
وابسته به چيز ديگری نيست و فاعل هم كه تام‏الفاعليه است ، بنابراين‏
ازلی و ابدی خواهد بود ، هر چند كه مخلوق و معلول است . بلكه مبدعات‏
نسبت به كائنات از جهت معلوليت اولی هستند ، چون مكون يك وجود محدود
بين دو عدم است . ملاك معلوليت اين است كه اين وجود افاضه غير است ،
عين افاضه غير است و اگر اين افاضه غير ازلا و ابدا نمی بود اين موجود هم‏
نخواهد بود و الان

پاورقی :
> متعلق است به ماركسيست ها ، نوشته اند بوعلی بين ماترياليسم و ايده‏
آليسم در نوسان بوده است ، منشأ اين پندار همين نظريه قدم ماده است كه‏
از نظر اينها به غير الهی بودن منتهی می‏شود ، و بالاتر از اين ، اينكه‏
درباره ملاصدرا كه يك عارف و فانی فی الحق بوده ، چنين حرفی را زده اند
، در كتابی كه اخيرا در شوروی چاپ شده است گفته اند كه ملاصدرا هم‏
ماترياليست بود ولی در زمانی زندگی می كرده كه اظهار اين اعتقاد ممكن‏
نبود . در حاليكه فرضا اگر مطلب برای ارسطو چنين بوده است وليكن برای‏
بوعلی و امثال وی مسئله بسيار واضح و روشن بوده است ، چون مسئله ملاك‏
نيازمندی معلول به علت كه منحصرا در فلسفه اسلامی طرح شده است و اين در
اثر مناقشات متكلمين بوده است خيلی روشن و مبرهن است . برای بوعلی‏
خيلی روشن بوده است كه ماده اولای عالم مخلوق و معلول است و در معلوليت‏
و مخلوقيت كوچك ترين فرقی ميان مبدع و غير مبدع نيست ، هر دو مخلوق و
معلولند ، بلكه [ بنا به توضيحی كه در متن داده خواهد شد ] مبدع از مكون‏
به معلوليت أولی است .