نيست . اما نيروی ديگری در انسان هست كه قادر است فرآورده‏های گوش را
مورد رسيدگی قرار دهد ، روی آنها حساب كند ، خوبی و بدی و صحت و سقم و
درستی و نادرستی هر يك از آنها را به دست آورد . آن قوه و نيرو ، باطن‏
و نامحسوس است نه ظاهر و محسوس ، كاری هم كه صورت می‏دهد از نوع‏
كارهای محسوس نيست .
آری ، انسان با قشر و پوسته و قسمت محسوس و ظاهر جهان وجود خود ، با
قشر و پوسته محسوس جهان بزرگ ارتباط پيدا می‏كند ، و با قسمت هسته و
مغز نامحسوس جهان وجود خود ، با باطن و هسته و مغز و جنبه‏های نامحسوس‏
جهان بزرگ ارتباط پيدا می‏كند .
شخصی از أميرالمؤمنين ( ع ) سؤال كرد " هل رأيت ربك ؟ " ( آيا خدای‏
خود را ديده‏ای ؟ ) . فرمود : " « لم أعبد ربا لم أره » " ( من خدايی را
كه نديده‏ام بندگی نكرده‏ام ) . بعد فرمود : " « لم تره العيون بمشاهده‏
العيان و لكن رأته القلوب بحقايق الايمان » " ( 1 ) . بلی خدا ديده‏
می‏شود اما نه با چشم . چشم ابزار اين كار نيست و برای اين كار آفريده‏
نشده است . او را دل روشن به نور ايمان می‏بيند . ديده دل است كه‏
می‏تواند او را شهود كند .
ديدن روی ترا ديده جان بين بايد
اين كجا مرتبه چشم جهان بين من است
جسم ظاهر روح مخفی آمده است
جسم همچون آستين جان همچو دست

پاورقی :
. 1 توحيد صدوق ، ص 305 ، نهج البلاغه ، خطبه . 178