پاورقی : . 1 داريوش آشوری ، مجلهء جهان نو شمارهء شهريور 45 به نقل از كتاب نيكنيازی ، صفحات 33 - . 35
شك نيست كه انسان به انسانيت رسيده ، نسبت به همهء انسانها بلكه
نسبت به همهء اشياء مهر میورزد ، حتی نسبت به انسانهای مسخ شده و تغيير
ماهيت داده ، لهذا خداوند پيامبر را " رحمة للعالمين " میخواند . اين
گونه انسانها نسبت به كسانی كه به آنها دشمنی میكنند نيز مهر ورزند .
علی ( ع ) در بارهء پسر ملجم مرادی میگفت : من زندگی او را دوست دارم و
او قتل مرا . ولی سخن در " محبت متقابل " و " دردمندی متقابل " است
. محبت و مهرورزی متقابل تنها در ميان جامعهء اهل ايمان تحقق پذير است
و بس .
بديهی است كه لازمهء محبت عمومی داشتن به همهء انسانها " صلح كلی "
و مسؤوليت نداشتن ، كار به كار گمراه و ظالم نداشتن نيست ، بر عكس ،
انسانگرايی واقعی شديدترين مسؤوليتها را در اين زمينهها ايجاب میكند .
در زمان ما " برتراند راسل " فيلسوف و رياضی دان معروف انگليسی و
" ژان پل سارتر " فيلسوف اگزيستانسياليست فرانسوی دو چهرهء معروف و
مشهور انسان مسلكی هستند . اتفاقا راسل فلسفهء اخلاق خود را بر اساسی بنا
نهاده است كه با انسان مسلكیاش در دو جهت متضاد است . فلسفهء اخلاق
راسل بر اساس دورانديشی در منافع شخصی است ، يعنی مبنای اخلاق را تأمين
سود بيشتر و بهتر در پرتو اصول اخلاقی میداند و به فلسفهء ديگری برای اخلاق
قائل نيست . بنابراين انسان مسلكی جناب راسل از سودپرستی سر در میآورد.
انسانگرايی ژان پل سارتر به قول يكی از نويسندگان معاصر ( 1 ) .
پاورقی : . 1 داريوش آشوری ، مجلهء جهان نو شمارهء شهريور 45 به نقل از كتاب نيكنيازی ، صفحات 33 - . 35 |