next page

fehrest page

back page

39 خرق عادات به توسط قرآن  


خداوند متعال مى فرمايد:
و لو اءن قرءانا سيرت به الجبال اءو قطعت به الاءرض اءو كلم به الموتى (69)
و اگر قرآنى بود كه كوه ها با آن به گردش مى آمد، يا زمين پيموده مى شد ( طىالارض )، يا مردگان به سخن مى آمدند .
آيا جواب (لو) غير از اين است كه لكان هذا القرآن . (قطعا خود همين قرآن بود.) و جمله ى (بل لله الاءمر جميعا)(70)؛ (سر رشته ى همه ى كارها به دست خداست .) نيز اشاره به اين است كه اعجاز قرآن اختصاص به خوارق عادات مذكور ندارد؛ بلكه (تبينا لكل شى ء) (71)(بيانگر هر چيز.) است . اما به چه دليل اين خرق عادات به قرآن منسوب است ؟ به دليل خود قرآن كه از قبيل خرق عادت است ؛ زيرا:
كل اناء ينضح بما فيه .
از كوزه همان تراود كه در او است .
اگر قرآن را به صورت واقعى اش ببينيم ، آن گاه معلوم مى شود كه دست از ترنج مى شناسيم يا نه !آيا ما به قرآن و عترت ملتزم هستيم ؟!آيا عامه به قرآن ، و ما به عترت ملتزم هستيم ؟!


40 مقصود از تعليم اسما، خداشناسى است  


منظور از اسما در آيه ى ( و علم ءادم الاسماء كلها) (72)؛ (و تمامى اسما را به حضرت آدم - عليه السلام - آموخت .) علم به حقايق است كه موجب امتياز انسان از حيوانات بلكه فرشتگان مى گردد. بنابراين ، مقصود از اسما حقايق اسما است نه تنها اسم بدون مسمى ، كه به جهت وحدت اسم و مسمى ، اسم بر مسمى اطلاق شده است ؛ و (باءسماء هؤ لاء)؛ (73)(به اسامى اينان .) در ذيل آيه ى عنى بهؤ لاء المسميات ؛ (به اين مسمى ها)؛ زيرا علم به اثر تفصيلا، علم به مؤ ثر است اجمالا. و حقيقت مطلب ، همان خداشناسى است .


41 مناظره ى ابوحنيفه با امام صادق - عليه السلام - درباره هدهد 


در مجلسى كه ابوحنيفه نيز حضور داشت ، امام صادق - عليه السلام - فرمود: هدهد راهنماى لشكر سليمان - عليه السلام - بود، زيرا هدهد آب هاى زير زمين را مى بيند، ابوحنيفه فورا گفت :
ظفرت بك .؛ گرفتمت !
حضرت فرمود:
و كيف ذاك ؟ ؛ چگونه ؟
عرض كرد: اگر هدهد آب زير زمين را مى بيند، پس چرا دامى را كه صياد براى او پنهان كرده نمى بيند و به دام مى افتد؟ حضرت فرمود:
يا نعمان !اءما علمت اءنه اذا جآء القدر، اءغشى [اءغشى ] البصر؟!(74)اى نعمان ، مگر نمى دانى كه وقتى قدر خداوند فرا مى رسد، ديده نابينا مى گردد!تصريح به اسم ابوحنيفه ، يعنى اين كه حضرت به او نعمان خطاب كرد، براى استخفاف و تحقير او است . بهار توبه شكن مى رسد، چه چاره كنم ؟ (75)


42 معناى حديث قدسى خلقت الاءشياء لاءجلك ، و خلقتك لاءجلى  


نتيجه ى خلق و مخلوق در حديث قدسى خلقت الاءشياء لاءجلك ، و خلقتك لاءجلى ؛ (76) (تمام اشيا را براى تو، و تو را براى خود آفريدم .) علم و معرفت است .


43 تلازم عبادت و معرفت  


عبادت و معرفت و (الا ليعبدون ) (77)و الا ليعرفون متلازمين اند؛ (78) لذا كسانى كه ديده ى شهودشان قوى است ، (يسبحون اليل و النهار لا يفترون ) (79)؛ (شب و روز تسبيح خدا را مى كنند و هرگز خسته نمى شوند.) هستند.


44 متابعت و عدم متابعت از انبيا عليهم السلام - ريشه  ىكمال و نقص بشر


تمام نقص بشر در اثر پيروى نفس و دورى از تعاليم و متابعت انبيا عليهم السلام - است ، و در اثر متابعت از آن ها شبيه و ممثل انبيا و ائمه - عليهم السلام - مى گردد كه ما آرزوى خواب آن ها را مى كنيم !


45 افضليت عبادت در زمان غيبت از زمان حضور و  امكاننيل به مقامات اوليا


مگر همه سلمان يا ابوذر - رحمهماالله - مى شوند كه با تمام بلاها، صبر كردند و يا مثل عمار كه حتى حاضر به كشته شدن گرديد؟ در مقاماتى كه آنان بدان رسيدند بسته شده است . تمام دنيا و مافيها ارزش نماز يك شب سلمان - رحمه الله - را ندارد . روى پوست گوسفندى مى نشست ، مصلاى عجيب و غريب داشت ، و در روايتى اثاثيه و لوازم منزلش را برشمرده : يك پوست ، يك كيسه آرد و ...؛ ولى باز گريه مى كرده كه فردا بارش سنگين است . (80) سلمان چه مقامى داشت ، و ضد او، يعنى معاويه چه مقامى ؟ البته چه بسا از اين كه فرموده اند: عبادت در غيبت افضل از عبادت در حال حضور است بتوان استفاده كرد كه مقامات بالاترى براى ما ممكن است !مقصودم اين است كه اگر ما در زمان حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - بوديم و مى ديديم كه در اطراف آن حضرت ، امثال سلمان هستند كه داراى مقاماتى هستند، چه قدر به آن مقامات عاليه تشويق مى شديم ؛ ولى كسى كه آن ها را نمى بيند از تحصيل آن معذور است ؛ زيرا ترديد براى او حاصل مى شود كه آيا اين گونه مقامات براى او حاصل مى شود يا خير؟!اما ما نيز از كرامات علما عجايب و غرايبى ديده ايم كه نمى شود بيان كرد و تعجب مى كرديم كه چرا ديگران مى بينند و اسمش را هم نمى آورند؟!ولى نمى دانم چرا باز نسبت به تحصيل آن مقامات بى تفاوت هستيم ؟!


46 برخى كرامات و مكارم اخلاق اهل بيت - عليهم السلام -  


فاطمه ى زهرا - عليها السلام - با همان وصيتى كه كرد شبانه دفن شود، (81) پيروز شد و پيروز است . بعد از شهادت حضرت حسين بن على - عليهماالسلام ، حضرت زينب عليها السلام - در اسارت آن چنان مردانه خطبه مى خواند كه گويى در تخت سلطنت قرار دارد . امام سجاد - عليه السلام - در حال اسارت و در حالى كه غل جامعه (82) به گردن داشت ، به سايل شاهانه كمك مى كند . ما چنين بزرگان ( مرد و زن ) داريم كه همه چيز ما از آن هاست ، ولى گويا آن ها را نداريم !


47 ديگر نيازمند نشدم ! 


شخصى از اهل علم مى گفت : در كربلا يا نجف كه بوديم ، گاهى در مضيقه قرار مى گرفتيم به حدى كه آب و نان نداشتيم ، خانواده مى گفت : فلان آقا مرجع است ، برو از او بخواه ؛ و من مى گفتم : اين كار را نمى كنم ، و اگر اصرار بكنيد مى گذارم و از خانه بيرون مى روم .
اين جاست كه انسان هاى موجه موظفند كه به مستحقين و افراد با حيا و عزت نفس كه نه تنها اظهار فقر و احتياج نمى كنند، بلكه چه بسا اظهار غنا و دارايى مى نمايند: ينفق نفقة الفقرآء و يتظاهر كالاءغنياء(مانند افراد نيازمند خرج مى كند، و مانند اغنيا تظاهر به دارايى مى كند.) كمك كنند و افرادى را جهت فحص و تجسس از حال آن ها قرار دهند.
در هر حال ، آن شخص مى گفت : شب خواب ديدم كسى در مى زند، امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بود، دستش را بوسيدم ، وارد خانه شدند و مقدارى نشستند، و هنگام تشريف بردن ديدم چيزى زير تشك گذاشتند، بعد از تشريف بردنشان در عالم خواب نگاه كردم ببينم چه گذاشته اند، ديدم يك فلس عراقى را گذاشته اند، كه كوچكترين واحد پول عراق و اقل ما يباع و يشترى به ؛ (كمترين مبلغى كه مى توان با آن چيزى را خريد و يا فروخت .) است كه شايد فقرا هم آن را قبول نكنند از خواب بيدار شدم و بعد از آن خواب ديگر به فقر گرفتار نشدم . از اصفهان حواله ى صد يا هشتاد تومان رسيد و وضع ما رو به بهبودى رفت .
ما كه چنين ملاذ و ملجاءى (83) داريم ، چه احتياجى به ديگران داريم ؟!محال است كسى راه قناعت را پيشه نكنند و به آن چه دارد راضى گردد بر عكس ، اگر كسى قناعت كند، مايجتاجش به او مى رسد، هر چند زياد باشد، از سخنان امام صادق - عليه السلام - است كه فرمود:
ضمنت لمن اقتصد اءن لا يفتقر. (84)
من براى كسى كه ميانه روى پيشه كند، ضمانت مى كنم كه نيازمند ديگران نگردد.


48 اشراف امام - عليه السلام - بر اعمال بندگان  


گويا بنا بر اين است كه در عمل ، خدا ناديده گرفته شود، با اين كه در روايت كافى دارد كه : در هر شهرى عمودى از نور است كه امام - عليه السلام - اعمال بندگان را در آن مى بيند، و يا ملكى براى او خبر مى آورد.(85) هم چنين روح القدس مؤ يد او و با او است ، غير از آن وحى كه هر سال يك بار در شب قدر بر او نازل مى شود.(86)
بنابراين ، اگر مثلا پرده اى هم دور عمل بكشيم ، فايده ندارد و ديد امام - عليه السلام - نافذتر است ، و در برابر چشمان واقع بين او - عليه السلام - مانع و حايل ايجاد نمى كند. هم چنين در رؤ يت امام - عليه السلام - مقابله و محاذات (87) شرط نيست ، بلكه هر جا كه نشسته ، بر ارضين سفلى و سماوات سبع و ما فيهن و ما بينهن اشراف دارد. خداوند متعال مى فرمايد:
(و ءاتينه الحكم صبيا)(88)
در حال كودكى ، حكم را به او عطا كرديم .
و نيز مى فرمايد:
قال انى عبدالله اءتئنى الكتب و جعلنى نبيا(89)
گفت : من بنده ى خدايم ، خداوند به من كتاب عطا كرده و پيامبر قرار داده است . اگر مساءله ى امام شناسى بالا رود، خداشناسى هم بالا مى رود؛ زيرا چه آيتى بالاتر از امام - عليه السلام ؟!امام آيينه اى است كه حقيقت تمام عالم را نشان مى دهد؟!


49 چرا چنين آقايى را رها كردى ؟  


شخصى در راه مكه هميانش گم شد و شايد در دريا افتاد . وقتى كه به نجف اشرف برگشت به اميرالمؤ منين - عليه السلام - متوسل شد . شب حضرت را در خواب ديد، حضرت به او فرمود: هميان تو در قم نزد ميرزاى قمى (90) است . وى به قم آمد و سراغ ميرزا - رحمه الله - را گرفت . او را به خانه ى ميرزاى قمى راهنمايى كردند . هنگامى كه به در خانه ى ايشان رسيد، مرحوم ميرزا پيش از ملاقات و باز كردن در خانه و بدون سؤ ال ، از سوراخ در، هميان را به او داد . وى آن را باز كرد و ديد هميان او است و به محل زندگى بازگشت . وقتى كه به محل زندگى بازگشت ، به او گفتند: چرا چنين آقايى را رها كردى ؟!دوباره به قصد خدمت به مرحوم ميرزا به قم مراجعت نمود. ولى وقتى رسيد، ديد كه آقا مرحوم شده است ، خادم قبرش شد تا اين كه از دنيا رفت ، و نزد ميرزا دفن شد، و اكنون قبر او داخل مقبره ى ميرزا قرار گرفته است .


50 درس خارج بدون مطالعه ! 


مرحوم آقا سيد ابوالحسن (91)، فتاواى اصحاب و مشهور را در تمامى مسايل فقهى حفظ بود . حتى بدون مطالعه هم مى توانست درس را به آخر برساند!
آقا سيد على نجف آبادى - رحمه الله - با تعجب مى فرمود: نزد ايشان بودم به من فرمود: جواب اين استفتاءات را بنويسيد، برداشتم يكى از آن ها را بنويسم ، مدتى معطل شدم و خيلى طول كشيد ناگهان ديدم ايشان تعداد بسيارى از آن ها را برداشته و جوابش را نوشته است !اين در حالى بود كه من هنوز يكى را با زحمت جواب داده بودم !
حافظه ى قوى اين طور است كه در جواب مسايل ، مستحضر است و براى او معطلى ندارد، به ى اد دارم در يك مساءله اى كه در خدمت ايشان بحث داشتيم ، ايشان فرمود: شيخ على روايتى در اين باره در حاشيه ى شرح لمعه در فلان كتاب دارد، و با آن مطلب را به آخر رساند.
ظاهرا ايشان از لحاظ قوت حافظ در ميان علما و معاصرين خود يگانه بود .
بار ديگر خودم ديدم ايشان در مسجد شيخ طوسى (92) رحمه الله - بدون اين كه پيش از درس كتابى مطالعه كرده باشد و بداند كه جان شروع درس كجا است ، پس از تعطيلى مفصل ، كتابى (گويا كتاب حج بود) را شروع كرد و گفت : برويد جواهرى ، شرايعى بياوريد . روى منبر بود آقايى از پايين منبر به او سيگارى داد و دامادش ، مرحوم آقاى سيد حسن بجنوردى (93) از مدرسه قوام جواهرى آورد، اما جاى شروع درس معلوم نشد . تا اين كه ايشان فرمود: مساءله اى را عنوان مى كنيم و مى خوانيم ، چنان چه معلوم شد پيشتر آن را نخوانده ايم تدارك مى كنيم .
بدين ترتيب ، مساءله اى را كه مطرح نشده بود و مطالعه هم نكرده بود و اصلا نمى دانست شروع درس از كجا است ، شروع كرد و تا به آخر رساند، ولى چنان در اطراف مساءله با استدلال بحث نمود كه گويا آن را مطالعه كرده است !


51 همان روز اول جواب ها را نوشته بودم ، ولى ... 


امر اجتهاد و فتوى دادن براى بعضى از علما مشكل و براى بعضى آسان بود، و اين بدان جهت است كه مواهب الهيه ، نسبت به اشخاص مختلف است .
مرحوم آقا شيخ اسدالله تسترى (94)، صاحب مقابس در اواخر عمرش در كاظمين ساكن بود، شخصى مسايلى را از ايشان استفتا كرده بود و براى گرفتن جواب مرتب به خانه ى ايشان مراجعه مى كرد ولى پاسخ مى شنيد كه بايد تاءمل شود و صبر كنيد و امثال آن . تا اين كه براى جواب سؤ ال ها شش ماه خدمت ايشان مراجعه كرد و ايشان مكرر مى فرمود: حاضر نيست ، مهيا نيست ، صبر كنيد.
اتفاقا آقا شيخ موسى ، پسر مرحوم شيخ جعفر كاشف الغطا به كاظمين مشرف شدند. و شخص سؤ ال كننده همان نوشته ها و سؤ الات را به ايشان ارايه داد تا جواب بفرمايد. ايشان در حالى كه بر مركب سوار بود و مى خواست به جايى برود، به خادم گفت كه كاغذ و دوات حاضر كند، و در همان حال فورا جواب سؤ الات را مرقوم فرمود و به صاحبش برگرداند.
سؤ ال كننده نزد صاحب مقابس - كه داماد كاشف الغطا بود - رفت و جواب ها را به ايشان نشان داد و به عنوان اعتراض عرض كرد: من شش ماه است سؤ الات را به خدمتتان داده ام و هنوز جواب نفرموده ايد، ولى آقا شيخ موسى - رحمه الله - فورا جواب داند . فرمود: صبر كن و رفت و از اندرونى خانه جواب سؤ ال ها را آورد و به او نشان داد كه مطابق جواب هاى شيخ موسى بود. سپس فرمود: من هم همان روزهاى اول اين جواب ها را نوشته بودم ، ولى چه كار كنم ؟ احتياط نمى گذارد به دست شما بدهم و اظهار كنم ؟!
آقا شيخ موسى ، فرزند مرحوم كاشف الغطا خيلى خيلى بزرگوار و شايد معروفترين و بزرگترين اولاد مرحوم كاشف الغطا بود . البته دو برادر ديگر ايشان ، مرحوم شيخ احمد و شيخ محمد حسين كاشف الغطا نيز مانند آقا شيخ موسى در فقاهت بارع بودند.


52 برتر از خون شهيدان ! 


شيخ انصارى (95) رحمه الله - در جايى از كتاب رسائل مى فرمايد:
رزقنا الله الاجتهاد الذى هو اءشق من طول المكث فى الجهاد(96)
خداوند، اجتهاد را، كه از ايستادگى در جهاد سخت تر است ، به ما روزى كند!آرى ،  كسىمى فهمد اجتهاد اءشق و سخت تر است كه معناى مداد العلماءاءفضل من دماء الشهدآء (97)؛ (مداد [ دانش ] دانشمندان از خون شهيدان برتر است .)را بفهمد .


53 همه خود را بيش از ديگران مستحق مى دانند! 


چه خوب است كه در هر شهرى ، هياءتى ، اعانه ها و كمك هاى مردمى را جمع آورى كنند و شبانه به فقرا و محرومين شهر برسانند و نگويند كه چه كسى داده است چيزى نمى گذرد كه گويى همه اهل شهر غنى هستند؛ ولى كسانى كه متصدى اين كارها مى شوند و كمك ها و اعانه هاى مردم را مى رسانند، بيش از ديگران خود را مستحق كمك مى دانند و بيشتر صرف خود و تشكيلاتشان مى كنند!


54 هر چه بيشتر بدهند، بيشتر مى رسد! 


آقايى در نجف مى گفت : اين آقايان مراجع كه به طلاب و مستحقين كمك مى كنند و پول ، شهريه ، يا نان مى دهند، به خاطر اين نيست كه سخاوت دارند، بلكه تجربه كرده اند و ديده اند هر چه بيشتر بدهند، بيشتر براى آن ها مى رسد!(98)


55 زود ببر، برو تا مهدى نبيند 


بعضى را ديده و يا شنيده بوديم كه خيلى در انفاق عجيب و غريب بودند . زمانى مستحقى به در خانه ى مرحوم آخوند خراسانى مى آيد، و از ايشان درخواست كمك مى كند، ولى ايشان وجهى نداشته كه به وى بدهد، لذا قاليچه ى اطاق شخصى خود را جمع مى كند و به او مى دهد و مى گويد: زود ببر، برو، تا مهدى (99) نبيند!


56 مبادا روزى بر تو بگذرد كه ...  


شهيد اول و ثانى - (100) رحمهما الله - بعد از شهادت به جرم تشيع سوزانده شدند . در جريان ملاقات و تشرف يكى از اهل علم به محضر حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - در سفر حج ، حضرت به او فرموده بودند: شهيدين آتش و پلو شيعه را نخوردند، مع ذلك كتاب هاى با بركت به جا گذاشتند، مبادا روزى بر تو بگذرد كه ى كى از كتاب هاى آن ها را مطالعه نكرده باشى .
حضرت استاد - مد ظله - در جاى ديگر فرمودند: به نظر مى رسد منظور حضرت از آش و پلو، مقام مرجعيت و زعامت باشد.


57 توفيق چيز ديگرى است ! 


يكى از كرامات شهيد اول و ثانى - رحمهما الله - اين است كه كتابشان (101)
مورد پسند اهل علم واقع شده است ، هر چند وسطند يعنى نه تام الاستدلال است و نه بدون استدلال . شرح لمعه كتاب پر بركتى است ، بعضى از اهل علم كه فقط شرح لمعه تدريس مى كردند . مثلا سيزده دوره تدريس كرده بودند، در نجف و كربلا هم بعضى از اهل علم متن لمعه را حفظ بوده اند .
كتاب شرح لمعه ، استدلال تام نيست ، ولى فتواى محض هم نيست ، مع ذلك خيلى پر بركت است ، چند صد سال است كه طلاب علوم دينى در حوزه هاى علميه به درس ، مباحثه و مطالعه ى آن اشتغال دارند . صاحب جواهر - رحمه الله - مى فرمايد: فقه روضه (102) بالاتر از كتاب مسالك (103)او است . (104)
شهيدين - رحمهماالله - عمر كم و كوتاهى داشتند و مع ذلك چه قدر عمرشان بركات داشت ، و چه تاءليفات نافع و سودمندى از خود به جا گذاشتند . آن ها براى ما حجتند، تا عمر خود را به غفلت و بطالت نگذرانيم . البته توفيق چيز ديگرى است كه خداوند متعال نصيب هر كس نمى كند.


58 معقول را محسوس مى كرد! 


در كربلا، مدرسين در علم و كتاب مورد تدريس تخصص داشتند . بعضى هم چون مرحوم سيبويه معروف ، فقط كتاب مغنى (105) را مجتهدانه و به صورت تحقيقى تدريس مى كردند، و بعضى كتاب مطول ، و برخى معالم و...
آقايى كه ما نزد او حاشيه ى ملا عبدالله (106) را مى خوانديم ، خيلى در علم منطق عجيب بود، قضايا و اشكال چهارگانه ى منطقى را با توضيحاتش براى طلاب و شاگردان محسوس مى كرد، و مطالب عقلى و منطقى را به خوبى تعيين مى نمود و با قضايا و مثال هاى عرفى تطبيق مى داد . اين امتياز مدرسين در كربلا بود كه شايد در جاى ديگر چنين نبود، و ما سراغ نداريم .


59 كرامتى از حاج شيخ عبدالكريم حايرى - رحمه الله -  


از كرامات مرحوم حاج عبدالكريم حايرى ، اين است كه زمانى رودخانه ى قم در اثر سيل طغيان كرده و آب تا لبه ى پل على خانى رسيده بود، به گونه اى كه عده اى از روى پل با آب رودخانه وضو مى ساختند، و لذا براى جلوگيرى از نفوذ آب تمام فرش هاى مسجد امام را جمع نمودند . مرحوم حاج شيخ روى پل رفت و مقدارى تربت (107)در دست گرفت و چيزى بر آن خواند و در آب انداخت ، از همان وقت به تدريج آب پايين آمد و بعد از چند ساعت ، چند متر آب پايين رفت .
ما نه ايمان اهل ايمان را داريم و نه ى قين اهل يقين را. گويا در مشكلات آمريكا و شوروى ما را نجات خواهند داد كه به آن ها پناه مى بريم و اعتماد مى كنيم ، آن ها سگ و گرگى هستند كه از ترس يكديگر خواب آسوده ندارند، بزرگان ما مقامات عاليه ى علمى را دارا بودند و در مقام عمل نيز چه عبادت هايى ، چه نمازهايى داشتند . با خود مى گويم : با اين كه آن ها را ديدى ، باز چرا اين جورى ؟!آن ها آن گونه خوب ، و تو اين گونه خراب ؟!


60 به خدمت شما هم مى رسم ! 


آقاى مرعشى - رحمه الله - (108)فرمود: زمان رضا شاه پهلوى در قم ، پاسبانى در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه - عليها السلام - در صفوف نماز جماعت زن ها را ضرب و شتم و ايذا مى نمود كه چرا محجبه هستند؟!عرق دينى و مذهبى من باعث شد كه ى ك سيلى محكم به صوت او زدم ، برگشت به من گفت : خدمت شما هم مى رسم . رفت تا به خدمتشان برسد!


61 چرا روسرى به سر كرده اى ؟! 


در زمان رضا شاه پهلوى كه معروف به منكر تبديل شده بود، آقايى مى گفت : يكى از خدام حضرت امام رضا - عليه السلام - در حرم آن حضرت به زنى كه روسرى بر سر داشت ، مى گفت : چرا روسرى به سر كرده اى ، آيا از امام رضا حيا نمى كنى كه روسرى سر مى كنى ؟!


62 حائز مقام مرجعيت بود، ولى ... 


وقتى ما وارد كربلا شديم ، در كربلا و نجف در زمينه ى مقاتل ائمه - عليهم السلام - و موضوعاتى كه مورد يقين نبود، نظرات آقا ميرزا هادى خراسانى - رحمه الله - معتبر و مسموع و قابل قبول بود؛ چرا كه نظر خود را در مطالب اختلافى با ادله ى محكم و مستدل بيان مى كرد، و اين مساءله از عجايب و غرايب بود . از جمله اهل منبر جريان طفلان مسلم ، و چگونگى شهادت آن دو بزرگوار را از قول او نقل مى كردند .
متاءسفانه با آن همه زحمات و جمع آورى اسناد و دقت در گفتار و با اين كه ايشان در علميت حايز مقام مرجعيت بودند، اصلا معلوم نيست مطالب ايشان ، گفتارها و دست نوشته هايش ضبط و جمع آورى شده باشد!


63 به توفيق معنوى انجام مى داد  


مرحوم شيخ انصارى با اين كه ى ك چشمى بود و شب نمى توانست مطالعه كند، در روز اين همه درس ، تاءليف و عبادت داشت ، هر روز زيارت عاشورا را با صد لعن و سلام ، در بالا سر مرقد حضرت امير - عليه السلام - نيم ساعت ايستاده مى خوانده ، و نماز جعفر، و يك جزء قرآن را به توفيق معنوى انجام مى داده است .


64 مدت تاءليف كتاب جواهر الكلام  


مرحوم صاحب جواهر، تاءليف جواهر را در سال 1230 - 1231 شروع كرده است ؛ زيرا در اوايل كتاب طهارت از مرحوم آقا سيد على صاحب رياض (109) به بعض المعاصرين سلمه الله تعالى تعبير مى كند كه معلوم مى شود ايشان هنوز در قيد حيات بوده اند . و پايان جواهر را در كتاب امر به معروف در سال 1253 ذكر كرده است . سال 1266 هم وفات ايشان بوده است .
ايشان براى تاءليف جواهر خيلى ارزش قايل بوده ، حتى نقل كرده اند كه مقدارى از جواهر را بر سر جنازه ى فرزندش نوشت و ثوابش ‍ را به او هديه نمود، تا به اين اندازه هم تاءليف جواهر عقب نيفتد.


65 احساس احتياج به دعا براى مؤ منان  


در بسيارى از بلاد، اهل ايمان و شيعه (110)گرفتار هستند . آيا مى شود همان گونه كه به هنگام گرسنگى و تشنگى ، به آب و نان احساس احتياج مى كنيم بلكه بيشتر از آن ، براى رفع گرفتارى هاى اهل ايمان احساس احتياج به دعا براى آنان بكنيم ؟!يعنى دعايمان به اندازه اى باشد كه رافع بلا و گرفتارى هاى آنان گردد، و همراه با عدد و شرايط مخصوص ، و دعاى تائب باشد.


66 اعمال ما محفوظ، و عكس بردارى شده است  


ما را شناخته اند، اعمال ما محفوظ است و عكس بردارى شده است . خداوند متعال از زبان مجرمين مى فرمايد:
مال هذا الكتب لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا اءحصئها و وجدوا ما عملوا حاضرا(111)
اين چه كتابى است كه هيچ عمل خرد و بزرگى را فرو نگذاشته مگر آن كه برشمرده است . و آن چه را انجام داده اند حاضر مى يابند.
آيا شهادت دست و پا و ديگر اعضا و جوارح (112) شوخى است ؟!


67 تنافى نيل به مقصود با اهتمام نداشتن به امور مسلمانان  


آيا مى توانيم سالم بار به منزل ببريم و در عين حال به امور مسلمانان و مؤ منين بى تفاوت باشيم ؟!آيا امكان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان ، به مقصود برسيم ؟!


68 چرا خداوند افراد بسيارى را آفريد كه مستحق آتش جهنم گردند؟  


سؤ ال : چرا خداوند متعال افراد بسيارى را آفريد كه مستحق آتش جهنم گردند؟
جواب : در حديث قدسى آمده است : كنت كنزا مخفيا فاءحببت اءن اءعرف ، فخلقت الخلق لكى اءعرف (113)(من گنج نهان بودم ، خواستم كه شناخته شوم ، لذا مخلوقات را آفريدم تا شناخته شوم .) خداوند عده اى را برگزيد و در جوار خود، اهل انس و هم نشين و مظهر اسما و صفات خود قرار داد، كه هر كدام از آن ها در يك كفه ى ترازو و بقيه ى مردم در كفه ى ديگر هستند. اگر ارزش ‍ افراد با ترازو سنجيده شود، ارزش يك مؤ من كامل از هزاران افراد غير مؤ من برتر و سنگين تر خواهد بود . در روايت آمده است : اگر يك امام و يك ماءموم در جهان وجود داشته باشد، غرض از خلقت حاصل است ! (114)


69 امت برتر از پيغمبر! 


فرق ما و عامه در اقرار و ادعا، جهل آنان ، و ادعاى علم از سوى ائمه ى ما - عليهم السلام - است . على - عليه السلام - بعد از رحلت پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - قرآن را جمع آورى كرد و آن را با تنزيل و تاءويل به آنان عرضه كرد، گفتند: بگذار و برو. (115)
آن ها اسلام را از رسول الله گرفتند، ولى براى بقا و دوامش او را نخواستند، چون ديدند پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - مى خواهد پسر عمويش على - عليه السلام - را خليفه و جانشين خود كند و در نظر آنان او حتى نمى توانست فرزندان و اهل بيتش را اداره كند و تمام زحمات پيغمبر را از بين خواهد برد، لذا از اين امر جلوگيرى كردند. چه قدر امت با فضل تر از پيغمبر!باز مى گويند، پيغمبر افضل است !


70 تناقض گويى اهل تسنن درباره ى صحابه  


عامه روايت مى كنند كه پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
لا تسبوا اءصحابى . (116)
ياران مرا ناسزا مگوييد.
چيزى را به اصحاب مى گويد كه كذبش واضح است !
از سوى ديگر، خودشان در مناقب عمر آورده اند: معاويه را كتك زد. يعنى ببينيد كه چگونه تاءديب مى كند!و معاويه ابدا اعتراض ‍ نكرد، چه قدر متاءدب بوده !
تو مى گويى پيغمبر فرموده اصحاب مرا سب نكنيد، دشنام ندهيد، كتك زدن چه طور؟!با اين كه معذور و بى تقصير بوده ، ولى چون عمر اجتهاد كرده بود (هر چند خطا و اشتباه ) لذا حرفى نزد!


71 آيا ما راه را پيدا كرده ا يم تا در راه باشيم ؟! 


آيا ما راه را پيدا كرده ايم كه در راه باشيم ؟!خودمان از روز اول (117)كارى كرديم كه نتيجه اش اين شد كه ما ذليل و خوار باشيم و كفار عزيز و آقاى ما باشند و از پول نفت و ثروت هاى خودمان بر ما تصدق كنند، و ما در راه اميال آن ها هر وقت كه بخواهند قربانى شويم .


72 ما به تو نظر داريم  


زنى از بستگان دختر آقا شيخ جواد مجتهد رشتى - رحمه الله - مى گويد: با پدر و مادرم از ايران به زيارت عتبات رفتيم ، و آنان مرا در نجف به طلبه ى سيدى تزويج كردند و رفتند. از سويى دورى آن ها مرا ناراحت مى كرد، و از سوى ديگر گاهى شوهرم نزديك ظهر همراه با مقدارى گوشت و چند ميهمان وارد منزل مى شد. لذا من با شوهر بد اخلاقى مى كردم و منشاء آن دورى والدين بود.
البته خوب است والدين در اين امر مواظب باشند و دخترشان را به تزويج كسى كه در جاى دور زندگى مى كند در نياورند.
آن خانم مى گويد: مريض شدم و تب به شدت مرا فرا گرفت ، در همان حال ، در حالت بيدارى حضرت زهرا - عليهاالسلام - را ديدم ، فرمود: شفاى تو به دست شوهرت مى باشد.
و به من توصيه فرمود كه با او خوش رفتار باشم . شوهرم از راه رسيد و عباى خود را روى من انداخت ، و من بلافاصله شفا يافتم و به حرم حضرت امير عليه السلام - مشرف شدم و به آن حضرت اصرار كردم كه ى ا مر!مرا برساند يا والدين مرا .
از حرم بيرون آمدم و ديدم كه حضرت امير - عليه السلام - درست از جهت مقابل من وارد صحن مى شود، تغيير مسير دادم و به جهت ديگر حركت كردم تا با حضرت مواجه نگردم ، ديدم به سوى من تغيير مسير دادند تا اين كه به خدمت ايشان رسيدم . فرمود: خانم ما به تو نظر داريم ، با شوهر خود خوب رفتار كن ، برو در سرداب منزل با زغال تا چهل روز روى ديوار علامت بگذار روز چهلم والدين ات مى آيند، هم چنين براى برآورده شدن حوايج خود بالاى بام برو و چند صلوات بفرست ، درست مى شود.
وى مى گويد: من اين كار را مى كردم ، وقتى شوهرم گوشت و لوازم طبخ را مى آورد، همه را در ديگ مى ريختم و بالاى بام مى رفتم و چند صلوات مى فرستادم و مى آمدم و مى ديدم غذا پخته و طبقه بندى و چيده شده و خوش طعم و لذيذ آماده است !


73 قرآن آخرين برنامه ى انسان سازى  


خدا مى داند قرآن براى اهل ايمان - مخصوصا اگر اهل علم باشند - چه معجزه ها و كراماتى دارد و چه چيزهايى از آن خواهند ديد!برنامه ى قرآن آخرين برنامه ى انسان سازى است كه در اختيار ما گذاشته شده است ، ولى ما از آن قدردانى نمى كنيم . اهل تسنن قرآن ، و ما عترت را آن گونه كه بايد،
نشناختيم و قدر ندانستيم .
نابينايى كه حافظ قرآن بود، به ديگرى كه قرآن را از روى آن غلط مى خواند، مى گفت : مگر كورى نمى بينى ؟


74 خاك بر سر شيعه ! 


زن ارمنيه ى كه در هواپيما در كنار همسر مرحوم علامه (118)نشسته بود، جريان زيارت امام رضا - عليه السلام - و گرفتن حاجات از توسل به آن حضرت را نقل كرده بود. و نيز بعد از نقل قصه ى روضه خوانى (روضه ى پنج تن ) در مدرسه ى مروى به پيشنهاد آن زن ارمنيه و شفاى جوانش براى علامه ى طباطبايى - رحمه الله ، ايشان فرمود: خاك بر سر شيعه !(119)


75 تمسك به قرآن و اهل بيت - عليهم السلام - حيات است . 


حتى بنابر نقل عامه ، ائمه - عليهم السلام - باطن نبوت را دارند . در تمسك به قرآن و اهل بيت - عليهم السلام - خودكشى لازم نيست ، در كارهاى ديگر خودكشى مى كنيم ، اين جا حيات است .


76 عظمت سيد بن طاووس - رحمه الله - در تعبديات و ادعيه  


مرحوم سيد بن طاووس - رحمه الله - در تعبديات و ادعيه از ذخاير بوده است . در كتاب كشف المحجه مى نويسد: براى روز تكليف جشن گرفتم .
در كتاب اقبال الاعمال ضمن اعمال ربيع الاول يا ربيع الثانى صريحا مى گويد كه برخى از ادعاها را خود انشا نموده است ، و دعاهاى زيادى نيز با عدم تصريح به انشاى خود ذكر نموده (120)كه واقعا با دعاهاى ماءثوره از حضرات معصومين - عليهم السلام - سنخيت دارد و از لحاظ علو مضامين از كلام غير معصومين برتر است .


77 كوتاهى عامه و خاصه در تمسك به قرآن و عترت  


در امتحان نشان داديم كه قدردان جواهر نيستيم ، عامه در شانه خالى كردن از عترت ، و خاصه از قرآن ، و در واقع هر دو طايفه از تمسك به هر دو كه ماءمور به آن بوديم ، كوتاهى كرديم .


78 قصد قربت در تحصيل علم  


در تحصيل علم قصد قربت لازم نيست ، زيرا تحصيل علم از واجبات توصليه است ، و اين دسته از واجبات اگر بدون قصد قربت تعبد و قربت هم انجام گيرد، اشكال ندارد. هر چند اگر واجبات توصليه را هم به قصد تعبد به جا آوريم خدا مى داند در ارزش و ثواب چه تفاوتى با بدون قصد قربت خواهد داشت !هم چنين اگر تعبديات را به حساب مراتب بالا و پايين (121)انجام دهيم ، تفاوت درجات بسيار خواهد بود.


79 سلاح هاى جنگى  


ما سلاح هاى جنگى را با واسطه از دولت هايى تهيه مى كنيم كه با قدرت هاى بزرگ دوست و از طرف آن ها ماءذون به فروش ‍ هستند . از اين جهت ناچار خود آن ها تنها اجازه ى فروش تجهيزاتى را به واسطه ها مى دهند كه ضد آن ، را و يا بهتر و مدرن تر از آن را تهيه كرده اند .


80 دو مرحله ى لازم در اعتقاد به امامت ائمه - عليهم السلام -  


مرتبه ى اول در اعتقاد به امامت ائمه - عليهم السلام - التزام قلبى به وصايت و خلافت ائمه اطهار - عليهم السلام - و سفارش ‍ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم - به آن ها به نام هايشان و نام پدران بزرگوارشان ، و مرجعيت ايشان است ؛ و مرحله ى بعد التزام عملى به متابعت از آنان است ، نه اين كه نماز بخوانيم و آن ها و امامت آنان را قبول نداشته باشيم ، بلكه بايد بدانيم كه نماز را به ترتيب دستور آن ها انجام دهيم .
اين التزام قلبى بر اصل نماز مقدم است ، زيرا فاسق تارك الصلاة (نه كافر) اگر در راه ائمه - عليهم السلام - باشد در راه نجات است . برعكس كسى كه به آن ها اعتقاد نداشته باشد و از امامت انحراف داشته باشد، هلاك است ، اگر چه نماز بخواند، چون اعتقادش ‍ خراب است . واى بر كسانى كه مدعى قرب به خدا هستند اما ولى او را نمى شناسند!


81 اصول ما را نمى گويد 


صاحب جواهر - رحمه الله - چندان به اصول فقه اهميت نمى داد و با زبان اعتراض مى فرمود:
شنو هذا؟!هذا حرام .؛
اين چيهك اين حرام است .
ولى مرحوم شيخ انصارى كه در درس صاحب جواهر شركت مى كرده ، مى فرمود: منظورش اصول ما نيست .
و اين در حالى بوئد كه اصول شيخ مبسوطترين اصول بوده است ، پس اصول چه كسى را مى گفته است ؟!
با اين حال صاحب جواهر - رحمه الله - كه به اصول ايراد داشته ، در عين حال مفاد آن چه را كه شيخ - رحمه الله - در كتاب هاى اصولى اش با بياناتى به اثبات رسانده ، در جواهر دارد، با اين كه از لحاظ زمانى بر مرحوم شيخ متقدم بوده است .


82 مى توانم دوره ى فقه را در سه ى ا چهار روز بنويسم ! 


برخى از شاگردان صاحب رياض - رحمه الله - بوده اند كه بر تمام ابواب فقه احاطه داشتند. نظير مرحوم شريف العلما مازندرانى - (122)رحمه الله - كه نقل شده ايشان فرموده است : مى توانم دوره ى فقه را در عرض سه ى ا چهار روز بنويسم .


83 توصيه اى اكيد به اهل منبر  


رسم بر اين است كه اهل علم و روضه خوان ها در بالاى منبر مطالب را از روى كتاب نخوانند، و اين خلاف احتياط است ، مخصوصا در نقل روايات و به خصوص در ماه رمضان .
مى شنيديم كه مرحوم آقاى حاج شيخ عباس قمى (123)هنگامى كه در مشهد اقامت داشت در بالاى منبر از روى كتاب مى خوانده ، ولى در نجف اشرف بدون كتاب منبر مى رفته است .
آقا شيخ مهدى واعظ خراسانى - رحمه الله - معروف كه در اين كار متبحر بود، ودر زمان رضا پهلوى از ايران خارج شده بود، و در مدرسه ما(124)حجره داشت . بعد از هفتاد سال سابقه ى كار، براى رفتن به منبر، مقيد به مطالعه بود، مانند مدرسى كه مى خواهد درس بدهد!
هيچ كارى نيست كه احتياط در آن پشيمانى در پى داشته باشد.


84 نقش سيد مرتضى ، شيخ مفيد و خواجه نصير طوسى - رحمهم الله - در پى  ريزىشالوده تشيع


سيد مرتضى (125) - رحمه الله - مقام زعامت و رياست فاطميين را به عهده داشته ، و شخصيت او به حدى بوده كه گاهى به خانه ى او پناهنده مى شدند. و در ميان علماى خاصه (126) بيش از شيخ مفيد (127)و خواجه نصير طوسى (128) - رحمهماالله - تقيه مى كرد اين سه شخصيت (سيد مرتضى ، شيخ مفيد و خواجه نصير طوسى - رحمهم الله ) خيلى بزرگوار بوده اند و تقريبا به مذهب حيات دادند؛ بلكه شالوده و اساس و پايه ى مذهب تشيع را اين ها ريخته اند . جزاهم الله خيرا.(129)
وقتى در مجلس خواجه نصير طوسى - رحمه الله - سخن از سيد مرتضى - رحمه الله - مى آمد، مى فرمود: صلوات الله عليه .(130)


85 برخورد علماى تبريز و رشت با مساءله ى كشف حجاب  


روزهاى اول كشف حجاب ، علماى تبريز را براى امضا گرفتن (131) جمع كرده بودند، نخست فرماندار شهر داخل شد، سپس رييس شهربانى آمد و نشست و گفت : آقايان !براى چه اين جا جمع شده اند، همان فرمان اعلى حضرت كافى است ، و امضاى آقايان لازم نيست . علما نيز با كمال خوشحالى و اشتياق از اين كه گرفتار امضاى تحميلى نشده اند، از مجلس خارج شدند .
در رشت نيز چنين اجتماعى تشكيل شده بود. يكى از علما - از شاگردان آقا سيد محمد كاظم يزدى كه در سياست وارد نبود و با مشروطه موافقت نداشت هر چند مخالفت هم نمى كرد و از اول جريان مشروطه خانه نشينى را اختيار كرده بود - در ميان آن ها بوده است . وقتى رضا پهلوى در مجلس علما وارد شد، گفت : فلان آقا را از مجلس بيرون كنيد. و بيرون كردند، اما بر سر بقيه چه آورد، يادم نيست .


86 كشف حجاب و اتحاد لباس وسيله اى براى استثمار  


امر عجيب كشف حجاب براى چه بود؟ و چرا چادر زن هاى مسلمان بايد برداشته شود و چرا بايد اتحاد لباس به وجود آيد؟!نمى دانستيم كه از سيصد سال قبل در همان عهدنامه ى آن ها اين امر بود كه اين گونه كار براى استعباد و نوكرى و استثمار انجام شود(132)اگر دين را از دست داديم ، ديگر براى ما ديانت شاه و عدم آن فرقى ندارد . به خدا پناه مى بريم از ابتلائات بزرگ در امر دين !


87 تنافى در روايت انتظار الفرج با تعدى اولوالاءمر به رؤ ساى  كشورهاىاسلامى


با اين كه روايت اءفضل الاءعمال ، انتظار الفرج (133) (بهترين اعمال ، انتظار فرج است .) به نقل عامه هم ثابت است ، چگونه ممكن است حكومت و سيادت رؤ ساى كشورهاى اسلامى ، اولوالامر (134)باشند؟!
اگر چنين است ، فرج ، موجود و حاصل است ، ديگر انتظار فرج براى چه ؟ آيا با وجود اين همه فرج باز هم فرج مى خواهيم ؟!پس ‍ انتظار الفرج يعنى چه ؟!


88 روش شناخت منزلت راويان حديث  


ائمه ى ما - عليهم السلام - فرموده اند:
اعرفوا منازل الناس على قدر رواياتهم عنا.(135)
منزلت هاى اشخاص را از راه مقدار روايات آنان از ما بشناسيد.
اگر انسان خصوصيات روايات راوى را ببيند، پى مى برد كه او چه كاره است .


89 مقامات برخى صحابه ى بزرگ و علماى ربانى  


ابوذر مقامش عالى است و معلوم نيست از مقام سلمان كمتر باشد . و درباره ى مقداد هم در روايت آمده است :
فان قلبه كان مثل زبر الحديد. (136)
قلب مقداد مانند پاره هاى آهن بود.
و در رابطه با سلمان نيز نقل شده است كه در جريان غصب خلافت فرمود:
كرديد و نكرديد، حق على را برديد.(137)
رضوان الله عليهم ، سلام الله عليهم ، خوشا به سعادتشان !البته در ميان علما هم افرادى به مقام آن ها بوده اند، و اين را نمى شود انكار كرد. الحق علما مقاماتى داشته اند كه حكايت از انبيا و اوصيا - عليهم السلام - مى كرده است .


90 اءدنى المعرفة در شناخت امام - عليه السلام -  


درباره ى معرفت و اعتقاد به امام - عليه السلام - اءدنى المعرفه كافى است . و آن اين است كه فقط معتقد باشيم كه او امام مفترض ‍ الطاعة (138)و وصى پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - است ولو اسم او - و اين كه مثلا او همان كسى است كه با معاويه و يا با مروان و طلحه جنگيد - را ندانيم . هم چنين دانستن ترتيب آن ها و اين كه امام چندم است ، لازم نيست . خدا كند آن چه را كه از ما مى خواهند انجام دهيم ، و آن چه را كه مى خواهند انجام ندهيم ، انجام ندهيم .


91 نحوه ى عملكرد اميرمؤ منان - عليه السلام - و معاويه در رابطه با  بيتالمال


از نحوه ى كار آن ها (خلفا و صحابه ) حقانيت و عدم حقانيت آن ها معلوم مى شود مانند عملكرد حضرت امير - عليه السلام - و معاويه درباره ى بيت المال . كار معاويه در تصرف و تقسيم بيت المال به حدى عجيب بود كه ابن زبير براى عبدالله بن عمر نوشت : معاويه بيت المال را استئثار مى كرد!(139) به گونه اى كه حتى ابن زبير آن چنانى نمى خواست مثل معاويه و يزيد باشد!
گويا چيزهايى در كار بوده كه اميرالمؤ منين - عليه السلام - به صورت يكسان و بالسويه تقسيم مى كرد؛ زيرا اگر مى خواست به مصلحت كار كند، ديگران در متابعت آن حضرت سوء استفاده مى كردند، لذا آن حضرت بيت المال را جارو مى كرد و نماز مى خواند!و حتى گاهى به جاى ماهيانه ، هفته اى تقسيم مى كرد .(140) به ايشان مى گفتند: تازه تقسيم كرده اى . مى فرمود: من خزانه دار(141) شما نيستم .اگر به اندازه ى هفت منطقه ى كوفه مى رسيد، تقسيمى مى كرد و در انبار نگه نمى داشت !
اين نحوه ى عملكرد اميرمؤ منان - عليه السلام - در رابطه با بيت المال بود، اما ما اگر قانع باشيم كه از حرام اجتناب كنيم و به حلال اكتفا كنيم و در كارمان بين حلال و حرام فرق بگذاريم ، و مثل معاويه سخى نباشيم كه به نور چشمى ها صد هزار بدهيم و ديگران را محروم بسازيم ، خوب است !


92 اهميت مشاركت در تمام امور خير چ  


خوب است انسان در هر كار خيرى (142)كه پيش مى آيد و مى تواند آن را انجام دهد، فرصت را مغتنم بشمارد و خود را از آن محروم ننمايد (اءحصئه الله و نسوه )؛ (143)(خداوند به شماره درآورد و آنان فراموشش كردند.) را نبايد كوچك شمرد، زيرا فرداى قيامت به هر يك از آن ها شديدا محتاج خواهيم شد . كارهاى خير و امور مهم ، مساءله رسيدگى به ايتام و تفقد نسبت به شؤ ون آن ها ولو به صورت مخفيانه ، هم چنين ارسال طعام حاضر و پخته به مستحقين ، كه در ميان علما و مراجع سابق و نيز ائمه ى اطهار عليهم السلام رايج بوده است .


93 روزى به همان يك نخود محتاج مى شويم  


آن مرحوم در خواب موافق اعتبار، گفت ، همه كارهاى ما رد شد و مورد قبول درگاه حضرت حق قرار نگرفت و به ما گفتند: در كارها محتاط نبودى ، تقليد هم نمى كردى ؛ و در وقت اجتهاد نيز دقت كافى در استنباط نداشتى ، حتى زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام - را با آن عظمت قبول نكردند و گفتند: آن وقتى كه از افراد عادى بودى زيارتت مثل ديگران و نظير انعام و بهايم بود، و آن زمان كه معرفت به حق ما پيدا كردى ، براى خدا نبود و تنها براى حفظ عنوان و شخصيت خود زيارت مى كردى .
وى مى گويد: به هر حال كاملا محكوم ملايكه شديم ، ولى مرواريدى به من دادند تا بفروشم ، گفتم : اين چيست ؟ گفتند: هنگام پياده روى به سوى زيارت كربلا خسته شده بودى ، با خود گفتى : آيا مثل منى بايد پياده برود؟!بعد از آن فكر كردى و گفتى اءلحمدلله اين گوهر، همان حمد مى باشد .
خلاصه : انسان بايد انواع و اقسام مختلف كارهاى خير را استقصا كند و از هر راهى توانست خود را در آن ثبت نام كند ولو به اندازه ى نخود باشد، كه روزى به همان يك نخود محتاج مى شويم .


94 رعايت عرفيات شرع و عناوين ثانويه در فتاوى  


اين باب بزرگى است كه انسان عرفيات شرع و عناوين ثانويه را ملاحظه كند، و چنان نشود كه از حقگويى او، مردم در باطل قرار گيرند . و جايى كه مناسب نيست ، نگويد ولو اصل مطلب حق باشد، به جهت وجود شرايط و مقتضيات وقت خوددارى كند . شايد اخوك دينك ، فاحتط لدينك بما شئت (144)(دين تو برادر تو است ، پس براى دين خود، به هر صورت كه امكان پذير است ، احتياط كن .) اين گونه موارد را هم شامل شود.
رضاخان پهلوى (145)از علما خواست كه فتوى دهند (وجه و كفين ) مستثنى است و كشف آن دو مانعى ندارد، و علما حاضر نشدند، زيرا در زمان كشف حجاب معناى اين فتوى كشف همه چيز بود؛ لذا علما حاضر شدند كشته شوند و اين فتوى را امضا نكنند. در اين گونه ابتلاءات بزرگ به خدا پناه مى بريم .(146)


95 حكمت الهى در تحقق جريان مشروطه در ايران  


ما از حكم و مصالح اراده ى تكوينيه ى خدا اطلاع نداريم . به حسب ظاهر جريان مشروطه دسيسه اى بود از انگليس كه ايران را از حلقوم روسيه بيرون آورد و مستعمره ى خود گرداند، و در اين امر موفق هم شد . هم در ايران و هم در دولت عثمانى ؛ (147) ولى در بادكوبه ، ايروان و تفليس كه از شهرهاى مهم منطقه ى قفقاز بودند و در مجموع هجده شهر از شهرهاى ايران كه در زمان فتح على شاه از ايران جدا شدند، چنين نبود . احتمال مى دهيم اگر ايران هم در دست روسيه باقى مانده بود مثل همان شهرها، بلشويكى مى شد(148)
بنابراين ، يك چيز را در جريان مشروطه نمى توان ناديده گرفت و آن اين كه : اگر مشروطه به پا نمى شد، ايران بر همان وضع سابق حكومت در دست قاجار مى ماند و بر اساس معاهده ى آن ها با روسيه تقريبا در حلقوم روسيه قرار مى گرفت و اكنون دولت و ملت ايران ، كمونيست بودند؛ زيرا روس در اعماق ايران نفوذ و حكومت داشت و دولت ايران در آن زمان تابع آن ها بود.


96 وحشى گرى هاى كمونيست ها در منطقه ى قفقاز  


روس ها در ابتداى كارشان عكس لنين را به دست گرفته و در بازارها و خيابان هاى قفقاز كه اكثر مسلمان و شايد شيعه بودند، مى گشتند و مى گفتند: اين شخص بالاتر از پيغمبرصلى الله عليه و آله و سلم - است نعوذبالله !
عالم بزرگوار و خيلى مهمى در آن جا بود و قفقازى ها مى گفتند: كه نظير آقا سيد ابوالحسن اصفهانى بود، بالاى منبر رفته و گفته بود.
بله لنين عاقلى آدامدى ، (149) ولى كفش پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - هم نمى شود! ولى اين حيوانات آن مرحوم را با چه وضع فجيعى در همان بادكوبه كشتند!انسان اين گونه وحشيگرى ها را در خواب هم نمى ديد.


97 نقد مرام كمونيستى  


انسان در خواب هم نمى ديد كه مرام كمونيست را كسى ادعا كند؛ زيرا در هيچ دينى نبود كه كسى حق نداشته باشد از مال و دسترنج خود استفاده كند، و آزاد نباشد كه در مال خود تصرف كند چنان كه در مرام كمونيست است . اگر راست مى گويند آزادى است و فشار و سر نيزه و اكراه و اجبارى در كار نيست ، پس دروازه ى شهرها را به روى مردم و ملت خود باز كنند تا ببينند آيا كسى در بهشت آن ها باقى مى ماند يا خير؟!زيرا ممكن نيست همه ى مردم در يك سطح از زندگى و در تمام شؤ ون اجتماعى يكسان باشند، و در عين حال همگى در خوشى و راحتى و رفاه به سر برند . اينان نمى فهمند كه نمى توان به كودك و بزرگسال يك اندازه لباس ‍ پوشانيد كه نه براى بچه بلند باشد و نه براى بزرگسال كوتاه .


98 پذيرايى هاى به ى ادماندنى از مسافران  


در عراق ، از شهرها كه خارج مى شديم در ميان راه ها و روستاهاى سر راه در فاصله ى يكى دو فرسخ مضيقى (150) وجود داشت كه صاحبان آن ها مى آمدند سر راه زوار و مسافرين را دعوت مى كردند و نمى گذاشتند از آن جا بگذرند مگر اين كه ى ك وعده نهار يا شام از آن ها پذيرايى كنند!
هر كدام از بزرگان و رؤ ساى قبايل عرب به اندازه ى خود، مضيف (كوچك يا بزر! داشت . شخصى مى گفت : عموى من در عشار و بصره مضيف دارد و در سال به حساب وزن متداول در ميان آن ها صد طغار برنج در انبار مضيف جهت پذيرايى از زوار مى ريزد و اگر مثلا در سالى هشتاد طغار داشته باشد، بيست طغار آن را قرض مى كند!
آيا اگر در همه ى بلاد مسلمانان اين گونه به فقرا رسيدگى مى شد، تبليغات كمونيسم در طرفدارى از حق فقرا و كارگران ، در كشورهاى اسلامى و بلاد مسلمانان اين گونه جا باز مى كرد؟!آن ها به بهانه ى طرفدارى از طبقه ى فقير مى خواستند بر اموال اغنيا تسلط يابند، كه چنين شد و تسلط يافتند.


next page

fehrest page

back page