روزی خوری به نوبه خود روزی موجودی ديگر است ، همان كه نسبت به موجودی‏
آكل است نسبت به ديگری مأكول است .
خلق بخشد خاك را لطف خدا
تا خورد آب و برويد صد گيا
باز حيوان را ببخشد حلق و لب
تا گياهش را خورد اندر طلب
چون گياهش خورد حيوان ، گشت زفت
گشت حيوان لقمه انسان و رفت
باز خاك آمد شد أكال بشر
چون جدا شد از بشر روح و بصر
ذره‏ها ديدم دهانشان جمله باز
گر بگويم خوردشان گردد دراز
برگها را برگ از انعام او
دايگان را دايه لطف عام او
رزقها را رزقها او می‏دهد
زانكه گندم بی غذايی كی زهد
جمله عالم آكل و مأكول دان
باقيان را مقبل و مقبول دان
حلق بخشد جسم را و روح را
حلق بخشد بهر هر عضوی جدا
آكل و مأكول را حلق است و نای
غالب و مغلوب را عقل است و رای
پس زماهی تا به ماه از خلق نيست
كه به جذب مايه آن را حلق نيست
اين خود حسابی است كه در عالم هست .

انطباق روزی و روزی خوار

حساب ديگر ، تطبيقی است كه بين روزی و روزی خور داده شده . در يكی از
سخنرانيهای گذشته كه در اطراف اين مطلب صحبت می‏كردم كه موجد حق چيست‏
و چطور می‏شود كسی به چيزی حق پيدا می‏كند ( 1 ) ، گفتم كه يك سبب موجد
حق اين است كه در متن خلقت چيزی برای چيز ديگر و به خاطر چيز ديگر به‏
وجود

پاورقی :
. 1 به ص 66 - 67 مراجعه شود .