مقدمه
همه ما شيطان را دشمن رسمى خود مى پنداريم ليكن خيلى به حيله هاى او دقت نمى كنيم و
نفس اماره را نيز بعنوان يكى از ابزارهاى قوى شيطان مى دانيم استدعا دارد حضرتعالى
در اين خصوص و اغواءگريهاى شيطان راهنمائى هائى بفرمائيد.؟
مكائد نفس و شيطان در دل از روى ميزان و اساس است . هيچ گاه ممكن نيست نفس به شما كه
داراى ملكه تقوى و خوف از خدا هستيد، تكليف
قتل نفس يا زنا كند. يا (به ) كسى كه داراى خصلت شرافت و طهارت نفس است ، پيشنهاد
دزدى و راهزنى نمايد.
نفس انسان طبق فرمايش قرآن فرمان به بدى مى دهد و
رذائل نفسانى بعنوان حجابى جدى ، ما را از محضر حق دور نگه داشته ،
حال اين سؤ ال مطرح است كه چگونه بايد نفس اماره را منقاد كرد و چگونه
رذائل اخلاقى و نفسانى را از جان معنوى خود بايد دور بريزيم ؟ و چگونه بر صراط حق
پايدار ميتوان ماند؟
بايد وارد مجاهده با قصد خالص شد. البتّه آن وقت نفس اصلاح مى شود. تمام صفات
نفسانيّه قابل اصلاح است ، ليكن در اوّلِ امر، كمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در اصلاح
، سهل و آسان مى شود. عمده به فكر تصفيه و اصلاح افتادن است و از خواب بيدار شدن
است منزل اوّل انسانيّت ((يقظه )) است . و آن بيدار شدن از خواب غفلت و هشيار شدن از
سكر طبيعت است ، و فهميدن اين كه انسان مسافر است . و هر مسافر، زاد و راحله مى خواهد.
زاد و راحله انسان ، خصال خود انسان است . مركوب اين سفر پرخوف و خطر، و اين راه
تاريك و باريك و صراطِ اَحَدِّ از سيف ، و ادَّقِ از شَعْر، همّت مردانه است . نور اين طريق
مُظِلم ، ايمان و خصال حميده است . اگر سستى كند و فتور نمايد، از اين صراط نتواند
گذشت ، به رو در آتش افتد و با خاك مذلّت يكسان شده ، به پرتگاه هلاكت افتد. و
كسى كه از اين صراط نتواند گذشت ، از صراطِ آخرت نيز نتواند گذشت .(6)
مشاهد شده حضرت مستطاب عالى اشارات زيادى در خصوص مناجات شعبانيه و ... داشته
ايد استدعا دارد بفرمائيد چرا بخش عمده اعمال عبادى ماههاى رجب و شعبان را اين ادعيه
تشكيل مى دهد آنگاه پيرامون آثار وضعى و تاءثيرات روحى دعا در تكوين شخصيت معنوى
و عرفانى افراد راهنمائى لازم را مبذول فرمائيد؟
اين دعاهائى كه از ائمه ما وارد شده است مثل دعاء
كميل ، مثل مناجات شعبانيّه : دعاى حضرت سيد الشهداءعليه السّلام دعاى ((سمات )) اينها
چه جور انسان را درست مى كنند. در روايت است كه دعاى شعبانيّه را همه ائمه مى خوانده
اند. من در ساير ادعيه نديدم كه اينطور تعبير شده باشد كه همه ائمه مى خوانده
اند.(14) ... اين ادعيه انسان را از اين ظلمت بيرون مى برد، وقتى كه از اين ظلمت بيرون
رفت انسانى مى شود كه كار مى كند امّا براى خدا، شمشير مى زند براى خدا، مقاتله مى
كند براى خدا، قيامش براى خدا است .(15)
مسئله تكبر كه از اهم مباحث اخلاقى است در قرآن كريم و روايات متعدّد، مكرّر، به آن اشاره
شده ، استدعا دارد طريقه عملى رهايى از اين خصيصه زشت را بيان فرموده ، سپس جهت
تبرك و تيمّن آيه و روايتى را به عنوان استشهاد در اين باب بيان فرمائيد.
اگر در صدد اصلاح نفس برآمدى ، طريق عملى آن نيز با قدرى مواظبت ،
سهل و آسان است ، و در اين طريق با همّت مردانه و حريّت فكر و بلندى نظر، به هيچ
مخاطره ، تصادف نمى كنى . تنها راه غلبه به نفس امّاره و شيطان و راه نجات برخلاف
ميل آن ها رفتار كردن است .
اماما، غضب يكى از رذيله هاى اخلاقى است كه در روايات پيرامون آن و آثار وحشت آور آن
فرمايشات زيادى شده است استدعا دارد راجع به علاج و راههاى
كنترل غضب رهنمودهائى بفرمائيد؟
پس از آن كه انسان عاقل در حال سكونت نفس و خاموشى غضب ، ملاحظه مفاسد آن و مصالح
كظم غيظ را نمود، لازم است بر خود حتم كند كه با هر قيمتى است و با هر رنج و زحمتى
ممكن است ، اين آتش سوزان و نائره فروزان را از قلب خود فرو نشاند، و
دل خود را از ظلمت و كدورت آن صافى نمايد. و اين با قدرى اقدام و برخلاف نفس و
خواهش آن رفتار نمودن و تدبّر نمودن در عواقب امر و نصيحت نمودن نفس ، كارى است بس
ممكن .
همانطورى كه حضرتعالى استحضار دارند انسان فى الواقع در محدوده عمر خود
عمل مى نمايد و هر كس عمرى مشخص و محدود دارد و قطعاً
عامل رستگارى انسان منوط به انجام عمل صالح است ولى بعضاً ديده مى شود كه بعضى
از انسانها به جاى انجام عمل صرفاً به رحمت الهى اميد دارند و در واقع با اين ايده و
روش دست از عمل برداشته و در انجام اوامر الهى و اطاعت حق تعالى صرفاً به رحمت حق
تعالى اميدوارند. استدعا دارد در خصوص ابعاد اين مسئله و استفاده از فرصتها و حدود رحمت
الهى و نوع وظيفه مكلّف بياناتى بفرمائيد؟
بدان كه شيطان ملعون و نفس خبيث امّاره بالسوء انسان را از طرق بسيارى مغرور مى كنند
و به هلاكت ابدى هميشگى مى كشانند، و آخر تيرى كه در كمان دارند مغرور كردن انسان
است در اوايل امر به رحمت حقّ و انسان را به واسطه اين غرور از
عمل باز مى دارند. و اين اتّكال به رحمت از مكائد شيطان و غرور آنست . و شاهد و
دليل آن اين است كه ما در امور دنيايى به هيچ وجه
اتكال به رحمت حقّ تعالى نداريم و يكسره اسباب طبيعى و ظاهرى را
مستقّل و كاركن مى دانيم بطورى كه گويى در عالم ، مؤ ثّرى جز اسباب ظاهرى نيست . و
در امور اخروى غالباً اتّكال به رحمت حقّ در گمان خود مى كنيم و از دستورات خدا و
رسول صلّى اللّه عليه و آله غفلت مى نماييم ، گويى خداوند ما را قدرت
عمل نداده و راه صحّت و سُقم نياموخته .(37)
دنيا طلبى منشاء تمام مفاسد و گمراهى و انحطاط انسانها در تمام اعصار بشر بود. و
غالباً كسانى كه در مقابل دعوت انبياء و ائمه عليهم السّلام مى ايستادند اين خصيصه
پست در نهادشان ريشه دوانده بوده است لذا مسئله دنياطلبى بعنوان مانعى جدى براى يك
سالك مطرح است حضرتعالى در زمينه اى چه تحليلى و برداشتى داريد؟
اگر كسى اندكى تاءمل كند در عواقب امر اهل دنيا و عشّاق آن و مفاسدى كه از آنها بروز
كرده و ننگهائى كه از آنها به يادگار مانده كه صفحات تاريخ را سياه و ننگين نموده ،
كه تمام آن از حبّ جاه و مال و بالجمله حبّ دنيا بوده ، و تفكّر كند در اخبار و آثارى كه از
اهل بيت عصمت و طهارت در مذمّت حبّ دنيا وارد شده و مفاسدى كه در دين و دنيا بر آن مترتّب
است ، تصديق مى كند كه با هر قيمت هست و با هر فشار و رياضتى ميسور و ممكن باشد
قطع اين فساد را از صفحه قلب بكند و اين ظلمت و كدورت را از فضاى
دل بركنار كند، لازم است بكند؛ و اين با قدرى اقدام و همّت تا اندازه اى ممكن است . گرچه
ترك مطلق از عهده هر كس ساخته نيست ، ولى كم كردن آن و شاخ و برگ آن را زدن بسيار
ممكن است بلكه مى توان گفت سهل است .(47)
بنظر حضرتعالى كه عملاً بعد از يك عمر مبارزه با نفس تجربه هاى سره اى را بدست
آورده ايد حضور و درك خداوند را در وجود خود چگونه مى توان ملكه نموده ، سپس
بفرمائيد كه چه موانعى براى يك سالك الى الله جهت درك حضور حق تعالى وجود دارد؟
توجه به غير خدا انسان را به حجابهاى ظلمانى و نورانى محجوب مى نمايد، كليه امور
دنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوند
متعال شود باعث حجب ظلمانى مى شود، تمام عوالم اجسام حجابهاى ظلمانى مى باشد و اگر
دنيا وسيله توجه به حق و رسيدن به دار آخرت .(54) (كه دارالتشريف است ) باشد
حجابهاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل مى گردد.(55)
سستى در انجام واجبات و مستحبات و عدم علاقه شديد به عبادات در انسانها چه علتى مى
تواند داشته باشد و عاقبت كسى كه سهل انگارى در امور دينى مى نمايد چه مى تواند
باشد؟ و راه رفع اين سستى در امور دينى را نيز بفرمائيد؟
براى آنست كه ايمان به غيب نداريم و پايه يقين و اطمينان سست است و وعده خدا و انبياء را
به جان و دل قبول نكرديم . پس در نظر ما تمام اوضاع الهى و شرايع دينى پست و سست
است . و اين سستى كم كم تغافل آورد و يا در همين عالم غفلت بر ما غالب آيد و ما را از دين
صورى كه داريم بكلّى خارج كند يا در شدتّها و سختيهاى موت غفلت كلّى عارض
شود.(66) و انسان تا در اين عالم است مى تواند خود را از اين ظلمت نجات دهد و به آن
انوار برساند. آرى مى تواند ولى نه به اين حالت سردى و خمودى و سستى و فتور و
سهل انگارى كه در ما است ، كه همه مى بينيد كه با هر خلق زشت و اطوار ناپسندى كه از
اول طفوليّت بزرگ شديم و با معاشرت و مؤ انستهاى نامناسب تهيّه كرديم تا آخر
باقى مى مانيم سهل است ، روز بروز بر آن سربار مى كنيم و مى افزاييم . گويى
گمان نداريم كه عالم ديگرى هست و نشاءه باقيه ديگرى خواهد آمد ((واى اگر از پس
امروز بود فردايى )) و گويى كه دعوت انبياء و اولياءعليهماالسّلام به ما هيچ مربوط
نيست ، و معلوم نيست ما با اين اخلاق و اعمال به كجا ميرسيم و با چه صورتى محشور مى
شويم . يك وقت تنبّه پيدا مى كنيم كه كار از دست ما خارج و حسرت و ندامت نصيب ماست و
غير از خود كسى را نتوانيم ملامت كنيم . انبياءعليهم السّلام طريق سعادت را نشان دادند و
علماء و حكماء فرمايشات آنها را براى ما تفسير نمودند و طرق معالجه امراض باطنيّه را
بيان كردند و با هر زبان ترجمه و با هر بيان تزريق نمودند و به گوش ما فرو
نرفت و چشم و گوش و قلب خود را از آن بستيم . پس بايد ملامت به خود
برگردد.(67)
|