برهان سوم : ذاتی بودن حركت شیء مغاير با غايت داشتن حركت است .
اين برهان از اصل ديگری ناشی میشود كه در آينده به بحث درباره آن اصل خواهيم پرداخت . فعلا مفاد برهان به اين صورت است كه : قبلا گفتيم حركت كميت است ولی كميت جهت دار ، يعنی حركت هميشه به سوی جهتی و مقصدی است و حركت بی مقصد متصور نيست ، جهت دار بودن يعنی غايت داشتن . توضيح اينكه در تعريف حركت گفتيم " الحركة كمال اول لما بالقوش " ماهيت ، حركت چيست ؟ اينكه وقتی يك شيئی میخواهد كمال معين و مطلوبی را پيدا كند برای دست يافتن به اين كمال مطلوب بايد مراحل قبل از آن را واجد شود و بگذراند و حركت همين است يعنی حركت طی مراحل قبلیيی است كه برای رسيدن به يك كمال مطلوب لازم است ، و آنچه كه خود لازمه كمال است ناگزير از كمالات است . پس اگر آن كمال مطلوب را كمال ثانوی محسوب كنيم حركت كمال اولی است . پس ماهيت حركت تلاش برای وصول به مطلوب است كه به محض دست يابی بدان ديگر اين تلاش يعنی حركت منقضی شده معنای خود را از دست میدهد پس حركت طلب است و طلب بدون مطلوب ممكن نيست ( 1 ) .پاورقی : 1 - حكمای اسلامی غايت داشتن حركت را در تمام موارد ، مثل حركات وضعی و اينی و كمی و كيفی صادق میدانند ولی امروزه عده ای معتقدند كه حركت صرفا طلب است و مطلوبی نمی خواهد . تكامل را صحيح میدانند ولی كمال را قائل نيستند يعنی تلاش بسوی كمال داريم و اين خود كمال است چه اگر اين تلاش را هم كمال ندانند جائی >