است ، زمين و آسمانش جاندار است ، باغ و ميوه‏اش مثل اعمال و آثار
تجسم يافته انسان جاندار است ، آتش و عذابش نيز شاعر و آگاه است . در
اينجا اسباب و علل و شرايط خاص زمانی حكمفرماست حركت و تكامل وجود
دارد ، در آنجا فقط ملكوت الهی و اراده الهی ظهور دارد . شعور و آگاهی و
به طور مطلق ديد و شنيد و درك انسان در آن جهان بسی شبيه‏تر و نيرومندتر
است ، و به عبارت ديگر ، پرده ها و حجابها در آن جهان از جلوی انسان‏
برداشته شده و انسان با بينشی دورنگر حقايق را درك می‏كند چنانكه قرآن‏
كريم می‏فرمايد :
« فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد »( 1 ) .
ما پرده را اكنون از تو برگرفتيم پس ديده‏ات تيز است .
در اينجا خستگی و دلزدگی و ملال خصوصا از يكنواختی است و انسان حالت‏
گم كرده‏ای را دارد كه در پس گمشده خويش است و به هر چيزی كه می‏رسد
می‏پندارد آن را يافته است و به او دل خوش می‏كند ، اما پس از چندی‏
احساس می‏كند كه " او " نيست ، خسته و دلزده می‏گردد و به دنبال چيز
ديگر می‏رود . اين است كه در دنيا انسان هميشه طالب چيزی است كه ندارد
و دلزده از چيزی است كه دارد ، اما در جهان آخرت به حكم آنكه به آنچه‏
در اعماق فطرت و شعور شخصی خود دلبستگی داشته و گمشده واقعی او بوده‏
است يعنی حيات جاويد در جوار رب العالمين رسيده است به هيچ وجه خستگی‏
و ملال و دلزدگی برايش پيدا نمی‏شود . قرآن كريم به همين

پاورقی :
. 1 ق / . 22