است ) .
. 10 ص 34 ، مسأله پيوندهای عوضی و وجوه مشترك عوضی طرح شده ، ولی‏
طرح غلط مذهب را با عنوان پيوند عوضی ، عوضی گرفته است .
. 11 ص 35 تناقض ميان مطلب ص 33 و ص 35 درباره ناسيوناليسم .
. 12 ص 37 : " مسؤوليت روشنفكر . . " . جالب است .
. 13 ص 40 ، برداشتی غلط و تعبيری غلط از مذهب .
. 14 در صفحه 41 ذيل بحث با آل‏احمد : ما در يك دوره تحول از قرون‏
وسطای فكری و اجتماعی به يك رنسانس شبيه به رنسانس بيكن و امثال اينها
هستيم .
اين روح از كجا آغاز كنيم ؟ است .
در همين صفحه وضع اقتصادی ما شرح داده شده كه اقتصاد بسته بازار -
فلاحت است نه بورژوازی باز شبيه اروپا ، و در ص 42 تيپ فرهنگی ايران‏
معرفی شده كه مذهبی و اسلامی است و روشنفكر هم بايد در عمق وجدان توده‏
خودش حضور يابد ، در هر جامعه‏ای فرهنگ آن جامعه ( ايمان واقعی مسأله‏ای‏
نيست ، روشنفكر بايد نجات‏دهنده باشد بر اساس هر فرهنگی كه شد ، خود
فرهنگ و عقيده و ايمان اصالتی ندارد ، استضعاف و استعباد است كه بايد
نفی شود ، و حال آنكه پيام اسلام دوچيز است : « ( ان لا نعبد الا الله و لا
نشرك به شيئا و لا نتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ) »، برای‏
روشنفكر همه عقايد ، افكار ، ايمانها ، جهان‏بينی‏ها ، وسيله است برای‏
نجات سياسی و اجتماعی و اقتصادی .
. 15 از صفحه 43 تا صفحه 51 كه درباره نيروی محرك در