عالم نسبت به ما متغير است ، ولی عالم نسبت به ماوراء خودش كه محيط
به آنست چنين نيست ، مثل يك حقيقت است دارای دو رويه ، رويه ثبات و
رويه تغيير ، رويه تغير و تجدد همان رويه طبيعی عالم است ، رويه زمانی‏
عالم است ، و نيز رويه ثباتی دارد كه آن رويه غيرطبيعی و غيرزمانی است‏
، به عبارت ديگر رويه دهری عالم . اين كه می‏گويند : " المتفرقات فی‏
سلسلةالزمان مجتمعات فی و عاءالدهر " معنايش اين نيست كه اموری كه در
زمان متفرقند می‏آيند آنها را در دهر می‏چينند و روی همديگر می‏ريزند .
منظور اينستكه اشيا كه با يكديگر متفرق هستند يكی در صدهزار سال پيش و
يكی در امروز ، همين وجود اينها كه به اصطلاح وجود فرقی است در يك جای‏
ديگر وجودشان جمعی است ، يعنی هم زمان با يكديگرند و با هم معيت دارند
. اگر قيامت " يوم الجمع " است به اين اعتبار است ، يعنی واقعا همه‏
حقايق آنجا جمع هستند .
خلاصه بحث : اشكال اين بود كه اگر " علة المتغير متغير " باشد ، بايد
سلسله بی نهايت باشد و گفتيم اين اشكال هم به ملاصدرا وارد است و هم به‏
بوعلی جوابی كه مرحوم آخوند داد برای هر دو خوب است ، ولی جواب را به‏
شكلی دادند كه بوعلی هرگز نمی توانسته بدهد . و خلاصه جواب اين شد كه :
آن متغيری علتش متغير است كه تغيير آن عارضی باشد ، نه آن چيزی كه‏
تغيير ذاتی آن باشد . بعد اين سؤال پيش آمد كه " ماالفرق بينهما " و
جواب دادند آنجا كه تغيير ذاتی است شی‏ء دارای دو جنبه است ، جنبه‏
ثبات و جنبه تغير . بعد ما از خارج گفتيم كه [ اولا : ] تقسيمات وجود
اينچنين است كه يكی از دو قسم به اعتبار ديگر شامل آن قسم است . [
ثانيا : ] درباب ذهنيت و خارجيت ، واحد و كثير ، ثبات و تجدد ،
فعليت و قوه ، آنچه كه از طرف فاعل مفاض است ، جنبه غير مقايسی است‏
، هميشه وجود خارجی افاضه می‏شود ولی يكی از وجودات خارجی وجود خارجی و
ادراكات نفس است كه با مقايسه با اشياء ديگر می‏شود ذهنی ، همچنين در
ميان ثباتها ثباتی است ، كه با مقايسه با اشياء ديگر ثبات