اينكه به يك مورچه ظلم كنم به اينكه پوست جوی را از او بگيرم نمی‏كنم.
يعنی تمام دنيا در نظر من آن مقدار ارزش ندارد كه به يك مورچه ظلم‏
بكنم .
علی در اين جمله خود ارزش دنيا و ملك دنيا را پايين نياورده ، ارزش‏
حق و عدالت را بالا برده . نمی‏خواهد بگويد دنيا و آنچه در زير آسمان است‏
چون خيلی بی قيمت است من آن را در ازای يك عمل كوچك كه ظلم به مورچه‏
است نمی‏خواهم ، بلكه می‏خواهد بفرمايد كه ظلم اينقدر بزرگ است كه تمام‏
ملك دنيا با كوچكترين افراد ظلم كه ظلم به مورچه است به گرفتن پوست‏
جوی از دهانش ، برابری نمی‏كند .
سعدی در همين مضمون می‏گويد :
دنيا نيرزد آنكه پريشان كنی دلی
زنهار بد مكن كه نكرده است عاقلی
سعدی هم نمی‏خواهد بگويد كه دنيا اينقدر كم ارزش است كه به يك پريشان‏
كردن دل كه چيز كوچكی است نمی‏ارزد ، می‏خواهد بگويد پريشان كردن دل آنقدر
مهم است كه به بهای تمام دنيا هم نبايد قبول كرد . اين معنی بی ارزشی‏
مقايسه‏ای است .
دنيا كه از نظر دين بی ارزش است به معنی بی ارزشی مقايسه‏ای است ،
يعنی دنيا ارزش ندارد كه شما به خاطر او اصول اخلاقی و اجتماعی و معنی‏
انسانيت و بزرگواری را از دست بدهيد ، به خاطر منافع دنيوی و مادی دروغ‏
بگوييد ، خيانت بكنيد ، پيمان شكنی بكنيد ، ظلم بكنيد ، حقوق ديگران را
پايمال بكنيد ، ارزش ندارد كه به خاطر مطامع و منافع دنيا دلها را
پريشان كنيد يا حتی حق مورچه‏ای را پامال كنيد .