اى مرد مانندها . . .

خطبه‏اى است كه امام « ع » پس از يورش سفيان بن عوف به شهر انبار ، ايراد كرده است . شهر انبار در ساحل شرقى فرات قرار دارد . معاويه بمنظور آنكه مردم عراق را بترساند سفيان بن عوف را به آن سامان روانه ساخت . على « ع » به مردم چنين خطاب مى‏كند :

اين برادر غامد است كه سوارانش به شهر انبار رسيده و حسان بن حسان بكرى را كشته‏اند و سواران شما را از مرزهاى شهر دور كرده و مردان شايسته‏اى را از شما به خاك و خون كشيده‏اند . به من خبر رسيده كه يكى از آنان بر يك زن مسلمان و يك زن ذمى وارد مى‏شده و خلخال ،

النگو ، گردن‏بند و گوشواره‏هاى او را مى‏كنده و آن زن جز با گريه و زارى و درخواست بخشش ، نمى‏توانسته از او جلوگيرى كند .

[ 198 ]

آنگاه لشگريان با غنيمت فراوانى باز گشته‏اند در حاليكه به هيچكدام زخمى نرسيده و خونى از آنان ريخته نشده است . راستى اگر مرد مسلمانى پس از اين حادثه در اثر اندوه بميرد نبايد او را سرزنش كرد بلكه به مرگ سزاوار است .

شگفتا بخدا قسم اجتماع آنان بر باطل و تفرقه شما در حق ، دل را مى‏ميراند و غم و اندوه ببار مى‏آورد . واى بر شما ، دلهايتان از غم و اندوه پر باد . شما آماج تير آنان قرار گرفته‏ايد : به شما يورش مى‏برند و شما حمله نمى‏كنيد ، با شما مى‏جنگند و شما نمى‏جنگيد و معصيت خدا را مى‏كنند و شما خشنود هستيد .

اگر در تابستان شما را به جنگ با آنان فرمان دهم مى‏گوئيد اينك شدت گرما است به ما مهلت ده تا از شدت گرما كاسته شود ، و اگر در زمستان شما را به نبرد با آنان دستور دهم مى‏گوئيد اكنون شدت سرما است به ما فرصت ده تا سرما برطرف گردد ، همه‏ى اينها براى فرار از سرما و گرما است ، بخدا قسم شما از شمشير زودتر فرار خواهيد كرد .

اى مرد مانندهائى كه مرد نيستيد و عقلهاى شما مانند عقل كودكان و پرده‏نشينان است ، اى كاش شما را نمى‏ديدم و نمى‏شناختم شناختنى كه بخدا قسم پشيمانى و تأسف و اندوه بدنبال دارد خدا شما را بكشد كه سينه‏ى مرا از خشم پر كرديد و با نافرمانى و بى‏اعتنائى به من ، رأى و انديشه‏ام را تباه ساختيد تا آنكه قريش گفتند : پسر ابو طالب

[ 199 ]

مرد دليرى است ولى علم جنگ ندارد خدا پدرشان را بيامرزد آيا كداميك از آنان نيرومندتر و سابقه‏دارتر از من در جنگ بودند ؟ هنوز بسن بيست سالگى نرسيده بودم كه آماده‏ى جنگ شدم و اكنون زياده از شصت سال از عمرم مى‏گذرد ، و ليكن كسى كه فرمانش را نمى‏برند رأى و تدبير ندارد