از بعضی اشخاص اگر بپرسيد كه چطور شد اين نانی كه تو می‏خوری به اين‏
صورت در آمد و نان شد ، می‏گويد : آرد بود و در دكان نانوايی خمير شد و
در تنور پخته شد .
- چطور شد كه آرد شد ؟
- گندم بود و در آسياب زير سنگ آرد شد .
- گندم چطور به وجود آمد ؟
- زارع آن را كاشت و او از زمين روييد و بعد آن زارع آن را درو كرد و
خرمن كرد و كوبيد و از كاه جدا كرد .
- چطور شد كه روييد ؟
- باران آمد و آفتاب تابيد و سبز شد .
- چطور شد كه باران آمد ؟
- اين را ديگر خدا آورد .
مثل اين است كه خداوند تا قبل از اين مرحله در جريان نبود ، در اين‏
مرحله وارد جريان شد .
اين گونه تصور درباره خدا غلط و گمراه كننده بلكه كفر و الحاد است .
در اين گونه تصور ، انسان خدا را شبيه و همپايه يكی از مخلوقاتش قرار
داده ، او را علتی در عرض علتها و اسبابهای اين جهان فرض كرده ، و حال‏
آنكه او فوق همه علتها و اسبابها و سرچشمه همه علل و اسباب است .
در اين گونه طرز تفكرها مثل اين است كه بين خدا و اسباب مادی تقسيم‏
كار شده : نيمی را خدا و نيمی را غير خدا انجام می‏دهد ، قسمتی از كارها
را اسباب مادی انجام می‏دهد و قسمتی را خدا . مثل اين است كه در ساير
كارها خدا دخالت نداشته است و در آمدن باران و ابر كه كار خدا است ،
سبب ديگری مانند ساير اسباب دخيل