سوم اين كه اين انواع يا بالفعلند يا بالقوه ، اگر بالفعل باشند محال‏
است ، يعنی محال است كه اين انواع در كنار يكديگر صف بكشند ، پس بايد
بالقوه باشند .
چهارم اگر ما قائل به اصالت ماهيت بشويم چاره ای نداريم غير از اين‏
كه اين انواع را بالفعل بدانيم ، و لازمه اش اينست كه انواع غيرمتناهی‏
بالفعل محصور بين حاصرين باشند ، ولی اگر اصالت را با وجود بدانيم در
واقع يك وجود واحد متصل مشتد است كه از آن غيرمتناهی ماهيت قابل‏
اعتبار است .
پس معلوم شد كه مسأله اشتداد تنها با اصالت وجود قابل توجيه است و
با اصالت ماهيت قابل توجيه نيست . يا بايد بگوييم اصالت با ماهيت‏
است و اشتداد نيست و يا بايد بگوييم اشتداد هست و اصالت با ماهيت‏
نيست و چون اشتداد هست و همه وجودش را قبول دارند پس اصالت با
ماهيت نيست و با وجود است .

لازمه حركت اشتدادی انقلاب ذاتی است

مطلب دوم كه مرحوم آخوند از حركت اشتدادی استفاده می‏كند اين است كه‏
: لازمه حركت اشتدادی نوعی انقلاب ذاتی است . می‏دانيد كه اين بحث از
قديم مطرح بوده است كه آيا انقلاب ذاتی يعنی انقلاب ماهيت ممكن است يا
نه ؟ می‏شنويد كه اغلب می‏گويند انقلاب ذاتی محال است ، يعنی يك شی‏ء
ذاتی داشته باشد بعد اين ذات تبديل بشود به ذات ديگر محال است . بله‏
شی‏ء ذاتی داشته باشد و اين شی‏ء معدوم بشود و بعد از نو ذات ديگری موجود
بشود اين حرف ديگری است ، اما اين شی‏ء متبدل بشود يعنی همان اولی به‏
دومی تبديل شود ، می‏گفتند اين محال است .
به همين دليل بود كه حتی يك بحث طبيعی را مطرح می‏كردند كه آن بحث‏
كيمياگری بود كه آيا امكان دارد يك جوهر تبديل بشود به طبيعت جوهر
ديگری ، مثلا مس تبديل بشود به طلا . اگر مس و طلا را دارای دو ماهيت‏
مختلف