اوست . باز همين گندم در زير سنگ آسيا نرم و آرد می‏شود و بعد نان‏
می‏گردد و نان بار ديگر در زير دندان آسيا می‏شود و جذب بدن می‏گردد تا
بالاخره به عالی‏ترين مراحل كمال ممكن خود می‏رسد و به صورت عقل و فهم تجلی‏
می‏كند .

قانون تضاد و تصادم

قانونی هست در طبيعت به نام قانون تضاد . حكما می‏گويند : " لولا
التضاد ما صح دوام الفيض عن المبدأ الجواد " ( اگر تضاد و تصادمهای‏
حاصل از تضاد نبود ، فيض وجود از ناحيه ذات اقدس فياض علی الاطلاق‏
امكان دوام نداشت ) . زيرا درست است كه نوعی استعداد تكامل در هر
موجود هست ، اما اين جهت هم در كار است كه هر موجودی در هر مرحله از
مراحل مجهز است به وسايلی كه برای آن مرحله او لازم و مفيد است ، مثل‏
قشری كه دور هسته يك ميوه را گرفته ، يا پوست تخم مرغ كه حافظ سفيده و
زرده تخم مرغ است . اين پوسته‏ها لازم و مفيدند ، اما برای هسته‏ای كه‏
بخواهد هسته بماند و برای تخم مرغی كه بخواهد حالت تخم مرغی خود را حفظ
كند ، اما دانه و هسته‏ای كه می‏خواهد راه تكامل را بپيمايد ، می‏خواهد به‏
صورت بوته و درخت در آيد ، يا آن تخم مرغی كه می‏خواهد تبديل به جوجه و
سپس مرغ بشود ، چاره‏ای نيست كه آن تعين و حصاری را كه بر او احاطه كرده‏
بشكند و خود را آزاد سازد .
اين تعينها و حصارها و ديوارها در اثر تضادها و برخورد و تصادمهايی كه‏
در طبيعت بين عوامل مختلف رخ می‏دهد ، می‏ريزد و به اين وسيله و از اين‏
راه ، موانع از بين می‏رود و فيض حق دوام پيدا