بموازات عليتش برای حركت ، در خودش هم حركت حاصل می‏شود ولی اين‏
حركت از خارج به آن داده می‏شود نه اينكه در ذات خودش باشد ، و در
علةالمتغير متغير لازم نيست كه علت ، متغير بالذات باشد ، چون تغيير
شرط موجب می‏شود كه شرط و مشروط مجموعا متغير باشند ، پس تغير شرط به‏
خود طبيعت هم صفت تغيير می‏دهد .
مرحوم آخوند می‏فرمايند كه اين توجيه شيخ توجيه غلطی است ، برای اينكه‏
ما نقل كلام می‏كنيم به همان شرائطی كه ملحق شده است ، چون اين شرائط از
خارج طبيعت كه ملحق نمی شود . اين مراتب قرب و بعدی كه شما می‏گوييد
خود اينها از كجا پيدا می شوند ، تجدد اين مراتب معلول چيست ؟ اينها هم‏
معلول طبيعت است ، يعنی همان چيزی را كه شما شرط می‏گيريد خود همان هم‏
باز معلول است ، پس باز اين سؤال زنده می‏شود كه چگونه طبيعت ثابت‏
علت اين تجدد قرب و بعدها شده است .
اشكال : حكما مطلب را به اين شكل بيان نكرده اند كه طبيعت با تجدد
مراتب قرب و بعد علت است برای حركت ، يعنی حركت را فقط در مرتبه‏
معلول بگيرند و تجدد مراتب قرب و بعد را در مرتبه علت ، يعنی دو چيز
بگيرند جدا از يكديگر كه يكی به تمامه بر ديگری تقدم دارد ، بلكه اينها
يك عليت متداخلی فرض می‏كنند ، يعنی می‏گويند طبيعت با قسمتی از مراتب‏
قرب و بعد علت است برای قسمتی از حركت ، و طبيعت باشطری از حركت‏
علت است برای شطری از قرب و بعد كه در واقع اينطور می‏شود كه قرب و
بعد ، علت حركت می‏شوند با طبيعت ، و حركت هم علت قرب و بعد می‏شود
با طبيعت . مثلا فرض كنيد اين سنگ كه از بالا حركت می‏كند ، خود سنگ با
درجه ای از قرب و بعد علت است برای درجه ای از حركت ، بعد كه آن درجه‏
از حركت پيدا شد ، طبيعت با آن درجه از حركت علت است برای درجه‏
جديدی از قرب و بعد و باز طبيعت با اين درجه جديد از قرب علت است‏
برای حركت و همچنين . . .
پاسخ : اينهم مشكلی را حل نمی كند . اولا هيچ فرق نمی كند كه