277 - نماز و زينت
قال على - عليه السلام -:
لاتصلى المراءة عطلا ؛
زن بدون زينت نماز نخواند.
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 325)
278 - با سر وريش بازى نكنيد
قال زراره :
اذا قمت فى الصلاة فعليك بالاقبال على صلاتك ؛ فانما لك من الصلاة ما اقبلت
عليه بقلبك ، و لاتعبث فيها بيدك و لابراءسك ، و لابلحيتك ، و لاتحدث نفسك ، و
لاتتشئاب و لا تمط؛
هرگاه به نماز ايستادى پس بر تو باد، به توجه
كامل به نمازت ؛ چون آن مقدار از نمازت كه باتوجه باشد براى تو مفيد خواهد بود. در
نماز با دست و سر و ريش خويش بازى مكن و در
دل به كارى حديث نفس مكن ، (مثلا به بازار روى و خريد و فروش و داد و ستد كنى ) و در
حين نماز دهن دره نكش و قامت كشى مكن (و از هرچه كه با شاءن نماز حقيقى ناسازگار است
اجتناب كن ؛ زيرا به هر اندازه اى كه نمازگزار در نماز به سوى خداوند روى آورد، به
همان مقدار نمازش پذيرفته و بقيه مطرود مى گردد.
(بحارالانوار، ج 84، ص 220)
279 - حدود نماز
قال الصادق - عليه السلام -:
للصلوة اربعة الاف حد؛
براى نماز چهار هزار حد است .
(فلاح السائل ، ص 23)
280 - نماز خواندن با آگاهى
قال على - عليه السلام -:
نوم على يقين خير من صلاة فى شك ؛
خوابيدن با علم و يقين بهتر از نماز و نيايش خدا با شك و ترديد است .
(نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، ص 1130)
281 - آداب وضو به حسب باطن و قلب
عن الرضا - عليه السلام -:
انما امر بالوضوء ليكون العبد طاهرا اذا قام بين يدى الجبار و عند مناجاته اياه مطيعا
له فيما امره تقيا من الادناس و النجاسة مع ما فيه من ذهاب
الكسل و طرد النعاس و تزكية الفؤ اد للقيام بين يدى الجبار و انما وجب على الوجه و
اليدين و الراءس و الرجلين لان العبد اذا قام بين يدى الجبار فانما ينكشف من جوارحه و
يظهر ما وجب فيه الوضوء و ذلك انه بوجهه يسجد و يخضع و بيده
يسئل و يرغب و يرهب و يتبتل و براءسه يستقبله فى ركوعه و سجوده و برجليه يقوم و
يقعد ؛
همانا امر شده است به وضو تا آن كه بنده پاك باشد هنگامى كه مى ايستد
مقابل خداى جبار و وقت مناجات نمودن او حق را و براى آن كه مطيع باشد در آن چه او را امر
فرموده و پاكيزه باشد از گناهان و نجاست با آن كه در آن است فوايد ديگر از
قبيل برطرف شدن كسالت و رفع شدن چرت و پاكيزه شدن
دل براى ايستادن در مقابل خداى جبار و همانا واجب شد بر رو و دو دست و سر و دو پا،
زيرا بنده وقتى كه در حضور حضرت جبار ايستاد، همانا منكشف مى شود از جوارح او، و
ظاهر گردد آن چه كه وضو در آن واجب شود، زيرا با رويش سجده كند و خضوع نمايد و
با دستش سؤ ال و رغبت و رهبت نمايد و منقطع به حق شود و با سرش
استقبال كند حق را در ركوع و سجود، و با پاهايش بايستد و بنشيند.
(عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 104)
282 - رسيدن به كمال نماز به وسيله آداب آن
قال الصادق - عليه السلام -:
لايتم الصلوة الا لذى طهر سابغ و تمام بالغ غير نازغ و لازائغ عرف ؛ فاخبت فثبت
و هو واقف بين الياءس و الطمع و الصبر و الجزع كان الوعد له صنع و الوعيد به وقع
بذل عرضه و تمثل عرضه و بذل فى الله المهجة و تنكب اليه المحجة غير مرتغم
بارتغام يقطع علائق الاهتمام بغير من له قصد و اليه وفد و منه استرفد فاذا اتى بذلك
كانت هى التى تنهى عن الفحشاء و المنكر ؛
نماز به كمال نمى رسد جز براى نمازگزارى كه داراى طهارتى همه جانبه و تماميتى
رسا باشد، نه ديگران را اغوا كند و نه خود از حق منحرف گردد، (خدا را) شناخته و سر
تسليم فرود آورده استقامت و ثبات در پيش گيرد، بين نوميدى (از رحمت خدا) و طمع (به
رحمت او) و ميان شكيبايى و بى تابى ايستاده باشد، گويى وعده نيكوى خدا برايش عملى
شده و وعده عذاب بر او واقع گشته ، مال و متاع خود را(در راه خدا)
بذل نموده و هدف خود را(از عبادت ) پيش رو قرار داده و در راه خدا خون خود را ارزانى
كرده و در راه به سوى خداوند نموده و از ماسواى او روى گرداند، در بينى بر خاك
نهادن هيچ ناخوشايندى و كراهتى در دل ندارد، رشته هاى پيوند را به غير آن كسى كه او
را قصد كرده و به سويش روانه شده و از او عطا و يارى طلبيده گسسته است قطع كند،
پس چون چنين نمازى به جاى آورد، اين همان نمازى است كه از فحشاء و منكر باز مى دارد.
(فلاح السائل ، ص 23)
283 - آداب و شرايط نماز
قال الرضا - عليه السلام -:
اذا اردت ان تقوم الى الصلاة فلا تقم اليها متكاسلا و لا متناعسا و لا مستعجلا و لا
متلاهيا و لكن تاتيها على السكون و الوقار و التودة و عليك الخشوع و الخضوع متواضعا
لله - عز و جل - متخاشعا عليك خشية و سيماء الخوف راجيا خائفا بالطمانينة على
الوجل و الحذر فقف بين يديه كالعبد الابق المذنب بين يدى مولاه فصف قدميك و انصب نفسك
و لاتلتفت يمينا و شمالا و تحسب كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك و لاتعبث بلحيتك
و لابشى ء من جوارحك و لاتفرقع اصابعك و لاتحك بدنك و لاتولع بانفك و لا بثوبك و لا
تصلى و انت متلنم و لايجوز للنساء الصلاة و هن متنقبات و يكون بصرك فى موضع
سجودك مادمت قائما و اظهر عليك الجزع و الهلع و الخوف و ارغب مع ذلك الى الله - عز و
جل - و لا تتك مرة على رجلك و مرة على الاخرى و تصلى صلاة مودع ترى انك لا تصلى
ابدا و اعلم انك بين يدى الجبار و لاتعبث بشى ء من الاشياء و لاتحدث لنفسك و افرغ قلبك
و ليكن شغلك فى صلوتك ، و ارسل يديك الصقهما بفخذيك فاذا افتحت الصلاة فكبر و
ارفع يديك بحذاء اذنيك و لاتجاوز بابهاميك حذاء اذنيك و لاترفع يديك بالدعاء فى
المكتوبة حتى تجاوز بهما راءسك و لاباس بذلك فى النافلة و الوتر فاذا ركعت
فالقم ركبتيك براحتك ، و تفرج بين اصابعك و اقبض عليها و اذا رفعت راسك من الركوع
فانصب قائما حتى ترجع مفاصلك كلها الى المكان ثم اسجد وضع جبيتك على الارض و
رغم على راحتيك و اضمم اصابعك وضعهما مستقبل القبلة و اذا جلست فلا تجلس على يمينك و
لكن انصب يمينك و اقعد على اليتيك و لا تضع يدك بعضه على بعضه لكن ارسلهما ارسالا
فان ذلك تكفير اهل الكتاب و لا تتمطى فى صلاتك و لاتتجشا و امنعهما بجهدك و طاقتك
فاذا عطست فقل الحمدلله و لا تطا موضع سجودك و لاتتقدم مرة و لاتتاخر اخرى و
لاتصل و بك شى ء من الاخبثين و ان كنت فى الصلاة فوجدت غمزا فانصرف الا ان يكون
شيئا تصبر عليه من غير اضرار بالصلاة .و
اقبل على الله بجميع القلب و بوجهك حتى يقبل الله عليك ، و اسبغ الوضوء، و عفر جبينك
فى التراب و اذا اقبلت على صلاتك اقبل الله عليك بوجهه و اذا عرضت اعرض الله عنك ؛
1 - هنگامى كه اراده نمودى براى انجام نماز، پس با بى رغبتى ، كسالت ، خواب
آلودگى ، عجله و... مشغول به چيزى نماز، به جا نياور
2 - با حالت حضور قلب و سكون و آرامش و تاءنى ،
مشغول نماز شو.
3 - بر شما باد در نماز به صورت خشوع و خضوع
4 - در پيشگاه الهى چنان خاضع و خاضع باش كه خشيت و خوف از سيماى تو ظاهر
گردد، و به وسيله طمانينه خوف و رجاء در تو ظهور پيدا كند.
5 - از كثرت ترس و ورعى كه بر قلبت عارض گرديده است ، پس در اين حالت
مقابل پروردگارت چون بنده فرارى گناهكار كه در
مقابل مولايش قرار گرفته بايست .
6 - قدمهايت را منظم كن و خود را براى اطاعت از مولايت مستعد و مهيا ساز.
7 - و به چپ و راست توجه مكن .
8 - و خدا را مثل اين كه تو را مى بيند به حساب آور، زيرا اگر تو خدا را نمى بينى
همانا خدا تو را مى بيند.
9- با ريش و ساير اعضا و جوارحت و با جامه ات بازى مكن .
10 - در حال گرفتگى بينى نماز نخوان .
11 - و براى زنان نيزدرست نيست كه با نقاب و دو بند نماز بخوانند.
12 - چشمت را در هنگامى كه ايستاده اى به موضع سجده بينداز.
13 - و در هنگام نماز از خودت جزع و هول و ترس از خدا ظاهر كن و با اين حالات مخصوص
، نشان بده كه تو راغب الى الله هستى و به خدا عشق مى ورزى .
14 - در حال قيام گامى به اين پا و گاهى به آن پا تكيه مكن .
15 - نمازى به جا آورد مثل اينكه نماز وداع است كه ديگر موفق به اداى آن نمى شوى .
16 - بدان كه همانا تو در برابر خداوند جبار هستى ، بنابراين با چيزى از اشياء به
بازى مشغول مشو و حديث نفس مكن و قلبت را از همه چيز غير از ياد خدا و عبادت او فارغ كن
، و فقط بايد به كارنماز بپردازى .
17 - هنگام نماز در حال قيام دستهايت را روى رانهاى پايت قرار بده .
18 - و در شروع نمازت تكبير بگوى .
19 - و دستهايت را تا نرمه گوشت بلند كن ، به طورى كه انگشتهاى ابهامت از گوش و
مقابل آن تجاوز نكند.
20 - و در قنوت نماز واجب دستهايت از سر تجاوز نكند و اما در نماز نافله و وتر مانعى
نيست .
21 - هرگاه به ركوع رفتى ، پس دستهايت را به زانوهايت بگذار و انگشتانت را بگشا و
دستهايت را جمع نموده از محاذى زانوها و پاها خارج مكن .
22 - هنگام برخاستن از ركوع به تمام قامت بايست تا آن كه مفاصلت تماما به مكان
اصلى خود برگردد، و عروق و رگها جا به جا شود.
23 - در سجده جبين و پيشانى و كف دستهايت را بر زمين بگذار.
24 - و انگشتان دستهايت را هنگام سجده ببند و به طرف قبله قرارش ده .
25 - و هرگاه نشستى ، پس به قسمت راست بدن ننشين ، بلكه طرف راست را بلند نموده
و بر طرف چپ بگذار و بر رانهاى خود بنشين .
26 - دست روى دست مگذار، بلكه دستهايت را آزاد كن و مستقيم بر رانهاقرارش بده زيرا
اين عمل دست روى دست گذاشتن ، عمل اهل كتاب است .
27 - در هنگام نماز خميازه مكش و دست و پا را دراز مكن و آروغ نزن ، و هرگاه اين دو، تو را
فشار آوردند با جد و جهد از خود دفع كن و تحمل نما.
28 - هرگاه عطسه زدى ، (الحمد لله ) بگو.
29 - در موضع سجده ات حركت نكن و راه مرو و به جلو وعقب نرو و ثابت و بدون حركت
باش .
30 - و در حالى كه در فشار از ادرار و مدفوع هستى به نماز نايست و اگر در نماز
بودى و احساس فشار و ناراحتى از آن ها نمودى ، پس از نماز منصرف شو، مگر اين كه
خفيف باشد كه توان تحمل آن را بدون زيان و ضرر به نمازت داشته باشى .
31 - وقتى كه به نماز ايستادى با تمام توجه قلبى و با همه وجودت به خداوند روى
آور، تا خدا نيز به تو روى آورد.
32 - و هرگاه خواستى براى نماز وضو بگيرى وضويى
كامل بساز.
33 - و هرگاه خواستى سجده كنى پيشانيت را بر خاك بگذار.
34 - هرگاه به نمازت روى آوردى و با توجه و حضور
كامل قلبى به نماز ايستادى و آداب و شرايط نماز را حفظ كردى و باهمه وجودت به
سوى خدا رفتى او نيز با همه رحمت و مغفرت و عنايتش به تو روى خواهد آورد.و هرگاه از
خدا روگردان شدى و اعراض كردى خداوند نيز از تو روگردان شود.
(بحارالانوار، ج 84، ص 204)
فصل پنجم : افعال و اذكار نماز
آيات
40 - ركوع و سجود
يا ايها الذين امنوا اركعوا و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون ؛
اى اهل ايمان !در برابر خدا ركوع و سجود به جا آريد، و حضرت او را در تمام شئون
حيات بنده و فرمانبردار باشيد و هر كار خيرى را انجام دهيد تا به رستگارى و فلاح و
پيروزى و نجات برسيد.
(سوره حج ، آيه 77)
41 - ناظر به افعال
الذى يريك حين تقوم ، و تقلبك فى الساجدين ؛
همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت ) بر مى خيزى مى بيند، و حركت تو را
در ميان سجده كنندگان مشاهده مى كند.
(سوره شعراء، آيات 218 و 219)
42 - ركوع ، راهى براى توبه
...فاستغفر ربه و خر راكعا و اناب ...؛
...از اين رو، از پروردگار خويش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.
(سوره ص ، آيه 24)
43 - اثر سجده
واسجد و اقترب ؛
سجده نما و به خداتقرب جوى .
(سوره علق ، آيه 19)
احاديث
284 - قبله
قال الصادق - عليه السلام -:
اذا استقبلت القبلة فانس من الدنيا و ما فيها و الخلق و ما هم فيه و استفرغ قلبك عن
كل شاغل يشغلك عن الله ؛
هنگامى كه براى نماز به جانب قبله ايستادى ، دنيا و آن چه در آن است را فراموش كن و
قلب خود را از هر گونه سرگرم كننده اى كه تو را از خدا بازدارد، فارغ ساز.
(ميزان الحكمه ، ج 5، ص 396)
285 - نيت
قال الصادق - عليه السلام -:
ان الله يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة ؛
خداوند در روز قيامت ، مردم را بر نيتهايشان محشور مى كند.
(بحارالانوار، ج 70، ص 209)
286 - تاثير تكبيرة الاحرام
قال الصادق - عليه السلام -:
فاذا كبرت فاستصغر ما بين السموات العلى و الثرى دون كبريائه ؛
هرگاه تكبيرة الاحرام گفتى ، همه چيز را از آن چه در آسمان و زمين است
درمقابل خداى كبير و متعال ، كوچك و ناچيز بشمار، مگر كبريايى و بزرگى خداوند
متعال را.
(مصباح الشريعه ، ص 91)
287 - تقسيم نماز بين بنده و خدا
حديث قدسى :
قسمت الصلوة بينى و بين عبدى فنصفها لى و نصفها لعبدى ؛
من نماز را ميان خود وبنده ام تقسيم كرده ام ، پس نيمى از آن ، از آن من است و نيمى ديگر از
آن بنده ام .
(بحارالانوار، ج 92، ص 226)
288 - قرائت نماز
عن ...:
قلت لابى عبدالله - عليه السلام - الرجل
يدخل فى الصلوة فيجود صلاته و يحسنها رجاء ان يستجر بعض من يراه الى هواه
؟قال : ليس هو من الرياء ؛
از امام صادق (ع ) پرسيدم اگر كسى نمازش را با قرائت زيبا و نيكو به جا آورد، به
اميد آن كه حاضران كه او را مى بينند مجذوب شده و راه او را در پيش گيرند (آيا به
نمازش اشكال وارد مى شود؟) فرمود: اين از مصاديق ريا نيست .
(وسائل الشيعه ، ج 1، ص 56)
289 - قرائت صد آيه در نماز
قال الصادق - عليه السلام -:
من قرا مائة اية يصلى بها فى ليلة كتب الله - عز و
جل - له بها قنوت ليلة ؛
هر كس در يك شب يكصد آيه از قرآن را در نمازى بخواند، خدا به اين وسيله براى او
عبادت سراسر شب بنويسد.
(الكافى ، ج 2، ص 445)
290 - تلاوت قرآن در نماز
قال الحسين - عليه السلام -:
من قرا اية من كتاب الله - عز و جل - فى صلاته قائما يكتب له
بكل حرف مائة حسنة ؛
كسى كه آيه اى از قرآن را ايستاده در نماز خود بخواند، به هر حرفى صد حسنه براى
او نوشته مى شود.
(الكافى ، ج 2، ص 447)
291 - قرائت قرآن در نماز
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
قراءة القران فى الصلاة افضل من قراءة القران فى غير الصلاة ؛
قرائت قرآن در نماز افضل است از غيرنماز.
(مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 292)
292 - ركوع كامل
قال الباقر - عليه السلام -:
من اتم ركوعه لم يدخله وحشة القبر ؛
هر كه ركوعش تمام و كامل باشد دچار وحشت قبر نمى شود.
(مواعظ العدديه ، ص 243)
293 - ركوع
قال الصادق - عليه السلام -:
لايركع عبدلله ركوعا على الحقيقة ، الا زينة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى
ضلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه ؛
هيچ بنده اى براى خدا به حقيقت ركوع نكند، مگر آن كه خداوند تعالى او را به نور
جمال خود بيارايد و در سايه كبريايى اش جاى دهد و جامه برگزيدگانش بپوشاند.
(مصباح الشريعه ، ص 14)
294 - ركوع و سجده طولانى
قال الصادق - عليه السلام -:
و عليكم بطول الركوع و السجود فان احدكم اذا
طال الركوع و السجود يهتف ابليس من خلفه ،
فقال يا ويلتاه !اطاعوا و عصيت و سجدوا و ابيت ؛
بر شما باد به طول ركوع و سجده ، كه هرگاه يكى از شما ركوع و سجده اش
طول بكشد شيطان به دنبال او فرياد مى زند: واى بر من ! او اطاعت كرد و من معصيت كردم
او سجده كرد و من سر باز زدم .
(بحارالانوار، ج 78، ص 199، مواعظ العدديه ، ص 242)
295 - سجده
قال على - عليه السلام -:
لويعلم المصلى ما يغشاه من جلال الله ما سره ان يرفع راسه من السجود ؛
اگر نمازگزار بداند چه اندازه مشمول
جلال الهى است ، هرگز راضى نمى شود كه سر از سجده بردارد.
(بحارالانوار، ج 82، ص 207.ميزان الحكمه ، ج 5، ص 379)
296 - حق سجود
قال الصادق - عليه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقيقة السجود و لو كان فى العمر مرة واحدة ؛
به خدا قسم كسى كه حق سجود را به جاى آورد و سجده حقيقى كند به هيج عنوانى زيان
متوجه او نشود، گرچه در تمام مدت عمر چنين سجودى را يك بار به جاى آورد.
(بحارالانوار، ج 85، ص 136)
297 - سجده نزديكترين حالت
قال الصادق - عليه السلام -:
اقرب ما يكون العبد الى الله - عز و جل - و هو مساجد،
قال الله - عز و جل -: (و اسجد و اقترب ) ؛
نزديكترين حالت بنده به خداوند بزرگ وقتى است كه در سجده است خداوند فرمود:
(سجده كن و تقرب جوى ).
(روضة المتقين ، ج 2، ص 38)
298 - آداب سجده
قال على - عليه السلام -:
السجود الجسمانى هو وضع عتائق الوجوه على التراب و
استقبال الارض بالراحتين و الكفين و اطراف القدمين مع خشوع القلب و اخلاص النية ؛
سجده كردن بدنى ، گذاشتن جاهاى نيكوى صورتها بر خاك و روى آوردن به زمين به دو
كف دست و كناره هاى دو پا، همراه خشوع دل و پاكى نيت است .
(غررالحكم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )
299 - روح سجده
قال على - عليه السلام -:
والسجود النفسانى فراغ القلب من الفانيات و
الاقبال بكنه الهمة على الباقيات و خلع الكبر و الحمية و قطع العلائق الدنيوية و
التعلى بالخلائق النبوية ؛
سجده نفسانى (كه روح سجده است )، رها بودن
دل از امور فناپذير و روى آوردن با تمام وجود به امور جاودان و كندن كبر و تعصب بيجا
و قطع همه علايق دنيوى و آراسته شدن به اخلاق نبوى است .
(غررالحكم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )
300 - عادت به نماز
قال الصادق - عليه السلام -:
لاتنظروا الى طول ركوع الرجل و سجوده ، فان ذلك شى ء اعتاده فلو تركه استوحش
لذلك و لكن انظروا الى صدق حديثه و اداء امانتة ؛
به ركوع و سجده هاى طولانى افراد نگاه نكنيد، زيرا ممكن است به آن عادت كرده باشند
و براى او يك امر عادى شده باشد ؛ و اگر آن را ترك كنند وحشت كنند، بلكه راستگويى
و امانتدارى او رابنگر.
(تفسير نورالثقلين ، ج 1، ص 496، اصول كافى ج 2، ص 105)
301 - تشهد
قال الصادق - عليه السلام -:
التشهد، ثناء على الله تعالى ؛
تشهد، ستايش خداوند بلند مرتبه است .
(مصباح الشريعه ، باب هفتم )
302 - تسبيحات چهارگانه
قال على - عليه السلام -:
ان الانسان كان فى الصلوة فان جسده و ثيابه و
كل شى ء حوله يسبح ؛
هنگامى كه انسان مشغول نماز است ، و بدن و لباس و هرچه پيرامون اوست خدا را تسبيح
مى گويند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 213)
303 - سلام
قال الصادق - عليه السلام -:
معنى السلام فى كل صلوة ، الامان ، اى من ادى امر الله و سنة نبيه - صلى الله عليه و آله
- خاشعا منه قلبه فله الامان من بلاء الدنيا و برائة من عذاب الاخرة ؛
معنى (سلام ) در پايان نماز، امان است ، يعنى هر كس كه امر خدا و سنت پيامبرش را با
خشوع قلب به جاى آورد، از بلاى دنيا در امان ، و از عذاب آخرت بر كنار است .
(مصباح الشريعه ، باب سلام )
304 - فلسفه سجده بر خاك
قال على - عليه السلام -:
و لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح
بالارض تصاغرا؛
هنگامى كه انسان نماز مى خواند، ساييدن گونه ها به خاك نشانه تواضع و گذاردن
اعضاء شريف بر زمين دليل كوچك و حقارت است .
(نهج البلاغه ، خطبه 192)
305 - سجده مايه تقرب
قال على - عليه السلام -:
اقرب ما يكون العبد من الله اذا سجد ؛
نزديكترين چيزى كه بنده را به خدا نزديك مى كند سجده است .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)
306 - سوره حمد، عطيه الهى
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
اعطانى الله - عز و جل - فاتحة الكتاب ؛
خداوند سوره حمد را به من عطا كرده است .
(امالى شيخ صدوق ، ص 117)
307 - ركوع و سجود ناقص
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
و لاصلاة لمن لا يتم ركوعها و سجودها؛
نمازگزارى كه ركوع و سجودش را ناقص انجام دهد، آن نمازش ، نماز نيست .
(بحارالانوار، ج 29، ص 198)
308 - سجود و ركوع بهترين عبادت
قال على - عليه السلام -:
نعم العبادة السجود و الركوع ؛
سجود و ركوع در پيشگاه الهى ، خوب عبادتى است .
(تصنيف غررالحكم ، ص 175)
309 - تاثير طولانى ركوع وسجود
قال على - عليه السلام -:
لايقرب من الله سبحانه الا كثرة السجود و الركوع ؛
چيزى جز كثرت سجود و ركوع ، شخص را به تقرب خداوند سبحان نرساند.
(تصنيف غررالحكم ، ص 175)
310 - ثواب سجده شكر
قال الصادق - عليه السلام -:
ايما مؤ من سجد الله سجدة لشكر نعمة غير صلاة ، كتب الله له بها عشر حسنات و مما
عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات فى الجنان ؛
هر مؤ منى در غير از حال نماز سجده شكرى جهت نعمتى به جاى آورد، خداوند به آن خاطر ده
حسنه براى او بنويسد و ده گناه از نامه عملش پاك كند و ده درجه براى او در بهشت بالا
ببرد.
(ثواب الاعمال ، ص 83)
311 - طولانى كردن سجده
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
و اذا اردت ان يحشرك الله معى فاطل السجود بين يدى الله الواحد القهار ؛
و اگر خواستى خداوند تو را با من محشور سازد، سجده در پيشگاه خداى يكتاى قهار را
طولانى كن .
(بحارالانوار، ج 85، ص 164)
312 - نزديكترين حالات
قال الصادق - عليه السلام -:
اقرب ما يكون العبد الى الله و هو ساجد؛
نزديكترين حالات بنده به پروردگار سجده است .
(ثواب الاعمال ، ص 60)
313 - مقدمه نماز
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
ولكل شى ء انف و انف الصلاة التكبير؛
براى هر چيزى مقدمه اى است و مقدمه نماز، تكبيراست .
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 16)
314 - توجه خداوند به نمازگزار هنگام قبله
عن الباقر - عليه السلام - قال :
اذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه ، لا اله غيره ؛
آن گاه كه نمازگزار رو به قبله كرد، پروردگار عالم به صورتش رو آورد، جز او
خدايى نيست .
(بحارالانوار، ج 82، ص 219)
315 - ذكر پس از ركوع
عن جعفر بن محمد - عليه السلام - قال :
اذا رفعت راسك من الركوع فقل : سمع الله لمن حمده ؛
هنگامى كه سر از ركوع بر مى داريد بگوييد: (سمع الله لمن حمده ).
(بحارالانوار، ج 85، ص 115)
316 - واجب در نماز
عن زرارة قال :
سالت اباجعفر - عليه السلام - عن الفرض فى الصلاة
فقال : الوقت ، و الطهور، و القبلة ، و التوجه ، و الركوع ، و السجود، و الدعاء.قلت : ما
سوى ذلك ؟فقال : سنة فى فريضة ؛
از زراره نقل شده ، بگويد: از امام باقر (ع ) از واجب در نماز پرسيدم ؟ فرمود: وقت است ،
طهارت است ، قبله است ، توجه است ، ركوع و سجود است و دعاست .عرض كردم : غير از
اينها؟ فرمود: سنتى است در واجب .
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 80)
317 - سجده طولانى
قال الصادق - عليه السلام -:
ان العبد اذا احال السجود حيث لايراه احد، قال الشيطان و اويلاه اطاعوا و عصيت و
سجدوا و ابيت ؛
به درستى انسان هنگامى كه سجده را طولانى كرد فرياد شيطان بلند مى شود كه : واى
بر من آنها اطاعت خدا كردند و من عصيان كردم آنان سجده كردند و من نافرمانى كردم .
(بحارالانوار، ج 85، ص 163)
318 - نيت
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
انما الاعمال بالنيات ؛
همانا كارها بر اساس نيتها است .
(بحارالانوار، ج 81، ص 381)
319 - سجده طولانى و بهشت
قال الباقر - عليه السلام -:
اتى رجل الى رسول الله - صلى الله عليه وآله -
فقال يا رسول الله !ادع الله لى ان يدخلنى الجنة ،
فقال له : اعنى عليه بكثرة السجود؛
مردى خدمت رسول خدا (ص ) رسيد و عرض كرد: اى پيامبر خدا! از خدا بخواه كه مرا
بهشتى كند.حضرت فرمود: مشروط بر اينكه در اين دعا، براى رسيدن به بهشت ، مرا به
كثرت سجده (براى خدا) يارى كنى .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)
320 - حمد و سوره درنماز
قال الرضا - عليه السلام -:
امر الناس بالقراءة فى الصلوة لئلا يكون القران مهجورا مضيعا ؛
مردم به خواندن حمد و سوره در نماز به اين جهت موظف شده اند كه قرآن مجيد متروك و
ضايع نشود.
(من لايحضره الفقيه ، ج 1، ص 84)
321 - فضيلت بسم الله
قال عن الامام الهادى - عليه السلام -:
(بسم الله الرحمن الرحيم ) اقرب الى اسم الله الاعظم من سواد العين الى
بياضها؛
(بسم الله الرحمن الرحيم ) به اسم اعظم خدا از فاصله سياهى چشم به سفيدى آن
نزديكتر است .
(تحف العقول ، ص 487)
322 - امام صادق (ع ) و سجده بر تربت امام حسين (ع )
كان الصادق - عليه السلام - لايسجد الا على تربة الحسين - عليه السلام - تذللا
لله و استكانة اليه ؛
امام صادق (ع ) جز بر تربت حسين (ع ) به خاك ديگرى سجده نمى كرد و اين كار را از
سر خشوع و خضوع براى خدا مى كرد.
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 608)
323 - گواهى محل سجود در روز قيامت
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
يا اباذر!ما من رجل يجعل جبهته فى بقعة من بقاع الارض الا شهدت له بها يوم القيامة
؛
اى اباذر! هيچ كس صورت و پيشانى بر قطعه اى از قطعات زمين نمى گذارد، مگر اينكه
آن قطعه زمين شهادت مى دهد كه آن شخص در آن براى خدا سجده كرده و در آن دعا و نماز
خوانده و مناجات كرده ، و او را با اين شهادت سرافراز و مفتخر مى سازد و بهشتى مى
نمايد در حديث است كه : در جاهاى مختلف زمين نماز بخوانيد، تا در قيامت براى شما
شهادت دهند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 234)
324 - شروع نماز با تكبير
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله -:
لكل شى ء انف و انف الصلاة التكبير ؛
هر چيزى را بينى باشد و بينى نماز شما تكبير است .
(كافى ، ج 3، ص 270)
325 - ذكر و تسبيح در شبانه روز
عن الصادق - عليه السلام - قال :
قال ابليس خمسة اشياء ليس لى فيهن حيلة و سائر الناس فى قبضتى : من اعتصم
بالله من نيته الصادقة فاتكل عليه فى جميع اموره و من كثر تسبيحه فى ليله و نهاره ،
و من رضى لاخيه المومن ما يرضاه لنفسه و من لم يجزع على المصيبة حين يصيبه و من
رضى بما قسم الله له ؛
ابليس گفت : پنج كس را نمى توانم مورد حيله و فريب خويش قرار دهم و آن پنج نفر
عبارتند از: كسى كه با نيت خالص به خدا پناه ببرد و در همه امور به او تكيه كند،
كسى كه در شبانه روز ذكر و تسبيح فراوان گويد و كسى كه براى برادر مومن خود مى
پسندد آن چه را براى خود مى پسندد، و كسى كه در مصيبتى كه بر او روى شد جرع نكند
و شكيبا باشد، و كسى كه بدانچه خدا براى او مقرر داشت ، راضى باشد.
(المواعظ العدديه ، ص 162)
326 - سجده فراوان
عن الصادق - عليه السلام - قال :
جاء رجل الى رسول الله - صلى الله عليه وآله -
فقال : يا رسول الله !كثرت ذنوبى و ضعف عملى
فقال رسول الله - صلى الله عليه وآله -: اكثر السجود فانه يحط الذنوب كما يحط
الريح ورق الشجر ؛
مردى پيش پيامبر (ص ) آمد و گفت : يا رسول الله !گناهانم بى شمار است ولى
عمل نيك من اندك است ، پيامبر (ص ) فرمود: سجده فراوان به جاى آور؛ زيرا سجده
گناهان را دور مى سازد، همچنان كه باد برگ درخت را مى ريزاند.
(بحارالانوار، ج 85، ص 162.امالى صدوق ، ج 76، حديث 11)
327 - اسرار تكبيرة الاحرام
عن الصادق - عليه السلام -:
اذا كبرت فاستصغر ما بين العلا و الثرى دون كبريائه ؛ فان الله اذا اطلع على
قلب العبد و هو يكبر و فى قلبه عارض عن حقيقة تكبيره
قال : يا كاذب ، اتخدعنى ؟و عزتى و جلالى لاحرمنك حلاوة ذكرى و لاحجبنك عن قربى و
المسارة بمناجاتى .فاعتبر انت قلبك حين صلوتك فان كنت تجد حلاوتها و فى نفسك
سرورها و بهجتها و قلبك مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته ، فاعلم انه قد صدقك فى
تكبيرك له ؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة ، انه
دليل على تكذيب الله لك و طردك عن بابه ؛
چون تكبير (نماز) را گفتى ، آن چه را ما بين آسمان و زمين است ،
درمقابل كبرياء خدا كوچك و ناچيز شمار كه اگر خداوند بر قلب بنده ، زمانى كه تكبير
مى گويد، بنگرد و در دل او چيزى باشد كه از حقيقت معناى تكبير بازش مى دارد، به او
گويد: (اى دروغگو آيا مرا مى فريبى ؟به عزت وجلالم سوگند كه از شيرينى ياد
خود محرومت كنم و از قرب به خود و شادمانى مناجاتم محجوبت سازم ). پس به هنگام
نمازگزاردنت دل خود را بيازما، اگر شيرينى نماز را و در (عمق ) جان ، سرور و بهجت
(حاصل از) آن را مى يابى و دلت از راز و نياز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت
مى برد، بدان كه خداوند، تو را در تكبيرى كه برزبان رانده اى ، تصديق فرموده است
؛ و گرنه ، بدان كه فقدان لذت مناجات و محروميت از شيرينى عبادت
دليل بر اين است كه خداوند تو را(در تكبيرت ) دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است
.
(مصباح الشريعة ، باب 13. بحارالانوار، ج 81، ص 230)
328 - فلسفه ركوع
عن مصباح الشريعة ، قال الصادق - عليه السلام -:
لايركع عبدالله ركوعا على الحقيقة ، الا زينة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى
ظلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه .و الركوع
اول و السجودثان ، فمن اتى بمعنى الاول صلح للثانى .و فى الركوع ادب و فى
السجود قرب ، و من لايحسن الادب لايصلح للقرب .فاركع ركوع خاضع لله بقلبه
متذلل وجل تحت سلطانه ؛ خافض له بجوارحه خفض خائف حزن على ما يفوته من فائدة
الراكعين .و حكى ان الربيع ابن خثيم كان يسهر
بالليل الى الفجر فى ركعة واحدة ؛ فاذا هو اصبح رفع (خ
ل : تزفر) و قال : اه !سبق المخلصون و قطع بنا.و استوف ركوعك باستواء ظهرك ، و
انحط عن همتك فى القيام بخدمته الا بعونه ، و فر بالقلب من وساوس الشيطان و
خدائعه و مكائدة ؛ فان الله تعالى يرفع عباده بقدر تواضعهم له و يهديهم الى
اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته على سرائرهم ؛
از كتاب مصباح الشريعه نقل است كه امام صادق (ع ) فرمود: هيچ بنده اى براى خدا به
حقيقت ركوع نكند مگر آن كه خداوند تعالى او را به نور
جمال خويش بيارايد و در سايه كبريايش درآورد و جامه برگزيدگانش بپوشاند.ركوع
(مرحله ) اول است و سجود (مرحله ) دوم ؛ هركس معنى و حقيقت اولى را به جاى آورد،
شايستگى دومى را يافته است .در ركاب ادب (عبوديت ) است و در سجود قرب (به معبود)
است ؛ و كسى كه به نيكى ، ادب نگزارد، قربت را نشايد.پس ركوع كن همانند ركوع كسى
كه قلبا خاضع براى خداست و تحت سلطه او
ذليل و بيمناك مى باشد ؛ و چون راكعى از بيم و اندوه از دست دادن بهره راكعان (حقيقى )
تن فرود آورد، اعضاى خود را فرود بياور.و از ربيع بن خثيم حكايت شده است كه با يك
ركوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح ميرسيد (صبح مى كرد) قامت راست مى
كرد (نسخه : ناله مى كرد) و مى گفت : (آه !مخلصان پيشى گرفتند و ما از راه مانديم
).و ركوع خود را كامل انجام ده به اينكه پشت خود را هموار كنى ؛ و از اين (پندار) كه به
(قدرت و) همت خود به خدمت او قيام كنى فرود آى (كه اين امكان ندارد) جز به يارى او.و
قلب را از وسوسه هاى شيطان و فريبها و نيرنگهايش فرارى ده كه خداوند تعالى
بندگان خود را به ميزانى كه در برابر او كرنش كنند بلند مى كند ؛ و آنان را به هر
اندازه كه عظمتش بر باطنهايشان پرتو افكنده ، به حقيقت فروتنى و كرنش (در
برابرخود) هدايت مى فرمايد.
(مصباح الشريعه ، باب 15. بحارالانوار، ج 82، ص 108)
329 - اسرار بلند شدن ركوع
قال الصادق - عليه السلام -:
فقال : ارفع راسك .فرفعت راسى ؛ فنظرت الى شى ء ذهب منه عقلى ؛ فاستقبلت
الارض بوجهى و يدى فالهمت ان قلت : (سبحان ربى الاعلى و بحمده ) لعلو ما رايت
.فقلتها سبعا، فرجعت الى نفسى .كلما قلت واجدة منها، تجلى عنى الغشى ؛ فقعدت فصار
السجود فيه (سبحان ربى الاعلى و بحمده ).و صارت القعدة بين السجدتين استراحة
من الغشى و علو ما رايت .فالهمنى ربى - عز و
جل - و طالبتنى نفسى ان ارفع راسى ؛ فرفعت فنظرت الى ذلك العلو فغشى على ،
فخررت لوجهى و استقبلت الارض بوجهى و يدى و قلت : (سبحان ربى الاعلى و
بحمده ).فقلتها سبعا ؛ ثم رفعت راسى فقعدت
قبل القيام لاثنى النظر فى العلو.فمن اجل ذلك صارت سجدتين و ركعة و من
اجل ذلك صار القعود قبل القيام قعدة خفيفة ؛
پس فرمود: (سربردار) سر برداشتم ، چيزى ديدم كه از آن عقلم از سر رفت ، و به
صورت و دو دست بر زمين قرار گرفتم ؛ پس الهام شده به سبب علو آن چه ديدم گفتم :
(سبحان ربى الاعلى و بحمده ) (منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست ).اين
را هفت بار گفتم ؛ پس به خود آمدم . هر بار كه مى گفتم حالت غشوه از من باز مى شد، آن
گاه نشستم : از اين رو ذكر (سبحان ربى الاعلى و بحمده ) در سجده قرار داده شد.و
نشستن بين دو سجده ، استراحتى شد از آن غشوه و عظمت و والايى آن چه ديدم . پس
پروردگارم عز و جل به من الهام فرمود و خود نيز خواستم سربلند كنم ، سربرداشتم و
به آن علو و عظمت نگريستم و بيهوش شدم و بر زمين افتادم و با صورت و دو دست رو
به زمين كردم و گفتم : (سبحان ربى الاعلى و بحمده ) اين را هفت مرتبه گفتم ، آن گاه
سر برداشتم و پيش از ايستادن نشستم تا بار ديگر به آن علو و عظمت نظر كنم ) از
اين رو (در هر ركت نماز) دو سجده و يك ركوع مقرر شد و نيز نشستن
قبل از قيام ، نشستنى كوتاه مقرر گرديد.
(علل الشرايع ، ج 2، ص 312)
330 - ذكر سجده
فى الحديث :
لما نزل قوله سبحانه : سبح اسم ربك الاعلى )
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله - اجعلوها فى سجودكم ؛
هنگامى كه كلام الهى (سبح اسم ربك الاعلى )
نازل گشت ، رسول الله (ص ) فرمود: (آن را در سجودتان قراردهيد) يعنى (سبحان
ربى الاعلى و بحمده ).
(بحارالانوار، ج 58، ص 34)
331 - اثرات سجده حقيقى
عن مصباح الشريعة ، قال الصادق - عليه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقيقة السجود و لو كان فى العمر مرة واحدة .و ما افلح من خلا
بربه فى مثل ذلك الحال تشبيها بمخادع نفسه غافلا لاهيا عما اعده الله للساجدين من انس
العاجل و راحة الاجل . و لا بعد عن الله ابدا من احسن تقربه فى السجود.و لا قرب اليه
ابدا من اساء ادبه و ضيع حرمته بتعلق قلبه بسواه فى
حال سجوده .فاسجد سجود متواضع لله تعالى
ذليل ، علم انه خلق من تراب يطاه الخلق .و انه اتخذك من نطفة يستقذرها
كل احد؛ و كون و لم يكن .و قد جعل الله معنى السجود سبب التقرب اليه بالقلب و السر
و الروح فمن قرب منه بعد من غيره ؛ الاترى فى الظاهر انه لا يستوى
حال السجود الا بالتوارى عن جميع الاشياء و الاحتجاب عن
كل ما تراه العيون ؟كذلك امر الباطن .فمن كان قلبه متعلقا فى صلوته بشى ء دون
الله تعالى ، فهو قريب من ذلك الشى ء بعيد عن حقيقة ما اراد الله منه فى صلوته
.قال الله - عز و جل -: (ما جعل الله لرجل من قلبين فى جوفه ).و
قال رسول الله - صلى الله عليه وآله - قال الله تعالى : لا اطلع على قلب عبد فاعلم
فيه حب الاخلاص لطاعتى لوجهى و ابتغاء مرضاتى ، الا لوليت تقويمه و سياسته . و من
اشتغل بغيرى فهو من المستهزئين بنفسه ؛ و مكتوب اسمه فى ديوان الخاسرين ؛
به خدا سوگند!آن كس كه هر چند يك بار در تمام عمر، حقيقت سجده را به جاى آورد، زيان
نبرد ؛ و آن كس كه همانند كسى كه خود را مى فريبد، با حالت غفلت و بازيچه گرفتن
آن چه خدا براى سجده كنندگان فراهم نموده است ، يعنى انس (با او) در
حال (دنيا)، و راحت و آسايش در آينده (آخرت )، با پروردگار خود خلوت كند، رستگار
نشد.و كسى كه در سجده به خدا نيكو تقرب جست ، از خدا دور نشد.و كسى كه به خدا
سوء ادب كرد و با دلبستگى به غير او در سجده ، حرمت او را از بين برد، به مقام قرب
او نرسد؛ پس سجده كن (همانند) سجده كسى كه در برابر خداوند تعالى متواضع و خوار
است و مى داند كه از خاكى آفريده شده كه خلق بر آن پا مى نهند و خدا او را از نطفه اى
كه همه آن را كثيف و نجس مى دانند آفريده ؛ و مى داند كه نبود، و (به دست آفريدگار)
به وجود آمد.و همانا خداوند معناى (حقيقت ) سجده را سبب نزديكى جستن به او با قلب و
باطن و جان قرار داد ؛ پس كسى كه به او نزديك شود، از غير او دور گردد.آيا نمى
بينى كه در ظاهر سجده شكل نمى گيرد مگر با آن كه همه چيز از نظرت پنهان گردد و
هر چه ديدگان مى بينند از تو محجوب شود؟ همچنين است امر باطن ؛ پس هر كس در نماز ؛
دلبستگى به چيزى جز خدا داشته باشد، به همان چيز نزديك ، و از حقيقت آن چه خداوند
در نماز او از او خواسته ، دور است .خداوند عز و
جل فرموده است : (خداوند براى احدى دو قلب در باطنش قرار نداده است ).و
رسول الله (ص ) فرمود: (خداوند تعالى فرموده است : بر قلب بنده اى واقف نشوم كه
در آن حب طاعت مخلصانه براى من و جهت كسب رضاى من بدانم (بيابم )، مگر آن كه (خود)
تنظيم و تدبير امور او را متصدى شوم . و هر كس به غير من
دل مشغول دارد از آنهاست كه خويشتن را به مسخره گرفته اند، و نامش در دفتر زيانكاران
نوشته و ثبت است .
(مصباح الشريعه ، باب 16.بحارالانوار، ج 82، ص 136)
332 - فلسفه گفتن هفت تكبير
عن العلل باسناده عن هشام بن الحكم عن ابى الحسن موسى - عليهماالسلام -
قال :
قلت : لاى علة صار التكبير فى الافتتاح سبع تكبيرات
افضل ؟فقال : يا هشام ، ان الله خلق السموات سبعا و الارضين سبعا و الحجب سبعا ؛ فلما
اسرى بالنبى صلى الله عليه و اله فكان من ربه كقاب قوسين او ادنى رفع له حجاب
من حجبه ، فكبر رسول الله - صلى الله عليه وآله - و
جعل يقول الكلمات التى فى الافتتاح ؛ فلما رفع له الثانى ، كبر؛ فلم
يزل كذلك حتى بلغ حجب فكبر سبع تكبيرات .فلذلك العلة تكبر للافتتاح فى الصلوة
سبع تكبيرات ؛
از كتاب علل الشرايع به سندى كه آورده ، از هشام بن حكم روايت كرد كه از ابوالحسن
موسى بن جعفر (ع ) پرسيدم : (چرا در افتتاح نماز (گفتن ) هفت تكبير داراى فضيلت
بيشتر شده است ؟فرمود: (اى هشام ، خدا آسمانها را هفت .زمينها را هفت و حجابها را هفتگانه
آفريد؛ پس چون پيامبر (ص ) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه
فاصله دو كمان يا نزديكتر باشد، يك حجاب از حجابهايش برداشته شد؛ پيامبر (ص )
تكبير گفت و آغاز نمود به گفتن كلمات افتتاحيه نماز؛ پس چون حجاب دوم برايش
برداشته شد، تكبير گفت ؛ و به همين منوال (گذشت ) تا به هفت حجاب رسيد ؛ پس آن
جناب هفت تكبير گفت .بدين علت براى افتتاح نماز هفت تكبير گفته مى شود.
(علل الشرايع ، ص 322، باب 30، حديث 4)
333 - تعليم سوره حمد
منها ما روى عن النبى - صلى الله عليه وآله - انه
قال لجابر بن عبدالله الانصارى :
يا جابر! الا اعلمك افضل سورة انزلها الله فى كتابه ؟
فقال له جابر: بلى بابى انت و امى يا رسول الله
!علمنيها.قال : فعلمه (الحمد) ام الكتاب .ثم
قال : يا جابر! الا اخبرك عنها؟ قال : بلى ، بابى انت و امى يا
رسول الله !اخبرنى .قال : هى شفاء من كل داء الا السام ؛
از پيامبر (ص ) روايت شده كه به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر، آيا
برترين سوره اى را كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو نياموزم ؟ جابر عرض كرد:
آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا، آن را به من بياموز.پس
رسول الله سوره (حمد) (ام الكتاب ) را به او تعليم داد و فرمود: اى جابر آيا آگاهت
نسازم از اين سوره ؟ عرض كرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد يا
رسول الله ! از آن مرا باخبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ .
(تفسير عياشى ، ج 1، ص 20، حديث 9)
|