قدرت خود اعتماد نداشته باشد دست به تجاوز نمی زند .
اخلاقی كه آقای راسل پيشنهاد می‏كند قادر است تنها به ضعيفان توصيه كند
كه از زور نيرومندان بترسند و به حقوق آنها تجاوز نكنند اما قادر نيست‏
زورمندانی را كه عليه ناتوانان اتفاق می‏كنند و اطمينان دارند كه می‏توانند
اعتراض آنان را با قوه قهريه پاسخ دهند به ترك تجاوز توصيه كند چونكه‏
طبق اين فلسفه عمل آنها ضد اخلاقی نيست . زيرا آنها ضرورتی نمی‏بينند كه‏
منافع خصوصی خود را با منافع عمومی هماهنگ كنند . اين فلسفه اخلاقی‏
بهترين توجيه كننده حق زورگوئی و ديكتاتوری است ، عجب اين است كه آقای‏
راسل شعار خود را در همه عمر آزاديخواهی و حمايت از حقوق ناتوانان قرار
داده است اما فلسفه‏ای كه برای اخلاق ساخته است پايه‏های ديكتاتوری را
استحكام می‏بخشد . در فلاسفه غرب از اين نمونه‏ها باز هم هست كه فيلسوفی‏
فلسفه‏اش يك جور حكم ميكند و شعار زندگيش طور ديگر .
اما قسمت دوم : اين قسمت مربوط به اين است كه ازدواج و تشكيل اجتماع‏
خانوادگی تا چه حد جنبه فردی و خصوصی دارد و تا چه حد جنبه عمومی و
اجتماعی ؟ بدون شك در ازدواج ، تمتع