fehrest page

back page

(--210) بحار الانوار، ج 98، ص 225، روايت 3.
(--211) بحار الانوار، ج 98، ص 23، روايت 3.
(--212) بحار الانوار، ج 93، ص 376، روايت 16.
(--213) بحار الانوار، ج 93، ص 376، روايت 16.
(--214) بحار الانوار، ج 14، ص 289، روايت 14.
(--215) بحار الانوار، ج 14، ص 290، روايت 14 اصل كلام به اين صورت است : يا عيسى ابك على نفسك فى الصلاه ، و انقل قدميك الى مواضع الصلوات ، و اسمعنى لذاذه نطقك بذكرى (اى عيسى ، در نماز بر نفس خويش گريه كن ، و با گامهايت به سوى جايگاه هاى نماز برو، و لذت تكلم به ذكرم را به من (ارائه بده و) بشنوان .)
(--216) بحار الانوار، ج 69، ص 402، روايت 102، و ج 71، ص 152، روايت 15.
(--217) بحار الانوار، ج 78، ص 11، روايت 70.
(--218) شرح غرر الحكم و دررالكلم ، ج 5، ص 154.
(--219) حضرت استاد (ره ) در جايى چنين سروده است :

تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون گشت
از سمك تا به سمايش كشش ليلا برد


(--220) اقبال الاعمال ، ص 709.
(--221) ناحيه ، مكان . (--222) اين پرسش و پرسش آينده ، پس از پايان جلسه عمومى به صورت خصوصى از حضرت استاد (ره ) پرسيده شده است ، بنابراين احتمال دارد كه پاسخ براى خصوص پرسشگر باشد، نه براى همگان .
(--223) ر، ك : مثنوى مولوى ، چاپ نيكلسون ، ج 1، ص 262، س 12.
(--224) ملاصدرا (رحمه الله ).
(--225) ر، ك : مثنوى مولوى ، چاپ نيكلسون ، ج 1، ص 262، س 13.
(--226) ر ك : بحار الانوار، ج 2، ص 72، روايت 35، و ج 57، ص 234، روايت 188، و ج 108، ص 15، و ص 85 و 118.
(--227) ر ك ، اصول كافى ، ج 1، ص 49، روايت 7، و بحار الانوار، ج 2، ص 156، روايت 8، 9 و 10.
(--228) آدرس اين روايت گذشت .
(--229) ر، ك : بحار الانوار، ج 11، ص 211، روايت 17، و ج 99، ص 61، روايت 31.
(--230) ر، ك : الميزان ، ج 1، ص 335 337.
(--231) اكنون بر اين مقدار نيز افزوده اند و مسجد پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم بيشتر از اين توسعه يافته است .
(--232) اين روايات در بحار الانوار، ج 35، ص 110، روايت 39 ذكر شده است .
(--233) ر، ك : بحار الانوار، ج 22، ص 440، روايت 9، و ج 28، ص 237، روايت 23.
(--234) آل عمران : 144 حضرت استاد (ره ) در الميزان ، ج 4، ص 35 در ذيل اين آيه شريفه چنين مى نگارند، مقصود از (انقلبتم على اعقابكم ) بازگشت به كفر گذشته است . و محصل معناى آيه با سياق عقاب و توبيخى كه دارد، اين است كه : حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم فرستاده اى بيش نيست ، مانند ساير فرستادگان خدا، كه كارش تنها تبليغ رسالت پروردگارش مى باشد، و مالك هيچ امر ديگر نيست ، و كار تنها به دست خداوند متعال است ، و دين تا زمانى كه خداوند پايدار است ، باقى مى ماند. بنابرانى معنى ندارد كه ايمان به زندگانى او بستگى داشته باشد، چنانكه از نحوه رفتار شما بر مى آيد كه اگر ايشان از دنيا برود يا كشته شود، دين راها كرده ، و به عقب باز مى گرديد، و بعد از هدايت گمراهى را انتخاب مى كنيد.
(--235) و فرار آنها از اصل دين نبود بلكه تنها فرار از جنگ بود ه پس از كتشه شدن حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم ديگر جنگ براى چه ؟ و آيه را مقام توبيخ آنهاست و به دلالت التزامى مى رساند كه پس از آن حضرت ، بايد جامعه اسلامى و حكومت اسلامى را زنده نگهدارند و احكام و قوانين دينى و سازمانهاى ادارى ، تبليغ و تعليم و تربيت جنگ و دفاع و سازمانهاى قضايى و اقتصادى و مالى و كليه شؤ ون اجتماعى طبق مصالح اسلامى و مسلمين اجرا نمايند.
(--236) حضرت استاد (ره ) در تفسير بخش پايانى اين آيه شريفه چنين مى نگارد: اين آيه بيانگر آن است كه در جنگ احد گروهى بودند كه هرگز سست نشدند، و در طاعت خداوند متعال كوتاهى نكردند، لذا خداوند آنان را شاكر و سپاسگذار ناميده و بر اين نكته صحه گذاشته است كه شيطان نه تنها در اين غزوه بلكه هيچگاه به ايشان راه و طمع ندارد، چرا كه صفت سپاسگزارى در آنان ثابت و مستقر گرديده است .
(--237) ر، ك : نامه 6.
(--238) مشابه آن : وسائل الشيعه ، ج 2، ص 168، روايت 25325، و ص 170، روايت 25331، و ص ‍ 174، روايت 25349، و بحار الانوار، ج 79، ص 268، روايت 4 و 5، و ج 79، ص 268، روايت 6، و ج 103، ص 224، روايت 7، و ص 225، روايت 8، ص 226، و روايت 14، و ص 254 كه در همگى دو گروه ضعيف ، به زنان و يتيمان تفسير شده اند.
(--239) اضافه بر اين در اسلام راهها و دستورات زيادى براى آزادى بردگان از قبيل كفارات و... قرار داده شده كه تا به حال بيشتر بردگان ، اگر نگوييم همه آنان آزاد گشته اند. و نظر حضرت استاد (ره ) در رابطه با اصل حكم بوده گرفتن ، و اسلام و احكام بردگى است كه همچنان براى هميشه با تحقق شرائط آن باقى و لايتغير خواهد بود.
(--240) الميزان ، ج 2، ص 117.
(--241) بحار الانوار، ج 77، ص 385، روايت 10.
(--242) براى توضيح بيشتر در رابطه با شاءن نزول آيه شريفه ، به روايتى كه حضرت استاد (ره ) در الميزان ، ج 16، ص 366، از تفسير قمى نقل فرموده اند، رجوع شود.
(--243) اصول كافى ، ج 2، ص 36، روايت 1.
(--244) ر، ك : نهج البلاغه ، خطبه 79، و بحار الانوار، ج 337 ص 362، روايت 596، ج 58، ص ‍ 257، روايت 50.
(--245) ر، ك : بحار الانوار، ج 50، 98، روايت 9، ج 58، ص 198، روايت 36، و ص 254، روايت 42 و 43، و ص 268، روايت 53، و 55، ج 94، ص 357، روايت 1، و ج 100، ص 102، روايت 3، و ج 103، ص 274، روايت 28، و ص 276، روايت 38، و ص 277، روايت 46.
(--246) بحار الانوار، ج 63، ص 9، و ص 18، روايت 6 و 10، و ص 25، روايت 20، و ص 26، روايت 23، و ص 39، روايت 32، و ج 95، ص 127، روايت 76، و 132، روايت 12، و نيز ر، ك : بحار الانوار، ج 63، ص 6، و ص 17، روايت 3، و ص 25، روايت 19، و 22، و ص 26، روايت 24، و ج 95، ص 127، روايت 6، و ص 128، روايت 9.
(--247) ترديد از نگارنده است .
(--248) منظور حضرت استاد (ره ) اين است كه چشم زدن ربطى به خوبى و بدى اشخاص ندارد. لذا ممكن است شخص با ايمان و خوبى چشم او شور باشد.
(--249) ر، ك : بحار الانوار، ج 45، ص 944، روايت 39، و ج 100، ص 140، روايت 10.
(--250) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 146 و 147.
(--251) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 146 و 147.
(--252) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 141.
(--253) ر، ك : الميزان ، ج 4، ص 141.

fehrest page

back page