و هم يقين دارم كه آن كس كه به سوی تو كوچ كند راه زيادی تا رسيدن به تو
ندارد . و يقين دارم چهره تو در پرده نيست ، اين آمال و اعمال ناشايست‏
بندگان است كه حجاب ديده آنها می‏گردد .
حافظ می‏گويد :
به سر جام جم آنگه نظر توانی كرد
كه خاك ميكده كحل بصر توانی كرد
گل مراد تو آنگه نقاب بگشايد
كه خدمتش چو نسيم سحر توانی كرد
گدايی در ميخانه طرفه اكسيری است گر اين عمل بكنی ، خاك زر توانی‏
كرد
به عزم مرحله عشق پيش نه قدمی
كه سودها كنی ار اين سفر توانی كرد
تو كز سرای طبيعت نمی روی بيرون
كجا به كوی طريقت گذر توانی كرد
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی كرد
بيا كه چاره ذوق حضور و نظم امور
به فيض بخشی اهل نظر توانی كرد
ولی تو تا لب معشوق و جام می‏خواهی
طمع مدار كه كار دگر توانی كرد
دلا زنور هدايت گر آگهی يابی
چو شمع خنده كنان ترك سر توانی كرد