راه حلها
اين دو تفسير و دو نظر درباره دنيا : يكی نظر كسانی كه عالم دنيا را بالذات عالم شر و فساد و تباهی میدانند ، و يكی نظر كسانی كه خود دنيا را خوب میدانند اما علاقه و محبت به دنيا را بد میدانند . اما آنها كه به تمام دنيا و هستی با نظر بدبينی نگاه میكنند و هستی و حيات را شر و تباهی میدانند ، راه چاره و راه حلی هم برای سعادت بشر و نجات او از بدبختی ندارند مگر پوچيگرايی و خودكشی ، سخيف ترين سخنان همين سخن است و بدبخت ترين مردم دنيا هم همين اشخاص هستند . اينها به قول " ويليام جيمز " مانند موشی كه در زير تله جيرجير میكند بايد آه بكشند و ناله كنند . ولی آنهايی كه گفتهاند خود دنيا بد نيست ، علاقه به دنيا بد است میگويند چنين نيست كه بايد سوخت و ساخت ، راه حل برای سعادت بشر و نجات او از بدبختی اين است كه با اين علاقهها مبارزه و ريشه آنها كنده شود . آن وقت انسان از چنگال شرور رهايی میيابد و شاهد سعادت را در آغوش میگيرد . در جواب اين گروه بايد گفت گذشته از اينكه قوا و ميلها و رغبتهای طبيعی و فطری كه در روح است طبق يك نظر فلسفی دقيق كه اخيرا روانشناسی هم آن را تأييد كرد قابل قلع و قمع كردن و ريشه كن كردن نيست و حداكثر اين است كه در اثر رياضتها و مجاهدتها پس رانده شود و به شعور باطن بگريزد و بعد احيانا به صورت خطرناكی از مجرای ديگری بروز و ظهور كند و توليد