نتيجه اساسی بحث عدل
نتيجه بزرگی كه اين بحث دارد اين است كه بنابر نظريه اول كه دستورهای اسلام تابع حسن و قبح واقعی است و حق و عدالت واقعيت دارند و اسلام واقعی بودن اينها را به رسميت شناخته است ما میتوانيم يك فلسفه اجتماعی اسلامی و يك رشته مبانی حقوقی اسلامی داشته باشيم و میتوانيم بنشينيم و حساب كنيم ببينيم اسلام چه مبانی حقوقی دارد ؟ چه اصولی در اين زمينه دارد ؟ چه چيزی را مبنای ذی حق بودن میداند و بر طبق چه مبنا قانون وضع كرده ؟ و آن وقت میتوانيم اينها را در بسياری از موارد راهنمای خودمان قرار دهيم ، ولی بنابر نظريه دوم اسلام فلسفه اجتماعی ندارد و اصول و مبانی حقوقی ندارد بلكه منكر اصول و مبانی حقوقی است ، تعبد محض حكمفرماست .اصل عدل در مذهب شيعه
برای ما از آن نظر كه شيعه هستيم اصل عدل احتياج به اثبات ندارد ، زيرا اين اصل يكی از اصول اوليه و از ضروريات تشيع است . اين جمله از قديم معروف بوده : " العدل و التوحيد علويان ، و الجبر و التشبيه امويان " . اصل عدل و اصل توحيد علوی ، و جبر و تشبيه اموی هستند . منظور از عدل همان است كه گفتم و مقصود از توحيد منزه