چيزی كه بيشتر از هر چيز ديگر از آن دم زده‏اند بختت و شانس است ،
گفته‏اند خودت بخواب بختت بيدار باشد . در نظر اينها نام بخت كه به‏
ميان می‏آيد ديگر همه چيز از ارزش می‏افتد : علم ، عقل ، سعی و كوشش ، فن‏
و هنر و صنعت ، زور باز و همه هيچ اندر هيچ‏اند ، می‏گويند : از بخت كار
ساخته است نه از عقل .
اوفتاده است در جهان بسيار
بی تميز ارجمند و عاقل خوار
بخت خوب باشد ، هنرمندی و لياقت و كاردانی چه اثری دارد ؟
اگر به هر سر مويت دو صد هنر باشد
هنر به كار نيايد چو بخت بد باشد
سعی و عمل و كوشش چيست ؟ اصل كار ، بخت است .
دولت نه به كوشيدن است چاره كم جوشيدن است .
از اين بوالعجب‏تر حديثی شنو
كه بی بخت كوشش نير زد دو جو
چندانكه جهد بود دويديم در طلب
كوشش چه سود چون نكند بخت ياوری
بخت و شانس خوب باشد ، از زور بازو چه كاری ساخته است ؟
چه كند زورمند وارون بخت
بازوی بخت به كه بازوی سخت
به رنج بردن بيهوده گنج نتوان يافت كه بخت راست فضيلت نه زور
بازو را
همه سخن او بخت است . حالا اگر از همين گويندگان انديشمند عاليقدر
بپرسيم " آقا ! اين بخت چيست ؟ او را تعريف كنيد . شما كه اينقدر اسم‏
بخت را می‏بريد ! لابد او را شناخته‏ايد ،