علةالثابت ثابت و علةالمتغير متغير " استفاده شده است يعنی اگر معلول
ثابت است علت بايد ثابت و اگر معلول متغير است علت نيز متغير باشد
و چون ذات اشياء ثابت است نمی تواند علت حركت كه امر متغير است
باشد . ولی در اينجا میتوان گفت كه صدرالمتألهين ثابت نموده است كه در
عين اينكه ذات اشياء ثابت است در همانحال حركت در جوهر نيز وجود دارد
يعنی در اينجا علةالمتغير متغير صدق میكند و علت حركات عرضی جوهر
متحرك آنهاست و اگر نقل كلام به خود حركت جوهريه شود كه آيا حركت
جوهريه بی نياز از محرك است يا نيازمند ؟ اگر بگوئيم نيازمند آنگاه
بايد بر طبق " علةالمتغير " برای حركت محرك " متحرك جوهری " فكری
كنيم .
در پاسخ اين اشكال بايد به خود حرف ملاصدرا رجوع داد كه میگويد جعل در
حركت جوهری جعل بسيط است و نه جعل تأليفی ، يعنی محرك جعل ذاتی را
كرده كه آن ذات از لوازم وجودش حركت است و نه اينكه حركت و ذات را
در خارج موجود و آنگاه بواسطه عامل خارجی بيكديگر مربوط بدانيم . اين
بحث در آينده بخواست خدا مفصلا خواهد آمد ، و حداقل مطلب در اينجا اين
است كه بنا به اصول قدما ( كه قائل به حركت در جوهر نبودند ) اين ايراد
وارد است .
اشكال به برهان سوم : برهان سوم اين بود كه حركت كمال اول و تلاشی برای
وصول به كمال ثانی كه غايت و حالت ملائم ناميده میشود ، است . و چون
پس از رسيدن شیء به غايت خود ، به كمال مطلوب و نافی حركت خود رسيده
است ديگر كمال او يعنی حركت كه تلاشی است برای دسترسی به كمال ثانی
معنی ندارد و شیء در اين مرحله ( وصول بغايت و كمال ثانی ) از حركت
ايستاده و ساكن میشود ، لهذا درمی يابيم كه حركت ذاتی شیء نيست . جواب
اين برهان از همان مبانی قدما برمیآيد گفتيم كه شيخ در تعريف حركت ،
آنرا نيازمند به غايتی دانسته كه
|