عامل شهوت تنها رابطه طبيعی زندگی زناشوئی نيست . رابط اصلی صفا و
صميميت و اتحاد دو روح است و به عبارت ديگر آنچه زوجين را به يكديگر
پيوند يگانگی می‏دهد مهر و مودت و صفا و صميميت است نه شهوت كه در
حيوانات هم هست .
مولوی با بيان لطيف خويش ، ميان شهوت و مودت تفكيك می‏كند ، آنرا
حيوانی و اين را انسانی می‏خواند . می‏گويد :
خشم و شهوت وصف حيوانی بود
مهر و رقت وصف انسانی بود
اين چنين خاصيتی در آدمی است مهر ، حيوان را كم است ، آن از كمی‏
است
فيلسوفان مادی نيز نتوانسته‏اند اين حالت معنوی را كه از جهاتی جنبه‏
غيرمادی دارد و با مادی بودن انسان و مافوق انسان سازگار نيست ، در بشر
انكار كنند .
برتراند راسل در كتاب زناشوئی و اخلاق می‏گويد :
" كاری كه منظور از آن فقط در آمد باشد نتايج مفيدی به بار نخواهد
آورد . برای چنين نتيجه‏ای بايد كاری پيشه كرد كه در آن ايمان به يك فرد
، به يك مرام يا يك غايت نهفته باشد . عشق نيز اگر منظور از آن وصال‏
محبوب باشد كمالی در شخصيت ما به وجود نخواهد آورد و كاملا شبيه كاری‏
است كه برای پول انجام می‏دهيم . برای وصول به اين كمال بايد وجود محبوب‏
را چون وجود خود بدانيم و احساسات و نيات او را از آن خود بشماريم " .