فلسفه برزخ چيست ؟
فلسفه زندگى به خوبى روشن است ؛ چرا كه دنيا
محل كشت ، آزمايش ، پرورش و تحصيل كمالات علمى براى آخرت است . به تعبير بعضى
از آيات و روايات : دنيا مزرعه ، تجارت خانه ، دانشگاه ، ميدان تمرين و يا به منزله
((عالم جنين )) براى جهان آخرت است .
قرآن و روايات ، عالم برزخ را به عالم خواب تشبيه كرده اند: خواب را مرگ و مرگ را
خواب دانسته اند با اين تفاوت كه خواب مدتش كوتاه تر از مرگ است . (115)
هر انسانى مايل است بداند عالم ((برزخ )) كجا است ؟ ((برزخى )) كه اين همه صحبت
از آن مى شود، ((برزخى )) كه اين همه آيات و روايات درباره آن
نازل و وارد شده ، ((برزخى )) كه عده اى عاشق آن و عده اى از آن گريزانند و
((برزخى )) كه تمام انسان ها بعد از پايان عمر به آن
منتقل مى شوند كجا واقع شده است ؟ آيا در همين دنيا است يا در عالم ديگر؟
افراد مجرم و گناه كار حساب عالم ((برزخ )) را نداند و نمى دانند چه مدتى در قبر
درنگ كرده اند؟ وقتى در قيامت از آنان مى پرسند: چقدر در ((برزخ )) توقف كرده ايد؟
قسم مى خورند و مى گويند: توقف ما در عالم برزخ بيش از ساعتى نبوده است !
وقتى كفار و مشركان و منافقان و اهل گناه ، در آستانه مرگ و رفتن به عالم ((برزخ ))
قرار مى گيرند، خود را در حال بريده شدن از اين جهان و قرار گرفتن در جهان ديگر مى
بينند، پرده هاى غرور و غفلت از مقابل ديدگانشان كنار مى رود. گويى سرنوشت دردناك
خويش را با چشم خود مى بينند. عواقب شوم عمر و سرمايه هاى از دست رفته و كوتاهى
هايى كه در گذشته كرده و گناهانى را كه مرتكب شده اند، در آن جا مشاهده مى كنند. اين
جا است كه ناله و فرياد آنها بلند مى شود و مى گويند:
مطالب ياد شده ، هشدارى به همه مسلمانان است كه تا خداوند، در اين دنيا به آنها مهلت
داده از فرصت استفاده كنند؛ زيرا هنگامى كه وقت مرگ فرا رسيد، ديگر تاءخير و
بازگشتى نيست .
از دكتر حسن احسان تهرانى كه در كربلا مطب داشته
نقل شده است : روزى مشرف به كاظمين شدم و بعد از آن كنار دجله رفتم ، ديدم جنازه اى را
عده اى بر دوش گرفته و به سمت حرم مطهر حركت مى كنند.
شخصى نقل مى كند: من با جماعتى همراه جنازه يكى از
رجال دولت ((ناصر الدين شاه قاجار)) بوديم و به عتبات عاليات مى رفتيم ، در يكى
از منزل ها جنازه را نزديك خود گذاشته و مشغول صحبت بوديم . ناگهان ديديم آن
تابوت به حركت درآمد و سگى بد صورت از ميان آن بيرون آمد! چون آن كيفيت را مشاهده
كرديم تعجب نموده ! كنار تابوت آمديم و نگاه كرديم چيزى در آن نديديم و كفن هم بدون
جنازه بود!
از شيخ بهايى نقل شده : ايشان روزى به قصد زيارت يكى از
اهل حال كه در مقبره تخت فولاد منزل داشت از اصفهان بيرون رفت . چون به خدمت آن شخص
عارف رسيد و مشغول صحبت شدند، مرد عارف براى شيخ
نقل كرد:
يكى از ضروريات دين اسلام ، كه بر هر كسى واجب است به آن ايمان و اعتقاد داشته
باشد، سئوال در قبر مى باشد و منكر آن كافر است .
بعد از آن كه ملك ((رومان )) براى ميت پرونده اى
تشكيل داد و از قبر او خارج شد، به نكير و منكر خبر مى دهد كه : اين بنده پرونده اعمالش
خوب است با او مدارا كنيد يا بد است با او سخت برخورد نماييد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده : وقتى انسان را
داخل قبر كردند، نكير و منكر، اول از توحيد و خداشناسى از او
سئوال مى كنند: اگر ميت از مؤ منان باشد پاسخ صحيح مى دهد. در اين هنگام حضرت
رسول صلى الله عليه و آله و سلم در مقابل ميت مؤ من مجسم مى شود. آن دو فرشته از او
سئوال مى كنند: اى بنده خدا! درباره اين مردى كه در كنار تو قرار دارد چه مى گويى ؟
اين طور نيست كه نكير و منكر فقط از خدا و پيامبر و دين
سئوال كنند. بلكه از امامت و ولايت معصومين عليهم السلام هم
سئوال مى كنند. اگر كس نتواند جواب دهد با گرز آتشين بر مغزش مى زنند كه در اثر
آن ، قبرش پر از آتش مى شود.
نه تنها حضرت على عليه السلام بالين محتضر حاضر مى شود و شهادت مى دهد كه آيا
اين شخص از شيعيان و دوستان من هست يا نه . بلكه موقع
سئوال نكير و منكر هم ، حاضر مى شود و همان شهادت را مى دهد: اگر ميت از شيعيان او
باشد او را نجات مى دهد و اگر از معاندين و دشمنان آن حضرت يا از كسانى كه معتقد به
امامت ايشان نيستند باشد او را شفاعت نمى كند و دستور مى دهد كه او را تازيانه زنند.
|