بوده و از هر نوع كاميابی جنسی در آن محيط خودداری شود ، فلسفه تحريم نظر
بازی و تمتعات جنسی از غير همسر قانونی ، و هم فلسفه حرمت خودآرائی و
تبرج زن برای بيگانه همين است .
كشورهای غربی كه اما اكنون كوركورانه از آنها پيروی میكنيم راه دوم را
انتخاب كردهاند . كشورهای غربی در انتقال دادن كاميابيهای جنسی از كانون
خانوادگی به محيط اجتماعی بيداد كردهاند و جريمهاش را هم میدهند ، فرياد
متفكرينشان بلند است ، آنها وقتی كه میبينند برخی كشورهای كمونيستی جلو
اين كارها را گرفته و مانع هدر دادن نيروهای جوانان در اجتماع شدهاند ،
به چشم غبطه به آنها مینگرند .
اگر زندگی و خوشی و مسرت در زندگی را مساوی با اعمال شهوت بدانيم و
چنين فرض كنيم كه هر كس بيشتر میخورد و میخوابد و عمل آميزش انجام
میدهد او از مسرت و خوشی بيشتری بهرهمند است و به عبارت ديگر اگر
استعدادهای بهجتزای انسانی و موجبات ناراحتيهای او را محدود بدانيم به
آنچه حيوانات دارند ، البته انتقال كاميابيهای جنسی از كانون خانوادگی
به اجتماع بزرگ لذت و مسرت بيشتری خواهد داشت .
|