در انسان نيز پارهای قوهها و نيروها به همين شكل وجود دارد ، يعنی تابع
خواست انسان است ، با اين تفاوت كه خواست حيوان ميل طبيعی و غريزی
حيوان است و حيوان در مقابل ميل خود قدرت و نيرويی ندارد . حيوان
همينكه ميلش به سويی تحريك شد ، خود به خود به آن سو كشيده میشود . در
حيوان قدرت مقاومت و ايستادگی در مقابل ميل درونی خود و همچنين قدرت
محاسبه و انديشه در ترجيح جانب ميلها و يا جانب امری كه بالفعل ميلی به
سوی او نيست بلكه صرفا دورانديشی اقتضا میكند ، وجود ندارد .
اما انسان چنين نيست . انسان قادر است و توانايی دارد كه در برابر
ميلهای درونی خود ايستادگی كند و فرمان آنها را اجرا نكند . اين توانايی
را انسان به حكم يك نيروی ديگر دارد كه از آن به " اراده " تعبير
میشود . اراده به نوبهء خود تحت فرمان عقل است ، يعنی عقل تشخيص میدهد
و اراده انجام میدهد .
يكی از آنچه گذشت روشن شد كه انسان از دو جهت ، يك سلسله تواناييها
دارد كه ساير جاندارها ندارند :
يكی از جهت اينكه در انسان يك سلسله ميلها و جاذبههای معنوی وجود
دارد كه در ساير جاندارها وجود ندارد . اين جاذبهها به انسان امكان میدهد
كه دايرهء فعاليتش را از حدود ماديات توسعه دهد و تا افق عالی معنويات
بكشاند ، ولی ساير جاندارها از زندان ماديات نمیتوانند خارج شوند .
ديگر از آن جهت كه به نيروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر
است در مقابل ميلها مقاومت و ايستادگی نمايد و خود را از تحت تأثير
نفوذ جبری آنها آزاد نمايد و بر همهء ميلها " حكومت " كند . انسان
میتواند همهء ميلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای
|