بيايد و اوضاع به هم بريزد قدر دانش و هنر معلوم گردد ، و آن وقت‏
روستازادگان دانشمند به وزيری برسند و پسران ناقص عقل وزير به گدايی‏
بروند . حقيقت اين است كه جامعه عادل و متعادل ، جامعه‏ای كه قانون‏
مساوات بر آن حكمفرماست ، جامعه‏ای كه اولا امكانات مساوی برای همه‏
افراد فراهم می‏كند و ثانيا با عدالت رفتار می‏كند - يعنی در عمل آن طور
با افراد رفتار می‏كند كه در يك مسابقه علمی و قهرمانی صحيح معمولا رفتار
می‏شود ، همچو جامعه‏ای هميشه بايد اين طور باشد كه روستازادگان با استعداد
بتوانند دانشمند بشوند و بعد از دانشمندی به مقام وزيری برسند ، و هميشه‏
بايد اين طور باشد كه پسران ناقص عقل وزير عقب بمانند و سقوط كنند .
جامعه‏ای كه مطابق دستور رسول اكرم از نظر امكانات مساوی همه " ²
كأسنان المشط » " مانند دانه‏های شانه باشند و از نظر كسب امتيازات‏
مصداق " « قل هل يستوی الذين يعلمون و الذين لا يعلمون »" و مصداق "
« إن أكرمكم عند الله أتقيكم »" و مصداق " « أم نجعل الذين آمنوا و
عملوا الصالحات كالمفسدين فی اعرض أم نجعل المتقين كالفجار »" باشند
، خود به خود بايد همين طور باشد .
مگر در صدر اسلام همين طور نشد ؟ مگر مصداق " « و نريد أن نمن علی‏
الذين استضعفوا فی اعرض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثين » " ( 1 )
صورت نگرفت ؟ مگر در صدر اسلام غلامان و غلامزادگان دانشمند و متقی از
قبيل عبدالله بن مسعود به سيادت و بزرگواری نرسيدند ؟ مگر شخصيتهای حل و
فصل كن نالايق مانند ابوجهلها و ابولهبها و وليد بن مغيره‏ها به خاك ذلت‏
ننشستند ؟ مگر زير دستان و غلامانی به نيروی

پاورقی :
. 1 قصص ، . 5