نكته ديگر اينكه به نظر میرسد اين حالت روحی كه مغاير با شهوت جنسی لا
اقل از لحاظ كيفيت و هدف شناخته شده است دو نوع است و به دو صورت
مختلف ظهور میكند ، يكی به صورت حالت پر شور و پر سوز و گدازی كه در
نتيجه دور از دسترس بودن محبوب و هيجان فوق العاده روح و تمركز قوای
فكری در نقطه واحد از يك طرف ، و حكومت عفاف و تقوی به روح عاشق از
طرف ديگر ، تحولات شگرفی در روح ايجاد میكند ، احيانا نبوغ ميافريند . و
البته هجران و فراق شرط اصلی پيدايش چنين حالتی است و وصال مدفن آن
است و لااقل مانع است كه به اوج شدت خود برسد و آن تحولات شگرفی كه
مورد نظر فيلسوفان است به وجود آورد .
اين گونه عشقها بيشتر جنبه درونی دارد ، يعنی موضوع خارجی بهانهای است
برای اينكه روح از باطن خود بجوشد و برای خود معشوقی آنچنانكه دوست دارد
بسازد ، و از ديدگاه خود آنطور كه ساخته نه آنطور كه هست ببيند ، كم كم
كار به جائی میرسد كه به خود آن ساخته ذهنی خو میگيرد و آن خيال را بر
وجود واقعی و خارجی محبوب ترجيح میدهد .
نوع ديگر آن مهر و رقت و صفا و صميميتی است كه ميان
|