بايد برای اصلاح خويش دنبال اهل حقيقتی بگردد و به او عشق بورزد تا راستی‏
بتواند خويش را اصلاح كند .
گر در سرت هوای وصال است حافظا
بايد كه خاك درگه اهل هنر شوی
انسانی كه قبلا هر چه تصميم می‏گرفت عبادت يا عمل خيری انجام دهد باز
سستی در اركان همتش راه می‏يافت وقتی كه محبت و ارادت آمد ديگر آن‏
سستی و رخوت می‏رود و عزمش راسخ و همتش نيرومند می‏گردد .
مهر خوبان دل و دين از همه بی‏پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا
برد
تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون شد از سمك تا به سماكش كشش ليلی‏
برد
من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه
ذره‏ای بودم و عشق تو مرا بالا برد
خم ابروی تو بود و كف مينوی تو بود كه در اين بزم بگرديد و دل شيدا
برد ( 1 )
تاريخ ، بزرگانی را سراغ دارد كه عشق و ارادت به كملين - لااقل در
پندار ارادتمندان - انقلابی در روح و روانشان به وجود آورده است . ملای‏
رومی يكی از آن افراد است . او از اول اينچنين سوخته و پرهيجان نبود .
مردی دانشمند بود اما سرد و خاموش در گوشه

پاورقی :
1 - علامة طباطبائی .