می توانيم بفهميم كه منظور اسلام چيست . اولا بايد ديد علم از نظر اسلام
هدف است يا وسيله ؟ بدون شك بعضی از علوم هدف است مثل معارف ربوبی
و خداشناسی ، و آنچه از شؤون خداشناسی شمرده میشود مثل معارف مربوط به
خودشناسی و معاد . از اينها كه بگذاريم ساير علوم وسيلهاند نه هدف .
يعنی هر علمی از آن جهت لازم و مفيد است كه مقدمه و وسيله انجام يك عمل
و يك وظيفه است . همه علوم دينی - به استثنای معارف الهی - از قبيل
علم اخلاق و فقه و حديث همين طورند يعنی همه وسيلهاند نه هدف تا چه رسد
به مقدمات ادبی و منطق معمولی كه در مدارس دينی خوانده میشود .
لهذا فقها و علمای دينی اصطلاحی دارند میگويند وجوب علم ، تهيؤی است ،
يعنی از آن جهت واجب است كه آمادگی و تهيؤ میدهد برای كاری كه موافق
با منظور اسلام است . حتی خود ياد گرفتن مستقيم مسائل عمليه يعنی احكام و
مسائل نماز و روزه و خمس و زكات و حج و طهارت كه معمولا در رسالههای
عمليه ذكر میشود ، فقط برای اين است كه شخص بتواند و آماده بشود كه
وظيفه ديگری را درست انجام دهد . مثلا يك نفر مستطيع كه میخواهد به حج
برود بايد ياد بگيرد تا آمادگی و تهيؤ پيدا كند كه مراسم حج را درست
انجام دهد .
وقتی كه اين اصل را دانستيم ، نوبت به اصل ديگر و مطلب ديگر میرسد و
آن اينكه اسلام چگونه دينی است و چه هدفهايی دارد و چگونه جامعهای
میخواهد ؟ منظورهای اسلامی چه اندازه وسعت دارد ؟ آيا اسلام تنها به
چهارتا مسائل عبادی و اخلاقی قناعت كرده ، يا دامنه و دستورهای اين دين
گسترش يافته است در همه شؤون حياتی بشر ، و به همه شؤون حياتی و
اجتماعی و اقتصادی و سياسی
|