در حيوان همهء اين قوههای طبيعی بعلاوهء يك سلسله قوههای شعوری از قبيل
حس باصره ، سامعه ، لامسه و غيره و از قبيل ميلها - كه قبلا از آنها ياد
شد - وجود دارد . حيوان به وسيلهء اين قوهها از طرفی خويشتن را از گزند
آفات حفظ میكند و از طرفی موجبات رشد فردی و بقای نوع خود را فراهم
میكند .
در انسان همه قوای طبيعی و قوای شعوری كه در گياه و حيوان هست وجود
دارد بعلاوهء يك سلسله ميلهای اضافی - كه قبلا شرح داده شد - و بعلاوهء
نيروی خارق العادهء عقل و اراده كه سرنوشت آيندهء او را با مقياس زيادی
به دست خودش میدهد و خودش آيندهء خويش را انتخاب میكند و میسازد .
از آنچه گفته شد روشن گشت كه برخی موجودات هيچ گونه نقشی در ساختن
آينده خويش ندارند ( جمادات ) . برخی ديگر نقشی در ساختن آيندهء خويش
دارند اما اين نقش نه آگاهانه است و نه آزادانه بلكه طبيعت ، نيروهای
درونی آنها را به طور غير مستشعر و نا آگاهانه برای صيانت و بقای آنها و
ساختن آنها در آينده استخدام كرده است ( نباتات ) . برخی ديگر نقش
بيشتری دارند . اين نقش آگاهانه است هر چند آزادانه نيست ، يعنی با
نوعی آگاهی از خود و محيط خود تحت تأثير جاذبهء يك سلسله ميلهای شعوری
، در راه صيانت خود برای آينده میكوشند ( حيوانات ) .
ولی انسان نقشی فعالتر و مؤثرتر و گستردهتر در ساختن آيندهء خويش دارد
. نقش انسان ، هم آگاهانه است و هم آزادانه ، يعنی انسان ، هم به خود و
محيط خود آگاه است و هم آنكه با توجه به آينده ، به حكم نيروی عقل و
اراده میتواند آزادانه آيندهء خويش را به هر شكل كه خود بخواهد انتخاب
كند .
|