است ، براساس قوانين و سنن جريان می‏يابد . قرآن كريم به صراحت اين‏
مطلب را تاييد می‏كند .
ی . جهان همچنانكه از يك نظام كلی لايتخلف برخوردار است ، در ذات‏
خود يك واحد تجزيه ناپذير است ، يعنی مجموع خلقت ، يك واحد اندام‏وار
را تشكيل می‏دهد . پس نه تنها شرور و اعدام از خيرات و هستيها تفكيك‏
ناپذيرند ، مجموعه اجزای جهان نيز به حكم اينكه يك واحد است و يك "
جلوه " است ، از يكديگر جدايی ناپذيرند .
بنابر اصول دهگانه فوق آنچه امكان وجود دارد ، نظام معين كلی لايتغير
است ، پس امر جهان داير است ميان اينكه موجود باشد با نظام معين و يا
اصلا موجود نباشد . اينكه موجود باشد و نظام نداشته باشد و يا نظام به‏
شكلی ديگر باشد ، مثلا علتها به جای معلولها و معلولها به جای علتها باشد
، محال است . پس آنچه از نظر حكمت بالغه مطرح اين است كه جهان با
نظام معين وجود داشته باشد و يا هيچ چيزی وجود نداشته باشد . بديهی است‏
كه حكمت اقتضا می‏كند افضل را ، يعنی هستی را نه نيستی را .
ايضا آنكه امكان وجود دارد ، وجود اشياء است با همه لوازم و اوصاف‏
لاينفك آنها . و اما اينكه خيرات و هستيها و از شرور و نيستيها جدا شوند
، خيال محض و توهم محال است . پس از اين نظر نيز آنچه از جنبه حكمت‏
بالغه مطرح است ، بود و نبود خيرات و شرور است تواما ، نه بودن خيرات‏
و نبودن شرور .
ايضا آنچه امكان وجود دارد ، كل جهان است به صورت يك واحد به هم‏
بسته نه وجود يك جزء و عدم جزء ديگر پس از نظر .