fehrest page

back page

اسرار وقوف در عرفات  
روز عرفه ، روزى بسيار با عظمت و باشكوه است . و در اين روز و حضور در صحراى عرفات اسرارى نهفته است كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم :
1 روز عرفه نمودارى از روز قيامت است ؛ زيرا در روز عرفه همه حجاج با رنگها و شغلها و مقامهاى گوناگون در يك مكان اجتماع كرده و به راز و نياز خداوند مى پردازند. انسان وقتى آن جمعيت عظيم را در صحراى عرفات مى بيند، به ياد صحراى محشر روز قيامت مى افتد.
2 حجاج پس از اعمال عمره تمتع ، در فاصله زمانى كه با اعمال حج دارند، ممكن است مرتكب گناه و معصيت شده باشند. و نيز كسانى كه حج قران و افراد انجام مى دهند ممكن است در گذشته آلوده به گناه شده باشند، لذا خداوند به آنان فرصتى داده است تا پس از احرام حج ، به صحراى عرفات آمده و استغفار نمايند تا آنان را ببخشد. پس روز عرفه ، روز استغفار و تضرّع به درگاه خداوند است .
شيخ صدوق در كتاب ((اءمالى ))، روايتى را از امام حسن عليه السّلام نقل مى كند كه آن حضرت فرموده است : شخصى يهودى خدمت رسول خداصلّى اللّه عليه و آله آمد. اين يهودى كه داناترين افراد يهود بود، به رسول خداصلّى اللّه عليه و آله عرض كرد: اى محمد! من پيرامون ده كلمه از تو مى پرسم ...
رسول خداصلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((بپرس ))
او چند سؤ ال را مطرح مى كند و درباره سؤ ال نهم مى گويد: چرا خداوند به بندگانش امر نمود تا بعد از ظهر در صحراى عرفات وقوف نمايند؟
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((بعد از ظهر، ساعتى است كه حضرت آدم عليه السّلام در آن ساعت ، مرتكب معصيت (ترك اولى ) شد. و خداوند بر امّت من واجب گردانيد تا در بهترين مكانها وقوف نموده و نزد او تضرّع و دعا نمايند تا بهشت را در اختيار آنان قرار دهد. و آن ساعتى كه مردم از عرفه مى روند (يعنى مغرب ) ساعتى است كه حضرت آدم عليه السّلام در آن ساعت از خداوند خويش سخنانى را فراگرفت و خداوند با رحمت خود بر او بازگشت و توبه او را پذيرفت ؛ زيرا او توبه پذير و مهربان است )).
و سپس پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ((سوگند به پروردگارى كه مرا به پيامبرى برگزيد، خداوند براى آسمان دنيا در بى قرار داده است و نام آن ، درب رحمت ، توبه ، حاجات ، تفضّل ، احسان ، بخشش ، كرم و عفو است ، و تمام كسانى كه در عرفات اجتماع مى كنند، شايسته اين صفات هستند. خداوند در آنجا صد هزار فرشته دارد كه هر يك از آنان 120 هزار فرشته در خدمت دارند. و نيز خداوند براى كسانى كه در عرفات هستند، رحمت ويژه اى اختصاص داده است كه بر آنان نازل مى كند و هنگامى كه مى خواهند از صحراى عرفه خارج شوند، خداوند ملائكه اش را گواه مى گيرد كه همه آنان را از آتش جهنم نجات داديم و بهشت را براى آنان واجب گردانيدم و در اين هنگام ، فرشته اى بانگ مى زند: از عرفه برويد در حالى كه بخشيده شديد و شما مرا راضى كرديد و من نيز از شما راضى شدم )).(257)
صحراى عرفات و روز عرفه ، مهلتى ديگر براى گناهكاران است . در اين روز نبايد از رحمت خداوند غافل شد. و اگر كسى در اين روز، گمان كند خداوند او را نمى بخشد، گناه كرده است . رسول خداصلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد:
((اءَعْظَمُ اءَهْلِ عَرَفات جُرماً مَنْ اِنْصَرَفَ وَهُوَ يَظُنُّ اءَنَّهُ لَمْ يَغْفِرُ لَهُ))(258)
يعنى : ((در ميان كسانى كه به عرفات رفته اند، بزرگترين گناه را كسى مرتكب شده است كه از عرفات برود و گمان كند خداوند او را نبخشيده است )).
3 در اين اجتماع پرشكوه ، همه افراد يكسان هستند؛ ثروتمندان بدون هستند و با فقير در يك مكان جمع گشته اند، فرمانروايان با فرمانبردارها، رئيسها با مرئوسها اجتماع كرده اند. و اين حكايت از مساوات و برابرى انسانها در برابر خداوند دارد.
در اين مكان ، ثروت ، شهرت ، رياست و قدرت هيچ معنايى نداشته و فضيلت محسوب نمى شود؛ زيرا همه افراد در برابر مالك اصلى ، قادر على الاطلاق و پروردگار جهان ، قرار گرفته اند و آنچه آنان داشته و دارند مانند عدم است زيرا اكنون از آنها جدا شده اند، بلكه تنها تقوا و پرهيزگارى است كه براى افراد، فضيلت مى آورد.
4 وقوف در عرفات ، مكانى براى طهارت باطنى انسانها و مقدمه اى براى رفتن درباره بد حريم حرم امن الهى است ؛ زيرا عرفات از محدوده حرم خارج است و بعد از وقوف در عرفات ، بايد به مشعرالحرام كه در محدوده حرم قرار دارد رفت و بايد براى رفتن به حرم امن الهى و ورود به ميهمانى خداوند نفس را از هرگونه آلودگى پاكيزه نمود و بهترين مكان براى طهارت نفس ، ((صحراى عرفات )) است .
7 وقوف در مشعرالحرام 
پس از مغرب روز نهم ذيحجه ، حجاج بايد از عرفات خارج شده و به مشعرالحرام رفته و تا طلوع آفتاب در آنجا بمانند. در قرآن كريم خداوند مى فرمايد:
(فَإ ذا اءَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فاذْكُرُوا اللّه عِنْدَالمَشْعَرِ الحَرامِ).(259)
يعنى : ((هنگامى كه از عرفات كوچ كرديد، در مشعرالحرام خداوند را ياد كنيد)).
فلسفه نامگذارى مشعر و وقوف در آن 
((مشعرالحرام )) كه در فاصله بين عرفات و منى واقع شده است ، داراى چند نام است :
1 مشعرالحرام :
واژه ((مشعر؛ يعنى محل درك و شعور)). و وقوف در مشعر، به معناى وقوف و دقت در محل شعور است . و ممكن است اشاره به مشاعر و قواهاى نفس و ترتيب مراتب كمال باشد؛ زيرا مراتب كمال عبارتند از: تجليه ، تخليه ، تحليه و فناء.
((تجليه ))؛ يعنى جلا بخشيدن نفس با پذيرش دين مبين اسلام و رعايت حلال و حرام .
((تخليه ))؛ يعنى زدودن هرگونه گناه و صفت رذيله از نفس .
((تحليه ))؛ يعنى جايگزينى صفات نيك و پسنديده در نفس .
((وقوف در عرفات )) اشاره به مرتبه تخليه دارد؛ زيرا انسان در آنجا بايد با دعا و استغفار، نفس خويش را از هر گونه آلودگى پاكسازى نمايد. و ((وقوف در مشعر)) اشاره دارد به مرتبه تحليه ؛ زيرا در اين مكان ، انسان تمام مشاعر و قواهاى نفس را بايد در خدمت خدا گرفته و آنها را با فضيلتهاى نفسانى و رحمتهاى خداوند آشنا نمايد.
و علت نامگذارى مشعر به ((مشعرالحرام )) اين است كه اين مكان ، جزء حرم مى باشد.
2 مزدلفه :
در علت نامگذارى مشعر به ((مزدلفه )) چند احتمال وجود دارد:
الف : واژه ((مزدلفه )) از ((ازدلاف )) مشتق گرفته شده است و ((ازدلاف )) به معناى تقدّم است . و چون مشعرالحرام مكانى مقدّم بر منى است ، نام آن را ((مزدلفه )) گذاشته اند.
ب : ((ازدلاف )) يعنى ((تقرّب ))، و چون در اين مكان ، مردم به خداوند تقرّب مى جويند لذا ((مزدلفه )) ناميده شده است .
س : ((إ زدلاف )) يعنى ((اجتماع )). و به خاطر اينكه مردم در آنجا اجتماع مى كنند، ((مزدلفه )) ناميده شده است .
3 جمع :
گفته شده علت نامگذارى آن به ((جمع )) اين است كه حضرت آدم و حواعليهماالسّلام ر اين مكان با هم ملاقات كرده و اجتماع كردند.
حركت به سوى منى 
در روز دهم ذيحجه پس از طلوع آفتاب ، حجاج از مشعرالحرام خارج شده و براى انجام اعمال منى روانه آنجا مى شوند.
علت نامگذارى اين مكان به نام ((منى )) اين بوده است كه در اين مكان ، جبرائيل عليه السّلام ر حضرت ابراهيم عليه السّلام نازل شد و به او فرمود: (تَمَنِّ يا اِبْراهِيم )؛ يعنى : اى ابراهيم ! هر آرزويى دارى از خداوند درخواست كن )).
از امام رضاعليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت درباره علت نامگذارى اين مكان به نام ((منى )) فرموده است :
((اِنَّ جِبْرائيلَعليه السّلام قالَ هُناكَ: يا اِبْراهِيمُ! تَمَنِّ عَلى رَبِّكَ ماشِْتَ، فَتَمَنّى اِبْراهِيمَ فى نَفْسِهِ اءَنْ يَجْعَلَ اللّه مَكانَ ابنِهِ اِسماعيلَ كَبْشاً يَاءْمُرُهُ بِذِبْحِهِ فِداءً لَهُ فَاَعْطى مُناهُ)).(260)
يعنى : جبرئيل عليه السّلام در آن مكان به ابراهيم عليه السّلام فرمود: اى ابراهيم ! هر آرزويى كه دارى از خداوند خويش درخواست كن . ابراهيم در قلب خويش آرزو كرد كه اى كاش ! خداوند دستور مى داد يك گوسفندى (قوچى ) را به جاى اسماعيل ذبح كند. خداوند آرزويش را برآورده ساخت )).
((منى )) سرزمين آرزوهاست و بايد در آنجا فقط برآورده شدن آرزوها را از خداوند خواست ؛ زيرا در آنجا همه مهمان خداوند هستند. اعمال منى عبارتند از:
1 رمى جمره عقبه .
2 قربانى كردن .
3 حلق يا تقصير.
8 رمى جمره 
در منى سه ستون سنگى وجود دارد كه وقتى انسان از مشعر به منى مى رود، آنها را در آخر منى مى بيند. ستون اوّل از طرف مشعر، ((جمره اولى )) و ستون دوم ((جمره وسطى )) و ستون سوّم ((جمره عقبه )) نام دارد.
در روز دهم ذيحجه بايد حجاج هفت عدد سنگ به ((جمره عقبه )) بزنند. و در روز يازدهم و دوازدهم بايد ابتدا ((جمره اولى ))، سپس ‍ ((جمره وسطى )) و بعد ((جمره عقبه )) را سنگ ((ريگ )) بزنند.
معنا و حقيقت رمى جمره 
درباره فلسفه و سرّ اين عمل و در واقع معنا و حقيقت رمى جمرات مى گوييم : هر يك از اين ستونها به منزله شيطان مى باشند و انسان با زدن سنگ به هر يك از اين ستونها شيطان را از نفس خويش دور و منكوب مى سازد. نفس انسانى سه قسم است :
1 نفس امّاره :
نفس امّاره از نظر خداوند مذموم است ؛ زيرا هميشه انسان را به انجام كارهاى زشت و ارتكاب گناه ، وسوسه مى كند و لذا بايد براى رسيدن به كمال ، با نفس امّاره ستيز نموده و با اطاعت خداوند و ترك معاصى ، آن را كشت و نابود كرد. در قرآن مى فرمايد:
(وَمَا اءُبَرِّى ءُ نَفْسِى إِنَّ النَّفسَ لاَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّى إ نَّ رَبّى غَفُورٌ رَحِيمٌ).(261)
رمى جمره اولى اشاره به ستيز و مقابله با شيطان و غلبه بر نفس امّاره دارد؛ زيرا اولين دشمن انسان در رسيدن به كمال و قرب به خداوند، نفس امّاره است ولذا بايد از رمى جمره اولى شروع نموده و گام به گام با نيت خالص به سوى خداوند رفت .
2 نفس لوّامه :
نفس لوّامه انسان را به هنگام اعمال خلاف در اين دنيا ملامت و سرزنش ‍ مى كند و به تجديد نظر وادار مى سازد. در قرآن كريم خداوند فرموده است :
(وَلا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ)(262) يعنى : ((و سوگند به نفس ملامتگر)).
در واقع ، نفس لوّامه انسان را هنگامى كه مردّد بين انجام عمل خلاف و انجام ندادن آن هست ، بر انجام آن سرزنش مى كند. و در رمى جمره وسطى ، انسان دوباره به شيطان سنگ مى زند تا به او نزديك نشده و در هنگام ترديد بين ارتكاب عمل خلاف و عدم ارتكاب آن ، او را گول نزند و نفس لوّامه را بى اثر نسازد. پس با رمى جمره وسطى شيطان را از نفس لوامه دور كرده تا نفس لوّامه به سرزنش خود بر انجام عمل خلاف ، ادامه دهد.
3 نفس مطمئنه :
وقتى انسان نفس اماره را بكشد و نفس لوّامه او را از ارتكاب اعمال خلاف باز دارد و نسبت به انجام گناهان از او مراقبت نمايد، به نفس مطمئنه كه در پرتو ايمان به خداوند و انس با اخلاق حميده و صفات نيك حاصل شده ، مى رسد. و رمى جمره عقبه اشاره به دور كردن شيطان از نفس مطمئنه دارد؛ زيرا دو بار به شيطان سنگ زد تا چنين مرحله اى را كسب كند و اكنون كه آن را كسب نموده ، ممكن است شيطان براى از ميان بردن آن تلاش نمايد و لذا جمره عقبه را سنگ مى زند. پس از تحصيل نفس مطمئنه ، خداوند مى فرمايد:
(يا اءَيَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّةُ اِرْجِعِى إِلى رَبِّكَ راضِيَةً مَرْضِيَّةً).(263)
و ممكن است فلسفه رمى جمره عقبه پس از مشعر و رمى جمرات ، پس از اعمال مكه اين باشد كه انسان با حضور در عرفات و دعا و مناجات به درگاه خداوند، در مشعرالحرام نفس امّاره را كشته و شيطان را از نفس لوامه دور كرده و نفس ‍ مطمئنه را كسب نموده و اكنون آماده براى رفتن به درگاه ربوبى است و براى حفاظت از نفس مطمئنه (264) لازم است جمره عقبه را سنگ بزند. و پس از اعمال مكه تمام اين ستونها را سنگ مى زند تا براى هميشه پس از اعمال حج ، شيطان را از خود دور كرده باشد.
زدن هفت ريگ  
در روايتى وارد شده است كه شيطان ، سه بار (يك بار در محل جمره اولى و بار دوم در محل جمره وسطى و بار سوم در محل جمره عقبه ) بر ابراهيم عليه السّلام ظاهر شد و در هر بار جبرائيل عليه السّلام به ابراهيم عليه السّلام دستور داد تا به شيطان سنگ بزند. حضرت ابراهيم در هر مرتبه ، هفت ريگ به شيطان زد.(265)
9 قربانى 
يكى ديگر از اعمال ، منى ، ((قربانى )) است ، لذا انسان پس از رمى جمره عقبه به قربانگاه رفته و ريگ شتر يا گاو و يا گوسفندى را قربانى مى كند.
اسرار قربانى 
قربانى در ظاهر، كشتن و ذبح يك حيوان در منى است ، ولى در واقع و حقيقت ، داراى اسرارى است كه ما به برخى از آنها اشاره مى كنيم :
1 قربانى حيوان اشاره به قربانى و ذبح حيوانيت انسان دارد؛ يعنى به انسان مى آموزد كه بايد براى رسيدن به كمال انسانى ، نفس حيوانى خويش را در همينجا بكشد و قصد كند كه دنبال هوا و هوس نفس نرود و در قيامت خود را از آتش جهنم نجات بدهد. امام سجّادعليه السّلام فرموده است :
((اِذا ذَبَحَ الحاجُّ كانَ فِداهُ مِنَ النّارِ))(266)
يعنى : ((هرگاه حاجى حيوانى را ذبح كند از آتش نجات مى يابد)).
در واقع ، قربانى درسى است كه حضرت ابراهيم عليه السّلام به امر خداوند براى انسانها به يادگار گذاشت . ابراهيم عليه السّلام وقتى به ذبح اسماعيل ماءمور شد بدون هيچ ترديدى به جانب خداوند رفت و از پيروى هوا و هوس پرهيز نمود و جگر گوشه خودش را براى تقديم به خداوند، آماده قربانى كرد.
امام سجّادعليه السّلام به ((شبلى )) مى فرمايد: ((آيا هنگام قربانى ، نيت كردى كه حنجره طمع را ذبح مى كنى ؟ و آيا نيت كردى كه با اين عمل از سنّت ابراهيم عليه السّلام پيروى مى كنى كه پسرش و ميوه قلبش و گُل سرسبدش را براى خداوند قربانى نمود؟))
او گفت : نه .
امام سجّادعليه السّلام فرمود: ((پس تو قربانى نكرده اى )).(267)
2 قربانى ، نمودارى از انفاق و دستگيرى مساكين است . رسول خداصلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد:
((إِنّما جَعَلَ اللّه هذَا الا ضْحى لِتَتَّسِعَ مَساكِينَكُمْ مِنَ اللَحْمِ فَاطْعِمُوهُمْ))(268)
يعنى : ((خداوند قربانى را تشريع نموده است تا تهيدستان مسلمان دسترسى به گوشت داشته باشند، لذا شما قربانى خود را به نيازمندان بدهيد)).
3 قربانى ، فديه اى براى رهايى از گناهان است . از امام صادق عليه السّلام سؤ ال شد: فلسفه تشريع قربانى چيست ؟ آن حضرت فرمود:
((اءَنَّهُ يَغْفِرُ لِصاحِبِها عِنْدَ اءَوَّلَ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ دَمِها إ لى الاَرْضِ))(269)
يعنى : ((كسى كه قربانى مى كند، هنگامى كه اولين قطره از خون قربانى به زمين برسد، گناهانش بخشيده مى شود)).
10 حلق يا تقصير 
پس از قربانى ، بايد سر را تراشيد و يا مقدارى از ناخن يا موى خود را گرفت .(270) و با انجام اين عمل ، تمام محرمات احرام بر محرم حلال مى شود، بجز بوى خوش و زن .
در گذشته سرّ ((تقصير)) را بيان كرديم و در اينجا دوباره آن را يادآورى مى كنيم . سرّ عمل حلق و يا تقصير اين است كه وقتى انسان موفق به انجام حج مى شود و براى توّلدى دوباره و كسب روحى خالى از هر گناه به نزد خداوند پناه مى آورد، ابتدا با وجودى ظلمانى بر خداوند وارد مى شود و خداوند در اين مدت ، او را از استفاده بعضى نعمات محروم مى كند. پس از انجام اعمال حج ، آن وجود ظلمانى ، تبديل به وجود نورانى مى شود و به تعبير ديگر، قبل از اعمال حج ، نفس ‍ انسانى در خدمت شيطان و مهمان او بود، ولى پس از انجام اعمال حج نفس او مهمان خداوند شده و تبديل به وجودى نورانى مى شود. حلق و يا تقصير، علامت آن تبديل و ميهمانى خداوند است .
11 حركت به سوى مكّه 
پس از انجام اعمال منى در روز عيد قربان ، بايد دوباره به مكه برگردد و پنج عمل را انجام دهد:
1 طواف حج .
2 نماز طواف حج .
3 سعى بين صفا و مروه .
4 طواف نساء.
5 نماز طواف نساء.
سرّ طواف و سعى بين صفا و مروه را قبلاً ذكر كرديم . اكنون فقط به اسرار تكرار اين اعمال اشاره مى كنيم . بدون شك ، تكرار اين اعمال ، بى هدف و بدون غايت و ثمره نيست بلكه تكرار آنها داراى اسرارى است كه عبارتند از:
1 تكرار اين اعمال اشاره دارد به اينكه اگر انسان نتواند بار اوّل آنگونه كه شايسته اين اعمال هست آنها را به انجام برساند، در اين مرتبه دوم سعى كند كه آنها را به انجام برساند.
2 انسان اين اعمال را تكرار مى كند تا چنانچه در مرتبه اوّل ، مقبول واقع نشده است ، در مرتبه دوّم مورد قبول خداوند قرار گيرد.
3 تكرار اين اعمال ، اشاره دارد به اينكه اگر در مرتبه اول به حقيقت اين اعمال توجه نداشته و از اسرار آنها آگاه نبوده است ، اكنون به حقيقت آنها توجه نموده و با آشنايى به اسرار آنها، انجام دهد.
12 بيتوته در منى 
در شب يازدهم و دوازدهم بايد در منى بيتوته كرد؛ يعنى در منى مانده و به تضرّع و شب زنده دارى پرداخت ؛ زيرا در اين حال ، انسان از گناه پاك شده و نفس او آماده بندگى تام خداوند را دارد.
در روز يازدهم و دوازدهم ذيحجه بايد به هر يك از سه ستون : ((جمره اولى ، جمره وسطى ، جمره عقبه )) هفت عدد سنگ زده شود. و سرّ آن را در گذشته توضيح داديم .
البته خداوند به اسرار اين اعمال و مناسك آگاه است و آنچه ما ذكر كرديم ، ذرّه اى از واقعيات و اسرار اين اعمال است كه با استفاده از كلام معصومين عليه السّلام و راهنمايى عقل و پيامبر درونى ، بيان كرديم .
فهرست منابع 
1 الاحتجاج : چاپ بيروت ، مؤ سسة الاعلمى ، 1403 ه.
2 الاختصاص : چاپ بيروت ، مؤ سسة الا علمى ، 1402 ه.
3 اصول كافى : چاپ ايران ، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السّلام
4 بحارالا نوار: چاپ بيروت ، مؤ سسة الوفاء، 1403 ه.
5 التهذيب (تهذيب الا حكام ): : چاپ بيروت ، دار صعب دارالتعارف ، 1401ه.
6 ثواب الا عمال (ترجمه ): چاپ تهران ، كتابفروشى صدوق .
7 الخصال : چاپ بيروت ، دارالتعارف ، 1389 ه.
8 تفسير مجمع البيان : چاپ بيروت . دارالمعرفة ، 1408 ه.
9 تفسير الصافى : چاپ ايران ، تهران ، كتابفروشى اسلاميه .
10 تفسير الميزان : چاپ ايران ، قم ، دارالكتاب الاسلامى .
11 تفسير التبيان : چاپ بيروت ، داراحياء التراث العربى .
12 تفسير القمى : چاپ ايران ، قم مؤ سسة دارالكتاب .
13 تفسير العياشى : چاپ ايران ، قم ، چاپخانه علميه قم .
14 فروع كافى : چاپ بيرون ، دارصعب دارالتعارف ، 1401 ه.
15 معانى الاخبار: چاپ بيروت ، دارالمعرفة ، 1399ه.
16 من لايحضره الفقيه : چاپ بيروت ، مؤ سسة الا علمى للمطبوعات ، 1406 ه .
17 مستدرك الوسائل : چاپ بيروت ، مؤ سسة آل البيت ، 1408 ه.
18 المحاسن : چاپ ايران ، قم ، المجمع العالمى لا هل البيت عليهم السّلام 1413 ه.
19 المناقب (مناقب آل ابى طالب ): چاپ بيروت ، دارالا ضواء.
20 عيون اخبار الرضا: چاپ ايران ، قم ، دارالعلم .
21 علل الشرايع : چاپ ايران ، قم ، مكتبة الداورى .
22 سلسلة الينابيع الفقهيه : چاپ بيروت ، الدارالاسلامية ، 1410 ه.
23 جواهر الكلام : چاپ ايران ، تهران ، دارالكتب الاسلامية .
24 فقه الرضا: در مجموعه ((سلسلة الينابيع الفقهيه )) چاپ شده است .
25 وسائل الشيعه : چاپ بيروت ، دارإ حياء التراث العربى ، 1403 ه.
26 مستمسك العروة الوثقى : چاپ بيروت ، داراحياء التراث العربى .
27 نهج البلاغه (فيض الاسلام ):
28 اءمالى الصدوق : چاپ بيروت ، مؤ سسة الا علمى .
29 اءمالى الطوسى : چاپ ايران ، قم ، مكتبة الداورى .
30 صحيفه نور: چاپ ايران ، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى .
31 الجعفريات : چاپ تهران ، مكتبة نينوى الحديثه .
32 امالى شيخ مفيد: چاپ تهران ، قم ، مؤ سسة النشرالاسلامى ، 1412 ه.
33 دعائم الاسلام : چاپ قاهره ، دارالمعارف ، 1383 ه.
34 تفسير البيضاوى : چاپ بيروت ، دارالكتب الاسلاميه ، 1408 ه.
35 تفسير المنار: چاپ بيروت ، دارالمعرفه .
36 قرب الا سناد: چاپ تهران ، مكتبة نينوى الحديثه .

fehrest page

back page