می‏آمد و خود او می‏گويد : وقتی كه به حضورش می‏رسيدم و به من احترام می‏كرد
، خيلی خرسند می‏شدم و خدا را شكر می‏كردم كه او به من محبت دارد .
مالك درباره امام صادق ( ع ) می‏گويد :
" كان من عظماء العباد ، و أكابر الزهاد ، و الذين يخشون الله عز و جل‏
، و كان كثير الحديث ، طيب المجالسة ، كثير الفوائد " .
يعنی از بزرگان و اكابر عباد و زهاد بود و از كسانی بود كه خوف و
خشيت الهی در دلش قرار داشت . او مردی بود كه حديث پيغمبر را زياد
می‏دانست ، خوش محضر بود ، مجلسش پرفايده بود .
و باز مالك می‏گويد :
" ما رأت عين و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر أفضل من جعفر بن‏
محمد " .
يعنی چشمی نديده و گوشی نشنيده و به دلی خطور نكرده كسی از جعفر بن‏
محمد فاضل تر باشد . ابوحنيفه می‏گفت : " ما رأيت أفقه من جعفر بن محمد
" ( از جعفر بن محمد فقيه‏تر و داناتر نديدم . ) می‏گويد : وقتی كه جعفر
بن محمد بن امر منصور به عراق آمد ، منصور به من گفت كه سخت‏ترين مسائل‏
را برای سؤال از او تهيه كنم . من چهل مسأله اينچنين تهيه كردم و رفتم به‏
مجلسش . منصور مرا معرفی كرد . امام فرمود او را می‏شناسم ، پيش ما آمده‏
است . بعد به امر منصور مسائل را طرح كردم . در جواب هر يك فرمود
عقيده شما علمای عراق اين است ، عقيده فقهای مدينه اين است ، و خودش‏
گاه با ما موافقت می‏كرد و گاه با اهل مدينه ، گاهی هم نظر سومی‏