شما جمله " « و يقيمون الصلوش » " را اين طور تفسير كرده‏ايد :
" آنان برای تحقق ايمان خود ، آن پيوستگی را كه در زبان مذاهب ، نماز
خوانده می‏شود بر پای می‏دارند " .
آنگاه چنين گفته‏ايد :
" اين نشانه تنگ نظری و محدودنگری مفسرين و مترجمين است كه كلماتی‏
از اين قبيل را از معنای عام خود بازداشته و محدود و محصور ساخته‏اند ،
زيرا معنی " صلوش " از نظر لغوی آن نماز نيست ، نماز شكل خارجی اين‏
پيوستگی و ارتباط بين عناصر انقلابی همراه و نمودهای برتر و قوانين حاكم‏
بر آفرينش است . . . قرآن با انتخاب اين كلمه به يكی ديگر از اصول كلی‏
در همه انقلابات ، چه توحيدی و چه غيرتوحيدی ، توجه كرده ، منتها در
انقلاب توحيدی ، اين اصول به نحو جالبتری خودنمايی می‏كند كه به روزگار
غيب انقلاب ، بايد بين عناصر انقلابی پيوستگی ، چه از نظر فكری و
ايدئولوژيكی و چه از نظر عملی و پايگاههای انقلابی و نحوه اجرای تاكتيكها
، حكمفرما باشد . . . ديدگاه باز كادر رهبری حزب توحيدی نه تنها لازمه‏
ايمان به غيب ( 1 ) را بر پای داشتن اين پيوند و رابطه و مستحكم‏تر ساختن‏
هر چه بيشتر آن می‏داند ، بلكه می‏خواهد اين رابطه از سطح عناصر مؤمن نسبت‏
به يكديگر برتر آمده و در سطح آفرينش در رابطه خداوند و همه قوای وجود
مطرح گردد و به صورت نماز ، صورت خارجی يابد " .
اولا در كدام لغت و كدام تاريخ ، نماز ( صلوش ) به معنی

پاورقی :
. 1 غيب انقلاب .