كتاب : داستانها و پندها جلد دوم

سخن چين خون آلود

روباه حيوانى بسيار زيرك و حيله گر است گويند وقتى كيك و پشه بر او فراوان اجتماع مى كنند تكه اى از پوست حيوان مرده يا پشمى را به دهان مى گيرد، دست و پاى خود را كم كم در آب فرو مى برد. حشرات همينكه احساس آب مى كنند حركت نموده بجاى ديگرى مى نشينند رفته رفته تمام بدنش …

ادامه نوشته »

سخن چين چه مى كند؟

شخصى غلامى را فروخت ، به مشترى گوشزد كرد كه اين غلام فقط يك عيب دارد و آن عيب سخن چينى است مشترى با همين عيب به معامله راضى شده او را خريد، مدتى غلام در خانه صاحب جديد خود ماند، روزى به زن او گفت شوهرت به تو علاقه اى ندارد و خيال ازدواج مجدد كرده ، اگر بخواهى …

ادامه نوشته »

با شراب خوار معاشرت نكنيد

حماد از حضرت صادق (ع ) نقل كرد كه ايشان درباره كسيكه شرابخوارى كند با اينكه خداوند به وسيله پيغمبرش آنرا حرام كرده ، فرمود اگر خواستگارى نمايد شايستكى ازدواج را ندارد در گفتار نبايد او را تصديق نمود، وساطت او را درباره كسى نبايد پذيرفت و به ميتوان در سپردن امانتى به او اطمينان نمود هر كس شرابخوار را …

ادامه نوشته »

عبادت هر كس به اندازه ايمان او بايد باشد.

حضرت صادق (ع ) فرمود ايمان بر هفت سهم تقسيم مى شود، بعضى از مسلمانها يك سهم را دارند، برخى دو سهم كسانى نيز عستند كه داراى هفت سهم ميباشد، از اينرو شايسته نيست بر صاحب يك سهم تحميل كنند بار صاحب دو سهم را و كسيكه دو سهم دارد نبايد بار شخص سه سهمى بر او تحميل شود همينطور …

ادامه نوشته »

اسراف در خوراك موجب امراض است .

طبيبى نصرانى خدمت حضرت صادق (ع ) رسيد عرض كرد يا بن رسول الله آيا در كتاب پروردگار شما و سنت پيغمبرتان از طب چيزى ذكر شده فرمود آرى در كتاب خدا اين آيه (كلوا واشربوا ولا تسرفوا) بخوريد و بياشاميد ولى زياده روى نكنيد، اما در سنت پيغمبرتان . حضرت رسول (ص ) فرموده : (الحيه من الاكل راس …

ادامه نوشته »

اينهم از اسراف محسوب مى شود

روزى حسن بصرى خدمت امير المؤ منين (ع ) كنار شط فرات بود، ظرفى را آب نموده آشاميد بقيه آنرا روى زمين ريخت . على (ع ) فرمود در اين كار اسراف نمودى زيرا آبرا بر زمين ريختى و بر روى آب بريختى حسن از روى اعتراض گفت شما خون مسلمين را ميريزى اسراف نميكنى من باين مقدار آب اسراف …

ادامه نوشته »

داستانى از عقيل بشنويد

معاويه روزى از عقيل داستان حديده محماة (آهن گداخته را پرسيد. عقيل از يادآورى خاطرات گذشته راجع به برادرش على (ع ) و عدالت و دادگريش ‍ در گريه شد. آنگاه پس از نقل يك قضيه گفت آرى ، روزى وضع زندگى من خيلى آشفته گرديد به تنگ دستى دچار شدم خدمت برادرم على (ع ) رفته و از او …

ادامه نوشته »

مالك اشتر به على (ع ) چه گفت ؟

روزى مالك اشتر خدمت على (ع ) مشرف شده عرض كرد يا اميرالمؤ منين با اهل كوفه جنگ جمل را بپايان رسانديم و با مردم بصره و كوفه بر شاميها در جنگ صفين پيروز شديم ، آنزمان راى آنها يكى بود، اينك بواسطه اينكه شما در تقسيم بيت المال از روى عدالت با آنها رفتار مى كنى ، شريف و …

ادامه نوشته »

بهلول بر ديوار قصر هارون چه نوشت ؟

هارون الرشيد براى گردش و سركشى بطرف بعضى از ساختمانهاى جديد خود رفت ، در كنار يكى از قصرها با بهلول مصادف شد، از او درخواست كرد خطى بر ديوار قصر بنويسد. بهلول پاره اى ذغال برداشته نوشت : (رفع الطين على الطين و وضع الدين ) گل بر روى هم انباشته شده ولى دين خوار پست گرديده . (گچها …

ادامه نوشته »

ناله مظلوم

سلطان محمود غزنوى شبى براى استراحت در بستر رفت ، هر چه كرد خوابش نبرد، در دلش گذشت شايد مظلومى دادخواهى مى كند و كسى بدادش نمى رسد، به غلامى دستور داد جستجو كند اگر ستمديده اى را مشاهده كرد به حضور آورد غلام پس از تجسس مختصرى برگشته گفت كسى نبود. سلطان باز هر چه كرد خوابش نبرد دانست …

ادامه نوشته »