مگر نمیبينی شير را كه به بيشه خود خو میگيرد و از آن خارج نمیگردد و
اما درندگان پست و ضعيف ، آزاد و دائما در تردد و حركت به اين طرف و
آن طرفاند ؟
دنباله آن دو بيت اين است :
و الشمس لولا أنها محجوبة
|
عن ناظر يك لما أضاء الفرقد
|
اگر خورشيد جهانتاب غروب نكند و مدتی چهره پنهان ننمايد ، فلان ستاره
ضعيف آشكار نمیشود و نمودی نمیكند . بگذار به خاطر نمود اين ضعيفها هم
كه شده خورشيد جهانتاب چهره پنهان كند .
و النار فی أحجارها مخبوءه
|
لا تصطلیإن لم تثرها اعزند
|
آتش در داخل سنگ پنهان است ، و آنگاه میجهد و ظاهر میگردد و قابل
استفاده میشود كه سنگ و آهن باهم تصادم كنند و اصطكاك سختی رخ دهد .
و الحبس ما لم تغشه لدنية
|
شنعاء نعم المنزل المستورد
|
زندان مادامی كه به علت كار بد و جنايت نباشد ، به واسطه عمل پست و
زشتی نباشد ، جايگاه و مكان خوبی است برای مردان .
يك وقت كسی دزدی كرده ، خيانت كرده ، قتل كرده ، شرارت كرده ، و
عدالت او را به زندان انداخته ، البته اين ننگ است ، عار است ، مايه
سرافكندگی است ، بلكه خود آن كارها ولو منجر به زندان نشود موجب ننگ و
عار و سرافكندگی است . و اما يك وقت شخصی به جرم شخصيت و عظمت و به
واسطه حقگويی و حق خواهی و ايستادگی در مقابل ظلم و استبداد به زندان
میرود ،