فاما أن يكون هذا الثابت أمرا بالقوش أو أمرا بالفعل ، و محال أن يكون‏
بالقوش اذ مالا وجودله بالفعل لايوصف بشی‏ء أصلا ، لابالقوش ولا بالفعل ، فبقی‏
أن يكون موضوعها أمرا ثابتا بالفعل ، و ذلك اما أن يكون بالفعل من كل‏
وجه أولا يكون كذلك ، والاول محال ، اذالذی يكون بالفعل من كل الوجوه يكون‏
مفارقا لاعلاقة بينه و بين المادش أصلا ، وكل ما كان كذلك فلا معنی لكونه‏
خارجا من القوش الی الفعل ، فلا معنی لكونه متحركا اذ قد حصل له بالوجوب‏
جميع ما يمكن له

پاورقی :
> نظر او حركت يكی از اعراض است ، و اغلب افراد هم راجع به حركت‏
همين طور فكر می‏كنند . و به تعبير امروزی ها حركت را يك پديده می‏دانند
. اين نظريه مردود است . حركت چيزی جدا از مقولات ديگر نيست بلكه همين‏
عرضها وقتی وجودشان وجود سيال باشد سيلان وجودشان حركت نام دارد . مثلا
سيلان سفيدی چيزی غير از وجود سفيدی نيست . اينطور نيست كه اگر سفيدی‏
مثلا در حال حركت باشد دو چيز وجود پيدا كرده باشد يكی سفيدی و ديگری‏
حركت و سيلان آن . بلكه آن موجود خود همان سفيدی است ولی به نحو سيلان .
سفيدی دو نحوه وجود دارد : وجود قار و ثابت و وجود سيال . پس ثبات و
سيلان دو نحوه وجود اشياء است . و واضح است كه نحوه وجود با خود موجود
دو چيز و دو وجود نيستند در واقع و نفس الامر ، بلكه ذهنا و انتزاعا دو
چيز هستند و اين كثرت را ذهن درست می‏كند . پس وجود حركت و وجود
متحرك يك چيز است نه اينكه حركت " وجود فی وجود آخر " باشد .
سپس مرحوم آخوند اشاره ای می‏كند به حركت قطعيه و حركت توسطيه . قبلا
گفتيم كه حركت را بعضی علی نحوالتوسط قبول دارند ، يعنی يك شی‏ء ثابت‏
باقی و مستمر ، و آن را علی نحوالسيلان و امتداد زمان قبول ندارند . و
بعضی هم حركت قطعيه را موجود می‏دانند يعنی امری كه دائما پيدا می‏شود
وفانی می‏شود ، و آن را به نحو باقی و ثابت يعنی حركت توسطی قبول ندارند
. خود مرحوم آخوند تمايل به اين داشت كه هر دو وجود دارند ، يعنی حركت‏
دارای دو حيث است ، از يك حيث امر ثابت و مستمر است ، و از حيث‏
ديگر دارای سيلان است .