كرم كاندر چوب زاييده است حال
كی بداند چوب را وقت نهال
پشه كی داند كه اين باغ از كی است
كو بهاران زاد و مرگش دردی است
آدمی داند كه خانه حادث است
عنكبوتی نی كه در وی عابث است
اين از اين نظر ، يعنی از نظر حجم عالم و وسعت عالم ، اما از نظر
عوالمی كه بر ما احاطه دارد و تدبير و تقدير حيات ما با آنجا بسته است‏
، مجهولات بشر بسی افزون‏تر است . از كجا كه عوالمی در كار نباشد كه‏
نسبت عالم موجود ما نسبت به آن عوالم ، نسبت عالم خواب به عالم‏
بيداری باشد ؟
غزالی در تحول روحی كه برايش رخ داد ، موضوع خواب را به ميان كشيد و
گفت ما در خواب جهانی می‏بينيم و در آن حال فكر نمی كنيم كه آلان در
خوابيم ، و اين حالت كيفيتی است كه جزء نظام زندگی ما واقع است ، و
اصل بيداری است ، ولی همينكه بيدار می‏شويم به جزء بودن آن حالت پی‏
می‏بريم . از كجا كه حالت زندگی ما در دنيا نسبت به يك زندگی ديگر
حالت خواب را نداشته باشد ؟ يقين ما به اصالت زندگی دنيوی خود بيش از
يقين شخص خواب نيست .
اينكه می‏گوييم وقتی كه بيدار می‏شويم می‏فهميم خواب و خيال بوده و
حقيقت نبوده يعنی نسبت به زندگی كامل‏تر كه جزء كوچكی از آن خواب و جزء
بزرگتری بيداری است بی حقيقت است ، و گرنه نسبت به خود حقيقت است و
خيال نيست . زندگی دنيا هم نسبت به خود حقيقت است ولی نسبت به مدار
بزرگتری خواب است و خيال " « الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا » " ( 1
) .

پاورقی :
. 1 صد كلمه اميرالمؤمنين عليه السلام ، از جاحظ .