اشياء بايد بريده شود . انسان را از قيد اشياء رها سازيد تا به واقعيت
انسانیاش باز گردد نه اشياء را از قيد انسان . به انسان آزادی معنوی
بدهيد ، از آزاد كردن و رها ساختن اشياء چه اثری ساخته است ؟ به شخص
رهايی و آزادی و اشتراكيت و وحدت بدهيد نه به " شیء " . عامل توحيد
اخلاقی و اجتماعی انسان از نوع عوامل آموزشی و پرورشی مخصوصا آموزش و
پرورش معنوی است نه از نوع عوامل اقتصادی . تكامل درونی انسان عامل
توحيد اوست نه كاستی برونی . برای يگانگی انسان بايد به او " معنی "
داد و نه اينكه از او " ماده " را گرفت . انسان ، اول حيوان است دوم
انسان ، حيوان بالطبع است و انسان بالاكتساب . انسان در پرتو ايمان و
تحت تاثير عوامل صحيح آموزشی و پرورشی ، انسانيت خويش را كه بالقوه و
بالفطره دارد ، باز میيابد . مادام كه انسان تحت عوامل مؤثر معنوی ،
معنويت خويش را باز نيافته و به صورت انسان در نيامده ، همان حيوان
بالطبع است ، امكان يگانگی روحها و جانها در كار نيست .
جان حيوانی ندارد اتحاد
|
تو مجو اين اتحاد از روح باد
|
گر خورد اين نان ، نگردد سير آن
|
ور كشد بار اين ، نگردد آن گران
|
بلكه اين شادی كند از مرگ آن
|
از حسد ميرد چون بيند برگ آن
|
جان گرگان و سگان از هم جداست
|
متحد جانهای شيران خداست
|
مؤمنان معدود ليك ايمان يكی
|
جسمشان معدود ليكن جان يكی
|
غير فهم و جان كه در گاو و خر است
|
آدمی را عقل و جانی ديگر است
|
ده چراغ از حاضر آری در مكان
|
هر يكی باشد به صورت غير آن
|
فرق نتوان كرد نور هر يكی
|
چون به نورش روی آری بیشكی
|
اطلب المعنی من القرآن قل
|
لا نفرق بين آحاد الرسل
|