داستان چذابه بستان : قسمت چهارم
پس از اتمام عمليات شناسائى به موضع موقتى پشت تپه هاى نباء مراجعت نموديم و
شروع به توجيح مشاهدات و بررسى هاى عملى و عينى را با نقشه
بعمل آورديم و ظهر پس از صرف غذا كليه پرسنل را در
طول آبرفت جهت بازديد نهائى تكميل تجهيزات انفرادى و رفع نواقص آنها آماده ساختيم
كه بعد از بازديد بتدريج از راههاى در نظر گرفته شده گروه گروه شروع به
تعويض يكان در خط بنمائيم همه رزمندگان دلهره و اظطراب داشتند بويژه رزمندگانى
كه قبلا عمليات نديده بودند و ابتداءا در عمليات رزمى و جنگى شركت ميكردند بيشتر
وحشت داشته و مضطرب بودند در اين حال ياد سرباز و رزمنده دلاور و الگوى قد است و
تدين فتح الهى بخير ياد كه اين رزمنده در طول خدمت هميشه پيشتاز و پيشرو عملياتى
بوده و م جب جرات و رشادت ساير رزمندگان ميگشت و هر وقت شبها پرسنلى معدود جهت
گشتى شناسائى بجلو اعزام ميكرديم اين رزمنده خود داوطلب و آماده و نفر
اول بود در حاليكه ديگران گاها مى ترسيدند يا كم ميلى ميكردند با ديدن فتح الهى و
دلاورى او تشويق و ترغيب ميگشتند و نه تنها در امور رزمى پيشقدم بود بلكه در
طول جبهه ها برپائى نماز جماعت و دهعاهاى كميل و ندبه و عاشورا و برپائى ساير
مراسم مذهبى و تقسيم كتابچه هاى دعا و آداب نمازو مفاتيح و قرآن و يا مكتوبه ها و
جزوات ديگر از كارهاى شايسته ايم جوانمرد بود با اخلاق حسنه اسلامى باعث دلگرمى
و تشويق و توكل بحضرت حق بود كه در اين حالت آمادگى صداى دلنشين اذان ظهر از او
بگوش رسيد و متوجه شديم در دم آخر حركت بخط رزم ذيلوهاى نماز را گسترده و جاى
نمازها را پهن و خطوط و صفوف صلوه را مهيا كرده است .
مالك بن عوف نخرى يكى از مردان خود خواه و متكبر قبيله هوازن بود كه اين قبيله در ناحيه
جنوبى مكه زندگى ميكردند و با چند قبايل كوچك ديگر ادغام شده و نسبت بآنها اكثريت و
تفوق داشته است و اين شخص از هر قبيله مانند قبيله نضر و جشم و بين
هلال و غيره نفراتى من جمله سران آنان را بدور خويش جمع و با آن صفت كبر و خود خواهى
اعلان مى نمود كه محمد دين خود را توسعه داده و از حدود خود تجاوز كرده و جسارت فوق
العاده يافته و ميخواهد دين پدران و اجداد ما را از بين ببرد و به گذشته ها و رسوم و
عادات و پرستش هاى ما اهانت مى نمايد ما نبايد ساكت نشسته و منتظر حمله محمد به
قبايل خود شويم بلكه لازم است پيش دستى كرده او را از بين ببريم و با اين پيشنهاد
مالك بعضى از قبثله هاى كلا تحت فرماندهى وى در آمد و بعضى چند نفر براى يارى او و
مساعدتش پيش وى فرستادند.
در سال پنجم هجرى عده اى از يهوديان كه با
رسول الله خصومت داشتند و هميشه در صدد شكست و ازار حضرت بودند به مكه عزيمت
كردند و با تماسهاى مكرر و نشست هاى پياپى قريش را بر عليه السلام شديدا تحريك
نمودند و آنان نيز با تمام سوابق كينه و علاوت كه با
رسول الله داشتند به تحريك و ترغيب يهوديان لبيك گفته و اطاعت كردند و با
راهنمائى و مساعدت آنان قريش با فرماندهى ابوسفيان و با پهلوانان قوى و معروف
عالم عرب بهمراه ده هزار نفر قشون بسوى مدينه براى جنگ با محمد (ص ) عازم
گرديدند.
خندقى كه بدور شهر مدينه با دستور رسول اكرم (ص ) و تدبير سلمان فارسى كنده
شده بود عرضش بقدرى بود كه قشون قريش نميتوانستند با اسب يا پياده عبور نمايند
بلكه قشون اسلام و كفر بهمديگر تيراندازى مى كردند و با صداى بلند بهمديگر
تهديد اهانت مى نمودند اما در بعضى از نقاط عرض خندق كمتر بود البته براى عبور
همه مناسب نبوده بلكه كسى شهامت بخرج ميداد و تلاش مى نمود مى توانست عبور نمايد و
از كندن خندق و از اين تدبير هم سخت در تعجب بودند كه چه كسى اين تدبير را عملى
كرده است ؟ چندين نفر از پهلوانان و افراد رشيد قشون قريش از جمله عروبن عبدود و
عكرمه بن ابوجهل و هبيره ابن ابى وهب .
قريش در جنگ احد براى پايدارى مردان خود كه از جنگ فرار نكنند عده ائى زن همراه آورده
بودند از آن جمله همسر طلحه ابى ابى طلحه بنام سلافه دختر سعد كه با چند فرزند
خويش بنام مسافع و جلاس و كلاب و برادران طلحه بنام ابو سعيد بى ابى طلحه و
عثمان بى ابى طلحه و حرث بن ابى طلحه بودند.
در مقدمه عمليات فتح المبين دفاع مقدس يكانهاى ما در قسمت شرقى ايستگاه راه آهن هفت تپه
كنا راه شوشتر مستقر شده بودند و آن مكان براى استتار جاى مناسبى بود و چندين نوبت
آنجا را محل استراحت و بازسازى واحدهاى رزمى خود قرار داده بوديم چون از هر نظر با
موقعيت هاى جبهه ها تناسب داشت هم كنار راه آهن بود و هم از تيررس دشمن محفوظ و هم به
مناطق جبهه ها نزديكتر و هر روز جهت آمادگى و رفع نواقص به خط
اول مى رفتيم و بشناسائى و تقسيم بندى مواضع خودى و بررسى پيش بينى هاى لازم
مى پرداختيم و تنها راه ارتباطى مناطق پشتيبانى با خاك ريزها و خطوط مقدم از روى
رودخانه خروشان كرخه پل مهندسى شهيد كلاهدوز بود كه در قسمت جنوبى شهر شوش
قرار گرفته و در شمال اين شهر نيز پل آجرى و
پل ديگر مهندسى در منطقه خضر وجود داشت كه يكانهاى رزمى لشكر 84 و لشكرهاى
سپاه جهت استقرار و موضع گيرى در جوانب شمالى و شرقى سايت چهار و سايت پنج
مورد استفاده بود و راه ارتباطى مناطق عين خوش و دشت عباس و مهران نيز بود البته
عمليات رزمى و موقعيت هاى واحدهاى رزمى ما ايجاب ميكرد از چندين نقطه
پل شناور پانل زده شود و ارتباطات سهولت انجام گيرد در نتيجه تا جاده كربلا كه
به تنگه رقابيه و ابو قريب منتهى مى شد چند
پل شناور مواصلاتى وجود داشت و دشمن واضح ميدانست معبرهاى ارتباطى بيشتر است .
شب حمله بسيار هيجان انگيز و پر خروش بود و تدابير و پيش بينى ها و همچنين جو و زمين
كلا نسبت به عمليات ديگر ما مساعد و بهتر پيشترفت داشت و يكانهاى شركت كننده در
عمليات فتح مبين مثل عمليات ثامن الائمه (حصر آبادان ) بسيار منظم و ادغام شده و از
آمادگى صد در صد بهره مند بودند طول مشترك خط استقرار از جاده كربلا در امتداد
رقابيه شروع ميشد از شرق ارتفاعات برغازه به شرق ارتفاعات سايت ها تا
نزديكيهاى پل خضر يعنى جاده مهران و دشت عباس امتداد داشت و يك عمليات گسترده و
طويل در عين حال بسيار مسنجم و مرتب بود ارى قدرت اتش دشمن نسبت به ما خيلى زياد
بود چون ادوات زرهى دشمن بيشتر از ما بود گاهى از تانكهاى ما يك يا دو گلوله به
هدفى ميزدند دشمن بلافاصله پنجاه گلوله بى هدف و از روى ترس پرتاب ميكردند يا
از هلى كوپترهاى ما يك يا دو فروند جهت زدن هدفى پرواز ميكردند دشمن حدود نيم ساعت
بلكه بيشتر يك آتش تهيه همه جانبه انجام ميداد و هيچكدام هم داراى هدف نبود و هلى كوپتر
يا تانك ما يا تفنگ 106 ميليمترى ما خوشبختانه هدف منظور خود را هم ميزدند.
|