next page

fehrest page

back page

99 وظايف فقرا در كمبودها 


البته فقرا در كمبودها و فقر و نادارى بايد صبر و شكيبايى داشته باشند، و بدانند كه آن ها هم از نعمت هاى ديگرى برخوردارند كه اغنيا برخوردار نيستند، و ثروتمندان بلاها و ابتلائات و گرفتارى هايى دارند كه مستضعفان و محرومان ندارند. طاووس را مى بينى ، پايش را هم ببين ؛ زيرا خوبى و خوشى عيش تنها به زيادى وسايل راحتى نيست ، راحتى درونى و رفاه و خوشى و آرامش دل به داشتن وسايل رفاه و راحتى نيست بلكه چه بسا وسايل رفاه اسباب نگرانى و ناراحتى و اضطراب درونى را فراهم كنند . در كلمات اميرمؤ منان - عليه السلام - آمده است :
المصائب بالسوية مقسومة بين البرية (151)
گرفتارى ها به صورت مساوى و يكسان ميان مردم تقسيم شده است .
يعنى پيمانه ها مختلفند و بايد از فقر، بلا، خوشى و... پر شوند . آيا اگر همه مثل هم شوند، و همه در مال و ثروت يكديگر شريك گردند، و همه در مال و دارايى مساوى و يكسان باشند، نظم در جامعه برقرار مى شود؟!


100 لزوم پرسيدن مسايل و شبهات از اهل آن  


اگر در امور دينى و يا عقيدتى اشكالى دارى ، برو از اهلش بپرس تا اشكالت برطرف شود . انسان گاهى در امر دين اشكالى به نظرش مى رسد و يا شبهه اى به او القا مى شود گمان مى كند كه آن اشكال لا ينحل است و ديگر جوابى ندارد و پيش خود و بدون مراجعه به اهل آن قضاوت مى كند و مى گويد: پس دين باطل است و ايراد دارد . چگونه از اهل دين و اهل علم مى ترسى و نزد آن ها نمى روى و از آن ها سؤ ال نمى كنى ، ولى از خود شبهه و اشكال نمى ترسى كه چه بسا موجب نابودى و هلاك دايمى تو گردد؟!


101 حديث ثقلين و اثبات غيبت امام زمان  -عجل الله تعالى فرجه الشريف


حديث ثقلين از ادله ى اثبات غيبت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - است ، زيرا در آن حديث مى فرمايد:
انهما لن يفترقا. (152)
قرآن و عترت از هم جدا نمى شوند .
يعنى چه حاضر باشند يا غايب . اگر كسى اين حديث را تحقيق و معناى آن را تحصيل كند، مساءله ى غيبت خيلى براى او واضح خواهد بود؛ زيرا در غير اين صورت ، لزم الانفكاك بين القرآن و العترة ؛ (لازمه ى آن جدايى بين قرآن و عترت خواهد بود.)


102 عنايات امام رضا - عليه السلام - به زايران خود 


ديده و شنيده شده است كه اشخاصى در مشاهد مشرفه به امامى كه صاحب ضريح است سلام كرده و جواب سلام را شنيده اند . شخصى گفته است : هر وقت بارى زيارت حضرت امام رضا - عليه السلام - به مشهد مشرف مى شوم (شايد در هر سال يك زيارت بيشتر نمى كرده است .) در هر بار در زيارت اول ، با وجود ازدحام جمعيت ، تا ضريح راه برايم باز مى شود، به ضريح نزديك مى شوم و زيارت مى كنم ، و حضرت رضا - عليه السلام - خرجى راه و حتى مقدارى پول براى خريد سوغات را نيز به من مى دهند.در خانه اى كه ما (153) در مشهد بوديم نيز علويه اى بود كه مى گفت : هر وقت كه براى زيارت به حرم مى روم ، براى من هم راه بسوى استلام (154)
ضريح باز مى شود.


103 سيره دخالت علما و مراجع بزرگ در امور سياسى و حكومتى عراق  


ميرازى شيرازى - رحمه الله - در نجف فتوى داد: بر مسلمان حراام است به حكومت كافر (يعنى بريتانيا) راضى شود. خدا مى داند با اين فتوى ، چه قدر استعمار انگليس شكست خورد . مرحوم ميرزا با آن همه نفوذ انگليس ، با اين فتوى حكومتش را تحريم كرد.
و لن يجعل الله للكافرين على المؤ منين سبيلا(155)
اين حكم و فتواى مرحوم شيرازى نگذاشت كه دولت انگليس مستقيما و بدون واسطه در شؤ ون مملكت دخالت كند . لذا ناچار شدند بدل اضطرارى و محلل درست كنند تا به اسم قيوميت و به صورت غيرمستقيم بر عراق حكومت كنند و نماينده ى آن ها حافظ منافع ، اموال و نفوس آن ها باشد . يكى دو سال انتخابات تشكيل دادند، در اين جريان نيز مرحوم شيخ شريعت ، (156) و سيد يزدى (157) و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى ، و ميرزا محمد تقى شيرازى نوشتند و فتوى دادند كه : شركت در انتخابات حرام است ! ولى خدا مى داند همه را با چه وضع فجيعى از نجف و عراق بيرون كردند و به ايران تبعيد نمودند . به حدى كه ماءمور نگذاشت تا مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى لباسش را بپوشد!
در هر حال ، انگليس خود را كشت تا علما و مراجع را در امر مشروطه خواهى بر له خود موافق كند. بعد هم با چه زحمت علما به نجف برگشتند و انگليس از آن ها التزام گرفت كه ديگر در سياست دخالت نكنند!حيات انگليس به واسطه ى آن ها و دخالت و سياست آن ها بود، ولى بعدها وقتى به قدرت رسيد و از آن ها مستغنى شد التزام گرفت كه ديگر در سياست دخالت نكنند، با اين همه ، مرحوم سيد ابوالحسن در قضيه ى انتخاب و جريان كانديدا شدن رشيد عالى با عده اى ديگر از علما مخالفت كرد، ولى بالاخره انگليس غالب شد!از خواص آقا سيد ابوالحسن - رحمه الله - نقل شده كه مرحوم سيد تا شش ماه در مخاطره و تحت نظر بود.


104 با حضرت ابوالفضل - عليه السلام - قهر نكن ! 


در كتاب دار السلام آمده است : طلبه اى سه حاجت داشت و مدت ها به زيارت حضرت ابوالفضل - عليه السلام - مشرف مى شد. روزى در حالى كه در مقابل ضريح با كمال ادب و احترام ايستاده و مشغول زيارت بود، ناگاه ديد عده اى از زن هاى عرب دهاتى با پاى برهنه ، و در حالى كه كودك فلجى را به دست گرفته بودند وارد حرم شدند و هلهله كنان يك دور گرد ضريح چرخيدند و بيمارشان شفا پيدا كرد و از حرم خارج شدند.
آن طلبه وقتى اين صحنه را مشاهده مى كند، نزديك ضريح مى آيد و مى گويد: من چند سال است مى آيم و حوايجم برآورده نمى شود. ولى به اين عرب هاى بيابانى اين گونه التفات داريد!و با صورت قهر و غضب از حرم بيرون مى رود و تصميم مى گيرد كه ديگر به زيارت آن حضرت نرود . به نجف مى رود و در كاروانسرايى منزل مى كند. در آن جا به او مى گويند: خادم شيخ انصارى - رحمه الله - چند بار آمد و سراغ شما را گرفت . وى نزد شيخ مى رود. شيخ به او مى فرمايد:
با حضرت ابوالفضل - عليه السلام - قهر نكن ، شما به عرب ها نگاه نكنيد. آن ها اين طور عادت كرده اند. حج مى خواهيد، نيابت هست ؛ و خانه مى خواهيد، هر خانه را پسنديديد تهيه مى شود؛ و عيال مى خواهيد، براى شما فراهم مى شود.
لا تخلو الاءرض من حجة الله (حجة لك ) . (158)
هيچ گاه زمين از حجت خدا، خالى نمى ماند.
البته بعضى بالاتر از احتمال ، يقين دارند . خدا كند طورى يقين داشته باشيم كه براى ما تزلزل حاصل نشود . خداوند متعال مى فرمايد از زبان اصحاب حضرت موسى - عليه السلام نقل مى فرمايد:
قال اءصحب موسى انا لمدركون (159)
ياران حضرت موسى - عليه السلام - گفتند: قطعا فرعون و فرعونيان به ما مى رسند.
يعنى هلاك مى شويم ؟ ولى حضرت موسى - عليه السلام - فرمود:
(كلا ان معى ربى سيهدين )(160)
چنين نيست ، پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد . يعنى پشتم مثل كوه محكم است ؛ چون خداوند فرمود:
انا معكم مستمعون (161)
ما با شما همراه و شنواييم .
يعنى آن ها كه به ما وعده همراهى و نصرت داده اند با ما هستند و رفيق نيمه راه نيستند.


105 فرق ميان ما و انبيا و اوصيا - عليهم السلام  


فرق ما با انبيا و اوصيا - عليهم السلام - در يك مطلب است ، و آن اين كه : ما بالوجدان متوجه خير، و متحذر از شر نيستيم ، ولى آن ها عينكشان و ديد بصيرتشان يك چيز را خير و خلافش را شر مى بيند، ولى ما هر روز خير و شرى داريم و اشتباهات ما عمدى است و سهوى نيست . آن ها تشخيص داده اند خير مطلق يك چيز است كه از هر خيرى خير است ، و از هر خيرى خوب تر است . مطلب را تشخيص داده اند و لذا به سرچشمه متوسل مى شوند، ولى ما كه ايمان قوى نداريم ، بهار توبه شكن مى رسد چه چاره كنم .(162)


106 اشاره به مقامات علمى و عملى مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى و يكى  ازمعاصرين ايشان


به ى اد دارم تا وقتى در نجف اشرف بوديم ، مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى عمل ام داوود (163) را با روزه انجام مى داد!خدا مى داند كه آن بزرگوار به چه مقاماتى رسيده بود . در توصيف او گفته اند:
عش يا اءبا حسن على رغم العدى
ملك الزمان و آية الرحمن

اى ابوالحسن ، على رغم دشمنان ، هم چنان به عنوان پادشاه زمانه و آيت خداوند رحمان بزى .
آن بزرگوار با آن همه مقامات دينى و زعامت و مرجعيت و تدريس و جواب استفتائات و صرف اموال و وجوهات در موارد آن ، تا سنين پيرى ، رسيدگى به مراجعين مستحق ، عمل ام داوود و اعتكاف در مسجد كوفه را ترك نكرد.
آيا ما با آن ها شباهت داريم ؟!اين گونه امور خيلى پشت كار عجيبى مى خواهد، ما در چه وادى اى هستيم ؟!در فكر ماديات و دنيا، لذا به جايى نرسيديم .
آقاى ديگر از معاصران آقا سيد ابوالحسن اصفهانى كليد مسجد هندى را گرفته بود و شب ها در آن مسجد مشغول عبادت مى شد . اين ها چه آدم هايى بودند. اين ها هم در عبادات و عمليات گويى خودكشى مى كردند، و هم در عمليات و درس و بحث بسيار پركار بودند . در پركارى مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى همين بس كه گويى دوره ى فقه را حاضر الذهن بود. ما خود ديديم كه بدون مطالعه درس گفت : زيرا هم خودشان و هم شاگردان در روز شروع درس نمى دانستند كه درس از كجا بايد شروع شود، ايشان درس خارج فقه را به صورت اتفاقى از جايى شروع نمود و مانند كسى كه مطالعه كرده باشد، به آخر رساند.


107 نمونه اى از ساده زيستى و قناعت علما 


آقاى كشميرى - رحمه الله - (164) دو ساعت از شب گذشته افطار مى كرد، و اگر افطارش را - كه عبارت بود از يك بشقاب كه در وسط آن يك لقمه پلو بود - براى ما بياورند، قطعا سير نمى شويم . كم مى خوردند و از پرخورى اجتناب مى كردند مگر به عنوان ثانوى مثلا با ميهمان و امثال آن ، نظير زمان حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - و حضرت امير - عليه السلام - كه به چند دانه اى خرما افطار مى كردند؛ ولى ما ثروت و سرمايه را در محسوسات مى بينيم ، لذا اگر به ميهمانى دعوت شويم و خورشت نباشد، مى گوييم : به ما اهانت شد.
آقايى به ميهمانى دعوت شد، با نان خشك و سكنجبين ، بدون چاى از او پذيرايى كردند.
آرى اينان زندگى دنيا را با سادگى و قناعت گذراندند، با اين حال ما چه قدر ناشكريم مرحوم حاج آقا رضا همدانى (165)با چراغ بيت الخلاء (166) مطالعه مى كرد.
منظورم اين است كه به غير اين مقيد نباشيم ، زيرا خوشى هاى دنيا مقيد به زمان ، و محدود است . بسم الله ، اين بمب ها (167) كه در شهرها مى بارد و بلاهاى ديگر را تماشا كنيد. خوشى و ناخوشى زندگى دنيا مى گذرد، و خوشى ها و عيش پارسال براى امروز بى فايده است ، و لذت امر هم براى فردا بى اثر، و خوشى فردا هم براى امروز بى فايده است .


108 احتياط در عين تبحر  


چه قدر بايد خايف و متوسل باشيم . در معلومات و يقينيات بايد خايف و متوسل باشيم . تا چه رسد به مجهولات و مشتبهات . بايد مواظب بود كه كار و تحمل ابتلائات در راه حق ، انسان را به انحراف نكشاند . بزرگانى از اهل علم ديده شده اند كه تبحرشان در علميت عجيب ، و احتياطشان هم عجيب بود!واى به حال كسى كه لا عن علم جواب را زود بگويد!


109 حديثى در فضيلت اميرمؤ منان على - عليه السلام -  


در حديثى ، پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
يا على ، اگر بيم آن را نداشتم كه مسلمانان درباره ى تو آن كنند كه مسيحى ها درباره ى حضرت عيسى - عليه السلام - نمودند، درباره ى تو چيزى مى گفتم كه به هر كجا گذر كنى از خاك كف پايت تبرك جويند . (168)
تازه هنوز على - عليه السلام - را معرفى نكرد. با اين كه اين همه بيانات در اين حديث و حاديث ديگرى فرموده است . فضايل على - عليه السلام - گفتنى نيست ، حق است اما گفتنى نيست !زيرا ما ضعيف العقل و الايمان هستيم و ظرفيت نداريم . اگر بيان مى كرد، بسيارى از مردم كافر مى شدند و عده اى معدود ايمان مى آوردند، هم چنان كه درباره ى حضرت عيسى مسيح - عليه السلام - چنين اتفاق افتاد.


110 ماجرايى از ناصربالله ، خليفه ى شيعه ى عباسى  


ناصربالله ، خليفه ى عباسى از خلفاى شيعه بنى العباس است ، درب صفه ى سامرا كه تا به حال باقى است توسط او ساخته شده است . و در داخل صفه ، اسامى دوازده امام عليهم السلام - بر تخته ى سخت تراشيده شده است .
آورده اند: سه شاهزاده به نام هاى ابوبكر، عثمان و على در زمان او بودند. پس از پدر، ابوبكر و عثمان اموال پدر را غضب كرده و به على ندادند، او براى ناصربالله به صورت شعر نوشت كه :
مولاى !ان اءبابكر و صاحبه
عثمان ، قد غصبا بالسيف حق على

و هو الذى كان قد ولاه والده
عليهما و استقام الاءمر حين ولى

فخالفاه و حلا عقد بيعته
و الاءمر بينهما، و النص فيه جلى

فانظر الى حظ هذا الاسم كيف لقى
من الاءواخر ما لاقى من الاءول

آقاى من !ابوبكر و دوستش عثمان ، با شمشير، حق على را غصب نمودند، در حالى كه  پدرعلى او را بر آن دو سرپرست قرار داده بود، و زمانى كه او سرپرستى را به عهدهگرفت ، اين مطلب ثابت بود، ولى آن دو با او مخالفت كرده و بيعت را شكستند و دستورپدر را ناديده گرفتند، در حالى كه نص روشن بر اين مطلب دلالت مى كرد . نصيب ايناسم ( على ) را نگاه كن كه چگونه آن چه را كه از پيشينيان ديد، از پسينيان مى بيند.
و ناصربالله در جواب او نوشت :
وافى كتابك يا ابن يوسف معلنا
بالود يخبر اءن اءصلك طاهر

غصبوا عليا حقه اذ لم يكن
بعد الرسول له بطيبة ناصر

فابشر فان غدا عليه حسابهم
و اصبر، فناصرك الامام الناصر(169)

اى پسر يوسف ، نامه ى تو به دست من رسيد، در حالى كه آشكارا بيانگر مودت و  محبتتو (به على - عليه السلام - را بعد از پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - غصبكردند و در مدينه هيچ كس او را يارى نكرد . بشارت باد تو را كه فردا ( قيامت ) على -عليه السلام - به حساب آنان مى رسد، و شكيبايى پيشه كن كه امام ناصربالله ى اورتو است .


111 امام كشى و انتظار فطر واضحى ! 


در روايت آمده است كه وقتى سيدالشهدا - عليه السلام - را شهيد نمودند، خداوند متعالى به ملكى دستور داد كه ندا در دهد:
اءيتها الاءمة الظالمة القاتلة عترة نبيها، لا وفقكم الله تعالى لفطر و لا اءصحى (170)
اى امت ستمكارى كه نواده ى پيامبرتان را كشتيد، هرگز خداوند متعال شما را به عيد فطر و قربان موفق نگرداند!
گويا اين دعا مصداق داشته باشد، لذا اگر چه در رؤ يت هلال ماه ، مبارك رمضان راه احتياط براى شيعه وجود دارد كه تا ثابت نشده روزه مى گيرند،ولى با احتياط، فطر واضحى درست نمى شود . در واقع اين روايت مى خواهد بگويد كه امام - عليه السلام - را نخواستيد، فطر و اضحى را مى خواهيد چه كار؟!ناقه اى (171) براى شما فرستاديم ، خودتان نخواستيد و پى كرديد!


112 لزوم استفاده از ودايع و ذخاير باقى مانده از ائمه - عليهم السلام -  


اين همه ودايع ، كتب ، مخازن علم ، روايات ، و ادعيه در اختيار ما گذاشته اند
به گونه اى كه اگر كسى بخواهد امامى را حاضر بيابد، و يا صدايش را از نوار گوش دهد، و يا در خدمتشان باشد تا مطالب آن ها را استماع كند - نه اين كه خود در محضر آن ها صحبت كند! بهتر از اين ها پيدا نمى كند . همه چيز در دسترس ما است ، ولى حالمان مانند حال كسانى است كه هيچ ندارند، نه به قرآن قايلند، نه به عترت و نه روايات آن ها را قبول دارند!اگر ائمه ى اطهار - عليهم السلام - حاضر بودند باز بايد به همين رواياتشان عمل كنيم .
لابد عذرمان اين است كه در صورت حضور آن ها هم مجبور نبوديم از آن ها پيروى كنيم و به حرف هايشان گوش كنيم ،چنان چه در طول تاريخ امتحان داده ايم كه در زمان حضورشان قدردان آن ها نبوده ايم !


113 پاسخ اشكالى درباره ى غيبت امام زمان - عليه السلام -  


عجب از كسانى كه قايل به امامت ائمه - عليهم السلام - نيستند و با اين حال مى گويند: چرا شما شيعيان به امامت كسانى اعتقاد داريد كه براى امر به معروف و نهى از منكر در ميان شما حضور پيدا نمى كنند؟
مى گوييم وقتى ائمه - عليهم السلام - در ميان جمعيت بودند، سخنان و بيانات آنان در نزد امامان و پيشوايان سلف (172) شما هيچ اعتبارى نداشت . ما از اول از شما جدا بوديم ، ما قايل به خليفه ى بلافصل بوديم و شما به خليفه ى مع الفصل .


114 حديثى درباره ى آفرينش عقل  


اين روايت را به اين صورت در جايى ديده ام ، اما نمى دانم در چه كتابى ، قاعدتا در جواهر السنيه (173) باشد:
خلق الله العقل فقال له اءدبر فاءدبر فقال له : من اءنا و من اءنت ؟ قال : اءنا اءنا، و اءنت اءنت : ثم قال له : اءقبل فاءقبل ، فقال له : من اءنا و من اءنت ؟ قال : اءنت الرب الجليل و اءنا العبد الذليل .
خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: پشت كن ، پشت كرد، پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى ؟ گفت : من منم ، و تو تويى . سپس ‍ به او فرمود: رو كن ، رو كرد . پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى ؟ گفت : تو پروردگار بزرگ ، و من بنده ى ذليل هستم .
يعنى وقت كه مدبر گردد، تاريك محض است ؛ و وقتى كه رو كند و به حق متوجه گردد، مرآت است .(174)


115 پاسخ سخن عايشه درباره ى ادبار  واقبال مردم به على - عليه السلام -


در صحيح بخارى به نقل از عايشه آمده است :
كان لعلى من الناس وجه حياة فاطمة ، فلما توفيت استنكر على وجوه الناس ... و كان المسلمون الى على قريبا حين راجع الاءمر بالمعروف .(175)
تا زمانى كه فاطمه - عليها السلام - در قيد حيات بود، مردم به على - عليه السلام  -احترام مى گذاشتند، ولى وقتى از دنيا رفت مردم از او بدشان آمد ... ولى وقتى به امربه معروف ( بيعت با ابوبكر!) بازگشت ، مردم باز به او نزديك شدند .
مى گوييم ما مبتاعه و شاذ و بد، و شما خوب ، آيا حالا كه كسى نيست با او بيعت كنيد، مى خواهيد نزاع را تاءسيس كنيد؟!وقت رحلت رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به ما گفتيد كه شما قايل به ناكس هستيد(العياذ بالله !) پس چرا بعد از قتل عثمان وقتى همين آقا(176) سر كار آمد، از هر طرف براى بيعت با او هجوم آورديد.(177)
گويا ما قابليت غضب خدا را داريم . به خدا پناه مى بريم !


116 نماز، بالاترين لذت در دنيا  


در روايتى از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - آمده است :
حبب الى من دنياكم ؛ اءلطيب ، و النساء، و جعل قرة عينى فى الصلاة (178)
از دنياى شما سه چيز مورد علاقه و محبوب من است : عطر و بوى خوش ، زنان ، و نور چشم من در نماز قرار داده شده است .
از اين حديث استفاده مى شود كه بالاترين لذت و خوشى در دنيا، به حسب ظاهر طيب و نسا است و عدل ندارد و دل ها متوجه آن دو است ، اما درباره ى عبارت و جعل قرة عينى فى الصلاة . بعضى گفته اند: عدول است ؛(179) ولى چنين نيست بلكه شايد اشاره به اين است كه نماز هم مشابه لذاتى را كه طيب و نسا در همين دنيا دارند، داراست ؛ يعنى لذت نماز به مراتب بالاتر از لذت طيب و نسا است . در حديث قدسى آمده است :
تنعموا بعبادتى فى الدنيا، فانكم تتنعمون بها فى الآخرة (180)
در دنيا از عبادت من برخوردار شويد و لذت ببريد، كه در آخرت از آن لذت خواهيد برد.
تنعموا يعنى تلذذوا))


117 علما، ممثل  عمل انبيا و اوليا - عليهم السلام -


روزى مرحوم شيخ انصارى در گرماى ظهر وارد خانه شد و آب خواست . رفتند از سرداب سن (181)براى ايشان آب خنك بياورند. شيخ مشغول نماز شد و در نماز دلش رفت به آن طرف ها (182) و ميلش كشيد كه سوره ى طولانى بخواند، آب آوردند، ولى نماز به حدى طول كشيد كه آب گرم شد . گويا وقتى كه وارد نماز شد، تشنگى او رفع شد!اينان ممثل (183) عمل انبيا و اوليا - عليهم السلام - بودند؛ زيرا نماز، عطش شخص تشنه و جوع جايع را زايل مى كند . در روايت است :
اءبيت عند ربى يطعمنى و يسقينى .(184)
نزد پروردگارم شب مى كنم و او گرسنگى و تشنگى مرا برطرف مى كند.
براى صايم نيز چنين قضايايى در روايات ذكر شده است .
خدا كند كه ماديات براى ما وسيله باشند، به گونه اى كه وقتى امور دنيويه به ما اقبال كردند، سبب تاءكيد و اقبال ما به امور معنويه و آخرت گردند، چنان كه براى بعضى چنين شده كه با داشتن مقامات معنويه و اقبال در امور ماديه ، به مقامات بالاترى از معنويات رسيده اند .


118 جديت آخوند خراسانى و آيت الله اصفهانى  


جديت علما در اشتغال به بحث و درس به حدى عجيب و غريب بودهه كه نمى شود بيان كرد. گفتن آن خيلى مشكل است ، مخصوصا محققين آن ها.
استاد ما(185) نقل مى كرد كه تنها يك بار در درس مرحوم آخوند خراسانى شركت ننمودم . علت آن هم اين بود كه باران شديدى آمده بود و من يقين كردم كه آن مرحووم براى تدريس نمى آيد؛ زيرا هنگام باريدن باران در جلوى خانه ى ايشان آب فراوان جمع مى شد و لذا عبور و مرور از آن قطع مى شد؛ ولى بعد معلوم شد كه ى كى از اهل علم پايش را بالا مى زند و مرحوم آخوند را پشت مى گيرد و از آب عبور مى دهد!
با چه مشقت ها و سختى ها عمرى در راه درس و تدريس و بحث گذراندند و هيچ احساس خستگى و فتور نكردند!
يك وقت مرحوم آخوند بر بالاى منبر فرموده بود: اين تدريس فكر چهل سال قبل است ، ولى رياست نگذاشت فكر كنم .
استاد ما يك مرتبه ى ديگر هم براى درك مجلس درس آخوند با ترن (186)خصوصى و در بست خود را مى رساند. ظاهرا از بغداد به كربلا و از آن جا به نجف ؛ ولى همين كه به مجلس درس مى رسد، آخوند - رحمه الله - بسم الله درس را شروع مى كند . گويا استاد ما مى دانسته كه درس اول در چه مبحثى است ، آن را بدون حضور در درس استادش نوشته و به شاگردان حاضر در درس ‍ عرضه نموده بود، و درست مطابق درس استاد در آمده بود.
در هر حال ، استاد ما سيزده سال در درس مرحوم آخوند شركت كرده بود، و دوره ى اصول آخوند - رحمه الله - چهار سال طول مى كشيده است .


119 مقام برخى از صحابه ى بزرگوار از ديدگاه شيعه و سنى  


خدا مى داند كه ابوذر، مقداد و عمار چه مقامى داشته اند!اگر امثال آن ها در اصحاب نبودند، حقانيت مكتب اسلام شناخته نمى شد . به واسطه ى مقام آن ها معلوم شد كه اسلام و قرآن مدرسه ى تربيت و ترقى است ؛ ولى عامه شايد براى اين ها مقامى قايل نباشند، هر چند عشره ى مبشره اى ) (187) دارند، ولى هيچ كدام از اين چهار نفر را جزو آنان نشمرده اند، هر چند روايت عشره مبشره اساسا دروغ است كه امام - عليه السلام - مى فرمود: من جاى آن ها را مى دانم كه ...(188) و هم چنين اين روايت نيز دروغ است كه نقل كرده اند رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
اءعلمكم معاذ
مغاذ از همه ى شما آگاهتر است .
و يا اين كه :
اءعلمكم فلان و اءزهدكم فلان .(189)
فلانى از همه داناتر، و فلانى از همه زاهدتر است .(190)


120 اشكال به سخن ابن اثير درباره ى تاءديب امام  


ابن اثير مى نويسد:
للامام اءن يؤ دب الرعية .
امام حق دارد رعيت خود را تاءديب كند.
مى گوييم : شما كه اما را معصوم نمى دانيد، اگر امام خود معصيت كرد، چه كسى بايد او را تاءديب و تعزير كند؟!آيا بايد از او متابعت كرد؟!آيا اگر كسى راه اين ها را برود، به مقصد مى رسد؟!


121 شيوه هاى تسلط كفار بر مسلمانان  


كفار ما را از بزرگان و پدران دينى مان جدا كردند و بين ما و آن ها فاصله انداختند دستور داده اند پسران و دختران را در محيط مدارس تربيت كنند تا از تربيت دينى مذهبى خانوادگى به دور باشند.
هم چنين ميان مردم و روحانيون جدايى بيندازند و مردم را نسبت به آن ها بدبين نمايند، هر چند به اين صورت كه افرادى را به لباس ‍ روحانيون خصوصا با صورت خوب (عمامه بزرگ ، محاسن و ...) و به زى علما و بزرگان دين درآورند تا در مجامع عمومى و در انظار توده ى مردم افعال قبيحه انجام دهند، ما هم غافل هستيم .
هم چنين از جمله فرمان ها و دستورها و نقشه هايى كه كفار چند صد سال پيش عليه ما كشيده اند، اين است كه كشتزارهايمان را بسوزانند . آب هاى آشاميدنى مان را آلوده و مسموم كنند، امراض را اشاعه دهند و بيمارى ها را در جامعه دامن زنند تا به مجرد هجوم ، تسليم آن ها باشيم .
اين مطالب را از سيصد سال پيش براى ما ديكته كرده اند و دستورش را در چند ماده صادر و مكتوب نموده اند و الآن هم وجود دارد و شواهد صدق دارد!(191)
آيا ما به دنياى آن ها محتاجيم يا آن ها به دنياى ما؟!اگر آن ها به دنياى ما محتاج نيستند، پس چرا اين همه براى تسلط بر ما و معادن ما، با هم مقاتله و جدال دارند؟!آن ها ابتدا دين را از ما مى گيرند، و سپس ثروت هاى ما را مى گيرند و از همان ها به ما تفضلا وام مى دهند و نزول مى گيرند، و يا به صورت ظاهر صدقه و بلاعوض مى دهند و بر ما منت مى گذارند!


122 نماز اول وقت ، تاءمين كننده ى زندگى انسان  


بعضى از علما با سفارش به نماز اول وقت و يا نماز شب ، زندگى آينده ى فرزنداندشان را تاءمين مى كردند.


123 درجات و دركات انسان  


با اين كه انسان با ملك يك قدم بيش فاصله ندارد، چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:
(الا اءن تكونا ملكين ) (192)
جز اين كه ملك شويد.
با اين حال ، از ميان حيوانات بيابان و جنگل و باغ وحش يكى هم به جهنم قدم نمى گذارد اما انسان كه اعظم و اشرف مخلوقات است به جهنم مى رود، بلكه به خلود در آتش محكوم مى گردد: (خلدين فيها)(193) شيطان بر سر راه مى نشيند و همواره در كمين است
(لاءقعدن لهم صرطك المستقيم ) (194)
قطعا بر سر راه راست تو خواهم نشست و آنان را منحرف خواهيم نمود.(195)


124 دين تاءمين كننده ى دنياى انسان  


دنياى بهتر هم با امام حسين - عليه السلام - بود نه با يزيد؛ ولى انسان ، خوشى و راحتى مى خواهد و به هر چه مى رسد بالاتر از آن را طالب است و آرامش ندارد تا به نفس مطمئنه برسد؛ اما جهل و يا غفلت دارد كه داشتن وسايل راحتى و رفاه ، غير از راحتى و رفاه و آرامش دل است :
(الا بذكر الله تطمئن القلوب ) (196)
هان !دل ها فقط به ى اد خدا آرام مى گيرند.
يعنى تنها وسيله ى آرامش دل ذكر الله است ؛ ولى ما بر اسباب تكيه مى كنيم و از مسبب الاسباب غافل هستيم ، و حال اين كه خداوند متعال مى فرمايد:
(ان القوة لله جميعا) (197)
قدرت ، توانايى همگى فقط از آن خداست .
مگر اين كه انسان خودش را از ميان برود، كه :
اءعدى عدوك ، نفسك التى بين جنبيك .(198)
بزرگترين دشمن تو، نفس تو است كه در وجود تو نهفته است .
براى ما امتحان پيش نيامده تا معلوم شود كه با حسين - عليه السلام - هستيم يا با يزيد .


125 مسؤ وليت حفظ حوزه هاى علميه  


حوزه ى علميه چند بار در معرض سقوط قرار گرفته و از غيب حفظ شده است . واى به حال ما اگر در عمل بر ضد حفاظت آن بكوشيم ، يعنى تير را از صاحب آن بگيريم و به سوى او نشانه رويم و با وسايل او عليه او حرف بزنيم ، و علم دين و مذهب را ابزارى براى تخريب دين و ضربه زدن به مذهب و اهل آن قرار دهيم !


126 جريان امضاى مشروطيت توسط آخوند خراسانى - رحمه الله  


اساس مشروطيت به امضاى آخوند - رحمه الله ، توسط عده اى تجار ظاهرالصلاح در هنگام پايين آمدن آخوند از پله هاى اطاق مطالعه ى شخصى براى درس گفتن ، صورت گرفت ؛ در حالى كه تمام فكر آخوند صرف جمع آورى مطالب درسى بود ، آن هم به نام ترويج اسلام و دين و موافقت با كتاب و سنت و اين كه در راءس مجلس شش نفر از علماى طراز اول قرار خواهند داشت ، (199) و وكلاى مجلس داراى چه شرايطى خواهند بود و ...!


127 حال مسلمانان در عصر غيبت و لزوم چاره انديشى براى مقابله با كفار  


اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با يكديگر در حال جنگ باشند، و يك فرد از اين دو گروه راه پيدا مى كرد و رييس گروه ديگر را مى ربود، گروه بى رييس يكى از دو راه را دارند: يا بايد تسليم شوند، و يا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند.
حال ما مسلمانان با كفار تقريبا همين طور است . مسلمانان زعيمى ندارند كه در زير لوا و پرچم او قرار گيرند؛ زيرا سنى ها كه اصلا قايل به زعيم و امام نيستند، و شيعه هر چند اعتقاد به امام - عليه السلام ، دارد ولى در عمل و وضعيات مانند سنى ها هستند و با آن ها فرقى ندارند!
بنابراين ، آيا حال كه همه ى مسلمانان - چه شيعه و چه سنى - اعتقادا و يا عملا زعيم ندارند، نبايد در كنار هم بنشينند و چاره انديشى كنند؟!آيا نبايد محافظت و مواظبت كنيم ؟!آيا نبايد بنشينيم و راه محافظه را پيدا كنيم كه چگونه از دست دشمن در امان باشيم تا دين و دنيا و مذهب ما محفوظ بماند؟!
از جمله راه هاى محافظت و مواظبت اين است كه اولا: فريب كفار را نخوريم ، ثانيا: آن چه را كه به ما هديه (!) مى دهند - تا مجذوب آن ها شويم و از اين راه بر ما مسلمانان و منافع ما مسلط شوند و بر ما ظلم و ستم كنند - قبول نكنيم .
اقرب طوايف به حق و واقعيت از ميان اديان آسمانى ، مسلمانان هستند و احق از همه ى فرقه هاى مختلف مسلمانان ، طايفه ى شيعه است كه مخذول و ذليل و اماء و عبيد كفار مى باشند!


128 نظارت دقيق امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف -  براعمال و عواقب بسيار بد گناهان اجتماعى


آيا نبايد توجه داشته باشيم كه ما رييسى داريم كه بر احوال ما ناظر است ؟!واى بر حال ما اگر در كارهايمان او را ناظر نبينيم ، و يا او را در همه جا ناظر ندانيم !گناهان شخصى كه در خلوت انجام مى گيرد و ربطى به امور اجتماعى ندارد، استحقاق جهنم را دارد الا بتوبة مناسبة للحال ؛ (مگر اين كه بعد از آن توبه اى مناسب حال ، انجام گيرد.) عواقب گناهان اجتماعى كه موجب تغييرات در جامعه و اختلال نظام و انحلال آن ، و يا تحريم حلال و ترك واجب و يا مصادره ى اموال ، هتك حرمت و قتل نفوس زكيه و ريختن خون مسلمانان و حكم به ناحق و ... مى شود، چگونه خواهد بود؟ با وجود اعتقاد به داشتن رييسى - كه عين الله الناظرة (200)است - آيا مى توانيم از نظر الهى فرار كنيم و يا خود را پنهان كنيم ؟!و هر كارى را كه خواستيم انجام دهيم ؟!چه پاسخى خواهيم داد؟ همه ادوات و ابزار را از خود او مى گيريم و به نفع دشمن به كار مى گيريم ، و آلت دست كفار و اجانب مى شويم و به آن ها كمك مى كنيم !چه قدر سخت است اگر براى ما اين امر ملكه نشود كه در هر كارى كه مى خواهيم اقدام كنيم و انجام دهيم ،
ابتدا رضايت و عدم رضايت او را در نظر نگيريم و رضايت و خوشنودى او را جلب ننماييم !البته رضايت و سخط او در هر امرى معلوم است ، و ظاهرا منتهى به واضحات مى شود، و در غير واضحات و موارد مشكوك بايد احتياط كنيم .
در همين اواخر اتفاق افتاده كه شخصى در تقليد و تعيين مرجع شايسته شك و ترديد داشت ، در خواب چهره ى شخص مورد نظر را به او معرفى كردند . به نجف رفت و پس از مدتى جست و جو او را پيدا كرد.
هم چنين براى بعضى اتفاق افتاده كه در بقا بر تقليد يا عدول به حى ترديد داشته اند، از قبر معصوم شنيده است كه باقى باش !
البته هر كدام از اين نقل ها قابل تكذيب است ، ولى از مجموع اين قضايا معلوم مى شود كه امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - متوجه و مراقب ما است ، و نمى توان گفت از احوال ما مطلع نيست و ما هر كار و يا هر چه مى توانيم آزادانه انجام دهيم .


129 تقيه ، شيوه ى ائمه - عليهم السلام - و نواب خاص امام زمان  -عجل الله تعالى فرجه الشريف


رواج و بقاى مذهب شيعه ى اماميه با تقيه انجام پذيرفته است . آيا با اين حال مى توان تقيه را از دين نداست و آن را از دين جدا ساخت ؟!
از حسين بن روح (201) سلام الله عليه - در مجلسى عمومى كه شيعه و سنى حضور داشتند درباره ى جانشين حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - سؤ ال مى كنند، در جواب مى فرمايد:
اءلصحيح عندنا اءن الخليفة بعد رسول الله ، اءبوبكر!
نزد ما به نظر صحيح ، بعد از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - ابوبكر خليفه است .
بعد از اين سخن ، عامه درباره ى او گفتند:
الى كم يكذبون على هذا الشيخ ؟!(202)
تا كى بر اين شيخ دروغ مى بندند؟!
نايب خاص امام - عجل الله تعالى فرجه الشريف - كارش اين بود و تقيه مى كرد، چنان كه بعد از امام حسين - عليه السلام - نيز هيچ كدام از ائمه - عليهم السلام - خيال خروج را نمى كردند، و حتى امام هادى و عسكرى - عليهما السلام - هم زندان رفتند.


130 علت غيبت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - خود ماييم  


سبب غيبت امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - خود ما هستيم زيرا دستمان به او نمى رسد، و گرنه اگر در ميان ما بيايد و ظاهر و حاضر شود چه كسى او را مى كشد؟!آيا جنيان آن حضرت را مى كشند، يا قاتل او انسان است ؟!ما از پيش در طول تاريخ ائمه - عليهم السلام ، امتحان خود را پس داده ايم كه آيا از امام تحفظ، و اطاعت مى كنيم ، و يا اين كه او را به قتل مى رسانيم ؟!انحطاط و پستى انسان به حدى است كه قوم حضرت صالح - عليه السلام - ناقه ى صالح را با اين كه وسيله ى ارتزاق و نعمت آن ها بود، پى كردند، چنان كه قرآن كريم درباره ى آن مى فرمايد:
(لها شرب و لكم شرب يوم معلوم )(203)
يعنى ، يك روز آب سهم شما باشد و روز ديگر سهم آن .
آن ناقه ، يك روز آب چاه را مى خورد و در عوض به آن ها شير مى داد!بنابراين ، همان گونه كه ممكن است عقلا خزينه و انبار نعمت خود را نابود كنند، هم چنان كه ناقه ى صالح را كشتند، امكان دارد كه ما انسان هاى عاقل (!) نيز امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را كه تمام خيرات از او است و از ناقه ى صالح بالاتر و پر فيض تر است براى اغراض شخصيه ى خود به قتل برسانيم !


131 عمل به احتياط در عمل شخصى و اشكال امر به احتياط در مقام فتوى  


شخصى عربى از مرحوم شيخ محمد رضا آل ياسين (204)پرسيد: در حال ركوع و سجود تسبيحه ى كبرى (205)چند بار بايد گفته شود؟ ايشان در جواب فرمود: سه مرتبه واجب است !
بعد از رفتن سؤ ال كننده ، به عنوان اعتراض به ايشان عرض شد هيچ يك از فقها چنين فتوايى نداده است . ايشان فرمودند: اين شخص يكى را قبل از سجده ، و يكى را در حال سجده ، و سومى را در هنگام سر برداشتن مى گويد؛ لذا خواه نا خواه ى كى از آن سه در حال سجده ، انجام مى گيرد.
برخى نيز گفته اند: احتياط، عصاى پيره زن هاست .
ظاهر اين است كه بهتر است انسان در مقام عمل شخصى خود از احتياط نگذرد و عمل را موافق احتياط انجام دهد؛ ولى در مقام فتوى ، دستور به احتياط مشكل است .


132 اهميت نماز از بين اعمال عبادى و مقايسه ى آن با ولايت  


هيچ كتاب فقهى به اندازه ى كتاب الصلاة كثير المباحث نيست ، به حدى كه الفيه و نفليه (206)درباره ى آن نوشته اند، در كلمات اميرمؤ منان - عليه السلام - نيز آمده است :
و اعلم اءن كل شى ء من عملك تبع لصلاتك .(207)
و بدان كه تمام اعمالت تابع نمازت مى باشد.
مشاهده كرده ايم كه علماى بزرگ در حال نماز عجيب و غريب بودند، به گونه اى كه گويا آن انسان خارج از نماز نيستند .


133 رواياتى ناب درباره ى آثار نماز 


در فضل نماز فعلا روايتى بالغ ‌تر و رساتر از اين روايت در نظرم نيست كه مى فرمايد:
اءلصلاة معراج المؤ من (208)
نماز، معراج و نردبان ترقى مؤ من است .
هم چنين در روايت داريم :
لو يعلم المصلى ما يغشاه من جلال الله ، ما انفتل من صلاته .(209)
اگر نمازگزار مى دانست كه از جلال الهى چه اندازه او را فرا مى گيرد، هرگز از نماز روى بر نمى گرداند.
و نيز از حديث : كل شى ء من عملك تبع لصلاتك ؛ (210)(تمام اعمال تو در قبول يا رد تابع نمازت مى باشد .) معلوم مى شود كه نماز از همه ى اعمال عبادى بالاتر است ؛ اما از حديث لم يناد بشى ء كما نودى بالولاية (211)؛ (به هيچ چيز به اندازه ى ولايت فرا خوانده نشده است .) استفاده مى شود كه ولايت از بين عبادات خمس (212)از همه بالاتر است ، علت آن چيست ؟ آيا به اعتبار اين كه ولايت از عقايد و اصول است ؟ و صلاة فرعيت دارد؟ يا به اعتبار تلازم ولايت است با آن چه مؤ من نمازگزار در نمازها تحصيل مى كند؟


134 سى سال است منتظر مرگ هستم ! 


ملايكه قوتشان (213) تسبيح است .(214)ما انبيا و اوليا - عليهم السلام - و ملايكه را نمى شناسيم ، چنان كه خدا را نمى شناسيم ؛ زيرا خيلى از ما دورند؛ ولى علما را چه مى گوييد كه در كنارشان هستيم و حالاتشان را از نزديك مشاهده مى كنيم ؟!
دم آخر زندگى طبيب بالاى سر آخوند ملا فتح على آوردند، ايشان آهسته به اطرافيان گفت : كه كار گذشته است .حضار با همديگر نجوا(215) مى كردند كه آخوند - رحمه الله نفهمد، ولى ايشان به آن ها فرمود: بگوييد، طبيب چه گفته است ؟ بنده سى سال است منتظرش هستم !(216)


135 مرگ در ديدگاه اميرالمؤ منين و سيدالشهدا - عليهما السلام -  


در كلمات اميرمؤ منان - عليه السلام - آمده است كه فرمود:
و الله ، لابن اءبى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى اءمه .(217)
به خدا سوگند، قطعا علاقه ى پسر ابى طالب به مرگ ، از علاقه ى كودك به پستان مادر، بيشتر است .
و در كلمات سيدالشهدا - عليه السلام - آمده است :
و ما اءولهنى الى اءسلافى !اشتياق يعقوب الى يوسف .(218)
چه قدر به گذشتگانم علاقمند و سرگشته ام !بسان علاقه ى حضرت يعقوب به حضرت يوسف - عليهما السلام - .
هم چنين به هنگام خروج از مكه و حركت به سوى كربلا طى نطقى فرمود:
من كان باذلا فينا مهجته ، موطنا على لقاء الله نفسه ، فليرحل معنا.(219)
هر كس مى خواهد جان خود را درباره ى ما بذل كند و خود را براى ملاقات با خدا آماده كرده است ، با ما كوچ كند.
يعنى همه را به جهاد و جنگ و كشته شدن دعوت مى نمود . اهل بهشت نيز دوستان خود در دنيا را دعوت مى كنند كه چرا نمى آييد و در قفس و زندان مانده ايد؟!


136 دروغ هرگز  


كسانى كه به لشكر خود وعده ى پيروزى مى دهند و مى گويند: ما غالبيم ، دروغ مى گويند. هيچ گاه حضرت اميرمؤ منان - عليه السلام - نفرمود: ما بر معاويه غالب مى شويم مگر يك بار، و آن نيز براى ايجاد رعب در دل آن ها بود كه با صداى بلند فرمود:
لا قتلن معاوية و اءصحابه .
معاويه و ياران او را خواهم كشت .
ولى بلافاصله آهسته فرمود:
ان شاء الله
اگر خدا بخواهد.
و به كسى كه در اين باره از او سؤ ال نمود، فرمود: تا كه دروغ نگفته باشم . (220)
يك وقت هم معاويه خواست على - عليه السلام - را امتحان كند، لذا چند نفر را نزد ايشان فرستاد، اولى آمد و گفت : معاويه مرد حضرت ساكت شد، در پاسخ دومى هم حضرت ساكت شد، ولى در پاسخ سومى فرمود:
لم يمت و لا يموت معاوية حتى ينبت تحت قدمى .(221)
معاويه نمرده و نخواهد مرد تا اين كه در زير پاى من گياه برويد.
آيا امكان دارد چنين كسى از حال معاويه و مراد او اطلاع نداشته باشد؟!


137 سخنان منصور و معاويه در دم مرگ  


منصور با آن همه دستور كشتن ها كه مى داد، در مرضى كه منجر به مرگش شد گفت :
ردونى الى حرم ربى !(222)
يعنى ، مرا به حرم پروردگارم برگردانيد.
مى خواهم در حرم بميرم نه خارج از حرم .
معاويه هم دم مرگ گفت :
خلوا بينى و بين اءرحم الراحمين !
مرا به خداوند ارحم الراحمين بسپاريد و كنار برويد.
ما منكر نيستيم كه انسان بايد در اوقات پايان زندگى و دم مرگ به رحمت پروردگار اميد داشته باشد؛ ولى غرض ما بيان قابليت انسان ، در غايت قوس صعود و غايت قوس نزول است ، نظير سلمان و معاويه .


138 علاقه ى فوق العاده برخى اصحاب  بهرسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - و اميرالمؤ منين - عليه السلام


مى توان گفت : در ميان اصحاب حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم افرادى فوق العاده به ايشان علاقه و محبت داشتند . وقتى ابوذر - رضوان الله تعالى عليه - در بيابان به آب رسيد، گفت : تا حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - آب نخورد، من نمى خورم !(223)
اين چه محبتى است ؟!آيا مى شود گفت ابوذر تشنه نبود؟!
هم چنين در ميان اصحاب حضرت اميرالمؤ منين - عليه السلام - افرادى ديده مى شود كه علاقه ى فوق العاده به صاحب ولايت داشتند و تا دم مرگ و شهادت در اين راه استقامت كردند . نظير ميثم تمار - رضوان الله تعالى عليه .


139 لزوم دعا براى رفع گرفتاريهاى مؤ منين ، و چاره انديشى  درمقابل خطرهاى دينى


اگر بى تفاوت باشيم و براى رفع گرفتارى ها و بلاهايى كه اهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم ، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود، چنان كه الآن بر سر ما آمده است . نظير ريختن مواد شيميايى و بمباران شهرها.(224)در مقابل خطرهاى دينى چه بايد كرد، آيا نبايد فكرى و چاره اى بكنيم ، يا بگذاريم هر چه شد، شد!و هر چه بر سر زنان و مردان و پير و جوان ما آمد، آمد؟!


140 بلاها به صورت يكسان تقسيم شده اند  


مرام كمونيستى بيشتر از حسادت ناشى مى شود، كه ديگرى دارد و من ندارم ؛ غافل از اين كه نعمت خدا تنها در دارايى و مال و ثروت نيست . آيا ثروتمند بيش از فقير صحت ، اولاد، آرامش و راحتى و چيزهاى ديگر دارد؟!بنابراين ، اگر دارايى ها و نادارى هاى افراد من حيث المجموع حساب شود، مى بينيد كه :
اءلمصائب بالسوية مقسومة بين البرية .(225)
گرفتارى ها به صورت مساوى و يكسان ميان مردم تقسيم شده است .


141 فقه آل محمد - عليهم السلام - بهترين ختم ! 


شخصى به ديگرى گفت : براى گرفتارى ها ختمى به ما ياد بدهيد. او در جواب فرمود: ختمى مجرب در نظر دارم ، و آن فقه آل محمد صلوات الل عليهم اجمعين است . به تعليم و تعلم ، مباحثه و مذاكره ى فقه مشغول و ملتزم باشيد . خدا مى داند چه اثراتى دارد؟!علم فقه اثر دارد، ولى نه براى اين كه مقصود كسى كه بدان اشتغال دارد اين باشد كه از اعوان ظلمه گردد. اين فرق مى كند . با انسانى كه فقه بخواند براى اين كه تمام كمالات بالقوه ى اين علم در او بالفعل گردد.


142 راه تحصيل كمالات  


ما مى دانيم كه مقامات بسيارى از علما از همين تعليم و تعلم ونوشتن ها و اشتغال به تحصيل در حوزه هاى علميه به دروس معمول در حوزه ها و نيز عمل به مستحبات معمول به حاصل شده است ، و كار ديگرى نداشته اند . به طور يقين همين ها بوده ولى در عين حال اهل كرامات بوده اند!اگر بنده هم كرامات و مقامات آن ها را نديده بودم به طور يقين مى گفتم كه چنين مقامات را نداشته اند . تازه آن ها از اساتيد و بزرگان پيشين چه چيزها نقل مى كردند!


143 فريبى از اين دست  


نقل مى كنند: زمانى كه عده اى از دانشمندان در اروپا نشسته بودند و درباره ى ساختن هواپيما فكر مى كردند، عده اى ديگر مى گفتند اين محال است ، انسان چگونه مى تواند پرواز كند؟!علت پرواز پرنده آن است كه بين بال هاى آن توازن امكان دارد، ولى انسان محال است پرواز كند!بعد خودشان به كره ى ماه رفتند.
يكى از علماى ساكن عراق قبل از جنگ جهانى دوم در بغداد مدعى شد كه مى شود هواپيمايى ساخت كه بدون خلبان هدايت شود . براى او از آلمان مكرر نوشتند كه اين امر محال است ، خود را در زحمت نينداز، ولى بعد خودشان ساختند و در جنگ به كار بردند!


144 آغاز و فرجام برخى از حاكمان  


وقتى حكومت در دست خوارج و اين ها باشد، فعلى الاسلام السلام ! ( با اسلام بايد خداحافظى كرد!)؛ زيرا هدم قبور و مساجد براى اين ها مانند آب خوردن سهل و آسان است . هنگامى كه جد اين ها سركار آمد استار كعبه را به دست گرفت و ندا سر داد:
لا اله الا الله ، وحده وحده وحده ، اءنجز وعده ، و نصر عبده ، و اءعز جنده ...
معبودى جز خداوند نيست ، هم او كه ى گانه ى يگانه ى يگانه است ، به وعده اش وفا نمود و بنده اش را يارى كرد، و لشكرش را سرافراز گرداند ...
لذا در ميان مردم تبليغ شد كه او مى خواهد توحيد محض را پياده كند؛ ولى بعد اشياى قيمتى حرمين (226)را سرقت نمود و شايد هشت سال دولت عثمانى او را به اسلامبول برد و دور شهرها گرداند و آن ها را در ... مصرف كرد.
سيد محسن امين - (227) رحمه الله - فهرست اشياى مسروقه را با قيمتش نوشته است ، و در مورد بعضى از جواهرات قيمتى مسروقه نوشته كه برايش نمى توان قيمت تعيين كرد!آرى ، درآمد و ثروت ملك و مملكت را كه بايد در مصالح مسلمانان صرف شود، شاهزاده ها در آمريكا و اروپا مصرف مى كنند!حتى درباره ى بقيع هم گفته اند: موقوفه است و بايد در مصالح اسلام به معبر و طريق عام تبديل گردد. فدك را هم براى مصالح اسلام از دست حضرت امير و حضرت زهرا - عليهما السلام - گرفتند و غضب كردند!لابد وقتى معاويه آن را يك جا و دربست به مروان بخشيد آن هم حتما براى مصلحت اسلام بوده است !آرى ، به گفته ى عامه مجتهد بودند و اگر احيانا خطا هم كردند ماءجورند!در هر حال با اين كه آن حاكم دو چيز نفيس و قيمتى از نفايس حرم را به عنوان هديه براى سلطان عثمانى برد، ولى فايده نكرد و ثابت شد كه اين ها مفسد و ظالمند.


145 مطابق دفتر شرع  


مقصود اين كه انسان كارهايش را مطابق دفتر شرع انجام دهد(228) چه موافق تقيه باشد و چه مخالف آن ) . اگر انسان ، كارش ‍ بر طبق حجت شرعى باشد، اگر چه احيانا مخالف با واقع شود طورى نيست و در نزد پروردگار معذور بلكه ماءجور است ، ولى چنين نباشد كه كارهايمان با دفتر شرع موافقت نداشته باشد، و هر چه خواستيم يا از ما خواستند انجام دهيم هر چند بر خلاف شرع باشد . اگر بخواهند يك امضا به نفع خود از انسان بگيرند، گروهى هجوم مى آورند و شرايط را طورى فراهم مى آورند تا به مقصد خود برسند، هم چنان كه در امضا بر له مشروطه از آخوند خراسانى پيش آمد و چه كارها و سوء استفاده ها كه نكردند؟!


next page

fehrest page

back page