بود . و حال آنكه ما اراده كرديم كه بر همان استضعاف شدگان از ناحيه‏
فرعون منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان قرار دهيم و آنان را در
زمين مستقر سازيم و به دست آنان به فرعون و ( وزيرش ) هامان آن را نشان‏
دهيم كه از آن حذر می‏كردند .
می‏بينيم كه جمله " « و نمكن لهم فی الأرض »" و جمله " « و نری‏
فرعون و هامان ». . " . از آيه سوم ، عطف است به جمله " « أن نمن
" از آيه دوم و متمم مفاد آن است و بنابراين اين دو آيه را نمی‏توان از
يكديگر مجزا ساخت . از طرف ديگر می‏بينيم محتوای جمله دوم از آيه سوم‏
يعنی جمله " « و نری فرعون و هامان ». . . " مربوط است به محتوای آيه‏
اول ، و سرنوشت فرعون را كه در آيه اول جباريتهايش مطرح شده است مطرح‏
كرده است ، پس آيه سوم را از آيه اول نمی‏توان جدا كرد و چون آيه سوم‏
عطف به آيه دوم و متمم آن است ، آيه دوم را نيز از آيه اول نمی‏توان جدا
كرد .
اگر آيه سوم نبود يا در آيه سوم سرنوشت فرعون و هامان مطرح نشده بود ،
ممكن بود آيه دوم را از آيه اول جدا كنيم و مستقل بگيريم و از آن يك اصل‏
كلی استفاده كنيم ، اما پيوند جداناشدنی اين سه آيه به يكديگر مانع‏
استفاده يك اصل كلی است . آنچه استفاده می‏شود اين است كه فرعون برتری‏
جويی و تفرقه‏اندازی و استضعافگری و فرزندكشی می‏كرد ، در حالی كه در همان‏
وقت اراده ما بر آن قرار داشت كه بر همان مردم تحقير شده و مظلوم و
محروم منت نهيم و آنها را پيشوايان و وارثان قرار دهيم ، پس "« الذين‏
" در آيه اشاره به " معهود " است نه عام استغراقی .
بعلاوه نكته ديگری در آيه هست و آن اينكه جمله "