عاملها را در روح میگيرد . افراد استثنايی در حدی بالاتر از حد افكار عموم
هستند . در اينجا برای توضيح مطلب مثالی عرض میكنيم :
پدر و مادری در ميان فرزندانشان هستند . در آن خانه غذا و ميوه و
شيرينی و لباس ميان اهل خانه تقسيم میشود . فكر و قضاوت بچهها و
تأثيراتی كه در اين گونه موارد پيدا میكنند با فكر و قضاوت پدر و مادر و
نوع تأثيری كه به آنها دست میدهد فرق دارد ، در يك سطح نيست ، در دو
سطح است .
اما آن احساسی كه بچهها نسبت به يكديگر دارند : از بچهها هر كدام
ببيند سهم او از ميوه يا غذا يا شيرينی يا لباس از سهم ديگری كمتر است
ناراحت میشود ، قهر میكند ، گريه میكند ، و چون احساس مظلوميت و
محروميت میكند ، در صدد انتقام بر میآيد . لهذا لازم است پدران و
مادرانی كه به سعادت فرزندانش علاقمند هستند ، ميل دارند بچههايشان از
كودكی روحيه سالم داشته باشند ، از اول هيچگونه تبعيضی بين آنها قائل
نشوند . تبعيض تخم اختلاف كاشتن است ، تخم حسادت كاشتن است ، تخم
انتقام كاشتن است . تبعيض موجب میشود هم روح آن بچه محروم فشرده و
زرده و ناراحت بشود ، و هم آن بچه عزيز كرده ، متكی به غير ، ضعيف
النفس ، زود رنج ، لوس و ننر بار بيايد . پدران و مادران اگر بچههايشان
از لحاظ جسم بيمار بشوند به طبيب مراجعه میكنند ، اما توجه به سلامت روح
و حفظ الصحه روحی فرزندانشان ندارند ، اينها را كوچك میشمارند ، در
صورتی كه اهميت بهداشت و سلامت روح بچه از سلامت تن و بدنش كمتر نيست
، بلكه به مراتب بيشتر است .
غرض اين است بچهها چون در يك سطح فكر میكنند قهرا محروميت يكی
نسبت به ديگری در آنها اثر سوء میگذارد ، اما پدر و
|