علمی بر آن مبتنی است ، " حركت احتياج به محرك ندارد " و آنچه كه‏
ظاهرا عامل حركت ناميده می‏شود فی الواقع عامل حركت نيست و بلكه حركت‏
از آن جهت كه حركت است احتياج به محرك ندارد ، و آنچه كه احتياج به‏
عامل دارد تغيير مقدار حركت است . به اين بيان كه ، اگر ما بخواهيم‏
جسمی را در ملاء به حركت درآ وريم احتياج به عامل و نيروئی است ولی نه‏
از اين جهت كه حركت از حيث حركت بودنش احتياج به نيرو داشته باشد ،
بلكه به خاطر اينكه شی‏ئی كه در ملاء ( مثلا در فضای مملو از هوا ) قرار
گرفته در مقابل خود مواجه با عايق و مانع است و آن نيرو بايد آن مانع را
برطرف كند و اگر همين جسم بخواهد در آب حركت كند چون آب عايق و مانع‏
قوی تری است احتياج به نيروی بيشتری برای دفع عايق و ابراز حركت است .
ولی اگر ما فضائی را فرض كنيم كه خلا مطلق در آن وجود داشته باشد چون هيچ‏
عايقی وجود ندارد ، كوچكترين حركتی كه هر جسمی داشته باشد ، تا ابد از
دست نخواهد داد و هيچ تغييری هم در سرعت آن داده نخواهد شد زيرا مانعی‏
نيست كه از ميزان سرعت بكاهد و لذا در آنجا حتی عامل تغيير دهنده حركت‏
هم وجود نخواهد داشت . اين معنی تحت عنوان اصل جبر يا ماند در علم جديد
به عنوان يكی از اصول اساسی علم مكانيك پذيرفته شده است .
مطابق اين اصل اگر عاملی حركت جسم مفروضی را دو برابر كند ، جسم ، اين‏
سرعت را هميشه حفظ خواهد كرد ( مگر در اثر مواجهه با عوامل ديگر ) و به‏
عكس اگر عاملی باعث سكون اين جسم شد ، جسم سكون خود را برای هميشه حفظ
خواهد كرد . به اين ترتيب اصل " تغيير درجه حركت احتياج به عامل دارد
" را جانشين اصل " حركت احتياج به عامل دارد " كه اصل ارسطوئی است ،
می‏دانند .
پاسخ : در اينجا بايد به اين سؤال پاسخ داد كه آيا اين دو اصل منافی‏
يكديگرند يا خير ؟ در پاسخ به اين سئوال بايد گفت كه دو بحث است ، يكی‏
آن