حيوة القلوب جلد دوم

باب سى و هشتم در بيان قصه هاروت و ماروت است

باب سى و هشتم در بيان قصه هاروت و ماروت است حق تعالى مى فرمايد و ما انزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت  گفته اند: مراد آن است كه : ((شياطين تعليم مى كردند مردم را آنچه فرستاده شده بود از سحر بر دو ملك كه در زمين بابل بودند كه نام ايشان هاروت و ماروت بود،)) و ما …

ادامه نوشته »

باب سى و هفتم در بيان احوال بعضى از پادشاهان زمين است

باب سى و هفتم در بيان احوال بعضى از پادشاهان زمين است حق تعالى مى فرمايد: اهم خير ام قوم تبع و الذين من قبلهم اهلكناهم انهم كانوا مجرمين  يعنى : ((آيا كفر قريش بهترند – به حسب دنيا – يا قوم تبع و آنان كه پيش از ايشان بودند هلاك كرديم ايشان را، بدرستى كه ايشان بودند گناهكاران )). …

ادامه نوشته »

بـاب سـى و شـشـم در بـيـان نـوادر اخـبـار غـيـر پـيـغـمـبـران از بنى اسرائيل و غير ايشان است

بـاب سـى و شـشـم در بـيـان نـوادر اخـبـار غـيـر پـيـغـمـبـران از بنى اسرائيل و غير ايشان است شيخ طبرسى رحمه الله و غير او از مفسران از ابن عباس روايت كرده اند كه : عابدى در ميان بنى اسرائيل بود كه او را ((برصيصا)) مى گفتند و سالها عبادت پروردگار خود مى كرد تا آنكه مستجاب الدعوه شد و بيماران …

ادامه نوشته »

باب سى و پنجم در بيان احوال پيغمبرانى كه تصريح به اسم شريف ايشان نشده است.

باب سى و پنجم در بيان احوال پيغمبرانى كه تصريح به اسم شريف ايشان نشده است. در حديث معتبر از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : پيغمبرى از پيغمبران را خدا فرستاد بسوى قوم خود و چهل سال در ميان ايشان ماند و به او ايمان نياوردند، …

ادامه نوشته »

باب سى و چهارم در بيان قصه حضرت خالد بن سنان عليه السلام است

باب سى و چهارم در بيان قصه حضرت خالد بن سنان عليه السلام است به سندهاى معتبر از امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهما السلام منقول است كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله نشسته بودند ناگاه زنى به خدمت آن حضرت آمد پس آن حضرت او را مرحبا فرمود و دستش را گرفت و …

ادامه نوشته »

باب سى و سوم در بيان قصه حضرت جرجيس عليه السلام است

باب سى و سوم در بيان قصه حضرت جرجيس عليه السلام است ابن بابويه و قطب راوندى رحمهما الله به سند خود روايت كرده اند از ابن عباس كه : حق تعالى حضرت جرجيس عليه السلام را پيغمبر گردانيد و فرستاد او را بسوى پادشاهى كه در شام مى بود كه او را ((داذانه )) مى گفتند و بت مى …

ادامه نوشته »

باب سى و دوم در بيان قصه اصحاب اخدود و پيغمبر مجوس است

باب سى و دوم در بيان قصه اصحاب اخدود و پيغمبر مجوس است حق تعالى در قرآن مجيد مى فرمايد (قتل اصحاب الاخدود)(851) ((كشته شدند – يا ملعون شدند – اصحاب اخدود)) كه گودى عظيم در زمين كنده بودند، (النار ذات الوقود)(852) ((و آن گود پر بود از آتشى كه زبانه مى كشيد،)) (اذ هم عليها قعود)(853) ((در وقتى كه …

ادامه نوشته »

باب سى و يكم در بيان قصه اصحاب كهف و اصحاب رقيم است

باب سى و يكم در بيان قصه اصحاب كهف و اصحاب رقيم است حق تعالى مى فرمايد ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا(807 ) ((آيا گمان كردى كه اصحاب غار و اصحاب رقيم از آيات قدرت ما در عجب بودند؟)). بعضى گفته اند كه : اصحاب رقيم همان اصحاب كهفند، و ((رقيم )) نام آن …

ادامه نوشته »

باب سى ام در بيان قصص حضرت يونس بن متى و پدر آن حضرت است

باب سى ام در بيان قصص حضرت يونس بن متى و پدر آن حضرت است حق تعالى مى فرمايد فلولا كانت قريه آمنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس لما آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى فى الحيوه الدنيا و متعناهم الى حين (766) ((چرا هيچ شهرى از شهرها كه بر ايشان عذاب فرستاديم ايمان نياوردند در وقتى كه ايمان نفع بخشد …

ادامه نوشته »

بـاب بـيـست و نهم در بيان قصه هاى ارميا و دانيال و عزير عليهم السلام و غرائب قصص بخت نصر است

بـاب بـيـست و نهم در بيان قصه هاى ارميا و دانيال و عزير عليهم السلام و غرائب قصص بخت نصر است حق تعالى مى فرمايد او كالذى مر على قريه وهى خاويه على عروشها(719) كه ترجمه لفظيش آن است كه : ((آيا ديده ايد مانند كسى كه گذشت بر قريه اى كه آن خالى بود و ديوارهايش بر سقفهايش افتاده …

ادامه نوشته »