زندگی می‏كند كه همه دنيای او همان درخت و همان باغ است ، می‏تواند تصور
كند كه اين درخت و يا اين باغ جزء و تابع يك نظام عظيم‏تر است به نام‏
مزرعه و سرنوشتش بسته به سرنوشت آن مزرعه است و باز آن مزرعه به نوبه‏
خود تابع يك نظام ديگر است به نام شهرستان و آن ، جزء و تابع نظامی‏
ديگر به نام استان و نظام استان تابع نظام كشور و نظام كشور تابع نظام‏
كلی زمين و نظام زمين تابع نظام خورشيدی ؟
ما چه می‏دانيم ، شايد همه منظومه خورشيدی ما و همه ستارگان و كهكشانها
و هر چه ما آن را به نام نظام طبيعت می‏شناسيم تابع يك نظام كلی‏تر باشد
و همه ميليونها و ميلياردها سالی كه از جريان طبيعت سراغ داريم به منزله‏
قسمتی از يك فصل و يا به منزله يك روز از يك فصل از يك گردش كلی‏تر
باشد و اين فصل كه فعلا فصل حيات و زندگی است تبديل به فصلی ديگر خواهد
شد كه فصل خاموشی و افسردگی است و باز آن نظام كلی‏تر كه همه منظومه شمسی‏
ما و ستارگان و كهكشانها جزئی از آن است حيات و زندگی را به شكلی ديگر
از سرخواهد گرفت .
پيامبران از خرابی و خاموشی همه جانبه جهان و سپس زندگی جديد و حشر
مردگان زمين در يك نظام جديد ما را از جانب خدا آگاه ساخته‏اند و ما كه‏
به دلايلی متعدد صدق گفتار آنها را دانسته‏ايم به آنچه آنها گفته ، از آن‏
جمله تجديد حيات كلی جهان پس از يك دوره خاموشی ، ايمان و اعتراف‏
داريم .
قرآن از آن جهت نظام موت و حيات روی زمين را مثال می‏آورد كه ما آن‏
را به عنوان نمونه كوچكی از يك حيات كلی‏تر