در اخلاق جنسی فصل جداگانه‏ای نخواهد داشت ، آنچه درباره لزوم و عدم لزوم‏
پرورش غريزه جنسی ، گفته شد در اين باره كافی است . و اما اگر عشق را
از لحاظ ريشه و لااقل از لحاظ كيفيت و آثار روانی اجتماعی ، با غريزه‏
جنسی مغاير دانستيم ناچاريم فصل جداگانه‏ای برای لزوم و عدم لزوم پرورش‏
اين استعداد باز كنيم . لزوم اشباع غريزه جنسی كافی نيست كه عشق را مجاز
بشماريم ، همچنانكه اشباع غريزه جنسی برای پرورش اين حالت نيمه معنوی‏
كافی نيست و محروميت از اين موهبت ممكن است عوارضی داشته باشد كه با
اشباع حيوانی غريزه جنسی چاره پذير نيست .
راسل در زناشوئی و اخلاق می‏گويد : " كسانيكه هرگز از وحدت صميمانه و
عميق رفاقت پرشور يك عشق طرفينی بوئی نبرده‏اند ، در حقيقت شيرينی‏
جنبه‏های زندگی را نچشيده‏اند و بی آنكه خود بدانند محروميت از آن ،
عواطف آنان را بسوی قساوت ، حسادت و زورگوئی سوق می‏دهد " .
معمولا گفته می‏شود كه مذهب دشمن عشق است ، باز طبق معمول اين دشمن‏
اينطور تفسير می‏شود كه چون مذهب ، عشق را