من الغرائب فذره فه بقعة الامكان ما لم يذدك عنه قائم البرهان " يعنی‏
هر چند به نظرت عجيب و غريب می‏آيد به صرف اينكه عجيب است انكار مكن‏
، مگر آنكه برهان علمی قاطعی در كار باشد .

حدشناسی

هر كسی همان طوری كه از لحاظ جسم و اندام ، حدی و اندازه‏ای دارد ، از
لحاظ روح و عقل و علم هم حدی و اندازه‏ای و ظرفيتی دارد ، بی حد نيست .
انسان بايد حد خود را بشناسد و از آن حد تجاوز نكند . " « العالم من‏
عرف قدره » " ( دانا كسی است كه حد و اندازه خود را بشناسد ) . يعنی‏
ممكن است يك نفر بسياری از چيزها را در دنيا بداند ، به بسياری از
مسائل رياضی و طبيعی و اجتماعی احاطه داشته باشد ، از همه جای دنيا با
خبر باشد ، از تاريخ با خبر باشد ، از گذشته با خبر باشد ، حد و اندازه‏
بسياری از امور را بداند ، ولی به يك مسأله جاهل باشد و آن مسأله حد و
اندازه خودش است ، روح خود و فكر خود را متر نكرده و اندازه نگرفته‏
است . همه آن مسائلی كه می‏داند در برابر اين يكی كه نمی داند هيچ است .
اين يك را ندانستن منشأ هزار ندانستن ديگر می‏شود ، منشأ تكذيبها به‏
حقايق مسلم آفرينش می‏شود ، منشأ غرورها می‏گردد .
در جلسه پيش مطلبی راجع به محدود بودن دستگاه فكر بشر عرض كردم ،
گفتم : " اين دستگاه گيرنده فكر ما طوری ساخته شده كه هر حقيقتی ، و لو
در منتهای ظهور باشد ، اگر نقطه مقابل و نقطه مخالفی نداشته باشد كه آندو
را با هم مقايسه كند نمی تواند آن را بگيرد " . همين يك جهت كافی است‏
كه سكر و غرور را از كله آدمی بيرون كند، ندانسته حقايقی را تكذيب نكند.