حكمران و رشوه

هنگامى كه به حضرت خبر رسيد كه عثمان بن حنيف انصارى فرماندار وى در بصره ، دعوت مهمانى گروهى از بصريان را پذيرفته و به مهمانى مزبور رفته ، براى او نامه‏اى چنين نوشت :

پس از سپاس و درود ، اى پسر حنيف ، به من خبر رسيده كه يكى از جوانان اهل بصره تو را به مهمانى دعوت كرده و تو شتابان به آن مهمانى رفته‏اى و غذاهاى رنگارنگ براى تو خواسته‏اند و كاسه‏هاى بزرگ پيش تو آورده‏اند گمان نمى‏كردم تو به مهمانى گروهى بروى كه نيازمندانشان را دور و ثروتمندانشان را دعوت مى‏كنند .

آگاه باشيد ، پيشواى شما از دنياى خود به دو جامعه كهنه ، و از خوراكش به دو گرده نان اكتفا كرده است آگاه باشيد شما بر چنين

[ 252 ]

كارى قدرت نداريد ، ولى مرا به پرهيزكارى و كوشش و پاكدامنى و درستكارى كمك كنيد . بخدا قسم من از دنياى شما زرى نياندوخته و از غنائم آن مال فراوانى ذخيره نكرده‏ام و با جامه كهنه‏ام لباس كهنه ديگرى آماده ننموده و وجبى از زمين را در تصرف نگرفته‏ام .

اگر مى‏خواستم ، به صاف شده‏ى اين عسل و مغز اين گندم و بافته‏هاى اين ابريشم راه مى‏بردم ، ولى هيهات كه خواسته بيجا بر من پيروز گردد و حرص ، مرا به انتخاب خوراكها بكشاند ، در حاليكه شايد در حجاز يا يمامه كسى باشد كه طمع در قرص نان نداشته و سيرى را بياد ندارد يا با شكم پر بخوابم در حاليكه اطراف من شكم‏هاى گرسنه و جگرهاى تشنه باشند .

آيا از خودم به اين قانع باشم كه به من زمامدار مؤمنان بگويند ،

در حاليكه با مردم در سختى‏هاى روزگار شريك نباشم ؟ گويا من گوينده‏اى از شما را مى‏بينم كه مى‏گويد : « اگر خوراك پسر ابو طالب اين است پس ضعف و سستى ، او را از جنگ با همرديفان و برابرى با دليران باز مى‏دارد ؟ » بدانيد درخت بيابانى چوبش سختتر ، و درختهاى سبز و خرم پوستشان نازكتر است و گياههاى صحرائى سوخت آنها قويتر و خاموشى آنها ديرتر است بخدا قسم اگر عرب بر جنگ من يكديگر را پشتيبانى و كمك كنند هرگز روى از آنان بر نمى‏گردانم .

[ 253 ]