زيرا :
اولا در پيش ثابت كرديم كه نظريه تطابق عناوين به اصطلاح روبنايی ايمان‏
و صلاح و تقوا با عناوين به اصطلاح زيربنايی استضعاف شدگی و محروميت و
غارت شدگی ، از نظر قرآن صحيح نيست . از نظر قرآن ممكن است گروههايی‏
مؤمن باشند و مستضعف نباشند و ممكن است مستضعف باشند و مؤمن نباشند و
قرآن هر دو گروه را معرفی كرده است . البته همان طور كه سابقا هم اشاره‏
كرديم در يك جامعه طبقاتی ، آنگاه كه يك ايدئولوژی توحيدی مبنی بر
ارزشهای خدايی عدل و ايثار و احسان عرضه می‏شود ، بديهی است كه اكثريت‏
پيروان آن را مستضعفان تشكيل می‏دهند ، زيرا موانعی كه در راه فطرت طبقه‏
مخالف هست در آنها نيست ، ولی هيچ گاه طبقه مؤمن منحصر به طبقه‏
مستضعف نيست .
ثانيا هر كدام از اين دو آيه دو مكانيسم مختلف از تاريخ ارائه می‏دهند
. آيه استضعاف بستر و مسير تاريخ را جنگ طبقاتی معرفی می‏كند و مكانيسم‏
حركت را فشار وارده از ناحيه استضعافگران و روحيه بالذات ارتجاعی آن‏
طبقه و روحيه انقلابی استثمارشدگان به دليل استثمار شدگی بيان می‏كند كه‏
البته نتيجه نهايی‏اش پيروزی طبقه استضعاف شده است ، خواه از ايمان و
عمل صالح به مفهوم قرآنی بهره‏مند باشد يا نباشد و فی المثل شامل مردم‏
استثمار شده ويتنام و كامبوج و غيره هم هست ، و اگر از وجهه الهی‏
بخواهيم مفاد آيه را توضيح دهيم بايد بگوييم اين آيه می‏خواهد اصل حمايت‏
حق از مظلوم كه در قرآن آمده است ( « و لا تحسبن الله غافلا عما يعمل‏
الظالمون ») ( 1 ) يعنی عدل الهی را توضيح دهد و آنچه به مفاد آيه‏

پاورقی :
. 1 ابراهيم / . 42