می كند كه خدا جان او را حفظ كند ، چهارم كسی كه مالش را به ديگری قرض‏
داده اما كوتاهی كرده و شاهد نگرفته و پولش بدون سند پيش طرف مانده و
او نمی دهد و اين پيوسته دعا می‏كند و از خداوند می‏خواهد كه پولش را به‏
او برگرداند ، در صورتی كه از اول در اختيار خود او بود كه تا سند و شاهد
نگيرد آن پول را به قرض ندهد ، پنجم كسی كه در خانه‏اش نشسته و كار و
كسب را رها كرده و پيوسته می‏گويد : " اللهم ارزقنی " ( خدايا بمن روزی‏
برسان ) .
بديهی است كه منحصر به اين پنج مورد نيست . اين پنج مورد به عنوان‏
مثال آورده شده برای مواردی كه انسان تمكن دارد كه از راه عمل و تدبير به‏
هدف و مقصد خود برسد و معذلك كوتاهی می‏كند و می‏خواهد دعا را جانشين عمل‏
قرار دهد . خير ، اين طور نيست . دعا در نظام خلقت برای اين نيست كه‏
جانشين عمل شود . دعا مكمل و متمم عمل است نه جانشين عمل .

دعا و مسأله قضا و قدر

درباره دعا در قديم و جديد بحثها و سؤالاتی شده ، از قبيل اينكه دعا
منافی با اعتقاد به قضا و قدر است ، با قبول اينكه هر چيزی با قضا و قدر
الهی تعيين شده اثر دعا چه می‏تواند باشد ؟

دعا و حكمت بالغه

يا اينكه دعا با اعتقاد به اينكه خداوند حكيم است و كارها را بر وفق‏
مصلحت می كند منافی است . يا آنچه هست كه می‏خواهيم با