حال چون ذهن دوباره به اين دو تصوير نگاه كند آنها را يك تصوير ممتد و
متصل واقعی میيابد و از اينجاست كه حركت در ذهن و عقل امری ممتد و متصل
است ( البته منظور شيخ از عقل قوه خيال است والا در عقل كه بعد و امتداد
مطرح نيست ) ولی در خارج فقط يك حدوث تدريجی است بدون هيچ بقائی ، (
الامر المتصل الممتدالذی هو معقول فی الذهن و ليس بموجود فی الخارج ) اين
را اصطلاحا میگويند الحركه بمعنی القطع ، و گاه به الحركه القطعيه تعبير
میكنند كه البته چون بوی تقسيم حركت [ به حركت قطعيه و غير قطعيه ] را
میدهد ، تعبير درستی نيست .
به هر حال شيخ حركت بمعنی القطع را كه به موجب آن به حركت ماهيت
خطی داده و وجودش را امری متصل و ممتد در خارج انگاشتهايم رد نموده و
برای آن وجود خارجی قائل نيست . بيان ديگر درباره حركت ، تعبير نقطهای
از آن است كه به حركت توسطيه ( الحركه بمعنی التوسط ) معروف است .
میگويند : حركت عبارت است از " التوسط بين المبدا والمنتهی " .
توضيح اينكه در يك حركت مثلا وقتی كه كبوتر در لحظهای كه میخواست پرواز
خود را از روی ديوار اول شروع كند برايش يك حالتی ايجاد میشود اين
حالت بسيط كه در يك " آن " ايجاد شده نامش حركت است و تمام ماهيت
حركت همين حالت بسيط آنی الحدوث است . نهايت اينكه اين حالت وقتی
كه به وجود آمد آنگاه در زمان ادامه میيابد و آنچه را كه ما به عنوان
حركت میشناسيم در واقع استمرار حركت است بين دو نقطه مبدأ و نهايت .
يعنی شما در مسافت بين مبدأ و منتهی هر حدی را كه فرض كنيد ، آن حالت
بسيط حركت در يك " آن " از زمان در اين حد قرار میگيرد . خلاصه اينكه
مطابق تعبير " منظومه " كه روشنتر از " اسفار " است هر حدی از
مسافت كه فرض شود جسم نه قبل " از آن " وصول به اين حد و نه بعد از
" آن " وصول ، در اين حد قرار نمیگيرد ولی
|