می دهد كه سرودهای عاشقانه از قرون وسطی جلوتر بوده ، ولی ترغيب عفت و
پاكدامنی از طرف كليسا كه او را به علت دور از دسترس بودن جذابيت‏
بخشيد مايه نضج غزل عاشقانه گرديد ، حتی لارشكوفو نويسنده نيش زن می‏گويد
: " چنين عشقی برای روح مانند جان برای بدن است " . . . اين استحاله‏
ميل جسمانی را به عشق معنوی چگونه توجيه كنيم ؟ چه موجب می‏شود كه اين‏
گرسنگی حيوانی چنان صفا و لطف بپذيرد كه اضطراب جسمانی به رقت روحی‏
تبديل شود . . . آيا رشد تمدن است كه به علت تأخير انداختن ازدواج‏
موجب می‏شود تا اميال جسمانی برآورده نشود و بدرون نگری و تخيل سوق داده‏
شود و محبوب را در لباس رنگارنگی از تخيلات اميال نابرآورده جلوه‏گر
سازد ؟ آنچه بجوئيم و نيابيم عزيز و گرانبها می‏گردد ، زيبائی به قدرت‏
ميل بستگی دارد و ميل با اقناع و ارضاء ضعيف و با منع و جلوگيری قوی‏
می‏گردد " ( 1 ) هم او می‏گويد : " به عقيده ويليام جيمس ، حيا امر
غريزی نيست ، اكتسابی است ، زنان دريافتند كه دست و دل بازی مايه طعن‏
و تحقير است و اين امر را به دختران خود ياد دادند . . . زنان بی شرم جز
در موارد زودگذر ما

پاورقی :
( 1 ) لذات فلسفه صفحه 133