ورنه بهتر را سجود دون تری
|
امر كردن هيچ نبود در خوری
|
كی پسندد لطف و عدل كردگار
|
كه گلی سجده كند در پيش خار
|
جان چو افزون شد گذشت از انتها
|
شد مطيعش جان جمله چيزها
|
مرغ و ماهی و پری و آدمی
|
زانكه او بيش است و ايشان دركمی
|
جان چه باشد ؟ با خبر از خير و شر
|
شاد از احسان و گريان از ضرر
|
چون سر ( 1 ) و ماهيت جان مخبر است هر كه او " آگاهتر " ، " با
جانتر " است
اقتضای جان چو ای دل آگهی است
|
هر كه آگه تر بود جانش قوی است
|
روح را تأثير آگاهی بود
|
هر كه را اين بيش اللهی بود
|
چون جهان جان سراسر آگهی است
|
هر كه بيجان است ازدانش تهی است
|
پس انسان به هر نسبت كه از خود و از جهان آگاهتر باشد ، جاندارتر
است . جانداری ، به اصطلاح فلاسفه حقيقت مشككه است ، يعنی درجات و
مراتب دارد ، تدريجا كه درجهء آگاهی انسان بالا میرود ، درجهء حيات و
جانداریاش بالا میرود .
بديهی است كه خود آگاهی مورد بحث ، خود آگاهی شناسنامهای نيست كه
نامم چيست ؟ نام پدر و مادرم چيست ؟ در كجا زادهام و در كجا سكونت
دارم ؟ و يا خود آگاهی بيولوژيكی نيست كه در شناخت حيوانی يك درجه
بالاتر از خرس و ميمون خلاصه میشود . برای اينكه منظور روشن شود ، به
انواع خود آگاهيها در اينجا به طور خلاصه اشاره میكنيم . از خود آگاهيهای
مجازی و غير واقعی نظير خود آگاهی شناسنامهای كه بگذريم چند نوع خود
آگاهی واقعی داريم :
پاورقی :
. 1 مخفف سر = راز .