ذره ذره كاندر اين ارض و سماست
جنس خود را همچو كاه و كهرباست
از اينها كه بگذريم نيروی جاذبه را در مورد ساير جمادات نمی‏گفتند و
فقط درباره زمين كه چرا در وسط افلاك وقوف كرده است سخنی داشتند .
معتقد بودند كه زمين در وسط آسمان معلق است و جاذبه از هر طرف آنرا
می‏كشد و چون اين كشش از همه جوانب است قهرا در وسط ايستاده و به هيچ‏
طرف متمايل نمی‏گردد . بعضی معتقد بودند كه آسمان ، زمين را جذب نمی‏كند
بلكه آن را دفع می‏كند ، و چون نيروی وارد بر زمين از همه جوانب متساوی‏
است در نتيجه زمين در نقطه خاصی قرار گرفته و تغيير مكان نمی‏دهد .
در نباتات و حيوانات نيز همه قائل به قوه جاذبه و دافعه بوده‏اند ، به‏
اين معنی كه آنها را دارای سه قوه اصلی : غاذيه ، ناميه و مولده‏
می‏دانستند و برای قوه غاذيه چند قوه فرعی قائل بودند : جاذبه ، دافعه ،
هاضمه و ماسكه . و می‏گفتند در معده نيروی جذبی است كه غذا را به سوی خود
می‏كشد و احيانا هم آنجا كه غذا را مناسب نيابد دفع می‏كند ( 1 ) و همچنين‏
می‏گفتند در كبد نيروی جذبی است كه آب را به سوی خود جذب می‏كند .
معده نان را می‏كشد تا مستقر
می‏كشد مر آب را تف جگر

پاورقی :
1 - اما امروز ساختمان بدن را ماشينی می‏دانند و عمل دفع را نظير تلمبه‏
تلقی می‏كنند .