خللی در شكل استدلال رخ داده باشد ، قواعد منطقی آن را معين میكند .
امتحان اگر فقط به معنی به كار بردن ميزان و مقياس برای كشف مجهولی
باشد البته درباره خداوند صحيح نيست . امتحان معنی ديگری هم دارد و آن
از قوه به فعل آوردن و تكميل است . خداوند كه به وسيله بلايا و شدايد
امتحان میكند به معنی اين است كه به وسيله اينها هر كسی را به كمالی كه
لايق آن است میرساند . فلسفه شدايد و بلايا فقط سنجش وزن و درجه و كميت
نيست زياد كردن وزن و بالا بردن درجه و افزايش دادن به كميت است .
خداوند امتحان نمی كند كه وزن واقعی و حد و درجه معنوی و اندازه شخصيت
كسی معلوم شود ، امتحان میكند يعنی در معرض بلايا و شدايد قرار میدهد كه
بر وزن واقعی و درجه معنوی و حد شخصيت آن بنده افزوده شود . امتحان نمی
كند كه بهشتی واقعی و جهنمی واقعی معلوم شود ، امتحان میكند و مشكلات و
شدايد به وجود میآورد كه آنكه میخواهد به بهشت برود در خلال همين شدايد
خود را شايسته و لايق بهشت كند و آنكه لايق نيست سر جای خود بماند .
علی ( ع ) در آن نامهای كه به والی بصره عثمان بن حنيف نوشته پس از
آنكه او را نصيحت میكند كه گرد تنعم نرود و از وظيفه خودش غفلت نكند ،
وضع زندگی ساده و دور از تجمل و تنعم خودش را ذكر میكند كه چگونه به نان
جوی قناعت كرده است و خود را از هر نوع ناز پروردگی دور نگه داشته ،
آنگاه میفرمايد : شايد بعضی تعجب كنند كه چطور علی با اين خوراكها
توانايی برابری و غلبه بر شجاعان را دارد ؟ قاعدتا بايد اين طرز زندگی او
را ضعيف و ناتوان كرده باشد . خودش اين طور جواب میدهد كه اينها
اشتباه میكنند ،
|