ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page


و بـه درسـتـى كـه خـداى متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود كه : به فلان سلطان جبار بگو من تو را در اين مقام قـرار نـدادم كـه دنـيـا را جـمـع آورى كـنـى و امـوال را بـر روى يـكـديـگـر انـباشته نمايى ، ليكن تو را فـرسـتادم كه ناله مظلومان را رد كنى و آنها را يارى كنى . به درستى كه من قسم ياد كرده ام و بر خود لازم كرده ام كه مـظـلوم را يـارى كـنـم و انـتـقام بگيرم از آن كس كه مظلوم در حضور او ظلم شده و او يارى اش نكرده است .
و قـال النـبـى صـلى الله عليه و آله : من اذى مؤ منا و لو بـشـطـر كـلمـة جاء يوم القيمة مكتوب بين عينيه آيسا من رحمة الله و كـان كـمـن هـدم الكـعـبـة و البـيـت المـقـدس و قتل عشرة آلاف من الملائكة .
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه مؤ منى را اذيت كند و لو به جزء كلمه روز قيامت بيايد در حالى كه بين دو چشم او نوشته شده كه او ماءيوس از رحمت خدا است و مـانـند كسى است كه خانه كعبه و بيت المقدس را خراب كرده است و ده هزار از ملائكه را كشته است .
و قـال رفاعة بن اعين قال لى الصادق عليه السلام : الا اخـبـرك باشد الناس عذابا يوم القيمة قلت بلى يا مولاى . قـال اشـد النـاس عذابا يوم القيمة من اعان على مؤ من بشطر كـلمـة ثـم قـال الا اخـبرك باشد من ذلك فقلت بلى يا سيدى قـال مـن اعـاب عـلى شـى ء مـن قـوله او فـعـله ثـم قـال ادن منى ازدك احرفا آخر ما آمن بالله و لا برسوله و لا بـولايـتـنـا اهل البيت من اتاه المؤ من فى حاجة لم يضحك فى وجـهـه فان كانت عنده قضاها و ان لم تكن عنده تكفلها له حتى يقضيها له و ان لم يكن كذلك فلا ولاية بيننا و بينه .
رفاعة بن اعين گفت حضرت صادق عليه السلام فرمود: آيا خبر ندهم تو را از كسى كه در قيامت عذابش از همه سخت تر اسـت ؟ عـرض كـردم : بـلى يـابـن رسـول الله اى مـولاى من . فرمود، آن كس عذابش بيشتر است كـه بـر ضـرر مـؤ مـن چيزى بگويد گرچه به جزء كلمه . پس فرمود: آيا سخت تر از اين را به تو خبر ندهم ؟ گفتم : بـلى يا سيدى ، فرمود: كسى كه عيب گيرد به گفتار يا كـردارش . پـس فـرمـود نـزديـك بـيـا تـا زيـادتـر به تو بـگـويـم . ايـمـان بـه خـدا و رسـول و بـه ولايـت مـا اهل بيت نياورده كسى كه مؤ منى در نزد او آيد براى حاجتى و در صـورت او نـخـنـدد. پس اگر بر آوردن حاجت او ممكن است انـجـام دهـد والا در نظر بگيرد و عهده دار شود كه حاجت او را روا كـنـد و هـرگـاه چـنـيـن نـكرد هيچ دوستى بين ما و او وجود ندارد.
و لو عـلم النـاس مـا للمـؤ مـن عندالله لخضعت له الرقاب فـان الله تـعـالى اشـتق للمؤ من اسما من اسمائه فالله هو المـؤ مـن سـبحانه و سمى عبده مؤ منا تشريفا له و تكريما و انه يوم القيمة يومن على الله فيجير ايمانه .
و اگـر مـردم مـى دانـسـتـند كه مؤ من را در نزد حق تعالى چه مقامى است هر آينه گردنها براى او خاضع مى شد. پس به درستى كه خداى تعالى براى مؤ من اسمى از اسمهاى خود را جـدا فـرمـوده خـداى مـتـعـال مـؤ مـن است و بنده اش را مؤ من نام گـذارده بـراى شـرافت و كرامت و بزرگوارى كه براى او قـائل اسـت . و جـهـت ديـگـر كـه خـداى مـتـعـال بـنـده خـود را مـؤ مـن نـاميده اينكه در قيامت امان مى دهد كـسـانـى را بـر خـدا و امـان دادن او مـورد قبول واقع خواهد شد.
و قـال الله تـعـالى : لياءذن بحرب منى من اذى مؤ منا او اخافه .
خـداى مـتـعال فرموده : بايد اعلان جنگ با مرا بدهد كسى كه مؤ منى را اذيت كند يا اينكه او را بترساند.
و كـان عـيـسـى عـليـه السـلام يـقـول يـا مـعشر الحواريين تـحـبـبـوا الى الله ببغض اهل المعاصى و تقربوا الى الله بـالبـعـد عـنـهم و التمسوا رضاه فى غضبهم و اذا جالستم فـجالسوا من يزيد فى عملكم منطقه و يذكركم الله رويته و يرغبكم فى الآخرة عمله .
حـضـرت عـيـسـى بـن مريم ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ فـرمـود: اى جـمـاعـت حـواريـيـن با خدا دوستى كنيد به دشمن داشـتـن اهـل گناه و معصيت . و به خدا تقرب بجوييد به دور شـدن از آنـهـا. و رضـاى خدا را طلب كنيد در به غضب آوردن آنـهـا. و هـرگـاه خواستيد هم نشينى براى خود داشته باشيد پس با كسى مجالست و همنشينى كنيد كه گفتار او سبب زياد شـدن اعـمـال خـيـر شـما باشد و ديدن او خدا را به ياد شما بياورد و عمل او سبب رغبت شما به آخرت گردد.
و قـال امـيـرالمـؤ مـنـيـن عليه السلام لابى ذر: الزم قلبك الفـكـر و لسـانـك الذكـر و جـسدك العبادة و عينيك البكاء من خـشـية الله . و لا تهتم برزق غد. و الزم المساجد و ان عمارها هم اهل الله و خاصته قراء كتابه العاملون به .
حـضـرت اميرالمؤ منين عليه السلام به جناب ابوذر فرمود: قـلب خـود را از فـكـر جـدا مـكن و زبان خود را دائما به ذكر بـدار و بـدن خـود را بـه عـبـادت بدار و دو چشم خود را به گريه از خوف خدا عادت بده . و در غم روزى فردا مباش . و از مـسـاجـد جـدا مـشـو، بـه درستى كه تعمير كنندگان مساجد اهـل الله مـى باشند. و كسانى به مساجد اختصاص دارند كه قرآن را مى خوانند و به آن عمل مى كنند.
و قال عليه السلام المروة ست ثلاث فى السفر و ثلاث فـى الحـضـر فـالتـى فـى الحضر تلاوة القرآن و عمارة المـسـاجد و اتخاذ الاخوان فى الله . و اما التى فى السفر بذل الزاد و حسن الخلق و المعاشرة بالمعروف .
فـرمـود: مـروت در شش چيز است سه چيز در سفر و سه چيز در حـضـر. پـس ‍ آنـچـه در حـضـر است عبارتند از 1ـ تلاوت قـرآن 2ـ مـسـاجـد را معمور كردن يعنى زياد در مساجد رفتن و نماز خواندن 3ـ برادران دينى براى خود اختيار كردن كه در امـور ديـنـى از آنـها استمداد و كمك بگيرد و اما آنچه در سفر اسـت عـبـارتـنـد از: 1ـ آن توشه و خوراكى كه همراه دارد در مـوقـع خوردن به ديگران هم بدهد. 2ـ با همراهان و رفيقان بـا اخـلاق نـيـكو رفتار كند. 3ـ معاشرت و مصاحبتش با آنها به خوبى باشد و رفيقان را از خود منزجر نكند.
و كـان الحـسـن عـليه السلام يقول : يابن آدم من مثلك و قد خـلى ربـك بـيـنـه و بـيـنـك مـتـى شـئت ان تـدخـل اليـه تـوضـاءت و قـمـت بـيـن يـديـه و لم يـجعل بينك حجابا و لا بوابا تشكو اليه . همومتك و فاقتك و تطلب منه حوائجك و تستعينه على امورك .
حـضـرت امـام حـسـن عـليـه السـلام فـرمود: اى پسر آدم كيست مـثـل تـو كه خداى تو بين خود و تو را خلوت قرار داده ، هر زمـان خـواسـتـه بـاشـى تـجـديـد وضـو مـى كـنـى و در مـقـابـل او مـى ايـسـتى و هيچ حاجب و دربانى براى تو قرار نداده هم و غم خود را به او شكايت مى كنى و فقر احتياج خود را بـه او مى گويى و حاجاتت را از او مى خواهى و بر امور خود از او يارى مى جويى .
و كان يقول اهل المسجد زوار الله و حق على المزور التحفة لزائره .
و آن بـزرگـوار مـى فـرمـود: كـسانى كه در مسجد مى روند زيـارت كـنندگان خداى متعال هستند. و سزاوار است كسى كه بـه زيـارت او مى روند به زيارت كنندگان تحفه و هديه مرحمت فرمايد.
و روى ان المـنـتـخم فى المسجد يجد بها خزيا فى وجهه يوم القيمة .
و روايـت شـده : كـسـى كـه نـخـامـه و اخلاط سينه و آب دهن و بينى را در مسجد انداخت در روز قيامت براى اينكه آثار خزى و خـوارى در او ظاهر باشد آن آب دهن و نخامه را در پيشانى خود و صورت خود خواهد يافت .
و كـان النـاس فـى المـسـاجـد ثـلاثـه اصناف صنف فى الصلوه و صنف فى تلاوه القرآن و صنف فى تعلم العلوم فـاصـبـحـوا صـنـف فـى البـيـع و الشراء و صنف فى غيبة النـاس و صـنـف فـى الخـصـومـات و الاقوال الباطل .
مـردم در مـسـجـد سـه دسـتـه بـودنـد يـك دسـتـه بـه نـمـاز مـشـغول بودند و يك دسته تلاوت قرآن كريم مى نمودند و دسـتـه سـوم بـه درس گـفـتـن و يـاد گـرفـتـن عـلوم ديـنـى مـشـغـول بـودنـد. امـا اكـنـون چنين شده كه در مسجد يك دسته مـشـغـول مـعامله و بيع و شراء هستند. دسته اى به غيبت مسلمين پـرداخـته و دسته ديگر مشغول گفت و شنود و مخاصمه و رد بدل گفتار باطل با يكديگر مى باشند.
و قـال عـليـه السلام : ليعلم الذى يتنخم فى القبله انه يبعث و هى فى وجه .
فـرمـود: كـسـانـى كه نخامه و اخلاط سينه و آب دهان را به طـرف قبله مى اندازد بايد بدانند كه در قيامت مبعوث خواهند شد در حالى كه در صورت آنها آن آب دهان ديده مى شود.
و قـال يقول الله تعالى : المصلى يناجينى و المنفق يقرضنى فى الغنا ثم يتقرب الى .
فـرمـود: خـداى مـتـعـال مـى فرمايد: نمازگزار با من راز مى گويد و مناجات مى كند و آن كس كه در راه من مالش را بخشش مـى كـنـد بـه مـن قـرض مـى دهـد در حال توانايى پس به سوى رحمت من نزديك مى شود.
و قـال : ان الرجـليـن يـكـونـان فـى صلوة واحدة و بينهما مـثـل مـا بـيـن السـمـاء و الارض مـن فضل الثواب .
فرمود: دو نفر مشغول يك نماز مى باشند و تفاوت فضيلت و ثواب نماز آن دو مانند فاصله بين آسمان و زمين است .
باب نوزدهم : در قرائت قرآن مجيد
قـال رسـول الله صـلى الله عليه و آله : ان هذه القلوب لتصدى كما يصدى الحديد و ان جلاها قرائة القرآن .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: به درستى كه اين قـلبـهـا زنـگار مى گيرد و آلوده مى شود در اثر معاصى و آنـچـه آنها را جلا مى دهد و چركها را برطرف مى كند قرائت قرآن مجيد است .
و قـال ابـن عـبـاس : قـارى القـرآن التـابـع له لا يضل فى الدنيا و لا يشقى فى الاخره .
ابـن عـبـاس گـفـتـه : كـسـى كه قرآن را قرائت كند و احكام و دستورات آن را متابعت نمايد در دنيا به گمراهى و در آخرت به شقاوت مبتلا نخواهد شد.
و قـال : يـنـبـغـى لحامل القرآن ان يعرف بليله اذ الناس نـائمـون و بـنـهـاره اذ النـاس غـافـلون و بـبكائه اذ الناس ضـاحـكون و بورعه اذ الناس يطعمون و بخشوعه اذ الناس يـمـرحـون و بحزنه اذ الناس يفرحون و بصمته اذ الناس ‍ يخوضون .
و فرموده است : سزاوار است حامل قرآن به شب زنده دارى اش شناخته شود هنگامى كه مردم در خوابند و به اذكار روزانه اش معروف باشد وقتى كه مردم در غفلتند و به كارهاى دنيا مـشـغـول هـستند و به گريه مشغول باشد وقتى كه مردم مى خـنـدنـد و خـوددارى از گـنـاه كـنـد وقـتـى كه مردم به عيش و عشرت مشغولند و خاضع و خاشع باشد وقتى كه مردم به كـبـر و خـودبـيـنـى و عـجـب مـشـغـولنـد و در حـال فـرح و خـوشـنودى مردم او محزون و غمگين باشد. و در وقتى كه مردم به بيهوده گويى مشغولند او ساكت باشد.
و قـال النـبـى صـلى الله عـليـه و آله القرآن على خمسة حـلال و حـرام و مـحـكـم و مـتـشـابـه و امـثـال فـاعـمـلوا بالحلال و اجتنبوا الحرام و اتبعوا المحكم و آمـنـوا بـالمـتـشـابـه و اعـتـبـروا بالامثال و ما آمن بالقرآن من اسـتـحـل مـحـارمه و شر الناس من يقرء القرآن و لا يرعى عن شى به .
پـيـغـمـبـر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آيات كريمه قـرآن بـه پـنـج قـسـم تـقـسـيـم مـى گـردد: حـلال ، حـرام ، مـحـكـم ، مـتـشـابـه و امـثـال . پـس بـه حـلال آن عـمل كنيد، و از حرام آن اجتناب نماييد. پيرو محكم آن باشيد، به متشابه آن ايمان بياوريد و از مثالهاى آن عبرت بـگـيـريـد. و هـر كـس حـرام قـرآن را حلال بداند به قرآن ايمان نياورده است . و بدترين مردم آن كس است كه قرآن را بخواند و مراعات احكام آن را ننمايد.
قال جعفر بن محمد عليه السلام فى قوله تعالى : الذين اتـيـنـاهـم الكـتـاب يـتـلونـه حـق تـلاوتـه ،(230) قـال يـرتـلون آيـاتـه و يـتفقهون فيه و يعملون باحكامه و يـرجـون وعـده و يـخـافـون وعـيـده و يـعـتـبـرون بـقصصه و يـاءتـمـرون باوامره و يتناهون عن نواهيه ، ما هو و الله حفظ آيـاتـه و درس حـروفـه و تـلاوة سـوره و درس اعـشـاره و اخـمـاسـه حـفـظـوا حـروفـه و اضاعوا حدوده و انما هو تدبر آيـاتـه و العـمل باحكامه . قال الله تعالى : كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته .(231)
حـضـرت امـام جـعفر صادق عليه السلام در اين آيه كريمه : كـسـانى كه كتاب را به آنها داديم آن را تلاوت مى كنند حق تـلاوت آن ، فـرمود: مراد اين است كه آيات آن را صحيح مى خـوانـنـد و مـراعـات وقـف و وصـل و سـايـر آداب قرائت را مى نـمـايـنـد. و در مـعـانـى آن دقـت مـى كـنـنـد و بـه احـكـام آن عـمل مى كنند. و به وعده هاى آن اميدوارند و از وعيدهاى آن مى تـرسـنـد. از قصه هاى آن عبرت مى گيرند. و به آنچه امر شـده در آن مـى پـذيـرنـد و از آنچه نهى شده در آن باز مى ايـسـتـنـد. و به خدا قسم مراد حفظ آيات آن و درس ‍ حروف آن نـيست و خواندن سوره هاى آن و درس ده قسمت و پنج قسمت آن مـنـظور نيست ، حروف آن را حفظ مى كنند و حدود آن را ضايع مـى كـنـنـد. و جـز ايـن نيست كه مراد تدبر در آيات آن است و عـمـل كـردن بـه احكام آن . خدا مى فرمايد: كتابى به سوى تـو نـازل كـرديـم كـه داراى بـركت است تا در آيات آن دقت كنند.
و اعـلمـوا رحـمـكـم الله ان سـبـيـل الله سـبـيـل واحـد و جـمـاعـهـا الهـدى و مـصـيـر العـالم العـامـل بـها الجنة و المخالف لها النار و انما الايمان ليس ‍ بـالتـمـنـى و لكـن مـا ثبت فى القلب و عملت و الجوارح و صـدقـتـه الاعـمـال الصـاحـة و اليـوم فـقـد ظـهـر الجـفـا و قـل الوفا و تركت السنة و ظهرت البدعه و تواخى الناس على الفجور ذهب منهم الحياء و زالت المعرفة و بقيت الجهاله مـا تـرى الا مـتـرفـا صـاحـب دنـيا لها يرضى و لها يغضب و عـليـهـا يـقاتل ذهب الصالحون و بقيت ثقالة الشعير و حثالة التمر.
خـدا شـما را رحمت كند بدانيد كه راه خدا يكى است و جميع آن هـدايـت اسـت و بـازگـشـت عـالمـى كـه بـه عـلمـش عمل كند بهشت است و مخالف آن در آتش است . همانا ايمان به آرزو نيست ليكن چيزى است كه در قلب ثابت باشد و اعضاء و جـوارح بـه آن عـمـل كند و اعمال صالح آن ايمان قلبى را تـصـديق نمايد. و امروز جفا و ستم ظاهر شده است و وفا كم شـده اسـت . و سـنـت تـرك شـده و بـدعـت ظـاهـر گـرديده ، و بـرادرى مـردم بر فسق و فجور است . و حيا از آنها رفته و مـعرفت برطرف گرديده و جهالت باقى مانده . نمى بينى مگر مترف صاحب دنيا كه براى دنيا راضى مى شود و براى آن بـه غـضـب مـى آيد و براى آن مى جنگد. صالحان و نيكان رفـتـنـد و كـسـانـى بـاقـى مـانـدنـد كـه به منزله كاه جو و سفال خرما مى باشند.
و قـال الحـسـن عليه السلام ما بقى فى الدنيا بقيه غير هـذا القرآن فاتخذوه اماما يدلكم على هديكم و ان احق الناس بـالقـرآن مـن عـمـل بـه و ان لم يـحـفـظـه و ابعدهم منه من لم يـعـمـل بـه و ان كـان يـقـرءه و قـال مـن قال فى القرآن براءيه فاصاب فقد اخطاء.
حـضـرت امـام حـسـن عـليـه السلام فرمود: در دنيا غير از اين قرآن كريم باقى نمانده ، پس او را پيشواى خود قرار دهيد تـا شـمـا را بـه راه نـجـات هـدايـت كـنـد. و بـه درسـتى كه سـزاوارتـريـن مـردم بـه قـرآن كـسـى اسـت كـه بـه آن عـمـل كـند گرچه آن را حفظ نكرده باشد. و دورترين مردم از قرآن كسى است كه به آن عمل نكند گرچه آن را قراءت كند. و فـرمـود: هـر كـس در قـرآن بـه راءى خود بگويد و مطابق واقـع هـم گفته باشد خطا كرده ، چون ماءموريم حقايق قرآن را بـه وسـيـله خاندان پيغمبر صلوات الله عليهم اجمعين ياد بگيريم و بگوييم .
و قـال : ان هـذا القرآن يجيى ء يوم القيمة قاعدا و سائقا يـقـود قـومـا الى الجـنـة احـلوا حـلاله و حـرمـوا حـرامه و آمنوا بمتشابهه و يسوق قوما الى النار ضيعوا حدوده و احكامه و استحلوا محارمه .
فرمود: اين قرآن در روز قيامت مى آيد در حالتى كه قاعد و سـائق اسـت مـردمـى را بـه سوى بهشت رهبرى مى كند و آنها كـسـانـى هستند كه حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانسته انـد و بـه مـتـشـابـهـات آن ايـمان آورده اند. و كسانى را به سـوى آتـش سـوق مـى دهـد كه حدود آن را ضايع كرده اند و احـكـام آن را مـراعـات نـنـمـوده انـد و حـرامـهـاى آن را حلال دانسته اند.
و قـال صلى الله عليه و آله : رتلوا القرآن و لا تنثروه نـثـرا و لا تـهـذوه هذاء الشعر قفوا عند عجائبه و حركوا به القلوب و لا يكن هم احدكم آخر السورة .
حـضـرت رسـول صـلى الله عليه و آله فرمود: قرآن را با تـاءنـى بـخوانيد و كلمات آن را از يكديگر جدا كنيد و آن را مـتـفـرق و پـراكـنـده و غـيـر مـربـوط به يكديگر به زبان نياوريد و مانند خواندن شعر آن را نخوانيد. در نزد عجائب آن تـوقف كنيد و قلبها را به وسيله قرآن تكان دهيد و همت شما آخـر سوره نباشد كه كوشش كنيد هر چه زودتر سوره تمام شود.
و خـطـب صـلى الله عـليـه و آله و قـال : لا خـيـر فـى العـيـش الا لعـالم ناطق او مستمع واع ايها النـاس انـكـم فـى زمـان هـدنة و ان السير بكم سريع و قد راءيـتـم الليـل و النـهـار يـبـليـان كـل جـديـد و يـقـربـان كـل بـعـيـد و يـاءتـيـان بـكـل مـوعـود. فـقـال له المـقـداد يـا نـبـى الله و مـا الهـدنـة فـقـال دار بـلاء و انـقـطـاع فاذا التبست عليكم الامور كقطع الليـل المـظلم فعليكم بالقرآن فانه شافع مشفع و شاهد مـصـدق مـن جـعـله امامه قاده الى الجنه و من جعله خلفه ساقه الى النـار و هـوا وضـح دليـل الى خـيـر سـبـيـل خـيـر ظـاهـره حـكم و باطنه علم لا تحصى عجائبه و لا تـنـقـضـى غـرائبه و هو حبل الله المتين و صراطه المستقيم من قـال بـه صـدق و مـن حـكـم بـه عـدل و مـن عـمـل بـه فـاز فـان المـؤ مـن الذى يقرء القرآن كالاءترجة طـعـمـهـا طـيـب و ريحها طيب و ان الكافر كالحنظلة طعمها مر و رائحتها كريهة .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله خطبه خواند و فرمود: خـيـر و خـوبى در زندگى نيست مگر براى عالمى كه زبان گـوينده داشته باشد و علم خود را به ديگران برساند يا شـنـونـده اى كه ظرفيت قبول و حفظ علم را داشته باشد. اى مردم شما در زمان هدنه هستيد و با سرعت سير مى كنيد. و به تحقيق مى بينيد شب و روز را كه هر تازه اى را كهنه مى كنند و هر دورى را نزديك مى كنند و هر چه را كه وعده داده شده مى آورنـد. پـس مـقـداد خـدمـت آن حـضـرت عـرض كـرد يـا رسـول الله هـدنـه چـيـسـت ؟ حضرت فرمود: خانه بلا و جدا شـدن اسـت . پـس وقـتى كه امور بر شما پوشيده شد مانند قطعه هاى شب تاريك پس بر شما باد به قرآن چون كه آن شـفـاعـت كـنـنـده اى اسـت كـه شـفـاعـت او قـبـول خـواهـد شـد. و شـهـادت دهـنده اى است كه شهادت او را تـصـديـق مـى كـنـند و به صدق و راستى شهادت او ترتيب اثر داده خواهد شد. كسى كه قرآن را پيشاپيش خود قرار دهد و پـيرو او باشد او را به بهشت رهبرى مى كند. و كسى كه او را پـشـت سر خود قرار دهد و از او پيشى بگيرد او را به سـوى آتـش مى برد و او دليل واضحى است براى راهنمايى به سوى بهترين راهها. ظاهر آن حكم است و باطن آن علم است . عـجـايـب آن بـه حـساب نمى آيد و غرائب و معجزات آن تمام نـمى شود. و اوست ريسمان محكم الهى كه هر كس به آن چنگ زنـد نـجـات خـواهد يافت . و راه راستى است كه هر كس آن را بپيمايد به منزل حقيقى خواهد رسيد. كسى كه گفتارش به آن مـثتكى باشد به راستى گفتار موصوف است و كسى كه حكم كردن خود را مبنى بر آن قرار دهد به عدالت حكم كرده . و آن كس كه به آن عمل كند رستگار گردد. پس به تحقيق مؤ مـنى كه قرآن مى خواند مانند ترنج است كه طعم و بوى آن نـيـكـو اسـت و كـافـر مـانـند حنظل است كه طعم او تلخ است و بوى آن مكروه طبع است .
و قـال صـلى الله عـليـه و آله : الا ادلكـم عـلى اكسل الناس و ابخل الناس و اسرق الناس و اعجز الناس و اجـفـى النـاس قـالوا بـلى يـا رسـول الله فـقال اكسل الناس عبد صحيح فارغ لا يذكر الله بشفة و لا لسان . و ابخل الناس ‍ رجل اجتاز على مسلم فلم يسلم عليه . و امـا اسـرق النـاس فرجل يسرق من صلوته يلف كما يلف الثـوب الخـلق فـتـضـرب بـهـا وجـهـه . و اجـفـى النـاس ‍ رجـل ذكرت بين يديه فلم يصل على . و اعجز الناس من عجز عن الدعا.
پـيـغـمبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا دلالت نكنم شما را بر كسل ترين مردم و بخيل ترين مردم و دزدترين مردم و عاجزترين مردم و جفاكارترين مردم ! عرض كردند: بلى يا رسـول الله . فـرمـود: كـسـل تـريـن مـردم بـنـده اى است كه صـحـيـح باشد و از مشاغل فراغت داشته باشد و ذكر خدا را بـه لب و زبـان نـگـويد. و بخيل ترين مردم كسى است كه بـر مـسـلمـانـى عـبور كند و بر او سلام نكند. و اما دزدترين مـردم مـردى است كه از نماز خود بدزدد و ناقص به جا آورد. آن نماز پيچيده مى شود مانند جامه كهنه و به صورت او زده مـى شـود. و جفاكارترين مردم مردى است كه من در نزد او ياد شـوم و بر من صلوات نفرستد. و عاجزترين مردم كسى است كه از دعا عاجز باشد.
بـه حـمـد الله تـعـالى در ايـنجا ترجمه (قسمتى از) ارشاد القـلوب را بـه پـايـان رسـانـيدم بنده حقير حاج سيد عباس طباطبائى ملتمس دعا از كسانى كه توفيق مطالعه اين كتاب را پيدا كنند. مورخه 3 ربيع المولود 1404.

ترجمه ارشادالقلوب ديلمى از جناب ابى محمد حسن ديلمى

back page