برخی ، هم شرط تكليف است و هم شرط صحت ، برخی شرط تكليف است و شرط
صحت نيست ، و برخی شرط صحت هست و شرط تكليف نيست .
البته شرط صحت نيز به نوبه‏ء خود بر سه قسم است : برخی ، هم شرط صحت‏
عبادات است و هم شرط صحت معاملات ، برخی فقط شرط صحت عبادات است و
برخی فقط شرط صحت معاملات .
آن چيزی كه هم شرط تكليف است و هم شرط صحت ، عقل است . انسان غير
عاقل همان طوری كه تكليف ندارد ، اعمالش اعم از عبادات و يا معاملات‏
صحيح نيست . مثلا اگر ديوانه‏ای بخواهد به نيابت از ديگری حج كند كافی‏
نيست و يا اگر بخواهد به نيابت از ديگری نماز بخواند و يا روزه بگيرد
كافی نيست و همچنين در نماز جماعت اگر ديوانه‏ای رابط ميان امام و مأموم‏
و يا رابط ميان مأمومها باشد كافی نيست .
قدرت نيز مانند عقل ، هم شرط تكليف است و هم شرط صحت ، همچنانكه‏
عدم اكراه نيز چنين است ، يعنی شخص مجبور همان طور كه در شرايط خاصی‏
تكليفش ساقط می‏گردد ، اگر معامله‏ای از راه اكراه و اجبار انجام دهد و يا
ازدواجی از روی اكراه و اجبار انجام دهد صحيح نيست و بلكه باطل است .
آن چيزی كه شرط تكليف هست و شرط صحت نيست ، بلوغ است . كودك نا
بالغ خودش مكلف نيست ولی اگر به حد تمييز رسيده باشد كه مانند يك‏
بالغ بتواند عملی را درست انجام دهد ، عملش صحيح است . بنابراين يك‏
كودك می‏تواند رابط ميان امام و مأموم و يا رابط ميان مأمومها در نماز
جماعت واقع شود ، همچنانكه می‏تواند در عبادات از ديگران نيابت كند . و
آنچه مسلم است اين