اين سؤال و جواب و تحليلی كه در جواب فرمود معلوم شد كه به جنبه‏
اجتماعی مطلب توجه داشته . اين است كه از يك طرف از سخنان علی ( ع )
و از طرف ديگر از عمل او مخصوصا از طرز عملی كه در دوره زعامت و حكومت‏
خود انجام داد معلوم می‏شود كه عدالت به صورت يك فلسفه اجتماعی اسلامی‏
مورد توجه مولای متقيان بوده و آن را ناموس بزرگ اسلامی تلقی می‏كرده و از
هر چيزی بالاتر می‏دانسته ، سياستش بر مبنای اين اصل تأسيس شده بود ،
ممكن نبود به خاطر هيچ منظوری و هدفی كوچكترين انحراف و انعطافی از آن‏
پيدا كند ، و همين امر يگانه چيزی - بلی يگانه چيزی - بود كه مشكلاتی زياد
برايش ايجاد كرد ، و ضمنا همين مطلب يك مفتاح و كليدی است برای يك‏
نفر مورخ و محقق كه بخواهد حوادث خلافت علی را تحليل كند . علی ( ع )
فوق العاده در اين امر تصلب و تعصب و انعطاف ناپذيری به خرج می‏داد .
درباره تصلب علی ( ع ) در امر عدالت ، كه از نظر و تعبيری بايد گفت‏
عدالت و از نظر و تعبيری بايد گفت حقوق بشر ، همين بس كه فلسفه‏
پذيرفتن خلافت را بعد از عثمان ، به هم خوردن عدالت اجتماعی و منقسم شدن‏
مردم به دو طبقه سير سير و گرسنه گرسنه ذكر می‏كند و می‏فرمايد : " « لولا
حضور الحاضر ، و قيام الحجة بوجود الناصر ، و ما أخذ الله علی العلماء أن‏
لا يقاروا علی كظة ظالم و لا سغب مظلوم ، لالقيت حبلها علی غاربها ، و
لسقيت آخرها بكأس أولها » " ( 1 ) .
اگر نبود كه عده‏ای به عنوان يار و ياور به در خانه‏ام آمدند و بر من‏
اتمام حجت شد ، ديگر اينكه خداوند از دانايان و

پاورقی :
. 1 نهج البلاغة ، خطبه . 3