عادلانه وضع شده و هر حكمی تابع يك حقيقت و يك مصلحت و مفسده واقعی‏
است ، يا اينطور نيست ؟
وقتی كه به قوانين شريعت اسلام نگاه می‏كنيم می‏بينيم يك سلسله چيزها
تحليل و تجويز و بلكه واجب شده و يك عده امور ديگر برعكس تحريم شده و
ممنوع شناخته شده : به درستی و امانت امر شده و از دروغ و خيانت و ظلم‏
نهی شده .
شك ندارد كه بالفعل بايد گفت آنچه امر كرده خوب است و آنچه نهی‏
كرده بد است . اما آيا چون خوبها خوب بوده و بدها بد بوده‏اند اسلام به‏
آن امر كرده و از اين نهی كرده ، يا آنكه چون اسلام به اين يكی امر كرده‏
خوب شده و چون از آن يكی نهی كرده بد شده ؟ و اگر به عكس كرده بود ،
اگر به دروغ و خيانت و ظلم امر كرده بود اينها واقعا خوب می‏شدند و اگر
از راستی و امانت و عدالت نهی كرده بود اينها واقعا بد بودند يعنی بد
می‏شدند ؟ !
شارع اسلام دستور داده كه بيع حلال است و ربا حرام . شك ندارد كه ا×ن‏
بيع خوب است و ربا بد . حالا آيا بيع بالذات و به خودی خود چيز خوبی‏
بوده و برای بشر نافع و مفيد بوده و چون خوب و مفيد بوده در اسلام حلال‏
شمرده شده و اما ربا بالذات چيز بدی بوده و به حال جامعه بشر ضرر داشته‏
و چون بد و مضر بوده اسلام آن را حرام شمرده و گفته " « الذين يأكلون‏
الربوا لا يقومون‏إلا كما يقوم الذی يتخبطه الشيطان من المس »" ( 1 ) ، و
يا برعكس است ، بيع را چون اسلام گفته حلال است خوب شده و چون ربا را
گفته حرام است بد شده ؟

پاورقی :
. 1 بقره ، . 275