آنها را قصاص كنم خودم همان ديروز قصاص می‏كردم .
وليد بعد از شنيدن اين بيانات صريح و قاطع بازگشت و به ميان هم‏
مسلكانش رفت و سخنان امام را به آنها گفت . آنها هم حركت كردند و
رفتند و تصميم خود را بر مخالفت و دشمنی ، يكطرفی و علنی كردند .

تقاضای دوستان

بعد می‏نويسد : عده‏ای از اصحاب علی ( ع ) همينكه از جريانها واقف و
مطلع شدند كه گروهی تشكيل شده و عليه زعامت علی تخريب و تحريك می‏كنند
، آمدند خدمت علی ( ع ) و عرض كردند عامل عمده‏ای كه سبب شده اينها
ناراضی بشوند و گروهی تشكيل بدهند مسأله اصرار تو است بر عدل و مساوات‏
، حتی قضيه تسليم قاتلين عثمان هم بهانه و سرپوشی است روی اين تقاضا ،
می‏خواهند مردم عوام را به اين وسيله تحريك كنند .
بعضی گفته‏اند مالك اشتر يكی از اين پيشنهاد كنندگان بود و يا اصلا
پيشنهاد كننده او بود . به هر حال ، مقصود از اين پيشنهاد اين بود كه اگر
می‏توانی در اين تصميم خود تجديد نظر كن .
علی ( ع ) دانست كه اين فكر شايد در دماغ عامه مردم پيدا شود كه حالا
اين قدر اصرار به اين مطلب لزومی ندارد . حركت كرد و رفت به مسجد و
برای يك خطابه عمومی آماده شد . در حالی كه فقط يك پارچه روی شانه‏
انداخته ، يك پارچه ديگر مانند لنگی به كمر بسته و شمشيری نيز حمايل‏
كرده بود ، ايستاد بالای منبر و به كمانش تكيه زد . شروع به صحبت كرد و
فرمود : خداوند را كه پروردگار ما و