كوثر، نهر بهشت برزخى
حال كه بهشت برزخى و خصوصيات آن را دانستيم لازم ديدم درباره نهرهاى آن بهشت
مطالبى از زبان امام صادق عليه السلام كه به ((عبدالله سنان )) بيانم فرموده است
را بنويسم .
انسان مايل است بداند هبشت برزخى كه از آن تعبير به بهشت دنيا شده كجا و در چه نقطه
از زمين واقع شده است و انسان چه موقع داخل آن مى شود؟
اما آياتى كه دلالت بر جهنم و عذاب قبر و برزخ دارد از اين قراراند.
جهنم برزخى نه تنها كسانى را كه از دنيا رفته اند مى سوزاند بلكه آتش آن در همين
دنيا كسانى را هم سوزانده است كه مردم بعضى از آنها را با چشم خو ديده و مشاهده كرده
اند. از جمله
در پايان لازم دانستم براى آگاهى بيشتر، در رابطه با ملائكه نقاله و
انتقال جنازه ها مطالبى را به عرض خوانندگان برسانم ؛ زيرا ممكن است بعضى فكر
كنند همه انسان ها، وقتى از دنيا مى روند تا روز قيامت در قبرهاى خود مى باشند و از همان
قبرها هم محشور مى شوند. در حالى كه چنين نيست . بلكه ملائكه نقاله بعضى جنازه ها را
((وادى السلام )) نجف يا ((وادى برهوت )) يمن يا جاهاى ديگر كه مناسبت با آنها را
داشته باشد انتقال مى دهند.
روايت شده است : روزى عده اى غلامى را نزد عمر آورند و مدعى بودند كه اين غلام ارباب
و آقاى خود را كشته است . عمر هم دستور داد: كه غلام را به عوض آقايش به
قتل رسانند.
سيد مرتضى خراسانى حكايتى از بعضى نيكان نجف اشرف
نقل كرده است : عالمى از ساكنان نجف به مكه مشرف شده بود. هنگام مراجعت ، از حج در
بيابانى دور از آبادى ، مريض مى شود و از دنيا مى رود. چون امير حاج مرد ناصبى است
نمى گذارد حجاج جنازه اين عالم را به نجف اشرف
منتقل كنند و مى گويد: بايد جنازه در همين بيابان دور از آبادى دفن شود.
يكى از خادمان حرم امام حسين عليه السلام نقل مى كند: شبى نوبت من بود كه در حرم بمانم
و پاسدارى كنم . وقتى كه مردم بيرون رفتند، تمام درها را بستم و بقيه خدام هم
خوابيدند. حدود نيمه شب بود كه هنوز بيدار بودم ، ناگهان ديدم دو نفر از درى كه
معروف به ((زينبيه )) است داخل شدند و آمدند بالاى قبر كه تازه صاحب آن را دفن كرده
بودند، قبر را شكافتند و ميت را بيرون آوردند.
مولى محمد كاظم هزار جريبى ،، نقل مى كند: روزى در محضر استاد خود مرحوم آيت الله
العظمى بهبهانى بودم . مردى وارد شد و كيسه اى تقديم ايشان كرد و گفت : اين كيسه
پر از زيور آلات زنانه است ، در هر راهى كه صلاح مى دانيد مصرف كنيد. استاد فرمود:
داستان چيست ؟ قضيه خود را برايم بيان كن !
|