. 2 خود آگاهی فلسفی

فيلسوف كوشش دارد حقيقت " من " خودآگاه را بشناسد كه چيست ؟ آيا
جوهر است يا عرض ؟ مجرد است يا مادی ؟ چه رابطه‏ای با بدن دارد ؟ آيا
پيش از بدن موجود بوده يا با بدن موجود شده يا از بدن سر برآورده است ؟
آيا پس از بدن باقی است يا نه ؟ و امثال اينها .
در اين درجه از خود آگاهی ، آنچه مطرح است ، ماهيت و حقيقت خود است‏
كه چيست و از چه جنس است ؟ اگر فيلسوف مدعی خودآگاهی است به معنی‏
اين است كه می‏دانم ماهيت و جنس و جوهر من چيست ؟

. 3 خودآگاهی جهانی

خودآگاهی جهانی يعنی آگاهی به خود در رابطه‏اش با جهان كه : از كجا
آمده‏ام ؟ در كجا هستم ؟ به كجا می‏روم ؟ در اين خودآگاهی ، انسان كشف‏
می‏كند كه جزئی از يك " كل " است به نام جهان ، می‏داند يك جزيره‏ء
مستقل نيست ، وابسته است ، به خود نيامده و به خود زيست نمی‏كند و به‏
خود نمی‏رود ، می‏خواهد وضع خود را در اين كل مشخص كند . سخن پر مغز علی (
عليه السلام ) ناظر به اين نوع از خودآگاهی است كه می‏گويد :
« رحم الله امرء علم من أين ؟ و فی أين ؟ و الی أين ؟ »
خدای رحمت كند آن كه را كه بداند از كجا آمده ؟ در كجاست ؟ به كجا
می‏رود ؟
اين نوع از خودآگاهی يكی از لطيف‏ترين و عالی‏ترين