وجود عينی شیء به آگاهی در آمده با وجود عينی آگاهی دو چيز باشد .
اما آنجا كه آگاهی عين آگاه و به آگاهی درآمده است و از نوع آگاهی
حضوری است ، شك و ترديد فرض نمیشود ، يعنی امری محال است .
اشتباه اساسی " دكارت " در همين جاست كه توجه نكرده بود كه " من
هستيم " شك بردار نيست تا از راه " من فكر میكنم " بخواهيم آن شك
را رفع كنيم ( 1 ) .
خودآگاهی فطری ، هر چند واقعی است ، اما اكتسابی و تحصيلی نيست ،
نحوهء وجود " من " انسانی است ، از اين رو آن خود آگاهی كه به آن
دعوت شده ، اين درجه از خود آگاهی كه به طور قهری و تكوينی در اثر حركت
جوهری طبيعت پديد میآيد نيست .
آنجا كه قرآن مجيد پس از اشاره به مراحل خلقت جنين در رحم ، به عنوان
آخرين مرحله میفرمايد :
" « ثم أنشأناه خلقا آخر »" ( 2 )
( سپس ما او را چيز ديگر و خلقی ديگر كرديم )
اشاره به همين است كه مادهء ناخود آگاه تبديل میشود به جوهر روحی
خودآگاه .
پاورقی :
. 1 دكارت فيلسوف فرانسوی قرن هفدهم فلسفهء خود را به اين ترتيب
آغاز كرد كه در همه چيز شك كرد حتی در بديهيات . سپس گفت من در همه
چيز نمیتوانم شك كنم جز اينكه میانديشم و شك میكنم ، پس " فكر میكنم
" دليل است بر اينكه " هستم " . و آنگاه از هستی خود ، هستی خدا و
اشياء ديگر را نتيجه گرفت .
. 2 مؤمنون / . 14