پيكر فقط حق عضويت خاص دارد كه هست ، اما افراد اجتماع حق هر گونه
عضويتی دارند و اين حق به سبب فعاليت و لياقت مشخص میشود . تكليف
افراد از نظر اينكه چه عضوی باشند و چه مقام و درجهای داشته باشند ، و از
نظر اينكه چه نوع شغل و خدمتی بايد به اجتماع بكنند ، به شكل غريزی و
طبيعی معين نيست . فرد نسبت به جامعه مقام معين ندارد . ميدان عمل فرد
وسيع است ، جلوش باز است ، محدود به يك وظيفه خاص نيست ، اختيار و
انتخاب و آزادی و سليقه ، و در نتيجه مقامها و شغلها و پستها قابل
تعويض و تبديل و تغيير است . اعضای پيكر اجتماع متبادل میشوند ، جاها
را عوض میكنند . قانون خلقت به پيشانی احدی ننوشته تو بايد حتما فلان
عضو باشی ، در فلان حد و مقام باشی ، فلان وظيفه را انجام دهی . به پيشانی
هيچ كس نوشته نشده تو بايد فلان كار و فلان شغل را داشته باشی ، آن يكی
فلان كار و فلان شغل ديگر را ، تو بايد معلم باشی و آن يكی معمار و آن يكی
نجار و آن يكی تاجر و آن يكی زارع و آن يكی طبيب و آن يكی داروساز و آن
يكی مهندس برق و آن يكی مهندس ساختمان و غيره ، آن طوری كه در پيشانی
چشم و گوش و زبان و دست و پا نوشته شده كه بايد چه چيزی باشند .
خلاصه اينكه در پيكر به طور طبيعی تقسيم كار شده و به طور طبيعی
درجهبندی و به طور طبيعی جاها همه معين شده ، اما در اجتماع اين كار بايد
به دست خود بشر بشود ، خودشان ميان خودشان كارها را تقسيم و درجهبندی
كنند . ميدان عمل هم برای همه وسيع است . همه انسانند ، همه عقل دارند ،
همه اراده و اختيار دارند ، همه برای خود شخصيت قائلاند .
اينجاست كه سؤال ديگری پيش میآيد و آن اينكه كارها را
|