پاورقی :
. 1 مثل المؤمنين فی توادهم و تراحمهم كمثل الجسدإذا اشتكی بعضتداعی له ساير أعضائه بالحمی و السهر » .
پس تنها انسانهای به انسانيت رسيده ، انسانهای ماهيت انسانی يافته ،
انسانهای بارور شده از نظر فطريات انسانی هستند كه واقعا اعضای يك
پيكرند ، روح واحد بر آنها حكمفرماست ، و چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار .
چنين انسانهايی كه همهء ارزشهای فطری در آنها روييده است همان
انسانهای " مؤمن " اند . زيرا ايمان در رأس فطريات و ارزشهای اصيل
انسانی واقع است .
پس آنچه واقعا انسانها را به صورت " ما " در میآورد ، روح واحد در
آنها میدمد ، آنچه اينچنين معجزهء اخلاقی و انسانی از او سر میزند ، " هم
ايمانی " است نه هم گوهری و همريشهای و همزايشی كه در سخن سعدی آمده
است .
آنچه سعدی گفته ايدهآل است نه واقعيت ، بلكه ايده آل هم نيست . چه
جهتی دارد كه موسی هم پيكر فرعون ، ابوذر همدرد معاويه ، ولومومبابی قرار
چومبه باشد ؟
آنچه هم واقعيت است و هم ايده آل ، وحدت انسانهای بالفعل يعنی
انسانهای به انسانيت رسيده و ارزش يافته است . اين است كه رسول اكرم
در سخن خود ، كه سعدی آن را اقتباس كرده و با تعميم غلط خرابش كرده
است ، به جای آنكه بگويد : بنیآدم اعضای يك پيكرند ، فرمود :
مؤمنان اعضای يك انداماند ، هرگاه عضوی به درد آيد ، با تب و بی
خوابی با او همدردی میكنند ( 1 ) .
پاورقی : . 1 مثل المؤمنين فی توادهم و تراحمهم كمثل الجسدإذا اشتكی بعضتداعی له ساير أعضائه بالحمی و السهر » . |