تجاوز و ظلم است . اينجاست كه عصيان و نارضايتی ، كمال است . از نظر
دين رضايت در اين گونه موارد نه تنها مطلوب نيست بلكه گناه است .

تسلط بر نفس

خاصيت ديگر ايمان تسلط كامل بر نفس است . نبايد چنين تصور كرد كه‏
مسأله تسلط بر نفس يك مفهوم مذهبی است و فرع بر مذهب است ، اگر
مذهب نبود تسلط بر نفس هم لازم نيست . اين تصور باطل است . تسلط بر
نفس مثل مفاهيم اخلاقی از قبيل استقامت و عدالت است كه فرضا كسی به‏
مذهب معتقد نباشد نمی تواند منكر آنها بشود . اينها فرع بر دين و مذهب‏
نمی‏باشند و مذهب اينها را به وجود نياورده ، بلكه مذهب اجرای اينها را
بهتر تأمين كرده است .
يكی از صحنه‏ها و ميدانهای نبرد در زندگی كه برای بشر فرض است تسلط
خود را بر آنجا مستقر كند صحنه و ميدان وجود خودش است .
يكی از دانشمندان و متفكرين مشهور جهان در عصر حاضر می‏گويد : انسان در
برابر خود سه دشمن دارد و در سه جبهه مبارزه دارد : جبهه طبيعت ، جبهه‏
افراد ديگر ، جبهه داخلی و نفسانی . در قسمت اول تا حد زيادی پيروز شده‏
، بر عوامل سرما و گرما و بيماريها و بلاها تا حدودی مسلط شده ، هر چند
هنوز بلاهايی مثل زلزله و بيماريهايی مثل سرطان هست كه بشر نتوانسته بر
آنها فائق آيد ، مبارزه با افراد ديگر نيز ادامه داشته و دارد ، از همه‏
بالاتر مبارزه با نفس است ، هر كس در داخل خود دچار يك كشمكش است .