علل چهارگانه ارسطوئی ( علت مادی ، غائی ، صوری و فاعلی ) علت مادی صدق
نمی كند . و چنين چيزی حادث زمانی نيز نخواهد بود ، چون مفروض اين است
كه نفس امكان ذاتيش برای موجود شدنش كافی است و اگر فاعل تام
الفاعليه والعليه است قهرا هيچ حالت منتظره ای در كار نيست و با وجود
علت موجود خواهد شد . چنين چيزی را " مبدع " میناميم و اگر هم به آن
حادث بگوئيم ، منظور حادث ذاتی است نه زمانی . ولی اگر شق ديگر را در
نظر بگيريم يعنی امكان ذاتی شیء برای موجود شدن كافی نباشد و نيازمند
شرايطی باشد ، قهرا اين شرائط برمی گردد به نحوه وجود آن شیء يعنی نحوه
وجودش نحوه تعلقی است و نحوه وجودش تعلق و وابستگی به شیء ديگر است ،
قهرا چنين چيزی بدون وجود آن شیء وابسته به آن ، وجود پيدا نمی كند هر
چند كه علت تام العليه باشد . مثل عرض كه بدون محل وجود پيدا نمی كند و
در ذات خود امتناع دارد از وجود در غير موضوع و اين يك مطلب كلی است
كه در بعضی از جاهای اسفار به آن اشاره شده است كه هر ممكن الوجودی
امكان وجود خاص خودش را دارد و به نحوه وجودهای ديگر ممتنع است . مثلا
ممكن نحوه وجود امكانی را دارد و نسبت به وجود واجبی ممتنع است و
همچنين واجب و يا جوهر و عرض كه هر يك امكان وجود نحوه وجودی خود را
دارد و نسبت به نحوه های ديگر امتناع دارد .
بنابراين ما يك سلسله اموری داريم كه نحوه وجودی آنها وجود در شیء
ديگر و يا با شیء ديگر است و اين شیء ديگر و يا با شیء ديگر بودن نحوه
وجود آنهاست . مثال عرض به خوبی روشن كننده مطلب است ( 1 ) . حال كه
نحوه های
پاورقی :
1 - صورت هم از همين قبيل است ، نسبت و رابطه صورت با ماده يك
رابطه تشريفاتی نيست كه قابل تبدل باشد ، مثل نسبت راننده به اتومبيل
كه قابل انفكاك است و زائد بر ذات و وجود آن . رابطه صورت با ماده .
نحوه وجود است و همچنين نفس كه يك نحو تعلقی با ماده دارد كه ذاتی
است و در عين حال اين تعلق ذاتی قابل تجرد هم هست . فرق نفس با عقل
همين است كه عقل مجرد است و هيچگونه تعلقی به ماده ندارد به خلاف نفس
كه به ماده تعلق دارد كه نفس بودنش به اين تعلق است ( و اينكه اين
تعلق چگونه >