منتهای آرزوی او بود ، او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن ، از كودك‏
به پستان مادر مأنوستر بود . علی در حساب صحيحش بدين نكته رسيده بود كه‏
مصلحت اسلام در آن شرائط ترك قيام و بلكه همگامی و همكاری است . خود
كرارا به اين مطلب تصريح می‏كند .
در يكی از نامه‏های خود به مالك اشتر ( نامه 62 از نامه‏های " نهج‏
البلاغه " می‏نويسد : « فامسكت يدی حتی رأيت راجعة الناس قد رجعت عن‏
الاسلام ، يدعون الی محق دين محمد صلی الله عليه و آله ، فخشيت ان لم انصر
الاسلام و اهله ، اری فيه ثلما او هدما تكون المصيبة به علی اعظم من فوت‏
ولايتكم التی انما هی متاع ايام قلائل » . من اول دست خود را پس كشيدم ،
تا ديدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دين محمد (
ص ) دعوت می‏كنند . پس ترسيدم كه اگر به ياری اسلام و مسلمين بر نخيزم‏
شكاف يا انهدامی در اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چند روزه‏
بسی بيشتر است .
در شورای شش نفری پس از تعيين و انتخاب عثمان به وسيله عبدالرحمان‏
بن عوف ، علی عليه السلام ، شكايت و هم آمادگی خود را برای همكاری‏
اينچنين بيان كرد : « لقد علمتم انی احق الناس بها من غيری ، و الله‏
لاسلمن ما سلمت امور المسلمين ، و لم يكن فيها جور الا علی خاصة » ( نهج‏
البلاغه ، خطبه 72 ) يعنی : شما خود می‏دانيد من از همه برای خلافت شايسته‏
ترم ، و حال به خدا قسم مادامی كه كار مسلمين روبراه باشد ، و رقيبان من‏
تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد
، مخالفتی نخواهم كرد و تسليم خواهم بود .
اينها می‏رساند كه علی ، اصل " يا همه يا هيچ " را در اين مورد محكوم‏
می‏دانسته است . نيازی نيست درباره روش و سيره علی عليه السلام‏