پاورقی : . 1 رك : عقد الفريد ، ج 2 ، ص . 389
ارتداد میخوانيد .
تاريخ خوارج ، عجيب و عبرت انگيز است از اين نظر كه وقتی عقيده دينی
، با جهالت و نادانی و تعصب خشك آميخته شود چه میكند .
ابن عباس وقتی كه به فرمان اميرالمؤمنين ( ع ) مأمور شد برود با آنها
صحبت كند وضعی ديد كه حيرت كرد " رأی منهم جباها قرحة لطول السجود ، و
أيديا كثفنات الابل ، عليهم قمص مرخصة و هم مشمرون " ( 1 ) گروهی را
میبيند آثار سجده در پيشانيهای آنها ، كف دستهايشان مثل زانوی شتر پينه
بسته، پيراهنهای شسته مندرس پوشيده و دامنها به كمر زده آماده كارزارند.
مورخين نوشتهاند اينها مردمی بودند كه از گناهانی از قبيل دروغ پرهيز
داشتهاند - حتی در حضور جبارانی مثل " زياد " عقيده خودشان را كتمان
نمیكردند با اهل معصيت مخالف بودند ، بعضيها قائم الليل و صائم النهار
بودند . از آن طرف ، عقايدی قشری و سطحی داشتند . در مورد خلافت معتقد
بودند لزومی ندارد يك نفر خليفه باشد ، قرآن هست ، مردم به قرآن عمل
كنند . ابن ابی الحديد میگويد بعد كه ديدند نمیتوانند بدون زعيم و رئيس
باشند از اين عقيده عدول كردند و با عبدالله بن وهب راسبی كه از خودشان
بود بيعت كردند . همان طوری كه مقتضای كم عقلی و سبك مغزی است بسيار
در عقايد خودشان تنگ نظر بودند . اكثر خوارج همه فرق مسلمين را كافر
میدانستند ، با آنها نماز نمیخواندند ، ذبيحه آنها را نمیخورد ند ، به
آنها زن نمیدادند و از آنها زن نمیگرفتند ، عمل را
پاورقی : . 1 رك : عقد الفريد ، ج 2 ، ص . 389 |