next page

fehrest page

back page

146 خشنودى امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف -  ميزانعمل ما بايد باشد


بنابراين ، در امور اجتماعى نبايد به ديگران نگاه كنيم و از اين و آن پيروى كنيم ، زيرا افراد معصوم نيستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند؛ بلكه بايد نگاه كنيم و ببينيم اگر خودمان تنها بوديم و ديگران نبودند آيا انجام مى داديم يا خير؟ و نبايد به ديگران كار داشته باشيم .(229) ما نبايد خود را با اهل سنت قياس كنيم ، ما بايد رضا و ميل امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - را در كارها به دست آوريم ، چه در مصرف سهم امام - عليه السلام و چه در كارهاى اجتماعى ديگر .


147 واى بر ما اگر ... 


واى بر كسى كه حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بداند كه او در تحصيل موافقت و رضاى آن حضرت ، و يا در مخالفت آن حضرت بى اعتنا و لاابالى است . در امور مالى به مردم بگويد كه دست من دست او است و نماينده ى او هستم ، و در كارهاى ديگر چنين نباشد!خدا نكند ما اين گونه باشيم !خصوصا اين كه ميل داريم در آخر زندگى و دم مرگ به داد ما برسد و به شفاعتش بلاهاى ما رفع شود . آيا مى شود از اول كار از او جدا باشيم و در آخر كار تمايل داشته باشيم از ما دستگيرى كند؟!
آقاى طيبى در نزديكى وفاتش ، به همه ى انوار معصومين - عليه السلام - سلام كرد و تعظيم نمود ولى هيچ كدام از حضار كسى را نمى ديدند!آن بزرگواران كه در وقتش به آن ها احتياج داريم ، نبايد كارى كنيم كه دم آخر بگويند: ما اين شخص را نمى شناسيم !تفاوت مراتب ايمان و تقوا و يقين ما و علماى گذشته بسيار است ، صد سال فاصله ى بين ما و آن ها، مانند هزار سال است !دعا كردن و زود مستجاب شدن براى آن ها اصلا چيز عادى عادى بوده ؛ ولى حالا اگر كسى بگويد: دعا كردم و مستجاب شد، خيلى نادر است . نقل كرده اند كه آقايى - كه فاصله ى وفاتش با وفات مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى - رحمه الله - يك هفته بود، در مشهد بود و خانواده اش در عراق بودند - به حرم امام رضا - عليه السلام - مشرف شد و عرض كرد: خانواده ام ...(230) بلافاصله شخصى از كنارش گذشت و مقدارى پول به او داد؛ ولى او رو كرد به حضرت و عرض نمود: اين نه مناسب كرم شما است ! تا اين كه مقدار ديگرى به او مى رسيد . باز گفت : كم است ! پس از جريان يكى از علماى مشهد در صحن به او مى رسد و مى گويد: معلوم مى شود معامله ى شما با حضرت خوب است ! همان اندازه كه مى خواسته از جيبش در مى آورد و به او مى دهد.


148 عنايت ويژه به ثابت قدمان در زمان نزديك ظهور  


در اين زمانه اين گونه قضايا نادر اتفاق مى افتد - اگر اتفاق بيفتد! ولى انصاف اين است كه در زمان خيلى نزديك به ظهور كه ظلم فراگير مى شود: ملئت ظلما و جورا(231)مظنون است بلكه بالاتر از ظن ، به افرادى كه پيش از ظهور در دين و ايمان باقى مى مانند و ثابت قدم هستند، عنايات و الطاف خاصى مى شود، تا از دين خارج نشوند، زيرا حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف - تكيه گاه مرم است و كسانى كه تكيه گاهشان او باشد، كوه ايمانند!گويا مردم تا زمان نزديك به ظهور تصفيه مى شوند و:
يقوم ... بعد ارتداد اءكثر القائلين بامامته .(232)
بعد از بازگشت بيشتر كسانى كه به امامت او اعتقاد دارند، قيام مى كند.
قهرا كسانى كه از ابتلائات و آزمايش هاى الهى در آمده اند، الطافى ويژه از ناحيه ى آن حضرت شاملشان مى گردد.


149 جريان مرحوم آقا سيد يونس اردبيلى  وعمل به وظيفه در شدت ابتلا


آيا ممكن است در اين ابتلائات بزرگ هر چند مانند ذبيحه حركتى كوچك داشته باشيم . در قضيه ى مسجد گوهرشاد عده اى را دستگير نمودند، هشت نفر از علما هم در ميان آن ها بودند و معلوم نبود كه آن ها را به كجا مى برند، و اعدامشان مى كنند و يا ... تا اين كه آقا سيدابوالحسن اصفهانى - رحمه الله - براى نجات آن ها از نجف به رضاشاه تلگراف كرد، ولى از آن جا كه در تلگراف كلمه ى حتما ذكر شده بود، تلگراف از كرمانشاه برگشت ، و ايشان دوباره تلگراف زدند و از اعدام آن ها صرف نظر و آزاد شدند . يكى از علماى دستگير شده مى گفت : در بازداشتگاه همه ى ما با حال ناراحتى و تضرع مشغول توسلات و زارى و دعا و گريه بوديم ، اما مى ديديم كه آقا سيد يونس اردبيلى - رحمه الله - مشغول مطالعه ى كتاب جواهر است !به گونه اى كه گويى اصلا در گرفتارى نيست .
گويا ايشان تكليفشان را همان مى ديده اند .


150 اگر در راه امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - باشيم ... 


بعضى از حيوانات مانند زنبور عسل و حيوانات شيرده به مردم منفعت مى رسانند، انسان نيز ممكن است براى دين و مردم نافع باشد . اگر ما نيز به اندازه ى توان خود در هدايت مردم تلاش و كوشش كنيم ، آيا امكان دارد كه مورد عنايت عين الله الناظرة (233)و امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - نباشيم ؟!
اگر در راه آن حضرت باشيم ، چنان چه به ما بد و ناسزا هم بگويند و يا سخريه نمايند، نبايد ناراحت شويم ، بلكه هم چنان بايد در آن راه حق و حقيقت ثابت قدم و استوار بوده و در ناملايمات صبر و استقامت داشته باشيم .


151 اگر دليل مساعد و ياور ما باشد 


مرحوم ميرزاى قمى در موارد زيادى كه بر خلاف مشهور نظر مى دهد، مى فرمايد:
ان ساعدنا الدليل ، لا نتوحش من الوحدة .(234)
اگر دليل مساعد و ياور ما باشد، از تنهايى نمى هراسيم .
مرحوم مقدس اردبيلى (235) نيز با اين كه تقريبا اولين مقدس است ، بر خلاف مشهور فتوى مى داد و گويى كه اولين مجتهد است ، چنان كه ى كى از بزرگان مى فرمود: اگر بنا نبود كه از احيا، تقليد شود و تقليد ابتدايى از اموات جايز بود، مى گفتم از مقدس اردبيلى - رحمه الله - تقليد كنيد .
مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى نيز هرگاه نظر جديدى ارايه مى داده ، به منظور رهايى از وحشت انفراد در فتوى ، مى فرموده است : ملا مرده اى پيدا كنيد، كه در اين مساءله موافق ما باشد .
هم چنين مرحوم آخوند خراسانى بر بالاى منبر مى فرمود: اگر بگوييد: يكى ديگر از علما، قبلا چنين گفته است ، خوشحال مى شوم !


152 لذت از عبادت به ويژه نماز  


در حديث قدسى آمده است :
تنعموا بعبادتى فى الدنيا، فانكم تتنعمون بها فى الآخرة (236)
در دنيا از عبادت من لذت ببريد، زيرا شما در آخرت از همان لذت برده و بهره مند خواهيد بود.
يعنى از عبادت لذت مى بريد، اين حديث از روايتى كه شيخ - رحمه الله - نقل كرده كه نماز، گرسنگى و تشنگى را برطرف مى كند. بالاتر است ؛ زيرا دوام و استمرار را مى رساند.


153 تنها از نماز خواندن لذت مى برم  


آقاى ميرزا حسين ميرزا خليل - رحمه الله - (237) در سن نود سالگى مى فرموده است : غذا خوردن براى من مانند اين است كه انبان و كيسه اى را پر كنم . من از خوردن غذا هيچ لذت نمى برم ، آن چه از آن لذت مى برم نماز خواندن است .
شخصى مى گفت : ايشان بعد از نماز صبح در بالاسر حضرت امير - عليه السلام - در مصلى مى ايستاد و تا طلوع آفتاب به نماز مشغول مى شد.


154 لذت بردن از نماز، از مختصات انسان كامل


در كلام الله از هر طرف صدا شنيده مى شود، و تنعم و لذت حاصل از آن به مراتب گواراتر از لذت اكل و شرب است . در روايتى از امام صادق - عليه السلام - درباره ى آيه ى (اياك نعبد) (238)؛ (تنها تو را مى پرستيم .) آمده است كه فرمود:
لا زلت اءكررها حتى سمعتها من قائلها.(239)
پيوسته آن را تكرار مى كردم ، تا اين كه آن را از گوينده اش ( حضرت حق ) شنيدم  .
خوردن و خوابيدن و پرداختن به بعضى شؤ ون حيوانى ما را از برخى حيوانات پايين تر آورده است . خداوند متعال مى فرمايد:
(و اءوحى ربك الى النحل ) (240)
و پروردگارت به زنبور عسل وحى نمود.
خدا مى داند كه زنبور عسل چه كارهاى عجيبى را مى كند كه ما انسان ها با ادعاى شرافت معلوم نيست بتوانيم انجام دهيم . حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد:
حبب الى من دنياكم : اءلنساء و الطيب ، و جعل قرة عينى فى الصلاة .(241)
از دنياى شما سه چيز مورد علاقه ى من است : عطر و بوى خوش ، زنان ، ولى نور چشم من در نماز قرار داده شده است .
هر كدام از اين ها محبوبيت و لذت تكوينى دارد، ولى لذتى كه در نماز است بيشتر از لذت آن دو است ، اما چه كنيم كه در ذايقه ى ما شور و تلخ است ،
لذا هر چه زودتر مى خواهيم نماز را به آخر برسانيم و از آن فارغ شويم !بعضى از پروانه ها و زنبورها نيز بوى خوش را طالبند، بهره گرفتن از جنس مخالف هم مشترك بين حيوانات است ، ولى اين از مختصات و امتيازات انسان كامل است كه از نماز لذت مى برد.


155 توفيق به كثرت اشتغال نيست  


علماى سابق با آن همه توفيقات كه داشتند، معلوم نيست عمرشان از ما بيشتر بوده است . شيخ انصارى - رحمه الله - سنش از ما(242) كمتر بوده است ، شهيد اول و ثانى رحمهماالله - با آن همهم كتاب هاى خوب و مفيد و متين ، زياد عمر نكردند، ولى عمرشان با بركت بود . بنابراين ، معلوم مى شود كه توفيق به كثرت اشتغال به تحصيل و ... ربطى ندارد.


156 روحانيت در خدمت حكومت ! 


مشاهده مى كنيم كه در ممالك اسلامى ، روحانيت را در دست گرفته اند و در جهت منافع خويش به كار مى گيرند . مرحوم سيد محسن امين عاملى نوشته است : سعودى اول بعد از آن كه علماى ديگر را از بين برد و فقط تابع خود را نگه داشت ، شيخ الاسلام به سوى مدينه فرستاد. لذا از اين گونه عالمان (!) استفتا كرد كه حكم ابقاى گنبدها و قبور ائمه ى بقيع - عليهم السلام - چيست ؟
اءفتونا، زادكم الله علما و فهما.
ما را از فتوايتان بهره مند كنيد، خداوند به علم و فهم شما بيفزايد!
آن ها هم موافق نظر او دادند كه :
يجب هدمها و يحرم ابقاؤ ها و لو ساعة !
از بين بردن آن ها واجب ، و ابقا آن ها هر چند يك لحظه باشد حرام است !
در واقع ، استفتا كننده خود مفتى است .
هم چنين اين گونه علما درباره ى بوسيدن ضرايح مى گويند: تمسح و تقبيل (243) آن ها شرك و كفر است !
اين گونه حكومت ها چنين روحانى و چنين دينى را قبول دارند، دينى كه تابع آن ها باشد، بلكه در نظر آن ها دين چيزى غير از متابعت دولت ، و كفر چيزى جز مخالفت با حكومت وقت نيست !


157 مواظبت بر حلال و حرام و كيفيت در عبادات  


چيزهاى عجيب و غريب از علما نقل شده كه چه اندازه مواظب حلال و حرام بوده اند، بلكه مواظبت آن ها بر مستحبات نيز بيش ‍ از ما بوده و صاحب كرامت بوده اند . آقايى كه خود او و نيز پدرش از اهل كرامت بودند، نقل كرد كه پدرش با آن كرامات و مقامات در حال ركوع و سجود تنها سه مرتبه سبحان الله مى گفت . آن ها كيفيت را در عبادات ملاحظه مى كردند نه كميت را . همين جرياناتى را كه در آن قرار داريم و مى بينيم ، همان علما - كه فقه و اصول اشتغال داشتند - از پيش مى ديدند و خبر مى دادند، بدون اين كه اظهار كنند كه ما اهل كرامت و علم غيب هستيم .
آقايى مى گفت : جماعتى بوديم ، آقا امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - تشريف آوردند و امامت كردند، ولى حمد و سوره را حسابى ساده قرائت فرمودند.
خدا مى داند همين عبادت هاى ساده و مختصر اگر از اهلش صادر شود چه اثرها دارد، ولى مفصل آن از غير اهلش بى اثر است . مطلب اجل از آن است كه با گفت و شنود، تفهيم شود. از خدا مى خواهيم كه لياقت دهد تا به ما الهام شود!


158 فرج من نزديك است ، دعا كنيد بدا حاصل نشود 


آيا نبايد در فكر اين باشيم كه از كسى (244)كه خداوند براى اصلاح جامعه قرار داده بخواهيم كه بيايد ؟!خود او در مسجد سهله ، جمكران ، در خواب و بيدارى در گوش افرادى از دوستانش بدون اين كه او را ببينند، فرموده است : فرج من نزديك است ، دعا كنيد. يا به نقلى فرموده : فرجم نزديك شده ، دعا كنيد بدا (245)حاصل نشود.


159 مطالعه ى تراجم و شرح احوال علماى سلف  


مراجعه به تراجم علماى سلف به منزله ى مراجعه به كتاب هاى معتبر اخلاقى است . هر كس كه طالب تهذيب و ترقى در امور معنوى است و مى خواهد از زندگى و عمر خود چيزى استفاده كند، شايسته است به شرح احوال آن ها نگاه كند كه چه كارها مى كردند. آقايى مى گفت : يكى از اساتيد ما اهل برهان و استدلال بود، به گونه اى كه هيچ مطلبى را بدون برهان قبول نداشت . - به طورى كه ى كى از شاگردانش درباره ى او فرمود: اين مطلب را از ايشان ياد گرفتيم كه همه جا بايد چشم مان را باز كنيم . اگر برهانى باشد، قبول كنيم ؛ و گرنه خير . و هيچ مطلبى را از كسى بدون برهان نپذيريم . - همان استاد، با اين كه برهانى بود، احوال علماى سابق را بدون پرداختن به استدلال و برهان ذكر مى كرد.


160 مقايسه ى وضع فعلى حوزه هاى علميه با گذشته  


درد را مى دانيم ، دوا را هم تشخيص مى دهيم ؛ زيرا:
(فاءلهمها فجورهاو تقواها)(246)
پس خداوند شر و خير ( و يا درستى و نادرستى و يا زشتى و زيبايى كارها) را به نفس انسان الهام نمود.
اما عمل نمى كنيم !خدا مى داند صد سال قبل چه رجال برجسته اى در حوزه هاى علميه ى اصفهان ، تبريز، و ... بودند . از اطراف به آن جاها مى آمدند و در درجات علمى و عملى كامل مى شدند و براى بيان احكام و معارف و ترويج دين و مذهب به محلها و وطن اصلى خويش بر مى گشتند . اگر وضع فعلى خود را با احوال آن ها مقايسه كنيم ، خدا مى داند كه چه شرمندگى و سرافكندگى پيدا مى كنيم !افسوس كه لا الى بدل (247) از دست ما رفتند!


161 دعاى كميل - رحمه الله ، دعاى خضر و يا دعاى اميرمؤ منان - عليهما السلام  -


در روايت آمده است كه دعاى كميل ، دعاى حضرت خضر است كه حضرت اميرالمؤ منين - عليه السلام - خوانده و كميل شنيده و از حضرت درخواست كرده كه آن را به او تعليم كند و حضرت آن را به ايشان آموخته و فرموده است :
يا كميل اذا حفظت هذا الدعاء، فادع به كل ليلة جمعة ، اءو فى الشهر مرة ، اءو فى السنة مرة ، اءو فى عمرك مرة ، تكف و تنصر و ترزق و لن تعدم المغفرة . يا كميل !قد اءوجب لك طول الصحبة لنا اءن نجود لك بما ساءلت !(248)
اى كميل !هرگاه اين دعا را حفظ نمودى ، هر شب جمعه ، يا هر ماه ى ك بار، يا در هر سال يك بار يا در عمرت يك بار آن را بخوان كه اگر آن را بخوانى ،
خداوند تو را كفايت و يارى نموده و روزى مى دهد، و از آمرزش پروردگار بى نصيب نمى گردى .اى كميل !طول مصاحبت تو با ما، موجب شد كه خواسته ى تو را برآورده نموده و اين دعا را به تو بياموزيم .
محتمل است - حضرت خضر - عليه السلام - آن را به عربى نخوانده باشد، و چه بسا حضرت امير - عليه السلام - در آن زياداتى افزوده باشد، و در عين حال دعاى خضر به آن اطلاق شود؛ زيرا در آن صلوات بر محمد و آل محمد آمده است و خيلى واضح و آشكار نيست كه در دعاهاى انبياى سلف - عليهم السلام - صلوات بر محمد و آل وجود داشته باشد.
سؤ ال : مگر انبياى گذشته - عليهم السلام - در گرفتارى ها به خمسه ى طيبه - عليهم السلام - متوسل نمى شدند؟!
جواب : معناى توسل آنان به خمسه ى طيبه - عليهم السلام - در شدايد، اين نيست كه هر دعايى از آن ها مشتمل بر صلوات بر محمد و آل باشد.


162 تفكيك ناپذيرى قرآن و عترت  


مرحوم آقا شيخ عبدالكريم حايرى فرموده است : عامه ، عترت را كنار گذاشته اند و خاصه ، قرآن را. البته معناى اين سخن اين است كه هر دو طايفه ، هر دو را كنار گذاشته اند، زيرا قرآن و عترت با هم ملازمند . به عقيده ى بنده ، اگر كسى يكى را ضايع كند، ديگرى را هم ضايع كرده است ، زيرا اين دو با هم هوهويت و اتحاد دارند . چنان كه پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
انى تارك فيكم الثقلين ، اءحدهما اءكبر من الآخر: كتاب الله حبل ممدود من السماء الى الارض ؛ و عترتى اءهل بيتى . و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض .(249)
من دو چيز سنگين و گرانبها در ميان شما (به ى ادگار مى گذارم ) كه ى كى از ديگر بزرگتر است : يكى كتاب خدا، كه ريسمانى است كه از آسمان به سوى زمين كشيده شده است ؛ و ديگرى : بستگان و خاندانم . اين دو هرگز از هم جدا نخواهد شد، تا اين كه در (كنار) حوض (كوثر) بر من وارد شوند.


163 قرآن و عترت ، جامع كمالات انبياى اولوالعزم - عليهم السلام -  


اگر به قرآن عمل مى كرديم ، ديگران را به اسلام و قرآن جذب مى نموديم ؛ زيرا قرآن جامع كمالات همه ى انبياى اولوالعزم - عليهم السلام - است . چند صحيفه براى حضرت آدم - عليه السلام - و چند صحيفه براى حضرت شيث - عليه السلام - نازل شده و همه ى آن ها در قرآن جمعند، ولى ما از آن غافليم !در مورد عترت نيز در دعاى ندبه آمده است :
و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم ...(250)
و دانستى كه آنان بدان وفا خواهند نمود و لذا آنان را پذيرفتى و مقرب درگاه خويش كردى .
خدا مى داند كه اگر اين ها پيامبران نبودند، چه كاره بودند!


164 كرامات قرآنى  


اگر چشم بصيرت داشتيم ، سخن خداى متعال را كه مى فرمايد: ولو اءن قرءانا سيرت به الجبال اءو قطعت به الاءرض اءو كلم به الموتى ...(251)(و اگر قرآنى بود كه كوه ها به واسطه ى آن به گردش در مى آمد، يا زمين بدان پيموده مى شد، يا مردگان بدان به سخن در مى آمدند، (همين قرآن بود.)؛ قدر مى دانستيم ؛ ولى ما هم چنان نشسته ايم و هواى نفس بر ما غالب گشته كه اين گونه كرامات و معجزات قرآن را مانند دور و تسلسل محال مى دانيم !
آقايى را كه بنده ديده بودم ولى نمى دانستم صاحب اين كرامت است و بعد از فوتش مطلع شدم - چند آيه را - نمى دانم به او ياد داده بودند يا خودش مى دانست - ترتيب مى داد و هر ميوه اى را كه مى خواست هر چند در غير فصل آن ، حاضر مى ساخت !حتى شخصى گفت : ايشان يك بار آلو را در غير فصل آن حاضر ساخت !بالاترين انعام الهى و كتاب آسمانى و غيبى ، همين قرآن است ، اما ما چگونه بايد با آن رفتار كنيم تا بتوانيم از آن بهره مند شويم ؟!


165 براى رفع فراموشى و پيدا شدن چيز گم شده  وتوسل به قرآن براى هر چيز


براى پيدا كردن چيز گم شده ، اين دعا خوانده شود، خوب است :
اءللهم انى اءساءلك - يا مذكر الخير و فاعله و الآمر به ، - اءن تصلى على محمد و آل محمد، و تذكرنى ما اءنسانيه الشيطان .(252)
خدايا،اى به ى اد آوردنده ى خير و انجام دهنده ى آن و فرمان دهنده ى به آن ، از تو مى خواهم بر محمد و آل او درود فرستى و آن چه را كه شيطان از ياد من برده است ، به ى ادم آورى .
هم چنين اين دعا براى به ى اد آوردن چيزهايى كه فراموش شده مؤ ثر است . روايتى نيز در اين باره از امام حسن عسكرى - عليه السلام - نقل شده است .
هم چنين صلوات براى نجات از ازدحام مؤ ثر است . مرحوم آقاى زنجانى به درس شيخ ابوالقاسم قمى - رحمه الله - مى رفته است ، (و آقاى خمينى - رحمه الله - هم در آن شركت مى كرد.) ايشان به آقاى زنجانى فرموده بود: فلان كتاب را بياوريد . كتاب ديگر را آوردند. ايشان فرمود: گفتم فلان كتاب را بياوريد.
(سنقرئك فلا تنسى )(253)
به زودى بر تو فرا خواهيم خواند، تا فراموش نكنى .
چه استبعادى دارد كه اين آيه نيز براى دفع فراموشى خواند شود؛ زيرا كه در روايت است :
خذ من القرآن ما شئت لما شئت . (254)
هر بخش از قرآن را براى هر چه خواستى ، برگير و بهره مند شو.
و اين روايت ، تذكر و نسيان را نيز شامل مى گردد. هم چنين به نظرم در روايت است كه :
يستشفى به لكل داء.(255)
با قرآن مى توان براى بهبودى هر بيمارى توسل جست .
با داشتن قرآن و عترت و علماى معاصر باز اين قدر به آمريكا و شوروى گدايى مى كنيم ، تا تفضلا چيزى به ما بدهند . حاضريم صبح تا شام سر راه آن ها بنشينيم تا پنج قران (256) به ما بدهند. صورت ظاهر ريال هها را مى بينيم ، ولى باطن آن را كه استعباد و نوكرى است ، درك نمى كنيم .


166 اهميت حمل و حفظ قرآن و اختلاف مراتب افراد در توجه به قرآن و عترت 


خدا مى داند حفظ قرآن چه قدر در استفاده از اين معدن و منبع رحمت الهى مدخليت دارد . آيا از اين بالاتر مى شود تعبير كرد كه :
من ختم [ قراءت يا: حفظ ] القرآن ، فكاءنما اءدرجت النبوة بين جنبيه [ بين كتفيه ] و لكنه [ الا اءنه ] لا يوحى اليه . (257)
هر كس قرآن را ختم كند [ يا: بخواند، يا حفظ كند ]، گويى كه نبوت در وجود او گنجانده شده است ، با اين تفاوت كه به او وحى نمى شود.
يعنى قرآن ، غايت كمال غير انبيا - عليهم السلام - را به او مى رساند . ما آن گونه كه بايد و شايد از قرآن استفاده نمى كنيم . در شاءن اهل بيت - عليهم السلام - نيز مسلمانان در غايت اختلافند. الى ما شاء الله (258) نقل كرده اند كه كسانى گفته اند: به حرم رفتيم و سلام كرديم و جواب سلام را از ضريح شنيديم . با با ائمه - عليهم السلام - صحبت كرده اند.
مقصود اين كه : همان گونه كه مردم در عديل قرآن (259) اختلاف مراتب دارند، در خود قرآن نيز چنين است . شخصى مى گفت : در عرض دو يا سه ماه ، دو ختم يا سه بار به صورت عادى قرآن را ختم نمودم و ديدم كه حافظ كل قرآن هستم . حتى به قصد حفظ هم نخوانده بودم . چنان حافظ قرآن شده ام كه آيات قرآن را از ميان لابلاى خطوط كتب تفاسير مى توانم تشخيص بدهم .


167 سهولت حفظ قرآن و لزوم تكرار قرائت قرآن براى حافظان  


قاعدتا حفظ قرآن خيلى آسان است و تكرار هم لازم ندارد:
سهل الله حفظه لاءمته - صلى الله عليه و آله و سلم - .
خداوند، حفظ آن را بر امت رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - آسان نموده است . ولى ابقا و نگهدارى از آن تكرار لازم دارد، زيرا كه فرمود:
تعاهدوا هذا القرآن ، فانه وحشى .(260)
قرآن را تكرار كنيد، كه زود از خاطر مى رود.
البته اگر حافظ قرآن در هر شبانه روز كمتر از يك جزء بخواند، فراموش مى كند؛ و خواندن بيش از يك جزء در شبانه روز هم خستگى آور است .


168 تحدى قرآن و نهج البلاغه و صحيفه ى سجاديه و ديگر آثار معصومين -  عليهمالسلام -


قرآن ، كتابى نيست كه كسى بتواند نظيرش را بياورد. ببينيد و قضاوت كنيد مى بينند و مى دانند كه عاجز از آن هستند و نمى توانند مانند آن را بياورند، ولى باز هم به آن ايمان نمى آورند!
نهج البلاغه و صحيفه ى سجاديه و ديگر دعاهاى ائمه - عليهم السلام - نيز چنين است . آن كسى كه درباره ى نهج البلاغه گفته است كه : اءكثره باطل .(261) (بيشتر آن باطل است .) از همين قماش است كه قرآن را مى بينند و مى دانند كه در برابر آن عاجزند و با اين حال ايمان نمى آورند!آيا عامه حقانيت شيعه را در كتب (262) و دعوات نمى بينند؟!و اگر فرضا آن ها نمى بينند، ما هم نمى بينيم . و آيا نبايد ببينيم ؟!متاءسفانه كثرت و اكثريت در روحيه ى انسان اثر مى گذارد و هيچ برهانى به قوت آن نمى رسد. مى گويند: ملانصر الدين به دروغ مردم را براى ميهمانى به جايى دعوت مى كرد و مردم باور مى كردند و مى رفتند، سپس خود او هم باورش مى شد و به دنبال آن ها مى رفت !


169 خليل بن احمد و سخن او درباره ى حضرت اميرمؤ منان - عليه السلام  -


از خليل بن احمد - (263) كه نزد شيعه و سنى مقبول است - از مخلصين شيعيان اميرالمؤ منين - عليه السلام - است ، و بنده ى قين دارم كه شيعه است ، رضوان الله تعالى عليه !از او سؤ ال شد:
ما الدليل على اءن عليا - عليه السلام - امام الكل فى الكل ؟
دليل بر اين كه على پيشواى همگان در تمام مسايل است ، چيست ؟
ايشان پاسخ دادند:
افتقار الكل ، اليه فى الكل و استغناؤ ه عن الكل فى الكل ، دليل على اءنه امام الكل فى الكل .(264)
احتياج همه [ صحابه ] به او در تمام مسايل ، و بى نيازى او از همگان در همه ى مسايل ، دليل بر اين است كه او امام و پيشواى همه در تمام مسايل است .


170 از ماست كه بر ماست  


اين همه بلاها كه بر سر ما مى آيد، با دست خودمان به وجود آمده است و علت و سببش خود ما هستيم . خودمان نيز به پهلوى خود مى زنيم و آخ مى گوييم و سپس از دست خود فغان و ناله مى كنيم .
اين همه بلاها كه از زمان مشروطه تا به حال بر ما و ملت ما وارد شده و مى شود، همه به دست امثال خود ما است ، و مولود مشروطه است ، و به امضا و تاءييد خود ما به وجود آمده است . در مشروطه به دروغ و فريب چنين وانمود كردند كه مى خواهند احكام اسلام اجرا شود، و در راءس مجلس شورا و تشكيلات قانون گذارى ، شش نفر از فقهاى طراز اول - كه قوانين مجلس را با احكام شرع تطبيق مى نمايند - (265) خواهند بود.(البته براى تنفيذ احكام شرع نه شر!).
از سوى ديگر از زمان مشروطه تاكنون تبليغ كردند كه اسلام قابل اجرا نيست .كفار و استعمارگران در دروغ گفتن و فريب دادن ماهرند و ما در فريب خوردن !در نامه اى كه مرحوم شيخ فضل الله نورى براى شهرستان ها نوشته بود، آمده است :اى مردم مسلمان ، خود انصاف دهيد آيا اخلاق ايرانى ها در دوران مشروطه عوض شده ى ا نه ؛ و فلان كار، تشبه به اروپايى ها شده ى ا نه ؟!
حتى اين مطلب را همه به صراحت گفتند كه اسلام براى حكومت ، ناقص است . مگر حكومت بنى العباس پانصد سال طول نكشيد؟!
بدتر از استبداد را در مشروطه كردند. رييس مجلس را كشتند و ... بعد معلوم شد كه اين ها محلل هستند و مطلب چيز ديگر (266) بوده است . اگر كسى در اين گونه جريانات از مقصد دور نرود و فريب نخورد و گمراه نشود، بايد خوشحال باشد. عجيب تر اين كه مقدمات اين مطالب و امضا و تاسيس مشروطه به دست علما فراهم شد، و مجلس با وكلاى آنچنانى آن هم با نظارت شش فقيه و ... تشكيل شد، ولى سرانجام كار به جايى رسيد كه به وكلاى مجلس گفتند: يا بايد عمامه ها را از سر برداريد، يا از مجلس بيرون برويد!وزير دربار گفته بود: وكلاى معمم به جاى عمامه بايد كلاه پهلوى بر سر بگذارند!


171 لزوم دعا براى تعجيل فرج و شرايط و نتايج آن  


چه مصائبى بر امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - كه مالك همه ى كره ى زمين است و تمام امور به دست او انجام مى گردد، وارد مى شود، و آن حضرت در چه حالى است و ما در چه حالى ؟ او در زندان است و خوشى و راحتى ندارد، و ما چه قدر از مطلب غافليم و توجه نداريم !
كسانى كه در خواب و بيدارى تشرف حاصل نموده اند، از آن حضرت شنيده اند كه فرموده است : براى تعجيل فرج من زياد دعا كنيد. خدا مى داند تعداد اين دعاها بايد چه قدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آيد . قطعا اگر كسانى در دعا جدى و راستگو باشند و به هم و ناراحتى اهل بيت - عليهم السلام - مهموم ، و به سرور آنان مستبشر باشند، مبصراتى خواهند داشت و قطعا مثل ما چشم بسته نيستند . بايد دعا را با شرايط آن كرد . و توبه از گناهان از جمله شرايط دعا است ، چنان كه فرموده اند:
دعا التائب مستجاب .
دعاى شخصى كه توبه كند، اجابت مى گردد.
نه اين كه براى تعجيل فرج دعا كنيم و كارهايمان براى تبعيد(267) و تاءجيل (268) فرج آن حضرت باشد!


172 انتظار فرج ، و لزوم تهياء و طاعت و بندگى  


تنها انتظار فرج كافى نيست ؛ تهياءت بلكه طاعت و بندگى نيز لازم است ، مخصوصا با توجه به قضايايى كه پيش از ظهور امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - واقع مى شود، به حدى كه :
ملاءت ظلما و جورا.(269)
جهان مملو از ظلم و جور مى گردد.
خدا مى داند كه به واسطه ى ضعف ايمان بر سر افراد چه مى آيد . خدا كند ظهور آن حضرت با عافيت مطلقه براى اهل ايمان باشد و زود تحقق پيدا كند . مگر امكان دارد عافيت مطلقه بدون ايمان و طاعت و بندگى انجام گيرد؟!خدا به اهل ايمان توفيق دهد كه از فتن مضله كناره گيرى كنند.


173 لزوم هجرت به بلاد اهل ايمان در ... 


ممكن است كسى در بلاد كفر سكونت داشته باشد ولى ايمان و اعتقادش بر خلاف حكومت هاى بى دين ، و يا بى عقل ، و يا بى دين و بى عقل باشد و با اين حال منتظر فرج باشد؛ ولى اگر كسى بخواهد عبادت كند و به خدا ايمان داشته باشد، يا ايمانش ‍ محفوظ بماند، و اين امر متوقف بر نقل مكان و نقل سكنى از آن بلاد به بلاد اهل ايمان باشد و منتقل شدن از آن جا براى او ممكن باشد. بايد براى حفظ دين و ايمان خود و اهل بيت به بلاد اهل ايمان مهاجرت كند؛ و گرنه به خود و اهل خود ظلم نموده و مقصر خواهد بود.


174 قرآن ، پيغمبر ساز است  


قرآن كتابى است كه پيغمبر ساز است ؛ زيرا پيغمبران دو گونه اند:
قسم اول ، پيامبرانى هستند كه از جانب خداوند به پيامبرى تعيين شده اند.
قسم دوم ، پيغمبران كمالى ، كه در اثر ايمان و عمل به دستورات قرآن ، به كمالات پيامبر نايل مى گردند.
بنابراين ، قرآن ، پيغمبران كمالى تربيت مى كند و پيغمبر ساز است . البته اگر انسان اهليت داشته باشد، در و ديوار هم به اذن خدا معلم او خواهند بود، و گرنه هيچ سخنى در او اثر نخواهد كرد، چنان كه سخنان پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - در ابوجهل اثر نكرد!و شاگردان قرآن و پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - بعد از رحلت آن حضرت چه فتنه ها كه به پا نكردند؟!


175 خدا كند بفهميم كه خرابيم  


در ميان احزاب مختلفه چگونه بايد عمل كنيم كه دين دار بمانيم و براى امور دنيوى به اين گروه و آن گروه نگرويم ؟ واى بر ما اگر معلوم شود كه از اهل دين نيستيم !زيرا هر معصيت و ظلمى كه در ديگران بالفعل موجود است ، در ما نيز بالقوه وجود دارد. خدا كند شرايط آن ها براى ما تحقق پيدا نكند و به آزمايش آن ها مبتلا نشويم !خدا به ما توفيق و تنبه دهد كه اگر در ابتلا و آزمايش قرار گرفتيم ، بد را خوب ، و خوب را بد نبينيم !حضرت عيسى - عليه السلام - از احمق يعنى كسى كه نمى فهمد و نمى فهمد كه نمى فهمد، فرار مى كرد. ما خرابيم ، خدا كند بفهميم كه خرابيم ، تا به فكر اصلاح و درمان برآييم .


176 لزوم تشكيل هياءتى براى احياى ذخاير شيعه


چه كتاب هاى نفيس و گرانقدر كه علماى ما نوشته اند و از بين رفته و در دسترس ما نيست .بزرگترين شخصيت مذهبى ما شيعيان ، مرحوم شيخ مفيد و مرحوم شيخ صدوق هستند كه هر كدام دويست تا سيصد كتاب و رساله ، تاءليف نموده اند، ولى شايد نيمى از كتاب هاى آن ها به چاپ نرسيده است .اى كاش هياءتى براى شناسايى ، جست و جو، پيدا كردن ، چاپ و يا عكسبردارى از كتب شيعه تشكيل مى شد و كتاب هاى خطى علما را كه در دسترس نيست به طبع مى رساند؛ زيرا:
(فيها كتب قيمة )(270)
در آن جا كتاب هاى گران قدر وجود دارد.
اسلام ناب و خالص ، و اخلص دين ، در كتب تشيع است .
عامه در نگهدارى و چاپ و نشر كتابهاى بزرگان خود بر ما مقدم هستند. تعداد كتاب هاى تالف (271) و غير تالف و مطبوع و غير مطبوع ما و آن ها را به صورت درصد نوشته اند كه ما با آن ها قابل مقايسه نيستيم ، ولى هيچ اهميت نمى هيم . بسيارى از كتاب هاى علماى شيعه هنوز چاپ نشده و يا در دسترس نيست ، تعداد كتاب هاى چاپ نشده ى علامه (272)رحمه الله - از مقدار چاپ شده بيشتر است . او در كتاب خلاصه كتاب هايش را شمرده است ، و در آن ميان كتابى را ذكر فرموده كه تمام روايات را با شرح آن به نگارش درآورده است . هم چنين صاحب بحار(273) ازگروهى روايت نقل مى كند ولى اثرى از كتاب هاى آن ها نيست .


177 علماى بالله و عالمان بى عمل  


شيخ ما(274)از آقاى سيد صدر - رحمه الله - پرسيد: منظور از علما در آيه ى (انما يخشى الله من عباده العلمؤ ا)؛ (275) ( از ميان بندگان تنها دانشمندان از خدا بيم دارند.) چيست ؟
ايشان فرمود: علماى بالله مراد است ، نه عالم به چند اصطلاح ، زيرا در آيه كلمه ى (انما) آمده است .(276)
واى بر ما اگر روزى بيايد كه اسرار پنهان ما زير و رو شود و معلوم گردد كه از اهل علم و اهل دين نيستيم ، و تنها دنياى خود را آباد كرده ايم ، و با اين هيكل و لباس و مقام ، اعمال و رفتار و اقوال ما به صورت غير مستقيم سبب انحراف ديگران شده و حال اين كه فرموده اند:
كونوا دعاة للناس بغير اءلسنتكم .(277)
با غير زبانتان مردم را[ به سوى دين و خدا ] دعوت كنيد.
زيرا اگر به قيامت يقين نداشته باشيم ، معذور نيستيم ، زيرا به ما گفته مى شود:
اءفلا تعلمت ؟ (278)
چرا ياد نگرفتى ؟
و اگر به آن يقين داشته باشيم ولى به مقتضاى آن عمل نكنيم ، باز معذور نخواهيم بود و به ما گفته مى شود:
اءفلا عملت ؟ (279)
چرا عمل نكردى ؟
در روايتى از اميرمؤ منان على - عليه السلام - آمده است : عالم بى عمل ، وقود النار، يعنى آتشگيره و هيزم آتش جهنم خواهد بود.(280)


178 امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف - هم منتظر فرج است  


با كمال دوستى ما نسبت به امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشريف ، ظهور او نه به حرف بنده است و نه به حرف شما .(281) به حضرت امير - عليه السلام - هم پيشنهاد كردند با معاويه بساز، اگر بنا بود به حرف آن ها گوش كند، از همان اول گوش ‍ مى كرد. به ايشان گفتند: با او بسازيد بعد كه حكومت شما مستقر شد با او بجنگيد . ولى حضرت به حرف آن ها گوش نكرد. خدا چه صبرى داده به حضرت غايب - عجل الله تعالى فرجه الشريف - كه هزار سال است مى بيند بر سر مسلمان ها چه بلاهايى مى آيد و چه بلاهايى خود مسلمانان بر سر هم مى آورند، و همه را تحمل مى كند!


179 دعا در زمان غيبت  


گفتند: در حرم سيد الشهدا - عليه السلام - شيخى را ديدند كه نزد سيد جليلى (282) نشسته بود و او درباره ى ظهور امام زمان - عليه السلام - سخن مى گفت . شيخ هم با ذهن خالى و بدون توجه گفت : بعضى منكر هستند. ايشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آن ها انتقام خواهد گرفت . شيخ گفت : آيا من ظهورش را درك مى كنم ؟ رگ هاى سيد سرخ شد و فرمود:
ان عيشك الله .
اگر خدا عمرت دهد.
اين كه در زمان غيبت به خواندن دعاى اءللهم عرفنى نفسك ...(283)سفارش شده است ، ظاهرا سرى دارد . هم چنين سفارش شده است كه اين دعا نيز خوانده شود:
يا الله ى ا رحمان يا رحيم ، يا مقلب القلوب ، ثبت قلبى على دينك .(284)
اى رحمت گستر،اى مهربان ،اى زير و رو كننده ى دل ها، دلم را بر دينت استوار بدار.


180 مقام و منزلت و امور اختصاصى حضرت زهرا - عليها السلام -  


با اين كه روايات حضرت زهرا - عليها السلام - كمتر از بقيه ى معصومين - عليهم اسلام - است ، ولى فاطمه ى زهرا - عليها السلام - صاحب مصحف است . (285)
از جمله در روايت است كه زنى به خدمت آن حضرت آمد و مساءله پرسيد و از مزاحمتى كه به ايشان داده بود عذر خواست . حضرت فرمود:
اجر و پاداش معلم مانند كسى است كه با زحمت به قله ى كوهى بالا رود و در آن جا يك گونى طلا به دست آورد.(286)
كارهايى كه ايشان نموده و يا دستور داده انجام شود نيز عجيب است ، از جمله وصيت آن حضرت به اين كه على - عليه السلام - او را از روى پيراهن غسل بدهد، و شبانه دفن كند، و افراد مشخص در تشييع جنازه ى او حاضر نشوند، (287) و نيز دستور ساختن تابوت تا به هيچ وجه بدنش معلوم نشود،(288) و نيز درست كردن تسبيح سى و چهار، يا صد دانه اى ،تا درحال اشتغال به كارهاى خانه ، به راحتى ذكر بگويد.(289)هم چنين مثل شير، جواب ابى بكر را داد كه :
اءترث اءباك و لا اءرث اءبى ؟ اءين اءنت من قوله تعالى : (و ورث سليمن داود) .(290)(291)
آيا تو از پدرت ارث مى برى و من نمى برم ؟ پس معناى اين آيه ى شريفه كه سليمان از داوود - عليهم السلام - ارث برد ، چه مى شود؟


181 فدك از آن فاطمه - عليها السلام - بود  


سئوال : آيا از جمله ى كانت فى اءيدينافدك .(292)(فدك در دست ما بود.) استفاده مى شود كه ى د اهل بيت - عليهم السلام - اماره ى ملكيت آن هاست ؟
جواب : اين جمله مى رساند كه ى د طرف مقابل يد عدوانى است و آن را به زور از اهل بيت - عليهم السلام - گرفته اند، اما ملكيت آن ها از جاى ديگر و با ادله ى ديگر ثابت مى شود، علاوه ، مود اتفاق فريقين است كه فدك دست اهل بيت - عليهم السلام - بوده است . آيا بايد از اهل تورات و انجيل پرسيد كه انبيا - عليهم السلام - ارث مى برند، و يا خير؟!
با اين حال ، عامه مى گويند كه حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
انا معاشر الاءنبياء لا نورث . (293)
ما گروه پيامبران چيزى را به ارث نمى گذاريم .
يعنى تمام انبيا، نه خصوص پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - با اين كه به اتفاق مسلمانان و كفار، رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - اعلم از همه بود، و خود حضرت دستور مى داد كه به معاهده ها (294) عمل كنيد. و ديون و حقوق مردم را ادا كنيد، اما براى ذريه ى خود بيان نمى كند كه فدك مال من نيست ، و مربوط به بيت المال است !آيا مى شود ساكت باشد و اهل بيت خود را جهنمى كند؟!
آرى ، كارهاى ما موجب شد كه فرض كنيد خداوند تفضل كرد بر ما تا آن ها(295)ولايت امر ما را به عهده بگيرند!و بعد حكومت به دست خلفاى بنى عباس ، سپس خلفاى عثمانى بيفتد، بعد آن ها به انگليس و آمريكا تحويل بدهند؛ چون خودشان كمتر از كفار نبودند.
آرى ، حسبنا كتاب الله .(296)(كتاب خدا براى ما كافى است .) كار را به اين جا كشانيد، با اين كه خود قرآن مى فرمايد:
(و ما ءاتئكم الرسول فخذوه ) (297)
هر چه رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به شما دستور مى دهد، بگيريد.
در هر حال ، طهارت ظاهرى عامه براى رفاه حال شيعه است ، تا بتوانند ولو با تقيه با آن ها اختلاط داشته باشند و تعداد شيعيان از چهار نفر به چهارصد هزار نفر برسد!


182 تفاوت مسح و غسل  


عده اى از شيعيان براى بحث و مناظره با علماى مكه و مدينه از ايران نزد آن ها رفتند .وقتى كه بر آن ها وارد شدند، آن ها گفتند:
چگونه بحث كنيم با كسانى كه مسح و غسل (298) را از هم تميز نمى دهند؟!
مى گوييم : از كجا معلوم شد كه شما بين مسح و غسل تميز داده ايد؟ (299)ابى داود در سنن خود روايتى دباره ى وضو نقل مى كند كه مطابق با وضوى اماميه است !(300)


183 به حق مادرت زهرا، از شمر شفاعت نكن ! 


مرحوم دربندى (301)در حرم كربلا خطاب به امام حسين - عليه السلام - عرض مى كرد: به حق مادرت ، زهرا از شمر شفاعت مكن !
از ايشان پرسيدند: مگر حضرت از شمر هم شفاعت مى كند؟
جواب مى داد: امكان دارد؛ زيرا اين ها مظهر رحمت پروردگارند.


184 كرامتى از ضريح حضرت زينب - عليه السلام - در شام  


نقل شده است : گروهى در زينبيه (302)حاضر بودند، حاجيه خانمى ليره اى داشته و مى خواسته براى تبرك آن را به ضريح بمالد، كه در داخل ضريح مى افتد. متولى باشى مى گويد: از آن صرف نظر كنيد، من دو ليره به جاى آن به شما مى دهم ؛ ولى آن خانم قبول نمى كند، ناگهان مى بينند ليره مستقيم بالا آمد و آن خانم دست دراز كرد و ليره ى خود را برداشت .
خدا مى داند وقتى مردم چنين عجايب و غرايب و كراماتى را از مشاهده مشرفه و مزارهاى امامزاده ها مى بينند، چه قدر عقايدشان محكم مى شود؟!


185 مدفن و مزار حضرت زينب - سلام الله عليها -  


حاجى تاج ، واعظ معروف كه منبرهاى عجيبى در ايران مى رفت ، در زمان خود او از او نقل كردند: در زينبيه اقامت نموده و منزل كرده بودم ، گفتم : خوب است در حرم بمانيم ، كليددار حرم را ديدم و كليد را از او گرفتم و شب را در حرم ماندم ... تا اين كه مى گويد: شنيدم سه بار گفته شد:
هذا قبر زينب بنت اءميرالمؤ منين المكناة باءم كلثوم .
اين جا قبر زينب دختر اميرالمؤ منين است كه كنيه اش ام كلثوم مى باشد.
البته حضرت زينب كه كنيه اش ام كلثوم است ، غير از ام كلثومى است كه در مدينه با پسرش در يك قبر مدفون است ؛ زيرا به فرمان يزيد بين ايشان و شوهرش جدايى انداختند، چون عامل يزيد مى ترسيد كه اهل مدينه با بودن حضرت زينب در آن جا شورش كنند، لذا حضرت زينب - عليها السلام - به اجبار يا با اختيار خود مصر را اختيار كردند. به مصر رفتند و مدفن ايشان در مصر است .
سؤ ال : چرا حضرت زينب به جاى مصر، كربلا را اختيار نكردند؟
جواب : زيرا كربلا در آن زمان هنوز آباد و مسكونى نبود، هر چند در روايت امام سجاد - عليه السلام - آمده است كه فرمود . گويا مى بينم كه در زمين كربلا قصر، دكان و بازار برقرار شده است و زوار از نواحى مختلف براى زيارت سيدالشهدا عليه السلام - مى آيند!(303)


186 يك منبر و هدايت چهار هزار نفر به مذهب ! 


نقل كرده اند: در اثر يك منبر عالمى ، چهار هزار نفر شيعه شدند . كسى كه اين گونه بيان داشته باشد، در ثواب ، از مراجع بالاتر است ؛ زيرا در روايت آمده است :
لاءن يهدى الله على يديك رجلا، خير مما طلعت عليه الشمس و غربت .(304)
اگر خداوند يك نفر را به وسيله ى تو هدايت كند، قطعا بهتر از تمام آن چه آفتاب بر آن مى تابد و غروب مى كند، خواهد بود.
خدا مى داند هدايت نفوس چه قدر ارزش دارد . البته نبايد از اول كار چنان بار تكليف را سنگين كرد كه طرف مقابل از مذهب بى زار گردد، و اءدخله فى شى ء اءخرجه منه . (305)؛ (او را از چيزى كه در آن وارد نموده بود، خارج كرد.) صدق كند؛ بلكه بايد با رفق و مدارا رفتار نمود.
در هر حال ، مرحوم آقا ميرزا حبيب الله رشتى - (306) كه خيلى معتقد بوده و از روى ايمان مطالب را تحصيل مى كرده است - پيشانى آن آقا را بوسيد و گفت :
حاضرم همه رياضت هايى را كه كشيدم به تو بدهم و در عوض ثواب اين يك منبر را به من بدهى .
خدا كند آثار قيمه و گرانبهايى را كه بالوراثة داريم ، اختيارا از دست ندهيم و گرگ ها از دست ما نگيرند!


187 وصيت حضرت زهرا - عليها السلام - به اين كه شبانه دفن گردد 


اين كه حضرت زهرا - عليها السلام - بعد از آن همه مظلوميت ، در حال احتضار وصيت نمود كه شبانه دفن گردد، (307)كار عجيبى بود كه نظير كار پيغمبران - عليهم السلام است ؛ زيرا كار كسى كه نزاع كند و مغلوب شود و كشته و شهيده گردد و عليه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببيند، و با اين حال راهى را پيدا كند كه خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به ديگران نشان دهد، به كار پيغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى كه فكر بشر از فهم آن عاجز بود و آن اين كه وصيت نمودن بدون تشييع شبانه دفن گردد.
اگر دستگاه حكومت و خلافت به فكرشان مى رسيد كه حضرت زهرا - عليها السلام - چنين كارى را مى خواهد بكند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگيرى مى كردند. بعد از دفن نيز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود كه حضرت امير - عليه السلام - از آن جلوگيرى نمود و نتوانستند كارى بكنند.


188 تاءكيد حضرت فاطمه ى زهرا - عليها السلام - بر دفن شبانه و ... 


علت تاءكيد حضرت زهرا - عليها السلام - در اين وصيت مهم خود به على - عليه السلام - كه : ادفنى ليلا.؛ (308) (مرا شبانه دفن كن .) و اين كه راضى نيستم كسانى كه به من ظلم كرده اند در تشييع جنازه ام حاضر شوند؛ و اگر توانايى عمل به آن را ندارى ، به زبير وصيت كنم ، زيرا او هم با من خويش است و هم توانايى آن را دارد؛ تمام اين ها براى اعلام جدايى و نارضايتى از دستگاه حاكمه و طبل مخالفتى بود كه صداى آن تا روز قيامت براى مسلمان و كافر ثابت و باقى است ، و بيانگر آن است كه چه ظلم ها بر آن حضرت روا داشتند و دومى در خانه ى او را آتش زد، با اين كه به او گفتند:
ان فيها فاطمة .
فاطمه - عليها السلام - در خانه است .
و او گفت :
و ان (309)
هر چند فاطمه - عليها السلام - در خانه باشد، آتش بزنيد.


189 اول باور نمى كرديم ، بعد ديديم آسان است ! 


فرض كنيد تطميع و تهديد در ما اثر نكرد ، فريب خوردن چه طور؟ به خدا پناه مى بريم !ما كه معصوم نيستيم ، مگر از طرف خدا الهام و هدايت شويم . خدا مى داند كفار چه زحمت هايى مى كشند تا دروغ و افترا را به جاى راست و درست در رسانه ها تحويل دهند، و هر روز با وسايلى و نقشه هايى عليه مسلمانان به ميدان مى آيند تا غافلان ، آگاه نشوند . ما هم اول باور نمى كرديم ، ولى بعد ديديم آسان است .
دولت انگليس شخصى را اجير كرده بود تا در بازار كرمانشاه به انگليس فحش و ناسزا بدهد، تا بدين وسيله دشمن هاى انگليس را بشناسد و از كارهاى آن ها مطلع گردد و اسرار دشمنان خود را كشف كند . آرى ، كفار تا به اين درجه براى كار خود فكر مى كنند!


190 نقش معاويه در انحطاط مسلمانان  


ما هنوز نمى دانيم كه معاويه و عمر و عاص با مسلمان ها چه كردند؟! آقاى طباطبايى (310) - رحمه الله - مى فرمود: بعد از فريضه ، معاويه را لعن مى كنم ؛ زيرا تمام مفاسد قرون بعد از او را مستند به او مى دانم .
با تبليغات دروغين مانع شدند كه مردم از كارهاى معاويه مطلع گردند . در پاكستان شخصى را به خاطر اين كه به معاويه بد گفته بود، شش ماه زندانى كردند.


191 من براى نماز و زكات با شما نجنگيدم  


وقتى معاويه وارد كوفه شد، به منبر رفت و خطاب به مردم گفت :
و الله ، انى ما قاتلتكم لتصلوا، و لا لتصوموا، و لا لتحجوا، و لا لتزكوا، انكم لتفعلون ذلك ؛ و انما قاتلتكم لاءتاءمر عليكم !(311)
به خدا سوگند، من براى اين با شما نجنگيدم كه نماز بخوانيد و روزه بگيريد و حج به جا آوريد و زكات بدهيد؛ زيرا قطعا شما خود اين كارها را انجام مى دهيد، بلكه من تنها براى اين با شما جنگيدم كه بر شما حكومت كنم !
يعنى جنگ او براى اين بود كه يطاع و لا يعصى ؛ (مطاع باشد و كسى از او نافرمانى نكند)؛ و گرنه معاويه نيازى به جنگ كردن نداشت .
خدا لعنت كند كسانى را كه مسلمانان را تسليم بهايم و درندگان نمودند!و كار به آن جا منجر شد كه مسلمان ها حتى در بلاد خود هم بايد از بلاد كفر دستور بگيرند.


192 نوكر و ارباب !و صليب بر گردن ! 


نقل كردند: شاه (312)يك ساعت با كارتر تلفنى صحبت كرد آيا سخن نوكر با ارباب غير از فرمان و فرمانبردارى چيز ديگرى است ؟!ما را در دست كفار ذليل كردند . عجيب اين كه ميان ما رقص و شادى مى كنند كه كار ما بالا گرفته و از رييس جمهور آن ها مدال گرفته ايم ، و يا در فلان مجلس كرسى داريم ، و از اين گونه غلط كارى ها؟!و ديگرى در حجاز با انگليسى ملعون ايستاده در حالى كه آن ملعون در گردن اين ملعون صليب آويخته و با هم عكس گرفته اند!


next page

fehrest page

back page