متن سخن :
اَلْمَوْتُ اَوْلى مِنْ رُكُوبِ الْعارِ
|
وَالْعارُ اَوْلى مِنْ دُخُولِالنّار(265)
|
اَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي
|
اَمْضِى عَلى دِينِ النَّبى
|
اَنَا ابْنُ عَلِي الْخَيْرِ مِنْ آلِ هاشِمٍ
|
كَفانِى بِهذا مَفْخَراً حِينَ اَفْخَرُ
|
وَجَدّى رَسُولُاللّه ، اءكْرَمُ مَنْ مَضى
|
وَنَحْنُ سِراجُاللّه فى الاَرْضِ نَزْهَرُ
|
وَفاطِمَةُ اُمّى اْبنَةُ الطُّهْرِ اَحْمَدَ
|
وَعَمّى يُدْعى ذُوالجَناحَيْنِ جَعْفَرُ
|
وَفِينا كِتابُاللّه اُنْزِلَ صادِعاً
|
وَفينَا الْهُدى وَالْوَحْيُ بِالْخَيْرِ يُذْكَرُ
|
وَنَحْنُ اَمانُاللّهِ فِى الْخَلْقِ كلّهِمْ
|
نَسِّرُ بِهذا فىِ الاَنامِ وَنَجْهَرُ
|
وَنَحْنُ وُلاةُ الْحَوْضِ نَسْقِى مُحِبَّنا
|
بِكَاءْسٍ وَذاكَ الْحَوْضُ للسَقىُ كَوثَرُ
|
فَيَسْعَدُ فِينا فىِ الْقِيامِ مُحِبّنا
|
وَمُبْغِضُنا يوم الْقِيمَةِ يَخْسَرُ(266)
|
كَفَرَ الْقَوْمُ وَقدْماً رَغِبُوا
|
عَنْ ثَواب اللّه رَبِّ الثَّقَلَيْنِ
|
قَتَلُوا قِدْماً عَلِّياً واْبنَهُ
|
حَسَنَ الخَيْرِ وَجاءوا لِلْحُسَيْن
|
خيْرَهُ اللّه مِنَ الْخَلْقِ اءَبى
|
بَعْدَ جَدّى وَاَنَا ابْنُ الْخِيرَتَيْنِ(267)
|
ترجمه و توضيح لغات :
آلَيْتُ (از ايلاء): سوگند ياد كردن . اِنْثِناءِ: تواضع ،
قبول ذلت ؛ منظور امام خضوع در مقابل باطل است . اَمْضى : كشته مى شوم ، مى ميرم . نَزْهَرُ
(از: زَهَرَ، زَهُوراً): درخشيدن . صادِع (از صدع ): مطلب را بيان نمود، كشف و
حل كرد. رَغِبَ: اگر با ((عن )) متعدى شودبه معناى اعراض است .
ترجمه و توضيح :
از حسين بن على عليهما السلام آنگاه كه شخصا وارد جنگ با دشمن گرديده تا مرحله
شهادتش سه موضوع جالب و مهم نقل شده است كه در پايان اين دفتر و به عنوان حسن
ختام در اختيار خواننده عزيز قرار مى دهيم : حماسه ها، منشور جهانى و مناجات با
پروردگار.
در مورد حماسه هاى آن حضرت در كتب تاريخ اشعار زياد و مختلفى
نقل شده است كه ما به نقل سه فراز از اين شعار اكتفا مى نماييم : صاحب عوالم و ابن نما،
نقل مى كنند كه حسين بن على عليهما السلام هنگام حمله به صفوف دشمن ، اين اشعار
حماسه اى را مى خواند:(( اَلْمَوْتُ اَوْلى مِنْ رُكُوبِ الْعارِ...)).
((مرگ بهتر از پذيرفتن ننگ است و پذيرفتن ننگ بهتر از
قبول آتش .
من حسين بن على هستم .
سوگند ياد كرده ام كه در مقابل دشمن سر فرود نياورم ، من از
اهل و عيال پدرم حمايت مى كنم .
و در راه آيين پيامبر كشته مى شوم )).
خوارزمى مى گويد: حسين بن على عليهما السلام در حالى كه سوار اسب گرديده و
شمشير به دست داشت و با حالتى كه از زندگى قطع اميد كرده و تصميم به مرگ و
شهادت گرفته بود، در مقابل دشمن قرار گرفت و اين اشعار را مى خواند كه به
صفوف دشمن حمله نمود:((اَنَا ابْنُ عَلِي الْخَيْرِ مِنْ آلِ هاشِمٍ)) .
((من پسر على آن مرد نيك هاشمى هستم كه در مقام افتخار همين براى من بس است . جدم
رسول اللّه كه شريفترين گذشتگان است و ما چراغهاى خدا هستيم كه در روى زمين مى
درخشيم .
و مادرم فاطمه دختر پاك احمد و عمويم جعفر كه ذوالجناحين نام يافته است . كتاب خدا در
پيش ماست ؛ كتابى براى روشنگرى نازل گرديده است .
و در ميان ماست وحى و هدايتى كه به نكويى ياد مى شود.
و ما در ميان همه خلق وسيله امن هستيم و اين حقيقت را در ميان مردم گاهى نهان داريم و گاهى
عيان .
و ماييم ساقيان حوض كه دوستان خود را با جام مخصوص سيراب مى كنيم و اين حوض
گوارا همان ((كوثر)) است .
در روز قيامت دوستان ما به وسيله محبت ما به سعادت و دشمنان ما به خسران خواهند
رسيد)).
خوارزمى مى گويد: امام عليه السلام در حملات خود اين شعرها را نيز مى خواند:
((كَفَرَ الْقَوْمُ وَقدْماً رَغِبُوا...)) .
((اين مردم به كفرگراييدندو درگذشته نيزازثواب خداى انس و جن اعراض كرده بودند.
در گذشته على و فرزندش حسن آن مرد نيك سيرت را كشتند و اينك به
قتل حسين آماده اند.
پس از جدم ،پدرم برگزيده ترين مردم است و من فرزند دو برگزيده عالم مى باشم
)).
بخش سوم : در كربلا: منشور جهانى از قتلگاه كربلا
متن سخن :
((يا شِيعَةَ آلِ اءَبِى سُفْيانَ اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ
فَكُونُوا اَحْراراً فى دُنْياكُمْ
وَاِرْجِعُوا اِلى اَحْسابِكُمْ اِن كُنتم عُرباً كما تزعمون . ...
اَنَا الّذى اءُقاتِلُكُمْ وَتقاتِلُونى وَالنَّساءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ
فَامنَعوا عُتاتَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمى مادُمْتُ حَيّاً))(268).
ترجمه و توضيح لغات :
جُناح : گناه . عُتاب (جمع عاتِى ): ستمگر، تجاوزگر.
ترجمه و توضيح :
خوارزمى مى گويد: حسين بن على عليهما السلام كه حملات پى در پى و جنگ سختى مى
نمود و در هر حمله گروهى از دشمن را به خاك و خون مى كشيد يكباره دشمن تصميم گرفت
كه با وارد ساختن ضربه روحى آن حضرت را از كار بيندازد و لذا در ميان او و خيمه ها
حائل گرديد و حمله به سوى خيمه ها را آغاز نمود.
در اينجا بود كه امام عليه السلام با صداى بلند فرياد نمود:(( يا شِيعَةَ آلِ اءَبِى
سُفْيانَ ...)) ؛ اى پيروان خاندان ابى سفيان ، اگر دين نداريد و از روز جزا نمى
هراسيد، لااقل در زندگى آزادمرد باشيد و اگر خود را عرب مى پنداريد به نياكان خود
بينديشيد و شرف انسانى خود را حفظ كنيد)).
شمر گفت :((ماتَقُولُ يا حُسَيْنُ؛ حسين ! چه مى گويى ؟!)).
آن حضرت عليه السلام پاسخ داد:((اَنَا الّذى اءُقاتِلُكُمْ...؛)) من با شما مى جنگم و
شما با من مى جنگيد و اين زنان گناهى ندارند تا من زنده هستم به
اهل بيت من تعرض نكنيد و از تعرض اين ياغيان جلوگيرى نماييد)).
شمر گفت :((لَكَ ذلِكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ؛ فرزند فاطمه اين حق را به تو مى دهيم )).
سپس سپاهيان را صدا كرد:((اِلَيْكُمْ عَنْ حَرَمِ الرَّجُلِ وَاْقصُدُوهُ بِنَفْسِهِ فَلَعَمْرِى لَهُو كُفْوٌ
كَرِيمٌ...؛ دست از حرم وى برداريد و حمله را متوجه خود او سازيد به جانم سوگند او
هماورد شريفى است ...)).
منشور جهانى
اين سخن حسين بن على عليهما السلام گرچه به ظاهر يك خطابه اختصاصى است كه در
روز عاشورا آنگاه كه مردم كوفه ناجوانمردانه حمله به سوى خيمه ها را آغاز نمودند،
مورد خطاب قرار داده است ، ولى در واقع يك پيام عمومى و يك منشور جهانى است از قتلگاه
كربلا به همه جهانيان و در همه زمانها كه :
مردم دنيا اگر معتقد و پايبند به قوانين الهى و دستورات آسمانى نباشند
لااقل بايد حدود مليت خويش را مراعات و به اصطلاح تابع قوانين بين المللى باشند.
اما قوانين آسمانى بويژه دين مقدس اسلام هر نوع تجاوز به حقوق ديگران را در مقام جنگ
و دفاع و حتى در آنجا كه آغازگر جنگ ، دشمن خونخوار باشد، محكوم كرده و مى
گويد:((در راه خدا با كسانى كه با شما جنگ مى كنند (و آغازگر جنگ هستند) پيكار كنيد و
تجاوز نكنيد كه خداوند تجاوزگران را دوست ندارد))(269).
يعنى بجز كسانى كه با شما وارد جنگ شده اند متعرض افراد ديگر دشمن نشويد. خانه
مهاجمين را خراب و اشجارشان را قطع نكنيد. آب را به روى آنان نبنديد. مجروحين دشمن را
مداوا كنيد. فراريها را تعقيب ننماييد و به زنان و پيرمردان ايذا نكنيد، حتى به مهاجمين
نيز فحش و ناسزا نگوييد و...
آرى ، پس از قرنها كه حكم ((لا تَعْتَدُوا))
نازل گرديد و حسين بن على عليهما السلام منشور مورد بحث را اعلام نمود، جهان بشريت و
به اصطلاح قانونگذاران متمدن ! نيز براى جنگها قوانينى نه در حد قوانين جنگى اسلام
ارائه دادند.
اما آيا اين بشر خود خواه و اين حيوان دوپا و درنده تر از هر درنده تا از تربيت آسمانى
برخوردار نيست و تا قدم به مرحله انسانيت نگذاشته است - كه تنها در پيروى نمودن از
تعاليم انبيا ميسر است - مى تواند خود را به اين منشورها و اين پيغامها و به اين قوانين
محدود سازد . و اگر شمر هم در روياروئى امام عليه السلام به قشون خود دستور منع
حمله مى دهد، ديديم كه يك عقب نشينى موقت و در اثر نفوذ معنوى كلام آن حضرت بود كه
بلافاصله پس از شهادت آن بزرگوار مجددا حمله به سوى خيمه ها و غارت زنان و
اطفال شروع گرديد.
تكرار تاريخ
و اينك تاريخ تكرار مى شود و يك بار ديگر پس ماندگان
آل ابوسفيان و پيروان و ايادى ابوسفيانهاى قرن ، براى محو اسلام و خاموش نمودن
چراغى كه در اين برهه از زمان در ايران درخشيد و همه ملتها و كشورهاى اسلامى در
پرتو آن نيروى تازه اى در خود احساس نمودند، در اولين سالهاى تاءسيس جمهورى
اسلامى به ايران حمله نمودند.
آرى ، اينك كه مشغول نگارش اين اوراق هستيم هشت ماه است كه جنگى از سوى حزب بعث
عراق بر عليه ايران شروع شده است كه اگر نگوييم در تاريخ دنيا،
حداقل در تاريخ دو كشور اسلامى بى سابقه است . اين جنگ كه با حمله هوايى و زمينى و
دريايى از سوى عراق شروع گرديد در اين مدت چه خسارات جانى و مالى متوجه ايران
نموده است . در آينده و در تاريخ به صورت يك فاجعه عظيم براى اسلام و در تاريخ
مسلمانان ثبت خواهد گرديد همانگونه كه انقلاب اسلامى ايران به صورت يك رويداد مهم
اسلامى به ثبت خواهد رسيد.
ولى آنچه در اين جنگ حائز اهميت است اين است كه اين
آل ابوسفيان و شيعيان آل ابوسفيان كه ايمان به خدا و عقيده به روز جزا ندارند، از
حريت و آزادگى و از شرف انسانى و حيثيت ملى نيز بويى نبرده اند؛ زيرا در اين مدت
طولانى كه از اين جنگ مى گذرد، گذشته از كشته شدن هزاران نفر از جوانان و بهترين و
پاكترين رزمندگان و گذشته از تعديات و به اسارت گرفتن افراد غيرنظامى و حتى
تجاوز به حريم ناموس مرزنشينان و آواره ساختن يك ميليون و نيم ايرانى از شهر و ديار
خويش ، هر روز مواجه هستيم با بمباران شدن شهرهاى ايران و قرار گرفتن
بيمارستانها و مدارس و مساجد و افراد غيرنظامى در زير گلوله توپهاى دوربرد و در
زير موشكهاى نُه مترى عراق ، چه افراد بيمار و مجروح كه در اين بيمارستانها در اثر
موشكها و گلوله هاى توپ در زير تلهاى خاك دفن مى گردد! و چه
اطفال خردسالى كه در مدارس و در اثر بمباران هواپيماهاى عراقى بدنشان قطعه قطعه
مى گردد و چه مادرانى كه در سوگ اين اطفال صغير و بى گناه مى نشينند و چه
نمازگزارانى كه در ميان مسجد و در صف نماز و در اثر گلوله باران عراقيها در زير آوار
مى مانند.
و تاءسف بار اينكه دنياى به اصطلاح متمدن ! نه تنها در
مقابل اين همه وحشيگرى و ددمنشى ، سكوت اختيار نموده است بلكه اين دشمن انسانيت را با
انواع سلاحها تقويت و از نظر مالى و سياسى هر نوع يارى و پشتيبانى را انجام مى دهد.
و اين جنگ براى چندمين بار نشان داد كه هنوز هم بشريت در حالت بربريت به سر مى
برد و اين همه ادعاى تمدن جز طبلى پر سروصدا و تو خالى چيزى نيست و هنوز هم دنيا
به آن مرحله نرسيده است كه به منشور جهانى حسين بن على عليهما السلام كه از قتلگاه
كربلا به جهانيان اعلان نموده جواب مثبت بدهد كه :(( اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ فَكُونُوا
اَحْراراً فى دُنْياكُمْ))(270).))
بخش سوم : در كربلا: آخرين مناجات حسين بن على (ع )
متن سخن :
((اَللّهُمَّ مُتَعالىَ الْمَكانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الِْمحالِ عَنِّى غَنِىُّ
عَنِ الْخَلائِقِ عَرِيضُ الْكِبْرِياءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاءُ
قَرِيبٌ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاءِ
قَرِيبٌ اِذا دُعيتَ مُحِيطٌ بِما خَلَقْتَ
قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَيْكَ قادِرٌ على ما اَرَدْتَ
تُدْرِكُ ما طَلَبْتَ شَكُورٌ اِذا شُكرْتَ ذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ
اَدْعُوكَ مُحْتاجاً وَاَرْغَبُ اِلَيْكَ فَقِيراً وَاَفْزعُ اِلَيْكَ
خائِفاً وَاَبْكِى مَكْرُوباً وَاَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً
وَاَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كافِياً اَللّهُمَّ احْكُمْ بَيْنَنا وَبَيْنَ قَومنا
فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَخَذَلُونا وَغَدَرُوا بِنا وَقَتَلُونا
وَنَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَوُلْدُ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله الَّذِى اصْطَفَيْتَهُ
بِالرِّسالَةِ وَاءتْمَنْتَهُ الْوَحْىِ عَلَى
فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَمَخْرَجاً يا اَرْحَمَ الراحِمينَ.
...صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ لا اِلهَ سِواكَ
يا غِياثَالْمُسْتَغيثين مالِى رَبُّ سِواكَ وَلا مَعْبُودٌ غَيْركَ
صَبْراً عَلى حُكْمِكَ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ
يا دائِماً لا نَفادَ لَهُ يا مُحْيِى الْمَوتى
يا قائِماً عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ اُحْكُمْ بَيْنى وَبَيْنَهُمْ
وَاَنْتَ خَيْرُالْحاكِمينَ)).
ترجمه و توضيح لغات :
مُتَعال : برتر. جَبَرُوت : صيغه مبالغه است : قُدْرَتْ: تسلط.
مِحال (به كسر ميم ): دقت ، تصرف ، عريض : گسترده . كِبْرِياء: عظمت و بزرگى ،
سابِغ : وسيع . شَكُور: شكرگزار و يكى از اسماء خداوند است كه پاداش زياد در
مقابل كم مى دهد.ذكور: يادآورنده ، بسيار ياد كننده . بَلاء: آزمايش . رَغِبَ اِلَيْه : تضرع و
زارى نمود. فقير: نيازمند. فَزَعَ اِلَيْهِ: به سوى او پناه برد. كرْب : اندوه . غَرُّونا (از
غَرَّ): گول زد. غَدْر: خيانت كردن . غِياث : كمك . اِسْتِغاثَة : يارى طلبيدن . نَفاد: تمام
شدن .
ترجمه و توضيح :
بنابه نقل شيخ الطائفه ، شيخ طوسى در مصباح المتهجد و مرحوم سيدبن طاووس در
اقبال ، حسين بن على عليهما السلام در آخرين دقايق زندگيش چشمها راباز كرد و به
سوى آسمان متوجه گرديد و براى آخرين بار با پروردگار خويش ، پروردگار
عالميان چنين مناجات و راز و نياز نمود(271):
((اى خدايى كه مقامت بس بلند، غضبت شديد، نيرويت بالاتر از هر نيرو، تو كه از
مخلوقات خويش مستغنى هستى و در كبريا و عظمت فراگير، به آنچه بخواهى توانا،
رحمتت به بندگانت نزديك ، وعده ات صادق ، نعمتت
شامل ، امتحانت زيبا، به بندگانت كه تو را بخوانند نزديك هستى و بر آنچه آفريده اى
احاطه دارى و هركس كه از در توبه درآيد پذيرايى ، آنچه را كه اراده كنى توانايى ،
آنچه را كه بخواهى درك توانى كرد، كسى را كه شكرگزار تو باشد شكرگزارى ،
ياد كننده ات را يادآورى ، من تو را خوانم كه نيازمند تواءم و به سوى تو روى آرم كه
درمانده تواءم ، ترسان به پيشگاهت فزع مى كنم ، غمگين دربرابرت مى گريم ، از تو
مدد مى طلبم كه ناتوانم ، خود را به تو وامى گذارم كه بسنده اى ، خدايا! در ميان ما و
قوم ما داورى كن كه آنان از راه مكر و حيله وارد شدند و دست از يارى ما برداشتند وما را
كه فرزندان پيامبر و حبيب تو محمد صلّى اللّه عليه و آله هستيم به
قتل رسانيدند، پيامبرى كه به رسالت خويش انتخاب نموده وامين و حيش قرار داده اى ، اى
خدا! اى مهربانترين ! در حوادث ، بر ما گشايش و در پيشامدها، برما خلاصى عنايت كن )).
امام عليه السلام مناجات خويش را با اين جملات به پايان رسانيد:
((در مقابل قضا و قدر تو شكيبا هستم اى پروردگارى كه بجز تو خدايى نيست . اى
فريادرس دادخواهان كه مرا جز تو پروردگارى و معبودى نيست . برحكم و تقدير تو
صابر و شكيبا هستم . اى فريادرس آنكه فريادرسى ندارد، اى هميشه زنده اى كه پايان
ندارد. اى زنده كننده مردگان . اى خدايى كه هركسى را با اعمالش مى سنجى ، در ميان من
و اين مردم حكم كن كه تو بهترين حكم كنندگانى )).
و آنگاه كه صورت به خاك مى گذاشت ، گفت :((بِسْمِاللّه وَبِاللّه وَفِى سَبيلِاللّه
وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِاللّه ))(272).))