وقتی انسان روح خود را از دست بدهد ، فتح دنيا به چه درد او میخورد ؟ "
( 1 )
گاندی میگويد :
" در دنيا فقط يك حقيقت وجود دارد و آن شناسايی ذات ( نفس = خود )
است . هر كس خود را شناخت ، خدا و ديگران را شناخته است ، هر كس خود
را نشناخت ، هيچ چيز را نشناخته است . در دنيا فقط يك نيرو و يك
آزادی و يك عدالت وجود دارد و آن نيروی حكومت بر خويشتن است . هر كس
بر خود مسلط شد ، بر دنيا مسلط شده است . در دنيا فقط يك نيكی وجود
دارد و آن دوست داشتن ديگران مانند دوست داشتن خويش است . به عبارت
ديگر ، ديگران را مانند خود انگاريم . باقی مسائل ، تصور و وهم و عدم
است " ( 2 ) .
به هر حال ، خواه به خود آگاهی بهای بيشتر بدهيم و خواه به جهان آگاهی
، و خواه بهای مساوی به آنها بدهيم ، آنچه مسلم است اين است كه توسعهء
آگاهی به معنی توسعه و بسط حيات انسان است . روح يا جان مساوی با خبر و
آگاهی است و آگاهی و خبر مساوی با روح و جان است . آن كه آگاهتر است
جانش فزونتر است .
جان نباشد جز " خبر " در آزمون هر كه را افزون " خبر " جانش
فزون
جان ما از جان حيوان بيشتر
|
از چه ؟ زان رو كه فزون دارد خبر
|
پس فزون از جان ما جان ملك
|
كو منزه شد ز حس مشترك
|
وز ملك جان خداوندان دل
|
باشد افزون تو تجبر را بهل
|
زان سبب آدم بود مسجودشان
|
جان او افزونتر است از بودشان
|
پاورقی :
1 و . 2 مقدمه كتاب اين است مذهب من .