|
|
بسم الله الرّحمن الرّحيم بهترين ستايش و نيايش از آن خداوندي است كه كاخ عالم وجود را بر اساس اتقان و استحكام برافراشت؛ و عالَم مُلك و مَلكوت و خلق و أمر را متين و استوار بيافريد؛ و به هر موجودي از موجودات هر عالم، تا برسد به هر ذرّهاي از ذرّات اين عالم، آنچه طبق مصلحت و حكمت بود عنايت كرد؛ و آن را در پيمودن راه كمال و حركت بسوي هدف و موطن اصلي در تكاپو و حركت آورد. و از ميان همه آفريده شدگان، انسان را به نِعمت خلافت مُنَعَّمْ و به خِلْعت علم مُخَلَّع فرمود؛ مرد و زن را مجهّز به جهازِ مناسبِ طيّ اين طريق نمود؛ و هر يك را به قوي و استعداد لازم و آلات و اسباب مورد نياز آنان ممهّد ساخت. تا هر يك از اين دو صنف، تمام استعدادهاي خود را به مقام فعليّت در آورند؛ و به كمال خود نائل آيند. فَتَبَارَكَ اللَهُ أَحْسَنُ الْخَـ'لِقِينَ1 و شايستهترين درود و سلام از آنِ پيامبران و دستگيران راه هدايت بشري است؛ كه با كدّ و تَعَب و جدّ و جهد، اين قافله عقب مانده، و انسان بسيط و سازج را در تحت تعليم و تربيت الهيّه خود درآورند؛ خاصّه حضرت پيامبر آخر الزّمان مُحَمَّدِ مُصْطَفَي صلّي الله عليه وآله وسلّم كه در اين راه، بارش از همه گرانتر، و تعهّدش بيشتر، و سعهاش افزونتر بود؛ براي تنزيل قرآن در اين عالم، گويا به گفتار مَا أُوذِي نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ قَطُّ2 گرديد. و از جانب خداوند به وَ مَا أَرْسَلْنَـ'كَ إِلاَّ رَحْمَه لِلْعَـ'لَمِينَ 3، رحمتِ محضه و خيرِ مطلقه تمامي جهانيان قرار گرفت؛ و به خطاب: طَـ'هَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَي'4، مخاطب شد. و عاليترين تحيّت و إكرام بر يگانه تربيت شده دسترنج او، باب مدينه علم و شهر دانش، و برفرازنده پرچم حمد و لِواي توحيد؛ برادر و خليفه، و وصيّ بلافصل و حامل ولايت او: حضرت أميرالمؤمنين عليّ بن أبيطالب عليهالسّلام باد كه براي أداء تبليغِ تأويل قرآن از پاي ننشست تا فرقش در محراب عبادت بشكست. و بر يازده اولاد أمجادش، خاصّه صاحب مقام ولايت كبري'، امام زمان حُجَّه بْن الْحَسَنِ الْعَسْكَرِي ارواحنا له الفداء، كه پيوسته پاسدار دين، و نگهبان شريعت سيّد المرسلين بوده و هستند؛ و از دو سوي مُلك و ملكوت، و تكوين و تشريع، نفوس ناطقه انسانيّه را در صراط مستقيم بسوي كمال خود رهبري ميكنند؛ و با بيانات ساطعه و ارشادات كامله خود، كه بر اساس ميزان حقّ، و حقِّ ميزان است، و بر محور عقل استوار، و بر مركز واقعيّت و حقيقت متّكي است، آنچه را كه لازمه هدايت و سلامت انسان، از امراض روحي و جسمي، ظاهري و باطني بوده، بيان كرده و چون طبيبِ دوّار به علم خود، دچار هيچگونه خطا و اشتباهي نميگردند.5 فَلِلَهِ دَرُّهُمْ وَ عَلَيْهِ أجْرُهُمْ. باري چون وظيفه هر فرد مسلمان است كه در تشييد مباني و تحكيم اساس حكومت اسلام ساعي و كوشا باشد؛ و بقدر وُسع در تقويت اركان دولت اسلام جدّ و جهد نمايد؛ و در از بين بردن نقاط ضعف نيز هيچگونه دريغ نكند؛ اين حقير از نيمه شوّال تا بيست و دوّم ذوالقعده يكهزار و سيصد و نود و نه هجريّه قمريّه رسالهاي به نامه رساله بديعه در تفسير آيه: الرِّجَالُ قَوَّ ' مُونَ عَلَي النِّسَآءَ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضُهُمْ عَلَي' بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفُقُوا مِن أَمْوَ'لِهِمْ تأليف كردم، كه بصورت كتابي استدلالي، در موضوع جهاد و حكومت و قضاوت زنان است و بطور استطرادي در آن بحثي نيز از ولايت فقيه بميان آمده است. اين نوشته چون بر اساس مطالب فقهيّ اجتهاديّ تحرير شده است، و بر طريق اصطلاحات علمي و بحث تامّ و بررسي كامل، در جهات تفسيري و روايتي و مسائل عقلي و اجماعي و شهرت و سيره و غيرها تدوين يافته، و كاملاً بر سبك و اسلوب كتب استدلاليّه فقهيّه است؛ و طبعاً اينگونه كتب علميّه از فقهاء اسلام تا كنون به زبان عربي بوده است و بالاخصّ بايد در مجامع علمي و حوزههاي علميّه مورد بحث طلاّب ارجمند قرار گيرد؛ و نيز به جهات ديگري، به زبان عربي نوشته شد و به همان صورت با خطّ خود حقير طبع و منتشر گرديد. بسياري از رجال علم، از اخوانِ روحاني و أخِلاَّءِ ايماني اظهار نمودند كه: چه خوب بود اين كتاب به زبان فارسي نوشته ميشد؛ و با حذف اصطلاحات علمي و افزون مقداري ديگر از شواهد تاريخي و اجتماعي در دسترس برادران و خواهران عزيز پارسي زبان قرار ميگرفت. و بسياري ديگر نيز تأكيد در سرعت بر ترجمه آن بهمان صورت نمودند؛ و ضرورت انتشار آن را براي عموم متذكّر شدند. و چون اين حقير نه حال و حوصله ترجمه آن را داشتم، و نه مجال تحرير آنرا ثانياً به زبان فارسي، و از طرفي نيز نميخواستم مختصر تغييري در مطالب آن داده شود، لهذا ناشر محترم به صلاحديد خود ترجمه كتاب را به يكي از آقايان واگذار نمود كه بنا به خواست ايشان از ذكر نامشان خودداري ميشود؛ و پس از مدّتي ترجمه آن را ارائه داد. براي تدقيق و بررسي بيشتري در تطبيق ترجمه با متن؛ و روانتر بودن عباراتي كه در بسياري از جاها بطور تحت اللفظي به پارسي برگردانده شده بود، و كاملاً مفيد معناي متن نبود، اين ترجمه در چهار نوبت ديگر توسّط چهار نفر از اهل فضل و دانش و امين در نقل، مورد نظر و بازبيني قرار گرفت؛ و تنقيحات و تصحيحاتي به عمل آمد. و در اين اوان، آخرين بازبيني شده آنرا نزد حقير آوردند، و با كثرت مشاغلو شواغل علمي كه از هر سو متراكم بود؛ خداوند منّان توفيق داد كه يكبار از ابتداء تا انتهاي آنرا مطالعه و پس از مختصر تغييري آن را كامل و آماده براي طبع و مطالعه يافتم. از مترجم محترم و نيز از ديگر دوستان اهل فضل و دانش كه در كار ترجمه و تصحيح كتاب متحمّل زحمات شدند و از ذكر نام خود خرسند نيستند كمال تشكّر و امتنان حاصل است. كمال شكر و سپاس سزاوار خداوند است، كه چنين توفيقي عنايت فرمود، تا اين رساله فرهنگي اسلامي بدين صورت مطلوب در دسترس اهل نظر و مطالعه و دقّت قرار گيرد. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَولاَ أَنْ هَدَانَا اللَهُ.6 مشهد مقدّس رضوي، چهارم رجب 1403 هجريّه قمريّه سيّد محمّد حسين حسينيّ طهراني سبب تاليف اين رسالهبسم الله الرّحمن الرّحيم
حمد و سپاس خداوندي را سزاست كه ما را از جان واحدي آفريد و از جنس وي همسرش را پديد آورد و از اين جفت، مردان و زنان بسياري را در عالم پخش كرد و پراكند7؛ و ما را از ظلمتكده حيواني بيرون كشيده بسوي انوار الهيّه رهبري فرمود؛ و منازل كمال ما را يكي پس از ديگري به پايان آورده و با وديعه نهادن صفات الهي و نور احدي ما را به زيور انساني بياراست؛ فَتَبَارَكَ اللَهُ أَحْسَنُ الْخَـ'لِقِينَ8 سپس ما را به لباس تكليف شرافت داد و با تكريم و بزرگداشت برتري و فضيلت بخشيد كه فرمود: و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَي' كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْصِيل9. و آنچه را در زمين و آسمان است مسخّر ما گردانيد10، و خورشيد و ماه دوّار و شب و روز را براي ما بكار گرفت11، و همه چيز را در زمين براي ما بيافريد12، و از هر چه خواستيم در اختيار ما نهاد كه اگر بخواهيم نعمتهاي الهي را شماره كنيم از عهده بر نخواهيم آمد. بار خدايا تو از هر جهت منزّهي در حاليكه انسان كفرورز و ستمپيشه است.13 و درود و سلام بيپايان به روان بهترين كسيكه جوامع الكّلِم14، و فصل الخِطاب15، به او عنايت شد، صاحب شريعت و قوانين محكم الهي و دين استوار. آن كسي كه از جانب خداوند نور و كتابي آورد تا مردمي را كه در راه رضاي او ره سپرند به جايگاه سلامت و سعادت برساند و به اذن او از تاريكيها به روشنائي درآورد و به راه راست و مسير استوار رهنمون گردد.16 پيامبري كه ما را به هر نيكي دعوت كرد و از هر زشتي و منكري باز داشت، پاكها و پاكيزهها را بر ما حلال و آلودگيها را بر ما حرام ساخت، و قيد و زنجيرهاي اسارت را از دست و گردن ما برداشت17، و با قول حقُّ و كلام راستين خود فرمود: حَلاَلُ مُحَمَّدٍ حَلاَلٌ إِلَي' يَوْمَ الْقِيَامَه وَ حَرَامُ مُحَمَّدٍ حَرَامٌ إِلَي' يَوْمَ الْقِيَامَه. «حلال محمّد تا روز قيامت حلال است و حرام محمّد تا روز قيامت حرام»؛ و درود بيپايان به روان پاك و معصوم اهل بيت طاهرين وي باد كه نگهبانان دين و به دارندگان كتاب و سرپرستان امّت اويند، درود و سلامي كه جز تو اي خداي بزرگ كس نتواند آنرا بر شمرد. خداوندا ما را از آن كساني قرار ده كه به پيامبرت ايمان آورده و او را ياري كردند و به دنبال نوري كه با وي فرستاده شد قدم برداشتند، و ما را از رستگاران قرار ده، به حقّ مقام ولايتش و اوصياء و ذرّيّه طاهرين او كه تو شنونده دعائي؛ و لعن و نفرين تو بر كساني باد كه در دين تو تغيير و تبديل كردند و كلمات تو را تحريف نمودند و امامان تو را به مسخره و بيارجي گرفتند؛ و ما را به رأي و فكر و هواهاي خود وامگذار؛ بار خدايا و دعاي ما را بپذير. باري... چون ديدم كه فرهنگ آميخته به كفر مادّي از شرقي و غربي بر شريعت اسلامي حملهور شده و اختلافاتي را كه در حقوق اسلامي ميان زن و مرد به حسب اقتضاي فطرت و غريزه خاصّ هر يك وجود دارد؛ مورد ايراد قرار دادهاند، و وجود اين اختلافات را سبب سلب حقوق طبيعي زنان در جامعه دانسته و موجب بازداشتن آنان از نيل به كمالات انساني خود و جاي گرفتن در كنج خانه و ذلّت و سرافكندگي ميشمارند. و در مقابل مشاهده كردم كه گروهي در پاسخ اين اعتراضات اظهار ميدارند كه: ممنوعيّتها و محروميّتهائي كه در حقوق زن نسبت به مرد در نظام اسلام وجود دارد امري الهي است و در آن رعايت مصلحت عمومي منظور گرديده است و براي تشكيل و بقاي جامعه ايدهآل و مدينه فاضله، وجود يك سلسله محروميّتها ضروري است. و گروهي ديگر، اصلاً منكر اختلاف (در حقوق) شده، و هر دو جنس (زن و مرد) را در جميع حقوق فردي و اجتماعي حتّي در مواردي چون جهاد و قضاوت و حكومت مساوي دانستهاند. اين بود كه بر آن شدم كه در اطراف اين مسأله اسلامي به طور خلاصه آنچه را كه از كتاب خدا و سنّت پيامبر اكرم و معصومين عليهم السّلام وارد شده، به رشته تحرير درآورم، و آن را با براهين عقلي و فطري مؤيّد سازم و حقيقت مسأله و نقاط ضعف هر دو جواب فوق را روشن سازم. و اينك به ياري و استعانت پروردگار آغاز سخن مينمائيم كه هيچ نيرو و قدرتي جز از ناحيه خداوند بزرگ و والا وجود ندارد. بحث ما به دو مرحله تقسيم ميشود: اوّل: بحث كلّي، كه در آن فلسفه حقوق زن و مرد بطور عامّ بيان ميشود. دوّم: بحث اختصاصي فقهي، كه به استناد ادلّه شرعي نسبت به موقعيّت زن در زمينه جهاد و قضاء و حكومت انجام ميگيرد. مرحله اوّل: بحث كلي در فلسفه حقوق زن و مرد بهطور عامّ(در پنج جهت)سخن ما در مرحله نخست مجموعاً در چند جهت ميباشد: جهت اوّل: نظام عالم با تمام كثرات آن، نظامي است واحد، پيوسته و بر اساس حقّنظام جهان با تمام كثرات آن از مجرّدات و مادّيّات تا عوالم مُلْك و ملكوت و بسائط و مركّبات، نظامي است يگانه بر اساس خالق يكتاي آن؛ بناي عظيمي است كه بر قاعدهاي استوار و اسلوبي بديع پيريزي شده كه در آن تمام اجزاء با يكديگر در نهايت وابستگي و ارتباط پيوستهاند؛ صُنْعَ اللَهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ.18 آن چنان كه نه رخنهاي ميپذيرد و نه سستيئي مييابد كه: مَا تَرَي' فِي خَلْقِ الرَّحْمَـ'نِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجَعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَي' مِن فُطُورٍ.19 نه باطلي بر آن نظام چيره شده و نه بازيچه و بيهودهگي در آن مشاهده ميگردد. وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءِ وَ الاْرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا بَـ'طِلاً ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا.20 وَمَا خَلَقْنَا السَّمَآءَ وَالاْرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَـاعِبِينَ لَوْ أَردْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لاَتَّخَذْنَـ'هُ مِنْ لَدُنَّآ إِنْ كُنَّا فَـ'عِلِينَ21 أَفَحَسَبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقَنْـ'كُمْ عَبَثًا وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ.22 آري پروردگار جهان، عالم را بر اساس متقن و استوار و به حقّ بنياد ساخت. وَ مَا خَلَقَنَا السَّمَـ'وَ ' تِ وَ الاْرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ.23 پس بر اين منوال همه عوالم و شؤون و موقعيّتهاي آنها و آنچه كه از عقول مفارقه و مقارنه و نفوس روحاني انساني و حيواني و نباتي و جمادي و غير آن، در آن ديده ميشود، حقّ صرف و خالص و واقعيّت خالي از مجاز و صدق بيشائبه است كه جَلَوات جمال و جلال الهي و نشانگر عزّت و قيموميّت، و مظاهر اسماء و صفات او ميباشند. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَـ'طِل وَ أَنَّ اللَهُ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ.24 مگر گفته خداوند حكيم ما را كافي نيست كه فرمود: سَنُريهِمْ ءَايَـ'تِنَا فِي الاْفَآقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ و الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ و عَلَي كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ أَلاَ أَنَّهُمْ فِي مِرْيَه مِن لِقَآءِ رَبِّهِمْ أَلاَ´ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ.25 جهت دوّم: نظام عالم، نظامي است هدايت شده و جهتدارخداوند متعال عالم آفرينش را پس از خلقت، باقي نگذاشته و لحظهاي رهايش نساخته است، بلكه پس از خلقت، عالم را از اوّلين مرتبه قابليّت و استعداد تا منتها درجه كمال فعليّت و تماميّت، راهبري مينمايد؛ البتّه هر موجودي را به اندازه و ظرفيّت وجود متناسب با او. در اين سير تكاملي او را به كلّيّه قواي فطري كه در سرشت او به وديعه نهاده هدايت مينمايد و نيازهاي طبيعي و ذاتي هر موجودي را بدو عطا ميفرمايد، و او را بدون هيچگونه رنج و تعب توقّفي در راه رسيدن به سرشت و تحقّق ماهيّت خود روزي ميدهد. مگر نميبيني كه موسي در پاسخ فرعون چه گفت ـ آنگاه كه فرعون از خداي او و برادرشهارون پرسيد: رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي' كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ثُمَّ هَدَي.26 و اين جوابي به حقّ كامل و تمام است كه در آن، معني لزوم هدايت پس از خلق و ايجاد هر موجودي مندرج است، كه خداوند ابزار تكامل در اختيارش نهاد و همچنين وسائل هدايت و راهيابي را به او تفضّل نمود. و بر اين منوال است آيه شريفه: سَبَّحِ اسْمَ رَبِّكَ الاْعْل ي' * الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّي * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَي.27 پس منزّه است خداوندي كه خلقت را در همه چيز به كمال و تمام رسانيد و منزّه است خداوندي كه فرمان تشريع او با آفرينش و تكوين وي مطابقت دارد. كَانَ النَّاسُ أُمَّه وَ ' حِدَه فَبَعَثَ اللَهُ النَّبِيِّينَ مُّبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَـ'بَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيه.28 رُسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَي اللَهِ حُجَّه بَعْدَ الرُّسُلُ.29 پس منزّه است خداوندي كه پيامبران را فرستاد و بهمراه ايشان كتابها و موازين حقّ را، تا انسان از حدّ خود بدر نرود و از مقام خود پا فراتر ننهد. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَـ'تِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَـ'بَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُوُمُ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.30 تا هيچكس نتواند زبان به اعتراض گشايد كه: رَبَّنَا لَوْ لاَ أَرْسَـ´لْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِـعِ ءَايَـ'تِكَ مِنْ قَبْلِ نَذِلَّوَ نَخْزِي.31 حاصل سخن آنكه دين قويم و استوار آن است كه از فطرت انساني كه خداوند در وي به وديعت نهاده ريشه و پايه بگيرد: و هيچ حكم و قانون الهي اعمّ از كلّي و جزئي نيست مگر آن كه در آن مصلحتي كامل وجود دارد بيآنكه كه كوچكترين تباين و تضادّي ميان قوانين تشريعي و سنن و قواعد تكويني وجود داشته باشد؛ بلكه قوانين تشريعي مؤيّد و پشتيبان نظام تكوين است و موجب حركت و راهنمائي انسان براي پيمودن و مدارج قوّه و استعداد و بروز و ظهور فعليّت و كمال غائي اوست. فَأقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنِفًا فِطْرَه اللَهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَهِ ذَ ' لِكَ الدِّينَ الْقَيِّمْ وَلَـ'كِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ.32 و به ويژه آئين و شريعت سيّد و سرور ما رسول خاتم محمّد بن عبدالله صلّي الله عليه وآله وسلّم نور تابان و روح دلها، به كمال رساننده انسانها و پاك كننده و پيراينده جانها و همگام با آيات الهي و بيان كننده آنها و معلّم آموزنده كتاب و حكمت و چراغ درخشاني كه مردم را از تيرگيها به اذن پروردگارش به نور و روشني ميكشاند. خداوند كريم در قرآن مجيد ميفرمايد إِنَّا أَرْسَلْنـ'كَ شَـ'هِدًا وَ مُّبَشِّرًا وَ نَذِيرًا وَ دَاعِيًا إِلَي اللَهِ بِإذْنِهِ وَ سِرَاجًا مُّنِيرًا.33 جهت سوّم: در نظام عالم از حقِّ هيچ موجودي ذرّهاي فرو گذار نميشودخداوند عزّوجلّ از هيچ صاحب حقّي، حقّي را ولو بقدر ذرّهاي مسلوب نميكند؛ بلكه فراوانترين و كاملترين حقوق را براي همگان مقرر ميدارد: زيرا كه ذات اقدس او عدل است و به عدالت و قسط و رعايت ميزان صحيح و عادلانه فرمان ميدهد. إِنَّ اللَهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ.34 قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ.35 وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ.36 و نيز خداوند مكرّر در كتاب خويش يادآور ميشود كه: إِنَّ اللَهَ لَيْسَ بِظَلاَّمِ لِّلْعَبِيدِ.37 و نيز در موارد بسياري خبر ميدهد كه: مَا كَانَ اللَهُ لِيَظْلِمَهُمْ.38 بلكه ميگويد: إِنَّ اللَهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا.39 إِنَّ اللَهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّه.40 و پيداست كه يكي از قوانينِ عدل اينست كه به هر ذي حقّي، حقّ او بدون افراط و تفريط داده شود. و خداوند سبحان حقّ هر شيئي را كه خلق فرموده بر حسب نياز فطري و احتياج غريزي او داده است. افراط و زياده روي، باري سنگين و وراء تحمّل و بالاتر از حدّ قدرت و طاقت ميباشد. وَ لاَ يُكَلِّفُ اللَهُ نَفْسًا إِلاَّ مَا ءَاتَنـ'هَا.41 لاَ يُكَلِّفُ اللَهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا.42 همانطور كه تفريط و كاستي نيز ستم و موجب محروميّت و تعطيل سير تكاملي است و وَ لاَ يُظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا.43 و چون مخلوقات و از جمله انسان بر نوع و وجهه واحد و يكسان آفريده نشدهاند، بلكه در نوع انساني از نظر نيروي جسماني و قواي مادّي قوي و ضعيف وجود دارد؛ و نيز از نظر صفات روحي و غرايز اخلاقي و تفكّر و احساسات و عواطف؛ افراد مختلف و متفاوت ديده ميشوند كه انسان آميزهاي است از موادّ گوناگون و صفات متعدّده و خداوند وي را به درجات استعداد و مراتب استحقاقي كه دارد بر اين تركيب آفريده است؛ و از جمله مرد و زن هر يك را به ويژگيهائي مجهّز ساخته و براي هر يك از آنها (ذكور و إناث) بر حسب ظرفيّت و گنجايش و خصائص وجودي برنامه و تكاليفي مقرّر فرموده است؛ و اگر نه چنين بود بجاي عدل ستم شده بود و ظلم از ساحت اقدس وي به دور است. بنابراين اگر در بعضي از امور اجتماعي مثل قضاوت و حكومت و جهاد و اختلاط با مردان و كشف حجاب و نماز جماعت و تشييع جنازه براي زنان در شرع مقدّس اسلام محدوديّتهائي وجود دارد، و برداشتن كارهاي سنگين و مشقّت بار از دوش بانوان، نه از جهت سلب حقّ از آنان است، بلكه اعطاء حقّ ايشان است به نحو اتّم و اكمل. زيرا خداوند متعال پس از انكه زنان را با انواع غرائز بيافريد و با ويژگيهاي مخصوص شكل داد آنچه را مصحلت و شايسته شأن آنهاست در حقّ آنان مراعات فرمود؛ كه همان دور ماندن از جهاد و قضاوت و حكومت و امثال اين امور است. و اين «بازداشتن»، حقّ اوّليّه الهي است كه خداوند عليم و خبير به ايشان عطا فرموده است؛ نه اينكه حقّ اوّليّه فطري آنان جهاد و امثال آن باشد و خداوند آنها را از اين حقوق محروم ساخته باشد. كه خداوند هيچ صاحب حقّي را از حقّ خويش محروم نساخته، بلكه به او آنچه را سزاوار تكامل اوست عنايت كرده است و بر حذر باش كه آنچه را عين دادن حقّ است سلب حقّ مپنداري. حقوق فطري و اوليّه زنحقّ اوّليّه فطري زن، خودداري از امور جانكاه و مشقّت بار است، نه اينكه حقّ اوّليّه وي آزادي در انجام اين امور ميباشد و بعد منع خداوندي برا اين حقّ طبيعي عارض شده و جلوي آنرا گرفته باشد. حقّ اوّليّه زن، حجاب و پوشانيدن پيكر است از ديدگان شهوي مفسده انگيز، نه اينكه حقّ اوّليّه وي برهنگي و خودنمائي است، خداوند او را از اين حقّ محروم ساخته و به حجاب و خانهنشيني امر فرموده است. آري بخدا قسم ملاكها جابجا شده و در شناخت حقايق تحريف پيش امده است، نه فقط در مرحله تكلّم و سخن بلكه در ساحت تفكّر؛ تا آنجا كه گوئي خودنمائي و جلوهگري و برهنگي و بيحجابي زن و ورود در جماعات مردان و تصدّي مناصب قضاوت و حكومت و جهاد از جمله حقوق اوّليّه زن است و شارع از وي سلب كرده است. و اينگونه تحريفها بندگي و ذلّت حقيقي فكري است و عبارت از برداشتن حقايق و معاني از جاي اصلي خود و در غير جاي خود نهادن آنها ميباشد. و اين از بزرگترين مصائبي است كه از ناحيه كفر خانمان برانداز مادّي بر ما وارد شده است؛ زيرا كه بدين ترتيب نه تنها ديدگان ما را از ملاحظه ظواهر امور بازداشته است بلكه اساساً مانع دريافت حقايق امور و واقعيّات براي ما گرديده است. و اين مطلب نظائر و شواهد بسياري در معارف و آداب ما دارد كه كفر خانمان سوز مادّي لغات را از معاني واقعي خود منحرف و تهي ساخته و معاني مختلف را از جايگاه اصلي خود بدر برده است، و بدين ترتيب شديدترين ضربات را بر پيكر جامعه و فرهنگ ما فرود آورده است. از خداوند تعالي مسألت داريم كه پس از آنكه چشم ظاهر ما را به نعمت بينائي و ديدن گشود، ما را در كوري باقي نگذارد؛ و پس از اينكه چشم بصيرت ما را به ادراك حقيقت منوّر ساخت ديگر ما را در جهالت و كوردلي رها نساخته و به آراء منحطّ و ناچيز و افكار هلاكتبار خود وا مگذارد كه به وبال اعمال خود گرفتار آئيم و به سرانجامي خسرانبار دچار شويم.44 و ما را از زمره كساني قرار ندهد كه قلبشان از ذكر خداوند در غفلت است و دنباله روي هوي' نموده و تجاوزكارانند. 45 جهت چهارم: اختلاف قواي ظاهري و باطني زن و مرديكي از بديهيّات، اختلاف بين وجود مرد و زن از جهات متعدّد ظاهري و باطني، جسمي و روحي، خَلق و خُلقي و فكري و عاطفي است. بر همين اساس است كه خداوند سبحانه و تعالي از گنجينه رحمت و درياي بيكران فيوضات اسماء و صفات خود به مرد و زن آنچه را كه با شأن و ساختمان و سرشت هر يك از آنها متناسب است عنايت فرمود. وَ إِن مِن شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ و وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ46 مرد داراي صلابت و شدّت و استواري قدم در رتق و فتق امور، باز و اركان قوي، مزاج نيرومند، قدرت تعقّل و تفكّر قوي و احساسات متناسب با آن است؛ و زن با بنيان ظريف و اركان لطيف و احساسات تند و عاطفهاي قوي و تفكّري متناسب با آن، درست در نقطه مقابل مرد قرار دارد. و خداوند سبحان در هر يك از اين دو جنس مخالف آنچه را كه براي پيمودن راه كمال حقيقي و به ثمر رساندن و فعليّت درآوردن همه قابليّتهاي وجودي او بهتر است و راه را نزديكتر ميكند، به وديعت نهاده است تا اينكه بتوانند درخت وجود خويش را بارور سازند و از ميوه زندگي خود بدون توقّف و كاستي بهره گيرند. و تو اي عاقل! اگر در ويژگيهائي كه خداوند در هر يك از دو جنس زن و مرد به وديعت نهاده، و آنچه كه در نظام خلقت از آنان انتظار ميرود نيك بينديشي، ميبيني كه زن داراي ظرفيّتي وسيع است براي تحمّل رنجهاي بارداري و پذيرش نطفه كه بزرگترين تجليّات الهي است در رحم خود كه از دقيقترين اعضاء داخلي بدن اوست، و نيز براي زائيدن و شيردادن و پرورش نوزاد طاقتي فراوان دارد، و مشكلات حاصله را به آساني پذيراست؛ و براي انجام اين وظائف به محبّت شديد و عاطفه قوي و احساس لطيف و ذوق سرشار محتاج است تا بتواند اين مشكلات را تحمّل كند و ترتيب انجام اين امور را به دقيقترين وجه بدهد و اين بار را به بهترين شكل به منزل برساند؛ و همچنين نيازمند آرامش خاطر و فراغت بال از كسب نفقه و معاش ميباشد. به خلاف مرد كه از همه اين امور فارغ است، و نظام خلقت در اين سلسله طويل جز سپردن نطفه به مادر كه هيچگونه رنج و تعبي را براي او در پي ندارد، از بقيّه امور او را بر كنار داشته است؛ پس ناگزير سهم مرد كار و كوشش در تحصيل معاش و تهيّه مسكن و لباس و خوراك و نگهداري خانه از آفات و حوادث خارجي و تشكيل كانون خانواده به بهترين و كاملترين صورت ميباشد. و نيز فراهم كردن ضروريّتهاي زندگي و رفع مشكلات و موانع و جهاد و مبارزه براي دفعا از موجوديّت خانه و اجتماعي كه در آن زندگي ميكند به عهده مرد است. و بايد براي حلّ و فسخ گرفتاريها، داد و ستدها، و از بين بردن موانع و ناهمواريها تمام قواي جسمي و عقلي و فكري خود را به كار بندد پس خداوند سبحانه و تقدّس به او نيروي جسماني زياد و استخوانبندي ستبر و قدرت عمل بدون انفعال و وازدگي و نيرو تفكّر قويّ برتر از احساس، و روحيّه خشن كار و تلاش و صلابت بسيار، بر حسب وظيفه و استحقاق و موقعيّت كاري، داده است. و اين سهم بندي صحيح و تقسيم بندي سليم و عادلانه است. خداوند ميفرمايد: إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَـ'هُ بِقَدَرٍ.47 وَ كَانَ أَمْرُ اللَهِ قَدَرًا مَقْدُورًا. 48 وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ.49 و اين همان حقّي است كه خداوند سبحان ذات اقدسش را بدان توصيف فرمود بگفتهاش: بِأَنَّ اللَهَ هُوَ الْحَقُّ.50 و اين همان حكمتي است كه اقتضا ميكند هر شيئي در جاي شايسته خود قرار گيرد، و بهر صاحب حقّي، حقّش داده شود؛ و خداوند سبحان در آيات بسياري ذات اقدس خود را به علم و حكمت، وصف فرموده است. اين از يكسو، و از سوي ديگر، بين مرد و زن جاذبه بسيار نيرومند فعّال و مغناطيسي وجود دارد كه هر يك ديگري را سخت بخود ميخواند و هيچ مانعي را در اين راه نميپذيرد؛ و اگر كشش طبيعي بخود واگذاشته و رها شود اركان امر ازدواج متزلزل شده و امر توليد مثل و حفظ نوع تعطيل ميشود. آرامش خانوادگي از ميان رفته و حرث نابود ميگردد، و حال آنكه خداوند فساد را دوست ندارد، وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ.51 از اينرو خداوند سبحان مقدار اين جذب و كشش را معيّن و مهار نموده، و آنرا در چهارچوب ازدواج و تشكيل خانواده و عفّت و خويشتنداري و پوشيدن چشم از نامحرم و حجاب و پوشش زن و عدم خودنمائي و جلوهگري و تحريكات مَفسدهانگيز در سخن گفتن و قرارِ در خانه، محدود ساخته است. دفع اين اشكال كه ضعف زنان ناشي از محروميتهايي است كه به آنها اعمال شده است.و اينكه بعضي بيخبران از روي جهالت و ناداني ميگويند كه: «نگهداشتن زنها در خانه، و پوشانيدن آنها به حجاب و عدم اشتراك و همدوشي آنان با مردان در ميدانهاي نبرد و ديگر كارهاي سخت و خطير است كه ضعف در قواي جسمي و فكري زنان و عهدهداري امور كودك را براي آنها به ميراث گذارده است، و اين ضعف و كمبود نسبي در زنان ناشي از اين محروميتهاي اجتماعي و امري اكتسابي است نه يك ويژگي غريزي و سرشتي در زنان. و در واقع ضعف و كمبود معلول آن محروميتهاي اجتماعي و حقوقي است، نه علّت آن.» سخن درستي نيست، و اين اشكال به سه دليل باطل ميشود: اوّلاً ـ آنچه از ضعف قواي جسماني و كمبود نسبت به مردان، در زنان مشاهده ميشود اختصاص به جوامعي كه زنها با حجاب و خانهنشين و دور از كارهاي اجتماعي مردانه هستند ندارد؛ بلكه مشترك بين آنها و ساير زنان (كه در جوامع ديگر همرديف و همكار مردان و كارهاي مردانه هستند) ميباشد؛ با توجّه باينكه همه زنها (در همه شهرها و روستاها) بدون تفاوت بين شهري و روستائي، هر ماه دچار حيض و عادت ماهيانه هستند. و ثانياً ـ اختلاف قوا بين مذكّر و مؤنّث تنها در نوع انسان نيست، بلكه همه اقسام و انواع حيوانات را اعمّ از صحرائي و دريائي و پرندگان در بر ميگيرد؛ و چنين تفاوتي در تمام انواع حيوانات از نر و ماده به روشني مشهود است،اي اين اختلاف در ساير انواع جانوران نيز مربوط به حجاب است؟ و اگر گفته شود كه در حيوانات مادّه نيز يك نوع حجاب از طرف جنس نر وجود داردكه موجب ضعف او شده است، ميگوئيم كه: بنابراين حجاب امري لازم و ضروري است كه عالم تكوين به آن اقرار دارد و هيچ حيواني از آن مستثني نيست؛ پس چرا ما انسان را از اين قاعده عمومي كنار بگذاريم و درباره او حكم به برهنگي و بيحجابي بنمائيم. و اگر اين سستي و ضعف منوط به حجاب نباشد، بنابراين در اصالت تفاوت داشتنِ مذكّر و مؤنّث بين حيوانات و انسان فرقي نيست. ثالثاً ـ اين تفاوت، ناموس و قانون كلّي آفرينش است كه در همه اعضاء جهانِ مادّه اعمّ از جمادات و غير آن ساري و جاري ميباشد؛ زيرا كه قوّه فعليّه و اثربخشي ـ در عالم مادّه ـ همواره از قوّه انفعاليّه و اثر پذيري نيرومندتر است؛ و در علم فيزيك نيز به اثبات رسيده است كه مقدار نيروي پروتون متمركز در مركز اتم كه حاصل قوّه فعليّه مثبت است به تنهائي برابر با جميع قواي الكتروني كه بدور آن ميچرخد و حامل قوّه انفعاليّه منفي است، ميباشد. جهت پنجم: تفكيك اعتبارهاي طبيعي، اجتماعي و سلوكي در زن و مردهنگاميكه بر مرد و زن از نظر اشتراك در زندگي خانوادگي در مدينه فاضله انساني بنگريم، ميبينم كه براي هر يك از آنها سهمي مساويِ ديگري از نظر نقش تنظيم و اشتراك در امور زندگي و امور اجتماعي قرار داده شده است. و اگر هر يك از مرد و زن را مجرّد از ديگري و به تنهائي و از ديد مواهب طبيعي الهي داده شده به هريك به ديگري مقايسه كنيم در مييابيم مردان از جهت بنيه بدني و قواي عاليه عقلاني و وسعت فكر و قدرت تدبير بر زنان برتري دارند كه الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَهُ بَعْضَهُمْ عَلَي بَعضٍ.52 وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَه.53 ولي اگر هر يك را از نظر سلوك و حركت خاصّ تكاملي بسوي خداوند و لقاء او، و سير مدارج و مراتب كمال غائي انساني و درجات نزديكي و قرب خداوندي در نظر بگيريم، راه روشن و طريق واضح است، كه هيچيك را مانع و دافعي (در مقابل اين سير تكاملي) نيست؛ بلكه هر يك ميتوانند دامن همّت بكمر زده و از ظاهر به باطن و از عالم اعتبار به عالم حقيقت و از جهل و خيال به انديشه و تفكّر سالم و صحيح و از دنيا به عُليا و از غير خدا بسوي توجّه كامل بخدا و نزول در حرم قدس و حريم عزّت او حركت كنند، تا در جايگاه صدق و حقُّ، نزد آن سلطان مقتدر و صاحب اختيار عزيز قرار گيرند. فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ.54 بنگر كه خداوند تبارك و تعالي چگونه هر دوي آنها (مرد و زن) را در مقابل آمرزش و غفران و اجر عظيم خود در يك درجه واحد و برابر قرار داده است: «إِنَّ المُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَـ'تِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤمِنَـ'تِ وَالْقَـ'نِتِينَ وَ الْقَانِتَـ'تِ وَ الصَّـ'دِقينَ وَ الصَّـ'دِقَـ'تِ وَ الْصَّـ'بِرِينَ وَ الصَّـ'بِرَ'تِ وَ الخَـ'شِعِينَ وَالْخَـ'شِعَـ'تِ وَالْمُتَصَدِّقَـ'تِ وَالصَّـ'نءِمِينَ وَالصَّـ'نءِمَـ'تِوَالْحَـ'فِظِينَ فِرُوجَهُمْ وَ الْحَـ'فِظَـ'تِ وَ الذّ ' كِرِينَ اللَهَ كَثِيرًا وَ الذَّ ' كِرَ ' تِ أَعَدَّ اللَهُ لَهُمْ مَغْفِرَه وَ أَجْرًا عَظِيمًا.55 و از كاملترين آيات در اين معني، گفته خداوند متعال است كه: وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّـ'لِحَـ'تِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُلَـ'نءِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّه وَ لاَ يَظْلَمُونَ نَفِيرًا. 56 و از آيه فوق كاملتر اين آيه است: وَ مَنْ عَمِلَ صَـ'لِحًا مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـ'نءِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّه يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ.57 و صريحتر از آن و كاملتر در معني، قول خداوند تبارك و تعالي است: مَنْ عَمِلَ صَـ'لِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيـ'وه طَيِّبَه وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ.58 كه در اين آيه خداوند سبحان حيات طيّبه و پاداش بهتر و برتر از آنچه را كه استحقاق است، وعده فرموده است. و اينها مطالبي بود كه ميخواستيم در مرحله اوّل بحث بيان كنيم. پاورقيها 1 آيه 14، از سوره 23: مؤمنون: پس بلند مرتبه و مقدّس است خداوند كه از ميان همه آفرينندگان، او فقط مورد پسند و اختيار است. 2 حديث نبوي است كه: هيچ پيغمبري هيچگاه بقدري كه من مورد آزار و اذيّت واقع شدم؛ مورد آزار و اذيّت واقع نشده است. 3 آيه 108، از سوره 21: الانبيآء: و ما فرو نفرستاديم تو را مگر بجهت رحمت براي تمام جهانيان 4 آيه 1، از سوره 20: طه: اي پيغمبر ما قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا اينكه براي هدايت مردم خود را به رنج و تعب بيفكني؟ 5 اقتباس است از فرمايش أميرالمؤمنين عليه السّلام كه در وصف رسول أكرم صلّيالله عليه وآله وسلّم در خطبه 106 فرمودهاند: ُطَبيِبٌ دَوَّارٌ بِطبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَي مَوَاسِمَه : پيغمبر أكرم طبيبي است كه در علم خود استادِ ماهر و حاذقِ ذي بصيرتي است كه براي برانداختن زخمها و نابود كردن مادّه فساد، مِيلهايِ بركَننده زخم را خوب داغ ميكند و بر موضع مينهد و سپس بر روي آن بهترين مرهمها را ميگذارد و محكم ميكند. 6 آيه 43، از سوره 7: الاعراف: سپاس اختصاص به خداوند دارد كه او ما را بدينجا رهبري كرد؛ و اگر رهبري او نبود، هرگز ما نميتوانستيم بدينجا راه يابيم. 7 اقتباس از آيه 1، از سوره 4: النّسآء: يَـ'أَيـُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِن نَّفسٍ وَ'حِدَه وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَ نِسَآءً. 8 آيه 14، از سوره 23: المؤمنون: «پس براستي كه خداوند بهترين خلق كنندگان است. 9 آيه 70، از سوره 17: الاءسرآء: «همان بني آدم را گرامي داشتيم و بر خشكي و دريا حمل نموديم و روزيهاي پاك و گوارا را در اختيارشان نهاديم و بر بسياري از آفريدگان خود برتري بخشوديم. 10 اقتباس از آيه 20، از سوره 31: لقمان: أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَـ'وَ'تِ وَ مَا فِي الاْرْضِ. و از آيه 13، از سوره 45: الجاثيّه: سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَـ'وَ'تِ وَالاْرْضِ جَمِيعًا مِنْهُوَ 11 اقتباس از آيه 33، از سوره 14: إبراهيم: وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دائِبَيْنَ وَ سَخَّرَ لَكُمْ الْـَّيْلَ وَ النَّهَارِ. 12 اقتباس از آيه 29، از سوره 2: البقره: هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الاْرْضِ جَمِيعًا. 13 اقتباس از آيه 34، از سوره 14: إبراهيم: وَ ءَاتِيكُمْ مِن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إنْ تَعُدُّوا نِعْمَه اللَهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَهَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ. 14 جوامع الكلم: عبارات جامع و تركيبهاي كوتاه حاوي كاملترين معاني حكمتها در اوج فصاعت و بلاغت. (مترجم) 15 فصل الخطاب: كلام متقن و محكمي را گويند كه هيچگونه شكّ و ترديدي در آن راه ندارد. (مترجم) 16 اقتباس از آيه 15 و 16، از سوره 5: المائده: قَدْ جَآءَكُم مِنَ اللَهِ نُورٌ وَ كِتَـ'بٌ مُّبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضَوَ'نَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ. 17 اقتباس از ايه 156، از سوره 7: الاعراف: الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الاْمّـِيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ و مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَيـ'ه وَ الاْءِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَـ'هُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَـ'تِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمْ الْخَبَـ'نءِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَُمْ وَ الاْغْلَـ'لَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُو بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي´ أُنْزِلَ مَعَهُ و أُولَـ'´نءِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. 18 آيه 88، از سوره 37: النّمل. «آفرينش خدائي كه تمام آفريدههاي او سخت استوار است. 19 آيه 3، از سوره 67: المُلك. «در آفرينش خداوند رحمان هيچ كمي و بيشي (و دوگانگي) نخواهي يافت پس نيك به اطراف خود بنگراي اثري از نقص و كاستي مشاهده ميكني. 20 آيه 27، از سوره 38: ص. «و ما آسمان و زمين و آنچه را بين آنهاست به باطل نيافريديم و اين گمان مردمان كافر است. 21 آيه 16 و 17، از سوره 21: الانبيآء. «و ما آسمان و زمين و آنچه را در بين آنها است به عبث و بيهوده و از روي بازيچه خلق نكرديم، كه اگر ميخواستيم كار عبث و بيهوده انجام دهيم اين عمل را از جانب خود شروع ميكرديم. 22 آيه 115، از سوره 23: المومنون. «آيا فكر ميكنيد كه ما شما را بيهوده آفريديم و شما بسوي ما باز نخواهيد گشت؟ 23 آيه 85، از سوره 15: الحجر. «و ما آسمانها و زمين را و آنچه در آنها است جز بر حقّ نيافريديم. 24 آيه 30، از سوره 31: لقمان. «اين از آنجاست كه خداوند حقّ است و جز او هر معبودي باطل است و همانا خداوند هم او برتر و بزرگ است. 25 آيه 53 و 54، از سوره 41: فصّلت. «به زودي نشانهها و عظمت خويش را در كرانههاي گيتي و در وجود خودشان به ايشان مينمايانيم تا خود بدانند كه او (خداوند) حقّ است واي كافي نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد است؟ بدانيد كه آنها بديدار پروردگارشان شكّ دارند، و همان او بر همه چيز احاطه دارد. 26 آيه 50، از سوره 20: طه. «پروردگار ما كسي است كه هر چيز را خلقت خاصّ خود بخشيده آنگاه به راه كمالش هدايت فرمود. 27 آيه 1 و 2 و 3، از سوره 87: الاعلي. «منزّه بدان و تسبيح گوي خداوند بلند مرتبهاي را كه خلق كرد و آراست و اندازه گرفت و راهبري و هدايت فرمود. 28 آيه 213، از سوره 2: البقره. «همگي مردم ملّت واحدي بودند پس خداوند پيامبران را بشارت دهنده (به بهشت و رحمت ابدي) و ترساننده (از دوزخ و عذاب جاويد) فرستاد و بهمراه آنها كتاب حقّي فرستاد تا ميان مردم در موارد اختلاف حكم كنند 29 آيه 165، از سوره 4: النّسآء. «پيامبراني بشارت دهنده و ترساننده تا پس از اين پيامبران، مردم را بر خدا حجّتي نباشد 30 آيه 25، از سوره 57: الحديد. «همانا أنبياء را با دلايل و نشانههاي روشن فرستاديم و همراه ايشان كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم را بر طريق عدل استوار دارند. 31 آيه 134، از سوره 20: طه. «خداوندا چرا براي ما پيغمبري نفرستادي كه پيش از آنكه به ذلّت و كژي و عذاب گرفتار آئيم آيات ترا پيروي كنيم. 32 آيه 30، از سوره 30: روم. «پس با همه قواي خود به سوي دين حقّ روي آور، همان ديني كه بر پايه فطرتي است كه خداوند مردم را بدان فطرت سرشت، قانون خلقت خدائي هرگز تغيير نپذيرد، و اين است دين استوار و نگبهان و نگاهدار ولي اكثر مردم آگاهي ندارند 33 آيه 45 و 46، از سوره 33: الاحزاب. «اي پيامبر ما تو را شاهد بر مردم و وعده دهنده بر بهشت و بيم دهنده از عذاب و دعوت كننده بشر به رضوان الهي و چراغ روشن كننده راه قرار داديم.» 34 آيه 90، از سوره 16: النّحل. «همانا خداوند به عدل امر ميكند.» 35 آيه 29، از سوره 7: الاعراف. «بگو پروردگارم مرا امر به عدل فرمود.» 36 آيه 35، از سوره 17: الاءسرآء. «در سنجشهاي خود هميشه عدل را مراعات كنيد. 37 آيه 182، از سوره 3: ءَال عِمران. و آيه 51، از سوره 8: الانفال. و آيه 10، از سوره 22: حج. «خداوند به بندگان ستم روا نميدارد.» 38 آيه 70، از سوره 9: التّوبه. و آيه 40، از سوره 29: العنكبوت. و آيه 9، از سوره 30: الرّوم. «خداوند شيوه ستمگري بر بندگان نداشته و ندارد.» 39 آيه 44، از سوره 10: يونس. «خداوند به بندگان به هيچ مقدار ستم روا نميدارد. 40 آيه 40، از سوره 4: النّسآء. «و خداوند ذرّهاي ظلم نميكند.» 41 آيه 7، از سوره 65: الطّلاق. «و خداوند هيچكس را جز بقدر تواني كه به او عطا فرموده تكليف نميكند.» 42 آيه 286، از سوره 2: البقره. و بلكه «خداوند جز بقدر ظرفيّت و استطاعت افراد تكليف نمينمايد.» 43 آيه 49، از سوره 18: الكهف. «و پروردگارت به هيچكس ستم نمينمايد.» 44 اقتباس از آيه 9، از سوره 65: الطّلاق. فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَ كَانَ عَـ'قِبَه أَمْرِهَا خُسْرًا. 45 اقتباس از آيه 28، از سوره 18: الكهف. وَ لاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا. 46 آيه 21، از سوره 15: الحجر. «هيچ شيئي وجود ندارد مگر آنكه گنجينههاي آن در نزد ماست و ما جز باندازه معلوم و لازم فرو نميفرستيم.» 47 آيه 49، از سوره 54: القمر. «ما هر چيزي را به اندازه و مقدار و معيار معيّن آفريديم.» 48 آيه 38، از سوره 33: الاحزاب. «و امر خداوند بر پايه اندازهگيري و ميزان است.» 49 آيه 8، از سوره 13: الرّعد. «و هر چيزي نزد خدا بر حسب اندازه و مقدار است.» 50 آيه 62، از سوره 22: الحجّ. «و همانا خداوند همو حقّ است. 51 آيه 205، از سوره 2: البقره 52 آيه 34، از سوره 4: النّسآء. «مردان بر زنان بواسطه برترييي كه خداوند يكي را بر ديگري داده است قيموميّت دارند. 53 آيه 228، از سوره 2: البقره. «براي زنان بخوبي حقوقي است (كه از طرف مردان بايد رعايت شود) همچنانكه تكاليفي نيز دارند (كه بخاطر مردان بايد رعايت كنند) و مردان را (در حقوق) بر زنان پايهاي بالاتر و افزوني است.» 54 آيه 55، از سوره 54: القمر 55 آيه 35، از سوره 33: الاحزاب. «همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان و زناني كه دائماً فرمانبر خدايند و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان پايدار و زنان پايدار و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزهدار و زنان روزهدار و مردان با عفّت و خويشتندار و زنان با عفّت و خويشتندار و مرداني كه ياد خدا بسيار ميكنند و زناني كه ياد خدا بسيار ميكنند، خداوند براي همه آنها آمرزش و پاداشي بس بزرگ اماده كرده است.» 56 آيه 124، از سوره 4: النّسآء. «هر كس از مرد يا زن كارهاي نيك كند و مؤمن باشد (بر اساس ايمان كار نيك انجام دهد) اين گروه بيشك به بهشت در خواهند آمد و باندازه ذرّهاي به آنها ظلم نخواهد شد.» 57 آيه 40، از سوره 40: المؤمن. «هر كس از مرد يا زن كه از روي ايمان عمل صالحي انجام دهد، پس اين گروه بيشكّ به بهشت در خواهند آمد و در آن بيحساب از نعمتهاي الهي روزي داده خواهند شد.» 58 آيه 97، از سوره 16: النّحل. «هر كس از مرد يا زن از روي ايمان عمل صالحي انجام دهد او را حيات و زندگي پاكيزه و خوشي بخشيم و به بهتر از آنچه عمل ميكردند پاداششان ميدهيم.» |