ريشه غير جنسی داشته باشد و خواه نداشته باشد ، و به فرض اول خواه
بتواند تغيير شكل و ماهيت بدهد و جنبه معنوی و روحانی پيدا كند ، خواه
نكند ، در اين جهت نمیتوانيم ترديد داشته باشيم كه عشق از لحاظ آثار
روانی و اجتماعی ، يعنی از لحاظ تحولاتی كه در روح فرد ايجاد میكند و از
لحاظ تأثيراتی كه در خلق آثار هنری و ذوقی و اجتماعی دارد ، با يك شهوت
ساده حيوانی كه هدفش صرفا ارضاء و اشباع است تفاوت بسيار دارد .
حالت خاص شهوانی تا وقتيكه صورت شهوانی دارد مقرون به خودخواهی است
و در اين حالت انسان به موضوع شهوت به چشم يك ابزار و وسيله نگاه
میكند ، اما همينكه شكل عشق به خود گرفت ، موضوع دلخواه آنچنان اصالت
پيدا میكند كه حتی از جان خواستار عزيزتر و گرانبهاتر میگردد و خواستار
فدائی موضوع دلخواه خود میشود ، يعنی شخص خواستار از " خودی " بيرون
میرود و لااقل خودی او خودی طرف را نيز در بر میگيرد ، از اين رو است كه
عشق به عنوان مربی ، كيميا ، معلم و الهام بخش خوانده شده است .
|