در كافی می‏نويسد روزی سفيان بر آن حضرت وارد شد ، ديد امام جامه سفيد
و لطيف و زيبايی پوشيده ، اعتراض كرد و گفت : يا ابن رسول الله !
سزاوار تو نيست كه خود را به دنيا آلوده سازی . امام به او فرمود : ممكن‏
است اين گمان برای تو از وضع زندگی رسول خدا و صحابه پيدا شده باشد . آن‏
وضع در نظر تو مجسم شده و گمان كرده‏ای اين يك وظيفه‏ای است از طرف‏
خداوند مثل ساير وظايف ، و مسلمانان بايد تا قيامت آن را حفظ كنند و
همان طور زندگی كنند ، اما بدان كه اين طور نيست . رسول خدا در زمانی و
جايی زندگی می‏كرد كه فقر و تنگدستی مستولی بود و عامه مردم از داشتن‏
وسايل و لوازم اوليه زندگی محروم بودند . اگر در عصری و زمانی وسايل و
لوازم فراهم شد ، ديگر دليلی برای آن طرز زندگی نيست ، بلكه سزاوارترين‏
مردم برای استفاده از موهبتهای الهی ، مسلمانان و صالحانند نه ديگران .
اين داستان بسيار مفصل و جامع است و امام در جواب سفيان كه بعد
رفقايش هم به او ملحق شدند استدلالات زيادی بر مدعای خود و بطلان مدعای‏
آنها كرد كه فعلا مجال نقل همه آنها نيست . ( 1 )

اصول ثابت و اصول متغير

اين اختلاف و تعارض ظاهری سيرت ، به كمك بياناتی كه از پيشوايان دين‏
رسيده ، برای ما روشن می‏كند از نظر اسلام در باب

پاورقی :
. 1 به كتاب كافی ( ج 5 ص 65 - 70 ) و جلد اول داستان راستان تحت‏
عنوان " امام صادق و متصوفه " مراجعه شود .