مثلا چنانكه همه میدانيم ، از بدو امر بعد از رحلت نبی اكرم مسلمين به
دو فرقه تقسيم شدند : سنی و شيعه . سنيها در يك شعار و چهارچوب عقيده
هستند و شيعه در شعار و چهارچوب عقيدهای ديگر .
شيعه میگويد خليفه بلا فصل پيغمبر علی است ، و آن حضرت علی را برای
خلافت و جانشينی خويش به امر الهی تعيين كرده است و اين مقام حق خاص
اوست پس از پيغمبر ، و اهل سنت میگويند اسلام در قانونگزاری خود ، در
موضوع خلافت و امامت پيش بينی خاصی نكرده است بلكه امر انتخاب زعيم
را به خود مردم واگذار كرده است . حداكثر اينست كه از ميان قريش
انتخاب شود .
شيعه بسياری از صحابه پيغمبر را كه از شخصيتها و اكابر و معاريف به
شمار میروند مورد انتقاد قرار میدهد و اهل سنت ، درست در نقطه مقابل
شيعه از اين جهت قرار گرفتهاند ، به هر كس كه نام " صحابی " دارد با
خوشبينی افراطی عجيبی مینگرند . میگويند صحابه پيغمبر همه عادل و درستكار
بودهاند . بنای تشيع بر انتقاد و بررسی و اعتراض و مو را از ماست كشيدن
است و بنای تسنن بر حمل به صحت و توجيه و " انشاء الله گر به بوده
است " .
در اين عصر و زمان كه ما هستيم كافی است كه هر كس بگويد : علی خليفه
بلا فصل پيغمبر است ، ما او را شيعه بدانيم و چيز ديگری از او توقع
نداشته باشيم . او دارای هر روح و هر نوع طرز تفكری كه هست باشد .
ولی اگر به صدر اسلام برگرديم به يك روحيه خاصی
|