می‏شويم .
عجب‏تر آنكه می‏گويند : دنيای قديم عموما گرفتار اين وهم بوده است .
برتراند راسل فيلسوف اجتماعی مشهور معاصر می‏گويد : " عوامل و عقايد
مخالف جنسيت در اعصار خيلی قديم وجود داشته و بخصوص در هر جا كه‏
مسيحيت و دين بودا پيروز شد عقيده مزبور نيز تفوق يافت و سر تارك‏
مثالهائی از اين فكر عجيب مبنی بر اينكه چيز ناپاك و تباهی در روابط
جنسی وجود دارد ذكر می‏نمايد .
در آن نقاط دنيا نيز كه دور از تأثير مذهب بودا و مسيح بوده است‏
اديان و راهبانی بوده‏اند كه طرفداری از تجرد می‏كرده‏اند ، مانند "
اسنيت‏ها " در ميان يهوديان و بدين طريق يك نهضت عمومی رياضت در
دنيای قديم ايجاد شد . در يونان و روم متمدن نيز طريقه كلبيون جای طريقه‏
اپيكور را گرفت . افلاطونيان نو نيز باندازه كلبيون رياضت طلب بوده‏اند.
از ايران ، اين عقيده ( دكترين ) بسمت باختر پخش شد كه ماده عين‏
تباهی است و به همراه آن اين اعتقاد به وجود آمد كه هر گونه رابطه جنسی‏
ناپاك است و اين عقيده با جزئی اصلاح ، اعتقاد