پروردگارا ! برای من زندان از برآوردن تقاضای اين زنان گواراتر است ،
اگر تو به لطف خود دام حيله اينها را از سر راه من بر نداری به سوی آنها
كشيده خواهم شد و از جاهلان خواهم بود . خداوند دعای او را مستجاب كرد ،
دام مكر آنها را از سر راه يوسف برداشت ، او شنوا و داناست . بعدها
برای آنها ( كسانی كه يوسف در اختيار آنها بود ) اين فكر پيدا شد كه‏
مدتی يوسف را به زندان افكنند .
حسد برادران يوسف ، يوسف را به چاه انداخت ، تقاضاها و تمناهای غير
قابل پذيرش زنان مصر او را روانه زندان كرد و سالهايی در زندان بسر برد
( « فلبث فی السجن بضع سنين ») ( 1 ) ، در همان زندان به مقام نبوت‏
رسيد ، از زندان خالص‏تر و كامل‏تر و پخته‏تر خارج گشت .
در ميان پيغمبران ، يوسف است كه به جرم محبوبيت نزد پدر ، به چاه‏
انداخته شد و به جرم پاكی و تقوا و حق شناسی روانه زندان شد ، و در ميان‏
ائمه موسی بن جعفر ( ع ) بود كه به جرم علاقه و توجه مردم و اعتقاد اينكه‏
او از هارون شايسته‏تر است سالها زندانی شد ، با اين تفاوت كه يوسف را
از زندان آزاد كردند ، اما دستگاه هارونی عاقبت الامر موسی بن جعفر ( ع )
را در زندان مسموما شهيد كرد . " « أم يحسدون الناس علی ما آتيهم الله‏
من فضله »" ( 2 ) بلی ، وقتی كه فضل خدا را می‏بينند كه شامل حال گروهی‏
از افراد شده حسد می‏برند و در صدد آزار بر می‏آيند .
دو بيت عربی كه در آغاز سخن خواندم معنی‏اش اين است :
مرا ملامت كردند كه تو زندانی شدی . گفتم اينكه عيب نيست ، كدام‏
شمشير كاری هست كه آن را در غلاف قرار ندهند ؟

پاورقی :
. 1 يوسف ، . 42
. 2 نساء ، . 54