پاورقی : . 1 نهج البلاغة ، نامهء 45 ، نامهء علی ( عليهالسلام ) به عثمان بن حنيف .
« و يقودنی جشعیإلی تخير الاطعمة ، و لعل بالحجاز أو اليمامة من لا طمع له
فی القرص و لا عهد له بالشبع ، أو أبيت مبطانا و حولی بطون غرثی و أكباد
حری » ( 1 ) . دور باد كه هوای نفس بر من غلبه كند و حرص جلوكش من
گردد كه به دنبال انتخاب طعام برود . آخر نكند كه در حجاز يا يمامه شكمی
باشد كه هرگز سيری نديده است . آيا شكم سير بسر برم در حالی كه در
اطرافم شكمهای گرسنه و جگرهای سوخته هست ؟ ! ) اما اينها را نبايد به
يك ترحم ، رقت قلب ، دلسوزی ساده ، نازكدلی ، همدلی در سطح همدلی مردم
خوش قلب حمل كرد . پيامبر از آن جهت كه بشر است در آغاز كار و سلوك
خود همهء مزايای بشری را در رنگ و شكل ساير بشرها دارد ، اما پس از
آنكه وجودش يكسره مشتعل به شعلهء الهی گشت ، همهء اينها رنگ و صبغهای
ديگر میگيرد : رنگ و صبغهء الهی .
دست پروردگان پيامبر و جامعهای كه او میسازد ، با دست پروردگان و
جامعههايی كه وسيلهء روشنفكران بشری ساخته و پرداخته میشود ، از زمين تا
آسمان فرق میكند .
اساسی ترين تفاوت در اين است كه پيامبر میكاود نيروهای فطری بشر را
بيدار كند ، شعور مرموز و عشق پنهان وجود انسانها را مشتعل نمايد .
پيامبر خود را مذكر ( يادآور = بيدار كننده ) میخواند ، حساسيتی در برابر
كل هستی در انسان میآفريند ، خودآگاهی خود را نسبت به كل هستی به مردم
خود منتقل میسازد ، اما روشنفكر حد اكثر ، شعور اجتماعی افراد را بيدار و
آنها را به مصالح ملی يا طبقاتی شان آگاه میسازد .
پاورقی : . 1 نهج البلاغة ، نامهء 45 ، نامهء علی ( عليهالسلام ) به عثمان بن حنيف . |