فرهنگ شدند . علوم اسلامی در حال تدوين بود . در اين زمان ، يعنی در زمان
امام صادق ( ع ) ، از يك طرف زد و خورد امويها و عباسيها فترتی به وجود
آورد و مانع بيان حقايق را تا حدی از بين برد ، و از طرف ديگر در ميان
مسلمانان يك شور و هيجان برای فهميدن و تحقيق پيدا شد . لازم بود شخصی
مثل امام صادق ( ع ) اين جبهه را رهبری كند و بساط تعليم و ارشاد خود را
بگستراند و به حل معضلات علمی در معارف و احكام و اخلاق بپردازد . در
زمانهای قبل همچو زمينهها نبود ، همچو استعداد و قابليت و شور و هيجانی
در مردم نبود .
در تاريخ زندگی امام صادق ( ع ) يك جا میبينيم زنادقه و دهريينی از
قبيل ابن ابی العوجاء و ابوشاكر ديصانی و حتی ابن مقفع میآيند و با آن
حضرت محاجه میكنند و جوابهای كافی میگيرند . احتجاجات بسيار مفصل و
طولانی از آن حضرت در اين زمينهها باقی است كه به راستی اعجاب آور است
. توحيد مفضل كه رسالهای است طولانی در اين زمينه ، در اثر يك مباحثه
بين مفضل از اصحاب آن حضرت و يك نفر دهری مسلك و رجوع كردن مفضل به
امام صادق ( ع ) پديد آمد .
در جای ديگر میبينيم كه اكابر معتزله از قبيل عمرو بن عبيد و واصل بن
عطا كه مردمان مفكری بودند میآمدند و در مسائل الهی يا مسائل اجتماعی
سؤال و جواب میكردند و میرفتند .
در جای ديگر ، فقهای بزرگ آن عصر را میبينيم كه يا شاگردان آن
حضرتاند و يا بعضی از آنها میآمدند و از آن حضرت سؤالاتی میكردند .
ابوحنيفه و مالك معاصر امام صادقاند و هر دو از محضر امام ( ع ) استفاده
كردهاند . شافعی و احمد بن حنبل شاگردان شاگردان آن حضرتاند . مالك در
مدينه بود و مكرر به حضور امام ( ع )
|